حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ محمدجواد حاج علی‌اکبری
امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه به خداوند متعال عرض می‌کند: «أن نعضد ظالماً أو نخذل ملهوفاً» این عبارات جزء دوگانه‌های به هم مرتبط است، از اینکه ستمگری را کمک کنیم یا ستمدیده و فریادخواهی را به خود واگذاریم، به خداوند متعال پناه می‌بریم.
یاری ظالم و رها کردن مظلوم، جزء مهلکات بوده و آسیبی است که در صورت ابتلا، دین، دنیا و آخرت انسان را بر باد فنا می‌دهد. «نعضد» از ریشه «عضد» به معنای اعانه و کمک است. عضد هم به بازو گفته می‌شود؛ چون نقش بازو کمک رساندن به انسان است. به همین دلیل برای کسی که یاری‌های ویژه‌ای به انسان می‌رساند، از همین کلمه استفاده می‌شود. کلمه «معاضدت» نیز به معنای یاری‌رسانی است.
ظلم در مفهوم عام خود به معنای آن است که انسان چیزی را در غیر جایگاه مخصوص خودش قرار دهد. نقطه مقابل ظلم هم عدل است و عادل کسی است که هر چیز را در جایگاه مخصوص خودش قرار ‌دهد. البته به این معنا دایره عدل و ظلم بسیار فراخ خواهد شد.
در اینجا با دو نوع برداشت و معنای جمله «أن نعضد ظالماً» روبه‌رو هستیم که هر دو صحیح است؛ زیرا برخی از شارحان که در تبیین و تفسیر صحیفه سجادیه متبحر و اهل دقت هستند، در کلمات خود گاهی هر دو معنا را قائل شده‌اند. یک معنا آن است که ظلم به معنای عام گرفته شود که هم در خط ارتباط انسان و حضرت حق معنا دارد، هم در خط ارتباط انسان با خودش و هم در خط ارتباط انسان با دیگران. هر جا که این جابه‌جایی انجام شود، ظلم اتفاق افتاده و آن شخص ظالم است. شرک و هر نوع گناه، ظلم است؛ زیرا در ارتباط انسان با خدا، انسان باید طاعت کند و هر جا مرتکب گناه شود، یعنی به جای طاعت، معصیت را قرار داده است.  هر چند که شرک، ظلم عظیمی است. از سویی، همه گناهان انسان، از قبیل ستم کردن بر خویشتن هم هست. از سوی دیگر، اگر انسان در ارتباط با دیگران حقی را از حقوق معنوی یا مادی پایمال کند، باز هم مرتکب ظلم شده است. به این ترتیب، «أن نعضد ظالماً» مفهوم وسیعی خواهد داشت. به این معنا که کمک به هر نوع از انواع ظلم، مطرود است و باید از آن به خدای متعال پناه برد.
معنای دوم ظلم در عبارت «أن نعضد ظالماً» بر اساس شواهد و قراینی، معنای خاص است؛ به این مفهوم که کسی در موضع تجاوز به حقوق بندگان خدا قرار گرفته، در این مقام مستقر است، برای ستم به دیگران طرح و برنامه دارد و شخصی در این ستم معاون، معاضد و کمک‌کار او شود. این معنا، به نظر به مقصود امام سجاد(ع) نزدیک‌تر است.
درباره معنای وسیع، معمولاً کلمه «گناه» را به کار می‌بریم؛ یعنی هر جا گناهی را تسهیل کنیم، در واقع مرتکب گناه شده‌ایم، اما وقتی سخن از ظالم به میان می‌آید، ذهن متدینان معطوف به ستم دیگران است، هرچند که شرب خمر هم ظلم به شمار می‌آید؛ اما عرف متشرعه ظلم به این مفهوم است که انسان به شخصی که به حق دیگری تجاوز می‌کند، یاری برساند.
در روایات «اعانه بر اثم» یعنی کمک به گناه مطرح شده و در عین حال فهرست مفصلی از کلمات اولیای خدا(ع) به کمک کردن به ظالم به معنای خاص مربوط می‌شود. بنابراین، اگرچه تعبیر امام(ع) ابایی از معنای وسیع ندارد،؛ اما از نظر سیاق کلام بیشتر با معنای دوم هماهنگ است و شواهد بر این مورد دلالت دارند.
کلمه «نعضد» به معنای کمک کردن و یاری رساندن است و مفهوم بسیار وسیعی دارد و شامل هر نوع اعانه و کمک به معاضدتی می‌شود. این نکته هم بر روایات و کلمات اولیای خدا(ع) متکی است. در واقع، هر نوع کمکی به ظالم محکوم است؛ یعنی کمک باطنی، عاطفی، قلبی، جوارحی، مادی و معنوی نزد پروردگار متعال محکوم است.
در اینجا این پرسش مطرح می‌شود که آیا هر نوع کمکی به ظالم محکوم است؟ در پاسخ باید توجه داشت که وقتی شخصی دیگری را کتک می‌زند و ما چوبی به او برسانیم که بهتر بزند، یا سندی را به ناحق جابه‌جا می‎کند و ما در این کار به او یاری برسانیم، این کار قطعاً محکوم بوده و از گناهان کبیره است و به آن وعده آتش و عقوبت داده شده است؛ اما آیا کارهای دیگری مانند فراهم کردن محل استراحت، آب دادن یا غذا رساندن به ظالم هم جزء معاضدت به ظالم به شمار می‌آید؟ در این زمینه میان فقها و بزرگان مباحثه‌ای وجود دارد و خلاصه کلام این است که اگر ظالم این ویژگی ظلم در او مستقر شود، کمک به او محکوم است؛ اما اگر کسی اهل ظلم نباشد، کمک به او در موارد غیر ظلم در عرف عقلاً جایز است، زیرا آن شخص در صفت ظلم مستقر نشده است.
زمانی که ظلم در شخصی ملکه شود و کار رایج او ستم به دیگران باشد و تمام تمرکز روانی او بر این مسئله مستقر باشد و همه امکانات او در این زمینه صرف شود، مصداق عالی و درجه یک آن، سلطان جائر و ظالم است. مصادیق کوچک هم شامل کسی می‌شود که جنایتکار شده و زندگی و افکار او در خدمت ستمگری نسبت به دیگران است. درباره چنین ظالمی، اعم از رژیم آل‌سعود و دولت آمریکا آیا فقط وقتی مشغول ظلم به کسی است، نباید به او کمک کنیم یا در هر شرایطی نباید به او کمک کرد؟ از نظر فقهی دو پاسخ برای این پرسش وجود دارد. برخی مانند علامه حلی می‌گویند: اعانه به ظالم در ظلمش حرام است؛ اما اگر لباس برای او بدوزیم یا غذایی برای او تهیه کنیم، حرام نیست. اما باید توجه داشت بیشتر فقها معتقدند وقتی ظلم در وجود کسی ملکه شد، هر نوع کمک‌رسانی به او حرام است.

برای اسلام رحمانی چندین دلیل اقامه می‌کنند. دلیل نخست، اصالت سبقت رحمت بر غضب در اسلام است. در این زمینه نیز مصادیقی از قرآن را بیان می‌کنند. برای نمونه، می‌گویند که آیات قرآن و نماز را با «بسم‌الله الرحمن الرحیم» می‌خوانیم. دلیل دوم، لزوم همسویی دین با عقلانیت و تفکر مدرن است که می‌گویند پیامبر(ص) نیز عرف زمانه خود را پذیرفت. پس این سیره، سیره‌ای عقلایی است که باید از پیامبر اکرم(ص) الگوبرداری کرده و عرف زمانه را که مدرن بودن است، بپذیریم. با این قاعده هر جا دین با عرف تزاحم داشت، باید دین را حذف کنیم. در حالی که قرآن تنها «بسم‌الله الرحمن الرحیم» نیست و این آیه بر اساس تناسب خود آغاز شده است و آیات فراوانی بر خشم الهی تأکید می‌کند.آیات متعددی وجود دارد که اسلام رحمانی را نفی کرده و در تعارض با اسلام رحمانی است. اینها تأکید فراوانی بر نفی شرعیت و حدود دارند، در حالی که در قرآن ده‌ها آیه وجود دارد که زکات، خمس، حج، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر و... را بیان می‌کند. نزدیک به 700 آیه فقهی، شرعیت را تبیین و تشریع می‌کند و اگر این شرعیت به بهانه خشن بودن جایی نداشت، قرآن آن را گسترده بیان نمی‌کرد. نفی جهاد از طریق اسلام رحمانی از دیگر تعارضات آن با قرآن است. آیات فراوانی در زمینه جهاد و شهادت وجود دارد. رحمت محض جلوه دادن اسلام، از دیگر تعارضات اسلام رحمانی با قرآن است. قرآن می‌گوید: «خشم خود را بر کفار فرود آوردید.» در این زمینه موارد متعددی وجود دارد. انبیا نیز رفتار قهر‌آمیز فراوانی داشته‌اند. برای نمونه، برخورد تند حضرت موسی(ع) با هارون، برخورد شدید حضرت سلیمان(ع) با هدهد و جنگ پیامبر(ص) با مشرکان، از دیگر مسائل بیان شده در رفتار انبیا است که این موضوع با اسلام رحمانی سازگار نیست. حضرت محمد(ص) در روز فتح مکه با وجود اینکه اعلام عفو عمومی کردند، فرمودند: «هشت نفر مهدورالدم هستند، حتی اگر خود را به پرده کعبه آویزان کنند.» پیامبر(ص) در اجرای احکام بسیار قاطع بودند. مواردی ذکر شده است که اصحاب خود را به سبب ارتداد مهدورالدم اعلام می‌کردند و... . تمام اینها سیره نبوی است. البته برخی می‌گویند که پیامبر(ص) هیچ کسی را در جنگ‌ها نکشته است، ولی این موضوع نیازمند به اثبات است. حتی امیرمؤمنان(ع) می‌فرمایند: «در زمانی که فشار کار بیشتر می‌شد، به پیامبر(ص) پناه می‌بردیم.» آیا پیامبر(ص) در این زمان با اعجاز مقابل دشمن می‌ایستادند یا از شمشیر استفاده می‌کردند؟ اهل‌بیت(ع) نیز تأکید می‌کنند دشمن ستمگر و یار ستمدیده باشید. امیرمؤمنان(ع) نیز در جنگ‌های مختلف سر ده‌ها نفر را زدند. خود خدا نیز دستور داده است که مشرکان را بکشید تا فتنه را خاموش کنید. در این‌باره نیز موارد فراوانی وجود دارد.  ما در سنت الهی عذاب دنیوی و اخروی داریم که آیا اینها سیره رحمانی الهی است یا شقاوت؟ خدا به حضرت ابراهیم(ع) الهام می‌کند که سر پسرت اسماعیل(ع) را ببُر، آیا این رحمت است؟ این‌ همه اقوام و گروه‌هایی که خدا با عذاب نابود کرد، آیا اینها ناقض اسلام رحمانی نیست؟

آیت‌الله شیخ‌جعفر سبحانی
اگر زن و مرد در انسان بودن با هم یکسان هستند، چرا دیه مرد باید نصف دیه زن باشد؟ پاسخ این است که اختلاف در دیه به سبب اختلاف در انسان بودن نیست، بلکه برای جبران ضرر اقتصادی است که بر خانواده مقتول وارد می‌شود. ضرری که به خانواده بر اثر کشته شدن مرد وارد می‌شود، بیشتر از زن است. مرد نان‌آور خانواده است و از بین رفتن او موجب ضرر بیشتری می‌شود.آیات جانبخش قرآن در دنیایی نازل شده که زن از وسیع‌ترین حقوق محروم بوده است. به عبارتی، زن در شبه‌جزیره عرب اعتبار و ارزشی نداشت. خداوند در چنین فضایی این آیه را نازل می‌کند: «لِلرِّجالِ‌ نَصيبٌ‌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصيباً مَفْرُوضاً» (نساء: 7).یعنی اگر پدر و مادر و بستگان انسان از دنیا برود، هم مرد حق ارث دارد و هم زن. وقتی در قرآن یک سوره مفصل به نام نساء وجود دارد، این نشان‌دهنده ارزش زن است. در این سوره آیات بسیاری به زنان مربوط می‌شود.اینکه معروف است سهمیه زن در ارث همیشه کمتر از مرد است، کلام صحیحی نیست. ارث زن گاه کمتر است و گاه این دو مساوی‌اند و گاه ارث زن از مرد بیشتر است.گاه ارث زن کمتر است؛ خداوند در آیه‌ای می‌فرماید: «يُوصيكُمُ اللَّهُ في‌ أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ‌ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ» (نساء: 11) اگر پدر انسان از دنیا رود، دختر یک سهم و پسر دو سهم ارث می‌برد.گاه سهم هر دو یکی است؛ وقتی پسر از دنیا برود و پدر و مادر او زنده باشند، هر کدام سدس ارث می‌برند: «وَ لِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ‌ مِمَّا تَرَكَ» (همان).گاهی هم سهم زن بیشتر است؛ وقتی زن بمیرد و شوهر و یک دختر داشته باشد؛ شوهر در این صورت یک‌چهارم ارث می‌برد: «فَإِنْ كانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ‌ مِمَّا تَرَكْن» (نساء: 12)همچنین، زن وقتی ارثیه را به ارث می‌برد، آن را مصرف نمی‌کند و می‌تواند ذخیره کند؛ ولی مرد آن را در اداره خانواده و واجب‌النفقه‌های خود به مصرف می‌رساند. مرحوم علامه طباطبایی در المیزان در محاسبه‌ای ریاضی ثابت کرده است که زن بیش از مرد ارث می‌برد.اگر حقوق اسلام را در کنار حقوق سایر ادیان بگذاریم، ارزشی که اسلام بر حقوق زن قائل شده است، به روشنی خود را نشان می‌دهد.اینجاست که امام(ره) فرمودند: یکی از معجزات قرآن همین احکام جامع و بابرکت آن است که بر زبان فردی که درس نخوانده و سواد نیاموخته، جاری می‌شود؛ به ویژه قوانینی که برخلاف محیط رایج در آن زمان بوده است. زن موجودی سر تا پا عاطفه است؛ اما مرد قوی، شدید و محکم است و برای کارهای محکم ساخته شده است. به همین دلیل، زن باید کودکان را برای جامعه تربیت کرده و کارهای خانه را رسیدگی کند. البته این با درس خواندن او و یاد گرفتن هنر منافاتی ندارد. کسانی که تصور می‌کنند شیرخوارگاه و امثال آن می‌تواند جایگزین تربیت مادر شود، اشتباه می‌کنند.

گزارش صبح‌صادق از اولین همایش ملی فرهنگ دفاعی
اولین همایش ملی فرهنگ دفاعی به همت معاونت فرهنگی و تبلیغات دفاعی ستاد کل نیروهای مسلح هفته گذشته در مرکز همایش‌های بین‌المللی صدا و سیمای جمهوری اسلامی با حضور فرماندهان، مسئولان، صاحب‌نظران و اصحاب فرهنگ برگزار شد. آنچه در ادامه می‌خوانید، برگزیده‌ای از سخنرانی‌های این همایش است.

قلب و ذهن ساحت یک ملت
سردار حسین سلامی، جانشین فرمانده کل سپاه در این همایش با اشاره به کلام رهبر معظم انقلاب که دفاع را جزئی از هویت یک ملت می‌دانند، اظهار داشت: فرهنگ مجموعه نظام ارزش‌ها، نگرش‌ها، باورها، اعتقادات و الگوی‌های رفتار یک جامعه را شکل می‌دهد و یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های حیات هر ملتی به شمار می‌آید.وی با بیان اینکه فرهنگ روح یک جامعه است، گفت: هر جامعه دارای یک کالبد هندسی و یک جسم مادی است که البته بخشی از بزرگی و عظمت یک ملت به شمار می‌آید؛ اما آنچه بیش از این جسم مادی و کمیت جمعیت و ثروت‌های مادی، نشان‌دهنده بزرگی و عظمت یک ملت است، روح و تفکر و ذهنیت آن ملت و جامعه است.جانشین فرمانده کل سپاه با توضیح اینکه قلب و ذهن ساحت بزرگ یک ملت و جامعه را شکل می‌دهند، تأکید کرد: قلب و ذهن یک جامعه مرکز تحقق،‌ اندیشه‌، باور،‌ تفکر،‌ احساس،‌ عاطفه و آرزوی یک ملت است و خداوند قلب را مرکز تفقه و تعقل قرار داده است، اما در حال حاضر می‌بینیم که برخی جوامع قلب دارند، اما تفقه نمی‌کنند.
سردار سلامی ادامه داد: ملت‌هایی که قلب و ذهن متصل خود را با قلب و ذهن بیگانه پیوند می‌زنند، اندیشه‌ای مستقل برای حیات خود ندارند و ملت‌هایی فاقد زندگی و حیات انسانی هستند و این دیدگاه قرآن است.وی با بیان اینکه استکبار جهانی قصد داشت با تحریم اقتصادی ما را به تسلیم سیاسی وادار کند، اذعان کرد: هرگز در تاریخ نمی‌یابید که ملتی در مقیاس جهانی چند سال را در محاصره اقتصادی گسترده قرار گرفته باشد، اما سرانجام ما در برابر این سناریوها پیروز شدیم.جانشین فرمانده کل سپاه با بیان اینکه قرآن به ما می‌فرماید به دشمن حتی میل خفیف هم نکنید، گفت: این فرهنگ و تفکر و باورهای ماست که ما را به پیروزی می‌رساند.سردار سلامی با اشاره به اینکه مسجد،‌ مدرسه و خانه بزرگ‌ترین معلمان اخلاقی جوانان ما هستند، یادآور شد: ما از تاریخ آموخته‌ایم که مسیر سعادت مسلمانان از ایستادگی، ‌جهاد و تکیه بر ظرفیت‌های درون و مهم‌تر از همه توکل بر خدا می‌گذرد و این آرزو که تعامل با غرب جاده سعادت ملت را می‌گشاید، کوته‌بینی سیاسی و تحقیر شخصیت یک ملت است.وی افزود: ما تجربه کرده‌ایم که هر کجا با مدل جهاد با دشمن برخورد کرده‌ایم، موفق بوده‌ایم و شاهد مثال این قضیه پیشرفت‌های دفاعی،‌ هوافضا،‌ هسته‌ای و نانو در کشور ماست.

علم، اقتصاد و فرهنگ
دکتر مخبر دزفولی، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی هم در این همایش اظهار داشت: اهتمام حوزه نظامی کشور به مسائل فرهنگی یک نقطه قوت و وجه متمایز نیروی نظامی اسلامی با نیروهای نظامی در سایر فرهنگ‌هاست.وی گفت: در نظریه کلان فرهنگی انقلاب اسلامی دفاع از مظلوم، مقابله با سلطه، استقلال‌طلبی در قالب‌هایی، مانند حمایت از مردم مظلوم فلسطین رخ می‌نماید که همگی از فرهنگ اسلامی نشئت گرفته است.
دکتر دزفولی افزود: برنامه‌ریزی کلان در سه حوزه اقتصاد، علم و فناوری و فرهنگ، و طراحی اقدامات عملی ذیل این برنامه‌ریزی کلان می‌‌تواند مانند بنیانی مرصوص از انقلاب اسلامی حفاظت کند و موجب جهش تمدنی شود.وی در ادامه گفت: قوه عاقله نظام اسلامی که ریشه در مفهوم الهی ولایت و امامت دارد، توانسته مانند ناخدایی مدبر و شجاع این کشتی را در جهان پرتلاطم کنونی به خوبی هدایت کند.عضو هیئت علمی دانشگاه تهران ادامه داد: یکی از اصلی‌ترین اضلاع سازنده قدرت کشور، علم و فناوری است که پیشرفت‌های کشور در این بخش موجب اعجاب و نگرانی دشمنان شده است و در این زمینه باید به نقشه جامع علمی کشور عمل کنیم.وی گفت: در ضلع فرهنگ با توجه به گستردگی و پیچیدگی کار بسیاری باقی مانده است که در این زمینه برنامه کلان «نقشه مهندسی فرهنگی» است.دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: ضلع سوم جهش تمدنی اقتصاد مقاومتی است که این ضلع بدون اقتصاد دانش‌بنیان محقق نخواهد شد و در سیاست‌های کلی ابلاغ رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی) هم این موضوع مهم مدنظر قرار گرفته است.

فرهنگ دفاعي قوام‌بخش سازمان دفاعی
سردار عامری، دبیر علمی این همایش نیز در ابتدای این مراسم طی سخنانی گفت: فرهنگ دفاعی اصلی‌ترین سازمان‌‌دهنده و قوام‌‌بخش سازمان دفاعی جمهوری اسلامی ایران است.وی افزود: چون نوک اصلی پیکان دشمنی‌ها به سمت فرهنگ است، توجه به فرهنگ در نظریه کلان دفاعی ما جایگاه ویژه‌ای دارد.عامری ادامه داد: همان‌طور که عامل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی، فرهنگ اسلامی بود، امروز هم همین فرهنگ قوه محرکه انقلاب اسلامی در همه عرصه‌ها به شمار می‌آید. در پایان این مراسم از خانواده‌های معظم شهید همدانی و شهید صارمی و خانم مجتهدزاده، همسر دیپلمات جاویدالاثر موسوی نیز با اهدای جوایزی قدردانی شد

در طول دوران خبرنگاری‌ام تنها فردی بود که با او درباره کارش مصاحبه کردم و دقیقاً ساعت هشت صبح روز دوشنبه‌ای که گزارش عملیات مقابله با دزدان دریایی در خلیج عدن در هفته‌نامه منتشر شده بود، تماس گرفت و تشکر کرد؛ این روحیه سپاسگزاری یکی از ویژگی‌های او بود.
حاج محمد را از قدیم می‌شناختم، شنیده بودم که یک جزیره در خیلج‌فارس(فارور) در اختیار گرفته و بچه‌های بسیجی را آموزش می‌دهد؛ اما نام او را ماجرای دستگیری تفنگداران دریایی انگلیس در خلیج‌فارس برایم پر رنگ‌تر کرد تا اینکه او را از نزدیک در یکی از آموزشگاه‌های سپاه تهران دیدم. بعداً فهمیدم که این شخص همه را آموزش نظامی داده و تمام عمر خدمت خود در سپاه را صرف تربیت چریک‌های انقلاب اسلامی، اعم از بسیجی، پاسدار، نیروهای نوپوی ناجا، رزمندگان حزب‌الله، رزمندگان بوسنی و ‌هرزه‌گوین، مجاهدین افغانی، مجاهدین عراقی و رزمندگان یمنی و... کرده است. تشکیل یگان‌های عملیات ویژه در نیروهای چهارگانه سپاه و سازمان بسیج، شرکت در عملیات‌های برون‌مرزی کردستان عراق در دوران دفاع مقدس و... از اقدامات ویژه اوست.
حاج محمد منحصربه‌فرد بود؛ عموم مردم او را با مستند «مسابقه فرمانده» می‌شناختند؛ مستندی از شبکه افق که فرمانده آن در سری دوم و سوم، حاج محمد ناظری بود. او بخشی از تجربیات خود را که برای تربیت نیروهای انقلاب کسب کرده بود، در قالب مستند مسابقه فرمانده ارائه داد و مهم‌تر اینکه اگرچه حدود 60 سال داشت، اما پابه‌پای جوانان فعالیت می‌کرد و اصلاً خودش هم جوان بود. خیلی‌ها می‌گفتند او ابهت نظامی داشت؛ اما من در او محبت را دیدم، محبت و شوقی که سبب می‌شد او تمام وقت خود را صرف آموزش و تربیت نیروهای انقلابی کند.
محمد ناظری موشک یا سلاحی نساخت؛ اما اقدامی اساسی‌تر کرد و آن، تربیت نیروهای انقلاب در سراسر پهنه جهان اسلام بود. او در این سال‌ها توانست یک مکتب چریکی مبتنی‌بر مکتب انقلاب اسلامی را در تداوم امثال شهید چمران‌ها بنا کند. مکتب چریکی سردار شهید محمد ناظری در ذیل مکتب انحصاری دفاعی انقلاب اسلامی در آینده، موضوع تدریس دانشکده‌های دافوس در جهان خواهد بود. بخشی از فرماندهان شهید جبهه مقاومت که امروز نام‌شان پس از شهادت بیان می‌شوند، همگی شاگردان او هستند. از عماد مغنیه تا...
«گریواس» در یونان، «ژیاپ» در ویتنام، «ارنستو چه‌گوارا» در کوبا، «دیوید استرلینگ» در انگلیس، «چارلی بک‌ویس» در آمریکا چریک‌های صاحب مکتب جهان هستند؛ اما در مقابل اینها، انقلاب اسلامی با داشتن سابقه تاریخی رئیس‌علی دلواری در جنوب، میرزا کوچک‌خان جنگلی در شمال، مصطفی چمران در لبنان و ایران و امثال شهید ناظری حرفی متفاوت می‌زند و آن، حریت، آزادگی و مردانگی است و تفاوت نیروهای انقلابی از نیروهای غیرانقلابی در همین است. امروز به مدد آموزش‌ها و تربیت شهید ناظری، این مکتب دفاعی زنده و پیش‌رونده خواهد ماند.  

یکی از کتاب‌هایی که به صورت «زندگی‌نوشت» رزمندگان در دوران دفاع مقدس نگاشته شده، «نیروهای نیمه‌وقت» است. این کتاب حاوی خاطرات «علی‌رضا طاهری بروجنی» است و در آن با اتفاقاتی روبه‌رو می‌شویم که نویسنده با آن درگیر بوده و پس از سال‌ها آنها را روی کاغذ آورده است. البته مشکل اساسی امروز در زمینه نگاشته‌های مربوط به خاطرات رزمندگان، دور شدن زمان اتفاق از زمان نوشتن است که بسیاری از جزئیات در این میان از بین می‌رود. «نیروهای نیمه‌وقت» شامل 21 بخش است که هر بخش آن به یک خاطره اختصاص یافته و در بخش ضمیمه تصاویری از نویسنده در دوران دفاع مقدس گرد آمده است.کتاب حجم زیادی ندارد و از طرفی نثر آن هم بسیار ساده و روان است. یکی از شاخصه‌های مهم کتاب، این است که نویسنده سعی کرده است جزئیات نبردهای گردان زرهی تیپ 44 قمر بنی‌هاشم را در دفاع مقدس از بدو تشکیل این گردان بیان کند.گفتنی است، در کتاب حاضر از تعداد زیادی از شهیدان چهارمحال‌ و بختیاری نام برده شده است؛ افزون‌بر این از شهیدان شاخص استان چهارمحال‌ و بختیاری، مانند نخستین فرمانده گردان زرهی تیپ 44 قمربنی‌هاشم هم یاد شده است.در قسمتی از کتاب آمده است: «وقتی به پادگان دوکوهه رسیدیم، یکی از بچه‌های بروجنی به سرعت خودش را به ما رساند و پس از احوالپرسی گفت: چندباری از بلندگو نام شما را اعلام کردند و گفتند به ستاد بیایید.به سرعت به طرف ستاد به راه افتادیم، در زدیم و وارد شدیم. برادر پاسداری روی موکت پشت میز نشسته بود. سلام کردم و گفتم: علی‌رضا طاهری هستم؛ کاری داشتید؟
بلافاصله گفت: آهان طاهری، همان که برادرش شهید شده است. دلم هوری فرو ریخت، عرق سردی بر بدنم نشست، باور آن مشکل بود. باز هم نمی‌خواستم قبول کنم، دوست داشتم این سناریو برای بازگرداندن من به عقب طراحی شده باشد. فکر می‌کردم با توجه به مجروح شدن احمدرضا، همه چیز نقشه است برای بازگرداندن من به بروجن. اصلاً دوست داشتم خواب بودم و یکباره از خواب بیدار می‌شدم و می‌دیدم همه چیز فقط یک خواب است، اما من خواب نبودم.»
«نیروهای نیمه‌وقت» را انتشارات «صدر المنتهی» در 150 صفحه مصور  و 3000 نسخه منتشر کرده است.
یوسف بدون استثنا در تمام اعزام‌های «بردخون» یا در حال اعزام شدن بود، یا مشغول اعزام کردن بچه‌ها. به جرئت می‌توان گفت در تمام مدت سال‌های دفاع مقدس او در اختیار جبهه و جنگ بود. ضمن بر عهده داشتن مسئولیت پایگاه مقاومت کربلا در بردخون، به عنوان عضوی از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، حضور او در تمامی امور مربوط به انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی ستودنی بود.
به نقل از دوستان شهید یوسف بردستانی
یوسف روز دوم فروردین سال 1334 در روستای بردخون به دنیا آمد. پدرش شغل کشاورزی و باغداری داشت. هفت ساله بود که با اشتیاق راهی مدرسه شد. در شش سالگی در دبستان فولادی دوره دبستان را به پایان برد. برای ادامه تحصیل به شهر گناوه رفت. اما پس از اندک زمانی، با درک اوضاع معیشتی پدر، درس و مدرسه را بدرود گفت و به بردخون بازگشت. تا حدود سن 18 سالگی به انواع کارها مبادرت کرد و البته همزمان از خواندن کتاب و مجلات و رفت و آمد به مجالس مختلف مذهبی غافل نماند. در سن 18 سالگی به خدمت سربازی رفت. در پادگان 05 کرمان آموزش دید و سپس به شیراز منتقل شد.  پس از پایان خدمت سربازی در شیراز به کار مشغول شد. با دریافت گذرنامه از شیراز راهی کشور قطر شد. به شغل نجاری روی آورد، اما دوری از خانواده و وطن را تاب نیاورد و به بردخون بازگشت و سپس کارگاه کوچک نجاری خود را راه‌اندازی کرد. یوسف در سال 1354 ازدواج کرد. پس از مراجعت از قطر از نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی به پاسداری و حراست از دستاوردهای انقلاب پرداخت. بسیج را در بردخون بنیان نهاد. آغاز حماسه دفاع مقدس فصلی نو را در زندگی یوسف رقم زد، وی مدتی مسئولیت سپاه «دلوار» و «محمد عامری» را برعهده داشت. او از آغاز تشکیل ناو تیپ 13 امیرالمؤمنین(ع) در استان بوشهر در مقام یکی از فرماندهان گروهان و گردان این تیپ حضور داشت تا اینکه در سال 1365 (بین روزهای ۲۹ دی ماه تا ۳ بهمن ماه) با پذیرفتن مسئولیت معاون گردان کمیل در عملیات کربلای 5 به فیض شهادت رسید.