پال پیلار، تحلیلگر پیشین سیا در مسائل خاورمیانه می‌گوید: تحریم‌ها زمانی اثرگذار خواهند بود که کشورهای تحت تحریم معتقد باشند راهی برای خروج از این محدودیت‌ها وجود دارد؛ اما این شرط در تحریم‌های مربوط به ایران در نظر گرفته نشده است؛ زیرا سیاستمداران ایرانی به درستی باور دارند که صرف نظر از هر سیاستی که دنبال کنند، تحریم‌ها علیه آنها ادامه خواهد یافت.
جریان‌شناسی فکری ـ فرهنگی ایران معاصرـ 78
 جعفر ساسان‌- داوود عسگری/ 
در بحث حمایت بیگانگان از بهائیت و سران آن، دو دیدگاه مطرح بود که دیدگاه اول بر حمایت روسیه تزاری از سران بهائیت تأکید داشت که در شماره گذشته بررسی شد.
اما دیدگاه دوم، بر حمایت انگلیس از بهائیت پس از سرنگونی حکومت تزارها در روسیه تأکید دارد؛ چراکه تا پیش از آن، روس‌ها از بهائیت و انگلیسی‌ها از فرقۀ ازلیه حمایت می‌کردند. به نوشتۀ دکتر آدمیت: «پس از انشعاب مذهبی، انگلیسی‌ها به ازلیان توجه یافتند و روس‌ها به بهائیان.»(1)
افزون بر آن، شواهدی نیز مبنی بر تغییر رویکرد روسیه نسبت ‌به بهائیان وجود دارد. خان ملک ساسانی درباره روی‌گردانی حکومت جدید روسیه از بهائیت می‌نویسد: «بعد از جنگ بین‌المللی اول که حکومت شوروی در روسیه برقرار شد، در عشق‌آباد که مرکز اجتماع و عملیات بهائی‌ها بود، بلشویک‌ها درون مشرق الاذکار شبکۀ جاسوسی به نفع انگلیسی‌ها کشف کرده و قریب یک‌صد نفر از وجوه بهائی‌ها آنجا را معدوم ساختند.»(2)
با انقلاب روسیه و پایان یافتن جنگ جهانی اول و فروپاشی عثمانی، قیمومیت سرزمین‌های جدا‌‌ شده از عثمانی، مانند فلسطین، عراق و اردن به انگلیس سپرده می‌شود و با توجه به اقامت عبدالبهاء و خاندانش در فلسطین و خدمات آنان به انگلیس در خلال جنگ، بهائیت کاملاً انگلیسی می‌شود. اسماعیل رائین نیز حمایت انگلیس از بهائیت را پس از انشعابات اولیه و جدایی حسین‌علی نوری از برادرش صبح ازل می‌داند و می‌نویسد:
«پس از انشعابات اولیه، با ورود عبدالبهاء و خویشان و یارانش به بغداد و سپس عزیمت آنها به عثمانی و قبرس و سرانجام فلسطین و انشعاب و اختلافی که بعداً بین آنان پدید آمد، انگلیسی‌ها به حمایت از بهائیان برخاستند.(3)
با توجه به دیدگاه‌های یادشده، روشن می‌شود که تا مرگ حسین‌علی نوری که در سال 1892م اتفاق افتاد و پس از آن سقوط حکومت تزاری روسیه، بهائیت همچنان زیر چتر روسیه بود و با روی کار آمدن عبدالبهاء و گرایش وی به سمت غرب و از سوی دیگر نفوذ انگلیس در خاورمیانه و تلاش آن برای فروپاشی عثمانی، بهائیت کم‌کم به انگلیس متمایل شده و با پایان جنگ جهانی اول و حاکمیت انگلیسی‌ها بر فلسطین که مقر بهائیان بود، رسماً تحت‌الحمایۀ انگلیس قرار گرفته است.
‌در این دوره، عباس‌ افندی‌ فعالیت‌های خود را گسترش داد و کوشید چهره‌‌ای جدید از بهائیت که رنگ غربی و مدرن دارد، به اربابان خود نشان دهد. سفر وی در سال‌های‌ 1911ـ1913م به‌ اروپا و آمریكا و سخنرانی‌های‌ متعددی‌ كه‌ در مجامع‌ گوناگون‌ (عمدتاً‌ ماسونی) آن دیار‌ ایراد کرد، بیانگر این تغییر رویکرد بهائیت است. در واقع حسین‌علی نوری، رهبر اولیۀ بهائیت، به دلیل گرایش‌های صوفیانه و معاشرت با مسلمانان و ترس از حکومت عثمانی، ادبیات ظاهراً دینی و سنتی به‌ کار می‌برد و در عمل نیز ظواهر اسلامی را حفظ می‌کرد؛ اما به دلیل ضعف عثمانی و درگیر شدن در جنگ جهانی اول، عبدالبهاء با حمایت انگلیسی‌ها از آزادی عمل بیشتری برخوردار شد و در جهت تطابق بهائیت با فرهنگ غرب، اقدام کرد تا نوکری خود را به بیگانگان، هرچه بیشتر به اثبات برساند.»
وی ضمن تعریف و تمجید از حکومت سلطنتی و استعمارگر انگلیس و توجیه استعمار می‌گوید:
«دولتی که مقرّ حکومتش در آتلانتیک بالتیک، در اقصی قطعۀ شمالیه است [انگلیس] به سبب مساوات بین رعایای مختلفه و توحید حقوق مدنیت ملل متنوّعه، در قطعات خمسۀ عالم، مستملکات جسیمه پیدا نموده. جزیرۀ صغیرۀ آتلانتیک شمالی کجا و قطعۀ جسیمۀ هندوستان شرقی کجا. آیا به ‌جز تسویۀ بین اقوام و احزاب، توان استیلا یافت؟ باری به سبب قوانین عادله، آزادگی وجدان و توحید معامله و مساوات بین ملل و اقوام، فی‌الحقیقه قریب ربع معمورۀ عالم را در تحت حکومت خویش گرفتند و به واسطۀ این مبادی آزادی، روز‌به‌روز بر اقتدار و قوّت و اتّساع مملکت افزودند و اکثر اقوام روی زمین نام این دولت را به عدالت یاد نمایند.»(4)
اگرچه دربارۀ دیدگاه اول نیز شواهد و قراین تاریخی وجود دارد؛ اما دیدگاه دوم به دلیل وجود اسناد و مدارک متقن تاریخی که در منابع بهائی نیز وجود دارد، از مقبولیت بیشتری برخوردار است.

دلایل حمایت انگلیس  از بهائیت 
حمایت انگلیس از بهائیت در این دوره، به چند دلیل افزایش ‌یافته است که به طور اجمالی به آنها اشاره می‌شود؛
خدمات عبدالبهاء به انگلیس: این خدمات که در جنگ جهانی اول به اوج رسید، از جاسوسی گرفته تا کمک به ارتش انگلیس و حمایت از یهودیان صهیونیست برای اشغال فلسطین را شامل می‌شود. 
به نوشتۀ خان ملک ساسانی، جاسوسانی که در جنگ بین‌الملل اول عرب‌ها را در سوریه و حجاز و نجد و شرق اردن برای جدا شدن از عثمانی‌ها و به‌ دست آوردن استقلال تبلیغ می‌کردند، همه از بهائی‌ها و به دستور انگلیسی‌ها این تبلیغات را انجام می‌دادند.(5)
افزون بر جاسوسی، کمک به ارتش انگلیس نیز از خدمات عبدالبهاء بود که خشم عثمانی‌ها را برانگیخت. قرار دادن انبارهای گندم در اختیار ارتش انگلیس، یکی از این خدمات بود. فعالیت‌های مخرّب عباس افندی بر ضد عثمانی، باعث حساسیت آنان شد و جمال‌پاشا، فرماندۀ كل‌ قوای عثمانی در جنگ‌ با ارتش‌ انگلیس‌ در ناحیۀ شامات‌ و فلسطین‌ در اواخر جنگ‌ جهانی‌ اول، تصمیم‌ به‌ قتل‌ عباس‌ افندی‌ گرفت‌ و تهدید كرد: «اگر به ‌زودی‌ مصر را فتح‌ كند، در مراجعتش عباس‌ افندی‌ را به‌ صلّابه‌ خواهد كشید.» شوقی‌ نیز این قضیه را تأیید می‌کند و می‌نویسد: «جمال‌پاشا، فرماندۀ کل قوای عثمانی تصمیم گرفت عباس افندی را به جرم جاسوسی، اعدام کند.»(6)
ولی به نوشتۀ شوقی افندی در کتاب قرن بدیع:  «دولت انگلستان به حمایت جدی عباس افندی برخاست و لرد بلفور، وزیر امور خارجۀ وقت، در همان یوم وصول (خبر) دستور تلگرافی به جنرال النبی، سالار سپاه انگلیس در فلسطین صادر و تأکید اکید نمود که به جمیع قوا در حفظ و صیانت حضرت عبد‌البهاء و عائله و دوستان آن حضرت بکوشد.(7)
بخت با عباس افندی یار بود و با فعالیت‌های او و دیگر عمّال انگلیس در منطقۀ خاورمیانه، امپراتوری عثمانی تجزیه شد و محل اقامت او تحت قیمومیت انگلیس قرار گرفت و نه‌ تنها از این ماجرا جان سالم به در برد؛ بلکه موقعیتش نیز ارتقا یافت. این اتفاق مهم، نه ‌تنها برای بهائیت، بلکه برای منطقۀ استراتژیک خاورمیانه و جهان اسلام، نقطۀ عطفی بود و زخمی بر پیکر جهان اسلام وارد شد که تا کنون اثرات آن باقی است. بهائیان با ضربه‌ای که از اسلام و علمای اسلامی خورده بودند، مترصد انتقام بودند و چون خود مایه‌ای نداشتند، دست به‌ سوی بیگانه دراز کردند و با قضیۀ فلسطین، به خیال خام خود انتقام گرفتند.
پاداش خدمات عبدالبهاء، در‌یافت لقب «سر» از انگلیس بود و رهبری که ادعای دین جهانی داشت، با افتخار و جاسوسی استعمار را پذیرفت.» عبد‌الحسین آواره، در کتاب کواکب الدریة فی مآثرالبهائیه می‌نویسد: 
«از قرار مذکور، سردار بریطانی که در 23‌ ایلول سنۀ 1918م حیفا را فتح کرد، هنگام ورود به شهر برای زیارت این مُنْتَقلْ (عبد‌البها) فرمان مخصوصی را دریافت نمود؛ یعنی از طرف امپراتور انگلستان مأمور شد که مخصوصاً حضرت عبد‌البها را لدی‌الورود زیارت نماید؛ و پادشاه انگلیس، نشانی از عضویت امپراتوری انگلیس از درجه نجابت و بزرگی به او بخشید.(8)
فریدون‌ آدمیت‌ نیز تصریح‌ می‌كند:  «جنگ‌ بین‌المللی‌ گذشته،‌ در سرنوشت‌ بابی‌ها مؤ‌ثر گردید و سقوط‌ حكومت‌ تزار، به‌ عمر حمایت‌ آنان‌ از بهائیان خاتمه‌ بخشید. از آن طرف،‌ سرزمین‌ فلسطین‌ به‌دست‌ انگلیسی‌ها افتاد و بهائیان را به ‌سوی خود كشیدند و لرد آللنبی، حاکم نظامی حیفا، متعاقب آن، نشان‌ مخصوص‌ و لقب «سر» به عبدالبهاء داد و عکس مخصوصی در آن مجلس برداشته شد که در کتاب صبحی دیده می‌شود. از این‌ پس، بهائیان نیز در کادر سیاسی انگلیسی‌ها وارد شدند و این نهر هم به رود تایمز ریخت.»(9)
* پی‌نوشت‌ها در دفتر نشریه موجود است.

اندیشه سیاسی مسلمانان‌ـ 403
 فتح الله پریشان/ یکی دیگر از مؤلفه‌های اساسی در اندیشه دینی و سیاسی محقق نراقی، بحث امامت است. مطابق با دیدگاه مکتب تشیع، مسئله امامت از پایه‌های اصول اعتقادی به شمار می‌آید. همان‌طور که خداوند برای هدایت انسان‌ها پیامبرانی فرستاده است، پس از پیامبران، امامانی را نیز منصوب کرده است تا شریعت الهی از تحریف و تغییر مصون بماند. مقام امامت یک استعداد و شایستگی عینی ویژه‌ای است که محصول عطا و عنایت الهی است و بنابراین اکتساب شخص یا انتخاب و انتصاب مردم در تحقق آن نقشی ندارد. علمای امامیه برای این مطلب، علاوه بر دلایل نقلی، دلایل عقلی هم ذکر کرده‌اند که در ادامه با نظر علامه نراقی، در این باره بیشتر آشنا خواهیم شد. 
نراقی در تعریف امامت می‌نویسد: «امامت عبارت است از؛ ریاست عامه مسلمانان در امور دین و دنیا.» امامت در تفسیر کلامی و فلسفی مقامی بالاتر از نبوت را حائز است، چون مقام خلیفه‌اللهی انسان به مفهوم سیاسی آن در عنوان امامت تحقق پیدا می‌کند، در حالی که نبوت الزاماً مستلزم خلافت در عرصه سیاسی نیست؛ بنابراین امامت بیشتر ماهیت سیاسی- اجتماعی دارد. برخی پیامبران مانند پیامبر اسلام(ص) مقام امامت نیز داشته‌اند، به همین دلیل خداوند شایستگی تأسیس جامعه سیاسی و حکومت دینی را به آنها داده است.(1)
محقق نراقی در اثبات ضرورت امامت، از دلایل و قواعدی مانند قاعده لطف، بهره گرفته که بیشتر علمای امامیه برای اثبات ضرورت نبوت بر مبنای قاعده لطف استدلال کرده‌اند. اگر بخواهیم یک تعریف کلی از قاعده لطف بگوییم، می‌توانیم به تعریفی اشاره کنیم که در بیشتر کتب کلامی با اندکی تغییر به آن اشاره شده است: «لطف، آن است که مکلّف، با آن، به فرمانبرداری نزدیک‌تر و از انجام گناه دورتر شود.» مرحوم حاج ملامهدی نراقی می‌گوید؛ هرچه دلالت می‌کند بر اینکه نبوت از اصول دین است و اعتقاد به آن جزء ایمان است، همان دلیل به عینه دلالت می‌کند بر آنکه امامت نیز از اصول دین می‌باشد.(2)
 بنابراین، انتصاب امام مانند بعثت پیامبران لطف است و لطف بر خدای حکیم لازم و واجب است؛ زیرا معنای لطف انجام کاری است که مردم را به سعادت نزدیک و از شقاوت ابدی دور می‌دارد. این کار از طرف خدا حاصل شد و در واقعه غدیر امیرالمؤمنین(ع) برای آخرین بار و تجدید این امر سابقه‌دار به امامت منصوب شد و امام(ع) هم آن را پذیرفت و آمادگی خود را در رهبری امت اعلام کرد. نقش نبوت، ارائه طریق و نشان دادن راه است و نقش امامت، دستگیری و رساندن به مقصود است. نبوت، برای راهنمایی و امامت، برای رهبری است. به همین دلیل است که بعثت، تعطیل‌پذیر، ولی نصب امام و امامت، تعطیل‌ناپذیر است. تا زمانی که تشریع احکام و ارائه قوانین الهی به مرحله کمال نهایی نرسیده، بعثت انبیا ادامه می‌یابد؛ اما همین که به کمال نهایی رسید، نیازی به بعثت جدید نخواهد بود. پس از پیامبر(ص) رهبری امت و تبیین وحی برعهده امامان معصوم(ع) است. این نقش امامت تا قیام قیامت استمرار دارد.
به اعتقاد نراقی، امامت از آن رو مبتنی بر لطف و در مقام مصلحت از ضروریات شمرده شده که متمم نبوت است، چنانچه خلیفه و امامی پس از پیامبر(ص) نصب نشود، خطراتی که از سوی «غولان راهزن، دیوان عالم برهم‌زن، شیاطین جن و انس و نفوس اماره» در کمین است، دین به زودی مضمحل و آثار آن محو خواهد شد. وی با توجه به همین براهین، ضرورت استمرار در همه اعصار را نیز اثبات می‌کند؛ زیرا قطع لطف از ناحیه حکیم در حالی که تداوم آن لازم به نظر می‌رسد، خلاف حکمت خواهد بود.(3)  
نراقی با وجود آنکه وجود و استمرار امامت را بر مبنای برهان لطف لازم شمرده است، در عین حال خاطرنشان می‌کند که این برهان مستلزم دخالت امام در امور عمومی مردم تحت هر شرایطی نیست؛ بنابراین غیبت امام در عصر حاضر نمی‌تواند برهان لطف را خدشه‌دار کند.(4) امامت با توجه به حساسیت و اهمیت آن، که مقام رهبری سیاسی و دینی را حائز شده و واسطه فیض الهی بر ساکنان زمین و عامل نزول برکات و خیرات و دفع بلیات شناخته شده، لازم است که مانند نبوت از ویژگی‌هایی برخوردار باشد. نراقی این ویژگی‌ها را به صورت زیر برشمرده است:
1- هاشمی و قریشی بودن  2- عالم بودن به جمیع امور و مسائل دین تا احکام واقعیه الهی به مردم رسانده شود.  3- افضل بودن از دیگران تا ترجیح بلامرجح یا ترجیح مفضول بر فاضل لازم نیاید. 4- عصمت، زیرا او حافظ شریعت و ناصر نوامیس پیامبری است.    
این شرایط با نقشی که امام در مقام رهبر مطلق دینی و سیاسی در جامعه به عهده می‌گیرد، رابطه منطقی یافته‌اند. بنابراین با توجه به این ویژگی‌ها و جایگاهی که امام در عرصه رهبری و دین‌گستری دارد، اختیارات او نیز بسیار گسترده خواهد بود. در این باره نراقی در شهاب ثاقب می‌نویسد: «شبهه نیست که امام رئیس مطلق است بر جمیع عالم در جمیع امور و واجب‌الاطاعه است در آنچه امر کند و بر هر احدی از ناس لازم است که مطیع و منقاد قول و فعل او باشد.»(5)
نراقی اول بحث نظام سیاسی را بر محور امامت می‌کند و مبتنی بر آن، در عصر غیبت نوعی امامت غیرمعصوم را که از سلاطین اختیارات بیشتری دارد، برای رهبری جامعه اسلامی مطرح می‌کند که در شماره‌های آینده به آن اشاره خواهیم کرد. 
* منابع در دفتر هفته‌نامه موجود است.


شبهات و سؤالاتی که امروزه در سطح جامعه درباره بحث امامت و ولایت مطرح می‌شود، اگر با پاسخ‌های اقناعی و استدلالی مواجه شود، نه تنها مشکلی ایجاد نمی‌کند؛ بلکه از نظر عمق‌یابی باورها مفید نیز خواهد بود. مسلماً برای تمهید پاسخ‌های مناسب در این باره، به منبع‌شناسی مناسب نیاز داریم. 
مجموعه 18 جلدی امام‌شناسی، تألیف علامه آیت‌الله حاج محمدحسین حسینی‌تهرانی از علما و فقهای بزرگ قرن 15 هـ .ق (معاصر) است که نیمی از این مجموعه 18 جلدی را به صورت سخنرانی و درس در ماه مبارک رمضان برای مخاطبان خود و نیم دیگر این مجلدات را بعدا به رشته تحریر درآورده است. هر جلد از این مجموعه به نام «امام‌شناسی» از دوره علوم و معارف اسلام، نام‌گذاری شده است. مجموعه‌ای مهم از مباحث تفسیری، فلسفی، روایی، تاریخی و اجتماعی پیرامون مسائل کلی امامت و ولایت، چون خصوصیات امام و شرایط امامت و زعامت، لزوم عصمت و مطالب خاص امامت و ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) و ائمه معصومین(ع) و لزوم عصمت آنها است. در ضمن بحث کاملی از شرایط نبوت و لزوم عصمت انبیا و آثار و خواص پیامبران در این کتاب شده که «نبوت عامه» را شامل شده است. همچنین مباحث استدلالی علمی، برگرفته از قرآن مجید و روایات وارده از خاصه و عامه و ابحاث حلی و نقدی پیرامون ولایت و امامت آن بزرگواران مطرح شده است. 
در بخشی از مقدمه این کتاب در جلد یک آمده است: «بین شیعه و سنّى اختلاف فقط در مسئله ولایت است. شیعه مى‌گوید؛ امام باید معصوم باشد و از جانب خدا منصوب گردد، سنیّان مى‌گویند؛ عصمت از شرایط امام نیست و مردم مى‌توانند براى خود امامى را اختیار كنند و از او پیروى نمایند. بقیه مسائلى كه مورد اختلاف بین این دو گروه است، همه تابع این مسئله بوده و از فروعات این اصل به شمار می‌رود.»
از نظر ساختار و تقسیم‌بندی، عناوین برگزیده و مطالب مهم این مجموعه که شامل 270 درس است، در قالب 18 مجلد گنجانده شده که هر جلد با عنوان مستقل به بخشی از مباحث و شبهات پرداخته است. توصیه به مطالعه این مجموعه و تورق این مجموعه که از ارزشمندترین کتب شیعه است و از سوی عالم عامل و عارف بالله تهیه شده، می‌تواند در تبیین موضوع مهم امامت نقش مؤثری را ایفا کند. 

تحلیلی بر نسل نوین جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی‌ـ قسمت شصت‌وششم
 دکتر سیامک باقری‌چوکامی/ 
بنیان‌های خانواده از آماج راهبردی جنگ نرم است. به نظر بازیگران اصلی جنگ نرم، با سست شدن خانواده، می‌توان نظام‌های اجتماعی و فرهنگی آن را متزلزل کرد و فروپاشی نظام سیاسی را سرعت بخشید. امروزه یکی از هدف‌های اصلی مقابله با ایران، در فضای جنگ نرم فرهنگی نیز، به ‌هم زدن نظام خانواده است. واقعیت امر این است که خانواده پایه‌ و سلول اصلی در جامعه است. به همین دلیل پیامبر اسلام(ص) می‌فرمایند: «هیچ بنیانی در اسلام محبوب‌تر از ازدواج در نزد خداوند نیست.» اما جامعه‌‌ای که در آن بنیان خانواده، سست و متزلزل باشد؛ جامعه‌ای آشفته‌، نامطمئن و فروپاشیده‌ خواهد بود. در نبرد نرم برای فروپاشی نظام خانواده از الگوها، شیوه‌ها و ابزارهای مختلفی بهره گرفته شده است که به برخی اشاره می‌شود: 

۱ـ نفوذ تفکر اومانیستی و سکولاری
اولین مهاجم به بنیان خانواده، نفوذ تفکر اومانیستی و سکولاری است. برخی از محققان غربی در واکاوی عوامل فروپاشی خانواده در غرب، عامل موصوف را بسیار جدی دانستند. از جمله ویلیام گردنر، مؤلف کتاب «جنگ علیه خانواده» سیاستمداران غربی را مقصران اصلی زوال خانواده در غرب دانسته که با استفاده از مبانی سکولاریستی، اومانیستی و فمینیستی، اعضای خانواده به ویژه نسل جوان را نشانه گرفته‌اند. در واقع نظام سرمایه‌داری غرب مبتنی بر مبانی فوق، تعریفی از خانواده ارائه داد که نتیجه حتمی آن سست شدن بنیاد خانواده در غرب است. سایر جوامع نیز به دلیل تسری این مبانی فکری در آنها و سست شدن عقاید مذهبی، شاهد وضعیت مشابهی در نظام خانواده خود هستند. تحقیقات میدانی نشان داد که بین سست شدن عقاید مذهبی و دینی در ‌کشورها و مقوله افزایش آمارهای طلاق، ارتباط معناداری وجود دارد به صورتی که در هر کشوری که اعتقاد به دین کم‌رنگ‌تر بوده، طلاق افزایش چشمگیری داشته است.(فروتن، 1392، ش 8)

۲ـ جریان فمینیسم
تفکر فمینیستی نقش محوری را در جنگ علیه خانواده برعهده دارد و از پشتیبانی فکری لیبرالیسم و حمایت قوی نظام سلطه برخوردار است. امروزه بر کسی پوشیده نیست که تفکر فمینیستی در تقابل با نظام خانواده است. فمينيسم با نابودي عفاف، اولين گام مبارزه و جنگ علیه خانواده را در غرب آغاز کرد و در نهایت بنیاد خانواده در غرب را فرو ریخت. این جریان به ویژه بخش رادیکال آن، خواهان آزادي مطلق زنان از قيدوبند زندگي خانوادگي، مروج ازدواج‌هاي آزاد و روابط جنسي دور از قاعدة اخلاقي، آزادي كامل در انتخاب شريك جنسي و تبعيض شمردن روابط جنسي در نهاد خانواده، تحقير و بي‌ارزش نشان دادن نقش مادري، ترويج فردگرايي در خانواده، طرد كار خانگي، سلب مسئوليت از پدر و مادر و كم‌رنگ کردن اخلاق در خانواده هستند.(مهاجری،1390: 110) این تفکر از قبل از انقلاب در ایران نفوذ کرده و پس از انقلاب نیز به صورت برنامه‌ریزی شده در تلاش است تا از طریق انقلاب جنسی، جامعه  ایران را دچار فروپاشی کند.

۳ـ رسانه‌ها 
تردیدی نیست که رسانه‌ها از جمله ماهواره، شبکه‌های اجتماعی، اینترنت و... به مثابه شمشير دو لبه‌ای هستند كه هم مي‌توانند كاركرد مثبت و هم كاركرد منفي داشته باشند؛ هم ارزش‌ساز و هنجارگستر و هم مولّد ناهنجاري و ضد ارزش باشند، هم مؤثر بر اصالت و بنيان خانواده‌ها و هم سست‌کننده خانواده‌ها باشند.
۱ـ۳ ماهواره‌ها: ماهواره که نقش بسزایی در سست کردن بنیاد خانواده دارد، از جایگاه ویژه‌ای در راهبردهای بازیگران جنگ نرم برخوردار است. تقریباً از دهه 1370 به بعد به صورت هدفمند شاهد رشد رو به افزایش برنامه‌های فارسی‌زبان ماهواره‌ای با رویکرد اجتماعی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران هستیم که موضوع اصلي بیشتر برنامه‎های آن، به آین صورت است که شيوه‌ زندگي خانواده‌هاي غربي را به منزله الگو به مخاطب ايراني القا کنند. این برنامه‌ها بیشتر با هدف سست کردن بنیان‌های خانواده اسلامی‌ـ ایرانی پخش می‌شود؛ ترویج خانواده‌های بی‌سامان و لجام گسیخته در مقابل ساختار سنتی خانواده؛ ترویج و عادی جلوه دادن خیانت زن به همسر و البته شوهر به زن، عادی جلوه دادن رابطه جنسی دختر و پسر پیش از ازدواج تا حد باردار شدن دختر خانواده؛ هویت‌زدایی از مفهوم خانواده، تعصب‌زدایی از کانون خانواده و ترویج بی‌تفاوتی نسبت به حریم خانواده؛ ترویج مفهوم زندگی با دیگران به جای ازدواج؛ ترویج فمینیسم و کم‌رنگ کردن نقش مرد در جامعه (مهربانی فروخلیل‌زاده، ۱۳۹۱: ۶۱) بخشی از محورهای تهاجمی این برنامه‌ها علیه خانواده ایرانی است. چنانچه در یک بررسی نشان داده شد که سردي بين زوج‌ها، انزواطلبي، كاهش روابط عاطفي و روابط خانوادگي از جمله آسيب‌هايي است كه شبكه‌هاي ماهواره‌اي بر خانواده‌هاي ایرانی تحميل كرده‌اند. (شهابي، 1387: 38) نتایج پژوهشی در سال 1392 نشان داد که ۱۷ درصد طلاق‌ها تحت تأثیر شبکه‌های ماهواره‌ای صورت گرفته است.
۲ـ۳  شبکه‌های اجتماعی: در حال حاضر، شبکه‌های اجتماعی به یکی از مجاری مهم و اثربخش در فروپاشی بنیان‌های خانواده تبدیل شده و گوی سبقت را از ماهواره و اینترنت ربوده است. در تحقيقي دانشمندان دانشگاه آكسفورد به اين نتيجه رسيدند، زوج‌هايي كه از فيس‌بوك براي ارتباط استفاده مي‌كنند، رابطه‌شان آسيب مي‌بيند. در بررسی دیگری نشان داده شد که شبكه‌هاي اجتماعي باعث شكل‌گيري روابط فرا زناشويي مي‌شود. (شهابي، 1387: 38) از عوارض و جنبه‌های زیانبار دیگر استفاده مدیریت نشده از فضای مجازی، شیوع تنوع‌طلبی عاطفی و جنسی در جامعه است که آسیب‌های روانی و اجتماعی زیادی دارد. طلاق عاطفی یکی از آثار آن است؛ به طوری که 68 درصد طلاق‌های ثبت شده در میان 140 کشور جهان، به علت ارتباط یکی از زوجین با جنس مخالف از طریق شبکه‌های مجازی است.
۳ـ۳ اینترنت: اینترنت نیز از ابزارهای با نفوذ در تأثیرگذاری بر بنیان‌های خانواده است. بر اساس نتایج حاصل از مطالعه شرکت نرم‌افزاری «Optenet» که در زمینه تولید ابزارهای فیلترینگ برای کنترل دسترسی کودکان به اینترنت فعالیت می‌کند، مشخص شد بیش از ۳۷ درصد پایگاه‌های اینترنتی با موضوعات جنسی و مستهجن فعالیت می‌کنند. آمارها نشان می‌دهد که بسیاری از خانواده‌ها به این دلیل فروریخته‌اند. 

۴ـ کنوانسیون‌های بین‌المللی
 کنوانسیون‌های بین‌المللی در دهه‌های اخیر از جمله کنوانسیون رفع تمام اشکال تبعیض علیه زنان، نهاد خانواده را به شدت با چالش‌هایی مواجه ساخته است؛ زیرا این کنوانسیون، زن و مرد را به صورت موجوداتی مستقل و بدون نیاز به یکدیگر در نظر می‌گیرد. این نگرش، از تعهدات زن و مرد نسبت به یکدیگر می‌کاهد و از این طریق بنیان‌های خانواده را تضعیف می‌کند.
همه ابزارها و مجاری ذکر شده که بنیان‌های خانواده را در جامعه شرقی و اسلامی از جمله ایران در معرض خطر فروپاشی قرار داده است که به دلیل عزم نظام سرمایه‌داری جامعه غربی برای یکسان‌سازی فرهنگ و سبک زندگی غربی در جهان است. بررسی علمی نشان داده است؛ کشورهایی که زمانی آمار طلاق‌شان بسیار پایین بوده با تأثیرپذیری از فرهنگ منحط غربی، اکنون در آغاز راهی هستند که کشورهای توسعه‌یافته غربی چهار دهه قبل در آنجا قرار داشته‌‌اند.(فروتن، 1392، ش 8)

 بر اساس اصل ۱۱۰ قانون اساسی، «امضای حکم ریاست‌جمهوری پس از انتخاب مردم» از جمله وظایف و اختیارات رهبری است. بر این اساس، دوره‌ دوم ریاست‌جمهوری دکتر روحانی برای چهار سال آینده از تاریخ تنفیذِ اعتبارنامه وی، به ‌وسیله‌ رهبر معظم انقلاب از 12مرداد آغاز شده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تاکنون ۱۲ دوره انتخابات ریاست‌جمهوری در کشور برگزار شده است و احکام انتصاب هفت فرد منتخب در انتخابات، با تنفیذ حضرت امام خمینی(قدس‌سره)، (آقایان سیدابوالحسن بنی‌صدر، محمدعلی رجایی، حضرت آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای) و با تنفیذ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، (آقایان اکبر هاشمی‌رفسنجانی، سیدمحمد خاتمی، محمود احمدی‌نژاد و حسن روحانی) در سِمت رئیس‌جمهور ایران به آنان اعطا شده است. این موضوع مبتنی بر نظریه ولایت ‌فقیه و اینکه مشروعیت تمام مقامات و مناصب با نصب و تنفیذ ولی‌فقیه زمان محقق می‌شود، امروز به ماده قانونی و عمل سیاسی در جمهوری اسلامی تبدیل شده است.