آیت‌الله جوادی‌آملی گفت: آرای مردم نسبت به پذیرش حاکمیت قانون الهی علامت ثبوت حق بوده، نه علت آن...؛ هرگز زمامدار اسلامی از طرف مردم یا خبرگان منصوب یا معزول نمی‌گردد... هرگز نباید بین تأثیر خارجی حضور مردم و بین تأثیر آن در ایجاد حق حاکمیت و علیت نسبت به اصل ولایت خلط نمود و به بهانه تکریم آرای عمومی، حق حاکمیت را مجعول خلق [مردم] دانست و جنبه ربوبی آن را رها کرد.
جریان‌شناسی فکری ـ فرهنگی ایران معاصرـ 7۵
 جعفر ساسان‌- داوود عسگری/ 
کیت ادوارد ابوت، کنسول انگلیس که هنگام آشوب زنجان، از آن شهر گذر ، در گزارشی که 30 اوت1850 میلادی به انگلیس فرستاده است، با اشاره به درگیری‌های شدید میان قشون دولتی (به رهبری محمدخان بیگلری) و بابیان شورشگر و مقاومت سخت بابی‌ها و خشونت فجیع‌شان نسبت ‌به مخالفان خود، می‌نویسد: «ملامحمدعلی زنجانی که سردسته این مدافعین متعصب است... به آنها اطمینان می‌دهد که دولت روس در این جنگ یار و مددکار آنهاست و از هیچ‌گونه کمکی در این راه دریغ نخواهند ورزید.»(1)
دکتر فریدون آدمیت در این‎باره می‌نویسد: «حتی در صداقت بزرگان اولیه بابیه هم تردید است. مجتهد نامداری مانند ملامحمدعلی زنجانی، یعنی جناب حجت، که دعوی فتح کره زمین را داشت و معتقد بود که تاج‌داران جهان باید فرمان وی را گردن نهند و حتی حکومت مصر را به دست یکی از اولیای مقدس سپرده بود، چطور شد که به اصحابش وعده داد که امپراتور روس که در زمره همان شاهان کافر بود، به یاری آنان خواهد آمد؟! آن بیچارگان ابله هم باور فرموده بودند.»(2)
اینها نمونه‌ای از حمایت روسیه از فرقه بابیه است که افزون بر نفی اسلام، به قتل و غارت مردم دست زده و در برخی از مناطق ایران آشوب به پا کرده بودند؛ اما رابطه روسیه با بهائیت، از این هم قوی‌تر و حمایتش هم بیشتر است. این رابطه قوی، به دلیل مناسبات خاص حسین‌علی نوری، بنیان‌گذار بهائیت و خانواده وی با روسیه بوده است که در ادامه مواردی از آن ذکر می‌شود.
میرزا عباس‌ نوری‌، موسوم‌ به‌ میرزا بزرگ، پدر حسین‌علی‌ بهاء و صبح‌ ازل، بزرگ‌ خاندان‌ خویش‌ شمرده می‌شد. حضور چشمگیر و گسترده منسوبان نزدیکش‌ در سفارت‌ روسیه ـ که به آن اشاره خواهد شد ـ بیان‌کننده ارتباط این خانواده با روس‌هاست.
‌مـیـرزا عـبـاس‌ نـوری‌، در دستگاه‌ شـاهـزاده‌ امام‌وردی‌ مـیرزا (پسر فتحعلی‌شاه و رئیس‌ گارد مخصوص‌ سلطنتی) کار می‌کرد و منشی‌ وی بود. ‌امام‌‌وردی از نیروهای روسوفیل و مرتبط با سفارت روسیه بود؛ اما بهائیان اصرار دارند که وی را وزیر معرفی کنند؛ چنانکه در کتاب حضرت بهاءالله چنین آمده است:
«امام‌وردی‌، از دولت‌مردانی‌ بود که‌ در جریان‌ انتقال‌ سـلطنت‌ از فتحعلی‌شاه به‌ محمدشاه قاجار جمادی‌الثانی‌ 1250ه‍ .ق) به‌ رقبای‌ شاه‌ جدید پیوست‌ و حتی‌ به‌ دستور برادر بزرگش، علی‌‌شاه‌ ظل‌السلطان، با پانزده هزار سرباز به‌ قزوین‌ شتافت‌ تا راه‌ را بر ورود شاه‌ و وزیرش‌ (قائم‌‌مقام‌ فراهانی) به‌ پایتخت‌ ببندد، که‌ البته‌ قشون‌کشی‌ وی‌ پایانی‌ فضاحت‌بار داشت و با پیش‌بینی‌ شکست‌ یاران‌ خود، به‌ چادر‌ایلچی‌ روس‌ پناهید.»(3)
امام‌وردی در سال‌ 1251 هـ‌‌‌‌ .ق با جمعی‌ از شاهزادگان‌ مخالف‌ شاه‌ به‌ قلعه اردبیل‌ فرستاده‌ شدند و سه سال‌ بعد به‌ اتفاق‌ برادرانش ظل‌السلطان‌ و رکن‌الدوله‌، از قلعه اردبیل‌ گریخته‌ و به‌ دولت‌ روس‌ تزاری‌ پناهنده‌ شدند. ظل‌السلطان‌ در نامه‌ای به‌ پالمرستون، وزیر خارجه‌ می‌نویسد: «بعد از فرار از قلعه اردبیل، مدت‌ هفت‌ ماه‌ در حمایت‌ دولت‌ علیه امپراتور اعظم‌ [روسیه] بودیم‌ و‌ ایلچی‌ دولت‌ علیه ایشان [سفیر روسیه‌ در ‌ایران] هم‌ دخیل‌ این امر بود.»(4) 
بنابراین، پدر حسین‌علی‌ نوری، میرزا عباس‌ نوری، مدت‌ها کارگزار کسی بود که از حمایت روسیه برخوردار بوده و منشی وی نیز از این مناسبات بی‌بهره نبوده است.
جدای از پدر، دیگر وابستگان نوری نیز به نحوی با روسیه و سفارت آن در ایران مرتبط بوده‌اند. میرزا حسن‌ نوری‌، برادر بزرگ‌ بهاء، که به نوشته آقای نوایی بعدها منشی سفارت روس شد،(۵) در موقع حبس بهاء از طریق سفارت به داد او رسید. به نوشته آیتی: 
«در موقع حبس بهاء، برادر بزرگ‌ترش میرزا حسن نوری، منشی سفارت روس بود و بالاخره به وسیله میرزا حسن، سفارت را وادار به شفاعت کردند و پس از چهار ماه و چیزی، بهاء به شفاعت سفیر روس، از حبس خلاص و به بغداد با عائله‌اش تبعید شد.»(۶)
میرزا مجید آهی و میرزا ابوالقاسم‌ آهی‌، به‌ ترتیب شوهرخواهر و خواهرزاده بهاء نیز در سمت منشی در سفارت‌ روسیه‌ خدمت می‌کردند. بنابراین، خانواده نوری همگی در خدمت سفارت دولت بهیه روس بودند و این خدمت‌گزاری سبب شد که در موارد متعدد، سفارت روسیه از حسین‌علی نوری حمایت کند و او را از خطر قطعی نجات دهد.
شخص حسین‌علی نوری نیز با سفارت روسیه مرتبط بود که این ارتباط را باید در راستای نیاز متقابل دو طرف به یکدیگر تحلیل کرد. بهاء از ابتدا به دنبال قدرت و ریاست بود و پیوستنش به باب و شرکت در فعالیت‌های بعدی بابیان، در همین راستا ارزیابی می‌شود. 
از آنجا که حسین‌علی نوری پشتوانه سیاسی و مذهبی قوی نداشت و‌ دارای ایل و تبار نبود و همچنین مهم‌ترین مانع او علما بودند، تنها راه برای رسیدن به این آرزوی بزرگ را پیوند با بیگانگان و برخورداری از حمایت آنان می‌دانست؛ اگرچه بهائیان اصرار دارند که برخلاف واقعیت، او را شاهزاده معرفی کنند؛ چنانکه در کتاب حضرت بهاءالله آمده است:
«ایشان در خانواده‌اى نجیب و اشرافى، که اصل و نسبش به دودمان‌هاى بزرگ شاهنشاهى قدیم ایران می‌رسید، متولد شدند و با آنکه موقعیت خاصى براى احراز مقام وزارت در دایره حکومت براى ایشان مهیا بود، از قبول آن مقام امتناع نمودند.»(۷)
درباره آنچه گفته شد، می‌توان به سه نکته اشاره کرد: اولاً، این ادعا درست نیست و سندیت تاریخی ندارد؛ ثانیاً، کسی که ادعای رسالت و الوهیت دارد، چه نیازی به اصل و نسب‌تراشی برای او هست؟ ثالثاً، تکیه بر بیگانگان برای رسیدن به مقصود، در خانواده بهاء امری معمول بوده است و پس از او، فرزند و جانشین وی، یعنی عبدالبهاء نیز به انگلیس تکیه و با افتخار، لقب «سر» را دریافت کرد. بنابراین، ارتباط با روسیه از طرف بهاء به گمان خودش امری منطقی بوده است.
روسیه نیز برای گسترش نفوذ خود در ایران و شکستن اقتدار روحانیت شیعه، به چنین افرادی که ظاهر مذهبی داشتند و از ادبیات دینی استفاده می‌کردند، نیاز داشت. بنابراین، دو طرف، هم به دنبال اهداف خود بودند و هم دشمن مشترکی به نام روحانیت و مذهب شیعه داشتند که برای شکست آن، باید دست به دست هم می‌دادند. نمونه‌هایی از این ارتباط و همکاری دوطرفه، در ادامه آورده می‌شود:
یکی‌ از مهم‌ترین‌ آشوب‌های‌ بابیان، در قلعه طبرسی‌ مازندران روی‌ داد که‌ دولت‌ مرکزی پس‌ از کوشش‌های‌ زیاد و دادن‌ تلفات‌ گران، توانست‌ آن فتنه‌ را سرکوب‌ کند. در جریان‌ آن فتنه، حکومت حسین‌علی‌ نوری را نیز که‌ قصد پیوستن‌ به‌ بابیان‌ در قلعه‌ را داشت، دستگیر کرد که در این ماجرا، روس‌ها دخالت کردند. آیتی در این باره می‌نویسد:
«حسین‌علی‌ یک‌ وقتی‌ در درجز که‌ [قریه‌ای] از قرای مازندران‌ است‌، تشریف‌ داشته‌ و در آنجا مستخدمین‌ و سرحدداران‌ دولت‌ روس، ارادتی‌ شایان‌ به‌ حضرتش‌ یافته، اراده‌ کرده‌اند که‌ آن حضرت‌ را از دست‌ مأموران‌ ایرانی گرفته‌ و یا فرار داده‌، به‌ روسیه‌ ببرند؛ ولی‌ میرزا قبول‌ نکرده‌ است. تا اینکه به زودی خبر مرگ‌ محمدشاه‌ می‌رسد و دریابیگی‌ روس‌ اظهار سرور کرده است. خلاصه، آن قضیه وفات‌ شاه‌، هرچند امر را بر اصحاب‌ مازندران‌ [بابیان شورشی] سخت‌ کرد؛ ولی‌ از طرفی‌ سبب‌ نجات‌ حضرت بهاءالله‌ شد و آن حضرت‌ سالماً‌ به‌ طهران‌ مراجعت‌ فرمود.»(۸)
* پی‌نوشت‌ها در دفتر نشریه موجود است.

اندیشه سیاسی مسلمانان‌ـ 400
 فتح الله پریشان/ در این شماره رابطه جامعه و فرد را از منظر نراقی بررسی می‌کنیم. دانشمندان علوم اجتماعي از ديرباز، مباحثي درباره اصالت فرد، جامعه يا هر دو ارائه کرده‌اند. در اين زمینه، هر کدام از نظریات طرفدارانی داشته‌اند؛ برای نمونه برخي از فلاسفه بر اصالت جامعه تأكيد دارند و برخي نيز با ارائه دلايلی فرد را دارای اصالت و پایه تشکیل هر جامعه می‌دانند. برخي گفته‏اند اولين بار بحث «اصالت فرد و جامعه» را خواجه نصيرالدين طوسي، معروف به «استاد بشر» در قرن هفتم هجري مطرح كرده، ولي حقيقت مطلب اين است كه پيش از آنكه وي در اثر ارزشمند اخلاق ناصري آن را مطرح کند، ابونصر فارابي، نخستين فيلسوف مسلمان ايراني، نزدیک به سه قرن پيش از خواجه نصيرالدين طوسي آن را در آثار فلسفي خود بيان داشته است. پس از ايشان، اخوان‌الصفا در قرن چهارم و ابن‌خلدون در سده هشتم، به این موضوع اشاره داشته و در زمان معاصر، فيلسوفاني همچون علّامه اقبال لاهوري، علّامه طباطبایی، شهيد سيدمحمدباقر صدر، شهيد مطهري و آیت‏الله جوادي‌آملي و آیت‏الله مصباح به تفصيل، اين بحث را بررسي كرده‏اند. در طول زمان، به تدريج، دامنه آن بسط يافته و افكار برخي از انديشمندان غرب همچون هگل، هربرت اسپنسر، استوارت ميل، اگوست كنت، دوركيم و ماكس‌وبر را به خود مشغول داشته و آنان نيز در اين زمينه مباحثي را مطرح کرده‏اند.
نگاه اسلام نسبت به این موضوع، اين است كه حقوق و مصالح فرد بر جامعه مقدم است (مفهوم حقوقي «اصالت»)؛ اما غايت نظام اسلامي با آنچه نظام‏هاي مادي و كاپيتال در پي آن هستند، تفاوت دارد. هر دو نظام (الهي و مادي) حقوق فرد را بر جامعه مقدم مي‏دارند؛ ولي در نظام ديني، حق را به فرد مي‏دهند تا ايثار كند و روحيه ايثارگري در او تقويت شود؛ اما مكاتب مادي، اولويت را به فرد مي‏دهند تا استيثار كند. مبناي اسلام در اولويت‏بخشي به حقوق فردي، بر مصالح و حقوق اجتماعي، احياي روحيه فداكاري و ازخودگذشتگي است: «وَ يُؤْثِرُونَ عَلَي أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ»(حشر/ 9) از همین رو، انسان هرچند به چيزي نيازمند باشد، باز ديگران را بر خود مقدم مي‏دارد. پيامبر گرامي(ص) با ترويج و تعليم اين فرهنگ در مقام تحكيم بناي عظيم جامعه‏اي برآمدند كه با هيچ تهديدي متزلزل نخواهد شد؛ زيرا با عمل به تعاليم آن، افراد جامعه، تأمين معاش ديگران را جزئي از حيات فردي خويش دانسته، با تكامل روح و از خودگذشتگي، سعادت و رستگاري آخرت را براي خود فراهم مي‏کنند. پس تقدم حقوق فرد بر جامعه در اسلام براي ايثار آن به نيازمندان است، نه براي اسراف در دست متمولان در جهت استخدام و تعدي بر ديگران، اما در نظام‏هاي غير الهي و مكاتب مادي، تقدم حقوق فرد بر جامعه در جهت منفعت‏طلبي، سودگروي و برتري‏جويي در مسير تحقق اميال و خواسته‏هاي شخصي است.
اما درباره مفهوم اجتماعي اصل از نگاه اسلام، فرد و جامعه تأثيري متقابل دارند؛ زيرا افرادي كه در جامعه به سر مي‏برند، دو دسته‏اند: خواص و عوام. گروه خواص، كه از درك و معرفت بالايي برخوردارند، بر جامعه تأثيرگذارند؛ اما عوام، كه تابع جوّ حاكم بر جامعه‏اند، جامعه بر ايشان اثرگذار است. احاديثي كه افراد جامعه را به حاكم آن تشبيه کرده، به اين نكته اشاره دارند. «اذا تغيّر السلطان تغيّر الزمان»؛ هنگامي كه حاكم و سلطان وقت تغيير كند، زمان تغيير خواهد كرد.
این نگاه به نوعی در نراقی اول نیز وجود دارد. وی از آنجایی که انسان را مدنی‌الطبع می‌داند و معتقد است انسان فطرتاً به اجتماع گرایش دارد، رابطه فرد و جامعه را رابطه وابستگی متقابل در جهت کمک به ارتقای سطح رشد معنوی و مادی و رفع نیازمندی‌های انسان‌ها تفسیر می‌کند. نراقی این رابطه را کاملاً دوجانبه دانسته و درباره تأثیر جامعه بر فرد می‌نویسد: «رسیدن افراد انسان به درجات عالیه علم و عمل موقوف است بر زندگانی ایشان در مدت مدیده و زندگی ایشان در این مدت موقوف است بر امور چند از لباس، ماکولات و اسلحه‌ای چند... و شکی نیست که هر یک از افراد انسان خود به تنهایی نمی‌تواند که همه این امور را به دست خود سرانجام کند، بلکه در سرانجام شدن امور مذکوره بعضی محتاج بعضی دیگر هستند. پس باید جمعی از افراد انسان معاونت و امداد یکدیگر را بکنند تا امور مذکوره سرانجام شود.»(1) 
نراقی معتقد است، در جامعه‌ای که امنیت و عدالت نباشد، فرد نمی‌تواند استعداد معنوی خود را شکوفا کرده و به سعادت برسد. از سوی دیگر، فرد نیز نقش مؤثری در آبادانی و رشد کیفی اجتماع به عهده دارد. افراد با توجه به سطح برخورداری از مراتب کمالات و فضایل کارآیی علمی، معنوی و عملی متفاوتی را در اجتماع خواهند داشت. انبیا که کامل‌ترین افراد از نظر فضیلت هستند، بیشترین تأثیرگذاری را در اصلاح و کمال جامعه داشته‌اند. پس از آنها، زمامداران و رهبران معنوی و مذهبی جامعه نقش تغییرساز را به عهده دارند. نقش این دو گروه به قدری است که حتی محقق نراقی فقدان آنها یا تعالیم‌شان را برابر با فروپاشی روند کمال‌گرایی جامعه برشمرده است.(2)  
بنابراین، رابطه فرد و جامعه از منظر محقق نراقی رابطه متقابل مسئولیت‌پذیری است و همان‌طور که رشد جامعه و برقراری عدالت در آن مبتنی بر اصلاح فرد است، اجتماع مهذب نیز نردبان رشد انسان خواهد بود. 
* منابع در دفتر هفته‌نامه موجود است.

 شهاب زمانی/ در پی مباحثی که به تازگی درباره نقش آرای مردم در مشروعیت نظام سیاسی مطرح شد، پردازشی نو در راستای تبیین مشروعیت و مقبولیت و تمایز آن دو لازم است.
مشروعیت (Legitimacy) در لغت به معنای «قانونی بودن» و «مطابق با قانون» آمده است و اگرچه ریشه لغوی آن، از «شرع» گرفته شده و با کلمه‌هایی، چون «شریعت» و «متشرعه» هم‌ریشه است؛ اما به پیروان دین و شریعت اختصاص نداشته و یک اصطلاح در فلسفه سیاست به شمار می‌رود.
مشروعیت به «حقانیت» اشاره دارد و عبارت است از توجیه عقلانی اعمال حکومت از سوی حاکم. به عبارت دیگر، مشروعیت یک ویژگی در نظام حکومتی است که حاکم به مدد آن، حکمرانی خویش را صحیح می‌داند و مردم تبعیت از حکومت را وظیفه خود می‌شمارند. مشروعیت پاسخی به این پرسش‌ها است که چرا عده‌ای حق حکومت دارند و دیگران به اطاعت از آنان موظفند، و حاکم برای نافذ بودن حکمش چه ویژگی‌ها و صلاحیت‌هایی را باید داشته باشد؟ این پرسش‌ها حاکی از آن است که در هر جامعه‌ای، بر مبنای باورهای رایج در آن جامعه، تنها عده‌ای صلاحیت حکمرانی دارند و اگر قانونی را وضع یا امر و نهی می‌کنند، ناشی از حقی است که دارند و تبعیت ملت نیز ناشی از اعتقادشان به صلاحیت و شأنیت اعمال حکمرانی آنان است.
واژه مقابل مشروعیت، که ما را در فهم آن مدد می‌رساند، غصب (Usurpation) است. کسانی که حکومت را به ناحق غصب کرده‌اند، سعی در کسب وجهه برای خود داشته و می‌کوشند با انتساب خود به خداوند و ارزش‌های دینی یا با به اطاعت کشاندن مردم، مبنایی برای مشروعیت خود یافته و حکومت خویش را مشروع جلوه دهند.
از آنجا که هر حقی در اسلام، ملازم تکلیفی است، حق حاکمیت، به معنای آن است که مردم موظف به اطاعت از حاکمی هستند که حاکمیتش مشروع است. به عبارت دیگر، آیا حکومت حق است یا تکلیف؟ حاکم حق حکومت دارد یا موظف است حکومت کند؟ از نظر اسلام، حکومت هم حق است و هم تکلیف و کسی که واجد شرایط و معیارهای حکومت باشد، در شرایطی، موظف است حکومت را بپذیرد. وقتی حکومت را نوعی حق بدانیم، پس متعلق به افراد معینی خواهد بود. البته این به معنای آن نیست که آن گروه ممتازند؛ زیرا در جامعه اسلامی همه فرصت آن را دارند که آن شرایط و معیارها را کسب کنند. مبتنی بر این نگاه، باید بین مشروعیت و مقبولیت سیاسی تمایز قائل بود. تعریف مشروعیت به مقبولیت، ناشی از فرهنگ معاصر غرب است. بیشتر نویسندگان غربی، مشروعیت را به مقبولیت تعریف کرده‌اند؛ زیرا در جامعه‌ای که انسان به جای خدا بنشیند و مدار ارزش‌ها و ملاک حسن و قبح شمرده شود، طبیعی است که مشروعیت نیز به او ارجاع شود و رضایت و مقبولیت بشر، ملاک و تعریف مشروعیت قلمداد شود.

تحلیلی بر نسل نوین جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی‌ـ قسمت شصت‌وسوم
 دکتر سیامک باقری‌چوکامی/ 
سبک زندگی و شیوه زیستن مهم‌ترین بخش از عرصه حیات اجتماعی را تشکیل می‌دهند. سبک زندگی نرم‌افزار جامعه‌سازی را تشکیل می‌دهد. سبک و شیوه زندگی، مؤلفه‌هایی چون تشکیل خانواده، سبک ازدواج، نوع البسه و خوراک، مسکن و معماری، الگوی مصرف، تفریحات و شیوه گذران اوقات فراغت، مسئله خط و زبان، روش معیشت و کسب‌وکار، نوع هنر، ادبیات و سینما، رفتارها در محل کار، مدرسه، دانشگاه، در فعالیت سیاسی، ورزش، رسانه، با پدر و مادر، همسر، فرزند، رئیس، مرئوس، پلیس، کارگزاران دولت، دوست، دشمن، بیگانه و... را تشکیل می‌دهد. با توجه به این مؤلفه‌ها، سبک زندگی بخش حقیقی و اصلی تمدن را شامل می‌شود. بررسی‌های پژوهش‌های مختلف نیز نشان داده‌اند، بین سبک زندگی و هويت اجتماعی شامل هويت مذهبی، هويت ملی، هويت گروهی، هويت خانوادگی و هويت فردی همبستگی معناداری وجود دارد.(نوابخش، 1393، ص 51 - 48)

ابزارها و شیوه‌های بسط
 سبک زندگی غربی
بازیگران جنگ نرم با آگاهی از اهمیت راهبردی سبک زندگی، برنامه هدفمندی را در جهت بسط سبک زندگی غربی و آمریکایی در دیگر کشورها تنظیم و طراحی کرده‌اند که یکی از گونه‌های جنگ نرم اجتماعی نامیده می‌شود. رقابت و تحمیل سبک و الگوهای زندگی، صحنه این نبرد را تشکیل می‌دهد. در این جنگ درگیری دو نظام (نظام غربی و نظام اسلامی) بر غربی‌سازی و اسلامی کردن سبک و الگوی زندگی است. اگرچه تهاجم سبک زندگی غربی علیه جوامع غیر غربی و جامعه مسلمانان سابقه بسیاری دارد؛ اما از اواخر عصر سوم، نبرد نرم شکل نوین به خود گرفته و از روند شتابانی برخوردار شده است.
1ـ فناوری‌های نوین
فناوری‌های نوین اعم از سخت‌افزار و نرم‌افزار در کمیت و کیفیت جنگ بر سر سبک زندگی تأثیر بسزایی داشته است. در حقیقت، با توجه به اینکه امروزه فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی مانند رسانه‌ها، ماهواره‌ها، اینترنت و... به مؤلفه‌هایی بی‌بديل در زندگی بشر تبديل شده‌اند، نقش اساسی در تغییر سبک زندگی پیدا کرده‌اند. به باور گیدنز، رسانه‌ها با قدرت عظیم فرهنگی خود می‌توانند بر الگوهای زندگی انسان‌ها تأثیر بگذارند.(گیدنز، 1382، ص 48)
بازیگران مهاجم در موج چهارم نبرد نرم با برخورداری از این فناوری‌ها و توسعه و گسترش آن، قابلیت‌های عظیمی را برای تحمیل نرم‌افزارانه سبک و الگوهای زندگی غربی به دست آورده‌اند. فناوری‌های نوین ارتباطی ارزش‌های غربی را به صورت تدریجی، آرام و چراغ خاموش به حریم خصوصی و زندگی روزمره شهروندان منتقل می‌کنند.
2ـ شبکه‌های ماهواره‌ای
در این نبرد، شبکه‌های ماهواره‌ای یکی از کانال‌های مهم و بسیار تأثیرگذار در انتقال ارزش‌های غربی به دیگر جوامع، از جمله جمهوری اسلامی به شمار می‌آیند. شبکه‌های ماهواره‌ای با نمایش سریال‌ها و فیلم‌های مختلف تلاش می‌کنند سبک زندگی عاطفی و زناشویی مردم را تغییر داده و به مسیر دلخواه خود هدایت کنند. یکی از رویکردهایی که به طور جدی در سریال‌های ماهواره‌ای یافت می‌شود، تغییر تابوهای زبانی و نیز رفتاری و به تدریج حساسیت‌زدایی از واژه‌هایی، مانند دوست‌دختر، دوست‌پسر و الفاظ مربوط به مشروب‌خواری و رابطه جنسی است. برخی پژوهش‌های میدانی نشان داده است، به هر اندازه که تماشای سریال‌های ماهواره‌ای بیشتر می‌شود، سبک زندگی بانوان هم مطابق با سریال تغییر پیدا می‌کند.(رحمان‌زاده و طهماسبی، 1390، ص 15)
3ـ شبکه‌های اجتماعی
شبکه‌های اجتماعی ابزار مؤثر دیگری هستند که بازیگران جنگ نرم را قادر به تغییر سبک زندگی ملل دیگر کرده است. شبکه‌های اجتماعی مجازی که عمر خیلی زیادی ندارند، با سرعت فوق‌العاده‌ای توانسته‌اند جای خود را در زندگی مردم باز کنند. نتایج نظرسنجی ژانویه سال 2004 شبکه بی‌بی‌سی نشان می‌دهد، شبکه‌های اجتماعی تأثیرات وسیعی را در سبک زندگی افراد داشته‌اند.(بشیر و افراسیابی، 1391، ص 34) پژوهش میدانی درباره شبکه‌های اجتماعی اینترنتی و سبک زندگی جوانان نشان می‌دهد، میان عضویت در شبکه‌های اجتماعی اینترنتی و سبک زندگی از جمله انتخاب نوع پوشش، شیوه بیان و انتخاب نوع الفاظ و شیوه‌های برقراری ارتباط با جنس مخالف ارتباط معناداری وجود دارد.(همان، ص 51 - 49) بنابراین، مطالعه تأثیر شبکه‌های مجازی بر شاخصه‌های مختلف زندگی نشان می‌دهد، این شبکه‌ها به تهدیدی علیه سبک زندگی اسلامی در ایران تبدیل شده‌اند که به طور حتم اگر برنامه‌ریزی درستی صورت گیرد، می‌تواند یک فرصت به شمار بیاید.
4ـ سیطره بر نظام آموزشی
یکی از راه‌های انتقال سبک زندگی غربی به دیگر جوامع از طریق «به دست گرفتن کنترل عملی نظام‌های آموزشی» کشورهاست. سند ۲۰۳۰ یونسکو، یکی از اهرم‌های جدید است که ارگان‌های وابسته به نظام جهانی در سازمان ملل، در حوزه آموزش طراحی کرده‌اند و تحت عنوان جهانی و فراگیر کردن آموزش،‌ الگوهای محوری مدنظر جهان‌بینی غربی در مفاهیمی، همچون خانواده، نسبت بین دو جنس، برخی شئون سبک زندگی و محتوای آموزشی و تعلیمی را تعیین کرده و از طریق مصوبات قانونی، کشورهای دیگر را به اجرای آنها مجبور می‌کنند.
5ـ ترویج و توسعه زبان انگلیسی
ترویج و توسعه زبان انگلیسی نمونه دیگری است. در گذشته هر جا استعمار انگلیس و فرانسه وارد می‌شدند، تلاش می‌کردند زبان رسمی آن جامعه را به انگلیسی یا فرانسوی تغییر دهند.(رهبر معظم انقلاب، 23/7/۱۳۹۱) در چند دهه اخیر، این موضوع با شیوه‌هایی همراه شده که تأثیر آن را به شدت افزایش داده است. از جمله محتوای کتاب‌هایی که در کانون‌های زبان انگلیسی به کودکان و نوجوانان تدریس می‌شود، مروج شیوه‌های زندگی غربی مانند عادی جلوه دادن دوستی دختر و پسر، نگهداری سگ و انواع حیوانات، نوع پوشش لباس، اسراف در لباس و خوراک و... است.
بررسی متون آموزش زبان مؤسسات مشهور کشور نشان می‌دهد، در آن متون بسیاری از مفاهیم، ارزش‌ها و هنجارهای جوامع غربی، به منزله تنها مفاهیم و ارزش‌های مقبول و جهان‌شمول به فراگیران آموزش داده می‌شوند.(الیاسی، ص 83)
برخی از نویسندگان غربی معتقدند حوزه زنان قابلیت بسیار بالایی برای نفوذ پایدار در جوامع مختلف و تغییر سبک زندگی دارد. به باور توماس فریدمن، جهان غرب به این واقعیت واقف شده است که یکی از روش‌های نفوذ پایدار در مردم کشورهای در حال توسعه و به ویژه کشورهای اسلامی، زنان آن کشورها است. از نظر او، با تغییر نظرات و نگرش‌های زنان و ترغیب آنان به ابعاد رفتاری همسو با کنش‌های غربیان می‌توان روی دیگر افراد جامعه تأثیر گذاشت. یافته‌های پژوهشی بارون، دیدگاه فریدمن را تأیید می‌کند و نشان می‌دهد، که لازمه بسیاری از تغییرات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه ایجاد تغییر در باورها و گرایش‌های زنان آن جامعه است.(همان، ص 71)
تأمل در محتوای رسانه‌های فارسی‌زبان آمریکا و انگلیس دلالت بر این دارد که آنها برنامه‌های ویژه‌ای برای حوزه زنان تدارک دیده‌اند. در این راستا، رسانه‌های موصوف بخش‌های زیادی از برنامه‌های خود را به زنان ایرانی اختصاص داده‌اند، به این امید که مطالبات آنان را افزایش دهند؛ بر نظرها و نگرش‌های آنان تأثیر بگذارند و آنان را برای دست یازیدن به کنش‌های اعتراض‌آمیز ترغیب کنند.

در دنیای معاصر، الگوی حکومت دموکراسی به دلیل فراز و فرودها و محاسن و معایبی که داشته، سبب‌ساز طرح پرسش‌های زیادی درباره حکومت، مشروعیت حاکمان و شیوه‌های خوب حکومتداری شده است. در بین آنها زیربنایی‌ترین پرسش، پرسش از مشروعیت حکومت است. مشروعیت حکومت در کشورهای مدعی دموکراسی، تنها به مدد رسانه‌های جمعی، مطبوعات و فناوری تبلیغی است. این ابزار، افکار عمومی را هر طور که بخواهند، هدایت کرده و سمت‌وسو می‌دهند. امروزه روشن شده است که در این حکومت‌ها، که خواست اکثریت، منشأ مشروعیت حکومت شمرده می‌شود، ده‌ها وسیله غیر شرافتمندانه به کار گرفته می‌شود تا خواست مردم به جهتی که صاحبان زر و زور و تزویر می‌خواهند، هدایت شود.
اما مشروعیت حکومت در اسلام چگونه است؟ مبنای مشروعیت حاکم چیست؟ دستگاه حاکم بر اساس چه مجوزی قوانین را وضع و اجرا می‌کند؟ آیا حاکم چون شخصیت برجسته و والایی است، به خود اجازه حاکمیت و وضع قانون را می‌دهد؟ آیا دودمان و حسب و نسب و زور و غلبه مبنای مشروعیت حاکم است؟ یا آنکه مشروعیت، منشأ الهی دارد که بر اساس آن، حاکم خود را محق در حاکمیت می‌داند و مردم به خاطر باورهای دینی از او اطاعت می‌کنند؟
«ولایت فقیه؛ ولایت فقاهت و عدالت» تألیف آیت‌الله جوادی‌آملی عنوان کتابی است که نظریه ولایت فقیه در اسلام را تبیین می‌کند. آیت‌الله جوادی‌آملی از فقها و فیلسوفانی است که دلایل عقلی متقنی بر ضرورت ولایت فقیه ارائه کرده است. ایشان در این کتاب دلیل «عقلى محض»، دلیل «مرکب از عقل و نقل» و دلیل «نقلى محض» بر ولایت فقیه را بررسی کرده است. این کتاب که به همت انتشارات اسراء چندین بار به چاپ رسیده، در هفت فصل با عناوین و موضوعاتی چون؛ انسان، آزادی، عبودیت، قانون؛ حکومت اسلامی و اهداف آن؛ ضرورت ولایت فقیه؛ ولایت فقیه یا وکالت فقیه؛ وظایف و اختیارات ولی فقیه؛ امام خمینی؛ ولایت فقیه، عزت مردم و بررسی پرسش و پاسخ‌ها تدوین شده است. در فصل هفتم کتاب که به پاسخ شبهات و پرسش‌ها اختصاص یافته، استاد متأله معاصر به ۱۱۵ سؤال با موضوع اصل ولایت فقیه پاسخ‌های دقیق و متقنی داده است.


سیاست خارجی بسیاری از کشورهای جهان تحت دو رویکرد کلان، یعنی چالش و سازش بر اساس منافع ملی، ارزش‌ها و مزیت‌های کلیدی آنها تعریف و صورت‌بندی می‌شود. فطرت آزادی‌خواه و استقلال‌طلبانه انسان‌ها پرداخت هزینه برای استقلال واقعی را امری مقبول می‌داند و به همین میزان، رویکرد سازش با قدرت‌ها به قیمت زیر سؤال رفتن سرمایه‌های اصلی انسانی، نظیر آزادی و استقلال را مذموم می‌شمارد. میزان پایداری ملت‌ها در برابر ظلم قدرت‌ها در این دو موضوع تعیین‌کننده بزرگی و شأن احترام‌آمیز آنها در طول تاریخ و در میان دیگر ملت‌ها بوده است. اگر رویکرد سازش در زمینه‌های مختلف به هضم شدن در هاضمه سیری‌ناپذیر منظومه فکری غربی و اقتصاد جهانی منجر شود، نه تنها منابع اقتصادی کشور را تحت مدیریت اقتصاد سوداگرایانه غرب قرار می‌دهد؛ بلکه تصمیم‌گیری سیاسی و فرهنگی را نیز از مسئولان کشور سلب می‌کند.