کارل پوپر، فيلسوف اتريشی‌تبار انگليسی قرن بيستم می‌گوید: پرسش کانونی این نيست که چه کسی بايد حکومت کند؛ بلکه اين است که در کدام نظام سياسی می‌توان يک دولت بد و نالايق را بدون خونريزی برکنار کرد؟ به ديگر سخن، موضوع صرفاً بر سر خير و شرّ يا شايستگی و ناشايستگی حکمرانان نيست؛ بلکه موضوع بر سر دستيابی به سازوکاری است که حتی در صورت به قدرت رسيدن سياستمداران نالايق، امکان برکناری مسالمت‌آميز آنان از قدرت را تضمين کند.
جریان‌شناسی فکری ـ فرهنگی ایران معاصر ـ 67
 جعفر ساسان‌- داوود عسگری/ 

 با ادعای مهدویت 
بهاءالله دربارۀ امام زمان(عج) می‌نویسد: «جمیع فرق اثناعشر، نفس موهوم را که اصلاً وجود نبوده، مع عیال و اطفال موهومه در مداین موهومه، محل معین نمودند و ساجد او بودند.»(1) و در صفحات دیگر، ضمن تقبیح مذهب شیعه ـ که آن را حزب می‌خواند ـ در داشتن عقیده به موجودیت امام زمان می‌گوید:
به تواتر، روایاتی نقل نمودند که هر نفسی قائل شود به اینکه موعود متولد می‌شود، کافر است و از دین خارج. این روایات باعث شد که جمعی را غیر مقصر و جرم شهید نمودند؛ تا آنکه نقطه اولی روح ماسویه فداه، از فارس از صلب شخصی معلوم متولد شدند و دعوی قائمی نمودند.(2)
جناب بهاء و پسرش عباس عبدالبهاء باید پاسخ دهند که اگر امام زمان(عج) موهوم بوده، یا در ضمیر غیب و در عالم جسم و جسد وجود نداشته است، چرا سیدباب و میرزا حسین‌علی بهاء اسم و رسم آن را در کتاب‌های خود ذکر کرده و ادعای مهدویت می‌کنند و در آغاز کار خود را مهدی معرفی کردند. بنابراین، باید گفت: بنیانگذاران بابیت و بهائیت، با استفاده از زمینه و بستر موجود در میان مسلمانان و اعتقادی که آنان به امام زمان(عج) داشتند، خود را «مهدی» نامیدند و بعد که مدعی نبوت و خدایی شدند، منکر مهدویت شدند. پس امام زمان آنان هیچ ربطی به امام زمان(عج) ما شیعیان ندارد.
در واقع، هدف از انکار امام زمان(عج) و نفی وی، زمینه‌سازی برای رواج تفکر اومانیستی و سکولاریستی غرب بود که ریشه در پروتستانتیسم داشت و بهائیان در جایگاه پیاده‌نظام غرب، به ویژه انگلیس، در پی اجرای این مأموریت بودند تا جامعه شیعه ایران را تحت سیطره غرب درآورند. این تلاش نافرجام را جریان‌های دیگری نظیر روشنفکران غرب‌زده نیز پیگیری کردند، که پیوند این دو جریان در حوادث سیاسی ایران معاصر، قابل مشاهده است.

تعالیم دوازده‌گانه بهائیت
بهائیت، افزون بر مبانی اعتقادی، برای پیروان خود نیز تعالیمی دارد که در کتاب‌های مختلف، متعددند؛ اما معمولاً به‌ تعالیم دوازده‌گانه مشهور شده‌اند. به نظر می‌رسد این تعالیم را که عبدالبهاء، دومین رهبر بهائیان، تدوین کرده و در سفر وی به اروپا و آمریکا در سال‌های 1911 تا 1913م تشریح و تبلیغ شده‌اند، برای تطبیق بهائیت با مدرنیته غربی و جذب غربیان ارائه کرده‌اند و سبک و سیاقی متفاوت با تعالیم باب و بهاء دارند. برخی از این تعالیم، ریشه در اندیشه‌‌های بهاءالله نداشته و حتی در مواردی، مثل تساوی حقوق زن و مرد، مخالف تفكر بهاءالله بوده‌اند و برخی دیگر موضوعاتی هستند كه در دوره‌‌های پیش از بهاءالله وجود داشته‌اند و بسیار علمی‌تر و منطقی‌تر از آنچه عبدالبهاء مدعی آن است، بحث شده و به اصول دوازده‌گانه بهائیت شهرت یافته‌اند. در کتاب امر و خلق، نوشته فاضل مازندرانی، از مبلّغان بهائی، درباره این تعالیم آمده است:
«در خطابات حضرت عبدالبهاء که در اروپ و آمریک ادا فرمودند، غالباً مواضع ذیل را به‌عنوان تعالیم حضرت بهاءالله شمردند و تفصیل و توضیح به تناسب محل دادند: 1ـ تحرّی حقیقت؛ 2ـ وحدت عالم انسانی؛ 3ـ اصول همه ادیان یکی است؛ 4ـ رفع تعصبات؛ 5ـ دین باید ایجاد محبت و اتحاد نماید؛ 6ـ دین باید مطابق عقل و علم باشد؛ 7ـ تعلیم و تربیت عمومی؛ 8ـ تساوی رجال و نساء؛ 9ـ زبان و خط عمومی؛ 10ـ صلح عمومی؛ 11ـ اتحاد دول و محکمه کبری؛ 12ـ تعدیل اقتصاد.
در بعضی از خطابه‌ها، «محبه الله و استفاضه از روح‌القدس و تفکیک سیاست از دین» را هم به عنوان تعالیم حضرت بهاءالله شمردند.(3) در همین کتاب، این تعالیم را با اندکی تفاوت ذکر کرده، که به‌جای «تعدیل اقتصاد»، «حصر جهاد به لسان و بیان» آمده است.(4)
حال با توجه به این تعالیم، به تحلیل و نقد آنها می‌پردازیم.
1ـ تحرّی حقیقت
تحرّی حقیقت به معنای آزادی برای یافتن حقیقت است؛ به این معنا که انسان باید شخصاً و بدون هیچ فشاری از جانب کسی، خود عقیده‌اش را انتخاب کند و اساساً یکی از امور فطری است که در تمام ملل و ادیان پذیرفته شده است. اسلام نیز اجبار در پذیرش دین را رد کرده، همواره انسان‌ها را به تفکر و تعقل سفارش می‌کند. طبق نظر علمای اسلامی، اصول دین، تحقیقی است، نه تقلیدی. بنابراین، تحرّی حقیقت موضوع جدیدی نیست که بهائیت داعیه‌دار آن است و آن را از اصول خود می‌داند؛ اما در فرقۀ بهائیت، چه در عمل و چه در نظر، این اصل جایگاهی ندارد و شعاری برای فریب مردم است. نمونه‌های متعددی از این تناقض در گفتار رهبران بهائی وجود دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌شود.
بهاءالله، که رهبر اصلی بهائیت شناخته می‌شود، می‌نویسد: «این کلمات را مبادا کسی تأویل نماید و مانند بعد از صعود [منظور اعدام باب است]، هر ناقض ناکثی بهانه‌ای کند و علم مخالفت برافرازد و خودرأیی کند و باب اجتهاد باز نماید. نفسی را حق رأی و اعتقاد مخصوصی نه. باید کل اقتباس، از مرکز امر و بیت عدل نمایند و ما عداهما کل مخالف فی ضلال مبین».(5)
بنا به گفته دکتر‌ایان سمپل، عضو بیت‌العدل؛ «حضرت بهاءالله، مستقیماً و از طریق مرجعیتی که به حضرت عبدالبهاء عنایت فرمودند، حق تبیین معتبر و موثق یا استنتاج از کتب مقدسه را با صراحت تام، از آحاد مؤمنین، هر قدر که عالم و فاضل باشند، اخذ نمودند و مرجعیت و مرکزیت را تنها در دو مؤسسه متمرکز ساختند: ولایت امرالله و بیت‌العدل اعظم.»(6)
آیا با وجود این تأکیدات مبنی بر تقلید محض از بیت‌العدل و نهی از اجتهاد و تحقیق، جایی برای تحرّی حقیقت می‌ماند؟ از سویی، با نفی منابع اصلی شناخت بشر، مانند عقل، وحی، حس و تجربه ـ که در مبحث معرفت‌شناسی ارائه شد ـ معلوم است که تحرّی حقیقت شعاری بیش نیست و حقیقت و یافتن آن در بهائیت، بی‌معناست. همچنین مطالعه احوال کسانی که از بهائیت کناره گرفته‌اند، به گونه‌ای شگفت‌آور، از نبود آزادی عقیده و تفکر در این جماعت مدعی تحرّی حقیقت، گلایه و شکایت شده است.
2ـ وحدت عالم انسانی
یکی دیگر از تعالیم دوازده‌گانه بهائیان، وحدت عالم انسانی است. این شعار، اگرچه ظاهری عوام‌پسند دارد، اما با عقل و فطرت سازگار نیست؛ چرا که وحدت ظالم و مظلوم، مستضعف و مستکبر و کافر و مؤمن امکان ندارد. در این رابطه، عبدالبهاء می‌گوید: «جفاكار را مانند وفادار، به نهایت محبت رفتار كنید و گرگان خونخوار را مانند غزالان ختن و ختامشك، معطّر به مشام رسانید.»(7) شوقی افندی نیز وحدت عالم انسانی را در رأس تمام تعالیم بهائی معرفی کرده است.
اگر منظور از وحدت عالم انسانی، رفع اختلافات و بی‌توجهی به رنگ، نژاد، قوم و قبیله در ارتباط با انسان‌هاست، این امر تازگی ندارد و در تعالیم ادیان الهی، از جمله اسلام نیز وجود دارد؛ اما در بهائیت، این موضوع مصداق ندارد؛ مثلاً عبدالبهاء در یکی از سخنرانی‌های خود در مقام تعریف و تمجید از سیاهان آمریکایی و مقایسه آنان با سیاهان آفریقایی، سیاه‌پوستان را مورد اهانت قرار می‌دهد و آنها را گاوهایی به صورت انسان می‌داند. وی می‌گوید: «مثلاً چه فرق است میان سیاهان آفریک؟ و سیاهان آمریک ‌اینها خلق الله البقر علی صوره البشرند؛ ‏آنان متمدن و باهوش و ... .»(8)
* منابع در دفتر هفته‌نامه موجود است.

اندیشه سیاسی مسلمانان ـ 392
 فتح الله پریشان/   ملامحمدمهدی بن‌ابی‌ذر فاضل‌نراقی معروف به «محقق نراقی» در سال 1128 ق در نراق ـ یكی از روستاهای اطراف كاشان ـ به دنیا آمد. وی دوران كودكی و نوجوانی را در روستای نراق سپری كرد و با علاقه شدیدی که نسبت به تحصیل علم و آگاهی داشت، در یادگیری علوم و معارف اسلامی از سرآمدان عصر خود شد. وی با هجرت به کاشان، در مدرسه علوم دینی این شهر سکنی گزید و در حلقه درس اندیشمند توانا «ملاجعفر بیدگلی» حاضر ‌شد و چند سالی از محضر درس وی خوشه‌های علم و حكمت چید و دوره مقدمات، سطح و مقداری از دروس عالی را در شهر كاشان به پایان رساند.(۱)
ملامحمدمهدی نراقی برای تكمیل اندوخته‌های علمی، راهی حوزه علمیه اصفهان ‌شد و حكیم پارسا مرحوم «مولی اسماعیل خواجویی» را به استادی انتخاب ‌کرد و در حدود سی سال توقف در آن شهر از كرسی درس وی، از جمله فقه، اصول، كلام، فلسفه، حساب، هندسه و نجوم استفاده‌های شایان ‌برد. همچنین، از محضر استاد كل فلسفه مرحوم «محمدزمان كاشانی» و «شیخ‌محمدمهدی هرندی» نیز بهره‌های فراوان كسب کرد.(۲)
دیری نمی‌پاید كه وی در زمره عالمان و استادان بزرگ حوزه اصفهان قرار می‌گیرد. ملامحمدمهدی نراقی در آنجا افزون بر تحصیل، تدریس و تحقیق به تبلیغ و ارشاد مردم نیز همت می‌گمارد و حتی با یادگیری خط و زبان عبری و لاتین نزد عالمان یهودی با رهبران مذهبی اقلیت‌ها وارد بحث و مناظره می‌شود و از متن كتب مذهبی آنان با خط عبری مطالبی را بر حقانیت رسالت پیامبر بزرگ اسلام(ص) نقل و ترجمه می‌كند.(۳)
نابغه نراق، پس از سى سال تلاش بى‌امان در شهر اصفهان و استفاده از حضور استادان نامى آن سامان با يك دنيا علم و حكمت و با كوله‌بارى از تجربه و عرفان براى خدمت به هموطنان خود عازم كاشان مى‌شود و پرچم هدايت مردم را به دوش می‌گيرد. نخست در حوزه علميه كاشان، كرسى درس و بحث بر پا مى‌دارد و نهر نور و معرفت بر سينه تشنگان حقيقت جارى مى‌کند. سپس از مسجد، سنگر استوارى پديد مى‌آورد كه در محراب و منبر آن با اقامه نماز و ايراد خطبه‌هاى روح‌انگيز نشاط و اميد را در دل اهالى شهر و حومه زنده نگه داشته، جنب‌و‌جوش روزگار (فيض كاشانى) را دوباره به فضاى شهر باز مى‌گرداند.(۴)
اين انديشمند فرزانه پس از مدتى كه تاريخ دقيق آن روشن نيست، براى پيوستن به كبوتران حرم قدسى و علوى (نجف و كربلا) شهر كاشان را به سوى عراق ترك مى‌گويد. 
ايشان در كنار بارگاه حضرت امام على و امام حسين(عليهم‌السلام) مدت زيادى توشه علم و عمل مى‌گيرد. او با شركت در درس‌هاى فقه و اصول بزرگانى، همچون آيات عظام وحيد بهبهانی، شيخ‌يوسف بحرانى و شيخ محمدمهدى فتونى رونق ديگرى به محفل هر كدام داده، خود را نيز به قله‌هاى سر به فلك كشيده نور و معرفت مى‌رساند.(۵)
نراقی پس از سال‌ها تلاش و پژوهش در نجف و كربلا، به وطن خود كاشان باز می‌گردد و تا جان در بدن دارد در خدمت مردم قرار می‌گیرد. او در حل مشكلات آنان لحظه‌ای درنگ نمی‌كند و منزل ساده وی پناهگاه هر دردمند و مظلوم قرار گرفته، گره كور و نزاع‌های ریشه‌دار در خانه باصفای وی بازگشته، به صلح و محبت تبدیل می‌شوند و این به سبب آن است كه او همیشه در تلخی‌ها و خوشی‌های زندگی در كنار آنان قرار می‌گرفت. 
علامه نراقى آرا و نظريات خود را در دعوت بر اخلاق و حكمت عملى بر اساس ذوق اسلامى گذارده كه از احاديث نبويه و اخبار و آثار اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم‌السلام) به دست آورده است و بايد با صراحت اظهار کرد كه وى در عين حال اساسى را از بين برده و اساس و بناى صحيح را بنيان‌گذارى كرده است. 
از این عالم توانمند تألیفات گرانبهای دیگری در رشته‌های گوناگون به یادگار مانده كه هر یک از آنها اهمیت ویژه‌ای دارد. فهرست کتب به جا مانده از این یگانه دهر بسیار است که از باب آشنایی در اینجا به برخی از مهم‌ترین آنها در شاخه‌های مختلف اشاره می‌کنیم. در رشته فقاهت و اجتهاد در احكام شرعيه چنانکه از مطالعه كتاب «معتمد الشيعه» و «لوامع‌الاحكام» آن فقيد سعيد معلوم مى‌شود، اعلا درجه اجتهاد را حائز بوده است. در اصول فقه، تجرید‌الاصول و جامعه‌الاصول مشهور است و در اخلاق كتاب «جامع‌السعادات» امتياز بسزايى از «احياء‌العلوم» غزالى دارد؛ زيرا غزالى بناى خودش را در اخلاق بر اساس روح تصوف سنى‌گرى گذارده است كه از اخبار موضوعه امثال ابوهريره‌ها به دست آورده است و علامه نراقى در حسن انتخابش در «جامع‌السعادات» كه بناى اخلاق را بر اساس علمى و فلسفى ـ دينى مأخوذ از اهل بيت(عليهم‌السلام) گذاشته، در ميان علماى اماميه پس از ابن مسكويه و علامه فيض كاشانى در درجه اول قرار گرفته است. 
این عالم خدمتگزار پس از سال‌ها فداكاری و خدمت، روز شنبه 18 شعبان 1209 در هشتادویك سالگی در شهر كاشان به دیار ابدی شتافت و با تشییع باشکوه در کاشان پیکرش به نجف اشراف منتقل و در جوار حرم امیرالمؤمنین امام علی(ع) به خاک سپرده شد. 
* منابع در دفتر هفته‌نامه موجود است.

 شهاب زمانی/ قدرت انتخاب از نعمات الهی به شمار می‌آید. در واقع انتخاب، به مفهوم برخورداری انسان از فرصت و امکانی است که از میان چند یا دست‌کم دو پیشنهاد یا بدیل برایش به وجود می‌آید. بر اساس این، موضوع کانونی در هر انتخابی این است که بدیل‌ها تا چه اندازه واقعی هستند، تصمیم‌گیری به سود یک گزینه تا چه اندازه آزادانه صورت می‌گیرد و این تصمیم‌گیری تا چه اندازه بر امر برگزیده تأثیر می‌گذارد.
سیاست به معنای مبارزه‌ سازمان‌یافته برای دستیابی به قدرت است. با انتخاب آزاد در پهنه‌ سیاست در جایی روبه‌رو هستیم که انتخاب‌کننده‌ نه تنها در روندی شرکت می‌کند که قدرت سیاسی را برای مدت زمانی محدود به نیرویی معین تفویض می‌‌‌کند؛ بلکه از طریق این اقدام خود همزمان حقانیت آن نیرو را نیز تضمین می‌کند؛ زیرا حکمرانی تنها زمانی می‌تواند برحق و مشروع باشد که با موافقت کسانی همراه شود که قرار است بر آنان حکمرانی ‌شود.
در جوامع دموکراتیک، انتخابات آزاد متضمن چنین اصلی است. این سازوکار از گذرگاه رأی‌گیری عمومی و آزاد، تکلیف احزاب یا زنان و مردانی را تعیین می‌کند که قرار است برای مدتی معین و محدود، زمام امور دولت را در اختیار داشته باشند و به نمایندگی از انتخاب‌کنندگان خود حکمرانی کنند.
البته امروزه در جوامع دموکراتیک با دموکراسی هدایت‌شده مواجه هستیم و به میزانی که ادعا می‌شود قدرتمندان و دولتمردان تلاش می‌کنند با اعمال نفوذهای پنهانی و طراحی‌های هزار لایه از طریق مثلث قدرت، ثروت و رسانه، حق گزینش آزاد شهروندان را تحدید و به سمت خواسته خود سوق دهند.
این در حالی است که در نظام جمهوری اسلامی ایران انتخابات به معنای واقعی کلمه آزاد بوده و مردم به مفهوم حقیقی قدرت تعیین‌کنندگی و انتخاب دارند. شاهد مثال این مدعا، انتخاب‌هایی است که از سوی مردم در دوره‌های گذشته ریاست‌جمهوری به وقوع پیوسته است. اساساً هر دولتی که در انتهای دوره خدمتش متولی برگزاری انتخابات بوده، دقیقاً رقیب یا منتقد انتخاباتی‌اش حائز رأی لازم برای تشکیل دولت جدید شده است. صائب بودن این موضوع است که اولاً انتخابات آزاد در جمهوری اسلامی همواره ابزاری کانونی برای رفع منازعات سیاسی و دستیابی به وفاق اجتماعی بوده، ثانیاً «سرمایه همبسته اجتماعی» برای نظام اسلامی تولید کرده است. به این معنا که چون مردم در طول این چهار دهه از عمر انقلاب، این امانتداری را از نظام دیده‌اند، نه تنها دروغ بزرگ مدعیان تقلب در حوادث پس از انتخابات دهم ریاست‌جمهوری در سال 88 را لحظه‌ای باور نکردند، بلکه خود به کف خیابان آمدند و از انتخابات آزاد و سلامت آن و امین بودن نظام در برگزاری انتخابات و ارزش‌های نظام اسلامی دفاع کردند.

تحلیلی بر نسل نوین جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی-ـ قسمت پنجاه‌وپنجم
  دکتر سیامک باقری‌چوکامی/ 
 استفاده از نمادها، استعاره‌ها و شعارها در انتخابات امری طبیعی است و همواره جریان‌های سیاسی و نامزدهای انتخابات در کشورهای مختلف از آن استفاده کرده‌اند؛ اما این تکنیک به دلیل تأثیرات شگرف آن بر رفتار انتخاباتی مردم همواره مورد توجه بازیگران جنگ نرم به منظور پیروزی جریان‌های همسو یا سرنگونی رژیم‌های ناهمسو قرار گرفته است. 

تئوریزه شدن نمادها
 برای براندازی نرم
در این زمینه نظریه‌پردازان جنگ نرم مطالعات زیادی انجام داده‌اند و جزوه‌ها و کتاب‌های آموزشی برای جریان‌های مخالف رژیم‌هایی که از نظر آنها نامطلوب تلقی می‌شوند، منتشر شده است. از جمله آنها جین شارپ، استاد علوم سیاسی دانشگاه‌های آمریکا و عضو ارشد اندیشکده آلبرت اینشتین است که در کتاب «از دیکتاتوری تا دموکراسی» 198 اقدام عملی را برای سرنگونی یک نظام سیاسی (به زعم نویسنده، سرنگونی یک دیکتاتور) به روش براندازی نرم، پیشنهاد داده است که بخشی از آنها به نمادها اشاره دارد. جین شارپ درباره اقدامات گروهی نمادین این موارد را ضروری می‌داند: 1ـ‌ استفاده از پرچم‌ها و رنگ‌های نمادین؛ 2ـ پوشش‌های نمادین؛ 3ـ تخریب اموال عمومی و شخصی؛ 4ـ نمایش تصویر افراد و شخصیت‌ها؛ 5ـ استفاده از علامت‌ها و نام‌های جدید؛ 6ـ اعلام نیازها و درخواست‌های عمومی نمادین؛ 7ـ چاپ سفید قسمت‌هایی از صفحات روزنامه؛ 8ـ استفاده نمادین از شمع و روشن و خاموش کردن هماهنگ چراغ‌ها و 9ـ در کنار هم ایستادن و حلقه کردن دست‌ها.
وی همچنین برای ایجاد ارتباط با مخاطبان گسترده‌تر چهار پیشنهاد می‌دهد که عبارتند از: 1ـ شعارها و نمادهای خاص؛ 2ـ پرچم‌ها، پوسترها و ارتباطات بصری؛ 3ـ جزوه‌ها و رساله‌های چاپی و 4ـ دیوارنویسی. تمسخر و اهانت به شخصیت‌‌ها یکی دیگر از استعاره‌های مورد تأکید جین شارپ است. این کتاب «از دیکتاتوری به دموکراسی» جین شارپ در همه کشورهایی که انقلاب‌های رنگی در آنها رخ داده، به صورت هدفمند توزیع شده است. در ایران نیز پیش از فتنه 88 این کتاب ترجمه و منتشر شده بود.

استفاده از نماد V
با وجود این، اکنون استفاده وسيع و هنرمندانه از نمادها يکي از ابزارهاي مهم و محوری در جنگ نرم به شمار می‌آید. بر اساس پیشنهادهای طراحان جنگ نرم، مانند جین شارپ، رابرت هلوی و اکرمن اولین تجربه در کشور چکسلواکی که زیر مجموعه بلوک شرق تعریف می‌شد، در دوره شش هفته‌ای ۱۷ نوامبر تا ۲۹ دسامبر ۱۹۸۹ صورت گرفت. در اینجا از نماد (V) که در پیراهن‌های بدون آستین نقش بسته و با دست‌ نشان می‌دادند، استفاده شد. در مدل چکسلواکی، رسانه‌های غربی ابتدا اصطلاح یا استعاره بهار پراگ را ابداع کردند و در بین مردم این کشور عمومی شد.

نماد رنگ
اولین بار از رنگ (نارنجی) به عنوان سمبل طرفداری از «یوشچنکو» علیه نظام حاکم به صورت گسترده و در اشکال مختلف استفاده شد که طی أن وی موفق به انقلاب نارنجی شد و جریان غرب‌گرا بر قدرت تسلط یافت. در لبنان از رنگ صورتی یا نماد سرو و کاج استفاده شد. انقلاب سرو (صورتی) لبنان در سال 2005 در پی قتل رهبر حزب مخالف، «رفیق حریری»، که به خروج نیروهای سوری از لبنان منجر شد، به وقوع پیوست. در روسیه از رنگ سفيد بهره گرفته شده که در نام ارتش سفيد ریشه دارد. ارتش سفيد نام مجموعه‌اي از نيروهاي مخالف انقلاب بلشويكي بود كه تلاش مي‌كردند با حمايت انگلستان، فرانسه، آمريكا و ژاپن انقلاب روسيه را شكست دهند. (گفتنی است، با مدیریت پوتین این حرکت به نفع غرب‌گرایان تمام نشد.) در انتخابات 88 ایران نیز از رنگ سبز به صورت گسترده استفاده شد و با تحریک رسانه‌های خارجی و داخلی و سفارتخانه‌های بیگانه و سرویس‌های اطلاعاتی غربی و صهیونیستی و پافشاری اصلاح‌طلبان سبب درگیری هواداران سبز با حاکمیت شد و فتنه 88 را رقم زد. نامزدهای دوره یازدهم ریاست‌جمهوری نیز از این تکنیک استفاده کردند؛ اما با توجه به تجربه فتنه 88 بازیگران جنگ نرم موفق نشدند حرکت‌های خیابانی و آشوب ایجاد کنند. 

نماد گل
گل نماد دیگری است که از آن در کشورهای گرجستان و قرقیزستان استفاده شد. در گرجستان انتخابات به انقلاب گل رز یا سرخ و در قرقیزستان به انقلاب لاله‌ای تبدیل شد. جرج بوش، رئیس‌جمهور آمریکا پس از پیروزی انقلاب گل رز به این کشور سفر کرد و ضمن اینکه گرجستان را مشعل آزادی برای منطقه و جهان دانست، گفت: «شما اینجا تنها با گل سرخی که در دست‌تان بود و با قدرت اعتقادتان، آزادی را به دست آوردید.» (عبدوس، 1389: 125) 

نمادها در کنار شعار و استعاره
از نظر طراحان جنگ نرم، نمادها زمانی از کارایی و اثربخشی بیشتر برای تغییر سیاسی برخوردار خواهند شد که به همراه شعارها و استعاره‌های شالوده‌شکنانه باشند. اتفاقاتی که در انقلاب‌های رنگی، از جمله در فتنه 88 رخ داد، زیرا شعارها، استعاره‌ها و بیانیه‌های ساختارشکنانه سبب فعال‌سازی گسل‌های اجتماعی شد و جامعه را دستخوش اغتشاشات خیابانی کرد. با بررسی نمادها و شعارهای برخی از نامزدها و ستادهای انتخاباتی آنها می‌توان چنین علایمی را در انتخابات ریاست‌جمهوری دوازدهم 1396 نیز مشاهده کرد. به نظر می‌رسد، هشدار رهبر معظم انقلاب در همین راستا بوده است که می‌فرمایند: «امنیت ملی و آرامش کشور بسیار مهم است و کاندیداهای محترم مراقب باشند به‌ خاطر خطای در تشخیص، گسل‌های اعتقادی، جغرافیایی، زبانی و قومی را تحریک نکنند و در مسیر طراحی ناتمام دشمن قرار نگیرند.» (21/2/1396)

هدف از نمادسازی
با وجود این بهره‌گیری از نمادها، استعاره‌ها و رنگ‌ها، با هدف‌گذاری‌های مختلفی صورت می‌گیرد. 1ـ احساسی کردن فضای انتخاباتی و هیجانی کردن رقابت‌های سیاسی؛ 2ـ آماده‌سازی برای کشاندن طرفداران به تجمع‌های خیابانی؛ 3ـ استفاده از نمادها برای پر کردن خلأ گفتمانی در رقابت‌های سیاسی؛ 4ـ تلاش برای موج‌آفرینی، تعریف مرز، غیریت‌سازی و دوقطبی‌سازی کاذب و 5ـ تحریک و بسترسازی برای اعتراضات گسترده مردمی علیه تغییر رژیم یا به پیروزی رساندن جریان غرب‌گرا و متمایل به غرب.

انگیزه و سناریوی دشمن
 و هشدارهای رهبری
تردیدی نیست که دشمنان و مخالفان نظام اسلامی برنامه‌ریزی و سناریوهای متعددی برای انتخابات دوازدهم ریاست‌جمهوری ایران دارند که به تناسب شرایط در تلاشند که آنها را عملیاتی کنند. مرکز کانادایی «گلوبال ریسرچ» چندی پیش از برنامه آمریکا و عربستان برای تحریک به آشوب در داخل مناطق مرزی، ایجاد تهدیدهای تروریستی در داخل ایران و تحریک به انقلاب رنگی خبر داده بود. با توجه به برخی تحرکات نامزدهای انتخاباتی و به دلیل انگیزه و برنامه‌ریزی دشمنان و مخالفان، رهبر معظم انقلاب در جشن دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه امام حسین(ع) هشدار دادند که «مسئولان همه باید مراقبت کنند امنیت حفظ شود. اگر کسی بخواهد علیه امنیت کشور قیام کند، قطعاً با عکس‌العمل سخت مواجه خواهد شد. آن صهیونیست پولدار آمریکایی خبیث که گفت من گرجستان را با ۱۰ میلیون دلار توانستم زیر و رو کنم، در سال ۸۸ هم با حماقت به این فکر افتاد که بر جمهوری اسلامی اثر بگذارد؛ با دیوار مستحکم اراده و عزم ملی برخورد کردند؛ امروز هم همین‌جور است. امنیت کشور باید محفوظ بماند. هرکسی از این راه تخطی کند، قطعاً بداند سیلی خواهد خورد.» (21/2/1396)

کتاب «موج چهارم جنگ نرم» به قلم دکتر سیامک باقری‌چوکامی که پژوهشگاه علوم اسلامی امام صادق(علیه‌السلام) در زمستان 1395 به بازار نشر عرضه کرده، ضمن تبارشناسی نبرد نرم، تمرکز بررسی علمی خود را به کمّ‌وکیف موج چهارم جنگ نرم معطوف کرده است. جهان پسا جنگ سرد شاهد موج جدیدی از جنگ نرم است که با موج‌های پیشین نبرد نرم تفاوت اساسی دارد. مبانی و طراحی موج چهارم جنگ نرم محصول استراتژیست‌ها و نظریه‌پردازان مختلف در نظام سیاسی ـ فکری غرب و آمریکا است.
پیام‌های اصلی این کتاب عبارت است از: 1ـ در عصر پسا جنگ سرد، موج جدیدی از نبرد نرم شکل گرفت که عنوان نمادین آن جنگ نرم است و با عناوین مشابهی که در دوره‌های گذشته نبرد نرم به کار برده می‌شدند، تفاوت ماهوی دارد. 2ـ جنگ نرم تنها درگیری نرم‌افزارانه نظام سلطه با جمهوری اسلامی ایران نیست؛ بلکه برنامه پیچیده سرمایه‌داری اقتدارگرای جهانی است که برای جهان پسا جنگ سرد طراحی و ساماندهی شده است. 3ـ جنگ نرم یک نبرد تمام‌عیار و هجمه علیه همه مرزهای جغرافیای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و امنیتی و... است. 4ـ جنگ نرم پدیده ناگهانی و بدون برنامه نیست؛ بلکه هدفمند، برنامه‌ریزی شده و خصمانه است، به گونه‌ای که از مفاهیم مشابه آن قابل تفکیک می‌باشد، 5ـ جنگ نرم، اولویت برنامه‌ای نظام سلطه برای براندازی خاموش و آرام جمهوری اسلامی ایران به عنوان تنها رقیب ایدئولوژیک نظام سرمایه‌داری است. 6ـ موج چهارم جنگ نرم به تناسب رشد علمی و فناوری و تحول محيطي ماهیت پیچیده‌تر، قوی‌تر و نوینی پیدا کرده است. کتاب در شش فصل تدوین شده است. در فصل اول درباره سازمان معنایی جنگ نرم بحث می‌شود. در فصل دوم، به تبارشناسی تاریخی نبرد نرم پرداخته شده است. در فصل سوم، نظریه‌ها و رهیافت‌های علمی که پشتوانه نظری موج چهارم نبرد نرم محسوب می‌شوند را مورد بحث قرار داده است. ماهیت‌شناسی، غایت‌شناسی، فرایندشناسی، آماج‌شناسی و مقاصد روانی و اهداف رفتاری جنگ نرم، فرایندشناسی جنگ نرم در فصل چهارم مورد امعان نظر قرار گرفته است. در فصل پنجم نشان داده شده است که جنگ نرم در عصر جدید از تنوع الگویی بسیار زیادی برخوردار است. در این فصل موضوع نفوذ در هر یک از الگوهای جنگ‌های نرم مورد بررسی قرار گرفته و در نهایت فصل ششم کتاب به نتیجه‌گیری و اصول دفاع نرم به همراه پیشنهادهای کاربردی اختصاص یافته است.


در تبيين رابطه‌ ميان دموکراسی و اراده‌ مردم، پرسشی که مطرح می‌شود، اين است که آيا ناشی بودن همه‌ قوای دولتی از اراده‌ مردم، به معنی واقعی حکومت مردم و شرکت آنان در همه‌ تصميم‌گيری‌های سياسی است؟ پاسخ بی‌ترديد منفی است؛ زیرا امروزه با توجه به گستردگی ميدان وظايف دولت‌های مدرن و بغرنجی اين وظايف، امکان اعمال دموکراسی مستقيم وجود ندارد. برای نمونه، تک‌تک شهروندان جامعه نمی‌توانند در تصميم‌گيری‌های بغرنج امور اقتصادی، قضايی و... سهيم و صاحب‌نظر باشند.
راهی که باقی می‌ماند، اعمال اراده‌ مردم از طريق گزينش آزاد و ادواری نمايندگان خويش است. انتخابات آزاد، راه حاکميت مردم را می‌گشايد و همزمان تصميم‌گيری در امور تخصصی را بر عهده‌ برگزيدگان مردم می‌گذارد. بنابراين، می‌توان گفت انتخابات آزاد، ابزار اعمال حاکميت مردم در يک نظام دموکراتيک است. بر اساس این، امروزه يک دموکراسی مدرن، ديگر نه به معنای حکومت خود مردم، بلکه به مثابه حکومت نمايندگان مردم قابل تحقق است.