جعفر ساسان- داوود عسگری/
بررسی بیشتر در تعالیم فرقه ضاله بهائیت، جعلی و خرافی بودن آموزههای این فرقه به ویژه تعالیم دوازدهگانه آن را بیشتر نمایان میکند؛ برای نمونه، وحدت عالم انسانی که مطرح میکنند، با طرد افرادی که با پژوهش و مطالعه از بهائیت جدا شدهاند، چه تناسبی دارد؟ آیا ترور و حذف مخالفان که در زمان حضور بهاءالله امری رایج بوده و برخورد تحقیرآمیز و خشن با برادر خود، صبح ازل، که مدعی جانشینی باب بود، با وحدت عالم انسانی سازگار است؟ کارنامه 170 ساله بهائیان، با این اصل در تضاد است و به نظر میرسد بیشتر برای خوشایند غربیها و جذب پیروان جدید ارائه شده است تا تحقق وحدت در عالم.
1ـ یکسانی اصول همه ادیان
این شعار برگرفته از مکتب پلورالیسم و بیانگر تأثیرپذیری بهائیت از مدرنیسم است؛ زیرا پلورالیسم یا تکثرگرایی، از اصول مدرنیته شمرده میشود. نظریه پلورالیسم مبنای معرفتی ندارد و برآمده از دموكراسی غربی است كه هر عقیدهای را در قامت دین میبیند و به آزادی آن باور دارد؛ در واقع، اصل دین را باور ندارد. رهبران بهایی با طرح این شعار، به دنبال این هستند که اولاً دین ادعایی خود را در ردیف ادیان دیگر قرار داده و ثانیاً دین خود را مدرن و روزآمد جلوه دهند.
این اصل، درباره ادیان الهی که از طریق وحی به رسولان ابلاغ شدهاند و هدف همگی آنان، با وجود تفاوت در فروعات و احکام، ترویج عبودیت و یکتاپرستی است، قابل تأمل است؛ اما درباره دین بشری و ساختگی که بشر را به خود دعوت میکند، نمیتواند صدق کند. ادیان الهی با ادیان ساخته بشر متفاوت هستند و آنها را نفی میكنند. افزون بر این، ادیان الهی یك سیر تكاملی دارند و با آمدن دین جدید كه كمالات دین پیشین را دارد، عمل به دین پیشین فاقد حجت است. از این رو، لازم است بدانیم كه تنوع ادیان در گذشته، به معنای رسمیت کنونی همه آنها نیست. تمسك به این قبیل معیارها، انسان را به نسبیتگرایی سوق میدهد؛ از این رو اصل وحدت متعالی ادیان، به تناقض میانجامد؛ چون اصل توحید، به مثابه منشأ ادیان نمیتواند در قالب شرك و بتپرستی رخ بنماید و با توحید نیز سازگار باشد.
ادیان الهی گذشته، تعابیر متعددی در بشارت دین خاتم دارند و همین امر گویای این نكته است كه آنها پیشاپیش بر موقت بودن خود صحه نهادهاند؛ از این رو ما نمیتوانیم مدعی دوام آنها باشیم. افزون بر این، آیات فراوانی از قرآن كریم بر زوال مهلت پیروی از ادیان گذشته دلالت دارند و برخی وقایع، مانند مباهله، آشكارا حقانیت كنونی آنان را به چالش میكشد.
این شعار اگرچه تصویری زیبا و چند لایه برای فهم ادیان عرضه میكند و میكوشد چارهای برای مواجهه با تعدد ادیان پیش نهد، با تعارض و چالش روبهرو است و از منظر دین نیز پذیرفتنی نیست. آموزههای قرآنی، وحدت را میان ادیان الهی بر مبنای توحید ممکن میدانند.
2ـ رفع تعصبات
اگر منظور از تعصب، پافشاری بر عقیده باطل و نادیده گرفتن حقیقت باشد، سخن از رفع تعصبات، درست است؛ اما با رویه بهائیت که دین ساختگی خود را برترین دین و پیروان ادیان الهی را گمراه میدانند، سنخیتی ندارد. آیا این گفتار عبدالبهاء درباره پدرش چیزی جز تعصب کور است که میگوید: «در بین انبیای الهی، مقام امنع حضرت بهاءالله، اعلیالمقام و بیمثال و فرید دهر و زمان است.»(۱) و «حضرت بهاءالله، معلم اول و بزرگترین پیغمبری است که صیت نبأ عظیمش در سنین معدوده در اقالیم عالم، مشتهر و آفاق را به اهتزاز درآورده.»(۲) آیا مقام بها از انبیای اولوالعزم و خاتم پیامبران بالاتر است؟ عبدالبهاء تعصب دینی را یکی از موانع بهائیت میداند و میگوید: «مانع عظیم ثالث، تعصب دینی و اجتناب مذاهب از یکدیگر است. این نیز در زوال است.»(۳)
به نظر میرسد، عبدالبهاء با این شعار میخواهد تعصب را که معنای منفی از آن دریافت میشود، در کنار غیرت دینی قرار دهد و مردم را نسبت به عقاید خود بیتفاوت کند؛ در حالی که خود نسبت به بهائیت و رهبر آن تعصب شدیدی دارد.
گفتنی است، تعصب به دو بخش مذموم و ممدوح تقسیم میشود: تعصب كه بار منفی دارد و به معنای لجاجت، تكبر و وابستگی غیر منطقی و غیر معقول به كسی یا چیزی است، پیامدهای منفی و تلقی كوركورانه و جموداندیشی را در پی دارد. امام علی(ع) نیز تعصب غیر منطقی را عامل انحراف و بدبختی میخوانند(۴)؛ اما تعصب به معنای حمایت از دین و تلاش برای نگهبانی و ترویج آن، ممدوح بوده و در آموزههای دینی به آن سفارش شده است. امام علی(ع) در این باره میفرمایند: «فان کان لا بد منالعصبیه فلیکن تعصبکم لمکارمالخصال و محامدالافعال و محاسنالامور»؛
اگر قرار است تعصبی داشته باشید، این تعصب شما به خاطر اخلاق پسندیده، افعال نیک و کارهای خوب باشد.(۵)
از این حدیث به خوبی روشن میشود که ایستادگی سرسختانه برای طرفداری از واقعیتی مطلوب، نه تنها تعصب مذموم نیست؛ بلکه میتواند خلأ روحی انسان را در پیوندهای نادرست جاهلی پر کند.
حكم امام راحل درباره ارتداد سلمان رشدی، نمونهای از تعصب و غیرت دینی بود که با عقلانیت و زمانشناسی همراه بود و دشمنان را از توطئه علیه اسلام برحذر داشت.
بنابراین، بازی با واژهها و شعارهای فریبنده، دلیل بر حقانیت یک فرقه نیست و حربه بهائیت، مانند حربههای دیگر آن، کارآیی چندانی ندارد.
3ـ لزوم ایجاد
محبت و الفت از سوی دین
یکی از اهداف پیامبران الهی، رفع اختلافات بشر و ایجاد دوستی میان مردم است تا در این فضا، زمینه کمال و تعالی بشر فراهم شود. اگر دینی به جای محبت و الفت، جنگ و دشمنی را ترویج کند، باید در حقانیت آن شک کرد. به قول عبدالبهاء: «اگر دین هم که خود باید علاج اختلافات باشد، سبب اختلاف و جنگ و جدایی شود، بیدینی بهتر است.»(۶) اما این شعار زیبا، ابتدا باید درباره بهائیت امتحان شود تا ببینیم چقدر به آن پایبند است.
تاریخ بابیت و بهائیت با دشمنی، شورش و کشتار گره خورده است و در حال حاضر نیز مرکز این فرقه، در سرزمینهای اشغالی و زیر سایه جلادترین رژیم جهان است و با حمایت آن فعالیت میکند. موارد متعددی از این دشمنی و خونریزی را میتوان نام برد؛ از جمله شورشهای بابیان در تبریز، مازندران، زنجان و...؛ کشتار مردم، که رهبر بهائیان هم در برخی از آنها حضور داشته یا این شورشها را تأیید کرده است؛ شهادت آیتالله برغانی به دست بابیان به جرم مخالفت با شیخاحمد احسایی؛ ترور نافرجام ناصرالدینشاه؛ منازعات بابیان برای کسب عنوان من یظهره اللهی؛ منازعات بها و ازل و به تبع آن بهائیان و ازلیان؛ منازعات عباس افندی با محمدعلی افندی و منازعات شوقی با بسیاری از یاران قدیمی بهائیت.
از سویی، فرقهای که رهبر آن، به تعبیر فرزندش، «زلزله در ارکان عراق انداخت و اهل نفاق (شیعیان) را همیشه خائف و هراسان داشت، سطوتش چنان در عروق و اعصاب نفوذ نموده بود که نفسی در کربلا و نجف در نیمه شب جرئت مذمت نمینمود و جسارت بر شناعت نمیکرد. چگونه داعیه الفت و محبت دارد؟»
* پینوشتها در دفتر هفتهنامه موجود است.