دو واژه‌ای که از دل بیانات مهم امام خامنه‌ای در دیدار با شرکت‌کنندگان در سی‌وسومین دوره‌ مسابقات بین‌المللی قرآن کریم خودنمایی کرد، «طاغوت اعظم» و «شیطان اکبر» بود که معظم‌له آمریکا را به این الفاظ توصیف کردند.
کلمه طاغوت از ریشه «طغیان» به معنای تجاوز از حدّ، گرفته شده و معنایی عام دارد و بر افراد مختلفی صدق می‌کند، از این رو صاحب‌نظران و مفسران در معنای آن گفته‌اند که طاغوت به هر طغیانگر و متجاوز از حدود اطلاق می‌شود. شیطان هم از ماده «شطن» و به معنای خبیث و پست گرفته شده و به موجود رانده‌شده، سرکش و متمرّد اطلاق می‌شود و اینکه به ابلیس هم شیطان اطلاق شده، به دلیل فساد و شرارتی است که در او وجود دارد.
اما استفاده از صفات «اعظم» و «اکبر» برای این دو واژه طاغوت و شیطان از سوی رهبر حکیم انقلاب اسلامی ریشه در اعتقاد دینی دارد و بر اساس بیان صریح قرآن است. سخن ایشان مبنی بر اینکه مبنای اصلی و واقعی اقتدار، ایمان به خدا و کفر به طاغوت است، ترجمان کلام وحی است که؛ «فَمَن يَكفُر بِالطّاغوتِ وَ يُؤمِن بِاللهِ فَقَدِ استَمسَكَ بِالعُروَةِ الوُثقى؛ کسی که به طاغوت کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمی چنگ زده است...»
همین باور و ایمان به اراده حق‌تعالی و نهراسیدن از طواغیت و شیاطین، قدرت و اراده انسان را برای رویارویی با آنها دوچندان می‌کند و پیروزی‌هایی بزرگ و فتوحاتی عظیم را در میدان‌های مختلف نصیب انسان می‌کند. 
در بُعد اجتماعی نیز مقابله با طاغوت‌های زمان و شیاطینی که مظهر استکبار و استعمار بشریت هستند، زمینه‌ساز قدرت و اقتدار روزافزون یک جامعه مصمم و با اراده می‌شود و قدرت‌های شیطانی را با داشتن ابزارهای گوناگون سلطه دچار افول می‌کند. 
اساس پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) در سال 1357 نیز به ایستادگی و پایداری ملت مسلمان ایران در برابر زیاده‌خواهی‌های طواغیت زمان و مبارزه با حاکمیت مستکبران برمی‌گردد. آنجا که مردم ایران تصمیم به تغییر سرنوشت خود گرفتند و راه روشن استقلال و آزادی را در برابر مسیر وابستگی و سرسپردگی به بیگانگان برگزیدند، قدم در راه پرفراز و نشیبی گذاشتند که البته با دشمنی‌های فراوان قدرت‌های سلطه‌گر مواجه شدند. اما اتکا به شاخصه ایمان و باور قلبی برای دستیابی به اهداف بلندی که ریشه در آرمان‌های دینی و ملی آنها داشت سبب شد تا با همه موانع، محدودیت‌ها و سختی‌ها راه خود را ادامه دهند، تا امروز جمهوری اسلامی ایران جایگاه ویژه خود را در منطقه و جهان پیدا کند. امروز ملت بزرگ ایران به نقطه‌ای رسیده است که نه فریب وعده‌های پوشالی مستکبران را می‌خورد و نه از نهیب‌ها و تهدیدات آنان هراسی به دل راه می‌دهد. 
اما متأسفانه برخی کشورهای اسلامی به جای تمسک به قدرت الهی و تقویت پایگاه مردمی خود، به قدرت‌های طاغوتی اتکا کرده‌اند که نتیجه آن سست شدن پایه‌های حکومت‌شان است و امروز شاهد افول و نزول آنها یکی پس از دیگری هستیم؛ درد بی‌درمانی که حاصل تمسک حاکمان وابسته به طاغوت اعظم و شیطان اکبر است. به امید روزی که ملت‌های مسلمان با شناخت طواغیت زمان و حرکت بر اساس وعده الهی به سیطره این قدرت‌های شیطانی در سراسر عالم، به ویژه جهان اسلام پایان دهند.

نشست گروه تماس سوریه با حضور مقاماتی از 20 كشور و نهاد بین‌المللی، از جمله با حضور محمدجواد ظریف، در کاخ «نیدراوسترایش» وین برگزار شد. این نشست ادامه نشست‌هایی بوده كه در وین و نیویورك با محور رسیدن به راه‌حل سیاسی برای پایان دادن به بحران سوریه برگزار شده بود. 
نشست مذكور پس از شش ساعت در حالی به پایان رسید كه نتیجه آن یك بیانیه تكراری با محوریت توجه داشتن به راه‌حل سیاسی برای پایان بحران سوریه و حمایت از مردم این كشور در برابر تروریسم و انجام كمك‌های بشردوستانه بود. با توجه به اینكه پیش از این نشست رایزنی‌های متعددی میان كشورها و نیز از جانب دیموسترا، نماینده سازمان ملل در امور سوریه برای به نتیجه رسیدن این نشست صورت گرفته بود این پرسش مطرح است كه چرا در نهایت وین نتیجه‌ای جز یك بیانیه آن هم صرفاً روی كاغذ بدون ضمانت اجرایی به همراه نداشته است؟پاسخ به این پرسش را در صف‌بندی‌های صورت‌گرفته در اجلاس می‌توان جست‌وجو كرد. 
اجلاس وین را در دو طیف می‌توان تقسیم کرد؛ طیف اول كشورهایی همچون ایران، عراق، روسیه و لبنان هستند كه بر اصل راهكار سیاسی و امنیتی تأكید دارند و معتقدند اولویت اول سوریه باید مبارزه با تروریسم و برقراری امنیت باشد و در مرحله بعدی مردم سوریه بدون دخالت خارجی، خود سرنوشت كشورشان را رقم بزنند.
طیف دوم شامل آمریكا، برخی متحدان اروپایی و عربی آن و تركیه می‌شود. برآورد رفتاری این كشورها نشان می‌دهد كه آنها با سیاست فشار و مذاكره به دنبال هدایت این جهت در مسیر خواسته‌های خود بوده‌اند. 
جریان آمریكایی به عنوان ابزار فشار برای تأثیرگذاری بر نشست وین اقداماتی همچون تسلیح تروریست‌ها، اجرای سپر موشکی در مرزهای روسیه، تشدید تحریم‌ها علیه ایران و حزب‌الله لبنان را اجرا كردند تا شاید به گمان خود بتوانند خواسته‌های خود را به این نشست تحمیل کنند. آنچه از روند مذاكرات به بیرون درز كرده نشان می‌دهد خواست این كشورها تغییر در ساختار سیاسی سوریه با محوریت دولتی دست‌نشانده آنها بدون توجه به رأی مردم، قرار گرفتن گروه‌هایی مانند احرارالشام و ... در فهرست گروه‌های به اصطلاح معارضان میانه‌رو  از جمله مهم‌ترین اهداف این كشور در نشست وین بوده است. 
آنچه بسیاری از ناظران سیاسی بر آن تأكید دارند این است كه اهداف طیف آمریكایی در نشست وین نه‌تنها راهكاری برای پایان بحران سوریه نبوده است، بلكه به تشدید بحران و بی‌ثباتی در این كشور دامن می‌زند و مخالفت كشورهایی مانند ایران و روسیه با این طراحی در نشست وین در اصل اقدامی برای جلوگیری از تحمیل چنین فاجعه‌ای به منطقه بوده است. پیامدهای بحران‌ساز دیدگاه آمریكایی زمانی آشكارتر می‌شود كه پس از این نشست الجبیر، وزیر خارجه سعودی به نیابت از آمریكا و شركایش تشدید حمایت‌های نظامی از آنچه معارضان میانه‌رو می‌نامند و نیز اقدام نظامی مستقیم علیه سوریه راه حل مسئله می‌داند. موضوعی كه بسیاری از ناظران آن را یك بلوف می‌دانند؛ چراكه این اقدامات در طول پنج سال گذشته همواره اجرا شده، اما ایستادگی سوریه و متحدانش آن را به شكست كشانده و رویكرد این كشورها به برگزاری نشست‌هایی مانند وین نشانه‌ای بر همین شكست‌هاست. به عبارتی، آنها كه در حوزه نظامی با شكست مواجه شده‌اند برآنند تا با ادعای رویكردهای بشردوستانه و دموكراتیك به نوعی از حربه مذاكره كه با چاشنی فشار و هزینه‌تراشی برای طرف‌های مقابل همراه است، حداقل پیروزی را كسب و از شكست گسترده خود جلوگیری کنند؛ فرایندی كه دستاوردهای گسترده اخیر سوریه و متحدانش در حوزه نظامی و ایستادگی دوستان سوریه در نشست وین این رؤیا را به كابوسی برای دشمنان سوریه مبدل كرده است.

اعتماد به برجام بی اعتمادی به اصحاب فتنه
تا چند روز آینده نهمین دوره  مجلس شورای اسلامی به پایان می‌رسد. مجلسی که با سال پایانی دولت دهم واز آغاز  دولت فعلی در قوه مقننه حضور داشته و فراز و فرودهای بسیاری را پشت سر گذاشته است؛ از یکشنبه سیاه تا مسئله برجام، از تصویب لوایح و طرح‌های مختلف تا همکاری با دولت‌ها و اختلاف‌نظر با آنها. وقت مناسبی است که عملکرد نهمین دوره مجلس شورای اسلامی را در ابعاد مختلف با داوری منصفانه‌ به بوته نقد بگذاریم تا مردم در جریان آ نچه طی چهار سال در بهارستان گذشته است، قرار بگیرند. معمولاً بیشتر زمان هر دوره مجلس به تصویب و تنقیح قوانین و سرکشی نمایندگان از حوزه‌های انتخابی خودشان سپری می‌شود؛ اما در این بین چند فراز از دوره مجلس نهم جزء موارد مهم و حساس بوده است که می‌توان عملکرد مجلس در این بزنگاه‌ها را نقد و بررسی کرد.

 رأی اعتماد به وزرا بی اعتمادی به فتنه‌گران
حدود سه سال‌ از عمر مجلس نهم با دولت یازدهم همزمان شد. نمایندگان مجلس نهم در خرداد ماه سال ۱۳۹۱، وارد مجلس شدند و دولت یازدهم با انتخاب حجت‌الاسلام حسن روحانی در مقام رئیس‌جمهور و برگزاری مراسم تحلیف در ۱۳ مرداد ۱۳۹۲ آغاز به کار کرد. پس از مراسم تحلیف در مجلس، دولت اعضای کابینه پیشنهادی خود را معرفی کرد. پس از حضور ۱۸ فرد معرفی شده در مجلس و ارائه برنامه‌های‌شان، در نهایت مجلس به ۱۵ تن از آنها رأی اعتماد داد و «محمدعلی نجفی» برای وزارت آموزش‌وپرورش، «جعفر میلی‌منفرد» برای وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و «مسعود سلطانی‌فر» برای وزارت ورزش و جوانان نتوانستند نظر نمایندگان را جلب کنند. وجود برخی از افراد با شائبه همکاری و فعالیت در فتنه ۸۸، حواشی‌ای را به دنبال داشت و حتی خبرها از وجود برخی فشارها به روحانی برای گنجاندن نام این افراد در کابینه حکایت داشت. البته وی در اولین نشست مطبوعاتی خود این موضوع را رد کرد و گفت: «من به صراحت می‌گویم هیچ‌کس به بنده به‌عنوان رئیس‌جمهور فشار نیاورد که کسی را انتخاب کنم و در کابینه قرار دهم و بنده هم کسی نیستم که در شرایط فشار تصمیم بگیرم و این کار را نمی‌کنم».  همکاری برخی از وزرای بازمانده با فتنه‌گران و مقاومت نمایندگان بر سر جایگزینی آنها سبب مجادلات چندین ماهه بین دولت و مجلس شد و دولت بدون در نظر گرفتن ملاحظات مجلس هر بار اصرار داشت که حرف خود را به کرسی بنشاند.
تکرار این وضع به یکی از چالش‌های مهم میان دولت و مجلس تبدیل شد. پس از میلی‌منفرد، سرپرستی وزارتخانه برعهده جعفر توفیقی، فعال اصلاح‌طلب و یکی از عاملان تحصن در دانشگاه تهران در سال ۸۸ قرار گرفت. در نهایت حسن روحانی، رضا فرجی‌دانا، یک اصلاح‌طلب دیگر را برای وزارت علوم به مجلس معرفی کرد. پس از مدت کوتاهی پافشاری رضا فرجی‌دانا بر سیاسی‌کاری و انتصاب توفیقی و میلی‌منفرد در وزارت علوم، در کنار پرونده بورسیه‌ها، پایان کار او را در دولت رقم زد و فرجی‌دانا  اولین وزیر استیضاح شده دولت یازدهم لقب گرفت. فخرالدین احمدی دانش آشتیانی گزینه بعدی روحانی بود که با وی نیز مخالفت شد و سرانجام، پیشنهاد محمد فرهادی از سوی دولت با استقبال نمایندگان روبه‌رو شد و پرونده جنجالی وزارت علوم در آذر ۹۳ بسته شد. در وزارت ورزش و جوانان هم پس از مخالفت مجلس با گزینه‌های مسعود سلطانی‌فر، رضا صالحی امیری و نصرالله سجادی، در نهایت محمود گودرزی از مجلس رأی اعتماد گرفت.
برجام در مجلس
پس از چند دوره گفت‌وگو بین وزرای خارجه و معاونان آنها، سرانجام سند نهایی مذاکرات هسته‌ای در تاریخ ۲۳ تیر ۱۳۹۳ با عنوان «برنامه جامع اقدام مشترک» یا «برجام» در وین اتریش بین ایران و گروه ۵+۱ منعقد شد. به دنبال دستیابی به توافق، دولت و مسئولان دولتی بارها از عدم الزام تصویب برجام در مجلس سخن گفتند.  اما مجلس از دولت درخواست لایحه‌ای برای برجام کرد. هر چند دولت این کار را به صلاح نمی‌دانست، ولی رئیس مجلس معتقد بود: «در موضوع برجام چون تعهداتی را دولت ایران برعهده می‌گیرد، این یک موافقتنامه است و طبق قانون اساسی باید برای تصویب به مجلس بیاید، یعنی در واقع ما به اسم آن کار نداریم و به محتوا کار داریم و به نظر من باید در این زمینه موضوع به‌صورت لایحه به مجلس ارائه شود و مورد بررسی و رأی‌گیری قرار گیرد.» تا اینکه رهبر معظم انقلاب(مدظله‌العالی) در بیاناتی بیان کردند: «به مصلحت نیست مجلس در بررسی برجام کنار گذارده شود؛ درباره برجام نمایندگان مجلس باید تصمیم بگیرند». کمیسیونی با ۱۵ عضو به نام «کمیسیون ویژه برجام» در مجلس شکل گرفت. این کمیسیون در مدت فعالیت خود با دعوت از مذاکره‌کنندگان فعلی و قبلی و همچنین برخی از مسئولان و کارشناسان، به طور دقیق برجام را بررسی کرد. پس از ۴۰ روز فعالیت کمیسیون ویژه و فاجعه‌آمیز دانستن اجرای برجام، در نهایت رئیس مجلس در ۲۱ مهرماه دفاع جانانه‌ای از طرح داشت و مانع آن شد که مخالفان بتوانند نظرات خود را به طور کامل بیان کنند و بدون در نظر گرفتن دغدغه‌های گزارش کمیسیون ویژه، سرانجام کلیات طرح برجام با رأی شکننده ۱۳۹ رأی موافق و ۱۰۰ رأی مخالف در مجلس رأی آورد. 

تصویب قوانین خوب اقتصادی
نمایندگان مجلس نهم در حوزه اقتصاد عملکردی، قوانین اقتصادی زیادی را به تصویب رسانده‌اند یا در دست تصویب دارند که ارزش و اهمیت بالایی دارند؛ در این زمینه باید به تصویب بیش از ۳۰ فقره موافقتنامه دو یا چندجانبه، اصلاح برخی مواد قانون مناطق آزاد و منطقه ویژه اقتصادی در قالب سه لایحه مجزا، اصلاح قانون مالیات‌های مستقیم بر ارزش‌افزوده، اصلاح قوانین در حوزه بیمه، تصویب طرح زکات، تصویب لایحه توسعه ابزارها و نهادهای جدید و بررسی لایحه نظام صنفی، تصویب لوایح بودجه سنواتی، اصلاح قانون گمرکی و قانون رفع موانع تولید اشاره کرد که مورد اخیر کلیدی‌ترین مصوبه مجلس نهم بوده است.

مجلس نهم و اقتصاد مقاومتی
پس از ابلاغ سیاست‌های ۲۴ بندی اقتصاد مقاومتی در روز ۲۹ بهمن ۹۲ از سوی رهبر معظم انقلاب، نمایندگان مجلس هم مانند سایر مجموعه‌های نظام موظف و مکلف به اجرا و اعمال این سیاست‌ها شدند. اولین و مهم‌ترین وظیفه مجلس تدوین قوانین جدید با رویکرد اقتصاد مقاومتی بود. عملکرد مجلس نهم در زمینه اقتصاد مقاومتی نشان می‌دهد، اولویت مهم خود را برای تحقق این سیاست‌ها، «شناسایی قوانین متعارض با اقتصاد مقاومتی» قرار داده است. بررسی‌ها حکایت از آن دارد که شناسایی این قوانین در مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی انجام و نتایج آن به کمیسیون‌های تخصصی ابلاغ شده است. اگرچه قوانین در این زمینه زیاد است، اما دغدغه و روح حاکم بر سیاست‌های ابلاغی اقتصاد مقاومتی در مجلس، توجه به تولید ملی است. نظر نمایندگان مجلس این است که باید محورهایی، همچون استفاده از ظرفیت‌های داخلی، تنوع در صادرات، محور بودن تولید و جلوگیری از خام‌فروشی و مسائلی از این قبیل عملیاتی ‌شود. همچنین، به دنبال رد کلیات لایحه برنامه ششم در کمیسیون اقتصادی مجلس، اعضای این کمیسیون توجه نکردن به اقتصاد مقاومتی را از دلایل ردّ این لایحه بیان کردند. افزون بر این، بی‌توجهی به اقتصاد دانش‌بنیان و سیاست‌های ابلاغی اقتصاد مقاومتی در لایحه برنامه ششم از دلایلی بود که کمیسیون اقتصادی به کلیات آن رأی نداد. معاون قوانین مجلس در گزارش عملکرد این معاونت در دوره نهم، ضمن تأکید بر اولویت قرار دادن بررسی وظایف ابلاغی در سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی، به این موضوع اشاره می‌کند و می‌گوید: به دستور رئیس مجلس تاکنون در مجلس نهم در سه جلسه کاری وظایف ابلاغی در سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی با حضور رؤسای کمیسیون‌های تخصصی مجلس بررسی شده است. طبق بررسی‌های انجام شده از سوی این معاونت، ۱۲ کلیدواژه برای سیاست‌های اقتصاد مقاومتی در قوانین وجود دارد و به طور کلی این معاونت موضوع سیاست‌های اقتصاد مقاومتی را در اولویت کاری خود قرار داده است.

بودجه ۹۳ اولین همکاری کلان اقتصادی دولت و مجلس 
اولین بودجه دولت یازدهم را حسن روحانی در ۱۶ آذر سال ۱۳۹۲ با رقم ۷۸۳ هزار میلیاردی تقدیم مجلس کرد تا در اولین سال تقدیم بودجه نشان دهد، وقت‌شناس است. رئیس‌جمهور در نطق خود در صحن مجلس از نمایندگان خواست که قانون بودجه سال آینده را حداکثر تا ۲۲ بهمن سال ۹۲ تدوین کنند؛ همین اتفاق نیز رخ داد و نمایندگان در فاصله دو روز مانده به ۲۲ بهمن کار بررسی لایحه بودجه سال آینده را به پایان رساندند و این خواسته رئیس‌جمهور را محقق کردند. با وجود اینکه بسیاری از کارشناسان در انتظار اعلام نظر دولت درباره قانون هدفمندی یارانه‌ها در لایحه بودند؛ اما دولت در لایحه به این قانون اشاره نکرد و این موضوع به مهم‌ترین چالش بودجه‌ای دولت و مجلس تبدیل شد، البته نمایندگان از ارائه به موقع لایحه بودجه به مجلس و همچنین شفافیت اعداد و ارقام درج شده در لایحه استقبال ‌کردند و از دولت خواستند تا در آینده قانون هدفمندی را نیز در لایحه بودجه سال ۹۳ پیش‌بینی کند. بر همین اساس، دولتی‌ها تبصره‌ای را با عنوان اصلاحیه قانون هدفمندی یارانه‌ها به لایحه بودجه سال ۹۳ افزودند و این بار نوبت نمایندگان بود که از این قانون پرحاشیه سال‌های اخیر عبور کنند. در نهایت، در ۲۰ بهمن نمایندگان با ۱۵۲ رأی موافق، ۴۳ رأی مخالف و ۱۳ رأی ممتنع از مجموع ۲۱۸ نماینده حاضر در صحن علنی مجلس به کلیات این طرح رأی مثبت دادند. در حالی دولت  ارسال به موقع لایحه بودجه ۹۳و۹۴ می‌بالید، اما متأسفانه در سال ۹۵ دولت لایحه بودجه را با ۴۲ روز تأخیر به مجلس فرستاد. این تأخیر سبب شد تا بودجه به دلیل موضوع انتخابات و تعطیلات نوروزی در سال ۹۵ بررسی شود و قرار شد کشور با بودجه دو دوازدهم اداره شود. گفتنی است، این ارسال خارج از وقت قانونی، لطمات زیادی به برنامه‌های اقتصادی وارد می‌کند.

تعامل لطیف بین دو قوه
همکاری مجلس نهم و دولت یازدهم بیانگر تعاملی لطیف بین دو قوه برداشت می‌شود؛ با اینکه مجلس، محل حضور ۲۹۰ نماینده از سراسر کشور با دیدگاه‌ها و اندیشه‌های متفاوت است و در تمامی دوره‌های مجلس شاهد آن بوده‌ایم؛ اما آن چیزی که در حال حاضر وجود دارد با آنچه بسیاری از رسانه‌ها و فعالان سیاسی جریان‌های رقیب با سیاه‌نمایی انتظار دارند، فاصله دارد. آنها خواهان شکل‌گیری مجلسی یکدست و همسو با دولت هستند تا دولت یازدهم بتواند طرح‌ها و برنامه‌های خود را بدون هیچ مانعی و با دست بازتری اجرا کند. یکی از اتهاماتی که به مجلس نهم وارد می‌شود، موضوع تندروی و مخالفت با دولت است. به طور طبیعی قوه مجریه تمایل دارد برنامه‌های خود را بی‌هیچ خللی و با دیدگاه‌های یکسویه خود بدون پاسخگویی به نهادی اجرا کند؛ اما در نظام دموکراسی نهادهایی برای نظارت ایجاد شده‌اند که جایگاه مجلس در قانون اساسی ایران نیز افزون بر تصویب قوانین، چنین کارکردی را دارد.

تشکیل شناسنامه قانون
 تشکیل شناسنامه قانون برای نخستین‌بار در مجلس نهم صورت گرفته که مشخصات قوانین احصاء و به دولت ارائه می‌شود؛ دولت نیز پس از یک سال گزارشی از رصد اجرای قوانین به مجلس ارائه می‌کند که در آن اشکالات اجرا و نواقص آن مشخص می‌شود. همچنین کار دیگری که در مجلس نهم صورت گرفت و در مجلس دهم به وقوع می‌پیوندد، ایجاد سامانه الکترونیکی قانونگذاری است که از ابتدای این روند تا انتهای آن شفاف و مشخص است و مردم و مسئولان به راحتی می‌توانند در جریان آن قرار گیرند؛ همچنین این سامانه سبب کاهش تشریفات اداری می‌شود.

پایین بودن مصوبات مجلس نهم
مجلس نهم رکورددار تصویب کمترین قوانین بوده است. بررسی عملکرد نُه دوره مجلس نشان می‌دهد، مجلس ششم با تصویب 396 و مجلس نهم با تصویب 185 قانون به ترتیب بیشترین و کمترین تعداد مصوبات را داشته‌اند. امیدوار رضایی، معاون قوانین نهاد قانون‌گذاری کشور در مقایسه‌ای که میان ادوار مختلف مجلس صورت داده، می‌گوید: مجلس ششم با ارائه 830 طرح و لایحه و تصویب 396 قانون، بیشترین طرح و لایحه و مصوبه را داشته است و مجلس نهم با تصویب 185 قانون، دارای کمترین طرح و لایحه و مصوبه بوده است. رضایی تعداد کم مصوبات مجلس نهم را از دستاوردهای این مجلس می‌داند و خاطرنشان می‌کند: تعداد بالای قوانین خوب نیست، بلکه باید قوانین به تعداد کمتر و به صورت جامع تولید شود. وی به برخی آسیب‌های قانون‌گذاری در کشور اشاره کرده و یادآور می‌شود: تقاضا برای ارائه طرح به جای لایحه‌های دولتی و تقاضای افزایش طرح‌های فوریتی از آسیب‌هایی است که دامن قانون‌گذاری را گرفته، لذا نمایندگان جدید باید با این آسیب‌ها نیز آشنا شوند و سیاست کلی برای قانون‌گذاری تدوین شود که رهبر معظم انقلاب نیز به آن تأکید داشته و در حال حاضر در مجمع تشخیص مصلحت نظام در حال بررسی است. گفتنی است، ۵۰۰ طرح و لایحه‌ای که از مجلس نهم باقی مانده است، به مجلس دهم منتقل می‌شود.

در عصر حاکمیت صفویه که پس از قرن‌ها تفکر شیعه از حاشیه به هسته قدرت سیاسی راه یافته بود، چندین جریان شبه مذهبی از دل این تفکر سر برآورده و به نوعی مدعی حکومت و قدرت شدند. تأمل در این جریان‌ها به خوبی نشان می‌دهد که آنها چگونه با یکدیگر در ارتباط بوده و یکی جای خود را به دیگری سپرده است. نخستین این جریان‌ها، جریان اخباری‌گری است. دغدغه مهم مکتب اخباری متوجه آن بود که وظیفه مجتهد را انکار و نقش علما را چه از نظر عقیدتی چه از نظر عملی محدود کند. آیت‌الله وحید بهبهانی با ترویج مکتب اصولی خود، مبارزه‌ای سنگین علیه اخبارییون شروع کرد. در آستانه ورود به عصر قاجار، از دل جریان اخباری یا حداقل در تناسب و ارتباط با آن جریانی دیگر از سوی شخصی به نام شیخ‌احمد احسایی به راه افتاد که بعدها نام فرقه یا مکتب شیخیه به خود گرفت. احسایی کم‌کم عقایدی پیدا کرد که موجب مخالفت علما و در نهایت، تکفیر وی از جانب برخی از آنان، از جمله ملا‌محمدتقی برغانی، ملاآقا دربندی و ابراهیم‌بن سیدمحمدباقر شد. از نظر اصول عقاید شیخیه ائمه اثنی‌عشر، یعنی علی با یازده فرزندش مظاهر الهی و دارای صفات الهی بوده‌اند. آنها معتقد بوده‌اند: «از آنجا که امام دوازدهم در سنه 260 ه.ق از انظار غائب شد و فقط در آخرالزمان ظهور خواهد کرد، برای اینکه زمین را پر کند از قسط و عدل بعد از آنکه پر شده باشد از ظلم و جور و از آن جا که مؤمنان دائم به هدایت و دلالت او محتاج می‌باشند و خداوند به مقتضای رحمت کامله خود باید رفع حوائج مردم را نماید و امام غایب را در محل دسترس ایشان قرار دهد، بنا بر این مقدمات همیشه باید مابین مؤمنان یک نفر باشد که بلاواسطه با امام غایب اتصال و رابطه داشته، واسطه فیض بین امام و امت باشد. این چنین شخصی را به اصطلاح ایشان شیعه کامل گویند. پس از شیخ‌احمد احسایی، شاگرد جنجالی وی، سید‌کاظم رشتی راه و فکر وی را ادامه داد. در حقیقت، او بود که به طور رسمی فرقه شیخیه را بنیان گذاشت و این اعتقاد کم‌کم زمینه‌ساز فرقه بابیه شد که مورد تکفیر عالمان دینی قرار گرفت. در هنگام مرگ سیدکاظم رشتی، علاوه بر باب، دو تن دیگر که از قضا هر دو علیه باب بودند مدعی جانشینی وی شدند: اول، ملامحمد ممقانی از پیروان میرزاشفیع تبریزی که در تبریز به قتل باب فتوا داده بود و حاجی محمدکریم‌خان که در کرمان به کشتن دو مبلّغ بابی فتوا داده بود و به تقاضای ناصرالدین شاه رساله‌ای در ردّ دعاوی باب تألیف کرد. شروع فتنه باب در زمان محمدشاه است. قیام بابیه و خلف آن بهایی‌گری سریع و با خون‌ریزی بسیار و نیز با واکنش صریح و عمومی عالمان دینی همراه بوده است. بابی‌گری در تمام مراحل رشد عقیدتی خود ضرورتاً مخالف اسلام بوده و پذیرش آن مستلزم نفی و لغو خاتمیت اسلام است. آنها با تفکراتی مغایر با تمام آموزه‌های ادیان الهی، دینی بشرساز را ارائه کردند. برای نمونه باب و بهاء خود را بالاتر از تمامی انبیای الهی دانسته و در آثارشان خود را دارای مقام ربوبیت و الوهیت قلمداد کردند. دین اسلام را نسخ شده پنداشته و دوران آن را پایان یافته معرفی کردند. این فرقه‌ها همواره از سوی استعمار که در ستیزی دائمی با اسلام و شیعه قرار دارند، حمایت و پشتیبانی می‌شدند. اگر چه روش منطقی علما در رویارویی با گروه‌ها و فرقه‌ها و اندیشه‌های انحرافی و پاسخگویی به شبهه‌ها سبب شد دست‌های خارجی فتنه‌انگیز و غائله‌آفرین رو شوند و از هدف‌های شوم آنان پرده برداشته شود و مردم آگاهانه از دور فرقه‌سازان و شبهه‌افکنان پراکنده شوند و اسلام ناب تواناتر از همیشه به راه خود ادامه دهد و به دل‌های مشتاق راه یابد و دگرگونی بیافریند. چنانچه بیان شد زمینه اصلی پیدایش بابیت و در ادامه آن بهائیت، تفکرات شیخیه بود که شیخ‌احمد احسایی و شاگردانش بنیان نهادند. این تفکرات راه را برای ادعاهای افراطی باب و بهاء آماده کرد. از جمله انحرافاتی که این دو فرقه ایجاد کردند سوء‌استفاده از اندیشه مهدویت است. آنها بسیاری از افراد ساده‌اندیش و بی‌اطلاع را به گرد خویش جمع کرده‌اند. بابیه و بهائیت همواره از سوی استعمار و بیگانگان حمایت و پشتیبانی می‌شوند. 

بابیت
بنیانگذار فرقه بابیه سیدعلی‌محمد شیرازی است. از آنجا که او در ابتدای دعوتش مدعی بابیت امام دوازدهم شیعه بود و خود را عامل ارتباط با امام زمان می‌دانست، ملقب به «باب» شد و پیروانش «بابیه» نامیده شدند. سیدعلی‌محمد در سال 1235 ه.ق در شیراز به دنیا آمد. در کودکی به مکتب شیخ عابد رفت و خواندن و نوشتن آموخت. شیخ عابد از شاگردان شیخ‌احمد احسائی(بنیانگذار شیخیه) و شاگردش سیدکاظم رشتی بود و لذا سید‌علی‌محمد از همان دوران با شیخیه آشنا شد، به طوری که چون سید‌علی‌محمد در سن حدود نوزده سالگی به کربلا رفت در درس سید‌کاظم رشتی حاضر شد. در همین درس بود که با مسائل عرفانی و تفسیر و تأویل آیات و احادیث و مسائل فقهی به روش شیخیه آشنا شد. پیش از رفتن به کربلا، مدتی در بوشهر اقامت کرد. پس از درگذشت سیدکاظم رشتی مریدان و شاگردان وی جانشینی برای او می‌جستند که مصداق «شیعه کامل» یا «رکن رابع» شیخیه باشد؛ میان چند تن از شاگردان رقابت افتاد و سیدعلی‌محمد نیز در این رقابت شرکت کرد؛ بلکه پای از جانشینی سیدرشتی فراتر نهاد و خود را باب امام دوازدهم شیعیان یا «ذکر» او، یعنی واسطه میان امام و مردم شمرد. هجده تن از شاگردان سیدکاظم رشتی که همگی شیخی مذهب بودند (و بعدها سیدعلی‌محمد آنها را حروف حی: ح 8 ی 10 نامید) از او پیروی کردند. باب در طول عمر خود افکار و آرایی متناقض داشت. یک بار خود را حتی باب و وکیل امام زمان هم نمی‌دانست و بار دیگر خود را نبی خطاب می‌کرد. چندین مرتبه هم از سوی عالمان به مناظره درآمد و پس از شکست، ابراز ندامت و توبه کرد. از کتاب «بیان» که آن را کتاب آسمانی خویش می‌دانست، برمی‌آید که خود را برتر از همه انبیای الهی و مظهر نفس پروردگار می‌دانسته و عقیده داشته که با ظهورش آیین اسلام منسوخ و قیامت موعود در قرآن، به پا شده است. علی‌محمد خود را مبشّر ظهور بعدی شمرده و او را «من یظهره الله» (کسی که خدا او را آشکار می‌کند) خوانده است. او نسبت به کسانی که آیین او را نپذیرفتند خشونت بسیاری را سفارش کرده است. وی از جمله وظایف فرمانروای بابی را این می‌داند که نباید جز بابی‌ها کسی را بر روی زمین باقی بگذارد. باز دستور می‌دهد غیر از کتاب‌های بابیان همه کتاب‌های دیگر باید محو و نابود شوند و پیروانش نباید جز کتاب بیان و کتاب‌های دیگر بابیان، کتاب دیگری را بیاموزند.

بهائیت
 فرقه بهائیه، فرقه‌ای منشعب از فرقه بابیه است. بنیانگذار آیین بهائیت، میرزاحسینعلی نوری معروف به بهاءالله است و این آیین نیز نام خود را از همین لقب گرفته است. میرزاحسینعلی پس از ادعای بابیت از سوی سیدعلی‌محمد شیرازی در شمار نخستین گروندگان به باب درآمد و از فعال‌ترین افراد بابی شد و به ترویج بابی‌گری، به ویژه در نور و مازندران پرداخت. برخی از برادرانش از جمله برادرش میرزایحیی معروف به «صبح ازل» نیز بر اثر تبلیغ او به این مرام پیوستند. پس از اعدام علی‌محمد باب به دستور امیرکبیر، میرزایحیی ادعای جانشینی باب را کرد. ظاهراً یحیی نامه‌هایی برای علی‌محمد باب نوشت و فعالیت‌های پیروان باب را توضیح داد. علی‌محمد باب در پاسخ به این نامه‌ها وصیت‌نامه‌ای برای یحیی فرستاد و او را وصی و جانشین خود اعلام کرد. پس از باب عموم بابیه به جانشینی میرزایحیی معروف به «صبح ازل» معتقد شدند و چون در آن زمان یحیی بیش از نوزده سال نداشت، میرزاحسینعلی زمام کارها را به دست گرفت. امیرکبیر برای فرونشاندن فتنه بابیان از میرزاحسینعلی خواست تا ایران را به قصد کربلا ترک کند و او در شعبان 1267 به کربلا رفت، اما چند ماه بعد، پس از برکناری و قتل امیرکبیر در ربیع‌الاول 1268 و صدارت یافتن میرزاآقاخان نوری، به دعوت و توصیه شخص میرزاآقاخان به تهران بازگشت. در همین سال تیراندازی بابیان به ناصرالدین‌شاه پیش آمد و بار دیگر به دستگیری و اعدام بابی‌ها انجامید و چون شواهدی برای نقش حسینعلی در طراحی این سوءقصد وجود داشت، او را دستگیر کردند. اما حسینعلی به سفارت روس پناه برد و شخص سفیر از او حمایت کرد. سرانجام با توافق دولت ایران و سفیر روس، میرزاحسینعلی به بغداد منتقل شد و به این ترتیب بهاءالله با حمایت دولت روس از مرگ نجات یافت. در بغداد کنسول دولت انگلستان و نیز نماینده دولت فرانسه با بهاءالله ملاقات کرده و حمایت دولت‌های خویش را به او ابلاغ کردند. والی بغداد نیز با حسینعلی و بابیان با احترام رفتار کرد و حتی برای ایشان مقرری نیز تعیین شد. میرزایحیی که عموم بابیان او را جانشین بلامنازع باب می‌دانستند، با لباس درویشی و مخفیانه به بغداد رفت. در این هنگام بغداد، کربلا و نجف مرکز اصلی فعالیت‌های بابیان شد و روز به روز بر جمعیت آنها افزوده می‌شد.
 آن‌گاه بود که  برخی از بابیان ادعای مقام «من یظهره اللهی» را ساز کردند. می‌دانیم که علی‌محمد باب به ظهور فرد دیگری پس از خود بشارت داده و او را «من یظهره الله» نامیده بود و از بابیان خواسته بود به او ایمان بیاورند. گفته شده که فقط در بغداد بیست‌و‌پنج نفر این مقام را ادعا کردند که بیشتر این مدعیان با طراحی حسینعلی و همکاری یحیی، یا کشته شدند، یا از ادعای خود دست برداشتند. آدم‌کشی‌هایی که در میان بابیان رواج داشت و همچنین دزدیدن اموال زائران اماکن مقدسه در عراق و نیز منازعات میان بابیان و مسلمانان سبب شکایت مردم عراق و به ویژه زائران ایرانی شد و دولت ایران از دولت عثمانی خواست بابی‌ها را از بغداد و عراق اخراج کند. به این ترتیب در اوایل سال 1280 ه .ق فرقه بابیه از بغداد به استانبول و پس از چهارماه به ادرنه منتقل شد. در این زمان میرزاحسینعلی مقام «من یظهره اللهی» را برای خود ادعا کرد و از همین جا نزاع و جدایی و افتراق در میان بابیان آغاز شد. بابی‌هایی که ادعای او را نپذیرفتند و بر جانشینی میرزایحیی (صبح ازل) باقی ماندند، «ازلی » نام گرفتند و پذیرندگان ادعای میرزاحسینعلی (بهاءالله) «بهائی» خوانده شدند.
 میرزاحسینعلی با ارسال نوشته‌های خود به اطراف و اکناف به طور رسمی بابیان را به پذیرش آیین جدید فراخواند و دیری نگذشت که بیشتر آنان به آیین جدید ایمان آوردند. میرزاحسینعلی پس از اعلام «من یظهره اللهی» خویش، به فرستادن نامه (الواح) برای سلاطین و رهبران دینی و سیاسی جهان اقدام کرد و ادعاهای گوناگون خود را مطرح ساخت. بارزترین مقام ادعایی او ربوبیت و الوهیت بود. او خود را خدای خدایان، آفریدگار جهان، کسی که «لم یلد و لم یولد» است، خدای تنهایِ زندانی، معبود حقیقی، «رب ما یری و ما لایری » نامید. پیروانش نیز پس از مرگ او همین ادعاها را درباره‌اش ترویج کردند و در نتیجه پیروانش نیز خدایی او را باور کردند و قبر او را قبله خویش گرفتند. گذشته از ادعای ربوبیت، او شریعت جدید آورد و کتاب «اقدس» را نگاشت که بهائیان آن را «ناسخ جمیع صحائف» و «مرجع تمام احکام و اوامر و نواهی» می‌شمارند.

بهائیه پس از بهاءالله
پس از مرگ میرزاحسینعلی، پسر ارشد او عباس افندی (1340 -1260 ه.ق) ملقب به «عبدالبهاء» جانشین وی شد. پس از عبدالبهاء، شوقی افندی ملقب به «شوقی ربانی» فرزند ارشد دختر عبدالبهاء، بنابه وصیت عبدالبهاء جانشین وی شد. نقش اساسی او در تاریخ بهائیه، توسعه تشکیلات اداری و جهانی این آیین بود و این فرایند به‌ویژه در دهه شصت میلادی در اروپا و آمریکا سرعت بیشتری گرفت و ساختمان معبدهای قاره‌ای بهائی موسوم به «مشرق الاذکار» به اتمام رسید. تشکیلات بهائیان که شوقی افندی به آن «نظم اداری امرالله» نام داد، زیر نظر مرکز اداری و روحانی بهائیان واقع در شهر حیفا (در فلسطین اشغالی) که به «بیت العدل اعظم الهی» موسوم است، اداره می‌شود. در زمان حیات شوقی افندی رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی تأسیس شد و شوقی از تأسیس این رژیم حمایت کرد و مراتب دوستی بهائیان را نسبت به این رژیم اعلام داشت. پس از مرگ شوقی بهائیان به دو دسته بهائیان ارتدوکس(که بیشتر در هند، آمریکا و استرالیا ساکن هستند) و بهائیان بیت‌العدلی (که بیشتر بهائیان امروزی را تشکیل می‌دهند) تقسیم شدند و تاکنون در زیر لوای رژیم صهیونیستی،  انگلیس، آمریکا و سایر استعمارگران به حیات خود ادامه داده و با تبلیغات گسترده پیروان خویش را افزایش می‌دهند.

سیاست و بهائیت
رهبران بهائیت همواره بر جدایی دین از سیاست تأکید داشته و به دنبال آن، بر عدم پیوند بهائیت و بهائیان با جهان سیاست اصرار می‌ورزند. عباس افندی بر آن بود که «بین قوای دینییه و سیاسیه تفکیک لازم است» و هم او گفته است که «بهائیان به امور سیاسی تعلقی ندارند» و مهم‌تر از آن، از منظر وی: «میزان بهائی بودن و نبودن این است که هر کس در امور سیاسیه مداخله کند و خارج از وظیفه خویش حرفی زند یا حرکتی کند، همین برهان کافی است که بهائی نیست، دلیل دیگر نمی‌خواهد... .» بر همین مبنا، به پیروان خود حکم می‌کند و همچنین به آنان اطمینان می‌دهد که؛ «به نصوص قاطعه الهیه، در امور سیاسی ابداً مدخلی نداریم و رأیی نزنیم.»  به گواه تاریخ، رهبران بهائی، حکم جدایی دین از سیاست و عدم مداخله علمای روحانی در امور سیاسی را تنها برای علمای اسلام و ایران صادر کرده‌اند و خود را مشمول آن حکم ندانسته و با تمام وجود در صحنه سیاست فعال بوده و هستند.

 فعالیت بهائیان در مسائل سیاسی
برای اینکه مقدسات اسلام را نابود کنند، به انواع شگردها متوسل شدند که یکی از آنها مسئله رجعت بود. میرزاحسینعلی نوری مدعی بوده است که؛ من امام حسین هستم که رجعت کرده‌ام به دنیا و برای ام‌سلمه زرّین تاج(قرة‌العین) مدعی بودند که این فاطمه زهرا(س) است که به دنیا رجعت کرده است.
شبکه بهائی‌ها در شکست و سرکوب نهضت جنگل نقش اطلاعاتی و خرابکارانه بسیار مؤثر و مرموزی ایفا کرد، احسان‌الله‌خان دوستدار، چهره سرشناس تروریستی که در صفوف نهضت جنگل تفرقه انداخت و «کودتای سرخ» را بر ضدّ میرزاکوچک خان هدایت کرد، به یکی از خانواده‌های سرشناس بهائی ساری (خانواده دوستدار) تعلق داشت.
همچنین، در کودتای سوم اسفند 1299 که رضاخان میرپنج و سید‌ضیاءالدین طباطبایی مسبب آن بودند، در کابینة سیدضیاء یکی از سران درجه اوّل بهائیان ایران به نام علی‌محمدخان موقرالدوله وزیر فواید عامه و تجارت و فلاحت شد. سفرهای عباس افندی به اروپا و آمریکا که با تبلیغات فراوان از سوی متنفذان محافل سیاسی و مطبوعاتی جهان غرب همراه بود، نشانی آشکار از این پیوند عمیق میان سران فرقة بهایی و کانون‌های مقتدری در اروپا و آمریکا است. در دوران متأخر قاجاریه، تعداد زیادی از بهائیان در مقام کارگزاران سفارتخانه‌های اروپایی، بانک شاهی انگلیس، بانک استقراضی روسیه، کمپانی تلگراف و برخی دیگر از نهادهای غربی فعال در ایران مشغول به کارشدند.

یهودیان و بهائیت
پدیده «یهودیان مخفی» (انوسی‌ها) و نقش ایشان در پیدایش و گسترش بابی‌گری و بهایی‌گری عامل مهمی در تحولات معاصر ایران است و باید به دور از هرگونه افراط و تفریط، مورد شناسایی مستند و علمی قرار گیرد. گسترش سریع بابی‌گری و بهایی‌گری و به ویژه نفوذ منسجم و عمیق ایشان در ساختار حکومتی قاجار، از دوران مظفرالدین شاه جدی‌تر شد. در بررسی تاریخ پیدایش و گسترش بابی‌گری در ایران، نمونه‌های فراوانی از گرایش یهودیان جدیدالاسلام به این فرقه مشاهده می‌شود که به رواج‌دهندگان اوّلیة بابی‌گری و عوامل  مؤثر در رشد و گسترش آن بدل شدند. صرف‌نظر از یهودیان مخفی یا انوسی‌ها، نقش یهودیان علنی در ترویج و گسترش کمّی و کیفی بابی‌گری و بهائی‌گری نیز چشمگیر است. بهائیان از بدو پیدایش تا به امروز همواره از جهودان ممالک استفاده کرده، آنها را بهائی کرده‌اند. می‌دانیم که ذات یهودی با پول و ازدیاد سرمایه عجین شده است، یهودیان ممالک مسلمان، که عده کثیری از آنها دشمن مسلمانانند و همه جا در پی آزار رساندن و دشمنی با مسلمین هستند، خیلی زودتر از مسلمانان به بهائیت گرویده‌اند و از امتیازهای مالی بهره فراوان‌تری برده و می‌برند و مقداری را نیز به مرکز بهائیت(عکا) می‌فرستند.

بهائیت و رژیم صهیونیستی
رشد و بالندگی این فرقه در محافل بین‌المللی پس از استقرار رژیم غاصب صهیونیستی، مشروعیت بخشیدن به یکدیگر همانند تأیید رسمی شوقی افندی در سال 1954 و تعریفات متعدد او از این رژیم در نامه‌نگاری با بهائیان و اجازه فعالیت آزادانه بیت‌العدل در جایگاه بالاترین نهاد مرجع دینی در بهائیت در سرزمین‌های اشغالی از جمله شواهد بارزی است که با اسناد تاریخی به خوبی قابل اثبات است. از آنجا که عمده ویژگی‌های رفتاری بهائیت با ویژگی‌های رفتاری صهیونیست‌ها همخوانی داشت، با تشکیل رژیم صهیونیستی و تشکیلات مرکزی بهائیت در شهر حیفا، این فرقه کاملاً در خدمت این رژیم قرار گرفت و فعالیت‌های آنها براساس خواسته صهیونیست‌ها تنظیم شد. در این میان بهائی‌ها از حمایت آمریکا و انگلستان نیز برخوردار بودند. از سوی دیگر، فعالیت بهائیان، به ویژه در ارتباط با اسلام‌زدایی سازگاری زیادی با روحیه محمدرضا پهلوی داشت. مجموع این مسائل سبب شد که بهائیت برای حفظ موجودیّت و تحقّق اهداف خود در عصر محمدرضا شاه که برای آنها به منزله دوران طلایی بود، در زمینه گسترش روابط ایران و رژیم صهیونیستی که کاملاً در راستای منافع آنها بود، به فعالیت چشمگیری بپردازند. تشکیلات مرکزی بهائیت در شهر حیفا و در کنار قبر «عباس افندی» قرار دارد. در دوران محمدرضا باتوجه به نفوذ بیشتر آمریکا و رژیم صهیونیستی، تلاش فراوانی برای رسمیت بخشیدن به فرقه بهائیت می‌شد؛ چرا که آنها نقش مؤثری در تثبیت رژیم سلطنتی و حکومت شاه داشتند، به گونه‌ای که بسیاری از نزدیکان شاه و خاندان پهلوی و عده زیادی از کارگزاران و متولّیان پست‌های حساس و کلیدی کشور بهائی بودند. بهائیت در تمام دوران سلطنت پهلوی و در مقاطع حساس، با وجود ادعای غیرسیاسی بودن، هماهنگ با سیاست‌های موردنظر رژیم و در جهت تثبیت موقعیت آن تلاش کرد. تأیید انقلاب سفید شاه، همکاری با ساواک، جلب حمایت دولت‌های بزرگ از شاه و سلطنت او به وسیلة صهیونیست‌ها و عضویت در حزب رستاخیز، قسمتی از مواضع سیاسی فرقة مزبور بود. رژیم صهیونیستی با حمایت همه‌جانبه از فرقه ضاله بهائیت و نفوذ دادن آنها در پست‌های کلیدی هیئت حاکمه رژیم شاه به ویژه در دربار، دولت و ارتش در جهت اغراض و اهداف خود و ضربه زدن به فرهنگ اسلام و مسلمین، به ویژه به مردم ایران و فلسطین به مثابه یک ابزار، نهایت بهره‌برداری را در جنبه‌های مختلف به عمل می‌آورد. در واقع می‌توان گفت، یکی از عوامل مؤثر در بسط و گسترش روابط ایران و این رژیم، بهائیان بودند که نقش مهمی را در این زمینه ایفا کردند. 

بهائیت و مقابله با جمهوری اسلامی ایران
پیوند عمیق بهائیت با قدرت‌های استکباری جهان و همکاری سران بهائی با قدرت‌طلبان جهانی، در جهت تأمین اهداف خود پیروان این فرقه را به تقابل با نظام جمهوری اسلامی سوق داده است؛ اجازه فعالیت آزادانه به بیت‌العدل بهائی در فلسطین اشغالی و مدیریت سران بهائی در شبکه‌های ضد نظام جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور گواهی عیان در اثبات این مطلب است. پس از برملا شدن نقش بهائیان به همراه سایر گروه‌های وابسته، در حوادث عاشورای 88، تشکیلات مرکزی بهائیت واقع در فلسطین اشغالی، در آخرین بیانیه خود خطاب به هواداران این فرقه و وابستگان آنها، ضمن دعوت از فتنه‌گران برای ارائه نقش فعال در اغتشاشات، نقش سازماندهی‌کننده خود را به عنوان یک فرقه برانداز و معاند علیه نظام جمهوری اسلامی ایران پذیرفت. دفتر مرکزی بهائیت واقع در بندر حیفا ـ سرزمین‌های اشغالی تحت سیطره رژیم صهیونیستی ـ در بیانیه‌ای به روشنی کذب بودن تمامی ادعاهای پیشین این سازمان را مبنی بر دستور عدم دخالت بهائیان در مسائل سیاسی و پرهیز از خشونت، آشکار کرده است و نقش این جریان را به عنوان یک حزب سیاسی که از طریق صهیونیست‌ها سازمان‌دهی می‌شود، برملا کرده است. آنها در این بیانیه به طور ضمنی اعتراف کردند که دستورهای کاملاً سیاسی و خشونت‌آمیز این جریان در اغتشاشات سال 88، سبب انشعاب و تزلزل در بدنه فریب‌خورده بهائیت شد. در این بیانیه بر هدایت‌گری رژیم صهیونیستی برای حضور بهائیان در اغتشاشات سال 88 تأکید شده که دفاتر بهائیان (که بیشتر آنها در فلسطین اشغالی واقع شده‌اند)، وسیله‌ای برای جهت بخشیدن به نیروها و سازماندهی آنها هستند و افراد معمولاً برای تصمیم‌گیری درباره چگونگی اعمال خود، با این مؤسّسات مشورت می‌کنند. 

در گفت‌وگوی صبح‌صادق با استادان حوزه علمیه تبیین شد
رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله‌العالی) در دیدار جمعی از مدیران، مدرسان و طلاب حوزه‌های علمیه تهران، «هدایت فکری و دینی»، «هدایت سیاسی و بصیرت‌افزایی» و «راهنمایی و حضور در عرصه خدمات اجتماعی» را سه وظیفه عمده روحانیت برشمردند و تأکید کردند: «طلاب باید با کسب صلاحیت‌ها و آگاهی‌های لازم، در دنیای متفاوت امروز خود را برای ایفای مسئولیت‌های تعیین‌کننده در جامعه آماده کنند.» سه تن از مؤسسان و استادان حوزه‌های علمیه در گفت‌وگو با خبرنگار صبح‌صادق این موضوع را تبیین کرده‌اند.
ضرورت توجه به استعدادها و قابلیت‌های طلاب جوان
آیت‌الله سیدعلی اصغر هاشمی علیا* 
شأن روحانیت شأن انبیا است که هم به فکر دنیا و هم به فکر آخرت مردم بودند؛ بنابراین ضروری است که روحانیت نیز همین مسیر را دنبال کند.
بنده مؤسس حوزه علمیه شمیران هستم؛ هنگامی که این حوزه را تأسیس کردیم، هیچ کسی آنجا نبود. بنابراین ما کم کم کنار حوزه برادران، حوزه خواهران، صندوق قرض‌الحسنه، خیریه، حسینیه و تالار برای حوزه ساختیم. این کارها در شأن روحانیت است و باید هر کدام از ما به آن عمل کنیم. حضرت آقا نیز همین را گفتند که به فکر مردم باشید. 
جایگاه و نقش روحانیت و حوزه علمیه در ایجاد انقلاب اسلامی و حوزه همان است که انبیا انجام دادند. در واقع، انسان تا جایی که قدرت دارد و می‌تواند، باید از امکاناتی که خداوند به او داده است، به نفع جامعه و مردم استفاده کند. به عبارتی، تا سلامت بدن و عافیت دنیوی، منزل و راحتی و آسایش زن و زندگی نداشته باشیم، نمی‌توانیم عبادت و بندگی کنیم. بنابراین، همه چیز باید توأم با هم باشد. جنبه‌های مادی و دنیوی مقدمه جنبه‌های معنوی هستند و انسان در پرتو آسایش بدن می‌تواند جنبه‌های اخلاقی، معنوی و دینی را به دست آورد. پس همه اینها با هم کار را به سر منزل مقصود می‌رساند.
 امروز سرنوشت روحانیت و نظام اسلامی در ایران به یکدیگر وابسته است؛ یعنی هرگونه تهدیدی در مقابل نظام، در مقابله با روحانیت نیز هست. در واقع، اسلام وابسته به روحانیت است و اسلام بدون روحانیت، اسلام نیست.  به راستی، برای دور ماندن حوزه‌های علمیه از آسیب‌ها، ضروری است که جامعه‌های اسلامی، حوزه‌ها را تقویت کنند. در حال حاضر، حوزه‌ها با مشکلات بسیاری روبه‌رو هستند که مردم و دولت باید به حل این مشکلات رسیدگی کنند. وقتی طلبه از نظر زندگی در مشکلات و سختی باشد، نمی‌تواند برای جامعه نیز مفید باشد. طلبه باید وجودش برای اسلام و دین نافع باشد. بسیاری از طلبه‌ها هستند که کمی درس می‌خوانند، اما بعد به دلیل مشکلات زندگی و اینکه نمی‌توانند گذران امور کنند، طلبگی را رها کرده و به سوی امرار معاش می‌روند. اگر طلبه‌ها را تأمین کنیم و به استعدادهایی که در طلبه‌ها داریم، رسیدگی کرده و از آنها حمایت کنیم، قطعاً به افراد مفید جامعه تبدیل می‌شوند. در حال حاضر، اگر ما ده هزار روحانی باسواد و آگاه به زمان و جامعه داشته باشیم، می‌توانیم دنیا را زنده کنیم.
بنده خودم عمرم در حوزه گذشته است و رنج طلبه‌ها را می‌دانم، اما با وجود بسیاری از مشکل‌ها طلبه‌های بسیاری هستند که با  سختی‌ها و مشکلات مبارزه می‌کنند و همیشه مدافع و پاسدار انقلاب هستند و از توجه به فرامین رهبری غافل نمی‌شوند. به هر حال ضعف در همه قسمت‌ها وجود دارد، ولی باید برای رفع این ضعف‌ها بکوشیم تا بتوانیم به رهنمودهای رهبر معظم انقلاب نیز عمل کنیم.
* مدير حوزه علمیه حضرت قائم(عج) چیذر


عمق‌بخشی به باورها در پرتو حرکت جهادی روحانیون
حجت‌الاسلام سیدجلال رضوی همدانی*
آنچه در دیدار پرتأثیر رهبر معظم انقلاب اسلامی با طلاب و فضلای حوزه علمیه تهران اتفاق افتاد، بیان راهکارهای عملی و دلسوزی نایب امام زمان(عج) برای حفظ خانه امام زمان(عج)، یعنی حوزه‌های علمیه است.
حضرت آقا وظیفه روحانیت را در سه محور اساسی برگرفته از اهداف سلف صالح معرفی کردند که  این محورها به شرح ذیل است:محور اول، هدایت فکری و دینی؛ محور دوم هدایت سیاسی و بصیرت‌افزایی و محور سوم حضور در عرصه‌های اجتماعی است که می‌توان اینها را چون چلچراغی روشنگر برای مسیر سعادتمندانه روحانیت در نظر گرفت.
بیانات رهبر معظم انقلاب برگرفته از حکمت، عزت و مقتضیات زمانه است. استمرار جامعه دینی، مسئولیت طلاب و روحانیت است و در این راستا، تبیین اندیشه‌های ناب دینی برای مبارزه با جریان سکولار، اسلام آمریکایی، اسلام انزوا، اسلام التقاط و اسلام ارتجاع است. 
فعالیت‌های جهادی در هجرت روحانیت به اقصی‌نقاط جامعه، اعتقادات و باورهای موروثی را عمق و وسعت می‌بخشد که این در بیانات معظم‌له کاملاً مشهود است. استقلال حوزه‌ها از نظر وابستگی مالی به دولت، بسیار مطلوب و خواست امام(ره) و رهبر معظم انقلاب است و تاکنون نیز همین گونه بوده است؛ اما نباید کسانی که با نظام و انقلاب همراهی نداشته‌اند، امروز خود را برای حوزه و طلاب دایه دلسوز نشان دهند و با تمسک استقلال حوزه‌ها بین حوزه و انقلاب فاصله ایجاد کرده و طلاب را از فعالیت‌های علمی، تبلیغی، اجتماعی و انقلابی که رسالت اصلی حوزه‌هاست، باز دارند.
توقع امام زمان(عج) در عصر ظهور وجود حوزه انقلابی است و سربازان حضرت باید پیش از گفتار، با عمل این حقیقت را به تصویر بکشند. خاستگاه انقلاب اسلامی، فیضیه و حوزه‌های علمیه است و باید این پشتیبانی از نظام استمرار یابد تا شاهد تمدن نوین اسلامی باشیم.
سیدجمال‌الدین اسدآبادی، میرزای شیرازی، شیخ فضل‌الله نوری، نواب صفوی، آیت‌الله مدرس، شهید اندرزگو، آیت‌الله غفاری و آیت‌الله سعیدی، شهید صدر از افتخارات اسلام ناب و ماهیت انقلابی بودن حوزه‌ها هستند؛ حتی در دوران دفاع مقدس، حضور خیل عظیم طلاب و فضلا در جبهه و جنگ و شهدای روحانیت، سند این مدعاست.
امروز سیدحسن نصرالله، شیخ علی سلمان، شیخ زکزاکی، شیخ خزعلی عراقی، سیدعبدالملک الحوثی و ده‌ها روحانی مبارز دیگر، از این قبیله جهاد و شهادت نشئت گرفته‌اند. شأن شهادت در راه خدا مافوق همه عناوین و عطایای دنیوی است. اگر دشمنان موفق شوند خاصیت انقلابی حوزه را از آن بگیرند، شاهد انحراف در مسیر انقلاب اسلامی خواهیم بود، از این رو داشتن یک حوزه انقلابی تکلیف همه حوزویان است. 
محیط مجازی بهترین فرصت برای القای ایده‌های اسلام ناب و مبارزه با افکار تکفیری گروه‌های التقاطی است که باطن آن صهیونیستی است و نقابی برگرفته از نفاق به نام اسلام به چهره دارد. در محیط مجازی باید نقش‌آفرینی کرد و گفتمان دینی را به منزله یک وظیفه تحقق بخشید. گرچه طلاب عزیز جوان که امروز در محیط مجازی فعالیت می‌کنند و با اخلاص و در امتداد جهاد و مبارزه با دشمن قسم‌خورده می‎جنگند، کم نیستند.
دشمنان کمر بسته‌اند تا با عرفان‌های کاذب، حلقه‌های معنوی مخالف جهاد و روحیه انقلابی با مروجان اسلام انگلیسی، هیئت‌ها، مدارس علمیه، شخصیت‌های حقیقی و حقوقی را مأیوس کنند؛ اما به فضل الهی و الطاف خاصه حضرت بقیه‌الله الاعظم روحی له الفداء(عج) و رهنمودهای خردمندانه زعیم عالیقدر، آیت‌الله العظمی امام خامنه‎ای، طرفی نخواهند بست.
*مشاور مدیر حوزه‌های علمیه سراسر کشور 


روحانیت و رسالت مراقبت از انقلاب اسلامی
آیت‌الله روح‌الله قرهی*
روحانیت در مقام کسانی که دین را شناخته‌اند، راهبران جامعه دینی به شمار می‌آیند. اولین وظیفه یک روحانی، این است که نسبت به مطالب دینی و امور جامعه بی‌تفاوت نباشد. روحانیت مرجع و پناهگاه مردم است؛ از این رو باید در امور اجتماعی شرکت کند. روحانی نباید تصور کند که زهد به معنای گوشه‌گیری است؛ این صحیح نیست. زهد به معنای آن است که من در زندگی شخصی خودم مواظبت کنم و تجملات نداشته باشم و در کنار آن به جامعه بشری هم اهمیت بدهم؛ چرا که عزلت‌نشینی با نقش روحانیت که مبلغ و مروج دین است و کار هدایت‌گری جامعه بشری را انجام می‌دهد، منافات دارد. این یکی از نکات بسیار مهمی است که حتماً باید روحانیون بدانند. طبیعتاً روحانی که این گونه به جامعه ورود پیدا می‌کند، انتظار می‌رود که در جامعه نیز زاهدانه زندگی کند و یک زندگی متوسط داشته باشد، نه اینکه زندگی او تجملاتی و به سمت رفاه‌طلبی باشد.
امام باقر(ع) می‌فرمایند: «إیّاکُم وَ الجُهّالَ مِنَ المُتَعَبِّدینَ، و الفُجّارَ مِنَ العُلَماءِ فَإنَّهُم فِتنَةُ کُلِّ مَفتونٍ»؛ بپرهیزید از آدم‌های خوبی که ساده و نادان هستند و همچنین از کسانی که دانا هستند، ولی اهل خیانتند. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: «قَصَمَ ظَهْرِی عَالِمٌ مُتَهَتِّکٌ وَ جَاهِلٌ مُتَنَسِّکٌ فَالْجَاهِلُ یَغُشُّ النَّاسَ بِتَنَسُّکِهِ وَ الْعَالِمُ یُنَفِّرُهُمْ بِتَهَتُّکِه‏»؛ دو گروه پشت مرا شکست، یکی عالم و دانشمندی که با تباه‌کاریِ خودش خیانت می‌کند و دیگری جاهلِ ساده‌لوحی که ظاهرش آدم خوبی است. خائن دانا، با علمش خیانتش را توجیه می‌کند و مردم را فریب می‌دهد؛ جاهل متعبّد با ظاهر مؤمنانه‌اش مردم را فریب می‌دهد. عالمی که بی‌پروا و بی‌تقوا باشد، مردم را از دین متنفر می‌کند. روحانیت از هادیان الهی هستند، کار انبیا و حضرات معصومین را انجام می‌دهند، از این رو این روحانیت باید به مسائل جامعه و به ویژه جهان اسلام حساس باشد، نباید سکوت کند و بگوید به من ربطی ندارد؛ چرا که این روحیه مخالف منشور روحانیت است که آیات الهی و روایات شریفه تبیین می‌کنند. 
روحانیت وظیفه دارد ضمن اینکه خوب درس بخواند، خوب درس بدهد و در جامعه هم مفید باشد. بنده بارها در درس خارج فقه هم اشاره کرده‌ام که افزون بر آنکه باید خوب درس خواند و خوب درس داد، باید به نتیجه هم توجه کرد، اگر نتیجه آن هدایت و حضور در جامعه نباشد، چه فایده‌ای دارد؟ یکی از نکاتی که  باید دقت کنیم، این است که یکی از وظایف روحانیت، از جمله حضور در جامعه و مراقبت کردن از  انقلاب است؛ چون این نظام، نظامی مهدوی است. یکی از مسائل اسلام این است که تمام این مبانی فقهی که ما در فقه می‌خوانیم، همه اینها باید در جامعه پیاده شود. سیاست به معنای آن است که بتوانیم اینها را به بهترین وجه در جامعه وارد کنیم. 
* مؤسس و رئیس حوزه علمیه امام مهدی(عج)

گزارش صبح‌صادق از اولین همایش ملی فرهنگ دفاعی
اولین همایش ملی فرهنگ دفاعی به همت معاونت فرهنگی و تبلیغات دفاعی ستاد کل نیروهای مسلح هفته گذشته در مرکز همایش‌های بین‌المللی صدا و سیمای جمهوری اسلامی با حضور فرماندهان، مسئولان، صاحب‌نظران و اصحاب فرهنگ برگزار شد. آنچه در ادامه می‌خوانید، برگزیده‌ای از سخنرانی‌های این همایش است.

قلب و ذهن ساحت یک ملت
سردار حسین سلامی، جانشین فرمانده کل سپاه در این همایش با اشاره به کلام رهبر معظم انقلاب که دفاع را جزئی از هویت یک ملت می‌دانند، اظهار داشت: فرهنگ مجموعه نظام ارزش‌ها، نگرش‌ها، باورها، اعتقادات و الگوی‌های رفتار یک جامعه را شکل می‌دهد و یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های حیات هر ملتی به شمار می‌آید.وی با بیان اینکه فرهنگ روح یک جامعه است، گفت: هر جامعه دارای یک کالبد هندسی و یک جسم مادی است که البته بخشی از بزرگی و عظمت یک ملت به شمار می‌آید؛ اما آنچه بیش از این جسم مادی و کمیت جمعیت و ثروت‌های مادی، نشان‌دهنده بزرگی و عظمت یک ملت است، روح و تفکر و ذهنیت آن ملت و جامعه است.جانشین فرمانده کل سپاه با توضیح اینکه قلب و ذهن ساحت بزرگ یک ملت و جامعه را شکل می‌دهند، تأکید کرد: قلب و ذهن یک جامعه مرکز تحقق،‌ اندیشه‌، باور،‌ تفکر،‌ احساس،‌ عاطفه و آرزوی یک ملت است و خداوند قلب را مرکز تفقه و تعقل قرار داده است، اما در حال حاضر می‌بینیم که برخی جوامع قلب دارند، اما تفقه نمی‌کنند.
سردار سلامی ادامه داد: ملت‌هایی که قلب و ذهن متصل خود را با قلب و ذهن بیگانه پیوند می‌زنند، اندیشه‌ای مستقل برای حیات خود ندارند و ملت‌هایی فاقد زندگی و حیات انسانی هستند و این دیدگاه قرآن است.وی با بیان اینکه استکبار جهانی قصد داشت با تحریم اقتصادی ما را به تسلیم سیاسی وادار کند، اذعان کرد: هرگز در تاریخ نمی‌یابید که ملتی در مقیاس جهانی چند سال را در محاصره اقتصادی گسترده قرار گرفته باشد، اما سرانجام ما در برابر این سناریوها پیروز شدیم.جانشین فرمانده کل سپاه با بیان اینکه قرآن به ما می‌فرماید به دشمن حتی میل خفیف هم نکنید، گفت: این فرهنگ و تفکر و باورهای ماست که ما را به پیروزی می‌رساند.سردار سلامی با اشاره به اینکه مسجد،‌ مدرسه و خانه بزرگ‌ترین معلمان اخلاقی جوانان ما هستند، یادآور شد: ما از تاریخ آموخته‌ایم که مسیر سعادت مسلمانان از ایستادگی، ‌جهاد و تکیه بر ظرفیت‌های درون و مهم‌تر از همه توکل بر خدا می‌گذرد و این آرزو که تعامل با غرب جاده سعادت ملت را می‌گشاید، کوته‌بینی سیاسی و تحقیر شخصیت یک ملت است.وی افزود: ما تجربه کرده‌ایم که هر کجا با مدل جهاد با دشمن برخورد کرده‌ایم، موفق بوده‌ایم و شاهد مثال این قضیه پیشرفت‌های دفاعی،‌ هوافضا،‌ هسته‌ای و نانو در کشور ماست.

علم، اقتصاد و فرهنگ
دکتر مخبر دزفولی، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی هم در این همایش اظهار داشت: اهتمام حوزه نظامی کشور به مسائل فرهنگی یک نقطه قوت و وجه متمایز نیروی نظامی اسلامی با نیروهای نظامی در سایر فرهنگ‌هاست.وی گفت: در نظریه کلان فرهنگی انقلاب اسلامی دفاع از مظلوم، مقابله با سلطه، استقلال‌طلبی در قالب‌هایی، مانند حمایت از مردم مظلوم فلسطین رخ می‌نماید که همگی از فرهنگ اسلامی نشئت گرفته است.
دکتر دزفولی افزود: برنامه‌ریزی کلان در سه حوزه اقتصاد، علم و فناوری و فرهنگ، و طراحی اقدامات عملی ذیل این برنامه‌ریزی کلان می‌‌تواند مانند بنیانی مرصوص از انقلاب اسلامی حفاظت کند و موجب جهش تمدنی شود.وی در ادامه گفت: قوه عاقله نظام اسلامی که ریشه در مفهوم الهی ولایت و امامت دارد، توانسته مانند ناخدایی مدبر و شجاع این کشتی را در جهان پرتلاطم کنونی به خوبی هدایت کند.عضو هیئت علمی دانشگاه تهران ادامه داد: یکی از اصلی‌ترین اضلاع سازنده قدرت کشور، علم و فناوری است که پیشرفت‌های کشور در این بخش موجب اعجاب و نگرانی دشمنان شده است و در این زمینه باید به نقشه جامع علمی کشور عمل کنیم.وی گفت: در ضلع فرهنگ با توجه به گستردگی و پیچیدگی کار بسیاری باقی مانده است که در این زمینه برنامه کلان «نقشه مهندسی فرهنگی» است.دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: ضلع سوم جهش تمدنی اقتصاد مقاومتی است که این ضلع بدون اقتصاد دانش‌بنیان محقق نخواهد شد و در سیاست‌های کلی ابلاغ رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی) هم این موضوع مهم مدنظر قرار گرفته است.

فرهنگ دفاعي قوام‌بخش سازمان دفاعی
سردار عامری، دبیر علمی این همایش نیز در ابتدای این مراسم طی سخنانی گفت: فرهنگ دفاعی اصلی‌ترین سازمان‌‌دهنده و قوام‌‌بخش سازمان دفاعی جمهوری اسلامی ایران است.وی افزود: چون نوک اصلی پیکان دشمنی‌ها به سمت فرهنگ است، توجه به فرهنگ در نظریه کلان دفاعی ما جایگاه ویژه‌ای دارد.عامری ادامه داد: همان‌طور که عامل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی، فرهنگ اسلامی بود، امروز هم همین فرهنگ قوه محرکه انقلاب اسلامی در همه عرصه‌ها به شمار می‌آید. در پایان این مراسم از خانواده‌های معظم شهید همدانی و شهید صارمی و خانم مجتهدزاده، همسر دیپلمات جاویدالاثر موسوی نیز با اهدای جوایزی قدردانی شد

صبح صادق عملکرد دو مدیر انقلابی را بررسی می‌کند
«مدیریت انقلابی و جهادی»؛ وقتی سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به ویژه سال‌های پس از جنگ تحمیلی هشت ساله را با نگاهی نقادانه بررسی می‌کنیم و در پی علت ضعف‌ها و کسری‌های کشور برمی‌آییم، یک عامل بسیار مهم و تأثیرگذار به چشم می‌آید و آن، عبارت است از «ضعف مدیریت» یا به عبارت بهتر، نبود مدیریت انقلابی و جهادی، اگرچه در طول این سال‌ها، سیاست‌های اساسی و چشم‌انداز اصلی کشور به خوبی شناخته شده و از سوی رهبر معظم انقلاب به نهادها و مسئولان انقلاب ابلاغ شده است، اما متأسفانه مدیران کشور که در سطوح مختلف باید این اهداف را محقق می‌کردند، درگیر مسائلی که نباید، شدند و نتیجه آن مدیریت‌های پرهزینه، پرتشریفات، سیاست‌زده و... شد که زمینه معطل ماندن اهداف کشور را ایجاد کرد! برای نمونه، حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای از همان ابتدایی‌ترین سخنرانی‌های خود در جایگاه رهبری انقلاب درباره کنار گذاشتن نفت از اقتصاد کشور تذکر دادند و تکلیف کردند که باید به جای نفت، تکیه اقتصاد کشور بر تولید و فعالیت اقتصادی باشد تا خام‌فروشی نفت! اما متأسفانه با گذشت نزدیک به 30 سال همچنان بودجه کشور آغشته به نفت است و به دلیل عملیاتی شدن همین یک موضوع آسیب‌های زیاد به کشور وارد شده است؛ و دشمن توانسته است با سوءاستفاده از این غفلت و با وضع تحریم‌های نفتی به اقتصاد ایران ضربه بزند. امروز نیز شواهد و قراین متعددی نشان می‌دهد که هنوز مهم‌ترین و مورد نیازترین مسئله برای ایران اسلامی، مسئله مدیریت است؛ ما نیازمند وجود مدیران انقلابی و افراد حاضر در میدان هستیم که خستگی‌ناپذیر باشند و کشور را پیش ببرند؛ عملکردی که رهبر معظم انقلاب نیز با تعبیر مدیریت جهادی از آن یاد می‌‌کنند و به تکرار بر آن تأکید داشته و دارند. ایشان در این‌باره می‌فرمایند: «اگر مدیریت جهادی یا همان كار و تلاش با نیت الهی و مبتنی بر علم و درایت حاكم باشد، مشكلات كشور، در شرایط كنونیِ فشارهای خباثت‌آمیزِ قدرت‌های جهانی و در شرایط دیگر، قابل حل است و كشور حركت رو به جلو را ادامه خواهد داد.» از دیدگاه حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای چنان این مسئله، مهم و حیاتی است که ایشان حتی یک سال (1392) را سال «مدیریت جهادی» می‌نامند؛ مسئله‌ و قابلیتی که خوشبختانه و به ویژه در سال‌های اخیر نمونه‌هایی از آن را شاهد هستیم؛ اما دو نمونه بارز و متأخر مدیریت جهادی و انقلابی در کمیته امداد امام خمینی(ره) و آستان قدس رضوی قابل مشاهده و لمس است، که در گزارش پیش رو بخشی‌هایی از آنچه را که در این دو مجموعه رخ داده است، بیان می‌کنیم؛ با امید آنکه، شرایط در سطح مدیریت کشورمان به گونه‌ای پیش برود و افرادی مسئولیت‌های کشور را برعهده بگیرند که برخلاف امروز، این مدیران غیرانقلابی و غیرجهادی باشند که استثنا لقب گیرند، نه مدیرانی که در تراز انقلاب اسلامی و اهداف عالیه انقلاب مردم ایران اقدام می‌کنند.
حرکت در مسیر اهداف امام خمینی(ره)
16 فروردین ماه سال 1394 بود که امام خامنه‌ای در حکمی، با تقدیر از تلاش‌های مخلصانه مسئولان سابق کمیته امداد امام خمینی(ره)، اعضای هیئت امنا و رئیس جدید کمیته امداد امام خمینی (ره) را منصوب و تأکید کردند که مسئولان جدید این نهاد عظیم باید در تحقق هدف نورانی این تشکیلات الهی، یعنی توانمندسازی و تأمین خوداتکایی محرومان و رشد ایمانی آنان، گام‌های اساسی و تکمیلی را بردارند.
پس از این انتصاب، اخبار بسیار خوشایندی از رویکردها و سیاست‌های کمیته امداد در رسانه‌ها منتشر شد که حکایت از شکل‌گیری یک مدیریت انقلابی از سوی پرویز فتاح در این سازمان داشت. وی که سابقه درخشانی در مدیریت وزارت نیرو در دولت نهم  را نیز در کارنامه دارد، از ابتدای حضور خود در کمیته امداد امام خمینی(ره) تغییرات تحسین‌برانگیز و خوبی را ایجاد کرد و از همان بدو ورود به این سازمان برای تصحیح رویه‌های نادرست حاکم بر کمیته امداد امام خمینی(ره) کوشید که در ادامه تنها به بخشی از آنها اشاره خواهیم کرد.
یکی از مهم‌ترین و بهترین تصمیماتی که در همان ماه‌های آغازین مدیریت رئیس و هیئت امنای جدید کمیته امداد اتخاذ شد، تغییر مکان این سازمان از مجموعه عظیم ستاد مرکزی کمیته امداد امام خمینی(ره) در منطقه سوهانک تهران (که یکی از گران‌قیمت‌ترین مناطق پایتخت به شمار می‌آید) به مکانی دیگر بود؛ مجموعه‌ای که اگرچه به کمیته امداد اهدا شده بود، اما نگه داشتن آن در شرایطی که ساختمان‌های مجلل، هتل پنج ستاره، ملک فوق‌العاده ارزشمند و... با ارزش حداقل 1000 میلیارد تومان داشت، آشکارا با ماهیت کمیته‌ای که برای خدمت به محرومان تشکیل شده است، در تضاد کامل بود. پرویز فتاح در مصاحبه‌ای علت این تغییر را این‌گونه توضیح می‌دهد: «زمانی که به ریاست کمیته امداد منصوب شدم، متوجه شدم که جامعه نسبت به حضور امداد در آن منطقه با چنین وسعت و امکاناتی حساس است و حرف دارد، که البته این صحبت‌ها منطقی هستند و باید بپذیریم که مجتمع سوهانک نه‌تنها دسترسی مناسبی برای مددجویان و اقدامات اداری کمیته امداد نداشت؛ بلکه با رویکرد امداد که ساده‌زیستی است همخوانی نداشت و باید حساسیت و انتقاد جامعه را قبول کرد.» موضوعی که پس از اقدامات لازم به‌تازگی نیز به سرانجام رسیده است و کمیته امداد به زودی مکانی با هزینه کمتر از یک‌پنجم ارزش مجموعه سوهانک مستقر خواهد شد.
از اقدامات قابل ستایش دیگر پرویز فتاح، می‌توان به رویه جدید پرداخت حقوق در کمیته امداد اشاره کرد؛ در این زمینه باید گفت که کمیته امداد امام خمینی(ره) دو نوع حقوق‌بگیر دارد؛ اول کسانی که تحت پوشش این سازمان قرار گرفته‌اند و دوم کارمندان و مدیران این سازمان، که متأسفانه در این مجموعه گاهی شاهد آن بودیم که اولویت پرداخت حقوق با کارکنان مجموعه بوده و پس از آن مستمری افراد تحت پوشش واریز می‌شده است؛ که این رویه موجب نامه شدیداللحن پرویز فتاح به مدیران و مسئولان این نهاد می‌شود، وی در نامه خود دستور می‌دهد که از این پس در هر شرایطی اولویت با مستمری مددجویان است و تا حقوق آنها به طور کامل پرداخت نشده است، نباید حقوق کارمندان سازمان واریز شود؛ اقدامی که می‌توان آن را گام بلندی در مسیر نزدیک‌تر شدن کمیته امداد به رسالت اصلی خود دانست.
یکی دیگر از اقدامات انقلابی و مفید پرویز فتاح در مجموعه کمیته امداد، بازگرداندن نیروهای مشغول به کار در نمایندگی‌های خارج از کشور کمیته امداد است؛ این سازمان بر اساس وظیفه ذاتی خود در کشورهایی، مانند لبنان، عراق، آذربایجان، سوریه، تاجیکستان، افغانستان و... دفاتری دارد که از آغاز فعالیت خود، کمک‌های فراوانی را به نیازمندان این کشورها داشته‌ است؛ دفاتری که تاکنون نیروهای اعزامی از ایران آنها را اداره می‌کردند. که اعزام این حجم نیروی ماموریتی بار مالی نسبتاً زیادی بدون آنکه نیازی به تحمیل آن باشد، بر دوش کمیته امداد قرار می‌داد؛ اما پرویز فتاح با بررسی این روند از ادامه تحمیل این هزینه به کمیته امداد جلوگیری کرده و در نامه‌ای می‌نویسد: «با عنایت به رویکرد واگذاری تصدی امور اجرایی دفاتر خارج از کشور به نیروهای بومی کشورهای هدف، ترتیبی اتخاذ شود حداکثر تا پایان آذر ماه سال جاری (۱۳۹۴) نسبت به خاتمه مأموریت کاری همکاران ایرانی شاغل در دفاتر مزبور اقدام گردد.» گفتنی است، بسیاری از کارشناسان، این اقدام را نشانه تلاش برای چابک‌سازی در ساختار کمیته امداد و کاهش نیروهای غیرضرور ارزیابی کرده‌اند، همان‌گونه که فتاح در روز معارفه خود نیز به آن اشاره کرده و وعده داده بود که چابک‌سازی مجموعه امداد یکی از برنامه‌های ماست.»

حرکت در مسیر اهداف امام خمینی(ره)
«جناب حجت‌الاسلام آقای حاج سیدابراهیم رئیسی (دامت برکاته)؛ اکنون که جناب حجت‌الاسلام والمسلمین آقای طبسی(رحمه‌الله‌علیه) پس از سال‌ها تلاش مخلصانه و موفق در خدمتگزاری به بارگاه مبارک و منور حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا(علیه آلاف التحیه و الثناء) به سرای باقی شتافته و در جوار مضجع شریف آرمیده‌اند، جنابعالی را که خود نشئت‌یافته آن دیار پربرکت و برخوردار از صلاح و امانت و کارآزموده در مدیریت‌های کلان می‌باشید، به تولیت آن آستان نورانی و مقدس منصوب می‌کنم.» این جملات فرازهای آغازین یکی از مهم‌ترین انتصابات رهبر معظم انقلاب اسلامی در سال گذشته بود که مسبب رقم خوردن نمونه‌ای دیگر از مدیریت انقلابی و کارآمد است؛ چراکه در همین مدت اندکی که از انتصاب حجت‌الاسلام رئیسی در سمت تولیت مجموعه بزرگ آستان قدس رضوی می‌گذرد، شاهد آن هستیم که وی اقدامات شایسته‌ای را در دستور کار خود قرار داده است که می‌تواند نویدبخش بروز و ظهور یک عملکرد انقلابی و به بار نشستن ثمرات متعدد آن نه‌تنها در مجموعه آستان قدس و شهر مقدس مشهد، بلکه در سراسر ایران اسلامی باشد. 
آقای رئیسی از ابتدای حضور در آستان قدس رضوی با توجه به تأکید ویژه رهبر معظم انقلاب که در حکم خود آورده بودند، «خدمت به زائران آن بارگاه مقدس به ویژه ضعفا و نیازمندان را از رئوس برنامه‌های خود قرار دهید» ساخت زائرسراهای جدید برای رفاه حال زائران را در دستور کار قرار داده و سازوکارهایی را برای سنجش نیازهای زائران به منظور مسافرت به شهر مقدس مشهد در نظر گرفته است.
وی با توجه به یکی دیگر از بندهای مهم حکم رهبر معظم انقلاب برای انتصاب وی، درباره موقوفات و بهره‌گیری درست از موقوفات آستان مقدس حضرت رضا(ع)، از همان ابتدای امر توجه ویژه‌ای به این موضوع داشته و تلاش برای حلّ مشکلات برخی مستأجران زمین‌های آستان قدس رضوی و بهره‌گیری مناسب از موقوفات با حفظ حق موقوفه را در اولویت‌های کاری خود قرار داده است.
همچنین در همین زمان اندک، اتخاذ سیاست‌های جدید اقتصادی آستان قدس بر اساس اصول اقتصاد مقاومتی، دیدارهای گسترده و چهره به چهره با نخبگان، استادان و چهره‌های فکری و فرهنگی برای پیشبرد هر چه بهتر امور این مضجع شریف، حضور ساده و به دور از مناسبات خاص در میان زائران حرم رضوی، حضور در مراسمات و یادواره‌های شهدا و دیدار با خانواده‌های شهدا، سرکشی مداوم از بخش‌های مختلف داخل سازمانی، حضور و سخنرانی به یادماندنی در هیئت مهاجران افغانی مقیم مشهد مقدس و... را می‌توان از جمله اقدامات شایسته و در تراز انقلاب اسلامی حجت‌الاسلام والمسلمین رئیسی دانست.
اما در این میان طرح ویژه و بسیار خوبی مطرح شده که با استقبال فراوانی  از سوی مردم نیز روبه‌رو شده است و آن، طرح توسعه خدمت برای عاشقان امام رضا(ع) است که بر اساس این طرح، تمام مشتاقان خادمی امام هشتم، می‌توانند بر اساس تخصص و توانایی خود در مناطق مختلف کشور حضور یافته و به عنوان خادم امام رضا(ع) تخصص و توانایی خود را در خدمت به مردم به کار گیرند. حجت‌الاسلام رئیسی در مراسم اعطای حکم خدّام آستان قدس رضوی، اجرای طرح توسعه خدمت برای عاشقان امام رضا(ع) را نیازمند تلاش و ورود متخصصان در زمینه‌های مختلف عنوان کرده و تاکید می‌کند: «خدمت ما باید شامل تمام کسانی شود که به امام رضا(ع) عشق می‌ورزند و طبیعتاً این خدمت تنها منحصر به فضای حرم مطهر نیست.» 
بر اساس این طرح یک فرد با تخصص در حوزه پزشکی یا هر تخصص دیگری به جای آنکه مدت‌ها در صف طولانی خدمت در حرم حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) منتظر باشد، بلافاصله پس از درخواست خدمت در این آستان متبرک، می‌تواند با لباس خادمی و از طرف امام رضا(ع) در یکی از مناطق محروم یا همان منطقه محل سکونت خود با استفاده از تخصص خود به عنوان خادم امام هشتم به مردم خدمت کند! موضوعی که افزون بر افزایش خدمت‌رسانی در کشور، آثار فراوان فرهنگی نیز خواهد داشت. تصور کنید یکی از هموطنان ما در یک شهر یا روستا که صدها کیلومتر با شهر مقدس مشهد و بارگاه نورانی امام رضا(ع) فاصله دارد، با خادمانی روبه‌رو شود که از جانب آستان آن حضرت، برای کمک و خدمت‌رسانی در محل زندگی‌شان حضور یافته‌اند! برنامه‌ای که نشان می‌دهد، ذهن خلّاق و عزم یک مدیر انقلابی می‌تواند موجب انقلاب فرهنگی و تحول ساختاری و سازمانی شود و جای هیچ تردیدی نیست که تسرّی این روحیه و این شیوه به بخش‌های مختلف کشور، زمینه‌ساز جهش‌های بلند و پیشرفت‌های شگرف در کشور خواهد بود.