صبح صادق عملکرد دو مدیر انقلابی را بررسی می‌کند
«مدیریت انقلابی و جهادی»؛ وقتی سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به ویژه سال‌های پس از جنگ تحمیلی هشت ساله را با نگاهی نقادانه بررسی می‌کنیم و در پی علت ضعف‌ها و کسری‌های کشور برمی‌آییم، یک عامل بسیار مهم و تأثیرگذار به چشم می‌آید و آن، عبارت است از «ضعف مدیریت» یا به عبارت بهتر، نبود مدیریت انقلابی و جهادی، اگرچه در طول این سال‌ها، سیاست‌های اساسی و چشم‌انداز اصلی کشور به خوبی شناخته شده و از سوی رهبر معظم انقلاب به نهادها و مسئولان انقلاب ابلاغ شده است، اما متأسفانه مدیران کشور که در سطوح مختلف باید این اهداف را محقق می‌کردند، درگیر مسائلی که نباید، شدند و نتیجه آن مدیریت‌های پرهزینه، پرتشریفات، سیاست‌زده و... شد که زمینه معطل ماندن اهداف کشور را ایجاد کرد! برای نمونه، حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای از همان ابتدایی‌ترین سخنرانی‌های خود در جایگاه رهبری انقلاب درباره کنار گذاشتن نفت از اقتصاد کشور تذکر دادند و تکلیف کردند که باید به جای نفت، تکیه اقتصاد کشور بر تولید و فعالیت اقتصادی باشد تا خام‌فروشی نفت! اما متأسفانه با گذشت نزدیک به 30 سال همچنان بودجه کشور آغشته به نفت است و به دلیل عملیاتی شدن همین یک موضوع آسیب‌های زیاد به کشور وارد شده است؛ و دشمن توانسته است با سوءاستفاده از این غفلت و با وضع تحریم‌های نفتی به اقتصاد ایران ضربه بزند. امروز نیز شواهد و قراین متعددی نشان می‌دهد که هنوز مهم‌ترین و مورد نیازترین مسئله برای ایران اسلامی، مسئله مدیریت است؛ ما نیازمند وجود مدیران انقلابی و افراد حاضر در میدان هستیم که خستگی‌ناپذیر باشند و کشور را پیش ببرند؛ عملکردی که رهبر معظم انقلاب نیز با تعبیر مدیریت جهادی از آن یاد می‌‌کنند و به تکرار بر آن تأکید داشته و دارند. ایشان در این‌باره می‌فرمایند: «اگر مدیریت جهادی یا همان كار و تلاش با نیت الهی و مبتنی بر علم و درایت حاكم باشد، مشكلات كشور، در شرایط كنونیِ فشارهای خباثت‌آمیزِ قدرت‌های جهانی و در شرایط دیگر، قابل حل است و كشور حركت رو به جلو را ادامه خواهد داد.» از دیدگاه حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای چنان این مسئله، مهم و حیاتی است که ایشان حتی یک سال (1392) را سال «مدیریت جهادی» می‌نامند؛ مسئله‌ و قابلیتی که خوشبختانه و به ویژه در سال‌های اخیر نمونه‌هایی از آن را شاهد هستیم؛ اما دو نمونه بارز و متأخر مدیریت جهادی و انقلابی در کمیته امداد امام خمینی(ره) و آستان قدس رضوی قابل مشاهده و لمس است، که در گزارش پیش رو بخشی‌هایی از آنچه را که در این دو مجموعه رخ داده است، بیان می‌کنیم؛ با امید آنکه، شرایط در سطح مدیریت کشورمان به گونه‌ای پیش برود و افرادی مسئولیت‌های کشور را برعهده بگیرند که برخلاف امروز، این مدیران غیرانقلابی و غیرجهادی باشند که استثنا لقب گیرند، نه مدیرانی که در تراز انقلاب اسلامی و اهداف عالیه انقلاب مردم ایران اقدام می‌کنند.
حرکت در مسیر اهداف امام خمینی(ره)
16 فروردین ماه سال 1394 بود که امام خامنه‌ای در حکمی، با تقدیر از تلاش‌های مخلصانه مسئولان سابق کمیته امداد امام خمینی(ره)، اعضای هیئت امنا و رئیس جدید کمیته امداد امام خمینی (ره) را منصوب و تأکید کردند که مسئولان جدید این نهاد عظیم باید در تحقق هدف نورانی این تشکیلات الهی، یعنی توانمندسازی و تأمین خوداتکایی محرومان و رشد ایمانی آنان، گام‌های اساسی و تکمیلی را بردارند.
پس از این انتصاب، اخبار بسیار خوشایندی از رویکردها و سیاست‌های کمیته امداد در رسانه‌ها منتشر شد که حکایت از شکل‌گیری یک مدیریت انقلابی از سوی پرویز فتاح در این سازمان داشت. وی که سابقه درخشانی در مدیریت وزارت نیرو در دولت نهم  را نیز در کارنامه دارد، از ابتدای حضور خود در کمیته امداد امام خمینی(ره) تغییرات تحسین‌برانگیز و خوبی را ایجاد کرد و از همان بدو ورود به این سازمان برای تصحیح رویه‌های نادرست حاکم بر کمیته امداد امام خمینی(ره) کوشید که در ادامه تنها به بخشی از آنها اشاره خواهیم کرد.
یکی از مهم‌ترین و بهترین تصمیماتی که در همان ماه‌های آغازین مدیریت رئیس و هیئت امنای جدید کمیته امداد اتخاذ شد، تغییر مکان این سازمان از مجموعه عظیم ستاد مرکزی کمیته امداد امام خمینی(ره) در منطقه سوهانک تهران (که یکی از گران‌قیمت‌ترین مناطق پایتخت به شمار می‌آید) به مکانی دیگر بود؛ مجموعه‌ای که اگرچه به کمیته امداد اهدا شده بود، اما نگه داشتن آن در شرایطی که ساختمان‌های مجلل، هتل پنج ستاره، ملک فوق‌العاده ارزشمند و... با ارزش حداقل 1000 میلیارد تومان داشت، آشکارا با ماهیت کمیته‌ای که برای خدمت به محرومان تشکیل شده است، در تضاد کامل بود. پرویز فتاح در مصاحبه‌ای علت این تغییر را این‌گونه توضیح می‌دهد: «زمانی که به ریاست کمیته امداد منصوب شدم، متوجه شدم که جامعه نسبت به حضور امداد در آن منطقه با چنین وسعت و امکاناتی حساس است و حرف دارد، که البته این صحبت‌ها منطقی هستند و باید بپذیریم که مجتمع سوهانک نه‌تنها دسترسی مناسبی برای مددجویان و اقدامات اداری کمیته امداد نداشت؛ بلکه با رویکرد امداد که ساده‌زیستی است همخوانی نداشت و باید حساسیت و انتقاد جامعه را قبول کرد.» موضوعی که پس از اقدامات لازم به‌تازگی نیز به سرانجام رسیده است و کمیته امداد به زودی مکانی با هزینه کمتر از یک‌پنجم ارزش مجموعه سوهانک مستقر خواهد شد.
از اقدامات قابل ستایش دیگر پرویز فتاح، می‌توان به رویه جدید پرداخت حقوق در کمیته امداد اشاره کرد؛ در این زمینه باید گفت که کمیته امداد امام خمینی(ره) دو نوع حقوق‌بگیر دارد؛ اول کسانی که تحت پوشش این سازمان قرار گرفته‌اند و دوم کارمندان و مدیران این سازمان، که متأسفانه در این مجموعه گاهی شاهد آن بودیم که اولویت پرداخت حقوق با کارکنان مجموعه بوده و پس از آن مستمری افراد تحت پوشش واریز می‌شده است؛ که این رویه موجب نامه شدیداللحن پرویز فتاح به مدیران و مسئولان این نهاد می‌شود، وی در نامه خود دستور می‌دهد که از این پس در هر شرایطی اولویت با مستمری مددجویان است و تا حقوق آنها به طور کامل پرداخت نشده است، نباید حقوق کارمندان سازمان واریز شود؛ اقدامی که می‌توان آن را گام بلندی در مسیر نزدیک‌تر شدن کمیته امداد به رسالت اصلی خود دانست.
یکی دیگر از اقدامات انقلابی و مفید پرویز فتاح در مجموعه کمیته امداد، بازگرداندن نیروهای مشغول به کار در نمایندگی‌های خارج از کشور کمیته امداد است؛ این سازمان بر اساس وظیفه ذاتی خود در کشورهایی، مانند لبنان، عراق، آذربایجان، سوریه، تاجیکستان، افغانستان و... دفاتری دارد که از آغاز فعالیت خود، کمک‌های فراوانی را به نیازمندان این کشورها داشته‌ است؛ دفاتری که تاکنون نیروهای اعزامی از ایران آنها را اداره می‌کردند. که اعزام این حجم نیروی ماموریتی بار مالی نسبتاً زیادی بدون آنکه نیازی به تحمیل آن باشد، بر دوش کمیته امداد قرار می‌داد؛ اما پرویز فتاح با بررسی این روند از ادامه تحمیل این هزینه به کمیته امداد جلوگیری کرده و در نامه‌ای می‌نویسد: «با عنایت به رویکرد واگذاری تصدی امور اجرایی دفاتر خارج از کشور به نیروهای بومی کشورهای هدف، ترتیبی اتخاذ شود حداکثر تا پایان آذر ماه سال جاری (۱۳۹۴) نسبت به خاتمه مأموریت کاری همکاران ایرانی شاغل در دفاتر مزبور اقدام گردد.» گفتنی است، بسیاری از کارشناسان، این اقدام را نشانه تلاش برای چابک‌سازی در ساختار کمیته امداد و کاهش نیروهای غیرضرور ارزیابی کرده‌اند، همان‌گونه که فتاح در روز معارفه خود نیز به آن اشاره کرده و وعده داده بود که چابک‌سازی مجموعه امداد یکی از برنامه‌های ماست.»

حرکت در مسیر اهداف امام خمینی(ره)
«جناب حجت‌الاسلام آقای حاج سیدابراهیم رئیسی (دامت برکاته)؛ اکنون که جناب حجت‌الاسلام والمسلمین آقای طبسی(رحمه‌الله‌علیه) پس از سال‌ها تلاش مخلصانه و موفق در خدمتگزاری به بارگاه مبارک و منور حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا(علیه آلاف التحیه و الثناء) به سرای باقی شتافته و در جوار مضجع شریف آرمیده‌اند، جنابعالی را که خود نشئت‌یافته آن دیار پربرکت و برخوردار از صلاح و امانت و کارآزموده در مدیریت‌های کلان می‌باشید، به تولیت آن آستان نورانی و مقدس منصوب می‌کنم.» این جملات فرازهای آغازین یکی از مهم‌ترین انتصابات رهبر معظم انقلاب اسلامی در سال گذشته بود که مسبب رقم خوردن نمونه‌ای دیگر از مدیریت انقلابی و کارآمد است؛ چراکه در همین مدت اندکی که از انتصاب حجت‌الاسلام رئیسی در سمت تولیت مجموعه بزرگ آستان قدس رضوی می‌گذرد، شاهد آن هستیم که وی اقدامات شایسته‌ای را در دستور کار خود قرار داده است که می‌تواند نویدبخش بروز و ظهور یک عملکرد انقلابی و به بار نشستن ثمرات متعدد آن نه‌تنها در مجموعه آستان قدس و شهر مقدس مشهد، بلکه در سراسر ایران اسلامی باشد. 
آقای رئیسی از ابتدای حضور در آستان قدس رضوی با توجه به تأکید ویژه رهبر معظم انقلاب که در حکم خود آورده بودند، «خدمت به زائران آن بارگاه مقدس به ویژه ضعفا و نیازمندان را از رئوس برنامه‌های خود قرار دهید» ساخت زائرسراهای جدید برای رفاه حال زائران را در دستور کار قرار داده و سازوکارهایی را برای سنجش نیازهای زائران به منظور مسافرت به شهر مقدس مشهد در نظر گرفته است.
وی با توجه به یکی دیگر از بندهای مهم حکم رهبر معظم انقلاب برای انتصاب وی، درباره موقوفات و بهره‌گیری درست از موقوفات آستان مقدس حضرت رضا(ع)، از همان ابتدای امر توجه ویژه‌ای به این موضوع داشته و تلاش برای حلّ مشکلات برخی مستأجران زمین‌های آستان قدس رضوی و بهره‌گیری مناسب از موقوفات با حفظ حق موقوفه را در اولویت‌های کاری خود قرار داده است.
همچنین در همین زمان اندک، اتخاذ سیاست‌های جدید اقتصادی آستان قدس بر اساس اصول اقتصاد مقاومتی، دیدارهای گسترده و چهره به چهره با نخبگان، استادان و چهره‌های فکری و فرهنگی برای پیشبرد هر چه بهتر امور این مضجع شریف، حضور ساده و به دور از مناسبات خاص در میان زائران حرم رضوی، حضور در مراسمات و یادواره‌های شهدا و دیدار با خانواده‌های شهدا، سرکشی مداوم از بخش‌های مختلف داخل سازمانی، حضور و سخنرانی به یادماندنی در هیئت مهاجران افغانی مقیم مشهد مقدس و... را می‌توان از جمله اقدامات شایسته و در تراز انقلاب اسلامی حجت‌الاسلام والمسلمین رئیسی دانست.
اما در این میان طرح ویژه و بسیار خوبی مطرح شده که با استقبال فراوانی  از سوی مردم نیز روبه‌رو شده است و آن، طرح توسعه خدمت برای عاشقان امام رضا(ع) است که بر اساس این طرح، تمام مشتاقان خادمی امام هشتم، می‌توانند بر اساس تخصص و توانایی خود در مناطق مختلف کشور حضور یافته و به عنوان خادم امام رضا(ع) تخصص و توانایی خود را در خدمت به مردم به کار گیرند. حجت‌الاسلام رئیسی در مراسم اعطای حکم خدّام آستان قدس رضوی، اجرای طرح توسعه خدمت برای عاشقان امام رضا(ع) را نیازمند تلاش و ورود متخصصان در زمینه‌های مختلف عنوان کرده و تاکید می‌کند: «خدمت ما باید شامل تمام کسانی شود که به امام رضا(ع) عشق می‌ورزند و طبیعتاً این خدمت تنها منحصر به فضای حرم مطهر نیست.» 
بر اساس این طرح یک فرد با تخصص در حوزه پزشکی یا هر تخصص دیگری به جای آنکه مدت‌ها در صف طولانی خدمت در حرم حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) منتظر باشد، بلافاصله پس از درخواست خدمت در این آستان متبرک، می‌تواند با لباس خادمی و از طرف امام رضا(ع) در یکی از مناطق محروم یا همان منطقه محل سکونت خود با استفاده از تخصص خود به عنوان خادم امام هشتم به مردم خدمت کند! موضوعی که افزون بر افزایش خدمت‌رسانی در کشور، آثار فراوان فرهنگی نیز خواهد داشت. تصور کنید یکی از هموطنان ما در یک شهر یا روستا که صدها کیلومتر با شهر مقدس مشهد و بارگاه نورانی امام رضا(ع) فاصله دارد، با خادمانی روبه‌رو شود که از جانب آستان آن حضرت، برای کمک و خدمت‌رسانی در محل زندگی‌شان حضور یافته‌اند! برنامه‌ای که نشان می‌دهد، ذهن خلّاق و عزم یک مدیر انقلابی می‌تواند موجب انقلاب فرهنگی و تحول ساختاری و سازمانی شود و جای هیچ تردیدی نیست که تسرّی این روحیه و این شیوه به بخش‌های مختلف کشور، زمینه‌ساز جهش‌های بلند و پیشرفت‌های شگرف در کشور خواهد بود.

چهاردهم می (25 اردیبهشت) سال 1948 زمانی است که با خروج نیروهای انگلیسی از فلسطین ـ که قیمومت آن را برعهده داشتند ـ رژیم صهیونیستی موجودیت خود را در سرزمین تاریخی فلسطین اعلام کرد. این روز که از آن با نام «یوم‌النکبه» (روز مصیبت) یاد می‌شود، یادآور کوچاندن اجباری مردم فلسطین، ورود یهودیان از سراسر جهان به سرزمین‌های اشغالی و کشته شدن هزاران نفر از فلسطینیان است. امروز 68 سال از روز نکبت می‌گذرد؛ اما اعراب هیچ‌گاه نتوانسته‌اند در جهت احقاق حقوق فلسطینیان حرکتی بکنند و مرهمی بر درد و رنج آنها باشند.
در چنین اوضاعی تحولاتی موسوم به «بهار عربی» آغاز شد که اظهارنظرهای مختلفی درباره آن مطرح می‌شود و مخالفان و موافقان بسیاری دارد. به گواه تمام ناظران بازتاب این تحولات برای فلسطین کاملاً منفی بوده است؛ چراکه شرایط را در پنج سال اخیر به سمتی سوق داده است که برخی کشورهای عربی و قدرت‌های فرامنطقه‌ای هم توانستند با بهره‌برداری از این تحولات، قضیه فلسطین را از مسئله اصلی جهان اسلام به مسئله‌ای حاشیه‌ای تبدیل کنند. برای نمونه، کشورهایی مانند عربستان و قطر میلیاردها دلار را برای دامن زدن به درگیری‌ها در کشورهایی مانند سوریه و یمن هزینه کردند که اگر این میزان هزینه‌ها برای مسئله فلسطین صرف شده بود، قطعاً تحولی قابل توجه درباره این موضوع و سرنوشت رژیم صهیونیستی رخ می‌داد.
از سوی دیگر، دخالت عربستان در بحران سوریه که به دامن زدن به آتش جنگ در این کشور منجر شده است، بازتابی منفی بر آینده مبارزه با دشمن صهیونیستی داشته است؛ به ویژه پس از آنکه گروه‌های مقاومت هم تحت تأثیر روند تحولات در سوریه قرار گرفتند؛ چه حزب‌الله لبنان که مجبور شد بخشی از توان خود را برای مبارزه با گروه‌های تکفیری بگذارد و چه گروه حماس که در مقطعی برآورد صحیحی از تحولات سوریه نداشت و به سمت جریان مقابل محور مقاومت رفت. این موضع حماس متأثر از عملکرد رسانه‌ای کشورهای عرب حوزه خلیج‌فارس و دامن زدن آنها به مسائل فرقه‌ای بود که توانسته بودند بین حماس و حزب‌الله اختلاف بیندازند؛ در حالی که بر هیچ‌کسی پوشیده نیست که تا سال 2011 و پیش از بحران سوریه این دو گروه همکاری‌های امنیتی و اطلاعاتی بسیاری با یکدیگر داشتند و برای مبارزه با دشمن صهیونیستی از حمایت جمهوری اسلامی ایران نیز برخوردار بودند. در مقابل محور مقاومت هم، گروه‌هایی که خود را معارض سوریه معرفی کنند، هیچ مخالفتی با رژیم صهیونیستی از خود نشان نداده‌اند و برای به قدرت رسیدن در سوریه از هیچ نوع ارتباط و همکاری با صهیونیست‌ها ابایی ندارند.
صرف نظر از وضعیت پیچیده حاکم در سوریه، کشورهای عربی که در پنج سال اخیر به اصطلاح شاهد انقلاب بوده‌اند، هیچ تغییری در سیاست‌های در زمینه تعامل با رژیم صهیونیستی آنها حادث نشده است؛ به گونه‌ای که توافقنامه‌های صلح با این رژیم همچنان پابرجاست و سفارتخانه‌های رژیم صهیونیستی هم در برخی از آنها همچنان به فعالیت خود ادامه می‌دهند و کشوری مانند عربستان سعودی هم به‌تازگی به شکل کاملاً آشکاری بحث عادی‌سازی روابط خود با رژیم صهیونیستی را دنبال می‌کند و در راستای خدمت به اهداف صهیونیست‌ها حزب‌الله لبنان را که جزء نیروهای مقاومت واقعی است، در فهرست گروه‌های تروریستی قرار داده است!
کلام پایانی اینکه کشورهای عربی و به طور خاص کشورهای حوزه خلیج‌فارس می‌توانند به جای دامن زدن به بحران‌های منطقه و در عین حال پذیرش شکست‌ها و ناکامی‌های پی‌درپی، با منابع مالی که در اختیار دارند، از قضیه فلسطین حمایت کنند؛ هر چند این امر مشروط بر تأثیرناپذیری آنها از کشورهای حامی رژیم صهیونیستی، مانند ایالات متحده است و تا زمانی که این حاکمان در این کشورها در رأس قدرت هستند، نمی‌توان امیدی به آنها داشت.

با آغاز نشست صلح «ورسای» ایران امیدوار بود که با شرکت در آن بابت قحطی و خسارات ناشی از جنگ، غرامت دریافت کند.
انگلیس در جریان این نشست همواره تلاش داشت به دولت ایران تفهیم کند که فقط این کشور می‌تواند به کمک ایران بشتابد. انگلیس اعزام هیئت نمایندگی ایران را به نشست غیر لازم می‌دانست و وقتی متوجه شد دولت ایران به هر حال می‌خواهد دعاوی خود را با نمایندگان حاضر در میان بگذارد، تلاش کرد تا در ترکیب هیئت اعزامی اعمال نفوذ کند که نتیجه تهدید و تطمیع انگلستان به ارائه طرحی ضعیف و واهی از سوی هیئت ایرانی در نشست منجر شد. دعاوی‌ای که هیئت ایرانی در نشست مطرح کرد نه علیه انگلیس و سیاست‌های سلطه‌طلبانه و ضد ایرانی آن در طول جنگ جهانی اول بود و نه خواسته‌هایی متناسب با امکانات و توان سیاسی ایران داشت. این دعاوی بیشتر شبیه به رؤیا بود، از جمله دعاوی ایران در این نشست، بازپس‌گیری ماوراء‌النهر و غرامت ستاندن از شوروی و عثمانی بابت دخالت‌های‌شان در امور ایران و اشغال کشورمان بود، بدون آنکه راه ملموسی برای نحوه گرفتن غرامت ارائه شود.
همان‌طور که در توضیح بندهای قرارداد ۱۹۱۹ گذشت، الحاق بخشی از قفقاز به ایران خواسته به ظاهر انگلیسی‌ها بود و در این قرارداد مقرر شده بود که ایران هیچ دعوایی علیه انگلستان در نشست ورسای مطرح نکند. در واقع طرحی که ایران در نشست صلح ورسای مطرح کرد، طرحی انگلیسی‌ و کپی‌برداری شده از مفاد قرارداد تحمیلی ۱۹۱۹ بود، به گونه‌ای که در آن هیچ اشاره‌ای به جنایات انگلستان، کشتار عشایر تنگستانی، غارت اموال مردم ایران، ایجاد قحطی‌های کاذب و کشتار جمع کثیری از ایرانیان بر اثر آن نشده بود و هیچ حق‌طلبی از انگلستان در آن طرح دیده نمی‌شد. چرا که کرزن با رشوه، رجال سیاسی ایران را می‌خرید و اهداف سیاسی و اقتصادی دولت متبوع خود را پیش می‌برد. وی برای تسلط کشورش بر ایران، سیاست منزوی کردن ایران را در نشست صلح ورسای طراحی و اجرا کرد.
پرسش که مطرح می‌شود، این است که چرا انگلستان مایل نبود مسئله ایران به نشست صلح ورسای کشیده شود؟ پاسخ این است که کرزن می‌خواست مانع از بین‌المللی شدن مسئله این کشور شود و از دخالت قدرت‌های دیگر، مانند فرانسه و آمریکا در مسائل ایران جلوگیری کند. او قصد داشت در ایران دولتی را سر پا نگه‌دارد که حافظ منافع انگلیس باشد و خلاصه اینکه دست قدرت‌های دیگر را از رسیدن به هند و منابع نفتی ایران کوتاه کند.
به هر حال دعاوی مطرح شده ایران در نشست صلح ورسای که باید با اتکا به ماوقع دوره جنگ و به همراه مستندات و ادله محکم، منطقی و با استدلال صحیح در برآورد زیان‌ها و هزینه‌های ناشی از جنگ مطرح می‌‌شد، در قالب یک‌سری خواسته‌ها و دعاوی کهنه که به دوران جنگ ربطی نداشت و ادعاهای کلی، بدون ارائه اسناد موجود در زمینه صدمات، قحطی، کشتار و... مطرح شد؛ به گونه‌ای که فرانسیس وایت، دبیر هیئت نمایندگی آمریکا در نشست ورسای، دعاوی مرزی ارائه شده از سوی تیم ایرانی را به سخره گرفته و می‌گوید: «این دعاوی کلان بدون شک به شیوه شرقی‌ها مطرح شده است که برای پُر بودن دست‌شان جهت چانه‌زنی همیشه بیشتر از آنچه انتظارش را دارند، مطالبه می‌کنند. البته شاید این سیاست خوبی در شرق باشد؛ ولی وقتی که سروکارشان با غربی‌هاست، احتمالاً این تاکتیک‌ها بیشتر به ضررشان خواهد بود تا نفع‌شان.»
سرانجام ایران هیچ غرامتی بابت خسارات عظیمی که کشورهای متخاصم به آن وارد کرده بودند، دریافت نکرد. به عبارتی، ایران هم در جنگ بازنده بود و هم در صلح.