جعفر ساسان- داوود عسگری/
همانطور که در چند شماره گذشته بررسی شد، همکاری بهائیان سرشناس با دولت روسیه و تشکیلات وابسته به آن، فصل دیگری از ارتباط این فرقه با بیگانگان بوده است. بهائیان با تأسی به بنیانگذار این فرقه، که خود و خانوادهاش ارتباط تنگاتنگی با سفارت روس داشتند و با کمک آن پا گرفته بودند، این ارتباط و در واقع خدمتگزاری را ادامه دادند که به نمونههایی از آن اشاره میکنیم.
نمونههایی از خدمت بهائیت
به روسیه تزاری
برادران ورقا(ولیالله و عزیزالله) که پدرشان(میرزا ورقا) از بهائیان اولیه و مقرّب بهاء و عبدالبهاء بود و به دلیل تبلیغ بهائیت و فتنهگری، به دست حکومت به قتل رسید، خود نیز از بهائیان سرشناس بودند و در سفر عباس افندی به غرب، عزیزالله وی را همراهی کرد. این دو برادر با تشکیلات روس تزاری در ایران همکاری داشتند؛ چنانکه ولیالله ورقا مدتی منشی سفارت روسیه در تهران،(1) و عزیزالله مترجم بانک روس بود؛(۲) و این دو با نفوذ سیاسی و اقتصادی، در امور داخلی ایران و حمایت از بهائیان تأثیرگذار بودند.
یونس افروخته، بهائی سرشناس دیگری است که در سالهای 1319ـ1312 ش عضو محفل ملی بهائیان ایران بود و«قریب دو سال، در بانک بینالمللی مسکو و سپس منشی خارجه بوده است.»(۳)
اسدالله و نصرالله باقراُف، از سرمایهداران بهائی نیز با دولت روسیه مرتبط بودند و انتخاب نام روسی (باقراُف) حکایت از این ارتباط دارد.
میرزا ابوالفضل گلپایگانی(1337ـ1268ه .ق)، نویسنده و مبلّغ مشهور بهائی که کتابهایی چون «فرائد و کشف الغطاء» در رد نقطة الکاف را نوشته، زمانیکه در عشقآباد روسیه به تبلیغ بهائیت مشغول بود، در جریان درگیری سخت مسلمانان و بهائیان عشقآباد در سال 1307ق بر سر قتل محمدرضا اصفهانی(از سران بابیه در روسیه)، با دیدارها و گفتوگوهایی که با دولتمردان روسیه در منطقه داشت، به نفع بهائیان فعالیت میکرد و روسها نیز به نفع بهائیان داوری میکنند و به قتل دو نفر از مسلمانان و نفی بلد طولانی چند نفر دیگر حکم میدهند. وی در تمجید از ژنرال روس در این قضیه مینویسد: «سرکار جلالتمدار، ژنرال دامت له مآثر العزوالجلال، مراتب را به پطرس بورک به حضور اعلیحضرت قوی شوکت، امپراطور اعظم معروض داشت و... از جانب اعلی حضرت امپراطوری، صدور حکم و انقضای محاکمه به «وایتی سود» رجوع یافت ... و این هم از عنایت اعلی حضرت امپراطور و سرکار ژنرال - ایدهما الله تعالی بخصائص العز و الاقبال - به این طایفه بود.»(۴)
چنانکه دیده میشود، از زمانی که حسینعلی نوری هنوز ادعای نبوت و الوهیت نداشت و از پیروان باب شمرده میشد، روسها روی او سرمایهگذاری کرده و با نجات وی از مرگ حتمی و خروج از ایران، نطفۀ پیدایش بهائیت را بستند. بنابراین، روسیه از عوامل اصلی پیدایش بهائیت در ایران است و اگر در همۀ ماجراهای اشاره شده، دست روسها پشت این جریان نبود، بهآسانی به دست حکومت از بین میرفت و بها نیز به سرنوشت باب دچار میشد. این حمایت و ارتباط، همچنان تداوم یافت و در نهضت مشروطه نیز بهائیان با هماهنگی روسیه، از استبداد حمایت کردند؛ ولی با انقلاب روسیه در سال 1917م، ورق برگشت و بهائیت به انگلیس پناه برد.
رابطه بهائیت و انگلیس
قطب دیگر استعمار که نقش اساسی در تشکیل و ترویج بهائیت داشته و دارد، انگلیس است. انگلیس در قرن نوزدهم که بابیه و بهائیت نیز در اواسط آن پدید آمدند، از نفوذ فراوانی در ایران برخوردار بود و تا جایی که میتوانست، بر ضد ایران توطئهچینی میکرد. کارشکنی در جنگهای ایران و روس و جداییبخش مهمی از قلمرو ایران، جدایی هرات از ایران، ممانعت از پیشرفت ایران با حذف افراد کاردان و وطندوستی چون قائممقام و امیرکبیر، تحمیل قراردادهای سیاسی، اقتصادی و نظامی، مانند؛ رویتر، رژی و ...، حمایت از جریانهای آشوبطلب و تفرقهانگیز، مانند؛ آقاخانیه، بابیه و بهاییت، کارشکنی در نهضت مشروطه و انحراف آن و روی کار آوردن رضاخان، نمونههایی از کارنامۀ سیاه انگلیس در ایران آن دوره است که تاکنون نیز ادامه دارد.
دربارۀ رابطۀ بهائیت و انگلیس، دو دیدگاه وجود دارد:«دیدگاه اول این است که انگلیسیها از ابتدا در شکلگیری و گسترش بابیه و بهائیت نقش داشتند و از زمانی که علیمحمد باب در بوشهر با کمپانی ساسون همکاری میکرد، او را زیر نظر داشتند؛ و با توجه به وضعیت روحی و روانی وی و اهداف استعماری خود، او را به سمت طرح ادعای بهائیت و مهدویت سوق دادند. مورخانی مانند؛ عبدالله شهبازی و خانملک ساسانی، این دیدگاه را مطرح کردهاند.» آقای شهبازی برای اثبات دیدگاه خود دو دلیل ارائه کرده است: «اول، حضور پنجسالۀ علیمحمد باب در تجارتخانۀ داییاش در بوشهر و ارتباط او با کمپانیهای یهودی و انگلیسی مستقر در این بندر و کارگزاران ایشان. اندکی پس از این اقامت پنجساله بود که باب در سال 1260ق/ 1844م دعوی خود را اعلام کرد و با حمایت کانونهای متنفّذ و مرموزی، به سرعت شهرت یافت. دوران اقامت باب در بوشهر مقارن است با سالهای اولیۀ فعالیت کمپانی ساسون(متعلق به سران یهودیان بغداد) در بوشهر و بمبئی. ساسونها در دهههای بعد به «امپراتوران تجاری شرق» بدل شدند و در زمرۀ دوستان خاندان سلطنتی بریتانیا جای گرفتند. خاندان ساسون، بنیانگذاران تجارت تریاک ایران بودند و با تأسیس بانک شاهی انگلیس و ایران، نقش بسیار مهمی در تحولات تاریخ معاصرایران ایفا کردند.
دوم، ارتباط نزدیک مانکجیهاتریا، رئیس شبکۀ اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا در ایران در سالهای 1890ـ 1854م، با سران بابی و از جمله با شخص میرزا حسینعلی نوری (بها).(۵)
خانملک ساسانی، از مورخان دورۀ قاجار و پهلوی نیز مینویسد:
«بعد از تشکیل فرقۀ بابیه که شکافی در میان مسلمانان ایجاد میکرد، انگلیسیها از این شکاف استفاده کرده، ابتکار عملیات را در مراکز بابیها بهدست گرفته، آنها را به تأسیس یک سلطنت دینی در ایران با قوۀ قهریه، نظیر اقدامات شاهاسماعیل صفوی تشویق و تحریص نمودند. بابیها هم با همین پشتگرمی، در سراسر ایران جنگهای خونین آغاز کردند و اگر میرزا تقیخان فراهانی بر سر کار نیامده بود، شاید به مقصود میرسیدند.»(۶)
وی سپس دربارۀ نقش سازمان جاسوسی انگلیس در گسترش بهائیت مینویسد: «انته لیژان سرویس، پس از اطمینان از خدمتگذاری بهائیها، برای تحکیم این سیستم به یهودیها که همیشه در اقلیت و بر علیه اکثریت، آلت دست اجنبی میشدند، توصیه نمود که برای وصلت با ایرانیها و اختلاط و امتزاج با آنها و کسب اطلاع از درون خانوادهها، بهائی شوند. یهودیها هم برای استفاده از حمایت انگلیسیها وارد این فرقه شدند.»(۷)
فریدون آدمیت نیز اگرچه چندان به نقش استعمار در پیدایش بهائیت معتقد نیست، مینویسد: «خود بابیان بودند که راه سفارتخانۀ بیگانه را یاد گرفته بودند و جناب حجت در نبرد زنجان، به سفیر انگلیس عریضهنگار شد و از او یاری طلبید.»(۸)
اگرچه موارد یادشده، نقش انگلیس در پیدایش بابیه و بهائیت را از همان ابتدای کار نشان میدهد؛ اما به دلیل حیلهگری انگلیسیها، ردپای آنان در این مرحله چندان آشکار نیست. به نظر میرسد که انگلیس در این مرحله، بیشتر هوادار و مروّج این جریان بوده است تا عامل پیدایش آن. گسترش اولیۀ بابیه و شورشهای آنان در برخی از نقاط کشور، درحالیکه ارتباطاتی در آن دوره نبوده، نیز بیانگر دستهای پشت پرده در حمایت از آن است.
*پینوشتها در دفتر نشریه موجود است.