آیت‌الله علوی‌گرگانی گفت: تمام خصوصیاتی که خداوند به انبیای سلف و اولیا داده در حضرت مهدی(عج) نیز قرار داده است تا در زمان ظهور دنیا را از عدل و داد کامل کند. یکی از بالاترین شب‌های دنیا بعد از شب قدر، شب نیمه‌شعبان است که باید تعظیم شود، اگر کسانی بتوانند در این شب مشغول عبادت شوند و شب زنده‌داری کنند، بهره‌های بسیاری می‌توانند ببرند، در روایات آمده کسی که شب نیمه‌شعبان به عبادت بپردازد، حاجت او روا می‌شود، البته انسان باید با اخلاص به درگاه الهی برود و مزد بگیرد.


آیت‌الله محمدمحمدی گیلانی
در قرآن مجید اطوار و شئون به قلب نسبت داده شده و اینکه گفته‌اند؛ قلب همان نفس آدمی است که حقیقت و ذات انسان است و به اعتبار معرضیتش در اطوار و شئون مختلف، آن را قلب گفته‌اند، سخنی سنجیده و موجه به نظر می‌آید؛ زیرا این مرکز وجدان و مصب مسئولیت، پیوسته گردون است و شئون و اشکال متغایری و احیاناً متقابلی که از ضمیر و باطن یا جهان خارج و ظاهر به وی تحمیل می‌شوند، دائم در تصرف و دگرگونی است و نیز گفته‌اند؛ نفس به اعتباری روح و به اعتبار دیگری، عقل خوانده می‌شود. 
اطوار منسوب به قلب در قرآن کریم، متجاوز از شصت نوع است که به دو قسم سعادت‌خیز و شقاوت‌انگیز تقسیم می‌شوند. 

طور طمأنینه بالله
به هر صورت یکی از عالی‌ترین اطوار قلب در جانب سعادت که در قرآن کریم چندین بار آمده است، طور طمأنینه مسبب از ذکر‌الله تعالی است که قلب را منقلب و مبدل به سکون و آرامش می‌کند و همه بی‌قراری‌ها و پریشانی‌ها و نگرانی‌ها و غم و اندوه‌ها و رنج‌های سوزان دیگر را می‌زداید، انگار که قلب، جمره افروخته‌ای است و هر یک از مشتهیات نفس، همچون هیزم خشکی است که لهیب آن را فزون‌تر می‌نماید و همه مال و جاه و کامجویی، نه فقط آن را سیر نمی‌کند؛ بلکه به رجوع و اشتهایش می‌افزایند، اضطراب آن را چند برابر می‌کند و فقط و فقط اطمینان به ذکر‌الله-عزّوجلّ است که همچون آب، این اخگر هلوع را سکون و قرار می‌بخشد و در عین دگرگونی و گردونی، ثبات و آرامش می‌دهد. 
«الا بذکر‌الله تطمئنّ ‌القلوب»؛ یعنی منحصراً به ذکر «الله» تعالی، طمأنینه قلب حاصل می‌شود و با وجود طمأنینه، همه عوامل اضطراب و همه تعصب‌ها و تقلیدها و تلقین‌های شیطانی و عجب‌ها و غرورهای ناشی از فقدان اعتماد به نفس و جمله رذایل و پلیدی‌ها، جوهر ذوات‌شان به اضداد و حسنات تبدیل می‌گردند و مقدسات از دام تزویر بودن منزّه می‌شوند و طبعاً گستردگی این خلق الهی، مستلزم آسایش جامعه است و این آرامش‌های قلوب، آسایش‌های ابدان و معایش و معاشرات را به دنبال خواهند داشت و سعی و تلاش در تحصیل و استقرار این معنویت در جامعه، نه فقط بهبود بخشیدن به معنویات است، بلکه سعی و تلاش در تأمین اقتصاد و معیشت جامعه به بهترین طریق است؛ زیرا انتشار طمأنینه دل، در اجتماع از هزاران جنایت و دروغ و دزدی و خیانت و بزهکاری و تبهکاری که میلیاردها بودجه برای پیشگیری و زدودن آثار بعد‌الوقوع صرف می‌شود، جلوگیری می‌کند و کسی را با کسی جز مودت و خیرخواهی کاری نیست؛ زیرا با طمأنینه دل‌ها، زبان‌ها صادق و نظرها حق و نیت‌ها پاک و سریرت‌ها نیک و وفای به عهود و مواثیق، نقض‌ناپذیر و... گردیده‌اند و چنان مجتمعی، بهشتی است بی‌آزار. 
بلکه با تکامل طمأنینه، موضوعی برای این امور باقی نمی‌ماند و انسان کامل الطمأنینه که سرّش آینه جمال خدای تعالی است و جز خدا نمی‌بیند، تحسین و تقبیح مردم برای اعمال وی، میزانیت ندارد و معیار وی «انّالله و انّاإلیه راجعون» است. 
چنین مطمئن‌القلب سدره‌نشین، در عین قرب به آستان خدای، فقط یک محنت دارد، فقط یک درد سوزناک دارد و آن محنت و درد، خوف مهجوریت بعد از وصال است، بیم محجوبیت بعد از شهود است، آتش بیم مهجوریت از آستان قرب و حضور، دل و جان می‌سوزد و این شعله است که قلب را فؤاد، یعنی سوخته افروخته می‌کند و خاستگاه مناجات‌ها و نیایش‌هایی می‌نماید که استماع و زمزمه آنها، دل‌های سوزمند را لبریز از شوق و عشق به خدای تعالی می‌سازد و این مناجات‌ها و نیایش‌ها و روایت‌هاست که رابطه ربایش دل‌های مستعد به مغناطیس القلوب است. 

ذکر الله چیست؟
امام صادق(ع)، ذکر ‌الله را تنها عبادت بی‌پایان دانسته و فرموده‌اند: «ما من شیء الا و له حدّ ینتهی إلیه الا الذکر فلیس له حدّ ینتهی إلیه» هیچ چیزی (از فرایض و مندوبات الهی) نیست مگر حدی دارد که با آن پایان می‌یابد، مگر ذکر که برای آن پایانی نیست. 
ذکر یعنی تخلّص از نسیان و ذکر الله نیز به همین معنا است؛ یعنی رهایی یافتن و خلاص شدن از نسیان و غفلت از او و قرآن با آن اعجاز بیانی و اسلوب اقتصاد در الفاظ، در عین وفا به حق معانی در روشنگری عقل و بهره‌وری وجدان، موضوع ذکر را در همه ابعادش با اسلوب مذکور مبین فرموده‌اند و بعد نهایی ذکر در منطق قرآن، سبیل‌الله تعالی است؛ یعنی «ذکر» راه خدا معرّفی شده است و فرموده‌اند: 
«فأعرض عن من تولّی عن ذکرنا و لم‌یرد الا الحیوة الدنیا ذلک مبلغهم من العلم ان ربّک هو اعلم بمن ضلّ عن سبیله و هو اعلم بمن اهتدی» مفاد روشن آیه شریفه این است که رویگردانی از ذکر خدای تعالی، ره گم کردن و ضلال است. پس طبعاً ذکر خداوند متعال، سبیل‌الله است و آن کس که از ذکر حضرتش روی برتافته، دستاورد علمی وی همان زندگی زبون و سخیف دنیا است و آن بیچاره، از حیات معنوی و جاودانی، بی‌خبر و غافل است، و اشرف‌الانبیاء(ص) مأمور است که از این طایفه مهجور و پشت کرده به ذکر خدا، هجرت کند و پشت به آنها نماید تا از خطر تأثر و انفعال به آداب و افعال آنها مصون بماند؛ زیرا راه آنها گردنه‌ای از عذاب فزاینده است. و قریب به همین معناست آیه؛ «و من اعرض عن ذکری فإنّ له معیشة ضنکا».
ذکر به معنای سبیل‌الله 
روشن‌ترین آیه در این باب، این آیه شریفه است: «یا أیها الذین آمنوا علیکم انفسکم لا یضرّکم من ضلّ اذا اهتدیتم»؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، ملازم نفوستان باشید، گمراهی دیگری زیانی به شما نمی‌رساند در صورتی که شما هدایت شده باشید.
آیه شریفه بعد از الزام مؤمنین به خود پاییدن و ملازمت نفوس، از دو معنای متقابل، یعنی ضلال و اهتدا بحث کرده که بدیهی است وجود عینی آنها متوقف بر قطع طریق است و بدون قطع و طیّ طریق، ضلال و اهتدا دو مفهومی بیش نیستند که موطن آنها ذهن است و بس، ولی با پیمودن راه، آنها عینیت پیدا می‌کنند؛ یعنی آن کس که ملازم سواء‌السّبیل و متن طریق است، به پایان راه می‌رسد و بر غایت مطلوبش دست می‌یابد و آن کس که از مستوای طریق، منحرف و به یکی از دو جانبش عدول کند، لزوماً پشت به راه کرده و راه را گم کرده و معلوم است که به غایت مطلوب نخواهد رسید و با تدبر در صدر و ذیل آیه، به خوبی معلوم می‌شود که طریق واجب الملازمه، همانا نفس خود مؤمن است که هم رهرو و هم راه الی‌الله تعالی است و معنای ملازمت و عدم نسیان آن، رهایی بخشیدن از حجاب‌ها و تعلّقات است که با تهذیب و تزکیه، میسور است.
 لازم به تذکر است که ذکر الله تعالی به لسان و به خصوص زمزمه نیایش‌ها و اراده از اهل‌البیت قنطره‌ای است برای ذکر به قلب و ایجاد شوق إلی الله تعالی در دل و ما چون اسیر نفس امّاره‌ایم و جولان شیاطین در مراکز ادراکات ما همانند جریان خون در بدن ماست، ناچار از تمسک به اذکار لسانی و زمزمه مناجات‌ها و دعاها هستیم که از این مدخل به ذکر قلبی و ارکانی نائل شویم.
منبع: کتاب شرح مناجات شعبانیه، ص 196 _ 184

اویس قرنی ـ 1
 ابوعمرو اُوَیْس‌بن عَامِرِ‌بنِ جَزْء‌بن مَالک، مسلمانی ساکن قَرَنْ یمن بود که در زمان پیامبر اعظم حضرت محمد(ص) می‌زیست، ولی هرگز ایشان را ملاقات نکرد و از تابعین محسوب می‌شود. او از زهّاد مشهور بود، به طوری که زهد، تقوا و مکارم اخلاق وی، زبانزد خاص و عام بود. پیامبر خدا(ص) درباره زهد اویس فرمودند: «در میان امت من افرادی هستند که به دلیل نداشتن لباس نمی‏توانند، برای نماز در مسجد حاضر شوند و ایمان آنان مانع از آن است که از مردم نیز کمک بخواهند، از جمله این افراد، اویس قرنی است». او، اهل شب زنده‌داری و اهل عبادت زیاد بود.
آورده‌اند که اویس انسانی وارسته بود. چنانکه با شنیدن ویژگی‌ها و آموزه‌های پیامبر اسلام، به حقانیت آن حضرت ایمان آورد. او پیش از اسلام آوردن نیز مردی پاک‌اندیشه و پاک‌رفتار بود. وی همواره به ارزش‌های والای اخلاقی و انسانی احترام می‌گذاشت و در همه عرصه‌های زندگی، این ارزش‌ها را رعایت می‌کرد. اویس در زادگاه خود سرگرم کار بود و مادری پیر داشت که احترام و نگهداری او را بر همه کارها مقدم می‌دانست. وی هرگز از دستورهای مادرش سرپیچی نمی‌کرد؛ تا آنجا که برای خدمت به مادر و تنها نگذاشتن او، حتی به سفر نمی‌رفت.
روزی هجران رسول خدا(ص) او را بسیار بی‌تاب کرد. از این رو، نزد مادر رفت تا از او اجازه بگیرد و برای دیدار پیامبر(ص) به مدینه برود. مادر چون به وجود اویس و کمکش نیاز داشت، به او گفت: «برو، ولی زود بازگرد. بیش از نصف روز در مدینه نمان». اویس با اشتیاق بسیار، برای دیدن پیامبر(ص) به سوی مدینه شتافت. چون به این شهر رسید، باخبر شد که رسول خدا(ص) به سفر رفته است. اصحاب به او گفتند: «امشب را نزد ما بمان تا پیامبر از سفر بازگردد.» اما اویس گفت: «به مادرم قول داده‌ام که زود برگردم، اینک ناچارم که به یمن بازگردم. شما سلام مرا به محبوبم، رسول اکرم برسانید.» سپس عازم یمن شد. هنگامی که پیامبر(ص) از مسافرت بازگشت، اصحاب به ایشان گفتند: «بیابانگردی به نام اویس از یمن آمده بود تا شما را ببیند، چون شما در مدینه نبودید، به شما سلام رساند و بازگشت.» پیامبر خدا فرمود: «آری، این نور اویس است که در خانه ما بر جای مانده است.»
پیامبر(ص) اویس را بسیار دوست می‌داشت و گاهی میان اصحابش از او یاد می‌کرد. پیامبر(ص) چنان درباره اویس سخن می‌گفت که همگان می‌فهمیدند اویس، بنده بزرگوار خداوند است و نزد خدا و رسولش جایگاه والایی دارد. حتی رسول اکرم(ص) بارها از اشتیاقش برای دیدار او سخن گفت. روزی آن حضرت به یاد اویس افتاد و فرمود: «نسیم خوش بهشت، از سوی قرن (یمن)، در حال وزیدن است. آه! ای اویس قرنی، چقدر من مشتاق دیدار تو هستم. ای مردم، هر کس او را دید، سلام مرا به وی برساند.» شخصی از حاضران پرسید: «ای رسول خدا! اویس قرنی کیست؟» پیامبر خدا فرمود: «او کسی است که اگر از نزد شما برود، از او سراغی نمی‌گیرید و اگر روزی میان شما حاضر شود، به وی اعتنایی نمی‌کنید»؛ یعنی او به سبب ساده‌زیستی، نظر کسی را به سوی خدا جلب نمی‌کند و بسیاری از افراد به دلیل ساده بودن زندگی‌اش، به او اعتنا نمی‌کنند، ولی در پیشگاه خداوند، جایگاه بالایی دارد. حضرت(ص) همچنین در توصیف بزرگی و جایگاه والای اویس در روز قیامت فرمودند: «در نتیجه شفاعت اویس، جمعیت بسیاری از افراد دو قبیله پرجمعیت ربیعه و مُضَر، به بهشت وارد خواهند شد. او با اینکه مرا ندیده، به من ایمان آورده است و پس از من، در رکاب جانشینم، علی‌بن‌ابی‌طالب(ع)، در جهاد با دشمنان خدا به شهادت می‌رسد.»

  مهدی عامری/ جدای از افعالی مانند فرار از جهاد، تجاوز از مال حلال، قتل انبیا، قتل نفس محترمه و انجام معصیت، یکی از افعالی که می‌تواند انسان را جز مغضوب علیهم قرار دهد، انحراف عقیدتی و پافشاری، لجاجت و تعصب بی‌مورد بر عقیده است. بت‌پرستی و شرک و اعتقاد متعصبانه به عقاید نادرست اجداد، از جمله افعالی بود که قوم حضرت هود(ع) به آن دچار بودند و در پاسخ آنها حضرت هود آنها را به خشم و عذاب الهی متوجه کرد.
«قالُوا أَجِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ ما کانَ يَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقينَ، قالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ أَتُجادِلُونَني‏ في‏ أَسْماء سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما نَزَّلَ اللهُ بِها مِنْ سُلْطان...»؛
گفتند؛ آیا تو سوی ما آمده‌ای که خدا را به یکتایی پرستیم و از بت‌هایی که پدران ما می‌پرستیدند دست برداریم؟ اگر راست می‌گویی عذابی که به ما وعده می‌دهی زود به انجام رسان. هود پاسخ داد که پلیدی و غضب خدای‌تان بر شما حتم گردید، آیا با من درباره الفاظ بی‌معنا و اسماء بی‌مسمایی که خود و پدران‌تان (بر آن بتان) نهاده‌اید، مجادله می‌کنید و حال آنکه خدا در آن بتان هیچ حقیقت و برهانی ننهاده است... (اعراف/ 71 _ 70)
از فحوای این آیات شاید بتوان چنین بهره گرفت که اگر کسی به جای استدلال منطقی و تفکر عقلانی، از روی لجاجت و تعصب بر عقیده خود اصرار کند، موجب غضب الهی می‌شود به همین دلیل برای دوری از این امر باید سراغ عقل و تفحص برود و به جای مجادله و مشاجره‌های بی‌مورد دنبال کشف حقیقت باشد. چه بسا موضع‌گیری و بهانه‌گیری‌های بی‌موردی که منشأ آن هوای نفس است سبب شود انسان در پذیرش حقیقت و اعتراف به اشتباه خود تعلل کند.

حجت‌الاسلام محمدجواد زمانی در گفت‌وگو با صبح‌صادق
مجتبی برزگر/ ریشه‌دار بودن اعتقاد به مهدی و منجی موجب آماده بودن مردم اعصار گوناگون برای پذیرش و تبعیت از ایشان می‌شود. از همین رو این مفهوم موجب سوءاستفاده فریبکاران و شیادانی شده است که در طول تاریخ با ادعاهای دروغین خود را مهدی یا از یاران ایشان معرفی کردند تا از رهگذر عقیده پاک مردم به نیات آلوده خویش دست یابند. اتفاقاً بسیاری از این مدعیان، در نقشه خود موفق شده و به مقصود خود رسیده‌اند؛ چه مدعیان کوچکی که اهداف مالی و رمالی داشته‌اند و چه مدعیان بزرگی که توانسته‌اند با این ادعا حکومت‌های عریض و طویل یا مذاهب منحرف دیرپا و گسترده‌ای را برای خویش دست‌وپا کنند. همچنین دشمنان اسلام و انسانیت که همواره در ترس از حاکمیت عدل و انسان کامل به سر می‌برند، از یک سو با ساخته و پرداخته کردن سؤالات و شبهات تلاش دارند اعتقاد به ظهور منجی را در دل آدمیان سست کنند و از سوی دیگر با تحمیق رسانه‌ای و ساختن فیلم‌های سینمایی، چهره‌ای هولناک از آن مرد الهی بیافرینند! در واکنش به این‌گونه اقدامات و در آستانه میلاد با سعادت منجی عالم بشریت حضرت صاحب‌الزمان(عج) هفته‌نامه صبح‌صادق درباره مهدویت با حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمدجواد زمانی پژوهشگر، واعظ برجسته و از شاعران موفق که بارها به محضر رهبر معظم انقلاب(مدظله‌العالی) رسیده، گفت‌وگو کرده است. مشروح این مصاحبه را در ادامه می‌خوانید.
*در بین تصویر ظهور دوگونه افراط و تفریط داریم؛ گروهی اعتقاد دارند وقتی امام ظهور کند، دو سوم انسان‌ها را می‌کشد و خون به راه می‌اندازد، گروه دیگر از رحمانیت مطلق دم می‌زنند. با توجه به روایات و اعتقادات شیعه نگاه به ظهور و برخورد با ظلم چگونه است؟
روایات در این زمینه دو دسته است؛ یک دسته روایاتی که اعتقاد دارند حضرت با ظالمان مبارزه کرده و بسیاری از آنها را به درک واصل می‌کند و دسته دیگر روایاتی که بیان‌کننده جنبه رحمانیت حضرت است؛ اما مسلماً لبه تیغ مبارزه حضرت با ظالمان و مستکبران جهان است و توده‌های مردم مشمول رحمت حضرت قرار می‌گیرند. به همین دلیل در برخی از نقل‌ها ظهور حضرت را به عصر پیامبر تشبیه کرده‌اند یا جلوه‌های پیامبر را در وجود امام زمان(عج) برجسته دانسته‌اند؛ یعنی همان‌طور که نهضت پیامبر نهضت رحمت بود و بعثت پیامبر و دعوت مردم با رحمانیت و رحمت همراه بود، در عصر ظهور هم این‌گونه است و رحمانیت بر غضب حضرت غلبه دارد. غضب حضرت متوجه مستکبرانی می‌شود که ظالمان بزرگ جهان بودند و سال‌ها افراد را به انحراف ‌کشاندند و به آنها ستم ‌کردند.

*مبارزه با ظلم اساسی‌ترین فلسفه‌ ظهور معرفی شده است؛ این‌گونه که ایشان جهان را که از ظلم پر شده، سرشار از عدل می‌کنند؛ کمی درباره جایگاه عدل و ظلم در اعتقادات شیعه بفرمایید.
در روایات تکرار شده است که حضرت زمین پر از ظلم و ستم را به زمینی مملو از عدل و داد و جلوه‌های عدالت پروردگار تبدیل می‌کنند. در اینجا باید به این نکته توجه داشته باشیم که در روایت آمده است: «کما ملئت ظلما و جورا»، نه «کما ملئت ظالما و جائرا»؛ یعنی حضرت در عصری ظهور می‌کنند که ظلم و ستم فراوان است؛ اما ملازم ظلم و ستم فراوان، فراوان بودن ظالم و جائر است؛ یعنی در روایت نیامده است که در عصر ظهور حضرت، ظالم فراوان می‌شود؛ بلکه شاهد ظلم فراوانی هستیم، یعنی بعضی اوقات ممکن است یکی ظالم باشد؛ اما می‌بینید هزاران نفر را در معرض زوال و ددمنشی خودش قرار می‌دهد. آنچه از روایت برمی‌آید، این است که شاهد ظلم فراگیر در عصر حضور هستیم و حضرت این ظلم فراگیر را به عدل فراگیر تبدیل می‌کنند. یک شبهه‌ای که برخی در گذشته مطرح می‌کردند؛ این بود که این نقل را به خوبی متوجه نمی‌شدند و می‌گفتند آنقدر باید ظلم کنیم تا حضرت ظهور کنند.

* طبق آیه قرآن مستضعفان در حکومت مهدوی نقش ویژه‌ای دارند، در این‌باره توضیح دهید؟
در قرآن می‌خوانیم «و نرید أن نمن علی‌الذین استضعفوا فی‌الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین»؛ اراده‌ ما این است که مستضعفان بر روی زمین، جایگاه‌شان تغییر کند. این آیه درباره بنی‌اسرائیل نازل شده و در واقع از آیات مهدوی به شمار می‌رود. پس مستضعفان در حکومت حضرت جایگاه ویژه‌ای دارند و اینها قابلیت‌های خودشان را نشان می‌دهند و امیدشان هم به ظهور حضرت است. باید به این نکته توجه داشته باشیم که اینها مستضعفانی هستند که می‌خواستند با ظلم مبارزه کنند؛ تمکن و توانایی‌ مقابله و ایستادگی در برابر این حجم ستمکاری را نداشتند. آن کسانی که خودشان با دست خودشان دچار استضعاف بشوند، اینها حساب‌شان جداست. اینها کسانی هستند که در واقع با دست خودشان، خودشان را به استضعاف انداختند؛ اما مستضعفانی که تلاش خودشان را انجام دادند، در حکومت حضرت جایگاه ویژه‌ای دارند.

* این‌ شعائر و مصادیق عملی را چطور به کار ببندیم که هم برای مقابله با ظلم و هم برای دستگیری از مستضعفان مفید باشد؟
ما در عصر غیبت وظایفی داریم که اگر آنها را انجام بدهیم، در واقع معرفت ما افزون می‌شود. اول اینکه ما باید معرفت‌مان را نسبت به حضرت لحظه به لحظه بیشتر کنیم؛ همان‌طور که توأمان محبت‌مان را افزایش می‌دهیم. این محبت و معرفت همچون بال دو پرنده هستند که باید با هم وجود داشته باشند. به همین دلیل هر چه معرفت‌مان نسبت به حضرت بالاتر رود، محبت‌مان به حضرت بیشتر می‌شود. در مقابل، هر چه محبت‌مان نسبت به حضرت بالا ‌رود، شاهد افزایش معرفت خواهیم بود. درباره افراد عادی هم این‌گونه است؛ می‌بینید که وقتی فردی نسبت به یک شخصی شناخت بیشتری پیدا می‌کند، محبتش نسبت به آن شخص افزایش می‌یابد. همین‌طور وقتی او را می‌بیند و به او محبت می‌کند، معرفتش نسبت به آن فرد بیشتر می‌شود. پس ما باید معرفت و محبت‌مان را نسبت به امام زمان(عج) بیشتر کنیم. بخشی از این موضوع با کارهای نظری جلو می‌رود. اینکه با مطالعه زندگی‌نامه حضرت، ادله حقانیت حضرت و مقام والای امامت و ولایت، نسبت به آنها معرفت پیدا کنیم. بخش دیگر هم این است که دل‌مان را برای معرفت و محبت حضرت آماده کنیم؛ این آیینه دل را باید صیقل بدهیم که نور حضرت به خوبی بر آن بتابد. ما باید به این سمت حرکت کنیم! در واقع دل‌های ما از گناه عاری بشود. وقتی دل از گناه عاری شد، می‌بینید که معرفت و محبت حضرت بیشتر بر آن دل تجلی می‌کند. وقتی دل ویژگی‌های معنوی پیدا کرد، می‌بینید که کار خیلی آسان‌تر می‌شود و بعد در عمل هم باید کارهایی انجام دهیم. یکی اظهار محبت به حضرت است؛ صدقه دادن از طرف حضرت، دعا برای ظهور، اگر عاشق از معشوق خودش غفلت کند، محبتش ضایع می‌شود. اینکه گفتند «انتظار الفرج من الفرج» یعنی از دل برود هر آنکه از دیده برفت. مدام باید به این حقیقت بزرگ فکر کند؛ رفتن به مسجد جمکران، مسجد سهله، ارتباط گرفتن، خواندن دعای ندبه و اقداماتی از این دست لحظه به لحظه محبت ما را به حضرت بیشتر می‌کند.

* انقلاب اسلامی ایران هم با این هدف شکل گرفت و به پیروزی رسید؛ به نظر شما نظام اسلامی تا چه حد توانسته است در راستای تحقق اهداف خود اقدام کند؟
یک جمله زیبای حضرت امام(ره) این است که «انتظار فرج انتظار قدرت اسلام است»؛ یعنی ما وقتی منتظر حضرت هستیم در واقع منتظر این هستیم که اسلام یک روزی به تمام و کمال قدرت پیدا می‌کند. پس ما در جایگاه منتظر واقعی باید تلاش کنیم تا قدرت اسلام را در روزگار خودمان افزایش دهیم. صرف تشکیل حکومت اسلامی خودش سبب قدرتمند شدن اسلام می‌شود؛ چون بسیاری از مباحث اسلام در درون حکومت شکل می‌گیرد. به عبارتی، در داخل حکومت است که حدود الهی رعایت می‌شود و از تعطیلی درمی‌آید. در درون حکومت اسلامی است که عدالت اسلامی برقرار شده و با ظلم مبارزه فراگیر می‌شود. از همین رو، به نظر من صرف تشکیل انقلاب اسلامی گام بزرگی برای مسئله انتظار است. طی سال‌های مختلف شاهد آن بودیم که انقلاب خدمات فراوانی داشت که به نظر من مهم‌ترین خدمت انقلاب کمک به مردم برای رسیدن به معرفت ‌الله است. در حقیقت، هدف از تشکیل حکومت اسلامی همین است که مردم به شناخت خدا برسند. عدالت و مباحث دیگر اهداف متوسطی است که در پرتو آن معرفت الله به سرانجام می‌رسد. به نظر من، کارنامه انقلاب اسلامی در مسئله مهدویت و شعارهایی که داشته است، تا به امروز موفق بوده؛ این به این معنای آن نیست که ضعف‌ها را قبول نکنیم؛ چرا که ضعف‌ها فراوان است. وقتی می‌خواهیم کارنامه را بررسی کنیم، کارنامه موفقیت‌آمیز بوده است. بخش اعظم این موفقیت به رهبری عالمانه و درایت حکیمانه حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب و همچنین حضور پرشور مردم در عرصه‌های معنوی برمی‌گردد؛ شهدای والامقام نیز ما را در پیشبرد معنویت در جامعه و تنومند کردن نهال انقلاب اسلامی یاری کردند. به نظر من ما حرکت کردیم، البته در دامنه هستیم و تا قله مسیر طولانی و سختی را در پیش داریم.

*با توجه به شرایط امروز در جهان و به ویژه دشمنی‌هایی که می‌شود، چگونه باید امید به آینده مهدوی را در خود زنده نگه داشت و با شبهاتی که معارضان اسلام برای از بین بردن نهال امید و انتظار منجی در دل مسلمانان می‌کارند، چه باید کرد؟
باید توجه داشته باشیم که خود پدیده انتظار مثبت است؛ یعنی پدیده انتظار منجی! امروز در مباحث مربوط به ادیان می‌گویند ادیانی موفق هستند و لحظه به لحظه بر طرفداران آنها افزوده می‌شود که قائل به منجی‌اند. اگر امروز مسیحیت در جهان طرفدار دارد، به دلیل این است که مسیحیت به منجی اعتقاد دارد و می‌گوید یک روزی حضرت عیسی(ع) برمی‌گردد و جهان را سرسبز می‌کند؛ ولی برخی از ادیان که قائل به منجی نیستند، قائل به موعود نیستند و چیزی به نام انتظار در آنها جاری و ساری نیست، کم‌کم پیروان‌شان روح یأس و سرخوردگی به خود می‌گیرند؛ اما در انتظار این‌گونه نیست و انسان به امید زنده است. انسان در ذات و فطرت خود به آینده امید دارد. اگر پیشرفتی در انقلاب اسلامی داشتیم، مرهون امیدهایی است که حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب دادند. مردم با امید پیشرفت کردند، لحظه به لحظه پیشرفت را دیدند. این امیدبخشی در مسئله انتظار بسیار مهم است. باید انتظار ما یک انتظار فعال باشد. حرکت در جهت آماده‌سازی جامعه اسلامی برای ظهور همان مدلی است که به اعتقاد بنده باید در جامعه اسلامی جاری و ساری شود.