آیت‌الله محمد علی جاودان
مرحوم امام(ره) در کتاب چهل حدیث ‌فرمودند: «بعضی از مشایخ ما می‌فرمودند که عزم جوهره انسانیت و میزان امتیاز انسان است.» اصل و اساس انسانیت به عزم است. عزم میزان امتیاز انسان از سایر جانداران است. «و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم اوست.» انسان چقدر از درجات عزم برخوردار است؟ بعد چون کتاب، کتاب اخلاق است و می‌خواهند راه و رسم آدمیت را یاد بدهند، می‌گویند: «و عزمی که مناسب با این مقام است...»؛ يعني مقام کسی که درصدد است قدمی در راه آدمیت خودش بردارد، عزم مناسب با این مقام عبارت است از: «بناگذاری و تصمیم بر ترک معاصی و فعل واجبات.» انسان تصمیم دارد هیچ واجبی از او ترک نشود و واجبات را از دست ندهد و همه گناهان را ترک کند. این عزم خیلی مردانگی است. 
با انجام هر واجبی ـ اگر درست انجام شود ـ آدم یک بخشی از ساختمان وجودش را می‌سازد. عبارت را عوض می‌کنیم؛ بفرمایید که آدم بخشی از سرنوشت آینده خودش را بنا می‌کند. شما اگر در آخرت به باغی می‌روی، این باغی است که خودت ساخته‌ای. اگر قصری داری، قصری است که خودت ساخته‌ای. اگر آدم گناه کند، این ساختمان را خراب کرده است. 

پاک کردن گذشته
امام(ره) در ادامه فرمودند: «و جبران مافات» خب این انجام واجبات و ترک گناهان برای امروز است. شما امروزت را پاک کرده‌ای، خب باید سَری هم به گذشته بزنی. «جبران آنچه از او فوت شده در ایام حیات» این قدم دوم است و بدون این قدم دوم، آن قدم به ثمر نمی‌رسد. 
 اوایل تکلیف ما معلوم نیست وضع‌مان چطور است! نماز قضا اگر به گردن من بار است، می‌توانم کاری بکنم؟ نه! راه درازی را آدم باید برود؛ راهی برای رسیدن به مقصدی که خیلی بلندمرتبه است. 
برای اینکه این مسئله معلوم شود مثالی می‌زنم. من می‌خواهم در بهشت کنار امیرالمؤمنین علی(ع) بنشینم. باید زحمت بکشم. اگر نمی‌خواهی پس هیچ. بهشت بدون امیرالمؤمنین (ع) چه مزه‌ای دارد؟ پس اگر آدم یک کمی، یک قدم یا دو قدمی در این راه می‌خواهد بردارد، باید نمازهای احتمال قضا و مشکل‌دار اوایل تکلیف را انجام دهد. 
از امام صادق(ع) در ذیل آیه «إنَّ رَبكَ لبالمِرصاد» نقل شده که فرمود مرصاد یعنی چه؟ یک پلی در درون صراط است. در درون صراط سه تا پل است. فرمودند: «قنطرة ٌ عَلی الصّراط» بر روی صراط یک قنطره‌ای است. «لایَجوزُها عبدٌ بمَظلمَه»؛ هیچ بنده‌ای با مظلمه خلق از آنجا عبور نمی‌کند. آنجا متوقف می‌شود تا مشکلش حل شود. اگر اینجا مشکلت را حل کنی، خب حل شده است.  اگر خدای ناکرده یک چیزی پیش آمد، فوری جبرانش می‌کنم. باید بروم در خانه خدا برای توبه و اگر باید از کسی حلالیت بطلبم، می‌طلبم. اگر این را حل کردم حل شده و گیر نمی‌کنی و گیری وجود ندارد، مگر اینکه آن را ایجاد کرده باشی. همه سرنوشت شما بستگی به خودت دارد و خودت آن سرنوشت را ساختی. مگر خدای متعال با بندگانش دشمنی دارد؟ نه! اصلاً مگر می‌خواهد سخت بگیرد؟ نه! سختی، آن چیزی است که من خودم ایجاد کردم. خدای متعال بر مسند عدل از ازل تا ابد نشسته است.

نمازگزار ملعون!
روایت دوم از كتاب «عُدّة‌الدّاعى» ابن‌فهد حلى است. فرمایش پیامبر(ص) است. ایشان می‌فرمایند: «أوْحَى اللهُ»‏ خدای تبارک و تعالی به من وحی فرمود که «إلَيَّ أنْ يا أخا المُرْسَلينَ يا أخا المُنـْذرينَ» ای برادر انذار‌کنندگان و ای برادر فرستادگان «ما أنـْذِرْ قوْمَكَ لايَدْخلوا بَيْتاً مِنْ بُيوتي» قوم خودت را انظار کن که به خانه‌ای از خانه‌های من وارد نشوند که «وَ لِأحَدٍ مِنْ عِبادي عِنـْدَ أحَدِهِمْ مَظْلمَة» و به گردن‌شان از بنده‌ای از بندگان من مظلمه‌ای باشد. به خانه من نیایند وقتی حقی از مردم به گردن دارند؛ «فإني ألْعَنـُهُ مادامَ قائِماً يُصَلـّي بَيْنَ يَدَيَّ» من این بنده‌ای که حق مردمان را بُرده و خورده است و به مسجد و خانه من آمده است را مادامی که نماز می‌خواند لعنت می‌کنم، «حَتـّى يَرُدَّ تِلـْكَ المَظـْلمَة»؛ تا زماني كه حق مردم را ادا کند. 
این حدیث یعنی چه؟ فرموده‌اند: وقتی شما مشغول نماز شدی، از فرق سرت تا عرش خدا رحمت پیوسته است. اما اگر کسی مظلمه خلق به گردن دارد، از آن رحمت بهره‌مند نمی‌شود. لعنت یعنی دور شدن از رحمت خدا. به مقداری که بار مردم را به گردن دارد از رحمت خدا بیشتر بهره‌‌مند می‌شود. هر چه کمتر باشد بیشتر بهره‌‌مند می‌شود. اگر اصلاً حقی از مردم به گردن ندارد، پاک پاک است، از رحمت خدا بهره‌‌مند می‌شود. تازه می‌فهمند که نماز چیست.
حضرت امام عسگری(ع) می‌فرمایند شما اگر مزه نماز را بچشی، اگر قطعه‌قطعه‌ات کنند، دست از نماز نمی‌کشی و رهایش نمی‌کنی. ارزش نماز این‌قدر است. اگر من بار مردم به گردنم است، از این نماز بهره‌‌مند نمی‌شوم. اگر هیچ باری نداری، آن‌وقت آنچه بایست، اتفاق می‌افتد. آن وقت من یک نماز می‌خوانم و هزار قدم جلو می‌روم. در راه آدمیت، انسان چه کار کند که یک قدمي بردارد؟ اگر نماز خوب بخوانی، هزار قدم جلو می‌روی. 
معراج یعنی چه؟ پیامبر(ص) یک جایی رفته که جز او و خدا کسی نبوده است. به جبرئیل هم گفتند اینجا جای تو نیست. این سفره برای همه آدم‌ها پهن است، ولی خود ما دست دراز نمی‌کنيم.
آن عالم اصلاً در بسته ندارد؛ دستِ بسته هم ندارد. می‌گوید بار مردم را از روی دوشـَت بردار و امروز هم خودت گناه نکن. این دو کار را بکنی بهره‌‌مند می‌شوی. 
آن وقت می‌فرمایند که اگر مظلمه را و حق مردم را ادا کند، معجزاتی اتفاق می‌افتد که عجیب است. «فأكونُ سَمْعَهُ الـَّذي يَسْمَعُ بهِ» اگر بارش را برداشت، من می‌شوم گوش او و او با این گوش می‌شنود. این حدیث است، شعر نیست. «وَ يَكونُ مِنْ أوْليائي وَ أصْفيائي»؛ بنده‌ای که بارهایش را از دوشش روی زمین گذاشته، می‌شود از دوستان من. «وَ يَكونُ جاري مَعَ النـَّبيّينَ» در بهشت می‌شود همسایه من. «مَعَ النـَّبيّينَ وَ الصِّدّيقينَ وَ الشُّهَداءِ في الجَنـَّةِ» یک وقت خدای متعال ولیّ من است و یک وقت خودم ولیّ خودم هستم. اگر خودت ولی خودت هستی، دائم در چاله‌ای؛ اگر خدا ولیّ توست هميشه در راه هستی. همه آنهایی که در سیر و سلوک هستند می‌کوشند برسند به اینکه خدا ولیّ‌شان شود. اینکه گوشش، چشمش، دست و پایش می‌شوم، یعنی من ولایت همه امور او را بر عهده می‌گیرم و دیگر چشم و گوش و دستش اشتباه نمی‌کند.
دوری از ستم
هر اشتباهی که می‌کنی، یعنی بخشی از سرمایه‌ات را از دست می‌دهی. سرمایه ما، عمرمان است. باید تمام ساعاتت مفید باشد؛ اگر مفید نباشد حسرت می‌شود. نه از این حسرت‌ها؛ مثلاً آدم در کنکور شرکت می‌کند و بعد می‌بیند که ای وای من! آن سؤال را اشتباه کردم. این می‌شود حسرت، ولی چند مدت است؟ یک هفته یا دو هفته و بعد یادش می‌رود و فکر می‌کند برای سال آینده چه باید کند، ولی آنجا دیگر حسرتش برگشت ندارد که فکر کند و بعد کاري کند. 
یک چیز دیگر که خیلی ارزشمند است، ببینید مرحمت تا کجاست. «یُبَدّل الله السّیّئات الحَسَنات» ممکن است یک کسی کار کرده‌ باشد. اگر کار کرده می‌گویند گناهانش را به حسنه تبدیل می‌کنیم. 
اگر آدم بار و حق مردم را به گردن نداشته باشد، این‌قدر مرحمت شامل حالش می‌شود. آقا یک قِران هم حق مردم است. حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) چه فرمود؟ پوست گندم؛ اگر یک پوست گندم در دهان مورچه باشد من آن را از دهان او نمی‌گیرم و ظلم نمی‌کنم. 


 احنف‌بن‌قیس‌ـ3
احنف پس از قتل عثمان با امام علی(ع) بیعت کرد، اما چون داستان خونخواهی عثمان و جنگ جمل پیش آمد، احنف کناره گرفت و با هیچ طرف همراه نشد و به همین سبب تمیمیان نیز بی‌طرفی اختیار کردند و بر ضد علی(ع) وارد جنگ نشدند. از یک روایت برمی‌آید که احنف خود مایل به یاری امام علی(ع) بود، ولی بنی‌تمیم مخالفت می‌کرد. در حالی که گفته‌اند پس از جنگ جمل، علی(ع) او را به سبب کناره‌جویی‌اش سرزنش کرد، ولی احنف آن کار را درست شمرد.
احنف و بنی‌تمیم به هنگام جنگ جمل، در وادی‌السباع ـ نزدیک بصره ـ عزلت گزیده بودند و چون زبیر دست از جنگ کشید و بیرون آمد، در وادی‌السباع مردی از بنی‌تمیم به نام عمروبن‌جرموز او را کشت و گفته‌اند آن کار به تحریک احنف صورت گرفت. مداخله احنف در قتل زبیر را به یقین نمی‌توان تأیید کرد، چه احنف خود از راویان قتل زبیر به دست ابن‌جرموز بود و پس از کشته شدن زبیر نیز مردد بود که عمروبن‌جرموز کاری به صواب کرده باشد و افزون بر آن اگر این داستان در عصر او مشهور بوده، شگفت است که چرا عبدالله و مصعب‌بن‌زبیر بعدها احنف را در میان خود پذیرفتند و او را بسیار پاس می‌داشتند.
برخی مورخان ماجرا را به گونه‌ای دیگر نوشته‌اند و این طور تشریح کرده‌اند، زمانی که عایشه آهنگ بصره کرد، دعوتنامه‌ای برای قبیله احنف (بنی‌سعد) فرستاد و آنها را به همکاری و شرکت در جنگ جمل دعوت کرد، اما قبیله بنی‌سعد از یاری عایشه خودداری کرده و به منطقه الحلجا که در دو فرسخی بصره بود، کوچ کردند. نکته مهم اینکه احنف‌بن‌قیس نامه‌ای به این مضمون برای حضرت علی(علیه‌السّلام) نوشت: «یا امیرالمؤمنین، قبیله ما آماده یاری رساندن به شما هستند. اگر اجازه‌ دهی با صد سوار به سوی شما آییم و اگر اجازه ندهی ما (بنی‌سعد) وارد معرکه جمل نمی‌شویم. در نهایت آنها به دستور امام علی(علیه‌السّلام) در این جنگ شرکت نکردند؛ زیرا حضرت به آنها فرمود مصلحت در این است که شما در جنگ شرکت نکنید. 
اما به نظر نقل نخست صحیح باشد؛ چرا که باز منقول است پس از جنگ وقتی حضرت علی(ع)، احنف را دید با گفتن جمله «خوب بود باز در حال انتظار مى‌ماندى» او را سرزنش کرد و احنف درخواست بخشش و نیکی کرد.
درخواست عفو و بخشش احنف کافی بود تا امیرالمؤمنین(ع) بزرگ شده مکتب پیامبر(ص) او را ببخشد.
شاید حضور احنف در جنگ صفین موجب تقویت نقل دوم شود. در جنگ صفین، احنف در جانب علی(ع) بود و فرماندهی بنی‌تمیم را بر عهده داشت و همو بود که چون قرار بر حکمیت نهادند، ابوموسی اشعری را شایسته این کار ندانست و می‌خواست خود او را بدین کار برگمارند، یا از جمله رایزنان باشد، اما یاران امام علی(ع) رضا ندادند و ابوموسی به حکمیت رفت. در همین واقعه گفته‌اند چون پیمان حکمیت می‌نوشتند و عنوان امیرالمؤمنین را از پیش اسم علی(ع) برداشتند، احنف نتایج سوء آن را گوشزد کرد، ولی مخالفتش به جایی نرسید؛ اما هشدارهایی که احنف به ابوموسی اشعری ـ وقتی به حکمیت می‌رفت ـ درباره حیله‌گری و سیاستمداری عمروبن‌عاص داد، با آنچه اتفاق افتاد، چنان سازگار است که برخی احتمال داده‌اند، این داستان را بعدها برای تطهیر چهره احنف ساخته باشند. احنف در جنگ نهروان نیز همراه علی(ع) بود و گفته‌اند که پیش از آن امام علی(ع) او را با کسانی چون مالک اشتر نزد خوارج فرستاد تا آنان را از مخالفت و جنگ بازدارند و چون از جنگ گزیری نماند، احنف با لشکر بصره به یاری علی(ع) رفت.

  مهدی عامری/ رسول مکرم اسلام(ص) فرموده‌اند: «مَنْ قَضَى لأَخِیهِ الْمُؤْمِنِ حَاجَةً كَانَ كَمَنْ عَبَدَ اللهَ دَهْراً؛ كسى که به دیگرى خدمت كند، مثل كسى است كه عمرى خدا را بندگى کرده است.» از این دست روایات در منابع روایی اسلامی و به ویژه منابع شیعی به کثرت یافت می‌شود و اگر کسی مروری هر چند گذرا بر منابع اسلامی داشته باشد، به روشنی درمی‌یابد؛ احسان، اطعام، انفاق، قضای حاجت مؤمن، دادن قرض و کمک به فقرا و مستضعفان و مساکین از مؤکدترین توصیه‌های مستحب و بلکه گاه واجب دین شمرده شده است.
اصولاً یکی از بالاترین عبادات، که موجب خشنودی خداوند متعال می‌شود خدمت به خلق است و نه تنها بین خدمت و عبادت آنگونه که برخی می‌پندارند-ثنویتی وجود ندارد، بلکه خدمتی که برای رضای خدا و بدون منت و چشمداشت و خالصانه باشد در زمره عبادات محسوب می‌شود. چه بسا روایاتی که در مقایسه اعمال مستحبی، خدمت به مردم را از حج و اعتکاف و نماز مستحبی بالاتر دانسته است. 
اما نکته‌ای که اینجا ممکن است رهزن شود این است که خدمت به مردم، جای عبادت واجب را نخواهد گرفت. نمی‌شود نماز یومیه را به بهانه خدمت و کمک به مردم ترک کرد. یا شخصی که با وجود تمام شرایط، استطاعت مالی دارد، نمی‌تواند به دلیل ساخت بیمارستان یا کمک به بیمار یا هر خدمت دیگری از فریضه حج شانه خالی کند.
چه آنکه برای کمک به محرومان جامعه می‌توان از هزینه‌ها و وقت‌ها‌ی مستحب صرف‌نظر کرد و متأسفانه دیده می‌شود کسانی که در امور مباح و مکروه و حتی حرام وقت و هزینه می‌کنند، به کسانی که درصدد انجام واجب هستند، خرده می‌گیرند که پول و وقت‌تان را برای مردم خرج کنید!
در مجموع در منظومه کامل و جامع، هم برای تعالی فردی و هم برای رشد معنوی اجتماعی دستورها و برنامه‌هایی وجود دارد که تمسک به آنها ضامن سعادت فردی و گروهی خواهد بود.

آیت‌الله حسینی‌بوشهری گفت: بر اساس روایات، شیعیان باید با رفتار و گفتار خود یاور اهل بیت(ع) و در شادی آنها شاد و در زمان حزن اندوهگین باشند، آنچه در جامعه می‌گذرد، دقیقاً مطابق با این آموزه دینی نیست و برخی تلاش دارند حتی مجالس شادی اهل بیت(ع) را به مجلس حزن تبدیل کنند که این خدمت به اهل بیت(ع) نیست. اهل بیت(ع) مصیبت‌های بسیاری دیدند؛ اما باید به دستور آنها عمل کرده و افراط و تفریط وجود نداشته باشد. برای شادی‌ها هم باید مرزی وجود داشته باشد تا عده‌ای به بهانه شادی هر کاری انجام ندهند.
ماجرای منافقین در سال 67 در گفت‌وگوی صبح صادق با حجت‌الاسلام حیدر مصلحی
مجتبی برزگر/ در سال ۷۶۳۱ و بنابر حکم امام خمینی(ره) به وضعیت اعضای زندانی گروهک تروریستی منافقین رسیدگی شد؛ همان‌ها که چند روز پیش از آن با حمله به خاک ایران به قصد سرنگونی جمهوری اسلامی، مرتکب جنایات فراوانی شدند. موضوعی که در مقاطع مختلف دستمایه مخالفت جریانات ضد انقلاب با جمهوری اسلامی ایران شده و به تازگی نیز در فضای داخل نیز برخی آگاهانه یا ناآگاهانه آن را به حربه‌ای سیاسی تبدیل کرده‌اند؛ که حربه‌ای از آن بویی جز تطهیر جنایتکاران و جفای به حضرت امام(ره) انقلاب و شهیدان استشمام نمی‌شود. اظهارات رسانه‌ای و تبلیغاتی، چه از سوی ضد انقلاب که چیزی جز وارونگی محض و خلق دروغ‌های عجیب نیست و چه از سوی محافل داخلی که اغراض خاص سیاسی آنها آشکار است؛ به حدی سخیف، سطحی و از سر ناآگاهی است که پاسخ به آن در واقع افتادن در ورطه مغالطه‌ای است که نتیجه‌اش به قربانگاه بردن حقیقت است. اما بی‌توضیح گذاشتن آن سبب جری‌تر شدن مدعیان شده است. نکته تأمل‌برانگیز درباره چنین فضاسازی‌هایی، سکوت درباره رویداد زمینه‌ساز حمله گروهک تروریستی منافقین به خاک کشور و تسخیر شهرهای قصرشیرین، کرند و اسلام‌آباد با همکاری و پشتیبانی ارتش صدام است؛ اقدامی که در عرصه میهن‌فروشی و خیانت به وطن کم‌نظیر است، چنان شرایطی را ایجاد کرد که برخورد و تعیین تکلیف با همدستان آن وطن‌فروشان در زندان‌‎ها را ضرورت بخشید. وضعیت ضدانقلاب و افرادی که دشمنی‌شان با این نظام و مردم آشکار است و از هر فرصتی برای ضربه زدن به این مملکت بهره می‌گیرند روشن است و به توضیح نیاز ندارد؛ اما کسانی که در داخل به حیطه دفاع از مجرمان زندانی و ابهام‌آفرینی درباره مجازات آنها وارد شده‌اند، نمی‌دانند که ناخواسته به ابزار جنگ روانی منافقین علیه جمهوری اسلامی ایران بدل شده‌اند که هدف اصلی آنها به فراموشی سپردن قباحت و ابعاد جنایت این گروهک در عملیات ضد میهنی موسوم به «فروغ جاویدان» است. اگر امروز منافقین با اغراق و به دروغ آمار چند هزار نفره درباره اعدام زندانیان می‌دهند، به این دلیل است که آمار اعلام شده این گروهک مبنی بر به شهادت رساندن 55 هزار سرباز ایرانی در عملیات مرصاد را از یادها ببرند. در اثنای بالا گرفتن این حرف و حدیث‌ها و اینکه رهبر معظم انقلاب اسلامی هم به طور خاص آن را بررسی و واکاوی کردند و از جابه‌جایی شهید و جلاد سخن گفتند. لذا، به سراغ حجت‌الاسلام حیدر مصلحی وزیر سابق اطلاعات و مشاور عالی نماینده ولی‌فقیه در سپاه رفتیم و با وی درباره این مسائل به گفت‌وگو نشستیم. آنچه در ادامه خواهید خواند مشروح این گفت‌وگو است.
* لطفاً بفرمایید چطور شد که منافقین در مسیر مقابله مستقیم با نظام قرار گرفتند و به ترور روی آوردند؟
اگر تأملی بر وضعیت منافقین داشته باشیم، در می‌یابیم که باید یک عقبه قابل توجهی از اینها را پیش از انقلاب در زندان‌های طاغوت بررسی کنیم. می‌دانید که صهیونیست‌ها در زمان طاغوت بر دستگاه اطلاعاتی ساواک اشراف زیادی داشتند و به انحای مختلف هم مترصد بودند این مجموعه‌ها را با خود همراه کنند. در این همراه کردن راه‌های مختلفی را به کار می‌بردند، شما می‌بینید که منافقین ابتدا سر از عراق درمی‌آورند و با صدام همراه می‌شوند تا خیلی محکم‌تر در مقابل انقلاب اسلامی ایران بایستند، سپس به فرانسه می‌روند و در وهله بعدی آمریکا و اینگونه دامنه ارتباط آنها با استکبار، گسترده می‌شود. همین طور این مسیر ادامه پیدا می‌کند؛ اما هیچ‌گاه از سوی مجموعه‌ای در فضای بین‌المللی مورد سؤال قرار نمی‌گیرند. فارغ از این بحث، در داخل ایران اینها به نام مخالفان مطرح بودند و بعد هم نوع موضع‌گیری‌هایی که در مقابل انقلاب اسلامی انجام دادند منشأ آن به طراحی‌هایی که صهیونیست‌‌ها کردند، برمی‌گردد. ما نباید ساده از کنار اینها بگذریم. این یک نکته بسیار مهم است؛ در این مسیری که در مقابله با انقلاب اسلامی طی می‌کردند و اینکه انقلاب را ببرند در مسیری که خودشان می‌خواهند. در این حرکت اقدامات قابل توجهی در همان پنج سال اول انقلاب داشتند که بخشی از این اقدامات‌ به موضوع ترور برمی‌گشت. به جایی رسیدند که با ایجاد فضای رعب و وحشت بتوانند کارشان را به نتیجه برسانند؛ لذا اگر شما تأمل کنید به ویژه در دهه اول، یعنی همان دهه 60 منافقین، دقیقاً اگر بخواهیم به تناسب امروز بشریت مصداق بیاوریم حرکتی که داعشی‌ها در جهان اسلام دنبال می‌کنند، دقیقاً همین حرکت را منافقین در آن دوره اجرا کردند. عقبه‌های این اقدامات ضد بشری و جنایت‌مآبانه به صهیونیست‌ها می‌رسید. اینکه صهیونیست‌ها و سه ضلع اطلاعاتی سی‌آی‌ای، موساد و ام‌آی۶ از همان ابتدا متوجه شدند و دو سه سالی که از عمر انقلاب گذشت به این جمع‌بندی رسیدند که این مدیریتی که حضرت امام(ره) در رابطه با انقلاب در پیش گرفته یک مسیری را طی می‌کند که به نابودی آنها منجر خواهد شد. اینها فکر کردند به واسطه ایجاد رعب و وحشت با الگوی ترور، می‌توانند به نتیجه برسند! البته در این مدت بیش از 17 هزار انسان از رده رئیس‌جمهور تا واکسی کف خیابان را به خاک و خون کشیدند. من تأکیدم بر این است و به ویژه نسل جوان ما بداند همین‌طور که می‌بینید صهیونیست‌ها پشت داعش و این سرویس‌های جاسوسی هستند، دقیقاً آن موقع هم همین حمایت‌ها و حرکت‌ها از منافقین بود.

* نظام جمهوری اسلامی ایران در دهه 60 چه سیاستی را برای مقابله با منافقین در دستور کار خود قرار داد؟
در دهه 60، امام(ره) دقیقاً براساس آموزه‌های دینی همه مراحلی را که باید برای اتمام حجت با جریان‌ها، گروه‌ها و مجموعه‌های مختلف طی شود، طی کردند. اگر مروری بر همان دوره‌ای که 17 هزار نفر را به شهادت رساندند و همین معاندان به زندان‌ها رفتند و دستگیر شدند، داشته باشید، می‌بینید که در قدم نخست مسیر اتمام حجت در ابعاد مختلف را پیش گرفتند که نتیجه نداد. نکته مهم اینکه در همان زندان براساس آموزه‌هایی که به آنها داده شده بود یک مسیر نفاق قابل توجهی را پیش‌روی خودشان قرار دادند و در آن مسیر در یک وضعیتی قرار گرفتند که بتوانند در مقطعی لطمه‌های خودشان را وارد کنند. کافی است به ماجرای عملیات مرصاد نگاه کنید؛ وقتی منافقین در منطقه مرصاد حرکت کردند و قصد عزیمت به داخل کشور را داشتند، اگر در همین حادثه مروری بر زندان‌ها داشته باشید، می‌بینید در همان مقطع با وجود ضعف‌های اطلاعاتی که ما داشتیم، یکدفعه با رد و بدل کردن اطلاعاتی که صورت می‌گیرد با چهره منافقانه و ادعاهایی که در همراهی جمهوری اسلامی ایران از خودشان نشان دادند در میدان مرصاد همه‌چیز را برملا می‌کنند که سرویس‌های اطلاعاتی استکبار همه این دوران را مدیریت و طراحی کرده‌‌اند. مسیر اتمام حجت در ابعاد مختلف طی شد و امام وقتی به اینجا رسیدند که با همه اتمام حجت‌ها و اقدامات صورت گرفته مفسدفی‌الارض بودن این گروه برای نظام مسلم شده، آن‌ وقت دستور اقدام و برخورد محکم را صادر فرمودند.

* سیاست جمهوری اسلامی ایران و نظام در مقابله با منافقین زندانی چه بود؟
دقیقاً مسیر اتمام حجت که توبه کنند. اگر یک نگاهی بکنید در فضای زندان آن موقع، کسانی می‌رفتند سؤالات اینها را جواب می‌دادند و بحث‌های مبنایی و معرفتی سنگینی نیز انجام می‌شد. یعنی همه مسیرها طی می‌شد و اینها در واقع یک تاکتیکی به کار گرفتند و چنین القا کردند که ما داریم توبه می‌کنیم و برگشته‌ایم. اسناد برخی صحبت‌‌ها در این باره در دستگاه‌های اطلاعاتی ما وجود دارد. در اظهاراتی که دارند دقیقاً پشت صحنه می‌روند در جمع خودشان می‌گویند ما داریم کلاه سر اینها می‌گذاریم و جمهوری اسلامی را فریب می‌دهیم.

* چه کسانی در تثبیت سرنوشت برخی از زندانیان منافق نقش داشتند؟
براساس اطلاعاتی که در آن مقطع از وضعیت زندان، بیرون زندان و اقدامات منافقین در داخل و خارج از کشور، گزارش می‌شد و پیگیری‌هایی که دوستان اطلاعاتی ما داشتند، وضعیت اینها به خوبی روشن بود. در روشن شدن وضعیت اینها نوع اقدامی که داخل زندان صورت گرفت و اینها در ماجرای مرصاد چکمه پوشیدند و برای مقابله با جمهوری اسلامی آماده شدند، یعنی چهره واقعی‌شان را در آنجا نشان دادند. با این اوصاف، امام دستور دادند یک مجموعه چند نفری از افرادی که ویژگی‌های خاص انقلابی داشتند به درون زندان بروند و موقعیت و شرایط را در ابعاد مختلف بررسی کنند و نهایتاً به تصمیم‌گیری قضایی برسد. براساس آن تصمیم‌گیری اقداماتی را انجام دادند. 

* این افراد چه کسانی بودند؟
تصمیم‌گیرنده اصلی امام(ره) بودند. در واقع با حکمی که ایشان دادند و افرادی که تعیین کردند. به آقایان نیری و رئیسی، حکم دادند تا اینها بروند و ابعاد مختلف این ماجرا را بررسی کنند و براساس احکام قضایی اسلام تصمیم بگیرند.

* استدلال‌ آنها برای صدور احکام چه بود؟
اصل قضیه این بود که اینها با نظام و حاکمیت اسلامی مقابله می‌کردند؛ یعنی در مقابل نظام ایستاده بودند و خروج علیه نظام اسلامی امری قطعی بود و حکم محارب را داشتند.

* در آن مقطع آیا آقای منتظری وارد دفاع و حمایت از اینها شد؟
ببینید! بدون تعارف هنوز هم بنده معتقدم سی‌آی‌ای به نوعی مرتبط و فعال است. در بحث‌های نفوذ که امروز رهبر معظم انقلاب با جدیت آن را دنبال می‌کنند، یکی از نقشه‌های آنها این بود که بتوانند شخصیت‌های ما را از حیّز انتفاع بیندازند. مهدی هاشمی را کنار منتظری گذاشتند، دقیقاً هم اینها نفوذی سی‌آی‌ای بودند و تعارفی هم نداشت. هنوز هم منتسبین اینها در اعتقادات‌شان با سی‌آی ای و خط و ربطی که به داخل می‌دهند، برنامه‌ها و اقداماتی دارند. دقیقاً یک فردی مثل مهدی هاشمی را کنار منتظری می‌گذارند که منتظری با این همه سوابق را از حیّز انتفاع بیندازند و و هنوز هم دست برنداشتند. به دنبال این هستند که در واقع از فرصت‌های مختلف برای رسیدن به اهداف‌شان بهره ‌بگیرند.

* چرا این موضوع پس از گذشت این همه سال یک بار دیگر در عرصه سیاسی کشور مطرح شده است؟
دقیقاً برای اینکه تحریف تاریخ انقلاب صورت بگیرد. امروز به ویژه نسل جوان و مردم ما باید حواس‌شان جمع باشد که یکی از طراحی‌های دشمن امروز، تحریف انقلاب است. این نکته‌ای که رهبر ‌معظم‌ انقلاب می‌فرمایند جای جلاد و شهید جابه‌جا می‌شود؛ یعنی تحریف انقلاب و تحریف تاریخ! در این تحریف تاریخ ببینید وقتی بنده وزیر اطلاعات بودم در گزارش‌ها داشتم که سلطنت‌طلبان در آمریکا برای انقلاب اسلامی تاریخ نوشتند، موضوعی که قابل تأمل است. به زبان فارسی هم این کتاب‌ها را نوشتند تا تاریخ انقلاب را تحریف کنند. دقیقاً مسیری که طی می‌شود برای این است که می‌خواهند نسل جوان را که نبوده و آن دوران‌ را درک نکرده‌اند را از مسیر درست خارج کنند. اینکه معظم‌له در بیانات‌شان در ماه مبارک رمضان خطاب به استادان دانشگاه‌ها تأکید دارند نسل جوان را باید با تاریخ انقلاب آشنا کنید، برای این است که اینها می‌خواهند تاریخ تحریف شده را به نسل جوان عرضه کنند تا از این طریق بتوانند به اهداف ننگین و شوم‌شان برسند.