«اندریو کوریبکو» تحلیلگر روس گفت: آمریکا سعی می‌کند نقش مهم جمهوری اسلامی ایران در آزادسازی موصل از چنگال تروریست‌های داعش را خنثی کرده و این نقش را تحت تأثیر قرار دهد. آمریکا به ‌طور قابل پیش‌بینی سعی دارد سهم خود را در این پیروزی، چشمگیر نشان دهد و عمداً نقش ایران را که از طریق نیروهای متحدش ایفا کرده، خنثی کند و آن را کم‌اهمیت جلوه دهد.
صبح صادق سناریوهای مختلف در دوره «پساموصل» را بررسی می‌کند
 هادی محمدی/ عملیات ضد داعش پس از تقریباً ۹ ماه فراز و نشیب‌های عملیاتی در موصل به پایان رسید و از وجود تروریست‌های داعش پاک شد. اهمیت نمادین موصل و تلفات و خسارت‌های تروریست‌ها آنچنان است که با وجود باقی‌ماندن داعش در برخی مناطق عراقی، می‌توان آن را پایان عمر پروژه نیابتی آمریکا در عراق ارزیابی کرد. آنچه امروز برای عراق مطرح است اینکه؛ اولویت‌های سطح ملی پس از آزادسازی موصل کدام است؟
بدیهی است که آزادسازی تلعفر، حویجه، بلندی‌های مکحول و حمرین و چند شهرک کوچک در مرزهای استان الانبار با سوریه، پرونده نظامی داعش در عراق را خواهد بست.
ولی آنچه اولویت‌های دیگر سطح ملی عراق را تحت تأثیر قرار می‌دهد این است که «پروژه داعشی‌ـ ‌آمریکایی» در عراق با اهداف سیاسی و امنیتی و اقتصادی برنامه‌ریزی شده بوده تا ضمن بازگرداندن آمریکا به عراق و ایجاد اهرم‌های مدیریت کلان برای آنها، پروسه‌های کلان سیاسی، حکومتی و امنیتی از شرایط فعلی خارج شود و موازنه قدرت در اختیار آمریکا و شرکای آن در منطقه قرار گیرد.
 اگرچه باید انتظار داشت که آمریکا در سیر عملیات نظامی برای آزادسازی مناطق باقی‌مانده نیز آنچنان عمل کند که هم خود را در پیروزی بر داعش شریک معرفی کند و هم به لحاظ زمانی با طولانی‌تر کردن عمر داعش در عراق، شرایط امنیتی را به انتخابات پارلمانی اردیبهشت سال آینده در عراق متصل کند. برای صاحبان پروژه داعش اهمیت دارد که با بهانه مبارزه با داعش، امکان اثرگذاری بر مهم‌ترین رخداد سیاسی سطح ملی عراق که پس از داعش شکل می‌گیرد، را داشته باشند و با حفظ اهرم‌های حزبی‌ـ سیاسی در ساختار پارلمان و حکومت، از حذف خود و جریان‌های وابسته جلوگیری کرده و تا حد امکان، ضریب اثرگذاری بر سیاست‌های کلان «عراق پس از داعش» را افزایش دهند. دلیل حداقلی آن است که آمریکا به خوبی درک می‌کند که «عراق بدون داعش» و «پیروزمند در مقابل تروریسم تکفیری»، از ظرفیت‌های ملی و رویکردهای منطقه‌ای ویژه‌ای برخوردار است که اگر تحت تأثیر مطلوبیت‌های آمریکا قرار نداشته باشد، میزان خسارت و آسیب به منافع منطقه‌ای آمریکا و هژمونی آن را افزایش خواهد داد.
مسئله بعدی که در اولویت سطح ملی برای عراق مطرح است و به هیچ عنوان قابل اغماض یا اهمال نیست، «امنیت‌سازی» برای مرحله پس از داعش است. این مسئله روشن است که آمریکا و شرکایش با از دست دادن اهرم‌های سازمان نظامی داعش، از ظرفیت‌های فکری و فرهنگی باقی‌مانده تکفیری‌ـ بعثی برای فرسایش حکومت مرکزی از یک سو و برای حفظ ظرفیت‌های انسجام‌ساز در جریان‌های سیاسی‌ـ عشایری باقی‌مانده در صحنه عراق استفاده خواهند کرد که کارکرد آنها، ضد امنیتی خواهد بود که قالب عملیات‌های ایذایی، انتحاری و انفجاری به ویژه در استان‌های سنی‌نشین را در برخواهد گرفت. لذا «اولویت امنیت‌سازی» برای حکومت مرکزی عراق را باید هم تهدید و هم فرصت ارزیابی کرد. حفظ دستاوردهای نظامی علیه پروژه تروریستی داعش و حامیان آنها، بر این الزام تأکید دارد که مناطق و استان‌های آزاد شده به دست حشدالشعبی و دیگر نیروهای نظامی و امنیتی در کنترل جدی قرار گیرند. این اقدام به جز تضمین امنیت و حفظ دستاوردهای نظامی، فرصت مدیریت کلان در دیگر مؤلفه‌های ملی و اولویت‌های اجرایی و حکومتی را فراهم می‌کند؛ چرا که موضوعاتی مانند بازگشت آوارگان و بازسازی عراق، از جمله موضوعات فوری و سطح ملی عراق محسوب می‌شوند.
 لذا در مسئله امنیت‌سازی، شاخصه‌هایی مانند حضور نیروهای ترکیه در شمال عراق یا نیروهای ائتلاف آمریکایی نیز مطرح هستند که از ظرفیت‌های خود برای طولانی کردن عمر داعش یا ظرفیت‌های مداخله‌گری بهره جسته‌اند. فرمول برخورد با این پدیده که باید به «حداقل‌رسانی حضور یا اخراج آنها» منتهی شود، بخشی از پروسه امنیت‌سازی در عراق به شمار می‌آید. نکته بسیار مهم در موضوعات فوری و سطح ملی در دوره «پساموصل» و «پساداعش» این است که آمریکا و ائتلاف غربی «فاقد بهانه‌های ساختگی» و در شرایط «گزینه محدود» قرار می‌گیرند و شرکای منطقه‌ای آنها مانند ترکیه و عربستان، با بحران‌های گوناگون و تنش‌های فی‌مابین روبه‌رو بوده، پتانسیل‌های سال‌های گذشته در عراق را نیز از دست داده‌اند. چهره‌ها و جریان‌های سیاسی و عشایری عراقی که پوشش مداخله‌گری آمریکا و شرکای منطقه‌ای آن بودند، امروز در عراق در بدترین و ضعیف‌ترین شرایط خود به سر می‌برند که در مجموع از ضریب کارکردی برنامه‌های اضطراری آمریکا در این مرحله در عراق خواهند کاست. در نتیجه، حکومت عراق باید نسبت به حضور پایگاهی و نظامی آمریکا در عراق اقدام به بازنگری و تعریف‌های جدید کند. موضوع مدیریت بازگشت آوارگان به مناطق خود که هم بعد خدماتی ـ انسانی داشته و هم از ابعاد امنیتی برخوردار است، از جمله مسائل مهم و اثرگذار در پروسه‌های سیاسی و حکومتی خواهد بود که در کنار روند بازسازی شهرهای آزادشده باید مورد توجه قرار گیرند. شاید به همین دلیل است که همزمان با آزادسازی موصل از تروریست‌های داعش، یک حمله رسانه‌ای و سیاسی برای حذف و انحلال حشدالشعبی از درون و بیرون عراق آغاز شده است تا در کنار سلب پیروزی‌های حشدالشعبی و اثرگذاری در معادلات قدرت در عراق، از حضور و کارکردهای آنها در موضوعات سطح ملی و تعیین‌کننده در دوره پساموصل و پساداعش، ممانعت به عمل آید. لذا به نظر می‌رسد همان‌گونه که حشدالشعبی در مبارزه با داعش یک نیروی تعیین‌کننده بوده و عمر پروژه تروریستی داعش برای آمریکا را از 15 و 20 سال بسیار کوتاه کرده و از منفعت‌سازی برای آمریکا جلوگیری کرده و ابزارهای مداخله‌گری آمریکا را ناتوان یا حذف نموده است، برای موضوعاتی مانند «امنیت‌سازی»، «بازگشت آوارگان به شهرها»، یا «بازسازی» نیز باید نقش ویژه حشدالشعبی، پیش‌بینی و به اجرا گذاشته شود. همان‌گونه که دستگاه‌های نظامی در تمام جهان و در شرایط اضطراری کشورها، نقش‌های غیر نظامی خود را به اجرا می‌گذارند، در عراق نیز با تکیه بر پشتوانه‌های قانونی و ملی و مردمی و به ویژه مرجعیت بزرگ در عراق، باید از ظرفیت‌ و کارکرد حشدالشعبی که دارای دو ویژگی برجسته مردمی و شامل همه طوایف و اقوام می‌باشد، بهره جست. 
بدیهی است که یک فرمان و فتوای سرنوشت‌ساز جدید مرجعیت در عراق برای مرحله «پساداعش» برای «بسیج سازندگی و امنیت‌سازی» خواهد توانست، ظرفیت‌های همبستگی ملی برای این مرحله از تحولات عراق را نیز در بر گرفته و از سیاست‌های جداسازی طایفه‌ای و قومی که هدفی جز تجزیه و ایجاد منازعات سیاسی و امنیتی و مداخله‌گری آمریکایی ندارند، جلوگیری به عمل آورد. آنچه موجب شد در کنار پیروزی‌های میدانی و پرقدرت بر داعش در عراق ثبت شود، تلاش‌ها و اقدامات با ویژگی همبستگی ملی و پرهیز از رفتارهای منطقه‌ای و یا طایفه‌ای بود، که حشدالشعبی از این امتیاز برجسته برخوردار است. لذا به نظر می‌رسد برخلاف مراحل گذشته که امنیت‌سازی با بهانه تکیه بر ظرفیت‌های استانی در پلیس و ارتش به اجرا درمی‌آمد و عملاً به شرایط تنفسی برای تروریست‌ها یا گروه‌های وابسته به بازیگران منطقه‌ای و خارجی منجر می‌شد و شکاف اجتماعی و مذهبی و رفتارهای واگرایانه را دامن می‌زد، در این مرحله باید با ترویج همبستگی و روحیه ملی، از تجارب گذشته پرهیز و کارکردهای حشدالشعبی بهره جست. یکی از دلایل و ضرورت‌های تکیه بر روش‌های ممانعت‌کننده از واگرایی استانی و طایفه‌ای، این است که امنیت یک مفهوم انتزاعی نیست و امنیت تمامی بخش‌های عراق و در هر کشور، به یکدیگر وابسته و پیوسته است. امنیت بغداد و اربیل و کربلا و نجف و بصره به یکدیگر وابسته‌اند، کما اینکه امنیت عراق و کشورهای پیرامونی نیز به یکدیگر مرتبط و وابسته هستند و اگر حضور نیروهای نظامی یا اقدامات نظامی در اولین روزهای پیشروی داعش به سمت اربیل نبود، اکنون باید مناطق اقلیم کردستان را نیز بخشی‌ از پروژه آزادسازی از دست داعش تصور می‌کردیم. در نتیجه امنیت کربلا و نجف و بغداد به استان الانبار و مرزهای غربی، شمالی و جنوبی با سوریه و ترکیه و عراق نیز وابسته است و حضور یکپارچه تمامی طوایف و اقوام و عشایر عراق در تمامی مرزها برای دفاع در مقابل تجاوز و امنیت‌سازی و سازندگی ضروری خواهند بود.
تمامی اسناد و اطلاعات و شواهد عینی در سال‌های حیات داعش در عراق تأکید دارد که آمریکایی‌ها برای حمایت و حفظ داعش در مناطق مختلف یا حتی حمله به نیروهای مردمی و ارتش عراق که در تعقیب و مبارزه با داعش بوده‌اند، از هیچ تلاشی فروگذار نکرده‌‌اند؛ لذا واگذاری امنیت مناطق مرزی به شرکت‌ها یا نیروهای امنیتی آمریکایی به معنای پذیرش دوره جدیدی از تولید تروریسم و ناامنی و آشوب در عراق خواهد بود که دولت و مردم عراق این اجازه را نخواهند داد. آمریکا و عربستان از هم‌اکنون در تلاشند تا از دریچه نیاز عراق به بازسازی مناطق آزاد شده، مجدداً به عراق بازگردند و اگرچه عراق تاوان و هزینه مبارزه با داعش و تروریسم نیابتی آمریکا و دوستانش را پرداخته، ولی این اجازه را نخواهد داد تا با نام کنفرانس‌های بین‌المللی برای سازندگی در عراق امتیازخواهی داشته باشند. مسئله این است که به جای پروژه آمریکایی «نفت در مقابل سازندگی»، آمریکا و عربستان و بقیه شرکای حامی داعش باید هزینه‌های ویران‌سازی عراق را به عهده بگیرند و همان‌گونه که ده‌ها و صدها میلیارد دلار برای حمایت از داعش و تروریسم تکفیری در منطقه هزینه کرده‌اند، امروز این مسئولیت برای پرداخت و جبران خسارت جنگی برای بازسازی عراق را باید بپذیرند، حتی اگر نام خود را در فهرست مبارزه با داعش وارد کنند!!!

 مصطفی قربانی/ از امروز تا زمان تحلیف رئیس‌جمهور و معرفی کابینه‌ جدید به مجلس فرصت چندانی باقی نیست؛ از این‌ رو بازار گمانه‌زنی‌ها و اظهارنظرها در این زمینه در جراید و رسانه‌های مختلف تا حدودی داغ است. صرف‌نظر از اینکه این تغییرات و کمّ و کیف آنها چگونه خواهد بود، مسئله مهم وضعیتی است که اکنون کشور در آن قرار دارد و برای مواجهه‌ با آن باید تدابیری جدی اندیشیده شود. به عبارت دیگر، سمت و سو و جهت‌گیری تغییرات در دولت دوازدهم باید به گونه‌ای باشد که بتواند وضعیت موجود را به درستی و موفقیت مدیریت کند. به عبارت دیگر، مسائلی چون افزایش میزان بیکاری، به ویژه در میان تحصیل‌کردگان دانشگاهی، وجود تورم و رکود در اقتصاد کشور، ضعف تولید ملی و در بسیاری از موارد تعطیلی کارخانه‌ها و واحدهای تولیدی کشور، افزایش و شدت گرفتن آسیب‌های اجتماعی، بحران کم‌آبی و احتمال تشدید آن در آینده،‌ جوان بودن جمعیت کشور و لزوم آمادگی برای پاسخگویی و مواجه شدن با الزامات و نیازمندی‌های این قشر از جمعیت، وجود بحران‌های امنیتی در منطقه و در همسایگی ما، تشدید دشمنی‌ها و فشارهای استکبار جهانی علیه انقلاب اسلامی و نهادهای انقلابی و... تنها بخشی از توصیف وضعیت موجود کشور است که برای اینکه در مقابل این شرایط دچار ضعف و شکنندگی نشویم، باید با راه‌حل‌های دقیق و حساب ‌شده با آنها روبه‌رو شویم. به طور طبیعی بخش مهمی از کیفیت رویارویی با این وضعیت و موفقیت در حل این مسائل، امری سیاست‌گذارانه بوده و به توانمندی‌ها، ظرفیت‌ها و راهکارهایی وابسته است که دستگاه‌های دولتی و حاکمیتی ارائه داده و اجرا می‌کنند. بر اساس این می‌توان گفت، مسئله کیفیت و ترکیب دولت دوازدهم را باید در همین راستا دید و تحلیل کرد. بنابراین، در این زمینه توجه به چند نکته ضروری است:
1ـ همان‌گونه که اشاره شد، میزان و شدت این مشکلات و سنخ آنها به گونه‌ای است که بدون اتکا به ظرفیت‌های درونی، آن هم به طور حداکثری و با استفاده از ظرفیت‌های همه‌ نیروهای انقلابی و ارزشی در داخل کشور، نمی‌توان امیدوار بود که این مسائل حل‌ و رفع شده و پاسخ درخور و شایسته‌ای به آنها داده خواهد شد. از این‌ رو، در ترکیب دولت دوازدهم باید به این نکته توجه شود که از همه‌ ظرفیت‌های نیروهای موجود در کشور استفاده شود. در همین راستا، گفتنی است با توجه به اندک بودن فرصت برای روبه‌رو شدن با این مشکلات، مسئولان و دولت‌مردان باید دقت کنند که با طرح مسائل جنجالی و حاشیه‌آفرینی، نسبت به این مسائل بی‌توجهی نکنند. 
2ـ شایسته است در انتخاب مجدد برخی وزرا، معاونان و مشاوران رئیس‌جمهور که در دولت یازدهم مأموریتی جز متشنج کردن فضای سیاسی کشور و حاشیه‌سازی نداشته‌اند، تجدید نظر شود و افرادی برای این مسئولیت‌ها و مناصب انتخاب شوند که انقلابی، متعهد، متخصص، کارآمد و به دور از حاشیه‌آفرینی‌ها و جنجال‌آفرینی‌های مخرب باشند. 
3ـ دولت دوازدهم بیش از همه باید به حال ناخوش اقتصاد کشور توجه کرده و برای خروج اقتصاد کشور از اوضاع نامطلوب کنونی چاره‌ای بیندیشد. مسلم است که توفیق در این زمینه، تا حد زیادی به تیم اقتصادی دولت و تخصص، تجربه و کارآمدی آن در عین جوان و پرتحرک بودن آن وابسته است.
در پایان توجه به این نکته ضروری است که با وجود انتقادات فراوانی که نسبت به دولت وجود دارد، مسئولیت اداره‌ امور اجرایی کشور مربوط به دولت است و برای اینکه این دولت بتواند از عهده‌ انجام این مأموریت وسیع خود برآید، اولاً خود باید از انسجام درونی و وحدت‌نظر و هماهنگی مجموعه‌ فعالیت‌ها برخوردار باشد، ثانیاً باید با اقدامات خود به گونه‌ای عمل کند که این انسجام و هماهنگی عملی را در دیگر مجموعه‌های غیر دولتی و به ویژه در میان اقشار و طبقات اجتماعی حفظ و ارتقا دهد؛ زیرا انسجام اجتماعی لازمه‌ اساسی موفقیت دولت بوده و هرگونه تلاش برای خدشه‌دار کردن انسجام اجتماعی و سیاسی، ولو به بهانه‌ طرد مخالفان و منتقدان و بستن دهان آنها، خود مانعی اساسی برای موفقیت دولت است. بر همین اساس، باید به هر نحو ممکن به دولت کمک کرد تا بتواند از عهده‌ مشکلات کشور برآید.

 محسن فخری/ «شورای شهر یکدست اصلاح طلب تهران» عبارتی که آن دسته شهروندان تهرانی  که دوران اصلاحات و تجربه شورای شهر اول  این شهر را به یاد دارند  نسبت به آینده این شورا نگران کرده است، شورایی کاملا سیاسی که به جای رسیدگی به امور شهر  به مسائل سیاسی  و جنجال پرداخت و در نهایت نیز در نیمه راه به پایان خود رسید و تعطیل شد تا اصولگرایان شورای شهر دوم را برپا کنند، اصولگرایان  بیش از یک دهه با انتخاب شهرداران انقلابی و جهاد گر توانستند بافت پایتخت را به طور کل دگرگون سازند، صدها پروژه عمرانی شامل ده‌ها مرکزی تفریحی و گردشگری، ساخت و تکمیل خطوط هفتگانه مترو تهران، توسعه حمل نقل شهر و سامانه اتوبوسرانی، تکمیل برج میلاد و افتتاح ده‌ها مرکز فرهنگی، ساخت بزرگراه‌ها و پل های عظیم، مکانیزه کردن جمع آوری و بازیافت  زباله در پایتخت و ده‌ها اقدام و بزرگ و کوچک دیگر  امید و توسعه را به تهران بازگرداند اتفاقی که امتداد آن با تردید های فراوانی روبرو است، و هیچ بعید نیست که شاهد تکرار تجربه شورای اول در شورای پنجم پایتخت باشیم، نگرانی که البته در رفتار و کلام چهره های اصلاح طلب و بدنه این جریان از هم اکنون قابل مشاهده است، یکی از عواملی که به خوبی نشان از اختلاف و تفرقه در شورای پنجم تا امروز و حتی پیش از تشکیل اولین جلسه این شورا را دارد، موضوع انتخاب شهردار تهران است که عملاً در رسانه‌های اصلاح‌طلب و در میان جریان‌های مختلف این طیف به جنگ قدرت تبدیل شده است؛ وضع اسفبار اختلافات به گونه‌ای است که رأی اول شورای شهر که تا چندی پیش به دنبال شهردار شدن بود، اکنون جرئت عرض اندام ندارد و همه را به سکوت در این باره دعوت می‌کند. محسن هاشمی در روزهای اخیر هر بار که با این پرسش خبرنگاران مواجه شده که آیا احتمال رفتن وی به شهرداری تهران وجود دارد یا خیر، تلاش کرده است به نوعی از زیر بار پاسخ صریح به آن شانه خالی کند.
 وی می‌گوید: «من از همه شما بزرگواران تقاضا دارم همان‌طور که در انتخابات متین حرکت کردید و سعی کردید با رعایت اخلاق، انتخاباتی پرشور داشته باشید.» موضوع دیگر افشاگری‌هایی است که در جریان انتخابات علیه اصلاح‌طلبان و نحوه  بستن این لیست  و دریافت مبالغ هنگفت برای قرار دادن نام افراد در لیست این جریان مطرح شد و اعتراضات فراوانی را در شبکه‌های اجتماعی و میان شخصیت‌های اصلاح‌طلب برانگیخت.  چنانکه در آخرین نمونه از این اعتراض‌ها رسول منتجب‌نیا، قائم‌مقام حزب اعتماد ملی با انتقاد از سازوکار بستن لیست‌های انتخاباتی اصلاحات، بیان می‌کند که شورای عالی اصلاح‌طلبان تنها یک نام است که افراد معدود پشت آن پنهان شده‌اند و با زدوبند‌های خاص لیست‌های این جریان در انتخابات‌ها را تنظیم می‌کنند! منتجب‌نیا حتی تا آنجا پیش می‌رود که اعلام می‌کند؛ شورای عالی سیاست‌گذاری نمودی از یک نوع استبداد رأی و فردگرایی است و اختلافات در انتخابات هیئت‌رئیسه مجلس هم میوه تلخ شورای عالی بوده است. اما آنچه در این میان جالب توجه است، علم اصلاح‌طلبان به احتمال موفق نشدن در شهرداری تهران و ارائه هم‌سطح و هم‌سنگ شهرداران اصولگراست؛ از این رو برای جلوگیری از نارضایتی مردم به سراغ همان رویکردی رفتند که چهار سال پیش دولت تازه بر سر کار آمده یازدهم به سراغ آن رفت و آن عبارت است از «تقصیر مدیران قبلی است»، «ما در دوران آواربرداری قرار داریم»! جملاتی که از هم اکنون در رسانه‌های اصلاح‌طلب تکرار می‌شود و در روزها و ماه‌های آینده بیشتر و بیشتر به گوش‌مان خواهد خورد؛ برای نمونه، می‌توان به خبرهایی که در روزها و هفته‌های اخیر مطرح شد اشاره کرد؛ از جمله طرح موضوع شهر بدهکار یا تخریب اقدام شهرداری در افتتاح خط متروی تهران با کلیدواژه غیر استاندارد و مستعد حادثه بودن.  آنها تا آنجا پیش می‌روند که حتی مختاباد، عضو اصلاح‌طلب شورای چهارم با انتقاد از تخریب عملکرد شهرداری در متروی تهران می‌گوید: «ساخت خط 7 مترو تهران برای ما غیر قابل باور و ناممکن بود که شهرداری آن را ممکن کرد.»


 ابوذر احمدی/ به تازگی منابع صهیونیستی اعلام کردند این رژیم به دنبال تشکیل «ارتش جنوبی سوریه» در مرزهای جولان اشغالی با اردن است تا بتواند جلوی نفوذ ایران را بگیرد.
این طرح که گفته می‌شود برگرفته از راهبرد نظامی سابق رژیم صهیونیستی در تشکیل «ارتش جنوب لبنان» طی سال‌های اشغال جنوب لبنان در دهه‌های هفتاد و هشتاد میلادی است، ممانعت از تسلط نیروهای حزب‌الله و گروه‌های مقاومت بر ارتفاعات جولان پس از شکست «داعش» و عقب‌نشینی نیروهای آمریکایی از منطقه  را دنبال می‌کند. 
روزنامه «الشرق الاوسط» به نقل از منابع صهیونیستی در این باره نوشت: «هدف این ارتش جلوگیری از تسلط نیروهای حزب‌الله و نیروهای متحد با ایران در بلندی‌های جولان و نیز انصراف نیروهای آمریکایی از منطقه پس از جنگ علیه داعش است. احتمال می‌رود پس از انصراف نیروهای آمریکایی، فقط زمین بایری برای روس‌ها باقی بماند؛ با وجود اینکه رژیم صهیونیستی در سوریه با روسیه هماهنگی امنیتی دارد و سطح این هماهنگی حتی به تماس مستقیم از پایگاه‌های نظامی صهیونیستی در جولان با پایگاه‌های نظامی روسی در هر زمانی رسیده، اما رژیم صهیونیستی به روس‌‌ها اعتماد ندارد و احتمال می‌دهد روسیه با ایران در راستای منفعت مشترک‌شان برای ابقای بشار اسد به تفاهماتی برسد.»
این در حالی است که مناطق سوری همجوار با بلندی‌های جولان، از مناطقی هستند که برای رژیم صهیونیستی اهمیت سیاسی و امنیتی دارد و مقامات صهیونیستی از همان آغاز سناریوی «داعش» تلاش کردند با ایجاد شبکه‌های اطلاعاتی در مناطق یاد شده، متحدانی از برخی از طوایف دروزی و افراد وابسته به ارتش آزاد سوریه را  در جبهه مخالفان دولت «بشار اسد» برای خود سازماندهی کنند؛ در این راستا و با شکست پروژه «داعش» رژیم غاصب صهیونیستی به این نتیجه رسید که طرح تشکیل یک ارتش جدید، مانند ارتش جنوب لبنان، آن هم با استفاده از طوایف و افراد ذکر شده را در دستور کار خود قرار دهد.
اما آنچه در این میان حائز اهمیت است، اینکه چشم‌انداز و ابعاد این راهبرد صهیونیستی بررسی و تبیین شود؛ از این رو ذکر چند نکته مهم ضرورت می‌یابد که در ادامه می‌خوانید. 
نخست اینکه، همان‌گونه که در سند چشم‌انداز استراتژیک سال 2017 رژیم صهیونیستی آمده است، با شکست گروه‌های مسلح تکفیری در سوریه و سیطره مقاومت بر مناطق اشغال شده سوری، رژیم صهیونیستی در راستای توسعه حریم امنیتی خود ایجاد و تقویت گروه‌های مسلح معارض سوری در بلندی‌های جولان را در دستور کار خود قرار داده است.
دوم اینکه، سوری‌ها تجربه بد این رژیم در قضیه ارتش جنوب لبنان را فراموش نکرده‌اند؛ زمانی که رژیم غاصب صهیونیستی مجبور به عقب‌نشینی از لبنان در سال 2000 شد، با متحدان لبنانی خود مشورت نکرد و بدون هیچ توجهی به سرنوشت‌شان، آنها را رها کرد؛ متحدان آنها هم ناگزیر شدند هر آنچه در لبنان دارند بگذارند و به سمت اراضی اشغالی فرار کنند؛ حتی با وجود این مقامات صهیونیستی تلاشی برای عادی کردن زندگی آنها نکردند و سنگ‌اندازی‌های عمدی برای خلاص شدن از آنها در رژیم صهیونیستی همچنان ادامه دارد.
نکته پایانی اینکه، مقامات جانی صهیونیست که با تقویت پروژه «داعش»، سودای تقسیم سوریه را در سر داشتند، حال با پیروزی مقاومت و شکست مفتضحانه گروه‌های تکفیری، چاره‌ای جز حفظ حریم امنیتی خود و دست به دامن شدن گروه‌های معارض سوری در بلندی‌های جولان ندارند.