جدیدترین ارزیابی کیفی خودروهای داخلی نشان می‌دهد، خودروهای پر تولید مانند پراید، تیبا ۲، سمند، پژو پارس و پژو ۴۰۵ همچنان با کمترین کیفیت تولید می‌شود و این خودروها فقط یک سطح از پنج سطح کیفیت را دریافت کرده‌اند. در اردیبهشت ماه امسال 64 هزار و 219 دستگاه خودرو در کشور تولید شد که 99 درصد این تولید به خودروهای گروه سبک و یک درصد به خودروهای گروه سنگین اختصاص دارد. خودروهای تولید کشور در این ماه شامل 42 مدل خودرو در گروه سبک و 7 مدل در گروه سنگین است.
صبح صادق انتخابات را مبتنی بر جامعه‌شناسی فرهنگی ـ سیاسی بررسی می‌کند
دکتر علی عبدی/ انتخابات ریاست‌جمهوری 29 اردیبهشت 1396 هنوز داغ‌ترین حادثه سیاسی این روزهای ایران است و البته بازار مباحثات و تحلیل‌های نتیجه آن نیز هنوز گرم است. هر روز شاهد انتشار تحلیل‌های فراوانی درباره نتیجه این انتخابات در رسانه‌های گوناگون هستیم. عموم این تحلیل‌ها و ارزیابی‌ها، تحلیل‌های سیاسی انتخابات است؛ تحلیل‌هایی ناظر بر کنش‌های سیاسی نامزدها، تأثیر نوع سیاست‌ورزی آنها بر نتیجه، نوع راهبرد‌های انتخاباتی و کمپین آنها، عملیات روانی آنها و مواردی از این دست. اما آنچه کمتر به آن توجه شد، آسیب‌شناسی چرایی و چگونگی ناکامی جبهه اصولگرایان در کسب پیروزی بود. معدود آسیب‌شناسی‌هایی هم که در این مدت از سوی دو طرف انتخابات (البته بیشتر از سوی جبهه اصولگرایان) صورت پذیرفته است، آسیب‌شناسی‌های سیاسی و ناظر بر حوزه سیاسی انتخابات بوده است و بیشتر از آن به عمق رخنه نکرده‌اند، در حالی که نگاه آسیب‌شناسی جدی و اساسی ضروری است تا ناظر بر تحلیل و آنالیز گره‌ها و مسائل ریشه‌ای‌تر و غیر سیاسی باشد و تمام ابعاد ماجرا را پوشش دهد. پر واضح است که هر تحول سیاسی سویه‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هم دارد که نادیده گرفتن آنها موجب یکسویه شدن آسیب‌شناسی و ناقص ماندن آن می‌شود. این نوشتار بر آن است ضمن پرداختن به ریشه‌های ناکامی انتخابات 96 برای جبهه سیاسی اصولگرایی، به ابعاد کمتر گفته شده و نادیده گرفته شده این انتخابات بپردازد. ابعاد و وجوهی که متأسفانه طی سال‌ها و انتخابات‌های گذشته حلقه مفقوده جریان فکری و تصمیم‌ساز اصولگرایان بوده است. متأسفانه نبودن رویکرد خودانتقادی در جبهه اصولگرایی سیاسی یکی از دلایل ناکامی‌های سیاسی سال‌های اخیر آنان بوده است و تا زمانی که رویکرد انتقادی در این جریان به حرکت نیفتد و جاری نشود، باید انتظار تکرار شکست‌های سیاسی آنها را داشت.
آسیب‌شناسی انتخابات مبتنی بر جامعه‌شناسی فرهنگی ـ سیاسی
جامعه‌شناسي فرهنگي دانشی اجتماعی و نوعی دیسیپلین علمی میان‌رشته‌ای است که از ترکیب دانش جامعه‌شناسی و مطالعات فرهنگی حاصل شده و به مطالعه فرهنگ حاكم بر جوامع و مطالعه زندگي گروهي انسان‌ها و علل، نتايج و آثار رفتارهاي اجتماعي با تأكيد بر «فرهنگ»، به مثابه ويژگي و مشخصه انسان در مقابل ساير موجودات مي‌پردازد. در اين علم با نگرشي جامعه‌شناسانه، شيوه زندگي در جوامع مختلف جهان بررسي می‌شود.
جامعه‌شناسي فرهنگي به تمام ابعاد و جنبه‌هاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي، مذهبي، اقتصادي، هنري و... جامعه توجه دارد. تغيير در هر يك از جنبه‌ها و ابعاد مذكور مي‌تواند موجب تغيير در ساير ابعاد و جنبه‌ها شده و همچنين، چنانچه برخي از ابعاد و جنبه‌هاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي، مذهبي، اقتصادي، هنري و... متناسب و متوازن با ساير ابعاد، تغيير پيدا نكنند و خودشان را با تغييرات ساير جنبه‌ها تطبيق ندهند، جامعه نه تنها در آن بعد خاص، كه در كليت خود دچار مشكل و اختلال در كاركرد عناصر فرهنگي، سياسي، مذهبي و... مي‌شود. برای نمونه، اگر جامعه از نظر صورت‌بندی اجتماعی دچار تحولات اساسي شود، وليكن نهادهاي خانواده يا تعليم و تربيت به همان صورت سنتي باقي مانده و نتوانند خود را با تحولات ايجاد شده تطبيق دهند، جامعه دچار وضعیت آنومی خواهد شد.
از سوی دیگر، جامعه‌شناسی سیاسی، دانشی است که پدیده‌های سیاسی را از منظر جامعه‌شناختی تحلیل می‌کند و از علوم میان‌رشته‌ای مرتبط با علوم سیاسی و جامعه‌شناسی است. بررسی رابطه میان جامعه، نیروها و گروه‌های اجتماعی و ساختار قدرت سیاسی از موضوعات عمده این رشته به شمار می‌آید. جامعه‌شناسی سیاسی پویش‌های سیاسی را با رویکرد جامعه‌شناسانه مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد و با تحلیل رابطه بین ساختارهای اجتماعی و ساختارهای سیاسی و بین رفتار اجتماعی و رفتار سیاسی، سیاست را در زمینه اجتماعی آن قرار می‌دهد.
در این نوشتار سعی می‌شود تا با ترکیب جامعه‌شناسی فرهنگی و سیاسی، الگویی بومی و تئوریک با رویکرد انتقادی ـ تحلیلی برای آسیب‌شناسی انتخابات ریاست‌جمهوری 96 ارائه شود.

هرم فرهنگی ـ اجتماعی؛ متغیر مستقل آسیب‌شناسی انتخابات 96
ساختار اجتماعى (Social Structure) به روابط و مناسبات نسبتاً ثابت و تقريباً پايدارى مى‌گويند که ميان افراد يا گروه‌هاى اجتماعى يک جامعه که تحت مجموعه مشترکى از ارزش‌ها و هنجارهاى فرهنگى گرد آمده‌اند، برقرار باشد. در واقع، ساختار اجتماعى مجموعه روابط و پيوندهایی است که ميان افراد، گروه‌ها و طبقات مختلف يک جامعه برقرار است و نهادها و رفتارهاى اجتماعى يا فرهنگى در آن جامعه براساس اين روابط ترتيب و تنظيم مى‌يابند. ساختار فرهنگی و اجتماعی هر جامعه‌ای را می‌توان به یک هرم تشبیه کرد؛ هرمی که از رأس آغاز شده و به قاعده می‌انجامد. روابط میان اجزای این هرم مبتنی بر رهیافت‌های نظری جامعه‌شناسی فرهنگی و سیاسی، رابطه‌ای دیالکتیکی و دوسویه از بالا به پایین و از پایین به بالا است. در این یادداشت نیز، متغیر اصلی و مستقل تحلیل، همین هرم اجتماعی خواهد بود، البته با ذکر مشخصاتی که بیان خواهد شد.
در رأس این هرم فرهنگی ـ اجتماعی، یک «هسته سخت فرهنگی» قرار دارد که می‌توان از آن به «جامعه نخبگانی» نام برد. این هسته سخت فرهنگی یا جامعه نخبگانی هسته تولیدگر گفتمان‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی هستند که می‌توانند آن را به جامعه عرضه کنند و به فراخور در دسترس بودن این گفتمان‌ها و قابلیت حل مسائل اقشار و طبقات اجتماعی امکان فراگیری و تسلط بر جامعه را می‌یابند. این هسته سخت فرهنگی سه کار ویژه اصلی دارد: 1ـ تولید نظام معنایی؛ 2ـ گفتمان‌سازی و 3ـ تولید سرمایه فرهنگی.
حلقه دوم و اصلی این هرم اجتماعی، بدنه اجتماعی است که به مثابه حلقه واسط میان هسته سخت فرهنگی و قاعده جامعه نقش‌آفرینی می‌کند. این بدنه اجتماعی به طور نظام‌مند و ساختاری با هسته سخت فرهنگی ارتباط داشته و به شدت مصرف‌کننده تولیدات گفتمانی و فکری آن بوده و این تولیدات را با تنزل سطح ادبیاتی و تئوریک آن به شکل گفتمان اجتماعی به دست قاعده جامعه می‌رساند و منتقل می‌کند. اینان حاملان تولیدات فکری هسته سخت فرهنگی برای توده‌ها و اقشار اجتماعی هستند و به مثابه ماشین اجتماعی هسته سخت فرهنگی عمل می‌کنند. نکته مهم در این است که مبتنی بر این رابطه دیالکتیکی، هسته سخت فرهنگی بدنه اجتماعی را به تکان واداشته و به مثابه موتور محرکه بدنه اجتماعی عمل می‌کند و بدنه اجتماعی هم به مثابه موتور محرکه قاعده اجتماعی جامعه عمل کرده و آن را به تحرک وامی‌دارد.
مهندسی هرم اجتماعی؛ مقایسه جبهه اصولگرایی و جبهه مقابل
مسئله کلیدی در این هرم این است که جریانات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، چگونه هرم اجتماعی را مطابق با خواست و اراده سیاسی‌شان مهندسی و ساماندهی می‌کنند. هر جریانی که در مهندسی اجتماعی هرم فرهنگی ـ اجتماعی جامعه توفیق بیشتری داشته باشد، در مهندسی کلان اجتماعی نیز موفقیت بیشتری کسب خواهد کرد.
هر جریانی می‌تواند هرم اجتماعی خاص خود را داشته باشد و گستردگی و عمق این هرم برای هر جریانی، بسته به میزان قدرت مهندسی آن و نیز میزان گستردگی و عمق نفوذ هسته سخت فرهنگی آن در لایه‌های اجتماعی و نیز اقشار و طبقات اجتماعی است. هر چقدر گفتمان هسته سخت فرهنگی در لایه‌های اجتماعی گسترش بیشتری داشته باشد، توان مهندسی اجتماعی و فرهنگی آن نیز افزایش خواهد یافت. این هرم اجتماعی و فرهنگی، البته کارویژه سیاسی نیز دارد و می‌تواند در بزنگاه‌های سیاسی کشور و به ویژه در عرصه انتخابات‌ها نقش راهبردی و سرنوشت‌ساز بازی کند.
بخش اصلی آسیب‌شناسی انتخابات 96 در همین هرم فرهنگی ـ اجتماعی نهفته است. واقعیت آن است که جریان سیاسی اصلاحات و فتنه، به انضمام اعتدال طی سال‌های 88 به این سو به توانمندی و قابلیت بالایی در مهندسی هرم اجتماعی ـ فرهنگی دست یافته‌اند که متأسفانه این ظرفیت در جبهه اصولگرایی دیده نمی‌شود.
جبهه اصلاحات و فتنه، دارای یک هسته سخت فرهنگی است که از آغاز دهه 1370 در قالب حلقه کیان و روشنفکری دینی ساماندهی شد که البته به مرور تحولاتی را به خود دیده است. این هسته سخت فرهنگی اگر زمانی در قالب ماهنامه کیان و بعدها آیین ساماندهی و تشکل و هماهنگی گفتمانی می‌یافت، اما امروز این مهم را ماهنامه مهرنامه بر عهده دارد؛ ماهنامه‌ای که با حلقه‌ای از نشریات دیگر چون سیاست‌نامه، تجربه و اندیشه پویا تقویت می‌شود. این هسته سخت فرهنگی یک جامعه نخبگانی حدود 10 هزار نفره را شامل می‌شود که طیفی از استادان دانشگاه‌ها و هیئت‌های علمی، روشنفکران، مترجمان و اندیشه‌ورزان و اندیشه‌پردازان را شامل می‌شود.
این جامعه نخبگانی که به وسیله مهرنامه متشکل شده و هماهنگی گفتمانی می‌شوند، با تولید نظام معنایی، گفتمان و سرمایه فرهنگی موجب تکان و حرکت بدنه اجتماعی جریان سیاسی متبوع خود می‌شوند که پایگاه اصلی آنان طبقه متوسط جدید است. بخش عمده این بدنه اجتماعی را هنرمندان، دانشجویان، کارمندان، زنان، جوانان، روزنامه‌نگاران، اصحاب رسانه و... تشکیل می‌دهد. این بدنه سرمایه اجتماعی لازم را برای جریان خود تولید کرده و گفتمان هسته سخت فرهنگی را مردمی و توده‌ای می‌کند. ابزار این بدنه اجتماعی برای تشکل‌یابی گفتمانی خود، مطبوعات زنجیره‌ای است. این بدنه برای مردمی کردن گفتمان آنتاگونیستی هسته سخت فرهنگی، از شبکه‌های اجتماعی بهره می‌برد که البته شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبانی چون بی‌بی‌سی فارسی، من و تو و... نیز همین گفتمان را پشتیبانی و حمایت می‌کنند. البته نقش شبکه‌های تلگرامی هماهنگ با این جریان چون آمدنیوز را نیز نباید نادیده گرفت.
این مهندسی هرم فرهنگی و اجتماعی طی سال‌های اخیر بارها و بارها انتخابات را به شیوه دیگر و در عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی از طریق بدنه اجتماعی خود، پیاده‌سازی کرده است. انتخابات‌هایی معطوف به حوزه‌های سینما، کتاب، مطبوعات و مسائلی چون؛ حجاب، سگ‌کشی و حقوق حیوانات، محیط‌زیست و... . در واقع این هرم به مثابه ماشین انتخابات به اجتماعی کردن و مدنی‌سازی انتخابات در حوزه‌های غیر سیاسی مبادرت می‌ورزد و پس از سال‌ها تمرین کمپین انتخابات در حوزه‌های غیر سیاسی، همین اسلوب را در شب انتخابات به حوزه سیاسی منتقل کرده و این هرم فرهنگی ـ اجتماعی و ماشین انتخاباتی را به مثابه سرمایه‌ای سیاسی در اختیار رأس سیاسی فتنه و اصلاحات قرار می‌دهد. پیروزی این جریان به همراه جریان اعتدال را از سال 92 به این سو باید در همین چهارچوب تحلیل و ارزیابی کرد.
در این سو، در جبهه اصولگرایی، اگرچه بدنه اجتماعی خوبی موجود است که عمدتاً در قالب تشکل‌های دینی و هیئات مذهبی ساماندهی شده‌اند؛ اما گره اصلی در نبود هسته سخت فرهنگی و جامعه نخبگانی روشن و شفاف با سازوکار معین است. نبود این هسته سخت فرهنگی و نبود تشکل‌یابی گفتمانی آن، موجب سردرگمی و بلاتکلیفی بدنه اجتماعی و فرسایش و ریزش تدریجی آن شده و می‌شود. این همان خلأ مهمی است که قرار بود جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی با محوریت قرارگاه خاتم‌الاوصیاء(ع) و سازمان اوج پر شود که متأسفانه نشد. در چنین وضعیتی، بدنه اجتماعی اصولگرایی دچار سردرگمی است که چه گفتمانی را به قاعده جامعه منتقل کند. گفتمانی که نه تولید شده و نه به دستش رسیده است، در حالی که ابزار ارتباط با قاعده را کم‌وبیش در اختیار دارد. تداوم این وضعیت به معنای تداوم شکست در انتخابات‌های آینده برای اصولگرایان خواهد بود، مگر آنکه هرم فرهنگی ـ اجتماعی اصولگرایی بازتعریف و بازمهندسی شود.

 مصطفی قربانی/ کسب آرای 57 درصدی و پیروزی آقای روحانی در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری در حالی رقم خورد که نظرسنجی‌ها و پیش‌بینی‌های چند ماه پیش از انتخابات حکایت از عدم ‌اقبال جدی به روحانی داشت. با این حال، آنچه از صندوق خارج شد، رأی نزدیک به 24 میلیونی آقای روحانی بود. اکنون سؤال این است که مهم‌ترین دلایل پیروزی آقای روحانی در انتخابات 29 اردیبهشت چه بود؟ برخی از این دلایل به قرار زیر است:
1ـ سنت انتخابات در ایران؛ به این معنا که ریاست‌جمهوری در ایران به استثنای دوره‌ بنی‌صدر و شهید رجایی، همواره دو دوره‌ای بوده است و از این نظر، انتخاب مجدد آقای روحانی نیز در راستای عمل به رویه و سنتی است که برای چهار رئیس‌جمهور پیش از وی نیز تکرار شده است.
2ـ منسجم نبودن رقیب: هر چند پیروزی نامزدهای اصولگرا در دور اول ناممکن بود و بر اساس بهترین سناریوها تنها می‌شد به کشیده شدن انتخابات به دور دوم امیدوار بود، اما کاهش فاصله‌ آرای روحانی با نامزدهای اصولگرا پس از مناظره‌ دوم، این تصور و انتظار را شکل داد که چنانچه اصولگرایان بتوانند شوکی را به صحنه‌ انتخابات وارد کنند، می‌توانند در دور اول کار را یکسره کنند. بنابراین، در نهایت این آقای قالیباف بود که به نفع آقای رئیسی صحنه رقابت‌ها را ترک کرد، اما در این زمان دو اشتباه در اردوگاه اصولگرایان رخ داد؛ یکی اینکه میزان اقبال به قالیباف بیش از رئیسی بود و منطقی آن بود که وی در صحنه بماند، به ویژه اینکه محتمل بود که در صورت کناره‌گیری، رانش آرای آقای قالیباف به سمت روحانی بیش از رانش آرای آقای رئیسی به سمت روحانی باشد. اشتباه دیگر در این زمینه، ضعف در ایجاد شوک بود که این هم با‌ معرفی نکردن آقای قالیباف به معاون اول و دعوت نکردن از وی برای همراهی با آقای رئیسی در سفر به مشهد و دیگر شهرها تکمیل شد. بنابراین، این‌گونه بود که همه‌ آرای قالیباف به سبد رئیسی ریخته نشد.
3ـ موفقیت در جلب آرای خاکستری: آنچه بیش از همه در پیروزی روحانی تأثیرگذار بود، موفقیت در جلب آرای خاکستری بود. این دلیل به ویژه در جایی مانند شهر تهران تأثیری تعیین‌کننده داشت؛ زیرا اولاً، میزان مشارکت در تهران به رقم بی‌سابقه‌ای رسید که ناشی از مشارکت همین آرای خاکستری بود و ثانیاً، از حدود پنج میلیون شرکت‌کننده در انتخابات در تهران، حدود سه میلیون و نیم رأی آن به سبد آقای روحانی واریز شد. قابل‌ ذکر است که آنچه سبب اقبال آرای خاکستری به سمت روحانی شد، طرح شعارهای معطوف به آزادی، حمایت شخصیت‌های اصلاح‌طلب از آقای روحانی، وعده برای رفع تحریم‌های غیرهسته‌ای، حمله به برخی از شعارها و برنامه‌های نظام و... بود.
4ـ رقیب‌هراسی: رقابت انتخاباتی همواره دو روی دارد؛ ۱ـ اثبات خود و ۲ـ تلاش برای اعتبارزدایی از رقیب. دولتی‌ها  به ویژه شخص رئیس‌جمهور اگرچه برای اثبات خود دست چندان پری نداشتند، اما به خوبی توانستند با دوقطبی‌سازی فضا، به تخریب رقیب، ایجاد هراس از وی و اعتبارزدایی از آن بپردازند. 
5ـ تخلفات انتخاباتی دولت: دلیل دیگر که هرچند تأثیر تعیین‌کننده بر نتیجه‌ انتخابات نداشته است، اما به هرحال نمی‌توان از آن چشم‌ پوشید، تخلفات انتخاباتی دولت در قبل و حین برگزاری انتخابات است. در این زمینه می‌توان سیاست پمپاژ پول از طریق پرداخت وام به دهیاران، افزایش یارانه‌ اقشار آسیب‌پذیر، واریز بیمه کشاورزان در شب انتخابات، تلاش برای مدیریت آرای مردم در سر صندوق‌ها، هر چند به طور جزیی، مانند کمبود تعرفه در برخی حوزه‌ها یا پایان زودهنگام رأی‌گیری در برخی حوزه‌های دیگر و... اشاره کرد.
به هر حال، با اعلام نتیجه انتخابات، فصل رقابت‌ها پایان یافت و فصل رفاقت‌ها آغاز شده است و امیدواریم که دولت محترم با بهره‌گیری از همه‌ ظرفیت‌های کشور بتواند افق‌های روشنی را به روی مردم بگشاید و در عین حال قوه قضائیه هم با متخلفان برخورد جدی داشته باشد تا در انتخابات‌های آینده چنین اتفاقی رخ ندهد.

 مصطفی برزکار/ خانم ساندرز در کتاب نقش سازمان سیا در نبرد فرهنگی آمریکا علیه شوروی، ‌یک بخش اصلی فعالیت‌های سازمان سیا را در بخش هنر و به ‌ویژه سینما برشمرد. وی فعالیت سازمان سیا را در این حوزه به دو بخش اصلی تقسیم می‌کند؛ یک بخش در تعیین رویکرد تهیه‌کنندگان آمریکایی، به گونه‌ای که این تهیه‌کنندگان ترغیب و تطمیع می‌شدند تا به اصطلاح چهره آمریکا را برای مردم داخل و خارج بزک کنند و چهره شوروی را خدشه‌دار جلوه دهند و بخش دیگر هم در جذب هنرمندان شوروی بود، ‌به صورت مستقیم یا غیرمستقیم و اساساً ممکن بود که چنان چارچوب‌های فکری این هنرمندان را دستکاری کنند که در ظاهر هیچ‌گونه جذبی به صورت رسمی انجام نشده است، اما هنرمند اهل شوروی حرفی را می‌زند که آمریکا می‌خواهد. این بحث تنها بخشی از راهبرد نرم آمریکاست. 
امروز و پس از آنکه مقامات آمریکایی به طور رسمی اعلام کردند که رویکرد آمریکا نسبت به ایران همان رویکرد جنگ سرد است که از آن به پیروزی بدون جنگ یاد می‌کنند، شاهد رویه‌ای مشکوک در سینمای ایران هستیم که طیفی از تهیه‌کنندگان آغازگر آن هستند و به دلایلی که به آنها خواهیم پرداخت، متأسفانه جولان می‌دهند و صدای خود را با ساخت فیلم‌های سیاه و سیاه‌تر که نه تنها فرهنگ ملی، بلکه به صورت مستقیم منافع ملی را تهدید می‌کند،‌ بالاتر می‌برند. 
یکی از نمونه‌های اخیر نمایش فیلم سینمایی ضد ایرانی «لرد» ساخته محمد رسول‌اف در جشنواره فیلم کن است که تاکنون حاشیه‌های فراوانی داشته است. لرد داستان جوان دانشجویی است که از دانشگاه اخراج شده و نظام به او حتی اجازه زراعت هم نمی‌دهد! اين جوان که در فيلم سعي مي‌شود فردي فرهيخته و نماينده‌ جامعه روشنفکر جا زده شود، به طور پياپي مورد اذيت و آزار افرادی قرار مي‌گيرد که گويا همه وابستگان نظام هستند و آمده‌اند تا حتي حق حيات را نيز از اين دانشجوي اخراجي بگيرند!
البته، چندین نمونه از این دست وجود دارد که فیلم لرد نه اولین است و با توجه به این رویکرد آخرین هم نخواهد بود. توجه به چند نکته در این باره ضروری به نظر می‌رسد:
1ـ در توضیح نگاه سیاسی و امنیتی نهادهای برگزارکننده کن همین بس که فیلمی مانند «محمد(ص)» که یک اثر فاخر از فرهنگ اسلامی است، نادیده گرفته می‌شود؛ اما اثری مانند «فروشنده» که تنها نکته آن توهین به ایران و ایرانی است، شایسته تقدیر می‌شود! چرا مسئولان فرهنگی این انتخاب‌ها را در راستای همان راهبرد نرم به شمار نمی‌آورند؛ یا لااقل وزیر محترم ارشاد بفرمایند که مصادیق عمل آمریکا در صنعت سینما برای راهبرد نرم کجا نمود پیدا می‌کند؟
2ـ نکته دیگر و البته تأسف دیگر ورود این بحث تخصصی به کارزار سیاسی انتخابات است. وقتی نامزد‌های محترم در مناظرات انتخاباتی بزرگ‌ترین افتخار خود را بر حمایت از این‌گونه آثار می‌گذارند و باعث تأثیر بر افکار عمومی می‌شوند، چگونه می‌توان انتظار داشت که دیگرانی که سودای شهرت دارند، راه کوتاه و در دسترس ساختن فیلم‌های سیاه (هرچند بی‌کیفیت) را انتخاب نکنند؟
3ـ متأسفانه صنعت سینما در کشور ما گاهی نه تنها در جهت سیاست‌های کشور نیست؛ بلکه راهبرد نفوذ غرب باعث شده که آرام‌آرام شاهد دست بالای تفکر ضد نظام نیز باشیم. نمود بارز این ادعا را در دو جنبه کاری در سینما می‌توان ملاحظه کرد؛ اول در تضعیف فیلم‌هایی که در راستای سیاست‌های نظام هستند، مانند همکاری نکردن آشکارا با فیلم‌هایی که در خصوص فتنه 88 ساخته می‌شود و دوم در حمایت از فیلم‌های ساختارشکنی که ضد منافع ملی است. حال با وجود اهمال وزارت ارشاد و سازمان سینمایی، نهاد‌هایی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی باید وارد گود شوند و این وضعیت نابسامان را با اسناد بالادستی بهبود بخشند.

  محمدكاظم باقري/ در مبحث انرژی، وجود منابع یک‌سوی معادله است و بحث انتقال امن و مطمئن و ارزان انرژی سوی دیگر آن است. از این دیدگاه، ایران با قرار گرفتن در جنوب غربی آسیا و برخورداری از یک موقعیت ممتاز ژئواستراتژیک برای تأمین انرژی دیگر کشورها و جایگاه استراتژیک و ژئواکونومیک به طور شاخصی در کانون توجه جهانی قرار گرفته است. از نظر کارشناسان، ایران به دلیل برخورداری از ظرفیت‌هایی از قبیل موقعیت ممتاز ژئوپلیتیک و نزدیکی جغرافیایی به دریاهای آزاد و تنگه استراتژیک هرمز، جایگاهی انحصاری در تأمین و انتقال نفت و گاز کشورهای آسیایی در مقایسه با دیگر کشورهای رقیب، یعنی ترکمنستان، قطر و روسیه دارد و با توجه به این متغیرها یک بازیگر کلیدی منطقه‌ای به شمار می‌آید. ایران با توجه به موقعیت ترانزیتی ناشی از برتری‌های ژئوپلیتیکی و قرارگرفتن در چهار راه بین‌المللی که آفریقا را به آسیا و آسیا را به اروپا متصل می‌کند، حائز اهمیت است. افزون بر این، ایران با آب‌های آزاد مرتبط است و موقعیتی دارد که دسترسی کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز را به آب‌های آزاد میسر می‌کند و قادر است در موضوعاتی، مانند سوآپ یا انتقال نفت و گاز، سوخت تولیدکنندگان آسیای مرکزی برای کشورهایی، نظیر افغانستان و پاکستان نقش مهمی را به عهده بگیرد؛ از این رو از نگاه کارشناسان، ایران مهم‌ترین کشور حوزه خلیج‌فارس است و یکی از بازیگران اصلی و کلیدی در وقایع مهم انرژی منطقه‌ای شناخته می‌شود. به این ترتیب، ایران افزون بر اعتبار ژئوپلیتیکی ارزش و قابلیت‌های منحصر‌به‌فردی در زمینه ژئواکونومی نیز دارد. 
از دیگر قابلیت‌های ژئواکونومیکی ایران می‌توان به نیاز روزافزون کشورهای در حال توسعه شرق آسیا نیز اشاره کرد. ایران تنها کشوری است که با توجه به موقعیت خاص ژئوپلیتیکی و همچنین منابع انرژی فراوان خود می‌تواند پاسخگوی نیاز این کشورها باشد. موقعیت خاص ژئوپلیتیکی ایران به گونه‌ای است که ایران کوتاه‌ترین، ارزان‌ترین و امن‌ترین راه است. ضمن آنکه با عبور لوله‌های نفت و گاز از خاک ایران، به گسترده‌تر شدن همکاری‌های ژئواکونومیک ایران با جمهوری‌های آسیای مرکزی و قفقاز منجر می‌شود و همکاری‌های بخش انرژی، همکاری‌های اقتصادی را به دنبال دارد که در نهایت به یکپارچگی ژئوپلیتیکی ایران با حوزه خزر منجر خواهد شد. از این ‌رو جایگاه استثنایی و جایگزین‌ناپذیر ایران برخلاف میل آمریکا، نقش محوری کشورمان را در تدوین راهبرد منظومه‌های قدرت در قرن 21 تثبیت کرده است. ایران در منطقه خلیج‌فارس و دریای عمان بیش از دو هزار کیلومتر ساحل مناسب عملیات و شمار زیادی جزایر راهبردی در اختیار دارد و در شمال با دومین منبع نفت و گاز جهان هم‌مرز است. ایران همچنین با داشتن حدود 17 درصد از ذخایر گازی جهان، بزرگ‌ترین بازار بالقوه صادرات گاز است و بازار اتحادیه اروپایی نمی‌تواند این جایگاه را نادیده بگیرد. بر اساس پیش‌بینی‌های به عمل آمده میزان مصرف گاز طبیعی در کشورهای عضو این اتحادیه به 725 میلیارد متر مکعب در سال 2025 خواهد رسید و این در حالی است که اعضای اتحادیه اروپا تنها دو درصد از منابع گاز طبیعی جهان را در اختیار دارند و بیش از 16 درصد گاز مصرفی جهان به آنها اختصاص دارد. بنابراین، بازیگری ایران در منطقه چند وجهی است؛ به گونه‌ای که ایران از یک سو قادر به ایجاد پیوندهای اقتصادی ـ سیاسی و حفظ و تقویت آنها در عرصه منطقه‌ای است و از سوی دیگر به منزله یکی از دارندگان منابع عظیم و پایدار نفت و گاز خاورمیانه و تسهیل‌گر عرصه پوشش‌های انرژی از امتیازهای بزرگی در قلمرو خاورمیانه برخوردار است. این ویژگی‌ها در مجموع ایران را از توانایی‌های قابل توجهی در جهت شکل دادن به اقتصاد مقاومتی برخوردار کرده است؛ به گونه‌ای که ایران می‌تواند با استفاده از موقعیت خود در مسیر اقتصاد مقاومتی با اطمینان بیشتری گام بردارد.