اکبر ادراکي/ حضرت امام خميني(ره) در اواخر سال 1367 نامهاي خطاب به میخائیل گورباچف، رهبر اتحاد جماهير شوروي سابق نوشتند و در آن ضمن پيشبيني محتوم بودن سقوط مارکسيسم و کمونيسم، پيام دعوت به فطرت و توحيد را براي وي ارسال کردند و درباره فرو افتادن در دام نظام سرمايهداري غرب به وي هشدار دادند.
حضرت امام خميني(ره) در اين نامه با بينش عميق الهي خود فرمودند: «براي همه روشن است که از اين پس کمونيسم را بايد در موزههاي تاريخ سياسي جهان جستوجو کرد؛ چرا که مارکسيسم جوابگوي هيچ نيازي از نيازهاي واقعي انسان نيست؛ چرا که مکتبي است مادي و با ماديات نميتوان بشريت را از بحران عدم اعتقاد به معنويت که اساسيترين درد جامعه بشري در غرب و شرق است، به در آورد.»
ايشان در فرازهاي ديگري از پيامشان نیز گوشزد کردند: «... شما اگر بخواهيد در اين مقطع تنها گرههاي کور اقتصادي سوسياليسم و کمونيسم را با پناه بردن به کانون سرمايهداري غرب حل کنيد، نه تنها دردي از جامعه خويش را دوا نکردهايد که ديگران بايد بيايند و اشتباهات شما را جبران کنند؛ چرا که امروز اگر مارکسيسم در روشهاي اقتصادي و اجتماعي به بنبست رسيده است، دنياي غرب هم در همين مسائل ـ البته به شکل ديگر ـ و نيز در مسائل ديگر گرفتار حادثه است.»
حضرت امام(ره) در پایان با دعوت گورباچف در مقام رهبر اتحاد جماهير شوروي کمونيستي به اسلام فرمودند: «اکنون بعد از ذکر اين مسائل و مقدمات از شما ميخواهم درباره اسلام به صورت جدي تحقيق و تفحص کنيد و اين نه به خاطر نياز اسلام و مسلمين به شما، که به جهت ارزشهاي والا و جهانشمول اسلام است که ميتواند وسيله راحتي و نجات همه ملتها باشد و گره مشکلات اساسي بشريت را باز نمايد.»
هيئت اعزامي از سوی امام خميني(ره) به سرپرستي آيتالله جواديآملي در روز سيزدهم دي ماه 1367 وارد مسکو شد و پيام امام خميني(ره) را همراه با تبيين و تفسير به گورباچف ابلاغ کرد. آيتالله جواديآملي خلاصه پاسخهای گورباچف را چنين ذکر ميکنند:
1ـ از فرستادن نامه امام خميني(ره) تشکر ميکنم. 2ـ در فرصت مناسب پاسخ آن را خواهم داد. 3ـ مضمون آن را به علماي شوروي اعلام ميداريم. 4ـ ما قانون آزادي ايمان را در دست تصويب داريم. 5ـ من قبلاً گفتم با داشتن ايدئولوژيهاي مختلف، ميتوان با حسن همجواري در کنار هم زندگي کرد. 6ـ امام خميني(ره) ما را به دين اسلام دعوت نموده؛ آيا ما هم ايشان را به مکتب خودمان دعوت کنيم؟ (در اينجا لبخند زد و گفت: اين يک شوخي است) 7ـ اين دعوت يک نحوه دخالت در شئون کشور ديگر محسوب ميشود؛ زيرا هر کشوري در انتخاب مکتب آزاد و مستقل است.
مهمترين بند پاسخ گورباچف، يعني بند هفتم نشانه برخورد سياسي او با نامه امام(ره) بود که در پاسخ آن حضرت آيتالله جواديآملي فرمودند: «شما از عمق خاک وسيع روسيه تا اوج فضاي آسمان آن آزادانه فعاليت داريد و هيچکس حق دخالت در امور داخلي کشور اجنبي ندارد. ليکن محتواي اين پيام، مانند پيامهاي رهبران الهي ديگر، نه کاري به زيرزمين و نه برخوردي با روي زمين و نه ارتباطي با آسمان روسيه دارد، بلکه فقط با جان شما مرتبط ميباشد... و مضمون نامه امام، دعوت به توحيد و پرهيز از الحاد است که راجع به جان شماست نه درباره کشور شما. البته وقتي روح آدمي موحد شد، راه صحيح کشورداري را ميشناسد و آن را به خوبي اداره مينمايد.»
اين برخورد سياسي و بیتوجهی رهبر شوروي سابق به محتواي عميق پيام حضرت امام(ره) سبب شد در مدت کوتاهي طومار کمونيسم شوروي در هم پيچيده شود و همانگونه که حضرت امام(ره) نيز پيشبيني کرده بودند، از آن پس کمونيسم را در موزههاي تاريخ سياسي جهان بايد جستوجو کرد.
در ۱۹ اوت ۱۹۹۱ هشت عضو بلندپايه حزب کمونيست از جمله رئيس کاگب، ضمن برکناري ميخائيل گورباچف از رهبري اتحاد جماهير شوروي، کميته اضطراري کشور را تشکيل دادند. به این ترتیب گورباچف، در يک خانه ييلاقي در ساحل درياي سياه در بازداشت خانگي قرار گرفت، تانکها به خيابانهاي مسکو سرازير شدند، طرفداران دموکراسي در اطراف کاخ سفيد مسکو ـ محل اقامت بوريس يلتسين، اولين رئيسجمهور روسيه ـ سنگربندي کردند تا اینکه پس از سه روز رويارويي، کميته اضطراري شکست را پذيرفت. توطئه کودتاي اوت ۱۹۹۱ از سوی متعصبان کمونيست، با کمک يلتسين نقش بر آب شد. طراحان کودتا ميخواستند حزب کمونيست و اتحاد شوروي را حفظ کنند، ولي در مقابل برای نابودي هر دو کوشيدند.
در پايان سال ۱۹۹۱، بزرگترين مشکل گورباچف، جنبشهاي استقلالطلبانه در تعدادي از جمهوريهاي شوروي بود. ادامه حيات شوروي، بدون جمهوريهاي کشورهاي حوزه درياي بالتيک يعني استوني، لتوني، ليتواني ممکن، اما بدون اوکراين يا روسيه ناممکن بود. در هشتم دسامبر ۱۹۹۱ در يک ديدار پنهاني، بوريس يلتسين، رئيسجمهور جمهوري شوروي فدراتيو سوسياليستي روسيه؛ لئونيد کراوچوک، رئيسجمهور جمهوري سوسياليستي شوروي اوکراين و استانيسلاو شوشکويچ، رئيسجمهور جمهوري سوسياليستي بلاروس شوروي در اقامتگاه بسيار مجللي که براي پذيرايي از مقامات رسمي سطح بالا در جنگلهاي بلاروس بنا نهاده شده بود، با يکديگر ديدار و پيماني را امضا کردند که بر اساس آن کشورهاي مستقل همسود پديد آمدند و روسيه خود را جانشين اتحاد جماهير شوروي معرفي کرد.
در بيستوپنجم دسامبر، ميخائيل گورباچف از سمت خود کنارهگيري کرد و اتحاد شوروي به طور رسمي در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ از هم پاشيده شد. يک روز پس از آن، پارلمان اتحاد جماهير شوروي اعلاميه انحلال اين کشور را تصويب کرد.