جعفر ساسان- داوود عسگری/
سوءِقصد به ناصرالدینشاه، یکی از فرازهای مهم تاریخ بابیه است که در آن، عدهای از بابیان دستگیر و اعدام میشوند و در واقع، پس از اعدام باب و دفع شورشهای با بیان به فرمان حکومت، این واقعه از اهمیت زیادی برخوردار است. برخی مانند عزّیه خانم، خواهرش، طراح و صحنهگردان این واقعه را حسینعلی نوری میدانند.(۱)
در این دوره که حکومت به دلیل اقدامات خرابکارانۀ بابیان، با اقدامات فتنهانگیز آنان مماشات نداشت و افرادی که نقش حاشیهای در این ماجرا داشتند، به حبس و اعدام محکوم شدند، حسینعلی نوری که نقش اصلی را بر عهده داشت، تنها چهار ماه بازداشت میشود. نجات وی، بدون پشتوانۀ محکم سیاسی ممکن نبود و این پشتوانه هم روسیه بود که برای بسط قدرت خود، روی وی سرمایهگذاری کرده بود. عبدالحسین آواره در كتاب «كواكبالدریة فى مآثرالبهاییه»، از آزادى و رهایى میرزاحسینعلى بهاء با شگفتى چنین مىنویسد: «این مسئله، خالى از اهمیت نیست كه تمام همزندانها و همزنجیرهاى آن یگانۀ آفاق، طعمۀ شمشیر قهر و غضب سلطانى شدند و خود آن حضرت، با همه شهرت و اهمیت، از حبس مستخلص گشت؛ اگرچه شاید دست قنسول روس بر نجات آن حضرت مددى داده.»(۲)
عبدالحمید اشراق خاوری، مبلّغ و مورّخ مشهور بهائی نیز خاطرنشان میکند: «ناصرالدینشاه فوراً مأموری فرستاد تا حضرت بهاءالله را از سفارت روس تحویل گرفته، نزد شاه بیاورد. سفیر روس از تسلیم حضرت بهاءالله به مأمور شاه امتناع ورزید و به آن حضرت گفت كه به منزل صدراعظم بروید و كاغذی به صدراعظم نوشت كه باید حضرت بهاءالله را از طرف من پذیرایی كنی و در حفظ این امانت بسیار كوشش نمایی و اگر آسیبی به بهاءالله برسد و حادثهای رخ دهد، شخص تو مسئول سفارت روس خواهی بود.»(۳)
در جریان محاکمه نیز آن گونه که دکتر اسلمنت (از سران بهائیت) تصریح میکند؛ «سفیر روس، به برائت بهاء شهادت داد.»(۴)
بهاء پس از آزادی نیز از حمایت روسیه برخوردار میشود، چنانکه منابع بهائی نیز آن را چنین تصدیق میکنند: «نماینده روس در ایران که شخصاً حضرت بهاءالله را مىشناخت و با اضطرابى روزافزون شاهد آزار و شکنجه بابیان بود، از حضرت بهاءالله دعوت کرد تا به سرزمینى در بلاد تحت سلطه حکومت روس عزیمت نمایند و مورد حفظ و حمایت او قرار گیرند.» (۵)
اگرچه ظاهراًً بهاء به دلیل جلوگیری از آشکار شدن وابستگی به روسیه، این دعوت را نمیپذیرد؛ اما با محافظت نیروهای روسی روانه عراق میشود. وی در این باره مینویسد: «چون مظلوم از سجن خارج، حسبالامر حضرت پادشاه حرسهاللهتعالی مع غلام دولت علیه ایران و دولت بهیه روس، به عراق عرب توجه نمودیم.»(۶)
میرزاحسینعلى پس از رهایى از زندان و بدرقه از سوی غلامان دولت روس به سمت عراق، در مقام قدردانى از دولت روسیه، لوحى خطاب به امپراتور روسیه تزارى، نیكلاویچ الكساندر دوم، از عكا به این شرح ارسال داشت: «اى پادشاه روس، نداى خداوند ملك قدوس (میرزابهاء) را بشنو و به سوى بهشت بشتاب؛ آنجایی كه در آن ساكن شده است كسى كه در بین ملأ بالا به اسمای حسنى نامیده شده و در ملكوت انشا به نام خداوند روشنىها نام یافته است (شهر عكا). مبادا اینكه هواى نفست تو را از توجه به سوى خداوند بخشاینده مهربانت باز دارد. ما شنیدیم آنچه را در پنهانى با مولاى خود گفتى و لذا نسیم عنایت و لطف من به هیجان آمد و دریاى رحمتم به موج افتاد؛ تو را به حق جواب دادیم. به درستى كه خداى تو دانا و حكیم است. به تحقیق، یكى از سفیرانت مرا یارى كرد، هنگامى كه در زندان اسیر غل و زنجیر بودم. براى این كار، خداوند براى تو مقامى را نوشته است كه علم هیچكس بدان احاطه ندارد. مبادا این مقام را از دست دهى ... .»(۷)
اقدام دالگوروکی، سفیر روسیه، برای نجات جان بهاء از زندان ناصرالدینشاه و تشکر بهاء از وی و تزار، یکی از مهمترین شواهد تاریخی دال بر پیوند آشکار میان بهائیت با روسهاست. روسیه، افزون بر حمایت سیاسی، از حسینعلی نوری حمایت مالی نیز میکرده است، چنانکه خودش اقرار میکند: «قسم به جمال قدم که اول ضرری که بر این غلام وارد شد، این بود که قبول شهریه از دولت نمود.»(۸)
این قضایا نشان میدهد که سفارت روسیه با حسینعلی بهاء بهعنوان فردی «تحتالحمایه روسها» و مشمول مقررات کاپیتولاسیون که در قرارداد ترکمانچای بر ایران تحمیل شد، برخورد میکرده است.
تشکیل نخستین مرکز تبلیغاتی مهم بهائیها در خاورمیانه با عنوان «مشرقالاذکار» در عشقآباد با حمایت جدی و آشکار روسهای تزاری و نصب اوراق بنای آن به دست ژنرال سوبوتیچ روسی، اقدام بعدی روسها در حمایت از بهائیت بود. فاضل مازندرانی درباره بنای مشرق الاذكار عشقآباد مینویسد: «در 1304ق یكی از اقوام علیمحمد باب، موسوم به حاجیمیرزا محمدعلی افنان شیرازی، طبق دستور بهاء، زمین مشهور به زمین اعظم را از اعظم نام، صاحب آن، خرید و عمارتی بر ساختمان آن افزود. تا ۱۶ سال پس از آن تاریخ، بهائیان از آنجا بهعنوان معبد استفاده میكردند و مجالس و محافلشان در آنجا برگزار میشد. در 1311ق علیاكبر معماری یزدی بهائی، از سوی عباس افندی مأموریت یافت كه نقشه مشرقالاذكار را كشیده و به نظر وی برساند. سپس به تدریج، وجوهی جمعآوری شد و زمینهای دیگری در كنار زمین اعظم خریداری گردید تا اینكه در سال 1317ق حاجی میرزامحمدتقی افنان، از جناب عباس افندی مأمور ساختن مشرقالاذكار شد.(۹)
عبدالبهاء در توجیه حمایت روسیه از بهائیت مینویسد: «دولت روس چون در کشور خویش جمعی کثیر از این حزب مشاهده نمود و روزبهروز در تزاید و تکاثر دید؛ لهذا خواست که به حقیقت مقاصد این حزب پی برد ... . چون به حقیقت مقاصد و نوایای این حزب پی بردند، نهایت حمایت را در حق این حزب مظلوم در مملکت خود مجری داشت.»(۱۰)
بر این ادعای عباس افندی چند ایراد وارد است: اولاً، تعداد کثیر بهائیان در روسیه، ادعای تبلیغاتی است، مانند ادعاهای دیگر عبدالبهاء که اروپا و آمریکا نیز بهائی شدهاند. این ادعا را مبلّغان مشهور بهائی، نظیر آیتی و صبحی رد کردهاند و تنها چند خانواده بهائی در عشقآباد حضور داشتند که بیشتر ایرانیان مهاجر بودند؛ ثانیاً، چرا روسها از گام اول که حسینعلی نوری در ایران به باب گروید، حامی وی بودند و در تمامی ماجراهایی که شرح آن آمد، از وی حمایت جدی کردند؟ آن هنگام که هنوز بهائیت شکل نگرفته بود و بهائیان در تزاید و تکاثر نبودند؛ ثالثاً، چرا همین روسیه در سالهای بعد با بهائیان برخورد کرد و به قول شما به روس منحوس بدل گشت؟ کشف اسناد جاسوسی بهائیان برای انگلیس، عامل این رویگردانی بود یا چیز دیگری؟
بنابراین، علت اصلی حمایت روسها از بهائیت تا انقلاب روسیه، خوشخدمتی بهاء و خانواده و اعوان و انصارش به روسیه و خیانت به ایران بود؛ وقتی روسها به جاسوسی آنها پی بردند، تاریخ مصرفشان تمام شد و از آنها رویگردان شدند. با رویگردانی روسیه، بهائیان به آغوش انگلیس غلتیدند و خدمتگزاری در آستان قدرت استعماری دیگری را تجربه کردند.
*پینوشتها در دفتر نشریه موجود است.