محمدرضا مرادی / سرانجام پس از دو سال اختلاف بین محمدبننایف، ولیعهد سعودی و محمدبنسلمان، جانشین ولیعهد این دعوا به سودِ بنسلمان به پایان رسید و وی موفق شد ولیعهد را برکنار کند و خود ولیعهد جدید سعودی شود. «سلمان بنعبدالعزیز» صبح چهارشنبه (31 خرداد 96) طی حکمی سلطنتی «محمدبننایف»، وزیر کشور و ولیعهد را از ولیعهدی و تمام مناصبی که داشت، برکنار کرد و «محمدبنسلمان»، پسرش را به عنوان ولیعهد جدید و جانشین خود انتخاب کرد. پسر پادشاه به جای بن نایف به سِمت معاونت نخستوزیری تعیین شده؛ در حالی که همچنان وزیر دفاع باقی میماند. در رأیگیری هیئت بیعت، محمدبنسلمان با ۳۱ رأی از ۳۴ رأی به پست ولیعهدی رسید. در ادامه عزل و نصبهای پادشاه، «احمدبن محمدالسالم» به سِمت معاونت وزیر کشور در سطح وزیر (در سطح ممتاز) تعیین شده و دکتر «ناصر الداوود» از پستش برکنار و به عنوان نماینده وزارت کشور در سطح وزیر تعیین شده است.
از سال 2015 که سلمانبنعبدالعزیز به جای عبدالله پادشاه سعودی شد، روند تغییرات و جنگ داخلی در دربار سعودی شدت یافت؛ چرا که سلمان به دلیل بیماری آلزایمر و همچنین کهولت سن توان اداره کشور را نداشت و پسر 30 ساله و بیتجربه وی محمدبنسلمان زمام امور را در دست گرفت. بنابراین محمدبنسلمان از همان آغاز اقدام به مهرهچینی و ایجاد تغییرات گسترده در ساختار سیاسی عربستان با هدف رسیدن به تخت پادشاهی کرد.
وی در درجه اول مقرنبنعبدالعزیز، ولیعهد سعودی را مجبور به استعفا کرد و محمدبننایف ولیعهد جدید شد. این مسئله از آنجا حائز اهمیت بود که تا پیش از این ولیعهد از میان پسران ملک عبدالعزیز بنیانگذار پادشاهی سعودی انتخاب شده بودند؛ اما محمدبننایف از میان نوادگان و شاهزادگان نسل سوم بود. بنابراین، این مسئله سبب شد تا اولین مانع برای پادشاهی محمدبنسلمان، یعنی زیر پاگذاشتن وصیت عبدالعزیز که تأکید داشت قدرت از برادر به برادر برسد، عملی شود و محمدبنسلمان جانشین ولیعهد شد.
افزون بر این سلمان با صدور چهار فرمان حکومتی گسترده به تدریج قدرت محمدبننایف را محدود کرد. وی برای مطرح کردن خود در عرصه بینالمللی جنگ یمن را به راه انداخت، روابط عربستان با ایران را قطع کرد و به تازگی نیز روابط با قطر را قطع کرده است. بنابراین وی پس از گذشت نزدیک به دو و نیم سال شرایط را به گونهای فراهم کرده بود که میتوانست محمدبننایف را برکنار کند. به ویژه اینکه توانسته بود رضایت آمریکا را نیز جلب کند؛ از همین رو سلمان با صدور فرمانی بننایف را برکنار کرد و پسر خود را به مقام ولیعهدی رساند.
در این مسئله نباید نقش آمریکا را نادیده گرفت. هر شاهزاده سعودی برای رسیدن به قدرت به سه زمینه قدرت نیاز دارد تا پادشاه شود. ۱ـ آمریکا؛ ۲ـ خاندان سلطنتی سعودی و ۳ـ مردم عربستان. البته به نظر میرسد قدرت دو مورد اول بر مورد سوم برتری دارد. محمدبنسلمان با مقدمهچینیهایش دو دستانداز اول را به راحتی هموار کرد؛ زیرا به تازگی سندی فاش شد که افشا میکرد بن سلمان و ترامپ در جریان کمپین انتخاباتی او مقدمات به تخت نشستن را مهیا کرده بودند. این سند نشان میداد، ترامپ در ازای وارد کردن پولهای عربستان به بازارهای آمریکا قول داده بود از به قدرت رسیدن بن سلمان حمایت کند. سفر اخیر دونالد ترامپ به منطقه نیز در همین راستا بود؛ چرا که در این سفر محمدبنسلمان قراردادهایی به ارزش 500 میلیارد دلار را با آمریکا منعقد کرد. این مسئله تأثیر بسیار زیادی در راضی شدن ترامپ به ولیعهدی وی داشت؛ چرا که ترامپ تاجر است و اصول تجارت را به خوبی بلد است.
در کل باید گفت، کودتای بن سلمان سبب خواهد شد سیاستهای عربستان در عرصه خارجی تهاجمیتر از گذشته شود و باید آثار این مسئله را به ویژه در پرونده یمن مشاهده کرد.