مرحوم امام(ره) در کتاب چهل حدیث فرمودند: «بعضی از مشایخ ما میفرمودند که عزم جوهره انسانیت و میزان امتیاز انسان است.» اصل و اساس انسانیت به عزم است. عزم میزان امتیاز انسان از سایر جانداران است. «و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم اوست.» انسان چقدر از درجات عزم برخوردار است؟ بعد چون کتاب، کتاب اخلاق است و میخواهند راه و رسم آدمیت را یاد بدهند، میگویند: «و عزمی که مناسب با این مقام است...»؛ يعني مقام کسی که درصدد است قدمی در راه آدمیت خودش بردارد، عزم مناسب با این مقام عبارت است از: «بناگذاری و تصمیم بر ترک معاصی و فعل واجبات.» انسان تصمیم دارد هیچ واجبی از او ترک نشود و واجبات را از دست ندهد و همه گناهان را ترک کند. این عزم خیلی مردانگی است.
با انجام هر واجبی ـ اگر درست انجام شود ـ آدم یک بخشی از ساختمان وجودش را میسازد. عبارت را عوض میکنیم؛ بفرمایید که آدم بخشی از سرنوشت آینده خودش را بنا میکند. شما اگر در آخرت به باغی میروی، این باغی است که خودت ساختهای. اگر قصری داری، قصری است که خودت ساختهای. اگر آدم گناه کند، این ساختمان را خراب کرده است.
پاک کردن گذشته
امام(ره) در ادامه فرمودند: «و جبران مافات» خب این انجام واجبات و ترک گناهان برای امروز است. شما امروزت را پاک کردهای، خب باید سَری هم به گذشته بزنی. «جبران آنچه از او فوت شده در ایام حیات» این قدم دوم است و بدون این قدم دوم، آن قدم به ثمر نمیرسد.
اوایل تکلیف ما معلوم نیست وضعمان چطور است! نماز قضا اگر به گردن من بار است، میتوانم کاری بکنم؟ نه! راه درازی را آدم باید برود؛ راهی برای رسیدن به مقصدی که خیلی بلندمرتبه است.
برای اینکه این مسئله معلوم شود مثالی میزنم. من میخواهم در بهشت کنار امیرالمؤمنین علی(ع) بنشینم. باید زحمت بکشم. اگر نمیخواهی پس هیچ. بهشت بدون امیرالمؤمنین (ع) چه مزهای دارد؟ پس اگر آدم یک کمی، یک قدم یا دو قدمی در این راه میخواهد بردارد، باید نمازهای احتمال قضا و مشکلدار اوایل تکلیف را انجام دهد.
از امام صادق(ع) در ذیل آیه «إنَّ رَبكَ لبالمِرصاد» نقل شده که فرمود مرصاد یعنی چه؟ یک پلی در درون صراط است. در درون صراط سه تا پل است. فرمودند: «قنطرة ٌ عَلی الصّراط» بر روی صراط یک قنطرهای است. «لایَجوزُها عبدٌ بمَظلمَه»؛ هیچ بندهای با مظلمه خلق از آنجا عبور نمیکند. آنجا متوقف میشود تا مشکلش حل شود. اگر اینجا مشکلت را حل کنی، خب حل شده است. اگر خدای ناکرده یک چیزی پیش آمد، فوری جبرانش میکنم. باید بروم در خانه خدا برای توبه و اگر باید از کسی حلالیت بطلبم، میطلبم. اگر این را حل کردم حل شده و گیر نمیکنی و گیری وجود ندارد، مگر اینکه آن را ایجاد کرده باشی. همه سرنوشت شما بستگی به خودت دارد و خودت آن سرنوشت را ساختی. مگر خدای متعال با بندگانش دشمنی دارد؟ نه! اصلاً مگر میخواهد سخت بگیرد؟ نه! سختی، آن چیزی است که من خودم ایجاد کردم. خدای متعال بر مسند عدل از ازل تا ابد نشسته است.
نمازگزار ملعون!
روایت دوم از كتاب «عُدّةالدّاعى» ابنفهد حلى است. فرمایش پیامبر(ص) است. ایشان میفرمایند: «أوْحَى اللهُ» خدای تبارک و تعالی به من وحی فرمود که «إلَيَّ أنْ يا أخا المُرْسَلينَ يا أخا المُنـْذرينَ» ای برادر انذارکنندگان و ای برادر فرستادگان «ما أنـْذِرْ قوْمَكَ لايَدْخلوا بَيْتاً مِنْ بُيوتي» قوم خودت را انظار کن که به خانهای از خانههای من وارد نشوند که «وَ لِأحَدٍ مِنْ عِبادي عِنـْدَ أحَدِهِمْ مَظْلمَة» و به گردنشان از بندهای از بندگان من مظلمهای باشد. به خانه من نیایند وقتی حقی از مردم به گردن دارند؛ «فإني ألْعَنـُهُ مادامَ قائِماً يُصَلـّي بَيْنَ يَدَيَّ» من این بندهای که حق مردمان را بُرده و خورده است و به مسجد و خانه من آمده است را مادامی که نماز میخواند لعنت میکنم، «حَتـّى يَرُدَّ تِلـْكَ المَظـْلمَة»؛ تا زماني كه حق مردم را ادا کند.
این حدیث یعنی چه؟ فرمودهاند: وقتی شما مشغول نماز شدی، از فرق سرت تا عرش خدا رحمت پیوسته است. اما اگر کسی مظلمه خلق به گردن دارد، از آن رحمت بهرهمند نمیشود. لعنت یعنی دور شدن از رحمت خدا. به مقداری که بار مردم را به گردن دارد از رحمت خدا بیشتر بهرهمند میشود. هر چه کمتر باشد بیشتر بهرهمند میشود. اگر اصلاً حقی از مردم به گردن ندارد، پاک پاک است، از رحمت خدا بهرهمند میشود. تازه میفهمند که نماز چیست.
حضرت امام عسگری(ع) میفرمایند شما اگر مزه نماز را بچشی، اگر قطعهقطعهات کنند، دست از نماز نمیکشی و رهایش نمیکنی. ارزش نماز اینقدر است. اگر من بار مردم به گردنم است، از این نماز بهرهمند نمیشوم. اگر هیچ باری نداری، آنوقت آنچه بایست، اتفاق میافتد. آن وقت من یک نماز میخوانم و هزار قدم جلو میروم. در راه آدمیت، انسان چه کار کند که یک قدمي بردارد؟ اگر نماز خوب بخوانی، هزار قدم جلو میروی.
معراج یعنی چه؟ پیامبر(ص) یک جایی رفته که جز او و خدا کسی نبوده است. به جبرئیل هم گفتند اینجا جای تو نیست. این سفره برای همه آدمها پهن است، ولی خود ما دست دراز نمیکنيم.
آن عالم اصلاً در بسته ندارد؛ دستِ بسته هم ندارد. میگوید بار مردم را از روی دوشـَت بردار و امروز هم خودت گناه نکن. این دو کار را بکنی بهرهمند میشوی.
آن وقت میفرمایند که اگر مظلمه را و حق مردم را ادا کند، معجزاتی اتفاق میافتد که عجیب است. «فأكونُ سَمْعَهُ الـَّذي يَسْمَعُ بهِ» اگر بارش را برداشت، من میشوم گوش او و او با این گوش میشنود. این حدیث است، شعر نیست. «وَ يَكونُ مِنْ أوْليائي وَ أصْفيائي»؛ بندهای که بارهایش را از دوشش روی زمین گذاشته، میشود از دوستان من. «وَ يَكونُ جاري مَعَ النـَّبيّينَ» در بهشت میشود همسایه من. «مَعَ النـَّبيّينَ وَ الصِّدّيقينَ وَ الشُّهَداءِ في الجَنـَّةِ» یک وقت خدای متعال ولیّ من است و یک وقت خودم ولیّ خودم هستم. اگر خودت ولی خودت هستی، دائم در چالهای؛ اگر خدا ولیّ توست هميشه در راه هستی. همه آنهایی که در سیر و سلوک هستند میکوشند برسند به اینکه خدا ولیّشان شود. اینکه گوشش، چشمش، دست و پایش میشوم، یعنی من ولایت همه امور او را بر عهده میگیرم و دیگر چشم و گوش و دستش اشتباه نمیکند.
دوری از ستم
هر اشتباهی که میکنی، یعنی بخشی از سرمایهات را از دست میدهی. سرمایه ما، عمرمان است. باید تمام ساعاتت مفید باشد؛ اگر مفید نباشد حسرت میشود. نه از این حسرتها؛ مثلاً آدم در کنکور شرکت میکند و بعد میبیند که ای وای من! آن سؤال را اشتباه کردم. این میشود حسرت، ولی چند مدت است؟ یک هفته یا دو هفته و بعد یادش میرود و فکر میکند برای سال آینده چه باید کند، ولی آنجا دیگر حسرتش برگشت ندارد که فکر کند و بعد کاري کند.
یک چیز دیگر که خیلی ارزشمند است، ببینید مرحمت تا کجاست. «یُبَدّل الله السّیّئات الحَسَنات» ممکن است یک کسی کار کرده باشد. اگر کار کرده میگویند گناهانش را به حسنه تبدیل میکنیم.
اگر آدم بار و حق مردم را به گردن نداشته باشد، اینقدر مرحمت شامل حالش میشود. آقا یک قِران هم حق مردم است. حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) چه فرمود؟ پوست گندم؛ اگر یک پوست گندم در دهان مورچه باشد من آن را از دهان او نمیگیرم و ظلم نمیکنم.