علی حیدری/ موضع‌گیری شجاعانه، قاطعانه و تهاجمی علیه دشمنان انقلاب اسلامی از نکات پرتکرار در بیانات و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب اسلامی است که در چارچوب سه اصل عزت، حکمت و مصلحت همواره از مسئولان سیاست خارجی کشورمان مورد انتظار بوده است. سه اصل اساسی که به منزله یک مثلث الزامی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی و ارتباطات بین‌المللی کشورمان قرار داده شده و تعامل سازنده با جهان در سند چشم‌انداز بیست ساله‌ کشور نیز بر مبنای این سه اصل مورد توجه قرار گرفته است. تجربه نشان داده است هر جا از این اصول تبعیت کردیم، نه تنها دولت‌ها و ملت‌ها، بلکه قدرت‌های جهانی هم به ناچار به حقوق اساسی ملت ایران احترام گذاشتند و هر جا که از اصول و آرمان‌های خود کوتاه آمدیم، شاهد تعرض بیگانگان به منافع ملی و حقوق مسلم خود بودیم.
نگاهی به عرصه سیاست خارجی و دیپلماسی جمهوری اسلامی، به ویژه در دوران چهار ساله دولت تدبیر و امید نشان می‌دهد، با وجود تلاش‌های دیپلماتیک فراوانی که از سوی دستگاه دیپلماسی در ماجرای گفت‌وگو با کشورهای 1+5 برای حل‌وفصل پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی انجام شد، متأسفانه در برخی مقاطع به نام تعامل و مذاکره با دولت‌های دیگر شاهد نوعی انفعال و کوتاه آمدن از آرمان‌ها و اهداف در مواجهه با قدرت‌های جهانی هستیم تا حدی که مواضع مداخله‌جویانه قدرت‌های استکباری را هم بی‌پاسخ می‌گذاریم. در چنین شرایطی است که خلأ ایجاد شده در فضای دیپلماسی باید با پاسخی در خور شأن دشمن پر شود.
در همین راستا، هفته گذشته سردار سرلشکر باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در همایش فرماندهان نیروی زمینی سپاه تحلیلی از تهدیدات نوین امنیتی و تلاش قدرت‌های استکباری و دولت‌های مرتجع منطقه‌ای برای کشاندن تهدید به داخل مرزهای ایران ارائه کرد و در بخشی از سخنانش گفت: «مقامات آمریکایی قدری عاقلانه‌تر، سنجیده‌تر و پخته‌تر نسبت به دیگر کشورها آن هم کشور مقتدری، مانند ایران که با سربلندی و صلابت برابر تمامی توطئه‌ها ایستادگی کرده، صحبت کنند و بیش از این با آبروی نداشته خود بازی نکنند.» سردار سرلشکر جعفری، فرمانده کل سپاه نیز در همین نشست گفت: «اگر آمریکا بخواهد موضوع تحریم دفاعی و تحریم سپاه را دنبال کند قبل از آن، باید پایگاه‌های منطقه‌ای خود را تا عمق هزار کیلومتر در اطراف ایران جمع‌آوری کند.» وی با اشاره به فریبکاری‌های دشمن در قالب توافق برجام، تأکید کرد: «ملت ایران بی‌صبرانه در انتظار موضع‌گیری مقتدرانه مسئولان سیاست خارجی کشور است.»
این اظهارات فرماندهان ارشد نظامی در حالی اتخاذ شد که اقدامات اخیر آمریکایی‌ها از مواضع خصمانه وزیر خارجه آمریکا گرفته تا سخنان نماینده این کشور در سازمان ملل که رنگ و بوی دخالت و تهدید داشت و اعمال تحریم‌های جدید آمریکا علیه کشورمان با پاسخ درخور و بموقع از سوی مسئولان دولتی مواجه نشده بود. 
پاسخ فرماندهان نیروهای مسلح به اقدامات و موضع‌گیری‌های آمریکایی‌ها با هدف رفع تهدید و جلوگیری از جسارت‌ها و گستاخی‌هایی بود که در عرصه سیاست خارجی بروز و ظهور می‌کرد و پاسخ درخوری هم به آنها داده نمی‌شد. اتفاقاً این گونه اظهار نظر فرماندهان نیروهای مسلح کشورمان که برخی رسانه‌های غربی از آن به عنوان «تهدید» نام بردند، با هدف جلوگیری از تشدید فضای تنش و یکجانبه‌گرایی برخی قدرت‌ها صورت می‌گیرد که فراموش نکنند در فضای بین‌المللی به حقوق دیگر ملت‌ها احترام بگذارند و از موضع قدرت با آنها سخن نگویند.

نماینده ولی‌فقیه در سپاه
حجت‌الاسلام‌ والمسلمین سعیدی درک صحیح از مقتضیات زمان را از مؤلفه‌های انقلابی‌گری دانست و گفت شناخت دشمن و حساسیت در برابر نفوذ، شجاعت و صراحت در برابر دشمن از شاخصه‌های مهم انقلابی‌گری است و نباید در برابر دشمن  دچار ترس و دلهره شد.
به گزارش صبح صادق حجت‌الاسلام‌ والمسلمین علی سعیدی نماینده ولی‌فقیه در سپاه در چهارمین همایش مشترک مدیران حوزه‌های علمیه، مسئولان دفتر نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه و مسئولان بسیج طلاب و روحانیون کشور که در مجتمع آموزشی‌فرهنگی یاوران مهدی(عج) برگزار شد، با اشاره به نقش علما در زمان غیبت امام زمان(عج) اظهار داشت: «رسالت اصلی روحانیت در این برهه از زمان آگاه‌سازی، هوشیارسازی و معنویت‌افزایی در جامعه است.» وی با اشاره به اهمیت استانداردسازی معیارها در پیشبرد اهداف و آرمان‌ها گفت: «اسلام دینی است که تعریف دقیقی از انسان دارد و برای کمال بشر دو اصل رهبری مطلوب و قانون مطلوب برای جامعه بسیار مهم است.»
نماینده ولی‌فقیه در سپاه انقلاب‌زدایی از مقدسات، شخصیت‌ها و نهادهایی همچون حوزه، دولت و جامعه را از دیگر تهدیدات مهم برشمرد و گفت: «‌در دوران غیبت استاندارد دین اجتهاد و عدالت واقعی است که اگر برای مردم به درستی تبیین شود، با چالش‌های مختلف روبه‌رو نخواهیم شد.»
وی افزود: «تبعیت از ولی‌فقیه یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های انقلابی‌گری است و تشخیص و عمل در حوادث مهم منطقه و بین‌الملل برعهده و تشخیص رهبری است.»
نماینده ولی‌فقیه در سپاه  با اشاره به پدیده‌های جریانی در کشور خاطرنشان کرد: «پدیده‌های جریانی دارای عقبه و پیشینه هستند و برای آن برنامه‌ریزی و اندیشه کرده‌اند. حقیقت این است که امروز در برابر انقلاب جریانی وجود دارد که غرب‌گرا و غرب‌باور است که حل مشکلات را در گرو حل‌شدن در الزامات جهانی می‌داند.»
حجت‌الاسلام‌ والمسلمین سعیدی با اشاره به نقش حوزه‌های علمیه در شکل‌گیری دولت و مجلس انقلابی گفت: «حوزه به‌ مثابه استاد و مرشد انقلاب است و باید بینش، بصیرت و اخلاق سیاسی را در بین مسئولان و مدیران کشور نهادینه کند.»
وی با‌‌ اشاره به برخی از اقدامات تأثیرگذار تیپ 83 امام صادق(ع) در حل معضلات جامعه گفت: «ماهیت این تیپ، رزمی تبلیغی است و وظیفه آن شناسایی برادران و خواهران طلبه انقلابی است.»
نماینده ولی‌فقیه در سپاه در پایان با ‌اشاره به نقش و جایگاه بسیج اساتید قم و حضور بیش از 900 استاد در آن، تصریح کرد: «بعد از تشکیل بسیج اساتید قم، بسیج اساتید اصفهان، خراسان و تهران شکل گرفت و این سبب شد تا با توجه به استقبال گسترده اساتید حوزوی کشور از این طرح، بسیج طلاب کشور تشکیل شود و تا امروز نیز برکات زیادی داشته است.»


سردار قاسم سلیمانی
سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه عصر در مراسم یادواره شهدای کن اظهار داشت ما دینی نسبت به شهدا داریم که ریشه در بن اعتقادات ما دارد و ما نسبت به درک این جایگاه بنا به قول حضرت امام(ره) عاجز هستیم.
وی افزود: «اگر چه نسبت به این جایگاه معرفت نداریم؛ اما به چگونگی حصول به این جایگاه معرفت داریم. کسی نمی‌تواند بگوید که نسبت به چگونه رسیدن به مقام شهادت معرفت ندارد و هر انسانی می‌تواند به این مقام نائل شود.»
فرمانده نیروی قدس سپاه ادامه داد: «ما تمامیت ارضی و استقلال و عزت خودمان را مدیون شهدا هستیم و اگر شهدا نبودند و از خانواده خود نمی‌گذشتند، امروز عزت کشور ما پایدار نبود.»سرلشکر سلیمانی تصریح کرد: «دوران دفاع مقدس یک الگویی است برای همه دوره‌های انقلاب و این دوران تجربه موفقی برای همه دوران‌ها است.»وی خاطر‌نشان کرد: «اگر بخواهیم جامعه را که مهم‌ترین نگرانی در آن تربیت است را راهنمایی کنیم، باید به ویژگی‌های دفاع مقدس برگردیم. یکی از ویژگی‌های جنگ حاکمیت دین بود.»
فرمانده نیروی قدس سپاه با بیان اینکه یکی دیگر از ویژگی‌های دفاع مقدس فضای مدیریتی حاکم بر آن بود گفت: «اگر جامعه‌‌ای می‌خواهد منزه بشود، اولین چیزی که در آن تأثیر دارد مدیران جامعه هستند. اگر بر رفتار مدیران اصول اعتقادات به صورت عملی استوار بود، آنها موفق می‌شوند. اگر در رفتار مسئول اعتقادات محوریت داشت این اثر تربیتی بزرگی دارد.»وی ادامه داد: «در جنگ عارف‌ترین عرفا تربیت شدند، این امر به دلیل حجم بالای دینداری بود که حضرت امام تأثیر زیادی در آن داشت.»سرلشکر سلیمانی با اشاره به داستان حضرت ابراهیم(ع) گفت: «تمام کفار در مقابل حضرت ابراهیم(ع) ایستادند و بعضی سرمایه خود را برای خرید هیزم و سوزاندن ایشان هزینه کردند. در همین داعش دیدم که افرادی از اینکه نوبت عملیات انتحاری آنها به تأخیر افتاده ناراحت هستند.»فرمانده نیروی قدس سپاه اظهار داشت: «فرهنگ شهید جز مؤثرترین کار‌های فرهنگی است و ما برای اینکه جامعه‌مان به حقیقت خودش باز‌گردد باید این فضا را برای همه نوع افراد آماده کنیم.»

  مهدي سعيدي/ امروز داستان مديريت کلان‌شهرها به يکي از مهم‌ترين مسائل مديريتي در سطح جهاني تبدیل شده است. اداره کلان‌شهرها گاهی به قدری اهميت دارد که بی‌شک از اداره چندين وزارتخانه سنگين‌تر مي‌شود. واقعيت آن است که مديريت چنين شهرهايي که جمعيت آنها از تعداد زیادی از کشورهاي جهان بيشتر است را مي‌توان با جايگاه رياست‌جمهوري مقايسه کرد.
با اين مقدمه کوتاه بايد گفت که مديريت کلان‌شهر تهران نيز يکي از مسائل مهمي است که تصميم‌گيري درباره آن به روزهاي آتي سياست کشور کشيده شده است. جريان‌هاي سياسي تلاش دارند تا در تصميم منتخبين شوراي شهر تهران نقش‌آفرين باشند و گزينه مطلوب خود را به جايگاه شهردار برسانند.
پس از هفته‌ها رايزني و شايعات فراوانی که در فضاي سياسي کشور منتشر شد، هفته گذشته اعضاي شوراي شهر پنجم تهران، جلسه رسمي خود با هدف برگزيدن نامزدهاي مطلوب برای معرفي شهردار جديد کلان‌شهر تهران را آغاز کردند؛ جلسه‌اي که در آن با انتخاب هفت گزينه نهايي از ميان 24 نفر پيشنهادي، تا حد زيادي حل معماي شهردار آينده تهران آسان شد. اسامی افراد موجود در اين فهرست عبارت بود از: ۱ـ عباس‌احمد آخوندي، ۲ـ معصومه ابتکار، ۳ـ علي‌اصغر احمدي، ۴ـ سيدمحمدعلي افشاني، ۵ـ حبيب‌الله بيطرف، ۶ـ وفا تابش، ۷ـ اکبر ترکان، ۸ـ احمد ترک‌نژاد، ۹ـ هاشم تقي‌زاده‌خامسي، ۱۰ـ محمد پژمان، ۱۱ـ عليرضا جاويد، ۱۲ـ سيدمحمود حسيني، ۱۳ـ پيروز حناچي، ۱۴ـ محمدصادق خرازي، ۱۵ـ ابوالفضل رضوي، ۱۶ـ محمد ستاري‌فر، ۱۷ـ محمد شريعتمداري، ۱۸ـ الهه کولايي، ۱۹ـ سيدحسين مرعشي، ۲۰ـ محسن مهرعليزاده، ۲۱ـ حجت ميرزايي، ۲۲ـ محمدعلي نجفي، ۲۳ـ محسن نريمان و ۲۴ـ رضا ويسه.
در اين میان محمدعلي نجفي با 21 رأي، حسين مرعشي با 20 رأي، الهه کولايي با 16 رأي، محمدعلي افشاني با 14 رأي، حبيب‌الله بيطرف با 12 رأي، محمد شريعتمداري با 11 رأي و محسن مهرعليزاده با 9 رأي به عنوان شش گزينه ديگر نهايي براي تصدي پست شهردار تهران برگزيده شدند. هفت گزينه نهايي دو هفته فرصت خواهند داشت تا برنامه خود را براي مديريت اين شهر به اعضاي شورا ارائه دهند تا پس از بررسي‌هاي نهايي، گزينه نهايي شهرداري تهران انتخاب شود. در اين میان برخي افراد نيز به جاي ارائه برنامه، استعفاي خود را از نامزدي شهرداري تهران اعلام داشته‌اند!
مروري بر نام گزینه‌های نهايي، غلبه رويکرد سياسي بر فضاي گزينش و تصميم‌گيري را در شوراي شهر پايتخت نشان می‌دهد و حکايت از مسيري دارد که نگراني‌هايي را براي شهروندان تهران ايجاد کرده است؛ چرا که روندي که بايد مبتني بر شايسته‌سالاري دنبال شود، با تأثيرپذيري از مسائل سياسي، از روند شايسته‌سالاري خارج شده و سمت و سوي جناحي يافته و در اين ميان افرادي در مظان شهردار شدن هستند که سوابق سياسي‌شان بيش از صلاحيت‌هاي کارشناسي است!
اين خطاي راهبردي مي‌تواند فرصت‌هاي بسياري را به ضرر ملت بسوزاند و ناکارآمدي حاصله توان و انرژي و سرمايه‌هاي مادي و معنوي شهر را به هدر دهد و اين در حالي است که کلان‌شهرمان همچنان با معضلاتی جدي مواجه است که رفع آنها نيازمند تلاش‌هاي بي‌وقفه همه مسئولان است. خاطرات تلخ سياسي شدن شوراي شهر تهران در دور اول که اتفاقاً افرادي همسو و همفکر با اعضاي شوراي شهر امروز تهران آن را مديريت می‌کردند، بر اين نگراني‌ها افزوده است. در آن سال‌ها که دوران اوج حاکميت جريان اصلاح‌طلب بود، اختلافات سياسي در درون شورا به حدی بالا گرفت که در طول تمام دوره چهار ساله، هيچ‌گاه آرامش لازم براي مديريت شهري حاصل نشد! تنش‌ها و درگيري‌ها در شورا تأثير مستقيم خود را بر شهرداري گذاشت، به نحوي که در طول چهار سال چند بار شهردار تهران تغيير کرد و حتي زمان‌هايي بود که پايتخت بدون مديريت رها شده بود!
بی‌شک تغيير روند تصميم‌گيري در شوراها برای جلوگیری از تکرار خطاهای گذشته و بازگشت آن به مسير صحيح، نيازمند مطالبه‌اي عمومي و رسانه‌اي است که بايد در اين چند روزه شدت گيرد تا سرنوشت کلان‌شهر پايتخت به دست فردي سپرده شود که از توانمندي‌هاي مثبت اجرايي برخوردار بوده و مصالح عمومي را بر منافع جناحي ترجيح دهد.

بازتعریف منافع ملی و هویت ملی در گفت و گوی اختصاصی صبح صادق با دکتر حسین کچوئیان
حسن فلاح/منافع ملی آن چیزی است که به پیشرفت و اعتلای کشور در عرصه‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و... منجر می‌شود. اما آنچه درباره شناخت منافع ملی باید مورد نظر قرار گیرد، متضاد نبودن آن با هویت ملی ماست که از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. رهبر معظم انقلاب در دیدار رمضانی امسال خود با سران نظام فرمودند: «آن ‌وقتی منافع واقعاً منافع ملی هستند که با هویت ملی و انقلابی ملت در تعارض نباشند، والا آنجایی که ما چیزی را به‌ عنوان منافع ملی در نظر می‌گیریم، لکن هویت ملی را پایمال می‌کنیم، قطعاً اشتباه کرده‌ایم، این منافع ملی نیست.» در حقیقت، این منافع ملی است که باید با هویت ملی تطبیق داده شود، نه اینکه هویت ملی تابع منافع باشد. باید توجه داشت که همواره در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عده‌ای در داخل کشور مفهوم منافع ملی را تحریف کرده و به ‌دنبال ایجاد کشوری بی‌هویت و بدون آرمان و اراده سیاسی بوده‌اند تا از این طریق بتوانند ضربه عمیق خود را بر پیکر نظام جمهوری اسلامی وارد کنند. برای بررسی و واکاوی بهتر این موضوع به سراغ دکتر «حسین کچوئیان» جامعه‌شناس، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی رفتیم و با وی گفت‌وگویی را انجام دادیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.
* طی‌ سال‌های گذشته نوعی رفتارهای آکادمیک صورت گرفته که درصدد جاانداختن تعبیر اشتباه از منافع ملی در ذهن جوانان و ملت ایران بوده است، به گونه‌ای که با هویت اسلامی و انقلابی، مغایرت دارد. به نظر شما چرا عوامل نفوذی دشمن درصدد تغییر معنای منافع ملی هستند؟
مسئله فراتر از چارچوب محدودی است که اشاره می‌کنید، یعنی بحث ایدئولوژیک و تاریخی است! البته ذیل اینها دشمنی هم موضوعیت پیدا می‌کند. حال بحث ایدئولوژیک و تاریخی به چه معنا است؟ به این معنا که از ابتدای دوران مدرن تا پس از انتقال این مسائل و مفاهیم به جهان‌های غیر مدرن فرایندی وجود داشته یا شکل گرفته که مطابق با آن، جهان مدرن که بخشی از آن همین نظام‌های سلطه و ساختارهای سیاسی سلطه و نظامات یا رژیم‌های سیاسی سلطه‌طلب و دشمنی‌های آنها را هم در برمی‌گیرد، پیگیر هدف تثبیت این سیستم‌ها و نظامات خاص خودشان هم از نظر سیاسی و هم از نظر ایدئولوژیک هستند؛ یعنی غرب وقتی شروع کرده که مفهوم ملت و ملی‌گرایی موضوعیت نداشته، چراکه ملت و ملی‌گرایی از مفاهیم خاص جهان مدرن است. اینها وقتی شروع کردند، منازعه‌ای به وجود آمد؛ چون همه نهادها و سنت‌های فکری یا عملی موجود، دینی بوده‌اند؛ یعنی در جهان غرب، ‌پیش از جهان مدرن مسیحیت را داشته‌ایم و در جهان ما اسلام را داشته‌ایم که اینها برای پس زدن سنت‌های دینی و تثبیت خودشان و به تعبیری جاانداختن ارزش‌ها و مفاهیم خودشان، وارد چالش‌های مختلفی شدند. یکی از این چالش‌ها همان چالش‌های مربوط به جاانداختن مفهوم ملت و به تبع آن ملی‌گرایی است. ببینید خدا یا به طور کلی دین پیش از دوران مدرن محور انسجام و وحدت نظامات اجتماعی، حکومت‌ها و جوامع بوده است. اینها می‌خواهند این مفهوم اومانیستی و انسان‌گرایانه‌ای را که به اسم ملت است، جا بیندازند؛ یعنی در مقابل دین در قالب عقیده و ایدئولوژی که بشر را هدایت می‌کرده، چارچوب ایدئولوژیک جدیدی تحت عنوان «ملی‌گرایی» جا بیندازند. یعنی اینجا یک تقابل میان دنیای جدید که دنیای تجدد است و دنیای غیر متجدد که همان دنیای سنتی است به وجود آمد. که درصدد است مفاهیم خودش را به جای مفهوم خدا، دین و نظایر آن یا در واقع مفهوم ایدئولوژی ملی‌گرایانه را به جای ایدئولوژی دینی گسترش و ترویج دهد. اینجا نزاعی بین انواع جنبه‌های مختلف فکری و سیاسی دنیای متجدد و دنیای غیر متجدد ایجاد می‌شود. 
به عبارتی، برای اینکه دنیای قدیم و سنت را از بین ببرند و خودشان و مفاهیم مدرن را جا بیندازند و مشروعیت بدهند، وارد منازعه می‌شوند. یکی از منازعه‌ها این است که به گونه‌ای مفاهیم را منتقل کنند که از نظر معرفتی عقلانی، موجه و معتبر باشد و از نظر دیگر هم مفاهیم و معانی ارزشمندی برای مردم باشد؛ یعنی مردم دوست داشته باشند که با هویت جدید و به نام ملت آنها را تحت عنوان ایدئولوژی ملی‌گرایانه تعریف کنند و در واقع دنبال ملی‌گرایی به منزله ایدئولوژی خود باشند. در این راستا، روش‌های مختلفی را دنبال می‌کردند که بخشی از آنها توطئه‌گرایانه نبوده و بخشی هم توطئه‌گرایانه بوده است. برای اینکه این نزاع میان سنت و تجدید به نفع تجدید پیش برود، اهل نظر و متفکران دنیای متجدد درگیر این بحث شدند؛ از سویی برخی از اهالی سیاست و سیاستمداران نیز برای تحکیم سلطه و ارزش‌های خودشان، مردم را با این نظریه همراه کردند. مفهوم ملت به خودی خود یک مفهوم ارزشی و ایدئولوژیک نیست؛ بلکه یک چارچوب و قالب صورت‌سنجی جدید اجتماعی است؛ یعنی ما پیش از اینها قالب‌های اجتماعی مختلفی، همچون خانواده، طایفه، قبیله و قوم داشتیم که بعدها در دنیای مدرن مفهوم جدیدی از نظامات اجتماعی تعریف شدند به نام «ملت»! ملت یک واحد اجتماعی است که ما آن را پذیرفتیم. قرآن کریم با تبیین احوالات اقوام مختلف،‌ مانند عاد و ثمود و برخی از قبایل، اقوام را به منزله یک قالب عینی اجتماعی قبول کرده و این نظامات اجتماعی پیش از جهان مدرن را توضیح می‌دهد و می‌پذیرد؛ اما از آنجایی که دچار تنازع می‌شویم که به این مفهوم جنبه ارزشی بدهند و افراد به مثابه مبنا و معیار ایدئولوژیک به آنها تمکین کنند، ملت را به منزله یک قالب اجتماعی جدید پذیرفتیم و تلاش می‌کنیم وحدت ملی ایجاد کنیم؛ یعنی افراد و واحدهای مختلف اجتماعی را در درون این مفهوم جدید (ملت) تعریف کنیم؛ چرا که ساختار اجتماعی قبیله‌ای آنجا که در تقابل با ملت قرار می‌گیرد، مشکل ایجاد می‌کند. ملیت یا ملت در مقابل قالب‌های اجتماعی دیگر مانند قبیله، طایفه و قوم کارایی اجتماعی بیشتری دارد و چون شمول بیشتری دارد، قابلیت وحدت‌بخشی به تعداد بیشتری از انسان‌ها را دارد. البته هنوز آن قالب طایفه، قوم و قبیله تا هنگامی که کار خودش را انجام می‌دهد، مشکلی ندارد؛ اما وقتی که به مثابه یک واحد اجتماعی در تقابل با ملت قرار می‌گیرد، مشکل ایجاد می‌شود. مفهوم دیگری به نام دین نیز وجود دارد که حتی بیشتر از مفهوم ملیت یا ملت کارایی اجتماعی دارد؛ یعنی می‌‌تواند انسان‌ها و واحدهای اجتماعی را وحدت ببخشد؛ برای نمونه می‌توان به ملیت اسلامی،‌ ایرانی و عرب اشاره کرد. اینها با هم متعارض هستند و چطور ممکن است زیر چتر یک مفهوم اجتماعی جمع شوند؛ تنها چیزی که امکان دارد به اینها وحدت ببخشد، مفهومی است به نام دین یعنی در مقطع فعلی تاریخ بشر اگر شما بخواهید یک نظام واحد جهانی ایجاد کنید، با مفهوم ملت ممکن نیست؛ چون ملیت ملت‌ها را در مقابل هم قرار می‌دهد و نزاع و دشمنی ایجاد می‌کند. اینجاست که اگر ملیت در مقابل دین قرار بگیرد، ما می‌گوییم درست نیست. اشکال دوم جایی است که ایدئولوژی ملی‌گرایی مطرح می‌شود. به عبارتی، محل بعدی نزاع، بحث ملی‌گرایی است که بحث کاملاً متفاوتی از مسئله ملیت است؛ چراکه ملی‌گرایی یک ایدئولوژی است. ما ملیت را به منزله یک ساختار اجتماعی و قالب جدید جمعی می‌پذیریم؛ ولی ملی‌گرایی را نمی‌پذیریم و اگر می‌گوییم ملت خوب است، به منزله نظامی که می‌تواند تعداد کثیری از انسان‌ها را دور خودش جمع کند و به آن وحدت ببخشد، برای آن ارزش قائل می‌شویم.اما مسئله ملی‌گرایی متفاوت است، آنجایی که بخواهیم مفاهیم منافع ملی، هویت ملی و مسائلی نظیر آن را تعریف ملی‌گرایانه بکنیم، مشکل پیش می‌آید؛ یعنی منافع ملی الزاماً براساس ایدئولوژی ملی‌گرایانه تعریف نمی‌شود. براساس ایدئولوژی ملی‌گرایانه ملیت ایرانی در مقابل ملیت عرب قرار می‌گیرد؛ چون ملت‌ها یک قالب‌های اجتماعی هستند که بسته عناصری آنها را تعریف و تعیین می‌کند. چه چیزی ملت ایران را ملت می‌کند؟ آیا ایرانی بودن صرفاً به زبان فارسی و نژاد آریایی است؟! اگر این طور باشد ما در ایران ملیت نداریم؛ چون اقوام مختلفی از جمله ترک، کرد، لر،‌ عرب، بلوچ و ترکمن داریم. اگر آریایی بودن ملاک ملیت ایرانی باشد، اینها هیچ یک جزء ملت ایران نیستند؛ اما ما می‌گوییم ملیت ایرانی را هویت دینی می‌سازد؛ یعنی ما یک ملت موحد هستیم که به خداوند و رسولان وی ایمان داریم؛ به عبارتی می‌خواهیم آن گونه که خداوند مقرر کرده، مطابق با دین زندگی کنیم. آن ‌چیزی که ما را ملت می‌کند و وحدت و انسجام می‌بخشد، هویت دینی‌مان است. البته مؤلفه‌های هویتی دیگری هم وجود دارد؛ اما محور اصلی، دین ماست. این مغالطه را نباید کرد که بگوییم منافع ملی، منافع ملی‌گرایانه است؛ یعنی تعریفی را که ملی‌گرایی از منافع ملی دارد، به جای معنای دقیق کلمه جا بیندازیم. تعریف منافع ملی یک کشور یک تعریف ملی‌گرایانه نیست. همان طور که حضرت آقا به تازگی مطرح فرمودند، در منافع ملی ما هویت اصل باید لحاظ شود؛ یعنی هیچ منافع ملی نباید به گونه‌ای تعریف شود که با آن ارزش و محتوای هویتی ملت، یعنی دین در در تعارض قرار بگیرد. در واقع، در چارچوب ملی‌گرایانه از منافع ملی بگوییم چرا در عراق، سوریه و لبنان حضور پیدا می‌کنیم و آنها را یاری دهیم؟! در پاسخ به این پرسش می‌توان گفت، هویت ملی ایران محور دین و اسلام است و اقتضا می‌کند از این مؤلفه هویتی در منافع ملی دفاع کرد؛ یعنی وقتی به این مؤلفه هویتی، یعنی دین و شعائر دینی حمله می‌شود، برای دفاع از آن باید حاضر بود؛ این منافع ملی ماست! چون حمله به هویت دنیا، یعنی حمله به منافع ملی ما.
* از چه اهرم‌ها و ابزارهایی برای تغییر این موضوع استفاده می‌کنند؟
معمولاً در سطوح پایین‌تر هم ژورنالیست‌ها و احزاب قرار دارند که بیشترین خطا را در این سطح شاهد هستیم. متأسفانه، به دلیل ضعف بنیه دانشگاهی،‌ بسیاری از دانشگاهیان این تفکیک را انجام نمی‌دهند و تشخیص درستی ندارند. از سویی بر این باورند که این کار، اصولی و  عالمانه است؛ اینکه بگوییم منافع ملی یعنی منافع قومی! این خطاها را می‌کنند؛ ولی متفکران بزرگ در سطوح عالی و بالاتر این خطاها را مرتکب نمی‌شوند؛ یعنی در سطوح ژورنالیستی، سخنرانی‌ها، کارهای حزبی و تبلیغاتی این مغالطه‌ها صورت می‌گیرد و سعی می‌کنند این دو مفهوم را جابه‌جا و این خطاها را برای مردم ایجاد کنند.
*چه روش‌هایی به کار گرفته می‌شود تا تغییر منافع ملی در ذهن مردم ایران اتفاق بیفتد؟
روش‌های خاصی ندارد. این مغالطه‌ای است که لفظ و کلام در آن بسیار موضوعیت دارد؛ چون ما می‌گوییم ملی، این خودش زمینه این را فراهم می‌کند که منافع ملی، یعنی منافع ملی‌گرایانه؛ یعنی این واسطه و میانجی لفظی که میان ملت و ملیت است این زمینه را ایجاد می‌کند که مغالطه انجام بگیرد و مردم را به اشتباه بیندازد.
* تغییر معنایی واژه منافع ملی در آینده چه تأثیری بر استقلال و امنیت کشور دارد؟
اگر مایه وحدت و انسجام این مملکت هویت دینی‌اش باشد، ولی به گونه دیگری تعریف بشود، دعوای فارس و کرد و ترک پدید می‌آید و یک خطر امنیتی بزرگ ایجاد می‌شود. این تغییر معنایی واژه منافع ملی اولاً نزاع‌های بزرگ قومی و طایفه‌ای در کشور ایجاد می‌کند و ثانیاً در درازمدت هویت کشور را با خطر روبه‌رو می‌کند. همچنین زمینه‌های نظری و حوزه دفاع از انسجام و وحدت ملی را در کشور ایجاد کرده و بستر مغالطه و خطا را نیز فراهم می‌آورد. 
* به نظر شما، راهکارهای مقابله با این هجمه آکادمیک علیه منافع ملی چگونه باید باشد؟
در واقع تعبیر درست، هجمه علیه تعریف درست منافع ملی و فهم درست است! در قدم اول باید روشنگری شود؛ یعنی هر چه بیشتر در زمینه این مفاهیم کار نظری و بحث‌های دانشگاهی و بحث‌های علمی، عقلانی و منطقی شود، ابهام‌زدایی بیشتری در جریان مغالطه‌ها صورت می‌گیرد و مردم به درستی این معنا را می‌فهمند که این اقدام رسالت ویژه ماست.
* نقش نخبگان، مراجع، دانشجویان و مراکز فکری در جاانداختن منافع ملی چیست؟ 
همه مردم از جمله اهل فکر در زمینه‌هایی که با هستی و منافع کل کشور سروکار دارد، یک وظیفه‌ای دارند، اما افرادی که در دانشگاه‌ها فعالیت دارند و فهم عمیق حوزه و غیرحوزوی از این مقولات دارند، رسالت‌شان به مراتب سنگین‌تر و حساس‌تر خواهد بود. اینها مکلفند با توجه به خطرات و حساسیت‌های موجود، با تمام قوا ورود کنند که هم تعریف‌های غلط و مغالطه‌ها را از بین ببرند و هم تعریف‌های درست را به مردم منتقل کرده و نسبت به آن حساسیت و فهم درست ایجاد کنند. 

  محمدرضا مرادی /  انتفاضه قدس در اول اکتبر سال 2015 میلادی در اعتراض به تشدید تعرض نظامیان و شهرک‌نشینان صهیونیستی به مقدسات اسلامی فلسطین و در رأس آنها مسجدالاقصی شکل گرفت و از آن زمان تاکنون بیشتر از 330 فلسطینی به ضرب گلوله نظامیان صهیونیست به شهادت رسیده و صدها نفر نیز زخمی شده‌اند. رژیم صهیونیستی با کمک گروه‌ها و کشورهای سازش‌پذیر در منطقه تلاش زیادی برای کنترل و ساکت کردن این انتفاضه به کار گرفت؛ اما عملیات اخیر مسجدالاقصی نشان داد که این انتفاضه همچنان زنده است.جوانان فلسطینی جمعه 23 تیر ماه دست به یک عملیات ضد صهیونیستی در مسجدالاقصی در قدس اشغالی زدند که در پی آن دو صهیونیست به هلاکت رسیده و سه نفر نیز زخمی شدند. سه جوان فلسطینی نیز در این عملیات به شهادت رسیدند. پس از این عملیات نظامیان صهیونیستی با حمله به مردم فلسطین بسیاری از آنها را زخمی و بازداشت کردند. در پی این عملیات، پلیس رژیم صهیونیستی دروازه‌های شهر قدیمی در قدس و مسجدالاقصی را بست و به نمازگزاران اجازه ورود به این مسجد را نداد و از ورود شیخ حسین به مسجدالاقصی جلوگیری کرد. این نخستین بار از سال 1967 میلادی به شمار می‌رود که رژیم صهیونیستی مانع از برگزاری نماز جمعه در مسجدالاقصی شد و اجازه نداد که صدای اذان از داخل این مسجد پخش شود.  گروه‌های مختلف فلسطینی به همین دلیل روز جمعه 30 تیر ماه را «جمعه خشم» اعلام کردند و در اعتراض به اقدامات سرکوبگرانه اخیر رژیم صهیونیستی در مسجدالاقصی تظاهرات گسترده در سراسر فلسطین برگزار کردند. رژیم صهیونیستی با استقرار تجهیزات نظامی در قدس، به نظامیان خود به طور علنی برای سرکوب نمازگزاران و جلوگیری از رسیدن آنها به مسجدالاقصی دستور داد. 15 هزار نظامی رژیم صهیونیستی شهر قدس را به محاصره خود درآوردند و گیت‌های الکترونیکی در ورودی‌های مسجدالاقصی نصب شد. این اقدام در 50 سال اخیر بی‌سابقه بوده است؛ اما عملیات اخیر پیام‌های مهمی را در برداشت.
موج جدید انتفاضه قدس/ انتفاضه قدس در اکتبر سال 2015 در اراضی فلسطین به راه افتاد و در سال 2016 با اقبال گسترده مردمی مواجه شد. اوج این حرکت طی ماه‌های پایانی سال 2015 و ماه‌های اولیه سال 2016 بود؛ ولی در اواخر سال گذشته میلادی دچار افول شده بود. اما عملیات اخیر در مسجدالاقصی نشان داد که تمامی ترفندهای صهیونیست‌ها برای مهار این انتفاضه با شکست مواجه شده است .
پاسخی به انتقال سفارت آمریکا به قدس/ عملیات استشهادی اخیر را باید واکنشی به سیاست‌های آمریکا در وعده به صهیونیست‌ها برای انتقال سفارت این کشور به قدس دانست. انتقال سفارت آمریکا به قدس در جایگاه پایتخت متحد دولت یهود که به تازگی از طریق مایک پنس، معاون رئیس‌جمهور آمریکا تأکید شده بود، یکی از اولویت‌های اصلی ترامپ در خدمت به رژیم صهیونیستی است. کیلین کونوای، مشاور ترامپ نیز به این موضوع اشاره و تأکید کرده است که انتقال سفارت آمریکا در رژيم صهیونیستی از تل‌آویو به قدس جزو اولویت‌های اصلی ترامپ است. بنابراین عملیات اخیر می‌تواند یک پاسخ محکم از سوی مردم فلسطین به این توطئه جدید باشد.
زنده کردن اولویت فلسطین/ مسئله فلسطین به دلیل خیانت سازشکاران عرب مدت‌ها است که از دستور کار این کشورها خارج شده است. این عملیات اولویت اصلی آرمان فلسطین و مقدسات فلسطینی را بار دیگر مورد تأکید قرار داده و توجه سازمان‌ها و رژیم‌ها و ملت‌های عربی و اسلامی را که این موضوع اساسی را نادیده گرفته بودند، بار دیگر به آن معطوف کرد. این عملیات نشان داد که دشمن صهیونیستی همچنان در ذهن ملت باقی است و عملیات جنبشی و جهادی مقاومت در برابر این رژیم به صورت روزمره ادامه خواهد داشت. بنابراین یکی دیگر از پیام‌های این عملیات، رساندن پیام به رژیم‌های عربی است که به دنبال منزوی کردن آرمان فلسطین هستند و برخی از آنها به دنبال عادی‌سازی روابط با دشمن صهیونیستی و ایجاد ارتباط با آن هستند.
در کل انجام این عملیات در سالروز جنگ 33 روزه نشان داد که مقاومت فلسطین همچنان مبارزه را تنها راه رسیدن به اهداف خود می‌داند و فعالیت‌های سازشکارانه برخی مقامات را به منزله راهکار قبول ندارد.

   حسین عبداللهی‌فر/ تتلوگرایی یا گرایش به امثال تتلو نه تنها موضوعیت فردی نداشته و ندارد؛ بلکه در تراز رویکردهای فرهنگی و هنری صرف نیز نباید تحلیل شود. چرا که هجمه دوسویه به «امیرحسین مقصودلو معروف به تتلو» و اصولگرایان به خاطر نگاهی متفاوت به یکدیگر، بیانگر تحولی راهبردی در مسیر حرکت نیروهای انقلاب به شمار می‌رود که از چشمان رقیب پنهان نمانده است. اگر این حرکت که با ملاقات چند دقیقه‌‌ای میان تتلو و آقای رئیسی در فرودگاه مشهد آغاز شد، یک اتفاق انتخاباتی قلمداد می‌شد، لازم بود که با پایان رقابت‌ها خاتمه می‌یافت. به ‌ویژه آنکه جریان حاکم معتقد بود که این اقدام شتابزده به زیان نامزد جبهه مردمی نیروهای انقلاب تمام شده و حتی برخی ادعا کردند علت شکست آقای رئیسی نیز همین اقدام بوده است. در چنین فرضی ناخرسندی و هجمه جریان رقیب وجهی نداشت؛ اما موضع‌گیری صریح رئیس‌جمهور در مناظره‌های انتخاباتی و حتی حمله به هواداران تتلو به خاطر اقبال به وی، نشانگر برداشتی متفاوت است که آن را از حد و قواره یک رفتار صرفاً انتخاباتی و سیاسی خارج می‌سازد.
عمق ناخرسندی مخالفان انقلابیون زمانی عیان شد که اظهارات‌ آقای رئیسی پس از انتخابات و تشکر تتلو از ایشان، مدعای اصلاح‌طلبان در تحلیل صرفاً انتخاباتی، این رخداد را باطل کرد و علائم استمرار این نگاه در جریان ارزشی را روشن ساخت.
برگزاری مراسم نکوداشت هنرمندان مبغوض جریان حاکم که به همت «فارس پلاس» صورت گرفت و رسماً از چهره‌هایی مانند تتلو تجلیل شد، گویای تعمیم رویکرد نوین اصولگرایان به مقوله‌های فرهنگی و اجتماعی و تسری یک حرکت موردی به شیوه‌ای ماندگار در مسیر رفتاری این جریان است. حضور طیف‌های به اصطلاح تندرو جریان اصولگرا و نیروهای انقلابی در این مراسم که نشانگر وفاق جریانی اصولگرایان در تحولات اجتماعی است، موجبات نگرانی عمیق جریان مقابل را فراهم ساخت.
هجمه گسترده به تتلو به خاطر موضعی که در قبال حادثه پارس‌آباد مغان اتخاذ کرد و برداشتی متفاوت از آن را به نمایش گذاشت، گواه دغدغه جریان روشنفکری از رویکرد جدید اصولگرایان در این عرصه است. امری که زمینه‌ساز ورود چهره‌های اصلی اصلاحات و نظریه‌پردازانی چون عباس عبدی به این مقوله شد و نسبت به عواقب این رفتار هشدار داد. اکنون سؤال اصلی نه به امثال تتلو باز می‌گردد و نه به اقدام اصولگراها و نیروهای انقلابی در حمایت از آنها؛ بلکه باید پرسید که چرا جریان روشنفکری غربگرا تا این حد از این تحول و نگاه جریان رقیب خود، احساس خطر می‌کنند؟
در جواب به این سؤال باید اشاره داشت که اصلاح‌طلبان موفقیت خود در چند انتخابات اخیر را مرهون تأملات راهبردی می‌دانند که از دوره احمدی‌نژاد آموخته‌اند. کسانی که تا چندی پیش مردم را به خاطر رأی ناآگاهانه نکوهش می‌کردند و نامزد موفق را پوپولیست می‌خواندند، متوجه این نکته شدند که تنها راه حضور آنها در قدرت این است که خود را مردمی نشان داده و رأی‌ آنها را داشته باشند. از این رو مدل رفتاری آنها در برخورد با پدیده‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این‌گونه تعریف شد که هر رفتاری از سوی مدیران و نخبگان سیاسی باید متناظر به سبد رأی مردم باشد و مهم‌ترین اصل در اصول مدیریتی فقط رأی مردم است. بنابراین در سیاست خارجی و داخلی، در مسائل فرهنگی و اجتماعی آنچه مهم است این است که نباید به گونه‌ای عمل کرد که در مقابل مردم قرار گرفت. شیوه‌ای که نه مانند سال ۸۴ مقابل مردم و نه مانند سال ۸۸ آنها را در مقابل نظام قرار می‌دهد. بنابراین آنچه در ماجرای تتلو زنگ خطری برای جریان اصلاحات به حساب می‌آید، این است که اگر نیروهای انقلابی و ارزشی که هم گفتمان نزدیک‌تری با مردم و توده‌های محروم جامعه دارند و هم به این حمایت مردمی اعتقاد واقعی دارند، بتوانند در سطوحی از عقلانیت سیاسی، ملاک رفتاری خود را تقابل نداشتن با خواست عمومی قرار دهند، در واقع ابزاری را در موج‌سواری بر مسائل روز و وانمودسازی چهره مردمی خویش به دست خواهند آورد که گوی سبقت را از حریف خویش خواهند ربود.

 سعید مهدوی/ يكي از اولويت‌هاي اقتصادي دولت يازدهم حركت به سمت ارز تك‌نرخي بوده است. ثبات نرخ ارز و تك‌نرخي شدن آن از شاخصه‌هاي مهم كسب‌‌‌‌‌‌و‌‌‌‌كار و سرمايه‌گذاري در اقتصاد به شمار مي‌رود. ثبات اقتصادی کشور، شرایط مناسب برای سرمایه‌گذاری و کنترل قیمت‌ها به شدت به ثبات در بازار ارز وابسته است. از سوي ديگر اين شاخصه به صورت مستقيم بر حجم توليد داخلي و صادرات و در مقابل بر ميزان واردات به كشور نقش دارد. تجربه نشان داده كه تلاطم و بي‌ثباتي در بازار ارز قابلیت مسری بودن به تمام بخش‌های جامعه حتی سطوحی که با بازار ارز در ارتباط نیستند را دارد و بر کسی پوشیده نیست که بروز و هرگونه تغییر چه از نظر افت و چه از نظر بهبود در این بازار، می‌تواند تأثیرات اساسی در اقتصاد کشور و خانوارها ایجاد کند.

برخي معضلات
 ارز چند نرخي
وجود نظام ارز دو يا چند نرخي زمينه و بستر مناسبي براي رانت، تبعيض و فساد فراهم مي‌كند. به دلیل پایین نگه داشتن نرخ برخی کالاها، نرخ ارز برای مصرف و واردات گروهی از کالاها پایین نگه داشته می‌شود و از این طریق، امتیازهایی به گروهی تعلق می‌گیرد و در نتیجه ارز چند نرخی می‌شود. همچنین، نظام‌های چند نرخی ارز، زمینه‌ساز تخصیص منابع نامناسب ارزی هستند که سبب رانت‌جویی‌های ناشی از تفاوت نرخ‌های ارز می‌شوند و در نتیجه این موضوع، بخش زیادی از توان جامعه به جای اینکه صرف تلاش برای تولید و نوآوری شود، صرف استفاده از رانت‌های حاصل از تفاوت قیمت ارز خواهد شد. از سوي ديگر، بیشترین ضرر ارز چند نرخی به قشر آسیب‌پذیر جامعه وارد می‌شود که قرار است برخي با نرخ پایین ارز کالاهای اساسی به کشور وارد کرده و کار تولیدی کنند يا به مصرف عموم برسانند، ولی در عمل افرادی وارد صحنه می‌شوند و با ارز دولتی‌ کالاهای لوکس وارد می‌کنند و به تولید و صادرات ضربه می‌زنند و اگر هم كالاي اساسي وارد مي‌كنند با احتساب ارز آزاد به مردم مي‌فروشند.

سيف رکورددار وعده‌های
 عمل نشده در بازار ارز
رئیس کل بانک مرکزی با چهار بار وعده دادن درباره تک نرخی شدن ارز رکورددار وعده‌های عمل نشده در زمینه بازار ارز به شمار می‌رود. ولی‌الله سیف از ابتدای سال 93 به طور متوسط هر شش ماه یک‌‌بار درباره تک‌نرخی شدن دلار یک وعده به مردم و فعالان اقتصادی داده و در نهایت هم قول داد تا با اجرای برجام، زمینه تک‌نرخی شدن ارز را فراهم کند. سيف به طور مشخص شهريور سال گذشته در برنامه گفت‌وگوي ويژه خبري اعلام كرد كه «یکی از ملاحظات در زمینه تک‌نرخی شدن ارز برقراری ارتباطات بین‌المللی در حوزه بانکی است که پس از برجام این ارتباطات برقرار شده و به تدریج در حال افزایش است؛ اما قطعاً تا پایان سال، ارز تک‌نرخی می‌شود.» ولی امروز با وجود گذشت حدود یک‌ سال‌و‌نیم از اجرای برجام هنوز نتوانسته دلار را تک‌نرخی کند.
 آخرین وعده سیف درباره تک‌نرخی شدن دلار هم در روزهاي اخير بوده كه در اين زمينه اظهار داشت: «تک‌نرخی شدن ارز کاری است که به سادگی می‌تواند عملیاتی شود و هم‌اکنون نیز دستورالعمل‌های آن آماده ابلاغ است،... در اولین فرصت ممکن، سیاست تک‌نرخی شدن ارز را عملیاتی می‌کنیم و امیدواریم این سیاست در طول سال 96 عملیاتی شود.»
تک‌نرخی شدن
 ارز با پايان دولت دوازدهم
محمدرضا سبزعلیپور، رئيس مركز تجارت جهانی ايران با بیان به تعویق افتادن وعده‌ها و توفیق نداشتن دولت‌ها در اجرای تک‌نرخی کردن قیمت ارز گفت: «ده‌ها سال است که گوش‌های‌مان به شنیدن این جملۀ مسئولان دولتی عادت کرده‌اند که «ان‌شاءالله به‌ زودی قیمت ارز تک‌نرخی می‌شود» لاجرم وعده تک‌نرخی شدن قیمت ارز در سال‌های اخیر بیش از پیش بر زبان مسئولان امر جاری می‌شود، به طوری‌که هر سال برای سال بعد صد در‌صد قول می‌دهند که دیگر سال آینده ارز را در ایران تک‌نرخی می‌کنیم، از همین رو دقیقاً دو سال پیش بود که مسئولان ارشد بانک مرکزی سخن از یکسان‌سازی نرخ ارز در سال ۱۳۹۵ را بر زبان جاری ساختند بدون اینکه برای تحقق این مهم‌ترین پارامتر اقتصادی، برنامه یا راهکارهای جامع و دقیقی را اعلام کرده باشند.» اين اقتصاددان همچنين اظهار داشت: «برخلاف میل باطنی‌ام به شما اطمینان می‌دهم که متأسفانه سیاست تک‌نرخی شدن قیمت ارز تا سال ۱۴۰۰ و پایان دولت دوازدهم اعمال نخواهد شد، مگر اینکه با مدیریت صحیح و حرکتی جهادگونه، معجزه‌ای رخ دهد که باز هم تأکید می‌کنم اگر بخواهیم درواقع شدنی و امکان‌پذیر است.»

سابقه يكسان‌سازي نرخ ارز
 در ايران
در فروردین ماه سال 72 برای اولین بار ارز در اقتصاد ایران تک‌نرخی شد که این روند هفت ماه تداوم یافت، اما با روی کار آمدن دولت جدید و در پی آن تغییر سیاست‌های اقتصادی نظام، ارز تک‌نرخی حفظ نشد و بار دیگر شاهد بروز دو نرخ آزاد و دولتی برای ارز در اقتصاد بودیم؛ اما در سال 80  باز هم نرخ بازار آزاد و دولتی یکسان شد و تا سال 89 ادامه پیدا کرد تا اینکه در سال 89 به دلیل افزایش نرخ تورم و رشد نقدینگی باز هم فاصله بین نرخ ارز دولتی و ارز آزاد ایجاد شد؛ به طوری که معنا‌‌دار بین نرخ ارز دولتی و آزاد به وجود آمد. در پی این امر دولت دهم به دلیل افزایش شکاف قیمتی بین نرخ ارز مرجع و بازار آزاد و حضور سودجویان در این بازار و استفاده از ارز مرجع برای ورود کالاهای غیر ضروری، با هدف ساماندهی بازار ارز و کنترل نرخ دلار مرکز مبادلات ارزی را در مهر ماه سال 91 راه‌اندازی کرد و در نتیجه شاهد وجود سه نرخ برای ارز در اقتصاد کشور بودیم. از سال 92 به بعد نيز برخلاف ادعای دولتمردان تدبیر و امید و مسئولان بانک مرکزی درباره ثبات در قیمت ارز، طی سال‌های فعالیت دولت یازدهم، بررسی‌ها نشان می‌دهد که دولت تدبیر و امید یکی از پرنوسان‌ترین دوران را برای قیمت دلار رقم زده است. به گونه‌اي كه دلار 3200 تومانی پایان دوره دولت دهم در سال گذشته نرخ 3620 تومان را نيز تجربه كرد. روی هم رفته باید گفت؛ در حال حاضر با توجه به حجم در اختيار داشتن ارز، دولت تنها منبع عرضه ارز به‌شمار مي‌رود و اين يعني دولت نقش بسيار مهمي در تعيين نرخ ارز دارد و با توجه به سهم بالاي دولت از اقتصاد، در عمل ظرف‌ عرضه و تقاضاي ارز در انحصار دولت است. اگر تصور كنيم كه بخش خصوصي همه صادرات غير نفتي را انجام می‌دهد که تقریباً پایین‌تر از 20 درصد صادرات نفتي است، در مقايسه با دولت، ارز بسیاری در اختيار ندارد. بنابراین بدون خواست و اقدامات زمينه‌ساز دولت، به هيچ وجه نمي‌توان از ارز چند نرخي به سمت ارز تك‌نرخي حركت كرد و اين رؤيا را در دولت يازدهم به واقعيت تبديل كرد.

نگاهی به اقدامات رئیس جمهور ترکیه يك‌ سال پس از كودتا
 رضا اشرفي/ رجب‌ طيب‌اردوغان يك سال پس از كودتاي نافرجام در تركيه،‌ خود و كشورش را در موقعيت متفاوتي قرار داده است. در شب 15 ژوئيه 2016 (25 تير 1395) گروهي از نظامیان ترکیه با بستن پل‌‌های اصلی استانبول، تصرف شبکه‌‌های تلویزیونی و محاصره بزرگ‌‌ترین فرودگاه کشور به دنبال سرنگوني دولت اردوغان و همچنين ترور وي بودند. طرحي كه با خياباني شدن حمايت‌هاي مردمي به نتيجه نرسيد، اما پيامدهايي را در سطوح مختلف به همراه داشت كه هنوز ادامه دارد و آينده سياسي تركيه را همچنان از خود متأثر مي‌سازد. 
اين كودتا دست‌كم در سطوح داخلي و ملي، منطقه‌اي و بين‌المللي تأثیرگذار بوده و به شكل چندجانبه اردوغان و تركيه را تحت تأثیر قرار داده است. پیش از هر موضوع بايد به اين مسئله پرداخت كه اين كودتا سبب شد تا جايگاه اردوغان در مقام رئيس‌جمهور مستحكم شود و وي با دلايل و بهانه‌هاي صد درصدي مخالفان سياسي خود را تحت سلطه بگيرد. 
البته، اين تمام ماجرا نيست؛ زيرا اردوغان در سطوح داخلي و ملي به طور تقريبي همه مخالفان را در حوزه‌هاي سياسي، حزبي، قضايي، نظامي، آموزشي،‌ خدماتي، رسانه‌اي، قومي و... تحت فشار قرار داد و با بازداشت‌ها و اخراج‌ها، دولتي به ظاهر بي‌رقيب را شكل داد. اين موضوع در پس همه‌پرسي قانون اساسي كه قدرت رئيس‌جمهور را افزايش مي‌دهد و رقبا را در سطح سياسي به كما مي‌برد، بيشتر نمايان شده است.
وضعيت سياسي تركيه پس از كودتا كه البته مقدمات آن پیش از كودتا مهيا شده بود به گونه‌اي است كه برخي از آن به بازگشت ديكتاتوري به تركيه ياد مي‌كنند كه به دنبال بازآفريني عثماني‌گري و همچنين تحقق آرمان‌هاي سياسي بلند در منطقه است. 
بنابراين تحولات داخلي تركيه و چينش سياسي اردوغان پس از كودتا حوزه داخلي و ملي را به سطح منطقه‌اي گره مي‌زند. کاملاً هويدا است كه طرح منطقه‌اي رجب طيب‌اردوغان با سياست‌هاي عربستان سعودي و همچنين مصر كنوني سازگار نيست. بنابراين قابل پيش‌بيني بود كه بين رياض و آنكارا سرانجام اختلاف‌نظر و حتي امكان تقابل شكل بگيرد؛ مسئله‌اي كه در موضوع قطر و دشمني عربستان سعودي با دوحه نمايان‌تر شده است. 
اما به نظر مي‌آيد هنوز با سطح تقابلي آنكارا ـ رياض فاصله دارد؛ زيرا هر دو محتاط‌تر سياست‌هاي منطقه‌اي يكديگر را دنبال مي‌كنند و سعي دارند اختلافات هنوز پنهان بماند. انگيزه رياض از اين موضوع تقابل‌هاي آن با ايران و زياد نكردن دشمنان منطقه‌اي خود است. اما تركيه به هر شكل به دنبال آرام نگه داشتن عربستان سعودي و علني نكردن دشمني با آن است تا اينكه بخت رياض برگردد و تخت سعودي‌ها با تزلزل مواجه شود،‌ تحولي كه چشم‌انداز آن ديده مي‌شود.  
در بحث كودتا اتفاقاً عربستان سعودي نشان داد كه همچون آمریکا و اروپا خواهان سقوط دولت اردوغان است، اما اين طرح سه ضلعي در فضاي منطقه‌اي (سعودي ـ صهیونیستی)،‌ فرامنطقه‌اي (اروپايي) و بين‌المللي (آمریکایی) عليه اردوغان شكل نگرفت. با اين وجود اردوغان از رويكردهاي پيشين و سياست‌هاي مخالفان خود و همچنين حمايت كشورها و همسايگاني كه در بدترين شرايط از آن حمايت كردند،‌ درست درس نگرفت.  
تقابل‌هاي كلاني كه در حال حاضر، تركيه در سطح ملي و منطقه‌اي دارد و در قبال تحولات سوريه، با فشارهاي سياسي و به ویژه قوميتي مواجه مي‌شود، به نوع حمايتي بازمي‌گردد كه آمریکا و اروپا در حمايت از كردها دارند. طرحي قوميتی ـ كردي كه سعودي و صهيونيسم نيز از آن حمايت مي‌كنند. 
اردوغان به دليل حمايت اروپا از كردها،‌ تحت سلطه گرفتن سياست‌هاي آنكارا در كشورهاي اروپايي، بحث چگونگي مواجه شدن با پناه‌جويان و... با اين اتحاديه دچار مشكل شده است و روز به روز اختلافات دو طرف افزايش می‌یابد، تا جايي كه دولت آلمان در نشست گروه بيست به طور رسمي با سخنراني اردوغان براي هموطنان خود در آلمان مخالفت كرد. اگر چه اردوغان گوش به فرمان آنها نماند. 
اما در بحث آمریکا مسئله جدي‌تر است. اردوغان از همان ابتدا اعلام كرد كه عبدالله گولن،‌ عامل اصلي كودتاي تركيه در پناه آمریکا است و اگر واشنگتن وي را برنگرداند، در اين مسئله دخيل است. از سوي ديگر نوع حمايت‌هاي مستقيم آمریکا از كردهاي حاضر در بحران سوريه،‌ به ویژه پس از روي كار آمدن دونالد ترامپ،‌ حكايت از آن دارد كه تركيه به طور جدي با بحران مرزي و سرزميني و شخص اردوغان با بحران سياسي مواجه است. بنابراين کاملاً توجيه‌پذير است كه چرا با اينكه تركيه عضوي جدي از ناتو و تيم نظامي غرب است،‌ خود را در مواقع زيادي به روسيه نزديك مي‌كند. به هر تقدیر می‌توان گفت که ترکیه پس از یک از کودتای نافرجام هنوز نتوانسته از آن شرایط خارج شود و همچنان در بحران‌ها و چالش‌های داخلی و خارجی گرفتار است، به گونه‌ای که بسیاری سرنوشتی نامعلوم را برای آینده ساختار حاکم بر این کشور و شخص اردوغان پیش‌بینی می‌کنند. اعتراضاتی که از سوی گروه‌های مخالف اردوغان به رهبری غلیچدار اوغلو رهبر حزب جمهوریخواه خلق در مناطق مختلف ترکیه به پا شده و نیز تنش‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای با ترکیه نمودی از این وضعیت است. 

مدیرعامل مؤسسه بیمه و درمان بنیاد تعاون سپاه در گفت‌وگو با صبح صادق
  حسن ابراهیمی/ «از آنجا که در بحث بهبود معیشت کارکنان و افزایش خدمات به آنها با توجه به مکفی نبودن حقوق پاسداران، در سپاه از سال 82 به بعد فعالیت در این حوزه جدی‌تر شد و در آن سال در مجموعه بنیاد تعاون سپاه معاونت بیمه فعال شد، این روند با تغییر ساختار به ایجاد مؤسسه بیمه و درمان انجامید و امروز فعالیت‌های این مجموعه موجب شده تا ضریب نفوذ بیمه در مجموعه سپاه سه برابر ضریب نفوذ آن در کل کشور شود.» این جملات بخشی از صحبت‌های دکتر عیسی احمد‌نژاد مدیرعامل مؤسسه بیمه و درمان بنیاد تعاون سپاه است که در گفت‌وگو با ما بیان کرد. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید.
*فرمودید ضریب نفوذ بیمه در سپاه سه برابر متوسط کشور است، این میزان یعنی چقدر؟
در بازرسی‌های حکمت از سوی وزارت دفاع ضریب نفوذ بیمه در سپاه در سال 95 حدود ۳/۵ درصد بود در حالی که متوسط نفوذ بیمه درکشور ۸/۱ درصد است و این یعنی سه برابر کل کشور و بالاترین سطح در نیروهای مسلح و مجموعه‌های دولتی.
*چه خدمات بیمه‌ای به پاسداران و خانواده‌ها و فرزندان‌شان ارائه می‌کنید؟
ما خدمات گسترده‌ای را داریم که مبتنی بر تهدیداتی که پاسداران و خانواده‌های آنها متوجه آن هستند، تنظیم شده است. برای نمونه بیمه عمر و حوادث که یک درصد از حقوق با دو درصد یارانه سپاه در ماه دریافت شده و مجموعه پرداخت‌ها در زمان فوت عادی ضرب در 4320، مأموریت حین خدمت 5400 و شهادت 6480 می‌شود که به طور میانگین 100 میلیون تومان است، ولی با توجه به سابقه و میزان حقوق متفاوت است. یک بیمه دیگر هم داریم که در ماه 13500 تومان از حقوق پرداخت می‌شود، یارانه سپاه هم 4500 تومان است و در صورت فوت  عادی، حین خدمت یا شهادت به ترتیب 60، 80 و 100 میلیون تومان پرداخت می‌شود. این برای خانواده‌ها‌ هم در نظر گرفته شده است. همچنین منازل پاسداران را هم بیمه کرده‌ایم. برای نمونه در برابر سیل، زلزله و آتش‌سوزی تا سقف 40 میلیون پرداخت داریم. از سال 90 هم طرحی‌ را شروع کرده‌ایم که بیمه عمر و زندگی بدون شرط فوت است و در این بیمه 20 ساله سپاه 20 درصد از حق ماهیانه را یارانه می‌دهد و مابقی از حقوق کسر می‌شود و پس از 20 سال مبلغی قابل توجه به فرد پرداخت می‌شود که در تعریف ما مثل یک فرزند پاسدار که این پرداخت برایش انجام شود، پس از 20 سال که زمان ازدواج او است دیگر مشکل خانه، ازدواج و وسیله نقلیه نخواهد داشت. بیمه عمر مانده بدهکار هم برای پرداخت وام‌های افراد در صورت فوت پیش از اتمام اقساط در نظر گرفته‌ایم. بیمه خودرو نیز در سبد بیمه ما است که هم شامل شخص ثالث، هم بدنه است که در ده قسط از سوی شرکت‌های تابعه ما انجام می‌شود.اماکن سپاه هم تحت بیمه مؤسسه هستند و ما حاضریم اقدامات بیمه‌ای خاص را مبتنی بر دستورالعمل‌های حفاظتی علاوه بر این بیمه برای ساختمان‌ها و مراکز سپاه انجام دهیم.
*برای حوزه درمان و هزینه‌های درمانی چه تسهیلاتی دارید؟
همان‌طور که گفتید بخش دوم کار ما تهدیدات درمانی است که بخشی شامل هزینه‌های درمان است. بر این اساس من ابتدا به بیماران صعب‌العلاج اشاره کنم که تمامی بیماران صعب‌العلاج پاسدار و خانواده آنها در سپاه شناسایی شده‌اند. ما الآن 61 گروه بیماری خاص در قالب 394 عنوان بیماری را در این لیست داریم و چند سالی است که حق نگهداری به صورت سه ماه یک بار و نیز 100 درصد هزینه درمانی آنها پرداخت می‌شود. امسال از شهریور ماه سبد کالا هم به آنها اختصاص داده شده که با مراجعه به فروشگاه‌های اتکا و به روزرسانی کارت حکمت در کارت شارژ شده و می‌توانند به اندازه شارژ شده خرید سوپری مبتنی بر نیازهای خود را انجام دهند. ما در سپاه خانواده‌هایی داریم که حتی سه تا پنج نفر بیمار صعب‌العلاج دارند.
*درباره صندوق شفا توضیح دهید.
 امروز افزون بر آنچه در مجموعه وزارت دفاع در قالب سازمان خدمات درمانی برای پوشش هزینه‌های درمانی نیروهای مسلح انجام می‌شود، در سپاه برای پوشش هزینه‌های درمانی اضافه که در اثر مراجعه به مراکز خصوصی ایجاد می‌شود، اعتبارات صندوق درمانی شفا در نظر گرفته شده که بر این اساس در هر مورد صندوق شفا حداکثر برابر پرداختی سازمان خدمات درمانی به بیماران پرداخت می‌کند. برای این منظور باید به بهداری‌های رده مراجعه شده و اسناد در سامانه‌ای که برای این منظور تعبیه شده بارگذاری شود و پرداخت پس از تأیید اسناد خودکار انجام می‌شود.
*برنامه دوم صندوق شفا چه بود؟
در شهرهایی که نیروهای مسلح مرکز درمانی نداشتند، اعتبارات برنامه دوم صندوق شفا به کار گرفته می‌شد که برای بستن قرارداد با مراکز درمانی آن شهرها پایان سال 94 با توجه به برخی بی‌عدالتی‌ها و نارسایی‌های این طرح، آن را متوقف کردیم. الآن عمده این مسائل بر طرف شده و در طرح جدید از شهریور ماه امسال در سه استان پایلوت دوباره شروع می‌شود و پس از رفع مشکلات طرح دوباره در شهرهای هدف اجرا می‌شود.
*چه ساختاری را برای ارتباط پاسداران با خود و رساندن خدمات به آنها پیش‌بینی کرده‌اید؟
ما در کل رده‌ها در مراکز خدمات کارکنان نماینده بیمه و درمان داریم که کارهای خدماتی این حوزه را انجام می‌دهند. خط کوثر 70181 و نیز تلفن ۴۶ـ 02122662944 هم خط ارتباطی ماست.
*و اما نکته پایانی؟
مسئله اول اینکه برگه بیمه عمر و زندگی صادر شده و از ابتدای شهریور آماده تحویل به پاسدارانی است که در این طرح شرکت کرده‌اند. دوم اینکه خانواده بیماران صعب‌العلاجی که از سال 93 مدارک خود را به‌روز‌رسانی نکرده‌اند، هر چه سریع‌تر این کار را نجام دهند تا خدمات آنها قطع نشود. 
نکته آخر هم متوجه تمام شرکت‌ها و مؤسسه‌ها و ادارات زیر مجموعه سپاه است که نیروهای قراردادی دارند. ما برای این نیروها در قالب کشوری بیمه مکمل درمان در نظر گرفته‌ایم که خدمات بسیار خوبی دارد و تمامی مجموعه‌های اشاره شده می‌توانند نیروهای خود را برای تحت پوشش قرار دادن معرفی کنند که تعداد هم در این طرح سقف و کف ندارد و به صورت کشوری به بیمه معرفی می‌شوند که هم هزینه کمتری دارد و هم خدمات بیشتری ارائه می‌دهد.

   شیرین زارع‌پور/ در طول چهار سال گذشته قراردادهای مختلفی به بهانه توسعه پایدار با کشورهای دیگر امضا شده است؛ اما سند  2030 به دلیل تحت‌الشعاع قرار دادن حاکمیت کشور در موضوعات حیاتی و مختلف، از اهمیت بیشتری برخوردار است. پس از بیانات رهبر معظم انقلاب در کوتاهی شورای عالی انقلاب فرهنگی در امضا و اجرای این سند، انتظار لغو آن می‌رفت که موضوع بررسی بیشتر سند از جانب دولت مطرح شد و پس از فراز و نشیب‌ها و اصرار دولت برای پایبندی به این سند، نهایتاً در 21 تیرماه اعلام شد که سند لغو شده است، اما سؤال اینجاست که با وجود اعلام لغو سند 2030، چرا قراردادهای امضا شده در این راستا و برای پیشبرد اهداف 2030 همچنان به قوت خود باقی و در حال اجرا هستند؟
آیا تعهدات دیگری به سازمان ملل در زمینه اقلیم و محیط‌زیست داده شده که در صورت لغو 2030 هم دولت ضامن اجرای آن در کشور باشد؟
ارتباط تغییر اقلیم و توانمندسازی زنان که در استان‌های آبخیز در حال اجراست، چیست؟
چرا موضوع تغییر اقلیم ایران برای مجامع بین‌المللی، اهمیت دارد؟

تعهدنامه پاریس
 زمینه‌ساز اجرای 2030 
طبق آنچه در اهداف ۱،2 و3 سند 2030 آمده است، دستیابی به امنیت غذایی، توسعه کشاورزی، تضمین زندگی سالم، ترویج رفاه و درگیر کردن بخش‌های سلامت و کشاورزی، از اهداف بلندمدتی بود که باید در کشور پیاده می‌شد که البته پیش از آن در12 دسامبر 2015 دولت جمهوری اسلامی ایران با شرکت در نشست پاریس که در چارچوب «کنوانسیون تغییر اقلیم» سازمان ملل متحد، تشکیل شد و بر اساس آن کشورهای در حال توسعه متعهد شدند، در راستای جلوگیری از رسیدن دمای زمین به 2 درجه سانتیگراد تلاش کرده و اقداماتی را انجام دهند، تعهدنامه‌ای برای تغییر اقلیم امضا کرده و اکنون این توافق در حال اجراست. نکته مهم در این زمینه این بود که روسیه و آمریکا این موافقت‌نامه را نپذیرفتند، در حالی که در بالا رفتن دمای زمین، کشورهای توسعه‌یافته نسبت به کشورهای در حال توسعه، نقش بیشتری داشتند. 
این قرارداد، به ظاهر برای مقابله با تغییرات اقلیمی بسته شد، اما با عمل به چارچوب شفافیت آن با عنوان «اعتمادسازی» اطلاعات مهم امنیتی و نظامی کشور در فضای بین‌المللی منتشر شد و به دلیل اینکه خروج از تعهدنامه دارای هزینه است، دولت محترم قصد خروج از توافقنامه را ندارد.
بر مبنای بند ۲ ماده 4 توافقنامه پاریس، هر کشور متعهد به اجرای تعهداتی در زمینه کاهش انتشار دی‌اکسیدکربن می‌شود که از آن به «مشارکت ملی معین» (npc) یاد شده و طبق آن، منابع مورد نیاز برای اجرای تعهدات کشور در سناریوی پایه 5/17 میلیارد دلار و در سناریوی رفع تحریم‌ها 5/52 میلیارد دلار بیان شده است که با توجه به حجم بالای منابع مورد نیاز در زمینه تأمین این منابع، برای اجرای تعهدات، سرمایه بالایی را به کشور تحمیل می‌کرد و با فرض تأمین، صرف کردن این هزینه تأثیری در بهبود محیط‌زیست کشور نداشت؛ زیرا هیچ یک از گازهای گلخانه‌ای به ویژه دی‌اکسیدکربن مورد بحث توافقنامه، از جمله آلاینده‌های محیط‌زیست شامل مونوکسیدکربن، اکسیدهای‌ گوگرد و نیتروژن، ذرات معلق محسوب نمی‌شوند و اجرای این تعهدات هزینه‌هایی را به کشور تحمیل می‌کرد.

توانمند‌سازی زنان 
به بهانه توسعه پایدار
با وجود مطرح شدن موضوع توسعه پایدار از سوی رهبر معظم انقلاب که فرموده بودند: «من این توسعه غربی را قبول ندارم، پایه‌هایش غلط است، مبانی‌اش غلط است، بسیاری از فروعاتش غلط است؛ اما معتقدم نمی‌خواهم کلمه توسعه را که در واقع، برگرفته از تعبیر غربی و انگلیسی است به کار ببرم. عمداً کلمه پیشرفت را به کار می‌برم.» مسئولان روی اجرای توسعه پایدار برنامه‌ریزی مجامع بین‌المللی اصرار ورزیده و همچنان در حال پیاده‌سازی آن در نقاط مختلف کشور هستند.
 پیرو قرارداد پاریس، در قرارداد دیگری با کشور آلمان، شش استان آبخیز مانند کهگیلویه و بویر‌احمد و استان لرستان و باز به بهانه توسعه پایدار، توانمند‌سازی زنان از سویی و از سوی دیگر، برای ایجاد طرح جایگزین کشاورزی و به هم ریختن امنیت غذایی، بنگاه‌هایی ایجاد شد تا زنان با مشغول شدن به صنایع دستی، به سمت کشاورزی نروند که با این برنامه همزمان، هدف برابری جنسیتی هم دنبال می‌شود.
اجرا کردن تعهدات بین‌المللی با وجود اینکه راه نفوذ را گسترده‌تر می‌کند، متحمل هزینه‌هایی از سرمایه ملی است که باید از منابع مالی کشور تأمین شود. اما در راستای سند 2030 نیز اسنادی در سایت سازمان ملل موجود است که نشان می‌دهد مبالغی برای اجرای سند دریافت شده و به دلیل اینکه ایران مسئول بخش آسیا و اقیانوسیه بوده، بخشی در آنجا هزینه شده و بخش دیگر هم باید از منابع ملی تأمین شود. 

ارتباط آب‌های مجازی 
با سند 2030 
آمارهای بین‌المللی مبنی بر مواجه شدن نیمی از مردم جهان با تنش و بحران آب و مشکلات ناشی از کم آبی، دلیلی است که اجازه می‌دهد از جانب سازمان ملل، به این بهانه وارد کشورهای تعیین شده بشوند و درست در همین راستا تشخیص داده شده که ایران هم به دلیل واقع شدن در نواحی خشک و نیمه خشک، وضعیت وخیم آبی دارد؛ از این رو لازم است از طریق ابزارهای مختلف برای جلوگیری و تشدید بحران در منابع آب کشور از طریق مجامع دلسوز! بین‌المللی اقدام شود؛ لذا تجارت آب مجازی به این معنا که بخش عمده آب مصرف شده طی فرایند تولید در محصول نهایی، وجود فیزیکی ندارد و در حقیقت مقدار بسیار ناچیزی از آب مصرفی در پایان به عنوان آب واقعی در بافت محصول باقی خواهد ماند؛ در کشور ما هم آغاز شد. مفهوم تجارت آب مجازی بر این نظر استوار است که کشورهای فقیر از نظر آب، نیاز غذایی خود را به طور فزاینده‌ای از طریق واردات محصولات از کشورهای غنی از آب تأمین می‌کنند و این تجارت طی دو دهه اخیر در جهان آشکار شده و حالا باید دید این تجارت در کشور ما که منابع قابل توجه آبخیز و چشمه‌های شیرین بسیاری دارد، چه منافعی برای سازمان‌های جهانی و چه ضررهایی برای اقلیم سرزمینی ایران و اکوسیستم کشور ما دارد. 
در این تجارت، اولین کسانی که متضرر می‌شوند، کشاورزان هستند، به این ترتیب با خارج کردن آب از کشور و خشک شدن چشمه‌ها، افزون بر از بین رفتن کشاورزی، امنیت غذایی مخدوش می‌شود. دولتی که وعده ایجاد شغل، از وعده‌های مهم انتخاباتی‌اش بوده است، با اجرای تعهدنامه آلمان و قرارداد پاریس و همین‌طور سند 2030، سبب افزایش واردات محصولات کشاورزی شده و علاوه بر آن،  به راحتی شغل‌های موجود را در استان‌های آبخیز از بین می‌برد و این‌گونه شاهد افزایش روزافزون جوانان بیکار و دست‌فروش خواهیم بود.

سخن پایانی
توافقنامه‌های آب و هوایی در تعهدنامه پاریس، سند 2030 و قرارداد با کشور آلمان، زمینه افشای اطلاعات کشور را فراهم کرده و آمار کامل اراضی، مراتع، جنگل‌ها و آب‌های کشور با عنوان شفافیت و اعتمادسازی از کشور خارج و درفضای بین‌المللی منتشر شده و ایجاد محدودیت در مسیر پیشرفت کشور و مانع‌تراشی برای تحقق اقتصاد مقاومتی و ایجاد کردن هزینه‌های امنیتی از پیامدهای قراردادهای این چنینی است که دقت بیشتر نخبگان و مردم را می‌طلبد تا در این زمینه به مطالبه‌گری پرداخته و نقشه دشمن را برای تضعیف نظام اسلامی و به مخاطره افتادن امنیت، اقتصاد و فرهنگ کشور، برملا و خنثی کنند.

بررسی شاخصه‌های کابینه دوازدهم در گفت‌وگوی صبح صادق با دبیرکل جبهه مردمی اصلاحات و مدیرعامل خبرگزاری فارس
مجتبی برزگر/ با نزدیک شدن به زمان تحلیف و تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری، یکی از مهم‌ترین مباحث روز سیاسی گمانه‌زنی‌ها درباره ترکیب کابینه دوازدهم و تغییر و تحولات احتمالی در دولت است. برای بررسی بیشتر این موضوع به سراغ حجت‌الاسلام محمد زارع‌فومنی، دبیرکل جبهه مردمی اصلاحات و مدیرمسئول و سرپرست روزنامه صدای اصلاحات و سیدنظام‌الدین موسوی، مدیر عامل خبرگزاری فارس و چهره سیاسی اصولگرا رفتیم و لحظاتی را به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه مشروح آن را می‌خوانید.
*با توجه به ظرفیت‌های ملی موجود برای حل مشکلات اقتصادی و رفع آسیب‌های اجتماعی در کشور، به نظرشما دولت چگونه می‌تواند از این ظرفیت‌های ملی استفاده کند که هم این مشکلات حل شود و هم نظام جمهوری اسلامی بتواند به موفقیت‌های داخلی و خارجی برسد؟
زارع‌فومنی: همان‌طور که می‌دانید در کشور ظرفیت‌های بالقوه و پویایی در حوزه‌های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی وجود دارد که می‌توانیم از این فرصت‌ها و زمینه‌ها به نحو شایسته‌ای بهره ببریم. ما باید فضای نقد را در جامعه گسترش دهیم و سعی کنیم با هدف استفاده از نیروهای متعهد و متخصص، شایسته‌سالاری را به اوج خودش برسانیم. همه دولت‌ها باید بدانند که نیروهای توانمند و با استعدادی در حوزه‌های مختلف داریم؛ از سویی بخش عمده‌ای از رتبه‌های علمی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و... در جهان به جوانان نخبه و با استعداد ما برمی‌گردد. هرچند پس از گذشت سال‌ها هنوز نتوانستیم ثبات اقتصادی را در کشورمان به وجود آوریم؛ ولی می‌توانیم فرصت‌ها را در عرصه‌های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی گسترش بدهیم. از نظر کشاورزی در سراسر کشور از بهترین نقاط و چهار فصل جهان برخورداریم. در حوزه‌های علمی جوانان بسیار مستعد و نخبه‌ای داریم که می‌توانند در جهان حرفی‌ برای گفتن داشته باشند. در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی هم این روند وجود دارد که به اعتقاد بنده دولت باید از همه این ظرفیت‌ها به دور از هر خطی‌کشی حزبی (اصولگرا، اصلاح‌طلب، مستقل و یا میانه‌رو) بهره ببرد. به خط‌کشی‌ها اعتقاد ندارم؛ به نظر من هر کسی که شایسته است و توانایی‌های لازم برای اداره آن مجموعه مشخص را دارد، باید از او استفاده کرد.
موسوی: اگر بخواهیم یک معضل و مشکلی را برطرف کنیم، در درجه اول باید بپذیریم آن معضل و مشکل وجود دارد. فکر می‌کنم یکی از دلایل اینکه دولت و مسئولان ارشد در چهار سال گذشته نتوانستند بر مشکلاتی که به مرحله بحران رسیده بود، فائق آیند، این بود که درک درستی از این مشکلات و بحران‌ها نداشتند و اینکه  بخش عمده همّ و غمّ آنها به سیاست خارجی معطوف بود. البته پرداختن به مسئله سیاست خارجی به خودی خود مسئله مذمومی نیست؛ بلکه مشکل اینجا بود که دولتمردان تصور می‌کردند مشکلات اقتصادی را هم می‌توانند با اتکا به سیاست خارجی حل کنند؛ از این رو با وجود اینکه بسیاری از دلسوزان کشور تأکید می‌کردند راه فائق آمدن بر مشکلات اقتصادی، اتکا به درون و استفاده از ظرفیت‌های اقتصادی داخلی است، متأسفانه مسیری در پیش گرفته شد که به مسائل سیاست خارجی در بحثی به نام برجام منحصر شد؛ به همین دلیل در طول چهار سال گذشته مشاهده کردیم، بسیاری از مسائلی که در حوزه اقتصاد می‌توانست با اندکی همت و توجه به ظرفیت‌های داخلی در مسیر درستی قرار بگیرد، به تدریج رو به جلو رفت و الآن به بحران تبدیل شده است. الآن مسئله اشتغال در کشور ما یک بحران اقتصادی جدی است، مسئله رکود، به ظنّ خود مسئولان دولتی به یک بحران تبدیل شده است. در دوره دوم دولت و مسئولان ارشد باید به جای اینکه مسائل حاشیه‌ای را اصل قرار بدهند، از تجربه گذشته عبرت بگیرند و بپذیرند اقتصاد ما در حالت اغما قرار گرفته؛ به ویژه در مسئله اشتغال، رکود و رخوت اقتصادی که با مشکلات عدیده‌ای مواجه هستیم. حتی از اوایل سال جاری، به تدریج به سمتی می‌رویم که تورم در حال تشدید است؛ تورمی که البته با بهره‌گیری از آن فضای رکود تا حدودی کاهش پیدا کرده بود؛ اما بار دیگر با بالارفتن میزان تورم در آستانه رکود تورمی قرار گرفتیم که برای اقتصاد ما بسیار مضرّ و کشنده است؛ از این رو رئيس‌جمهور باید کابینه جدید را با توجه به شاخصه‌های کارآمدی، قدرت و اعتقاد به استفاده از ظرفیت‌های داخلی برگزیند. در درجه اول باید به سیاست‌های ابلاغی رهبر معظم انقلاب در زمینه اقتصاد مقاومتی توجه کند که به نظر من نسخه بی‌بدیل اقتصاد است. اگر دولت از قبل ضمن توجه جدی به این سیاست‌ها، آن را به منزله الگوی بهبود و اصلاح اقتصاد در نظر می‌گرفت، به طور قطع بسیاری از مشکلات و بحران‌های موجود را نداشتیم.

*به نظر شما اگر دولت آینده مطابق نگاه و نگرش دولت یازدهم پیش برود، آیا می‌تواند بر مشکلات غلبه کند یا اینکه سبب بروز مشکلات جدی خواهد شد؟
 زارع‌فومنی: دولت باید از فرصت‌های به دست آمده، نهایت بهره را ببرد و اعتماد مردم را جلب کند؛ همان مردمی که با حضور بیش از 40 میلیون در پای صندوق رأی، نشان دادند که همواره آماده مشارکت و همکاری هستند. این دولت‌ها و حکومت‌ها هستند که باید به مردم خودشان احترام بگذارند. به نظر من، این بهترین فرصت است که این دولت بتواند ظرفیت‌های بالقوه را مغتنم بشمارد. در این صورت، موفقیت بسیار چشمگیری را در کشور خواهد داشت.
موسوی: اگر دولت با همان نگاه، معیارها و همان افراد بخواهد به فعالیت خود ادامه دهد، قطعاً کشور دچار مشکل خواهد شد. در ابتدای دولت قبل رکود و اشتغال به مرحله بحران نرسیده بودند و قابل مدیریت بودند؛ اما به دلیل اعمال سیاست‌های غلط و توجه به بیرون، رکود در معرض بحران جدی قرار گرفت. از ابتدای امسال تورم برخلاف همیشه که سیر نزولی داشت، سیر صعودی گرفته و احتمالاً کشور دچار رکود تورمی بشود. این اتفاقات در کنار بدعهدی آمریکا قرار دارد که بار دیگر تحریم‌های جدیدی را علیه ایران وضع کرد. اگر دولت بخواهد با همان فرمان دولت یازدهم، دولت جدید را هم هدایت کند، قطعاً افزون بر تشدید مشکلات گذشته، شاهد ایجاد مشکلات جدیدتری نیز خواهیم بود.

*با توجه به اینکه در روزهای اخیر درگیری بین طیف‌های مختلف اصلاح‌طلب برای سهم‌خواهی از دولت شدت گرفته است، به نظر شما دولت تا چه حد به سهم‌خواهی‌های آنها پاسخ مثبت می‌دهد؟
زارع‌فومنی: اینکه عده‌ای سهم‌خواهی می‌کنند، اقدام انکارناپذیری است؛ چرا که در هر دوره و نگاه و با هر گرایش و حزبی این سهم‌خواهی وجود داشته و دارد. در واقع، هر کسی در هر دوره‌ای به واسطه حمایت گروه و قشری برگزیده شده، آنها هم طبیعتاً سهم خودشان را طلب می‌‌کنند. به نظر من، این سهم‌خواهی‌ها خوب نیست؛ اما اینکه بخواهند با مشارکت خودشان، دولت را یاری بدهند، باید از این نوع رویکرد و نگرش استقبال کرد. اگر بخواهیم سهم‌خواهی کنیم، آن چیزهایی که ما می‌گوییم دولت موظف به اجرای آنها باشد، کار اشتباه و غیر اصولی است.
موسوی: آنچه از شواهد آشکار برمی‌آید، دعوای سختی است؛ زیرا اصلاح‌طلبان اعتقاد دارند آنچه توانست موجبات پیروزی روحانی را در انتخابات فراهم کند، رأی اصلاح‌طلبان بوده کما اینکه آنها در دوره گذشته هم معتقد بودند رفتن عارف به نوعی موجب پیروزی روحانی شد؛ اما خود روحانی و افراد منتسب به او همچنین اعتقادی ندارند و معتقدند اصلاح‌طلبان سهم عمده‌ای در پیروزی ایشان نداشتند. در این دوره هم چنین نگاهی دارند و معتقدند جریان اصلاح‌طلبی پایگاه و عقبه چندانی ندارد که بتواند مدعی بشود همه رأی روحانی به وسیله او ساماندهی شده، به همین دلیل هم الآن دچار یک کش‌وقوس هستیم. در این راستا، سعی می‌کنند بیشترین سهم را از دولت به دست بیاورند. تصورم بر این است که دولت می‌داند چهار سال سختی را پیش‌رو دارد، اگر به این فرصت دوباره‌ای که در اختیارشان قرار گرفت پاسخ مثبتی داده نشود، قطعاً دولت دچار افول و در افکار عمومی دچار تزلزل خواهد شد؛ لذا آنچه به واقعیت نزدیک‌تر است اینکه مسئولان ارشد و شخص آقای روحانی تمایل زیادی برای سپردن زمام دولت به اصلاح‌طلبان ندارند. آقای روحانی باهوش‌تر از اینهاست که بخواهد زمام اداره بخش عمده‌ای از دولتش را به کسانی بسپرد که در گذشته ثابت کردند چنانچه قدرت بگیرند و از نردبان بالا بروند آن نردبان را می‌شکنند. به همین دلیل یک چنین کاری نخواهد کرد، اما اگر تسلیم فشارهای اصلاح‌طلبان بشود به نظرم با توجه به اینکه اصلاح‌طلبان عموماً درگیر حاشیه‌های سیاسی هستند و به مطالبات حزبی و جناحی خودشان می‌اندیشند، ایرادات موجود در دولت یازدهم، در دولت دوازدهم افزون‌تر خواهد شد و از سویی دیگر سرعت افول دولت در افکار عمومی رشد بیشتری پیدا می‌کند.

*با توجه به اینکه دولت جدید آمریکا چند ماهی است که روی کار آمده، اما مدام شاهد تهدیدات آمریکایی‌ها هستیم، وظیفه دولت در قبال این موضوع چیست؟
زارع‌فومنی: باید سعی کنیم عظمت ایرانی و ایرانی بودن‌مان را به جهان نشان دهیم تا خدایی نکرده شخصیت و عزت‌مان زیر سؤال نرود. باید همواره شخصیت و شأن کشور و مردم‌مان را در نظر بگیریم و استفاده بهینه‌ای از آنها داشته باشیم.
موسوی: تنها مسیر دولت در این زمینه تغییرات، اتکا به ظرفیت‌های داخلی و ایجاد وحدت با دیگر ارکان حاکمیت است. به هر حال دشمن در دشمنی خود صرفاً بر یک بخش حاکمیت متمرکز نخواهد بود؛ یعنی دشمنی آمریکایی‌ها و غرب صرفاً محدود و خلاصه در یک بخش نیست، آنها کلیت نظام و حاکمیت را مورد هدف قرار داده‌اند و طبیعتاً در این وضعیت و با توجه به این مسائل و پیوستگی که میان اجزای مختلف نظام وجود دارد، بهترین راه‌حل برای دولت اولاً، کاهش سطح تنش‌ها و درگیری‌ها بین خود و بخش‌های دیگر حاکمیت است. این لحن تند و گزنده‌ای که گاهی در کلام رئیس‌جمهور و برخی از مسئولان دولتی نسبت به نهادهای دیگر وجود دارد، باید تغییر کند تا توان یک اجماع جدی در برابر تهدیدات برای شاکله نظام وجود داشته باشد و در درجه بعدی توجه جدی به ظرفیت‌های داخلی و تمرکز بر روی اقتصاد مقاومتی است تا اولاً، دشمن با دیدن این اجماع در نظام و ثانیاً بهره‌گیری درست دولت از ظرفیت‌های داخلی به این باور برسد که فشارها، تهدیدها و تحریم‌های او چندان منشأ اثر نبوده است.

*در عرصه داخلی کشور در چهار سال گذشته وزارتخانه‌های اقتصادی و فرهنگی عملکرد مطلوبی نداشته‌اند، به نظر شما ترکیب کابینه آینده به چه صورت باید باشد که دولت بتواند به مشکلات اقتصادی و فرهنگی غلبه کند؟
زارع‌فومنی: همان‌طوری ‌که رهبر معظم انقلاب در حوزه اقتصادی فرمودند، بحث اقتصاد مقاومتی یک بحث بسیار فراگیر است؛ یعنی دولت و همه ارکان نظام باید به این موضوع توجه داشته باشند و بحث اقتصاد مقاومتی را عملیاتی کنند. به عبارتی، رهبر حکیم انقلاب با تبیین اقتصاد مقاومتی راه را به ما نشان می‌دهند که ما چگونه می‌توانیم در اقتصاد موفق بشویم.
موسوی: حوزه‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و دفاعی دولت یک منظومه را با هم تشکیل می‌دهند و همه اجزای این مجموعه باید هم‌افزای باشند. مشکل اصلی کشور در این سال‌ها مسائل و مشکلات اقتصادی است؛ اما به طور طبیعی فرهنگ هوای تنفسی جامعه را تشکیل می‌دهد؛ یعنی اگر در یک فضای فرهنگی ما آن‌طور که باید مشکلات اقتصادی را حل نکنیم، به طور طبیعی هر روز شاهد اصطکاک و از بین‌ رفتن ظرفیت‌ها و توان دولت خواهیم بود. به هر حال، دولت اگر می‌خواهد در حوزه اقتصاد مقاومتی کاری جدی انجام دهد باید در حوزه فرهنگ و در حوزه علم توأمان حرکت کند. الآن بحث شرکت‌های دانش‌بنیان یک وجه مهم اقتصاد مقاومتی و زمینه رشد اقتصادی را فراهم می‌آورد. به طور طبیعی اگر می‌خواهیم اقتصاد مقاومتی داشته باشیم، باید دانشگاه‌ها و مراکز علمی ما این توانایی را داشته باشند که پاسخ دقیقی به حوزه اقتصاد ما بدهند. اگر بتوانیم فناوری و دانش پیشرفته را بومی کنیم، مانند حوزه هسته‌ای، نانو و انرژی؛ در این صورت تهدید دشمن بر ما تأثیری نخواهد داشت و این مستلزم آن است که وزارتخانه‌های علمی و کار دانشی همسو با این سیاست‌ها حرکت کنند. اقتصاد مقاومتی به فرهنگ مقاوم نیاز دارد تا بتواند در برابر تهاجم بیگانه و حملاتی که برای نابود کردن تفکر و ایمان مردم صورت می‌گیرد، مقاومت کند؛ لذا در دولت جدید آقای روحانی در حوزه‌های علمی، فرهنگی و آموزشی حتماً افرادی که در کابینه قرار می‌گیرند باید نسبت به مقاومت در برابر تهاجم همه‌جانبه‌ای که دشمن در عرصه‌های مختلف در پیش گرفته ایمان داشته باشند؛ چرا که با مقاومت می‌توانند در برابر دشمن بایستند. اگر فضای سیاسی و فرهنگی دولت همسو نباشد، با این تفکر و این نگاه دنبال حاشیه می‌روند. اگر حاشیه‌های فرهنگی و سیاسی، دولت را گرفتار کند و بخش عمده‌ای از تلاش و ظرفیت‌های دولت به این سمت کشیده بشود، انرژی دولت گرفته شده و آن بخش‌هایی که باید در خدمت مردم و فکر کردن برای رفع مشکلات مدنظر قرار بگیرد، درگیر مشکلات می‌شوند و فضای ناکارآمدی یک بار دیگر بر دولت سایه می‌اندازد.

*برخی از جریان‌های تندروی اصلاح‌طلب و معاندان با نظام به دنبال فشار به دولت برای استفاده از نیروهای تندرو در کابینه هستند، در صورت به کارگیری این نیروها، دولت با چه مشکلاتی مواجه خواهد شد؟
زارع‌فومنی: تندروها در همه طیف‌ها هستند. من معتقدم دولت نباید تسلیم آدم‌های تند بشود و باید همان روش اعتدال را ادامه بدهد تا بتواند به موفقیت دست یابد.
موسوی: اگر افراد حاشیه‌دار، مسئله‌دار و تولیدکننده حواشی بتوانند به دولت نفوذ کنند و مسئولیت‌ها را برعهده بگیرند، دولت امکان جدی را برای پرداختن به مسائل مهم کشور نخواهد داشت. هر روز درگیر حاشیه‌های ایجاد شده از سوی تندروها خواهد بود و عملاً نمی‌تواند پاسخگوی مطالبات مردم باشد.

صبح صادق استراتژی برجامی ایران و آمریکا را واکاوی می‌کند
 یحیی ذبیحی/ هفته گذشته توافق هسته‌ای ایران و گروه 1+5 دومین سال خود را پشت سر گذاشت و وارد سال سوم شد. توافقی بیش از 150 صفحه با جزئیاتی فراوان و با تفسیرها و اهداف گوناگون از سوی طرف‌های امضاکننده که با گذشت بیش از دو سال، همچنان تردیدها درباره سرنوشت آن ادامه دارد. 
اما مهم‌ترین موضوعی که طرف ایرانی با آن مواجه است، برآورده نشدن انتظارات اقتصادی از این توافق است. یورونیوز در گزارشی به مناسبت دومین سالگرد برجام در این باره می‌نویسد: «در ایران بعد از سال‌ها تحریم‌های سخت اقتصادی تصور می‌شد با توافق برجام و رفع تحریم‌ها رونق اقتصادی مجدداً به کشور بازگردد و با گشایش در بازار، کسب و کار داخلی و خارجی رونق بگیرد. بسیاری از کارشناسان سیاسی،‌ اقتصادی و اصحاب رسانه، کارفرمایان و کارگران با خوشبینی منتظر نتایج مثبت توافق برجام بودند، در مقابل گروهی دیگر با واقع‌بینی به نتایج آنی این توافق امید نداشتند. با گذشت دو سال از توافق برجام بسیاری از آنهایی که به توافق برجام امیدوار بودند، از اوضاع مأیوس شده‌اند و به جمع منتقدان برجام و مخالفان دولت پیوسته‌اند.»
حجم سنگ‌اندازی‌های واشنگتن در این مسیر به اندازه‌ای است که برخی از تحلیلگران غربی نیز آن را تهدیدی جدی برای آینده و ادامه برجام می‌دانند. «گروه بین‌المللی بحران» در گزارشی مفصل درباره روند اجرای برجام و آینده آن در این باره می‌نویسد: «مشکلات جدی بیشتری در برداشته شدن تحریم‌ها است، برای نمونه ایران هنوز با بانک‌های بین‌المللی روابط عادی ندارد و مؤسسات مالی عمده با ایران با احتیاط برخورد و در راه استقرار ثبات مجدد ایران در اقتصاد جهانی مانع ایجاد کرده و امید عموم مردم ایران را برای بهبود سریع اوضاع اقتصادی با سردی مواجه می‌کنند. امروز این مسائل، تهدید اصلی برای اجرای موفقیت‌آمیز توافق محسوب می‌شوند.»

چوب آمریکایی لای چرخ خوشبینی‌های کاذب
به طور کلی، علل این مسئله را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد؛ علت اول بی‌تردید کارشکنی‌های پنهان و پیدای آمریکاست. در بند 28 برجام آمده است: «گروه 1+5 و ایران متعهدند که این برجام را با حسن نیت و در فضایی سازنده، برمبنای احترام متقابل اجرا کنند و از هرگونه اقدام مغایر با نص، روح و نیت این برجام که اجرای موفقیت‌آمیز آن را مختل سازد، خودداری کنند. مقامات ارشد دولتی در گروه 1+5 و ایران تمام تلاش خود را برای اجرای موفقیت‌آمیز برجام، از جمله در بیانات عمومی خود، به کار خواهند بست. گروه 1+5 کلیه اقدامات لازم را برای لغو تحریم‌ها به نحو مقتضی به عمل خواهند آورد و از تحمیل مقررات آیین‌نامه‌ای استثنایی یا تبعیض‌آمیز و الزامات شکلی به جای تحریم‌ها و اقدامات محدودیت‌‏ساز تحت پوشش برجام، خودداری می‌ورزند.» نگاهی به مواضع و عملکرد دولتمردان آمریکایی نشان می‌دهد این بند به طور مکرر نقض شده و تنها چیزی که در رفتار و گفتار آنها وجود ندارد، «حسن نیت» است!
آمریکایی‌ها از سال 2004 تا 2015 در مجموع بیش از 15 میلیارد دلار، بانک‌ها و شرکت‌های مختلف دیگر کشورها را به اتهام همکاری با ایران جریمه کرده‌اند. تحمیل این جریمه‌های سنگین و عینی سبب شده است اگرچه برخی تحریم‌ها از روی کاغذ برداشته شود، اما اثر روانی و عملی آن همچنان در میان بانک‌ها و شرکت‌های مختلف جهان باقی است و واشنگتن نیز عملاً از این قضیه رضایت داشته و دلیلی نمی‌بیند که گامی در جهت شکستن این جو روانی بردارد. «جرت بلانک»، هماهنگ‌کننده ارشد وزارت خارجه آمریکا در امور اجرای برجام در دولت اوباما  گفته بود: «ما در حال حرکت به سمت جلو هستیم. اما آمریکا نمی‌تواند به این بانک‌ها دستور دهد که وارد فعالیت‌هایی شوند که آن را پر خطر می‌داند.»

حرکت به سوی
 دستاوردهای سلبی
نکته مهم دیگر در این ماجرا غلو کردن درباره برجام است. متأسفانه عملکرد دولت یازدهم و حامیان توافق هسته‌ای به نحوی بود که انتظارات اغراق‌آمیزی را درباره نتایج آن در جامعه به وجود آورد. اینکه دولتمردان از ابتدا آگاه بودند که نتایج آن طور هم که می‌گویند نیست و برجام نمی‌تواند حلّال همه مشکلات مردم، از آب خوردن گرفته تا مسائل زیست‌محیطی! باشد، یا آنکه آنان نیز دچار خوشبینی مفرط بوده و حساب کارشکنی‌های دشمن را نکرده بودند، محل بحث و تأمل است. همین موضوع سبب شد تا چرخشی آشکار در ادبیات و سیاست دولت در معرفی و مشتری‌یابی برای برجام صورت بگیرد، به نحوی که این توافق که در ابتدا با القاب عجیب و غریبی همچون فتح‌الفتوح و آفتاب تابان و... توصیف شده و عامل شکوفایی اقتصادی کشور خوانده می‌شد، اینک مسیر دیگری در پیش گرفته است. حامیان توافق که عملاً دستاوردهای بزرگ، ملموس و عینی کمتری برای ارائه به جامعه دارند، رو به دستاوردهای سلبی آورده و از فضای «اگر برجام نبود...»، استفاده می‌کنند. عمده مواضع آنها نیز حول این دو محور اصلی بوده و است که اگر برجام نبود، جنگ می‌شد و در واقع برجام سایه جنگ را از سر کشور دور کرد و دیگر اینکه؛ چنانچه برجام نبود وضعیت اقتصادی بسیار وخیم و ایران ونزوئلایی دیگر می‌شد، تا جایی که گفتند اواخر سال 94 دولت پولی برای پرداخت حقوق کارمندان هم نداشته است! 
برخی از تحلیلگران معتقدند هدف این تبلیغات اولیه و گسترده و اغراق‌آمیز درباره برجام را باید در مسئله دیگری جست و آن اینکه حامیان توافق سعی داشتند از فضای ایجاد شده بهره‌ برده و راه را برای برجام‌های بعدی باز کنند؛ موضوعی که به شدت با مخالفت نظام روبه‌رو شد و اگر چه از سوی مقامات رسمی حامی برجام به طور علنی ابراز نمی‌شود، اما شواهد و قرائن نشان می‌دهد توقف در این زمینه تاکتیکی بوده و از دستور کار کلی اهداف خارج نشده است. 

دست برتر ایران در منطقه
برجام در حالی وارد سومین سال عمر خود می‌شود که از هر نظر می‌توان ادعا کرد، وضعیت و جایگاه جمهوری اسلامی ایران در منطقه هیچ‌گاه چنین قدرتمند و برتر نبوده است. ایران و متحدان رسمی و غیر رسمی آن در منطقه، همگرایی و همکاری را تقویت کرده و در میادین مختلف پیروزی‌های متعددی را کسب کرده‌اند و در عین حال بلوک مقابل محور مقاومت افزون بر شکست در جبهه‌های گوناگون، دچار مشکلات و بحران‌های درونی نیز شده است. 
این موضوع سبب شده تا برخی از منتقدان و مخالفان غربی برجام ادعا کنند توافق هسته‌ای عامل چنین وضعیتی است و باید چاره‌ای برای آن اندیشید. برخی دیگر نیز معتقدند، برجام به مأموریت خود برای مهار و عقب‌نشاندن هسته‌ای ایران عمل کرده و به این ترتیب راه برخورد و تقابل با ایران در منطقه هموارتر شده است. فارغ از تحلیل‌ها و استدلال‌های مختلف در این باره، همه در یک نقطه و هدف اشتراک‌نظر دارند؛ باید حرکت پرشتاب ایران در منطقه که برخلاق اهداف راهبردی آمریکا و امنیت تل‌آویو است را سد کرد. از اینجا به بعد، اختلاف در تاکتیک‌ها و نسبت این هدف با برجام آشکار می‌شود؛ مسئله‌ای که اکنون به صورت یک سردرگمی در سیاست خارجی دولت دونالد ترامپ قابل ردیابی است.

ترامپ؛ از پاره کردن
 تا تجارت برجام
رئیس‌جمهور فعلی آمریکا که در دوران تبلیغات انتخاباتی خود گفته بود درصورت رفتن به کاخ سفید برجام را پاره خواهد کرد، اینک راه دیگری در پیش گرفته است. هفته گذشته کاخ سفید پایبندی ایران به برجام را تأیید و همزمان 18 شرکت و فرد را به اتهاماتی واهی همچون همکاری در پروژه‌های موشکی ایران تحریم کرد. برخی خبرها حاکی است ترامپ به مشاوران و دستیاران خود مأموریت داده است که برنامه‌ای برای تشدید برخورد و فشار به ایران تهیه کنند. 
ترامپ دریافته است که به پاره کردن برجام نیازی نیست. می‌توان از مزایای آن بهره برد و به تعهدات نیز عمل نکرد و حتی آن را نقض هم کرد و هزینه‌ای نپرداخت. پیشینه نقض عهدها در دوره اوباما و واکنش نشان ندادن جدی دولت ایران، این تصور را تشدید کرده است. برخی از نمونه‌های قبلی نقض برجام عبارت است از:
ـ کنگره معافیت صدور روادید آمریکا برای آن دسته از اتباع 38 کشور را که از سال 2011 به ایران (یا سوریه، عراق و سودان) سفر کرده‌اند، لغو کرد؛ اقدامی که گردشگری و روابط تجاری ایران با اروپا را تحت تأثیر قرار داد.
ـ تحریم 11 شخص و نهاد ایرانی درست یک روز پس از اجرای برجام.
ـ تصمیم دیوان عالی آمریکا درباره غرامت دادن به بازماندگان قربانیان حملات خارج از کشور، از محل دو میلیارد دلار دارایی مسدود شده بانک مرکزی ایران.
ـ تمدید ده ساله «قانون تحریم‌های ایران» موسوم به ایسا.

آمریکا به دنبال گسترش
 و تعمیم برجام
اگر آمریکایی‌ها می‌گویند هنوز سیاست خارجی دولت ترامپ درباره ایران نهایی نشده است، اما شواهد نشان می‌دهد خط کلی این سیاست درباره برجام از این قرار است؛ «تلاش برای گسترش و تعمیم توافق هسته‌ای.» ابعاد این تلاش شامل اهداف زیر است:
1ـ طولانی و حتی دائمی کردن محدودیت‌های برجام؛
2ـ‌ افزودن به برخی محدودیت‌ها؛
3ـ وارد کردن مسائل غیر هسته‌ای به توافق (در اولین گام موضوع توانایی موشکی ایران).
هفته گذشته نشریه ویکلی استاندارد به نقل از یک مقام آگاه در کاخ سفید نوشت دونالد ترامپ‌ـ رئیس‌جمهور آمریکا‌ ـ به دنبال پاره کردن یا اصلاح برجام نیست؛ بلکه خواهان دائمی شدن محدودیت غنی‌سازی ایران از طریق انعقاد یک توافقنامه ثانویه میان کشورهای امضاکننده برجام است. به گفته این منبع، مشکل اصلی ترامپ با برجام، بند موسوم به «غروب آفتاب» است که محدودیت غنی‌سازی ایران را به یک دوره زمانی مشخص محدود می‌کند.
این نشریه همچنین به نقل از «باب کورکر» رئیس کمیته روابط خارجی سنا نوشت: «رکس تیلرسون، وزیر خارجه آمریکا، در گفت‌وگویی خصوصی به او گفته است هدف دولت ترامپ رسیدن به توافقی جانبی است که برای همیشه مانع از غنی‌سازی ایران شود.» 
فعلاً دولت ترامپ برای رسیدن به این هدف، راه‌ کارشکنی، تهدید و لفاظی را در پیش گرفته است. اتخاذ این تصمیم از تلقی کاخ سفید نسبت به نگاه دولت ایران به برجام نشئت می‌گیرد. دولت روحانی سیاست «حفظ برجام به هر قیمتی» را انتخاب کرده و این سیاست سبب شده است واشنگتن تهدیدی در زمینه اقدامات خود احساس نکند. ظریف در سفر اخیر خود به آمریکا از سویی به طور رقیق تهدید کرد ایران می‌تواند از برجام خارج شود و از سوی دیگر گفت راه دیگری جز توافق هسته‌ای و برجام وجود نداشته است. 
بارزترین نمونه اقدامات مخرب در دوره ترامپ را می‌توان در موضوع تصویب تحریم‌های جدید موسوم به «مادر تحریم‌ها» دید؛ یک بسته تحریمی بسیار مخرب که تروریست قلمداد کردن سپاه پاسداران از جمله موارد آن است. 

چهار هشدار
مجموع این شرایط در آغاز سومین سال عمر برجام نکات زیر را برجسته و تأمل برانگیز می‌کند:
1ـ راه حل مشکلات اقتصادی کشور از زمین برجام نگذشته و برجام در بهترین حالت ممکن صرفاً می‌تواند برخی موانع را تسهیل کند. همان موضوعی که رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در نامه مهر ماه سال 94 به رئیس‌جمهور درباره تأیید مشروط برجام بر آن تأکید کردند و گفتند: «همان‌طور که در جلسات متعدّد به آن‌جناب و دیگر مسئولان دولتی یادآور شده و در جلسات عمومی به مردم عزیزمان گوشزد کرده‌ام، رفع تحریم‌ها هر چند از باب رفع ظلم و احقاق حقوق ملّت ایران کار لازمی است، لیکن گشایش اقتصادی و بهبود معیشت و رفع معضلات کنونی جز با جدّی گرفتن و پیگیری همه‌‌جانبه‌ اقتصاد مقاومتی میسّر نخواهد شـد. امید است که مراقبت شود این مقصود با جدّیّت تمام دنبال شود و به خصوص به تقویت تولید ملّی توجّه ویژه صورت گیرد.»
2ـ برجام برخلاف برخی تصورات و اهداف اعلامی و غیر اعلامی نه تنها سبب کاهش خصومت آمریکا با جمهوری اسلامی نشد؛ بلکه امروز خلاف آن را در عمل می‌بینیم. مقامات رسمی آمریکایی آشکارا از براندازی جمهوری اسلامی سخن می‌گویند؛ از وزیر خارجه این کشور گرفته تا وزیر دفاع آن. این موضوع دلیل دیگری برای این مسئله کلیدی است که ریشه خصومت آمریکا با ایران مسائلی، مانند هسته‌ای، موشکی و حقوق بشر نیست و اینکه گمان شود با کوتاه آمدن در این موارد، فضای خصومت جای خود را به همکاری و پذیرش می‌دهد، تصوری باطل است؛ چرا که آنها با اصل و ماهیت نظام جمهوری اسلامی مشکل دارند.
3ـ چنانچه پاسخ قاطع و عملی به نقض عهدهای مکرر آمریکا داده نشود، باید منتظر اقدامات خصمانه بیشتر و بزرگ‌تری بود. راه حل این موضوع نیز عمل بی‌قید و شرط و بدون هراس به 29 شرط اجرای برجام است. خرداد ماه سال جاری رهبر معظم انقلاب اسلامی در این باره فرمودند: «آن جمعی که معیّن شده‌اند برای نظارت بر برجام ـ که رئیس محترم جمهور است، رئیس محترم مجلس است، وزیر محترم خارجه است و چند نفر دیگر هستند ـ واقعاً در این مسئله دقّت کنند؛ یعنی باید دقّت کنند، باید مراقبت بکنند ببینند چه اتّفاقی دارد می‌افتد. بالاخره ما یک مواردی را ذکر کردیم؛ بنده در قبول برجام یک شرایطی را به‌طور صریح ذکر کردم، مکتوب هم کردم ـ زبانی نبود؛ مکتوب فرستادم ـ اینها باید رعایت بشود؛ به‌طور دقیق باید اینها رعایت بشود. وقتی طرف مقابل با وقاحت می‌آید می‌ایستد و یک چیزی را می‌گوید، ما هرچه در این زمینه کوتاه بیاییم، حمل بر ضعف خواهد شد؛ حمل بر این خواهد شد که ما ناچاریم، ناگزیریم؛ احساس ناچاری در ما، دشمن را تشجیع می‌کند به اینکه بر فشارهای ناحقّ خودش بیفزاید.»
4ـ پیش‌زمینه پاسخ قاطع به بدعهدی‌های آمریکا، نگاه و برداشت صحیح از صحنه است و اولین گام در این مسیر به فرموده رهبر معظم انقلاب عبارت است از اینکه «در مورد برجام اوّلاً بدحسابی‌های طرف غربی را یعنی به خصوص آمریکا را به حساب بیاوریم؛ مطلقاً درصدد این نباشیم که بدحسابی طرف مقابل را و بدقِلقی طرف مقابل را و خیانت طرف مقابل را یک‌جوری توجیه کنیم.» (3/6/1395)

مرحوم آیت‌الله مشکینی(ره)
بندگان خدا تقوا را مراعات کنید. تقوا بهترین وسیله‌ زندگی شما در یک عالم همیشگی است. آدم بی‌تقوا در آن جهان فقیر است، آدم بی‌تقوا در آن جهان اسیر است، زندانی است، شلّاق می‌خورد، شکنجه می‌بیند، آبروی او می‌ریزد. 

بهشتی‌های بی‌آبرو!
روایت است که گاهی بعضی از مسلمان‌ها، مؤمنینی که موقّتاً به جهنّم رفته بودند، از جهنّم نجات پیدا می‌کنند و وارد بهشت می‌شوند، در پیشانی آنها نوشته می‌شود که اینها آزاد شده از جهنّم هستند. وقتی که میان مسلمان‌ها و مؤمنین اهل بهشت وارد می‌شوند شرمنده می‌شوند، همه می‌گویند: «شما چقدر در جهنّم بودی؟ با چه کسانی دوست بودی؟ فرعون را در آن‌جا دیدی؟ فلان آقا را دیدی؟ شما با یکدیگر بودید؟» بعد اینها از خدا درخواست می‌کنند خدایا آبروی ما در بهشت رفت، این از پیشانی ما زائل بشود. 
در روایتی امام صادق(ع) می‌فرمایند: «چقدر زشت است بنده‌ی مؤمن خدا، آبرو رفته به بهشت برود. عرض می‌کنند که آقا چگونه می‌شود که آبروی او برود و به بهشت هم برود؟ می‌فرمایند: این‌طور، متّقی باشید که به جهنّم نروید، عذاب جهنّم قابل تحمل نیست، ما نمی‌فهمیم که جهنّم چه خبر است؟ عذاب الهی چیست؟ خدایا ما را از جهنّم خود محافظت بفرما، ما را جزء بندگان شایسته‌ خود و جزء بندگان نیک خود که از اول مرگ در خوشی و رحمت تو وارد می‌شوند، قرار بده.»

انس با قرآن
مهم‌ترین حادثه‌ تاریخ، مهم‌ترین حادثه‌ای که از بدو خلقت تا روز قیامت نظیر آن واقع نشده، نزول قرآن است. قرآن کتاب آسمانی بزرگ و آخرین کتاب برای بشر که تا بشر، بشر است، کتاب بشر است و نه فقط در دنیا، در آخرت هم این کتاب را خواهید خواند. قاری اهل جنّت که حضرت داوود است، آنجا چه می‌خواهد بخواند؟ همین قرآن را می‌خواند. این قرآن آنجا هم خوانده می‌شود و روایت می‌گوید هر کس از قرآن هر قدر می‌داند، می‌گویند بخوان و بالا برو، هر چه بیشتر بداند و حفظ باشد، درجه‌ او بالاتر و بالاتر می‌رود. 
این کتاب الهی را مغتنم بشمارید. با این کتاب اُنس پیدا کنید، مأنوس بشوید، کتاب الهی که از پروردگار به وسیله‌ فرشته‌های متعدد بر قلب نازنین پیغمبر وارد شد و از زبان مبارک ایشان تحویل جامعه داده شد، این کتاب را بخوانید. اگر سواد ندارید، بشنوید. از رادیو می‌خوانند گوش بدهید، کسی را بیاورید بخواند و شما گوش بدهید، صدای پروردگار است. 
وقتی که «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» می‌گویند؛ این صوت پروردگار است که به شما و به گوش شما می‌رسد و خطاب می‌کند، بنده‌ مؤمن من و آن عارف می‌گوید والله لذّت اینکه خدا به من خطاب می‌کند از روح من نمی‌رود. این کتاب را محترم بشمارید. 
خدا به حضرت موسی(ع) خطاب فرمود؛ «ای موسی در مقابل من مانند بنده‌ ذلیل بایست و نماز بخوان و تورات را با آهنگ خوش بخوان و روح خود را صفا بده.» این برای آن است. شما مسلمین هم همین‌طور این قرآن را بخوانید.  

ترس‌های رسول خدا!
یک روایت به تناسب این قرآن برای دوستان عرضه می‌دارم، روایت مشهور است، پیامبر گرامی اسلام جمله‌ای فرمودند و توصیه‌ای کردند که در ضمن این به قرآن هم اشاره فرموده‌اند. روزی به مردم فرمودند: «أَخافُ‏ عَلَيْكُم‏» من پنج چیز است که بعد از خود نسبت به امت خود می‌ترسم. 
یک «اسْتِخْفَافاً بِالدِّين‏» می‌ترسم امت من بعد از من دین خدا را بی‌اهمیت بشمارند. دین در میان مردم به اندازه‌ دنیا اهمیت نداشته باشد. دین در میان مردم کم‌اهمیت باشد. امروز دنیا این‌طور است. حتّی مسلمین جهان هم همین‌طور هستند. حساب نکنید که یک قطعه‌ای در دنیا به نام ایران پیدا شده و یک روح‌الله اعظمی پیدا شده و این کشور را از جا حرکت داده، از خواب غفلت بیدار کرده، حرکت کرده‌اند و خود را از دست اجانب و طاغوت‌ها نجات داده‌اند، مستقل و آزاد شده‌اند، ماه رمضان مدام در مساجد، رادیو و تلویزیون قرآن است، این سعادتی است که شما دارید.
 با این قرآن مأنوس بشوید. پیامبر(ص) می‌فرماید: «می‌ترسم زمانی بیاید که ملّت به دین خود اهمیت ندهند و امروز غالب مسلمان‌ها همین‌طور هستند. دین اهمیت ندارد حالا غیر مسلمان که مفهوم دین را نمی‌فهمد.»
دوم «بَيْعَ الْحُكْمِ» خدای ناکرده حکم را بفروشند. یعنی اعوذ بالله در حکم خود، در قضاوت خود، رشوه بگیرند. إن‌شاءالله در کشور ما چنین چیزی نیست و نخواهد بود؛ اما پیامبر(ص) از این می‌ترسید، این خطر بزرگی است. رشوه در میان هر ملّتی پیدا شد بدبختی آن ملّت شروع می‌شود.
سوم «قَطِيعَةَ الرَّحِم‏» می‌ترسم امت من به اقوام خود خیلی اهمیت ندهند، صله‌ رحم نکنند، پدر، مادر، برادر، خواهر و اقوام، می‌ترسم امّت من صله‌‌رحم نکنند، قطع رحم کنند. در روز قیامت از هر انسانی، از چیزهایی، سؤال می‌شود از آن جمله صله‌‌رحم است. نکند سر نزنیم، نکند احوالپرسی نکنیم، برادر و خواهر و اقوام دور و نزدیک باید با هم رابطه داشته باشید، گرم بگیرید، سوغاتی بدهید، اگر ندارند کمک مالی بکنید، با زبان، با مسافرت، با دعوت کردن، به هر نحوی که باشد توصیه‌ پروردگار این است که صله‌‌رحم کنید و شاید در میان ثواب‌های الهی بالاتر از صله‌‌رحم ثوابی نباشد. در قرآن اول توحید بعد احترام و صله‌‌رحم است. می‌ترسم قطع رحم کنند. 
حداقل یک نامه بنویس به فلان اقوام خود هر کجا است، بگویید؛ فلانی من این روایت را شنیدم و الآن با این نامه می‌خواهم به شما اظهار ارادت کنم، شما را دعا می‌کنم، شما را دوست دارم، إن‌شاءالله دعا می‌کنم شما هم ما را دعا کنید، هر وقت بتوانم خدمت‌هایی انجام می‌دهم. صله‌رحم را انجام بدهید. 
 «وَ أَنْ تَتَّخِذُوا الْقُرْآنَ مَزَامِير» می‌ترسم یک وقتی امت من قرآن را همراه وسایل موسیقی قرار بدهند، هم قرآن خوانده بشود و هم یک طرف موسیقی باشد. می‌ترسم قرآن مزامیر بشود، توأم با نی و چنگ و دف بشود، می‌ترسم یک روزی مردم قرآن را توأم با مزامیر انجام بدهند و إن‌شاءالله امیدواریم که چنین چیزی را نگذاریم که انجام بگیرد. 
«تُقَدِّمُونَ أَحَدَكُمْ وَ لَيْسَ بِأَفْضَلِكُم‏» در آخر می‌فرمایند: «می‌ترسم یک وقتی کسانی که لیاقت ندارند پست‌ها را حیازت کنند، آن کسی که لیاقت یک پستی را ندارد آن پست را به او بدهند.» بنابراین این هم از چیزهایی است که پیغمبر گرامی از آن می‌ترسید. این مسئله به دولت ما، به بزرگان ما، به سران کشور ما مربوط است. این پیامبر(ص) است که آنها را نصیحت می‌کند، نکند پست‌ها را به کسی که اهل آن نباشد، روی یک روابطی ضوابط را گم کنید، یک مقام شامخی را به یک انسان نالایق بدهید. هم به آن مقام ظلم کردید، و هم به آن شخص ظلم کردید. مقام را ظلم کردید ضایع شد و آن شخص را ظلم کردید و او را به فوق آنچه که قدرت دارد، تحمیل کردید. 
می‌فرمایند: «تُقَدِّمُونَ أَحَدَكُمْ وَ لَيْسَ بِأَفْضَلِكُم‏» می‌ترسم زمانی برسد کسانی که لیاقت حضور در مجلس شورای اسلامی را ندارند آنجا او را جا بدهند و راه بدهند، این تقصیر، تقصیری است که عفو نمی‌شود و باید در این قسمت إن‌شاءالله فکر کنیم، کسانی که خدا دوست دارد باید در مقام‌ها و پست‌ها قرار بگیرند.

نگاهی به فیلم «اکسیدان»
 آرش فهیم/ «اکسیدان» شاید در نگاه اول فیلم چندان مهم و چشمگیری به نظر نرسد، ولی حداکثر یک فیلم ضعیف و سرگرم‌کننده است که با هدف تجارت و سود اقتصادی ساخته شده است؛ اما واقعیت این است که این فیلم، هم نمونه قابل مطالعه‌ای برای فیلمسازان است که می‌توان با بررسی آن فهمید آنچه در سینما، پیش پا افتاده و سطحی خوانده می‌شود، دقیقاً چیست و هم برای تهیه‌کنندگان یک عبرت است تا ببینند هدف قرار گرفتن گیشه چگونه باعث می‌شود تهیه‌کننده‌ای، چون «منوچهر محمدی» از تولید آثار فاخری، مانند «زیر نور ماه» و «طلا و مس» به «اکسیدان» برسد.
«اکسیدان» روایت جوانی به نام اصلان است که نامزدش به یکی از کشورهای اروپایی مهاجرت کرده و این جوان قصد دارد خود را به آنجا برساند و وی را برگرداند؛ اما برای گرفتن روادید با ممانعت‌هایی مواجه می‌شود. او در این مسیر با یک دلال مهاجرت آشنا می‌شود و با نقشه او ابتدا خود را یک کشیش مسیحی جا می‌زند تا از این طریق روادید بگیرد؛ ولی باز هم موفق نمی‌شود. او باز هم نقش‌های دیگری بازی می‌کند؛ اما در نهایت متوجه می‌شود که نامزدش در خارج با فرد دیگری ازدواج کرده است.
«اکسیدان» قرار بود یک کمدی باشد؛ اما مسئله مهم درباره این فیلم نبود موقعیت و حتی دیالوگ کمدی است. این فیلم حتی داستان و فیلم‌نامه به معنای واقعی هم ندارد. متن فیلم از حداقل قابلیت‌های یک فیلم‌نامه هم خالی است. تنها چیزی که محتوای فیلم را تشکیل می‌دهد، شوخی‌های کلامی پیش پا افتاده‌ای است که معمولاً بین مردم رواج دارد.
قصه و روایت فیلم به قدری خلل و حفره دارد که گویی آن را یک فرد آماتور که از حداقل اطلاعات سینمایی بی‌بهره است، نوشته است. معلوم نمی‌شود چرا نامزد اصلان ناگهان او را رها می‌کند و به خارج می‌رود؟ چطور ممکن است دو جوان، در روز روشن به داخل یک کلیسا آن هم وسط تهران بروند و هر کاری می‌خواهند بکنند و هر چه می‌خواهند از آن سرقت کنند و کسی مانع آنها نشود؟ یعنی در یک کلیسا به آن بزرگی آن هم در ساعت اداری، حتی یک نفر نگهبان حضور ندارد؟ و...، مشکلات فیلم‌نامه «اکسیدان» تا حدی است که می‌توان از ابتدا تا انتهای آن، چنین پرسش‌هایی را طرح کرد. هیچ منطقی در روایت فیلم وجود ندارد. به این مشکلات باید ضعف مفرط در کارگردانی را هم اضافه کرد. حامد محمدی در این اثر حتی نتوانسته است از بازیگران خود نقش‌آفرینی بگیرد؛ به طوری که جواد عزتی و امیر جعفری، همان تیپ‌های همیشگی را که معمولاً در سریال‌های طنز تلویزیونی ارائه داده بودند، در این فیلم تکرار کرده‌اند.
این فیلم مفاهیم مثبتی مانند نقد مهاجرت را دستمایه قرار داده است. حتی سکانس پایانی فیلم، آنجا که شخصیت روحانی با اصلان و کشیش سوار موتور هستند و می‌گوید: «تا وقتی فرمان به دست روحانیت است، خطری ما را تهدید نمی‌کند» (نقل به مضمون) موضوعات خوبی هستند که در فیلم مطرح شده‌اند؛ ولی مشکل این است که حجم ابتذال به قدری در فیلم بالاست که حرف‌های خوب فیلم در آن مستتر می‌شوند. به ویژه اینکه مضامین مثبت فیلم، بدون هیچ منطقی وارد فیلم شده‌اند و در نتیجه، این شوخی‌های رکیک فیلم هستند که به ذهن و فکر مخاطب منتقل می‌شوند، نه نفی مهاجرت و تبلیغ روحانیت اسلامی! این فیلم مصداق «تمیز کردن شیشه با دستمال کثیف است» که نه تنها به اصلاح فرهنگ جامعه و اعتلای ذهنی و روانی مخاطب خود کمکی نمی‌کند؛ بلکه قطعه‌ای است از جورچین ولنگاری فرهنگی، چون هم به انحطاط سینمای کشور یاری می‌رساند و هم بر ذائقه مخاطب، تأثیر منفی می‌گذارد؛ اما بیش از هر چیزی جای شگفت است که سازمان سینمایی این فیلم را با حداقل اصلاحات روانه اکران کرده است. «اکسیدان» تنها از یک دستگاه فرهنگی مختل و تقریباً تعطیل تولید می‌شود. باید از مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان سینمایی پرسید که آیا می‌توانند این فیلم را همراه خانواده و فرزندان خود تماشا کنند؟ الفاظ رکیک و حرکات ضد اخلاقی فیلم را برای کودکان خود چگونه معنا می‌کنند؟
فیلم‌هایی مثل «اکسیدان» و امثال آن در درازمدت به اضمحلال و زوال سینما می‌انجامند؛ این معضل، نه تنها فرصتی برای بازسازی بدنه سینمای ایران و آشتی دادن مخاطبان نیست؛ بلکه تهدیدی علیه فرهنگ جامعه محسوب می‌شود؛ به ویژه اینکه می‌دانیم تعداد زیادی از این نوع آثار در نوبت اکران هستند و تعداد بسیار بیشتری نیز در مراحل مختلف تولید قرار دارند.