علی قاسمی/ یکی از بحث‌های جدی در حین بررسی صلاحیت وزرای پیشنهادی دولت دوازدهم در مجلس شورای اسلامی موضوع شفافیت مالی وزرا بود که بارها در نطق‌های مخالفان و موافقان و حتی تذکرات نمایندگان مجلس کاملاً مشهود بود و مهم‌ترین فراز آن در تذکر بیگدلی، نماینده مردم خدابنده در مجلس طبق اصل 84 قانون اساسی بود. وی گفت: «من به عنوان نماینده مجلس وقتی می‌شنوم وزیری 700 میلیارد دارایی دارد و معلوم نیست از کجا به دست آمده است و اکنون باید به آن وزیر رأی اعتماد دهم، چگونه باید از این موضوع مطلع شوم. قوه قضائیه مسئول است تا در مورد اموال وزیران در آینده نظر دهد و من وقتی در حال حاضر اطلاع دقیقی از اموال وزیران پیشنهادی نداشته باشم، از روی کدام اطلاعات به آنان رأی اعتماد دهم.» رئیس مجلس شورای اسلامی هم در پاسخ به این تذکر تأکید کرد: «اطلاعات لازم را می‌توانید از خود وزیران پیشنهادی سؤال کنید.» بار دیگر نماینده مردم خدابنده ادامه داد: «طبق قانون اساسی مکانیزمی برای اینکه ما مرجعی در زمان رسیدگی به رأی اعتماد به وزیران پیشنهادی درباره آنان نظر دهد، نداریم؛ مگر اینکه در آینده برای آن فکری کرد.» در این بحث نمی‌توان گفت که خلأ قانونی داریم؛ بلکه هم در قانون اساسی در دو اصل و هم در بند 19 ابلاغیه رهبر معظم انقلاب پیرامون اقتصاد مقاومتی موضوع شفافیت مالی مسئولان به صراحت آمده است. در اصل‌های 141 و 142 قانون اساسی آمده است، دارایی مسئولان سطوح بالا کشور باید به نحوی بررسی شود که به ناحق چیزی افزایش پیدا نکرده باشد؛ اما این اصول به قول یکی از حقوق‌دانان بنام کشور به مرحله اجرا در نیامده و اگر مسئولی زندگی سالمی در دوران مسئولیتش داشته، به دلیل ترس از برخورد این قانون نبوده است. شفافيت در مقابل پنهان و پنهان‌کاري به کار مي‌رود و به مفهوم شريک کردن آزادانه و آسان اطلاعات از طریق رسانه‌ها با مردم و شهروندان است. یکی از ضروریات مقاوم‌سازی اقتصاد، شفاف و سالم بودن آن است. اولین و شاید مهم‌ترین اقدام در راستای شفافیت و سالم‌سازی فضای اقتصاد، شناخت دقیق ابعاد و چارچوب‌های اقتصاد شفاف، سالم و فسادستیز است. شفافیت افزون بر برچیدن بسیاری از زمینه‌های فساد در حوزه اقتصاد در ایجاد تقویت اعتماد عمومی و پیشگیری از سوء استفاده احتمالی از امکانات عمومی و موقعیت‌های حاکمیتی نقش بنیادی دارد و سبب افزایش اعتماد عمومی و در نتیجه افزایش مشارکت سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی خواهد شد. به نحوی باید گفت، شفافیت مالی مسئولان دولتی شرط لازم براي کسب اعتماد عمومي نسبت به دستگاه حاکم و شيوه‌ اداره‌ کشور است. زماني که شهروندان درباره اداره عامه‌ کشورشان، به اطلاعات با کيفيت بهتر و کميت بيشتر دسترسي داشته باشند، موجب تقويت اعتمادشان نسبت به دولت شده و آنان را به همکاري بيشتر در امر توسعه و اجراي نظم عمومي تشويق مي‌کند. ایجاد سامانه‌های برخط که حاوی اطلاعاتی از میزان اموال و دارایی‌های مسئولان، حقوق و مزایای آنها و نیز دیگر اطلاعاتی باشد که برای نظارت مؤثر مردم لازم است، جزء ضروری‌ترین اقدامات است. همچنین در بند 19 سیاست‌های ابلاغی اقتصاد مقاومتی بر شفاف‌سازی اقتصاد و جلوگیری از زمینه‌های فسادزا تأکید شده است؛ از این رو سالم‌سازی اقتصاد را باید جزء لاینفک اقتصاد مقاومتی دانست. به نظر می‌رسد، اولین قدم در راه سالم‌سازی اقتصاد و مبارزه با فساد، تغییر نگرش مبارزه سنتی به نگرش مدرن مبتنی بر شفافیت و استفاده از ظرفیت مردم در نظارت و پیشگیری از فساد است. بر اساس اين، شفافيت در کنار دیگر شاخصه‌ها به يکي از محک‌هاي مهم ارزيابي موفقيت یا ناکامي دولت‌ها تبديل شده است. در عین حال باید گفت، شفافيت به تنهايي خود هدف نيست؛ بلکه ابزار و وسيله‌اي است که از اين طريق اداره عامه را پاسخگو نگه داشته و با نشر اطلاعات و عيني‌ کردن اقدامات، سبب کاهش فساد در نظام خدمات عمومي يک کشور می‌شود.
روزنامه دیلی‌صباح
روزنامه «دیلی صباح» نزدیک به حزب حاکم ترکیه از توافق ایران، ترکیه و روسیه برای اقدام مشترک درباره منطقه «ادلب» سوریه خبر داد.
این روزنامه به نقل از منابع ارشد دیپلماتیک در آنکارا، نوشته است: «انتظار می‌رود دیدارهای سردار محمد باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران با هولوسی آکار رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح و رجب طیب اردوغان رئیس‌جمهور ترکیه در جریان سفر سه روزه او به آنکارا، نتایج قاطعی درباره ادلب سوریه به همراه داشته باشد و تنها جزئیات کوچکی باقی‌مانده که کارشناسان کشورهای مربوطه باید درباره آن بحث کنند.»
به نوشته دیلی صباح به نقل از یک منبع عالی‌رتبه، سران نظامی دو کشور در جریان ملاقات‌های هفته گذشته در ترکیه بر سر ایجاد «یک سازوکار مشترک درباره ادلب» به توافق رسیده‌اند. ارتش روسیه هم در اجرای این سازوکار نقش‌آفرین خواهد بود. مقامات نظامی ایران و ترکیه در این دیدارها برای «حل‌وفصل ساده این مسئله» به «تفاهمی دوجانبه» دست یافته‌اند.
ترکیه که مخالف پیشروی کردها در سوریه است، از زمانی که آمریکا اعلام کرد ادلب به «مأمنی برای القاعده» بدل شده و ممکن است «ائتلاف دموکراتیک سوریه» که عمدتاً از نیروهای کرد تشکیل شده، علیه این شهر عملیات زمینی آغاز کند، تلاش‌هایش برای ممانعت از افتادن این شهر به دست این گروه‌ها را تشدید کرده است.
به گفته «مولود چاووش اغلو» وزیر خارجه ترکیه، قرار است رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح روسیه هم به زودی برای رایزنی درباره وضعیت سوریه راهی آنکارا شود.
منابع آگاه به دیلی صباح گفته‌اند که آنکارا و تهران موضعی مشترک در قبال ادلب دارند و اکنون فقط کارشناسان سه کشور باید بر روی جزئیات کار کنند.

شهردار مشهد در مراسم بهره‌برداری از ایستگاه قطار شهری شهید مفتح
شهردار مشهد مقدس با بیان اینکه خط ۳ قطار شهری به‌ زودی به باب‌الجواد(ع) می‌رسد، گفت: «قرارگاه خاتم در رکوردشکنی حفاری، سگمنت‌گذاری و کم ‌بودن ضریب خطای حفاری قطار شهری مشهد، خوش درخشید و رکورد زد.»
سیدصولت مرتضوی در مراسم بهره‌برداری از ایستگاه مترو شهید مفتح (خط 2 قطار شهری مشهد)، به تلاش‌های قرارگاه سازندگی اشاره کرد و اظهار داشت: «قرارگاه خاتم‌الانبیاء بعد از فراغت از دوران جنگ، آغاز دیگری داشت و انجام روند سازندگی، سبب بهره‌برداری از پروژه‌های متعدد در کشور شد. قرارگاه خاتم در رکوردشکنی حفاری، سگمنت‌گذاری و کم‌بودن ضریب خطای حفاری قطار شهری مشهد، خوش درخشید و رکورد زد.»
وی با تأکید بر اینکه پیشرفت مشهد مقدس باید متناسب با پیشرفت‌های روز باشد، اظهار داشت: «یکی از محورهای توسعه و پیشرفت که جزو نیازهای ضروری مشهد بوده، ایجاد زیرساخت‌های حمل‌ونقلی است.»
مرتضوی با اشاره به احداث مسیر توسعه خط یک قطار شهری و اتصال آن به فرودگاه، یادآور شد: «مشهد نخستین شهری بود که ایستگاه قطار شهری آن به فرودگاه متصل شد. نبود نقدینگی، مشکلات اجرایی و نوسانات اقتصادی سبب شد پروژه‌ای  که بنا بود در بهمن سال 92 به بهره‌برداری برسد، براساس گزارش‌های مستند مشاور با پیشرفت 17 درصدی همراه شود.»
شهردار مشهد با اشاره به هزینه‌های گزاف احداث خطوط قطار شهری گفت: «بهای تمام شده احداث هر کیلومتر خط قطار شهری بیش از 160 میلیارد تومان است و تأمین منابع آن کاری دشوار است اما مدیران شهری توانستند با عزمی راسخ و از محل انتشار اوراق مشارکت و جذب منابع ملی منابع مورد نیاز احداث این خط را تأمین کنند.»


  علی تتماج/ اروپایی که زمانی خود را قاره سبز می‌نامید و امنیت و ثبات و رفاه عمومی از شعارهای آن بود، دورانی نه چندان همخوان با این ادعاها را سپری می‌کند. هنوز اذهان عمومی حملات تروریستی پاریس و لندن را فراموش نکرده‌اند که موج جدیدی از ناامنی‌ها و فضای رعب و وحشت سراسر اروپا را فراگرفته است. برای نمونه یک خودروی ون با ورود ناگهانی به محل تردد عابران پیاده در مرکز شهر بارسلون اسپانیا، ده‌ها نفر را زیر گرفت و بسیاری بر ماهیت تروریستی این حادثه تأکید کردند و حتی چنین عنوان شد که داعش مسئولیت آن را پذیرفته است. در فنلاند و برخی کشورهای حوزه اسکاندیناوی نیز اخباری مبنی بر حملات تروریستی منتشر شده و در کشورهایی مانند آلمان، فرانسه و انگلیس نیز فضای امنیتی تشدید شده و این کشورها به پادگان نظامی مبدل شده‌اند. 
حال این سؤال مطرح است که ریشه این بحران‌ها چیست؟ بررسی کارنامه غرب نشان می‌دهد که این کشورها در طول سال‌های گذشته تروریسم را مؤلفه‌ای برای رسیدن به اهداف جهانی خود، به ویژه در غرب آسیا قرار دادند، چنانکه شواهد امر گواه است گروه‌هایی مانند القاعده و داعش در درون ‌ساختار امنیتی آمریکا و انگلیس شکل گرفته و با حمایت کشورهایی چون فرانسه و البته مهره‌های منطقه‌ای آمریکا نظیر سعودی و رژیم صهیونیستی تقویت شده‌اند. اکنون کشورهای غربی نه تنها نتوانسته‌اند از این گروه‌ها برای رسیدن به اهداف‌شان برخوردار شوند؛ بلکه شکست این گروه‌ها در محل مأموریت‌شان از جمله در سوریه و عراق، زمینه‌ساز بازگشت آنها به کشورهای مبدأ می‌شود. لذا بازگشت و توسعه تروریسم در کشورهای اروپایی و آمریکا امری طبیعی و قابل پیش‌بینی بود و باید گفت که مردم این کشورها اکنون قربانی تروریسمی شده‌اند که بزرگان اروپا و آمریکا برای جاه‌طلبی جهانی خود ایجاد کرده بودند. حال دو سناریو مطرح است؛ یا این حملات تروریستی به صورت خودجوش از سوی گروه‌های تروریستی صورت گرفته که در این صورت آن را باید شکست غرب در مدیریت مهره‌هایش دانست؛ یا با هماهنگی سران غرب صورت می‌گیرد که این نیز نشانگر ماهیت تروریست‌پروری آنان را نشان می‌دهد، به هر حال، هر یک از این دو گزینه مطرح باشد سران غربی عامل اصلی فضای ناامنی ایجاد شده برای ملت‌های‌شان هستند و باید به این جرم مجازات شوند. 
حال این سؤال مطرح است که این حادثه چه پیامدهایی خواهد داشت؟ آنچه مسلم است اینکه نتیجه ابتدایی و نهایی این حوادث باید به یک محور ختم شود و آن اجماع جهانی علیه تروریسم است؛ راهکاری که تحقق آن برگرفته از پایان رفتارهای کاسبکارانه و دوپهلوی غرب با موضوع تروریسم و رویکرد آنان به مبارزان واقعی با تروریسم است. 
با تمام این تفاسیر، روند تحولات نشان‌دهنده پیامدهایی مغایر با این اصل در صحنه جهانی است که محور آن را تشدید اسلام‌ستیزی و حملات گسترده‌تر علیه مسلمانان تشکیل می‌دهد. در داخل آمریکا آزادی نژادپرستانه با ادعای برتری سفید بر سیاه به شدت افزایش‌یافته و ترامپ و نزدیکانش نیز از آن حمایت کرده و تأکید دارند که نژاد سفید برتر از دیگر نژادها است. البته این واژه‌سازی صرفاً در قبال سیاه‌پوستان نبوده، بلکه آنها برتری نژاد غربی بر کل بشریت را مطرح کرده و به نوعی ترویج‌کننده تفکر جنگ صلیبی هستند. حلقه تکمیلی ترویج تفکر جنگ مذاهب در جهان را در تحولات اخیر افغانستان و شیعه‌کشی در میرزااولنگ با ادعای تقابل شیعه و سنی یا در فیلیپین، اندونزی و مالزی به نام مسلمان و مسیحی می‌توان مشاهده کرد که برگرفته از اهداف جدید غرب در این کشور‌هاست. 
جالب و قابل توجه آنکه به تازگی سران صهیونیست‌ها بر مقابله با پیروزی مقاومت اسلامی در منطقه تأکید و استمرار داشته جنگ و تقابل مذهبی را راهکار مقابله با این وضعیت عنوان کرده‌اند. با توجه به این شرایط می‌توان گفت که صهیونیست ـ مسیحی در حال طراحی جدیدی برای تکرار جنگ ادیان و مذاهب در جهان است که در کنار جنگ شیعه و سنی اصل جنگ مسلمان و مسیحی را نیز در بر می‌گیرد. این امر زمانی بیشتر نمود می‌یابد که به بهانه حادثه بارسلون، ترامپ خواستار تکرار جنگ تاریخی اروپا با مسلمانان شده است. 
درخواستی که کاملاً برگرفته از تفکرات نژادپرستانه است؛ چراکه برای مقابله با به اصطلاح چند تروریست، کشتار یک‌ونیم میلیارد مسلمان را خواستار می‌شود.
 با توجه به این شرایط می‌توان گفت آنچه این روزها در اروپا روی می‌دهد اگر نگوییم برگرفته از طراحی آمریکایی ـ صهیونیستی بوده، اما قطعاً می‌توان گفت که آنها با مدیریت و هدایت این حادثه برآنند تا اهداف ضد اسلامی و جنگ‌افروزانه خود را تشدید کنند. رفتاری که در ظاهر برای مقابله با این حوادث مطرح شده اما در اصل اقدامی برای دمیدن در آتش تنش‌های جهانی است که صرفاً برای منافع بانیان تفکر صهیونیست ـ مسیحی است که کشتار بشریت را عین منافع خود می‌دانند. رویکردی که ملت‌ها و کشورهای پیرو امنیت و صلح جهانی برای مقابله با آن یک ‌راهکار دارند و آن رویکرد به جبهه مقاومت به عنوان پیشگام واقعی مبارزه با تروریسم است که آشکارا می‌توان دستاوردهای آن را در سوریه و عراق مشاهده کرد، چنانکه این روزها نمایشگاه بین‌المللی دمشق با مشارکت 43 کشور عربی و غیر عربی با استقبال گسترده جهانی در حال برگزاری است که خود سندی آشکار از عملکرد موفق مقاومت در ایجاد امنیت و ثبات پایدار و شکست آنانی است که با تروریسم به دنبال سلطه بر این کشور و منطقه بودند و این روزها در فضایی از رعب و وحشت از تروریسم دست‌پرورده خود به سر می‌برند.



  محمدرضا بلوردی/ به تازگی داعش پس از شکست کامل در موصل و پس از آنکه پایگاه نخست خود در عراق را از دست داد، تلعفر را به منزله یکی از ولایت‌های مستقل خلافت خودخوانده اعلام کرد. منابع عراقی می‌گویند؛ پس از شکست کامل گروه تروریستی داعش در موصل و اعلام تلعفر در جایگاه مرکز جدید این گروه تروریستی در عراق، هسته رهبری داعش در عراق، تلعفر را به منزله ولایتی مستقل در خلافت خودخوانده داعش اعلام کردند. به گفته منابع محلی، تلعفر به صورت کامل در اختیار عناصر غیرعراقی داعش قرار دارد و پس از اعدام عناصر و رهبران عراقی داعش به دست نیروهای خارجی این گروه تروریستی، این شهر در اختیار نیروهای خارجی داعش قرار گرفته است. به همین دلیل ارتش عراق در یکی از آخرین عملیات‌ها علیه داعش روز سه‌شنبه بیست‌وسوم مردادماه، از آغاز عملیات آزادسازی شهر تلعفر از دست گروه داعش خبر داد. 
تلعفر در شمال عراق، دومین شهر استان نینوا است؛ که از سال 2014 تحت اشغال داعش قرار دارد. اگرچه موصل اولین و بزرگ‌ترین شهر استان نینوا است، اما براساس آمار منتشر شده در سال 2007، تلعفر با 80 هزار نفر جمعیت، دومین شهر بزرگ نینوا به شمار می‌رود. فاصله زمینی تلعفر با شهر موصل که به تازگی از اشغال داعش آزاد شده تنها 65 کیلومتر است و حالا نیروهای عراقی پس از عملیات موصل و بیرون راندن داعش از این شهر، تلعفر را نیز از اشغال داعش آزاد می‌کنند. در آستانه آغاز عملیات زمینی علیه داعش در شهر «تلعفر»، نیروهای ارتش، پلیس فدرال و حشد‌الشعبی از صبح جمعه با تجهیزات کامل راهی این شهر در استان نینوا شدند. شهر تلعفر در شمال‌غرب موصل، یکی از معدود شهرهای مهم باقی مانده در دست داعش در عراق است که ترکیب جمعیتی ترکمان، کرد، عرب، شیعه، سنی و مسیحی آن باعث حساسیت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی شده است.
تقریباً می‌توان گفت؛ تمام مناطق اطراف تلعفر پاک‌سازی شده و داعش در این منطقه محاصره است. این شهر از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. اهمیت تلعفر به موقعیت جغرافیایی این شهر بازمی‌گردد که حلقه ارتباطی بین سه کشور عراق، سوریه و ترکیه به شمار می‌آید. آن طور که کارشناسان امنیتی اعلام کرده‌اند، تلعفر در جایگاه پایگاه آموزشی داعش محسوب می‌شود. در صورتی که این منطقه پاک‌سازی شود، می‌توان گفت که مرکز اصلی آموزشی داعش از بین رفته است. همچنین پاک‌سازی این منطقه باعث آزادسازی تمام استان نینوا خواهد شد و مسیر زمینی به مرزهای سوریه را با سهولت همراه خواهد کرد. شایان ‌ذکر است که این شهر در مسیر بزرگراه شماره 47 قرار دارد که شهر «موصل»، مرکز استان نینوا را به مناطق مرزی سوریه مرتبط می‌کند.
تروریست‌های داعش پس از شکست در موصل و از دست دادن این شهر راهبردی امید خود در عراق را برای بقا از دست داده‌اند. در وضعیت کنونی تلعفر، به منزله یکی از آخرین پایگاه‌های داعش به شمار می‌رود و نیروهای عراقی به آزادی این شهر امید زیادی دارند؛ چرا که مبارزه ارتش عراق با داعش در مرزهای سوریه تا حدودی به آزادسازی این شهر نیز وابسته است. در صورت آزادسازی تلعفر عملیات در مرزهای سوریه با سهولت بیشتری پیگیری می‌شود. شهرستان تلعفر در مرکز و کانون مثلث مرزی است که اضلاع آن را عراق و ترکیه و سوریه تشکیل می‌دهند، به گونه‌ای که با مرز سوریه و همچنین ترکیه تنها 60 کیلومتر فاصله دارد. در حال حاضر تخمین ‌زده می‌شود حدود ٢٠٠٠ فرد مسلح در داخل و خارج تلعفر حضور داشته باشند که پیشروی نیروهای عراقی در عمل به تلفات گسترده اعضای تروریستی داعش در این شهر منجر خواهد شد. در واقع بعد از آزادسازی موصل، تلعفر در استان نینوا بزرگ‌ترین پایگاه گروه تروریستی داعش در منطقه محسوب می‌شود. به همین دلیل این منطقه برای داعش بسیار اهمیت دارد. بنابراین باید گفت؛ عملیات آزادسازی تلعفر بسیار حساس است و پیروزی سریع ارتش و نیروهای مردمی عراق می‌تواند میخ آخر بر تابوت داعش در عراق باشد.

 محمدابراهیم میانجی/ در ابتدای سال 1395 رهبر معظم انقلاب در جمع زائران و مجاوران حرم رضوی به موضوع مهم اقتصادی که اصل و زیربنای حل مشکلات و معضلات اقتصادی کشور است، اشاره کرده و آن را خواست و مطالبه مردم اعلام کردند. ایشان در این سخنرانی اظهار داشتند: «در مسئله‌ اقتصاد، آن چیزی که مهم است و اصل است، مسئله‌ تولید داخلی است؛ مسئله‌ ایجاد اشتغال و رفع بیکاری است؛ مسئله‌ تحرک و رونق اقتصادی و مقابله‌ با رکود است؛ اینها مسائل مبتلا به مردم است؛ اینها چیزهایی است که مردم آنها را حس می‌کنند و مطالبه می‌کنند؛ و آمارها و اظهارات خود مسئولین هم نشان می‌دهد که این مطالبات مردم و این خواسته‌های مردم بجا و بمورد است.»
معظم‌له در هشتم اردیبهشت‌ماه همان سال در دیدار با کارگران دوباره موضوع تولید داخلی را مطرح کرده و حمایت از آن را یک وظیفه دانسته و فرمودند: «بنده برای تولید داخلی حقّ زیادی را قائلم. تولید داخلی بایستی به‌عنوان یک چیز مقدّس شمرده بشود. حمایت از تولید داخلی باید یک وظیفه شناخته بشود؛ همه خودشان را موظّف بدانند از تولید داخلی حمایت بکنند.» 

حمایت از تولید ملی
راه برون‌رفت از مشکلات
واقعیت این است که با وجود همه برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته و تأکیدات فراوان سیاست‌های اقتصاد مقاومتی بر روی حمایت از تولید داخلی و تولید ملی، متأسفانه وضعیت این متغیر اساسی اقتصاد در چند سال گذشته، در کشور چندان مساعد نبوده و نیست. حال آنکه بیشتر کارشناسان داخلی راه برون‌رفت از مشکلات و چالش‌های اقتصادی کشور را در حمایت از تولید ملی دانسته‌اند. کلیدواژه حمایت از تولید ملی راه‌حل مشکلات و معضلات مهم اقتصادی کشور، از جمله رکود، بیکاری، تورم، اشتغال و... است و علاج همه‌ این مشکلات مهم اقتصادی در مجموعه‌ سیاست‌های مقاومت اقتصادی و اقتصاد مقاومتی گنجانده شده است که متأسفانه در دولت یازدهم توجه چندانی در عرصه اقدام و عمل به این سیاست‌ها صورت نگرفت و موجب شد رهبر معظم انقلاب همواره به دست‌اندرکاران و دولتمردان تذکر بدهند و تحقق این سیاست‌ها را مطالبه کنند. ایشان در ابتدای سال 95 در حرم رضوی فرمودند: «گزارشی که برادران ما در دولت به من دادند، نشان می‌دهد که کارهای وسیعی کرده‌اند؛ منتها این کارها، کارهای مقدماتی است؛ کارهایی است در زمینه‌ بخشنامه‌ها و دستورها به دستگاه‌های مختلف؛ اینها کارهای مقدماتی است؛ اما آنچه که لازم است ادامه پیدا کند، عبارت است از اقدام کردن و عمل کردن و روی زمین، محصول کار را به مردم نشان دادن؛ این آن چیزی است که وظیفه‌ ما است.»

نسخه خارجی
 حمایت از تولید داخل
برخی از کارشناسان معتقدند در دستیابی به یک صنعت و کشاورزی مولد، نیرومند و پایدار، برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته در سال‌های گذشته ناکارآمد بوده و نتوانسته است مشکلات اقتصادی کشور را مرتفع کند. در این راستا باید برنامه و سیاست‌های اقتصادی متناسب با شرایط داخلی طرح‌ریزی شده و با رویکرد داخلی نسبت به رفع مشکلات و معضلات اقتصادی اقدام کرد. 
در شرایطی که مشکل اصلی اقتصاد حمایت نکردن از تولید داخلی است، باید برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری دولتمردان در این حوزه تمرکز داشته باشد و با حمایت اصولی و منطقی از تولید، مشکلات اقتصادی را مرتفع کرد. بنابراین، باید به سمت حمایت‌های کامل از بخش‌های تولیدی در عرصه صنعت و کشاورزی، برای رونق تولید حرکت کرد. اعمال این‌گونه حمایت‌های کامل و درست عاملی می‌شود که به واسطه تولید، انباشت دانش و سرمایه‌های انسانی و اجتماعی ایجاد شود و تولید جامعه را به سمت توسعه و رونق هدایت کند. این در حالی است که اگر حمایت‌ها از تولید کامل نباشد، نه تنها تولید عامل رونق و توسعه اقتصاد کشور نمی‌شود، بلکه با از بین بردن سرمایه‌های انسانی، اجتماعی و مادی، اقتصاد کشور را در مسیر نابودی تدریجی قرار خواهد داد.
تزریق نقدینگی لازم
 ولی ناکافی 
در راستای حمایت از تولید داخلی، دولت یازدهم اقداماتی را در دستور کار قرار داد که محور اصلی این اقدامات در تزریق نقدینگی به واحدهای تولیدی خلاصه شد. این در حالی است که در بسیاری از فعالیت‌های تولیدی، نقدینگی می‌تواند به منزله تک‌ابزار حمایتی نقش بازی کند؛ ولی در تولید صنعتی، نقدینگی تنها ابزار حمایتی نیست و اگر به مثابه تنها ابزار حمایتی دیده شود، عملاً مجوزی برای نابودی تولید داده شده است. نابودی دفعی نیست؛ بلکه تدریجی است. مرگ تدریجی تولید صنعتی در بسته حمایتی ناقص تولید است و مسئول ناکارآمدی‌های بخش‌های تولیدی برنامه‌ریزی‌های ناقص دولت است و نه بخش‌های تولیدی.
در سال گذشته تزریق نقدینگی جزء اصلی بسته حمایتی دولت بود که البته این نقدینگی هم به واحدهای تولید نیازمند تعلق نگرفت. گفتنی است، دادن نقدینگی به تنهایی نمی‌تواند تولید قوی و پر اشتغال با بازدهی بالا را ایجاد کند. در چرایی نتوانستن نقدینگی در رساندن بخش‌های تولیدی کشور به رشد و توسعه می‌توان گفت، اگر حمایت تنها تزریق نقدینگی باشد و موارد دیگر که به حمایت نیاز دارد، مغفول بماند، نقدینگی اثرات مثبت خود را از دست خواهد داد. حمایت‌های ناقص دیروز دولت در قبال تولیدات صنعتی و حمایت نکردن دولت از کشاورزان، دامداران و... موجب تضعیف تولید داخلی و حل نشدن مشکلات واحدهای تولیدی، و سود کلان واردکنندگان گوشت، کالاهای کشاورزی و صنعتی شد و به نوعی تولید‌کنندگان افزون بر آنکه چوب بسته حمایتی ناقص دولت را می‌خورند، از نتیجه‌ حمایت‌های ناقص هم که تشدید واردات به علت رکود تورمی بوده است، بی‌بهره نبودند.

راهکار برون‌رفت
 از معضلات اقتصادی
اگر دولت دوازدهم در سال «اقتصاد مقاومتی؛ تولید و اشتغال»، ادعای حمایت از تولید داخلی و ایجاد رونق در بخش تولید را دارد، به هیچ عنوان نباید هزینه‌های تولید را با تزریق نقدینگی صرف و بدون در نظر داشتن دیگر حمایت‌های لازم افزایش دهد؛ چرا که تزریق نقدینگی آن هم با درصد سودهای نامتعارف موجب افزایش هزینه‌ها، کاهش تولید، کاهش اشتغال و افزایش تورم در کشور می‌شود و از سویی مجوز سوددهی بالای واردات و دلالی را ایجاد کرده و ورود به عرصه تولید را با معضلات شدید مواجه می‌کند و سرمایه‌گذاری در این عرصه را به حداقل می‌رساند.
سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی اقتصادی در دولت دوازدهم باید در کنار افزایش نیافتن هزینه‌ها، بسته  حمایتی کاملی را برای حمایت از بخش‌های تولیدی مدنظر قرار دهد؛ بسته حمایتی که تنها شامل نقدینگی نشود و حمایت از بخش‌های کشاورزی، دامداری و از همه مهم‌تر سرمایه‌گذاری در امر تحقیق و توسعه را در بخش‌های مهم اقتصادی شامل شود و به نوعی توازن توزیعی منابع را در بخش‌های مختلف داشته باشد. بدیهی است در دولت دوازدهم وزارتخانه‌های اقتصادی باید با تمرکز بر روی تولید و اشتغال و حمایت از تولید داخلی در همه بخش‌های اقتصادی روند حل مشکلات اقتصادی را تسریع کنند، نه اینکه با سیاست‌گذاری ناقص موجبات پیچیده‌تر شدن شرایط اقتصادی و بروز چالش‌های جدید در عرصه اقتصاد کشور را فراهم آورند.

 قاسم غفوری/ از 20 ژانویه سال 2017 که دونالد ترامپ ریاست‌جمهوری بر آمریکا را آغاز کرد تا به امروز کم‌وبیش می‌توان گفت، روزی آرام بر آمریکا حاکم نبوده و بحران‌های داخلی و اعتراض‌های مردمی به اشکال مختلف در این کشور در جریان بوده است. این روند چنان است که برخی ناظران سیاسی تأکید دارند رویکرد ترامپ به هوچی‌گری جهانی و اقدام علیه کره شمالی، جمهوری اسلامی ایران، روسیه و چین و تقلای آن برای ایجاد جهانی جنگ‌زده نوعی طراحی ساختاری برای پنهان‌سازی بحران داخلی آمریکا و تزلزلی است که این کشور را فراگرفته است. در این میان، آمریکا بار دیگر شاهد فاجعه‌ای خونین بود و ایالت ویرجینیا در فضایی از وحشت و حیرت قرار گرفت. شهر شارلوتسویل شاهد خشونت‌ها و درگیری‌ها میان نژادپرستان و مخالفان آنها بود که ده‌ها کشته و زخمی بر جای گذاشت. این فاجعه زمانی اوج گرفت که یک خودرو، شماری از معترضان به تجمع نژادپرستان را زیر گرفت. هر چند درگیری میان مخالفان و موافقان نژادپرستی دلیل این فاجعه عنوان شده است، اما بررسی ریشه‌ای ساختار حاکم بر آمریکا واقعیاتی فرای این حوادث را نشان می‌دهد.
 نکته اول آنکه این درگیری میان تفکرات نژادپرستانه و مخالفان آن بوده است. تجمعات متعدد نژادپرستان نشان‌دهنده گستردگی تفکرات نژادی در آمریکاست که در ابعاد مختلفی، همچون سیاه‌پوست و سفیدپوست، مسلمان و غیر مسلمان، مهاجر و غیرمهاجر، سرخ‌پوست و سفیدپوست، مهاجر اروپایی و مهاجر آمریکای لاتینی و... تبلور می‌یابد. این نوع نگرش‌ها زمانی در جوامع رشد می‌یابد که ساختار حاکم بر کشورها مروج و حامی آن باشند. تا زمانی که ساختارهای حاکم برگرفته از چنین تفکرات نژادپرستانه و برتری‌طلبانه نشئت نگرفته باشد، در ساختار اجتماعی رشد نمی‌یابد. 
همین که حامیان نژادپرستی آن در فضای امنیتی آمریکا برگزارکننده نشست‌های گسترده‌ای هستند، خود سندی بر این همراهی است. وقتی پلیس آمریکا سیاه‌پوستان را صرفاً به دلیل رنگ پوست‌شان به قتل می‌رساند و دستگاه قضایی نیز مجازاتی برای پلیس در نظر نمی‌گیرد و ساختار سیاسی و امنیتی نیز فکر مقابله با این وضعیت را ندارند، قطعاً نژادپرستی نه به مثابه یک رفتار ضد هنجار، بلکه همچون یک هنجار و رویه اجتماعی رشد می‌یابد. 
این نژادپرستی را در ساختار قضایی آمریکا به خوبی می‌توان مشاهده کرد؛ چنانکه از میان دو‌ونیم میلیون زندانی، دو سوم آن را سیاه‌پوستان تشکیل می‌دهند که بخش عمده‌ای از آنان هرگز تفهیم اتهام نشده و صرفاً به دلیل رنگ پوست‌شان در زندان هستند. این نژادپرستی در سطح کلان در ساختار حاکمیتی آمریکا نیز به صراحت مشاهده می‌شود و رؤسای ‌جمهور آمریکا از گذشته تا به امروز آمریکایی سفیدپوست را نژاد و کشور برتر معرفی کرده و حاکمیت آن بر جهان را امری بلاشک عنوان کرده‌اند و با همین تصور جنایت‌هایی را همچون کشتار در افغانستان، عراق، سوریه و بوسنی، بمباران هسته‌ای ژاپن و... را رقم زده‌اند. ساختار حاکمیتی آمریکا و نوع نگاه آن به صحنه جهانی که همواره بر واژه منافع آمریکا حتی به قیمت نابودی تمام بشریت تأکید دارد، خود سندی بر این نژادپرستی است. دوگانگی حقوق بشری آمریکا که بر اساس آن در برابر جنایات رژیم صهیونیستی علیه فلسطینی‌ها و جنایات سعودی در یمن و بحرین سکوت کرده و حتی از آن حمایت می‌کند، اما در مقابل همزمان مبارزه عراق و سوریه با تروریسم را اقدام علیه بشریت می‌نامد، برگرفته از همین تفکر نژادی است. 
البته نباید فراموش کرد که قانون آزادی حمل سلاح آن هم صرفاً به دلیل حفظ منابع مالی گسترده برای صاحبان صنایع اسلحه‌سازی که حامیان مالی سیاستمداران هستند، از دلایل ترویج گسترش خشونت در آمریکا است. اسناد نشان می‌دهد، میلیون‌ها سلاح در دست مردم آمریکاست که خود زمینه‌ساز خشونت لجام‌گسیخته در این کشور است؛ در حالی که ساختار حاکم بر آمریکا که بهره‌مندان سودهای کلان فروش سلاح هستند، به جای مقابله با این وضعیت، افزایش خرید سلاح را راهکار رسیدن به امنیت برای مردم تجویز می‌کنند که خود ترویج فرهنگ خشونت است. 
اما آنچه در ورای این حوادث باید به آن توجه داشت، نوع واکنش مردم و سوق یافتن آن به تشکیل اعتراض‌ها به ساختار حاکم بر آمریکا و حتی شعار سرنگونی ساختار است. بررسی کارنامه آمریکا از جمله از سال 2011 با محوریت جنبش 99 درصدی‌ها نشان می‌دهد، مردم این کشور از هر فرصتی برای بیان اعتراض به ساختار حاکم بهره‌ می‌گیرند؛ چنانکه پس از جنبش 99 درصدی‌ها، مقابله با نژادپرستی پلیس علیه سیاه‌پوستان و پس از آن اعتراض به نحوه برگزاری انتخابات در سال 2016 بهانه مردمی برای ضدیت با ساختار بوده است. بر اساس این می‌توان گفت، اعتراض‌های گسترده مردمی پس از حادثه ویرجینیا نه صرفاً در قالب اعتراض به حوادث نژادپرستانه، بلکه نشئت گرفته از اعتراض مردم به ساختار سرمایه‌داری حاکم بر آمریکاست. ساختاری که بر اساس منافع اقتصادی و سرمایه‌داران شکل گرفته و نتیجه آن نیز نژادپرستی نظام‌بندی است که ساختار آمریکا را فراگرفته و هر روز تهدیدات بیشتری را علیه امنیت بین‌الملل، از جمله در قبال خود مردم آمریکا موجب می‌شود. 
به هر تقدیر می‌توان گفت، آنچه در ویرجینیا روی داد، اولین و آخرین حادثه نژادپرستانه و تروریستی در داخل آمریکا نخواهد بود؛ چراکه خشونت و نژادپرستی برگرفته از ساختار حاکم بر آمریکاست و تا زمانی که چنین تفکری بر این کشور حاکم است، نمی‌توان انتظار برقراری امنیت و ثبات در این مدعی آزادی و امنیت را داشت.

صبح صادق جایگاه، وظایف و ترکیب مجمع تشخيص مصلحت نظام در ادوار مختلف را بررسی می‌کند
 مهدي سعيدي/ با پايان يافتن اعتبار حکم انتصاب اعضاي مجمع تشخيص مصلحت نظام، رهبر معظم انقلاب اسلامي در 22 مرداد ماه، طی حکمی اعضاي جديد حقوقي و حقيقي مجمع را معرفي كردند. مطابق اين حکم رياست مجمع به آيت‌الله هاشمي‌شاهرودي واگذار و آقاي دکتر محسن رضايي در جايگاه دبيري مجمع ابقا شد؛ همچنین تحولات جديدي در بخش ساختار و محتوا ایجاد شد.
ترکيب و چينش اعضاي یکی از عالي‌ترين مراكز مشورتي و تصميم‌گيري، معيار معرفي افراد جديد و چرايي ابقای اعضاي پيشين، از جمله پرسش‌ها و موضوعاتي است که توجه به آن مي‌تواند بررسي شود.

جايگاه مجمع تشخيص مصلحت در نظام تصميم‌گيري
مجمع تشخيص مصلحت نظام از جمله نهادهاي انقلابي است كه ابتدا مبتني بر مقتضيات نظام اسلامي شكل گرفت. در قانون اساسي مصوب سال 1358، نهادی تحت این عنوان در نظام تصميم‌گيري کشور گنجانده نشده بود؛ اما مسائلی پيش آمد که ضرورت شکل‌گيري آن را به تدريج پررنگ کرد.
داستان از اين قرار بود که طبق قانون، مجلس شوراي اسلامي با ملاحظه ضرورت‌ها، لوايح و طرح‌هايي را به تصويب مي‌رساند که گاهی وضعيت جديدي را پايه‌گذاري مي‌کرد که شوراي نگهبان نيز گرچه همين هدف‌ها را محترم مي‌شمرد؛ ولي اين قبيل مصوبات را حسب وظايف قانوني خود خلاف شرع يا قانون اساسي تشخيص مي‌داد و وظيفه‌اي نيز براي مبنا قراردادن احکام ثانويه و حکومتي، ضرورت‌ها و مصلحت‌ها نداشت.
در چنين مواقعي شوراي نگهبان به دليل نوع و شيوه قانون‌گذاري در کشور، الزام داشت نظرات خود را به مجلس شوراي اسلامي اعلام کند و مصوبه مجلس را عودت دهد. تأکيد مجلس شوراي اسلامي بر مصوبه خود و تأمين نکردن نظر شوراي نگهبان شرايطي را به وجود مي‌آورد که ضرورت ايجاد يک نهاد فصل‌الخطاب براي تشخيص مصلحت را اجتناب‌ناپذير نشان مي‌داد.
با وجود رهبري در رأس نظام جمهوري اسلامي، تدوين‌کنندگان قانون اساسي در سال 1358 تشکيلات و جايگاه جداگانه‌اي را براي حل اختلاف بين دو نهاد ياد شده پيش‌بيني نکرده بودند؛ ولي تکرار اختلاف‌نظرها که رو به تزايد بود، عملاً سبب ورود رهبري به مباحث دروني يک قوه می‌شد و حضور معظم‌له در مسير مستقيم قانون‌گذاري را به طور محسوسي افزايش مي‌داد که چنين روشي با ديدگاه‌هاي بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران(ره) مبني بر پرهيز از ورود مستقيم و گسترده در حوزه وظايف قوا تناسب نداشت؛ از همین رو، حضرت امام(ره) در تاريخ 17 بهمن 1366 هجري شمسي با صدور فرماني، مجمع تشخيص مصلحت نظام را براي رسيدگي به اين قبيل امور تأسيس کردند. اين نهاد که ابتدا صرفاً به منظور تشخيص مصلحت در موارد اختلاف بين مجلس و شوراي نگهبان تأسيس شده بود، هنگامي که قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران در سال 1368 بازنگري شد، پس از بحث‌هاي مشروح درباره جايگاه مجمع تشخيص مصلحت، وظايف يازده‌گانه‌اي مستند به اصول 112، 111، 110 و 177 بر عهده اين مجمع قرار گرفت تا به منزله حلقه تکميلي در حاکميت نظام جمهوري اسلامي و در شرايط مختلف ايفاي نقش کند. 

وظايف مجمع
 تشخيص مصلحت نظام
وظايف مجمع، به استناد اصول و بندهاي قانون اساسي جمهوری اسلامی ایران به شرح زير است:
1ـ ارائه مشاوره به رهبر معظم انقلاب در تعيين سياست‌هاي كلي نظام؛
2ـ پيشنهاد چگونگي حل معضلات نظام به رهبر فرزانه انقلاب كه از طريق عادي قابل حل نيست؛
3ـ تشخيص مصلحت در مواردي كه شورای نگهبان مصوبه مجلس شوراي اسلامي را خلاف موازين شرع يا قانون اساسي بداند؛
4ـ مشاوره در اموري كه رهبر معظم انقلاب به مجمع ارجاع مي‌دهند؛
5ـ نظارت بر حسن اجراي سياست‌هاي كلي نظام؛
6ـ مشاور رهبري در موارد اصلاح يا تتميم قانون اساسي؛
7ـ عضويت در شوراي بازنگري قانون اساسي (اعضای ثابت مجمع)؛
8ـ انتخاب يكي از فقهاي شوراي نگهبان براي عضويت در شوراي موقت رهبري؛
9ـ تصويب برخي از وظايف رهبري براي اجرا از طریق شوراي موقت رهبري؛
10ـ انتخاب جايگزين هر يك از اعضای شوراي موقت رهبري در صورت ناتوانی در انجام وظايف؛
11ـ پيشنهاد چگونگي اتخاذ تصميم شوراي موقت رهبري.
اين اختيارات به خوبي حکايت از اهميت جايگاه مجمع تشخيص در نظام تصميم‌گيري کشور داشته و جايگاه آن را تا سطح يکي از عالي‌ترين نهادهاي تصميم‌گيري کشور بالا مي‌برد.

ترکيب مجمع 
تشخيص مصلحت نظام
اولين دوره مجمع تشخيص مصلحت نظام در سال ۱۳۶۶ با حکم حضرت امام(ره) تشکيل شد که اعضاي آن ترکيبي از فقهاي شوراي نگهبان و مسئولان قوا بودند. با تغيير قانون اساسي و تعيين جايگاه مجمع در قانون اساسي و افزايش اختيارات آن، رهبر معظم انقلاب اسلامی ترکيب جديدی از اعضای حقوقی و حقیقی مجمع تشخيص مصلحت نظام را براي دو دوره سه ساله و پنج دوره پنج ساله تاکنون تعیین کردند.
اعضاي حقوقي آن عبارت بودند از: 1ـ رؤساي سه قوه، 2ـ فقهاي شوراي نگهبان، 3ـ دبير شوراي‌ عالي امنيت ملّي، 4ـ وزير يا رئيس دستگاهي که موضوع مورد بحث به آن دستگاه مربوط می‌شود، 5ـ رئيس کميسيون متناسب با موضوع بحث از مجلس شوراي اسلامي.
گفتنی است، در دور جديد مجمع، رئيس ستاد کل نيروهاي مسلّح نيز به عنوان عضو حقوقي اضافه شده است که پيش از آن حضور نداشت. اعضاي حقيقي بیشتر از فعالان سياسي با گرايش‌هاي فکري متفاوت بوده‌اند که در هر مقطع از سوی رهبري براي عضويت حکم گرفته‌اند.

ملاک رهبري براي انتخاب اعضاي مجمع تشخيص
انتخاب‌ها و انتصابات در نظام اسلامي مبتني بر صلاحيت‌هاست که مشروعيت مي‌يابد. تصدي هر پست و سمتي چه انتخابي و چه انتصابي زماني صحيح و اسلامي است که معيارها و ملاک‌هاي آن جايگاه در فرد موردنظر وجود داشته باشد؛ وگرنه اشغال پست‌ها در همه سطوح بدون داشتن صلاحيت مورد نياز، موجب نامشروع بودن آن جايگاه خواهد بود.
صلاحيت‌ها متناسب با سطح اختيارات و ميزان تأثيرگذاري بر جامعه اسلامي تعيين می‌شود؛ از این رو هرچه جايگاه و پست مورد نظر کليدي‌تر و تأثيرگذارتر باشد، شاخصه‌هاي بيشتري براي کسب صلاحيت افراد مطرح خواهد شد. به همين دليل منطقي آن است که رهبر معظم انقلاب اسلامي نيز در انتصاب افراد براي جايگاه‌هاي مختلف به وجود صلاحيت‌هاي لازم در افراد نيز توجه کنند به عبارتی، غير منطقي است که معظم‌له فردي را براي سمتي برگزینند که حداقل صلاحيت لازم را براي آن جايگاه نداشته نباشد.
با مروري بر فهرست منتخبان ادوار مجمع تشخيص مصلحت بهتر مي‌توان اين شاخصه‌ها و معيارها را مشخص کرد. در اين بين، مي‌توان دو دسته از شاخصه‌هاي مورد نظر رهبري براي گزينش اعضاي مجمع تشخيص مصلحت نظام در طول هفت دوره گذشته را مطرح کرد:
الف‌ـ صلاحيت‌هاي فردي؛ صلاحیت‌های فردی، مانند سلامت اخلاقي، سوابق مثبت انقلابي، دلسوزي و دغدغه‌مندي براي نظام اسلامي، کارآمدي، تخصص، داشتن تجربه کاري و سوابق مديريتي در سطح بالا و...؛
ب‌ـ ملاحظات ترکيبي؛ منظور از این ملاحظات توجه داشتن رهبري به اين مسئله است که جايگاهي با این میزان اهميت بايد ترکيبي از عقول متنوع با گرايش‌هاي مختلف و تخصص‌هاي گوناگون باشد تا ضمن جامعيت، از پذيرش عام برخوردار باشد؛ از این رو رهبري تلاش دارند در اين مجمع از همه ظرفيت‌هاي نظام اسلامي استفاده کرده و از همه گروه‌هاي سياسي براي حضور در مجمع بهره بگيرند.

چهره‌های جديد
در حکم جديد رهبر معظم انقلاب اسلامي شاهد حضور شش نفر در فهرست شخصيت‌هاي حقيقي مجمع تشخيص هستيم که عبارتند از: محمدباقر قاليباف، سيدمحمد ميرمحمدي، محسن مجتهدشبستري، سيدابراهيم رئيسي، احمد توکّلي و سيدمحمد صدر که به جاي چهار گزينه‌اي که در طول سال‌هاي گذشته درگذشته‌اند، منصوب شده‌اند.

ملاحظاتي درباره 
ترکيب و اعضاي مجمع 
درباره تغيير و تحولات جديد مجمع تشخيص مصلحت مي‌توان به موارد زير توجه کرد:
1ـ انتخاب آقاي هاشمي‌شاهرودي در نبود مرحوم هاشمي‌رفسنجاني از ملاحظات قابل توجه دور جديد فعاليت مجمع تشخيص مصلحت نظام به شمار مي‌آيد. آيت‌الله شاهرودي پيش از اين نيز چند دوره از جايگاه عضويت در شوراي نگهبان و رياست 10 ساله بر قوه قضائيه در مجمع تشخيص مصلحت حضور داشت و وقتي در سال 88 نيز اين سمت به آيت‌الله صادق لاريجاني واگذار شد، وي با سال‌ها تجربه در حوزه قضاوت و با حکم رهبري(26/5/88) به عضويت مجمع تشخيص مصلحت درآمد. بی‌شک، رياست بر چنين مجلسي که در آن جمع قابل ملاحظه‌اي از رجال سياسي و کارشناسان حوزه‌هاي مختلف با گرايش‌ها و تفکرات مختلف حضور دارند، نيازمند وزانت و اعتباري خاص است که هر فردي نمي‌تواند در آن جايگاه مؤثر باشد. انتخاب آقاي شاهرودي مهر تأييدي بر اين اعتبار و وزانت است.
2ـ تداوم حضور آقاي محسن رضايي در سِمت دبیر مجمع نيز بر توانايي و صلاحيت وی دلالت دارد و نشان مي‌دهد، وي توانسته است انتظارات معظم‌له را تأمين کند.
3ـ تأکيد يکجانبه بر شاخصه جوان‌گرايي، آفت ديگري است که متأسفانه دامن‌گير بخشي از طيف‌هاي سياسي شده است. به این معنا که بسياري از ظرفيت‌ها و توانمندي‌هاي خود را با تأکيد افراطي بر اين شاخصه در اين سال‌ها از دست داده‌اند! حضور مجدد بزرگاني، چون آيات عظام جنتي، موحدي‌کرماني، اميني نجف‌آبادي و...، در ترکيب مجمع به خوبي آشکار می‌کند که در منظر رهبر معظم انقلاب اسلامي جوان‌گرايي، به معناي نفي و بي‌اهميت پنداشتن «تجربه» نيست و سالمندي مرادف با ناکارآمدي نخواهد بود! به واقع پيشکسوتان نیروهای ارزشمندي هستند که جوانان در برخي از سمت‌هاي کليدي به سادگي نخواهد توانست جايگزين ايشان شوند! اين معيار به ویژه در حوزه مشاوره و توليد فکر پررنگ‌تر خواهد بود.
4ـ حضور همزمان چهره‌هاي سياسي با گرايش‌هاي مختلف، يکي از ويژگي‌هاي جالب توجه مجمع است. برای نمونه، در عرصه سياست‌ خارجي، حضور چهره‌هايي، چون سعيد جليلي، علي‌اکبر ولايتي و سيدمحمد صدر در کنار يکديگر تأمل‌برانگیز خواهد بود. در حوزه مسائل اقتصادي و فرهنگي نيز اين تکثر وجود دارد که کافي است اسامي و سوابق افراد مرور شود.
5ـ حضور مجدد افراد دوره گذشته در اين دوره نيز که مي‌توان از آن به مثابه تمديد مأموريت ياد کرد، نشان از رضايت نسبي رهبري از عملکرد اين افراد در مجمع و تأیید مجدد داشتن صلاحيت ايشان دانست.
البته توجه به اين نکته نيز حائز اهميت است که بناي رهبري بر حذف افراد نبوده و تنها 18 نفر از ادوار پيشين (دور اول تا سوم) به تدريج حذف شده‌اند که در آن موارد نيز نظر رهبري بر حذف نبوده است. مرحوم هاشمي‌رفسنجاني، حسن حبيبي، واعظ طبسي، عسکراولادي، محمدرضا توسلي، سيداحمد خميني و محسن نوربخش هفت نفر از اعضاي مجمع بودند که فوت شدند! آقايان مهدوي‌کني و امامي کاشاني (به علت کهولت سن) و يوسف صانعي و موسوي‌خوئيني‌ها (به دليل قرارگرفتن در خط سياسي متفاوت و مغاير خط امام‌(ره) و رهبري) با درخواست خود از اين سمت کناره‌گيري کرده‌اند. عبدالله نوري نيز به دليل محکوميت در دادگاه روحانيت، صلاحيت خود را بر انتصاب در چنين جايگاهي از دست داده است. آقاي ري‌شهرري نيز مدت‌هاست که فعاليت‌هاي سياسي را کنار گذاشته و کار علمي را ترجيح داده است. ميرحسين‌موسوي نيز به دليل جرایم متعدد در ماجراي انتخابات سال 88 و فتنه پس از آن ديگر صلاحيت پذيرش هرگونه مقامي در نظام اسلامي را از دست داده‌ است. حضور نداشتن محمد هاشمي و بيژن نامدار‌زنگنه را نيز احتمالاً بايد به دليل کم‌کاري و بي‌رغبتي اين افراد براي ادامه کار در مجمع دانست که حکايت از ناکارآمدي آنها براي حضور در مجمع دارد.
البته معرفي نکردن آقایان حسن روحاني و علي ‌لاريجاني به عنوان اعضای حقيقي از نکات تأمل‌برانگیز اين ترکيب جديد است! از يک منظر، اين دو به واسطه جايگاه حقوقي در مجمع حضور دارند، از این رو نام‌شان از افراد حقيقي حذف شده است. در اين ميان، برخي افراد همچون آيت‌الله جنتي با وجود آنکه عضوي از فقهاي شوراي نگهبان بوده و به عنوان عضوی حقوقي در مجمع حضور دارند؛ اما نام‌شان در ميان افراد حقيقي هم وجود دارد. در ادوار گذشته نيز نمونه‌هايي را مي‌توان برشمرد که برخي افراد از چنين شرايطي برخوردار بودند. ضمن آنکه جايگاه‌هاي حقوقي تغييرپذير است و آقاي لاريجاني در مقام رئیس مجلس نيازمند رأي سالیانه نمايندگان مجلس است؛ مجلسی که عمرش در خرداد 1399 به پايان مي‌رسد. رياست‌جمهوري آقاي روحاني نيز در سال 1400 به سرخواهد آمد و اين در حالي است که دور جديد مجمع پنج ساله و تا 1401 خواهد بود. البته در مواردی هم پس از پایان مسئولیت افراد، رهبری طی حکمی آنها را به عضویت مجمع درآوردند.
6ـ حضور نداشتن برخي افراد در دوره‌هاي پيشين نيز تأمل‌برانگیز است. در حالي که به نظر مي‌رسيد افرادي، چون سيدمحمد خاتمي با تجربه دو دوره رياست بر قوه مجريه و سال‌ها اداره وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و مهدي کروبي به دليل داشتن تجربه چند دوره رياست بر مجلس شوراي اسلامي و رياست بر مجمع روحانيون مبارز، گزينه‌هاي خوبي براي عضويت در مجمع تشخيص نظام باشند؛ اما اين افراد هيچ‌گاه به عنوان شخصيت حقيقي در جمع اعضاي مجمع حاضر نبوده‌اند! در حالي که افراد ديگري از جناح دوم خرداد، همچون مجيد انصاري، ميرحسين‌ موسوي، موسوي‌خوئيني‌ها و مرحوم توسلي، در همين دوران به عضويت مجمع تشخيص درآمده‌اند. (طبق برخي اخبار، خاتمي خود از پذيرش اين مسئوليت سر باز زده است، وگرنه پس از پایان رياست‌جمهوری‌اش در سال 1384، از وي براي حضور در اين جايگاه دعوت شده بود! طبيعي است همين واگرايي‌ها بسترساز جدايي هر چه بيشتر اين افراد از خط امام‌(ره) و رهبري و انقلاب بوده است!)

ضرورت تغييرات
 در ساختار و محتوا
فقدان آقاي هاشمي‌رفسنجانی و سپردن رياست مجمع به آيت‌الله هاشمي شاهرودي را مي‌توان سرآغاز فصلي نو در اداره اين مجمع به شمار آورد. آغاز دور جديد با تحولاتي در ساختار و محتوا همراه خواهد بود. ضرورتي که رهبر معظم انقلاب اسلامي در حکم خود اهمّ آن را اين چنين برشمرده‌اند:
‌ـ سامان بخشيدن به مجموعه‌ سياست‌هاي کلي و بازنگري در عناوين و نيز در فرايند تعيين و تنظيم آن؛
ـ سامان بخشيدن به مسئله نظارت بر اجراي سياست‌ها؛
ـ سازوکار لازم براي ارزيابي کارآمدي و اثربخشي سياست‌ها؛
ـ ايجاد انسجام کامل در ساختار تشکيلاتي و مديريتي و تمرکز برنامه‌ها بر اساس آیین‌نامه مصوّب؛
ـ چابک‌سازي تشکيلات و حذف بخش‌هاي موازي و غير ضرور.
افزون بر موارد مذکور، تغييرات اصلاحي ديگري نيز در خلال کار و در سايه‌ دقّت نظر دست‌اندرکاران و انعطاف‌پذيري تشکيلات به کار گرفته خواهد شد. اين تکمله به خوبي حکايت از آن دارد که در مديريت دوره گذشته نقاط ضعف‌هايي در کنار نقاط قوت‌ها وجود داشته که انتظار می‌رود در مديريت جديد، اين آسيب‌ها مرتفع شود.



   شیرین زارع‌پور/ یکی از مهم‌ترین راهبردهای نفوذ، تغییر در ذائقه فرهنگی افراد یک جامعه است. زمینه‌سازی برای آنچه «جوزف نای» از آن به قدرت نرم آمریکا نام می‌برد و اولین اثر آن، دلبستگی به ارزش‌های غربی و آمریکایی است. تهدیدات نرم‌افزاری یکی از ابزارهای کسب قدرت سیاسی است که با مقدمه تغییر ذائقه فرهنگی، تغییر در مشروعیت نظام سیاسی را ایجاد می‌کند و در کوتاه‌مدت آثاری چون تغییر سبک زندگی در پوشش، خوراک، معماری و.. را شامل شده و در میان‌مدت، تغییر در باورها، اندیشه و ارزش‌های آن جامعه را رقم می‌زند؛ اما در بلندمدت نتیجه حاصل از آن، به تزلزل اساسی در مؤلفه‌های امنیتی و تغییر در جهت‌گیری‌های کلان یک جامعه می‌انجامد.
 یکی از بازیگران ساختار دیپلماسی عمومی آمریکا، پروژه آموزشی توانا است که با حمایت مالی دفتر دموکراسی، وزارت خارجه آمریکا و هلند و اتحادیه اروپا علیه جمهوری اسلامی ایران و با هدف  تغییر ذائقه و البته براندازی، راه‌اندازی شده است. شبکه توانا از سال 89  با مدیریت اکبر عطری که پیش از آن، از رهبران جنبش دانشجویی در ایران بود و مریم معمارصادقی(همسر اکبر عطری) با مدیریت در مؤسسه آمریکایی(خانه آزادی) مشغول به فعالیت است، توانا دوران تکوین خود را در چارچوب خانه آزادی با دریافت اعتبار مالی از دفتر دموکراسی و حقوق بشر وزارت خارجه آمریکا آغاز کرده و پس از آن به صورت مستقل در قالب مؤسسه‌ای غیرانتفاعی با تعامل مجازی برای آموزش مدنی، کار خود را ادامه می‌دهد. 
 گردانندگان این شبکه،‌ توانا را این‌گونه معرفی می‌کنند: «دوره‌های آموزشی توانا از سوی آموزگاران آن به طور مستقیم و زنده و با بهره‌گیری از پلتفرم مجازی، هدایت می‌شود و جلسات زنده با منابع درسی مختلفی از قبیل پادکست، فروم گفت‌وگو، ویدئو درس گفتارها و تکالیف خواندنی تکمیل می‌شوند. مطالعات موردی متعددی درباره جنبش‌های مدنی برای دموکراسی و حقوق بشر و آزادی اینترنت از جنبش حقوق مدنی در آمریکا از دهه 60 گرفته تا انقلاب‌های مخملی در سال‌ها و دهه‌های اخیر در اروپا و دیگر نقاط جهان را در اختیار دانشجویان قرار داده و ترجمه فارسی متون کلاسیک دموکراسی و نیز جستارها و کتب مختلفی از نویسندگان، کنشگران و رهبران مدنی ایران در اختیار مخاطبان توانا قرار داده می‌شود.»
در این معرفی، از افرادی چون آذر نفیسی و واتسلاو هاول به عنوان شناخته‌ترین کنشگران ایرانی و بین‌المللی نام برده و گفت‌وگو با آنها را در فضای مجازی منتشر کرده است. کتاب «لولیتاخوانی در تهران» آذر نفیسی که برای پیش بردن اهداف آمریکا و شوراندن افکار عمومی جهان علیه جمهوری اسلامی ایران نوشته شده و دفاع واتسلاو هاول از اکبر گنجی در طول گذراندن دوره محکومیت در زندان و مطالبه آزادی وی و نسرین ستوده، وکیل مدافع فتنه‌گران، و همین‌طور دخالت در امور داخلی ایران و خط‌دهی برای انقلاب مخملی، از جمله فعالیت‌‌های این افراد است.
در بخشی از ترجمه‌های آموزشکده آنلاین توانا که آن را به سازمان غیرانتفاعی e-collaborative منسوب می‌کند، از زبان اکبر عطری و مریم معمارصادقی(بنیانگذاران توانا) آمده است: ما پروژه اصلی ecce، یعنی آموزشکده توانا، آموزشکده مجازی برای جامعه مدنی ایران را در سال 2010 تأسیس کردیم. توانا با ارائه دوره‌های آموزشی زنده در حین حفظ امنیت و با ناشناس ماندن دانشجویان به یک جامعه آموزشی قابل اعتماد برای دانشجویان در سراسر کشور تبدیل شده است.
دروس آموزشی توانا تحت عناوین؛ نهادهای دموکراتیک، درمان آسیب‌ها، امنیت دیجیتال، حقوق زنان، روزنامه‌نگاری، وبلاگ‌نویسی، جدایی دین و دولت و توانایی‌های رهبری ارائه می‌شود. 

موضوعات مورد توجه توانا
می‌توان گفت، یکی از راهبردهای مورد توجه توانا، ارائه فیلتر‌شکن به مخاطبان خود است. شبکه توانا انواع فیلترشکن‌ها را برای رساندن پیام خود به مخاطب ایرانی ارائه می‌کند. افزون بر فیلترشکن‌ها، نقد نظام آموزشی با مطرح کردن نقض حقوق اجتماعی و شهروندی، مدعی دفاع از حقوق زنان است و در مناسبت‌های مختلف به موضوعات روز(مانند چهارشنبه‌های سفید که پست‌های متفاوتی برای حمایت از طرح کمپین نه به حجاب اجباری که مسیح علی‌نژاد آن را هدایت می‌کند) می‌پردازد. آموزش جنسی کودکان، حمایت از بهائیان، حمایت از حقوق معلمان، منابع طبیعی، حقوق حیوانات، مالباختگان مؤسسات، زندانیان، بیماری‌های خاص، خوانندگان فراری و... از موضوعاتی است که توانا به آنها می‌پردازد. 

همکاران توانا
برخی از همکاران این شبکه عبارتند از: معمار صادقی، سعید قاسمی‌نژاد (بهائی)، مانا نیستانی، مهرانگیز کار و...
«راشدان» از اعضای ارشد هیئت علمی پروژه توانا است. وی کارشناس ارشد امنیت سایبری است و با «انجمن جامعه مدنی و دموکراسی سوئیس» و «انجمن گفت‌وگو و شبکه‌های مدنی جمهوری چک» سابقه همکاری دارد. وی از نخستین افرادی است که مقاله‌های خود را به زبان فارسی در فضای وب منتشر کرد. این عضو شبکه توانا در سال 1377 به دلیل فعالیت‌های غیر قانونی بازداشت شد و یک سال بعد به سوئیس مهاجرت کرد و در سال 1384 مدیریت پروژه براندازی «گویا» را بر عهده گرفت. از ویژگی‌های بارز راشدان ارادت بی‌‌پرده و صریح او به رژیم اشغالگر قدس است و هیچ ابایی از این موضوع ندارد. 
از دیگر همکاران توانا، امیرحسین اعتمادی(سخنگوی دانش‌آموختگان لیبرال ایران)، سیمین فهندژ(یکی از چهار استاد حقوق بشر نماینده دفتر جامعه بین‌المللی بهائی در ژنو و سخنگوی جامعه بهائیان در سازمان ملل)، مهدی عربشاهی(فعال سیاسی ارشد مدیریت، دبیر تشکیلات دفتر تحکیم)، هوداد طلوعی(حامی از حقوق دگرباشان و مشاور خانواده در شهرک غرب)، همایون آزادپور(طراح اپلیکیشن‌های موبایلی)، محمدفرید افغانزی، شبنم معینی‌پور، لادن برومند، نانسی پیرسن، مجید محمدی رامین جهانبگلو و... هستند. 

سخن پایانی 
تولید محصولات ضد حاکمیتی برای «نقض حاکمیت» هدف اصلی توانا و دیگر شبکه‌های برانداز با این شیوه کاری است. راهنمایی کاربران برای دور زدن سانسور و ارائه فیلترشکن رایگان، افزایش آگاهی درباره امنیت دیجیتال و حریم خصوصی، به کارگیری افرادی که دیدگاه‌های شاخص در حوزه سایبر دارند و زیر نظر اصل 19 حمایت و هدایت می‌شوند، با اهداف خاص، به منظور اثرگذاری نامطلوب روی مخاطبان صورت می‌پذیرد. تأثیرگذاری بر مطالبات اجتماعی(حقوق زنان، کودکان، معلمان، کارگران، بیماری‌های خاص و..) با مدیریت منابع انسانی به صورت تدریجی از طریق شبکه توانا اعمال می‌شود و اینجاست که باید گفت؛ مسئولان به فکر باشید!

نگاهی به آثار خلق شده درباره شهید محسن حججی
 مهدی امیدی/ شکوه شهادتِ سرافرازانه رزمنده مدافع حرم، «محسن حججی»، خون تازه‌ای را در رگ‌های فرهنگ ایثار و جهاد دمید. طی روزهایی که از شهادت این جوان ایرانی در نبرد با داعش می‌گذرد و به ویژه انتشار عکس پرصلابت وی، فضای مجازی پر شد از دلنوشته‌های اهالی فرهنگ و هنر، حتی هنرمندانی که از آنها توقع چندانی نمی‌رود و به ظاهر با این‌گونه موضوعات بیگانه هستند نیز بهتر و زیباتر از سیاستمدارها، مطالبی را نوشتند.
اما حماسه محسن حججی، توجه هنرمندان به خلق آثاری درباره شهادت وی را نیز جلب کرد؛ آثاری که همه به صورت خودجوش و آتش به اختیار و بدون سفارش یا دستور نهادها خلق شدند.
سریع‌ترین واکنش به این واقعه از سوی حسن روح‌الامین، نقاش و گرافیست صورت گرفت. نقاشی جدید وی با اینکه درباره یک موضوع روز است؛ اما پس زمینه‌ای تاریخی دارد. همچنین مانند دیگر آثار روح‌الامین، این نقاشی نیز با محتوای مذهبی درآمیخته است. وی در این نقاشی اقدام به شبیه‌سازی محسن حججی با شهدای کربلا کرده است. در این اثر سبک‌های رئالیسم(واقع‌نمایی) و سمبلیسم(نمادگرایی) با هم درآمیخته شده‌اند، به طوری که در این اثر دیده می‌شود، نیروی داعشی هنگام اسارت حججی، با یزیدیان همراه است و در برابر آنها، پیکر بی سر سیدالشهداء(ع) و بانویی که نمادی از حضرت زینب(س) است به استقبال رزمنده مدافع حرم آمده‌اند. هر چند که فضای حاکم بر این تابلوی نقاشی، رئال است؛ اما به شکل نمادین به همسان‌سازی جبهه‌های نبرد امروز با عاشورا پرداخته است. شهید حججی، نمادی از یاران امام حسین(ع) است و داعشی، نمادی از نیروهای یزید.
اما در عرصه شعر و ادبیات نیز در روزهای اخیر ده‌ها شعر درباره شهادت محسن حججی خلق شد. از جمله زیباترین این اشعار می‌توان به غزلی از «حمیدرضا برقعی» با عنوان «بسمه‌تعالی سر» اشاره کرد. در آغاز این غزل آمده است:
 به نام نامی سر، بسمه‌تعالی سر
بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر
فقط به تربت پاک تو سجده خواهم کرد
که بنده تو نخواهد گذاشت، هر جا سر
قسم به معنی لایمکن الفرار از عشق
که پر شده است جهان، از حسین سرتاسر
همچنین شاعران دیگری چون علیرضا قزوه، میلاد عرفانپور، افشین علا، بهروز قزلباش، محمدحسین انصاری‌نژاد، منصور نظری، مستشار نظامی، محمدمهدی عبداللهی و ... اشعار زیبایی را درباره این شهید سرودند.
صداوسیما نیز یک فیلم مستند درباره شهید حججی ساخته است. در این مستند یک ساعته، حال و هوای مردم کشور پس از شنیدن خبر شهادت محسن حججی به ویژه اهالی نجف‌آباد اصفهان به تصویر کشیده شده است. گفت‌وگو با پدر، مادر، همسر و سایر اعضای خانواده و دوستان شهید حججی از بخش‌های این مستند است. در این مستند داستانی علاوه بر بازسازی بخشی از خاطره‌های شهید حججی، همچنین واکنش هنرمندان و ورزشکاران کشور درباره شهادت مظلومانه محسن به کارگردانی مهدی رمضانی نمایش داده می‌شود. در زمینه تئاتر نیز حوزه هنری اعلام کرد که آماده حمایت از نمایش‌هایی درباره شهید حججی، به شرط غیرشعاری بودن و برخورداری از کیفیت لازم است.
همچنین انجمن هنرهای تجسمی انقلاب و دفاع مقدس هم برای ساخت سردیس شهید حججی اعلام آمادگی کرده است. مسعود نجابتی، مدیرعامل انجمن هنرهای تجسمی انقلاب و دفاع مقدس گفت: «با استفاده از ظرفیت‌هایی موجود در مجموعه هنر انقلاب و نیز اساتید هنرهای تجسمی، بنا داریم تا تندیس شایسته و فاخري را برای پاسداشت شهید حججی طراحی و اجرا کنیم.» البته هنوز هنرمند یا هنرمندانی که قرار است چنین افتخاری نصیب‌شان شود، معرفی نشده‌اند.
اسارت و شهادت حسینی‌وار محسن حججی در بین مسلمانان دیگر کشورها نیز بازتاب یافت. عرب‌زبان‌ها هم در شبکه‌های اجتماعی، مطالب ادبی خلاقانه‌ای را درباره این شهید مدافع حرم نوشتند.
در یکی از این نوشته‌ها(که پایگاه‌ اینترنتی مشرق منتشر کرده) آمده است: «گفته می‌شود یک‌ داعشی گردن یک اسیر ایرانی را گوش تا گوش بریده است، اما من چیزی جز زیبایی در آن نمی‌بینم. انسان سر بریده‌ای را می‌بینم که جلاد خود را با چاقوی عزم و اراده‌ای که دارد، به قتل می‌رساند. من صدای منادی را می‌شنوم که ندا سر می‌دهد، ای اهل ثارالله ... محسن نزد شما آمده است.»
کاربر دیگری با نام «سحر قدار» با اشاره به نقاشی حسین روح‌الامین در استقبال امام حسین(ع) از شهید محسن حججی می‌نویسد: «سیدالشهداء(ع) منتظر رسیدن  شهید سربریده محسن حججی است.»
حسین زین‌الدین هم نوشته است: «آنها عاشق سر بریدن هستند و ما عاشق امام حسین(ع). اگر او نبود، ما عزت نداشتیم. چاقو شعار شما است. ما در کربلا نیز آن را دیده‌ایم ، اما اگر شمر گلوی ما را هم ببرد، ما ناله نمی‌کنیم. به خداوند قسم که با دست شجاعت خود، شما را سرکوب خواهیم کرد. آمریکا به شما وعده پیروزی داده، اما کسی که به ما وعده پیروزی داده، خداوند است.»
شهادت محسن حججی، می‌تواند بهانه و مقدمه‌ای برای ایجاد نهضت ادبی و هنری در پاسداشت مدافعان حرم باشد. به امید آنکه این مسیر با پیوستن بیش از پیش هنرمندان، قدرتمندتر ادامه پیدا کند.

حسن رحیم‌پورازغدی
هویت هر مجموعه‌ای نسبت مستقیمی با کارکرد آن دارد و همین هویت‌هاست که کارآیی را بالا برده و ساختار را حفظ می‌کند. مجموعه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هویت ویژه و خاصی دارد که با انقلاب اسلامی آمیخته شده است و تقویت این هویت نه تنها سبب تقویت سپاه می‌شود؛ بلکه موجب پیش‌روندگی انقلاب نیز می‌شود؛ از این رو رهبر حکیم انقلاب تأکید فراوانی بر حفظ هویت انقلابی سپاه پاسداران دارند و در این زمینه می‌فرمایند: «امروز من عرض می‌کنم هویت سپاه که هویت پاسداری است، به معنای یک مفهوم محافظه‌کارانه تلقی نشود. پاسداری، یعنی نگه داشتن، حفظ کردن. این حفظ کردن را می‌توان با یک تفسیر محافظه‌کارانه معنا کرد؛ یعنی بگوییم وضع موجود انقلاب را حفظ کنیم؛ من این را نمی‌گویم. حفظ انقلاب به معنای حفظ وضع موجود نیست. چرا؟ چون انقلاب در ذات خود یک حرکت پیش‌رونده است، آن هم پیشرفت پرشتاب. به کجا؟ به سمت هدف‌های ترسیم شده. هدف‌ها عوض نمی‌شوند. این اصول و ارزش‌هایی که بر روی آن بایستی ایستادگی کرد و برای آن جان داد، اصول و ارزش‌هایی هستند که در اهداف، مشخص شده‌اند. هدف نهایی، تعالی و تکامل و قرب الهی است. هدف پایین‌‌تر از آن، انسان‌سازی است؛ هدف پایین‌تر از آن، ایجاد جامعه‌ اسلامی است با همه‌ مشخصات و آثار، که استقرار عدالت در آن باشد، توحید باشد، معنویت باشد. اینها اهداف هستند. این اهداف عوض‌شدنی نیستند؛ یعنی ما نمی‌توانیم بیاییم مایه بگذاریم تا از هدف کم کنیم. بگوییم خیلی خب، یک روز می‌خواستیم عدالت برقرار کنیم، حالا می‌گوییم عدالت که نمی‌شود، یک نیمه ‌عدالتی برقرار کنیم! نه، عدالت. این، هدف است. توحید، استقرار شریعت اسلامی به طور کامل، اینها اهداف است، اینها تغییرپذیر نیست؛ لیکن در جهت حرکت به سمت این اهداف، سرعت‌ها قابل کم و زیاد شدن است، شیوه‌ها قابل تغییر یافتن است، تدابیر ممکن است جورواجور باشد. در این جهت، انقلاب پیش‌رونده و پیش‌برنده است. حفظ انقلاب، یعنی حفظ همین حالت پیش‌روندگی و پیش‌برندگی. پاسداری از انقلاب، به این معناست. اگر ما اینجور نگاه کردیم و مفهوم پاسداری را اینجور فهمیدیم، آن وقت آن طراوت و شور و هیجانی که در حرکت پاسداری هست، مضاعف خواهد شد.»
با این مقدمه به سراغ بحثی می‌رویم که چندی پیش حسن رحیم‌پورازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و استاد دانشگاه در جمع دانشجویان دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع) ارائه داد و با هم فرازهای آن را مرور می‌کنیم: پیام امام خمینی(ره) این بود که «از خودتان بترسید، اما از آمریکا نترسید». از اول انقلاب و این چهار دهه‌ای که گذشته، امید دشمن به عوامل داخلی و انقلابی بوده است. در همان زمان جنگ، همه افرادی که به گردان می‌آمدند، لزوماً در خط مقدم نمی‌جنگیدند. افرادی بودند که سینه خوب می‌زدند و نماز هم می‌خواندند؛ اما رزمنده همه‌جانبه نبودند.
در اینجا اسنادی از لانه جاسوسی درباره سپاه در دهه اول انقلاب را برای‌تان می‌خوانم. همه فتنه‌ها از اول انقلاب تاکنون به دست عوامل داخلی حکومت صورت گرفته است.
 به ترتیب بازرگان، بنی‌صدر، منتظری، خاتمی و موسوی فتنه را راه انداخته‌اند که از فتنه دشمنان بزرگ‌تر بوده است؛ رفتن به سپاه کسی را مصون نمی‌کند؛ چه بسا افرادی که در زمان جنگ بارها تا مرز شهادت پیش رفتند، اما الآن ضد انقلاب شده‌اند و حتی نماز نمی‌خوانند. حالا می‌فهمم چرا اصحاب درجه یک پیامبر(ص) بیشترین ضربه را به اسلام زدند. بعضی‌ها‌ی‌شان از پیامبر(ص) مدال ورود به بهشت دریافت کرده بودند؛ اما به شرط اینکه در همین راه بمانند یا اینکه همین الآن شهید بشوند. 
معاویه افسران و سرداران امام حسن مجتبی(ع) را خرید و نامه نوشت که تو چگونه با من می‌جنگی، در حالی که همه سردارانت برده شهوت و ثروت شده‌اند. افرادی که امام حسین(ع) را به شهادت رساندند، شمر و عمر سعد بودند که سابقه خوبی در اسلام داشتند.
پرسش مهمی که مطرح می‌شود، این است که چرا از اول انقلاب تاکنون فقط با سپاه درافتاده‌اند؟ انقلاب‌های مختلف یک گارد انقلابی داشتند، اما از هم پاشیدند و نتوانستند نظم و ترتیب را حاکم کنند؛ زیرا راهبرد بقا نداشتند و فقط برای مقابله با حکومت قبلی شکل گرفتند. طی شش ماه از تأسیس سپاه تا تسخیر لانه، 23 بار در اسناد لانه درباره راهبردهای مقابله با سپاه صحبت شده است. به تعبیرشان الآن حکومت دوگانه است؛ در طرفی امام و پاسداران کمیته قرار گرفته‌اند و در یک طرف دولت میانه‌رو لیبرال بازرگان.
با اینکه امام بازرگان را منصوب کرد؛ اما امید و اعتمادش به این بدنه حزب‌اللهی و پاسدارها بود. دولت می‌خواست با آمریکا بسازد، اما امام و پاسدارها مفهوم «مرگ بر شاه» را «مرگ بر آمریکا» می‌دانستند. بازوهای اصلی امام پاسداران بودند و هستند که به جز او به حرف کسی گوش نمی‌دانند. دولت هم می‌گفت چرا امام در دیدار پاسدارها دستور حکومتی می‌دهد، پس ما چه کاره‌ایم؟
پاسداران از مرگ نمی‌ترسیدند و وقتی امام دستوری می‌داد، شرط و شروط نمی‌گذاشتند. همین چندوقت پیش در قضیه خلیج‌فارس دوباره فحش‌های آمریکا به سپاه شروع شد. برخلاف همه دنیا که با آنها انگلیسی حرف می‌زنند، ما آمریکایی‌ها را در خلیج‌فارس مجبور کردیم که با ما فارسی حرف بزنند. اگر این روحیه نبود، ما موشکی که نقطه را بزند، نداشتیم؛ چون سیاست معمولی و اداری به این برجام بی‌فرجام منتهی می‌شد. الآن پنج سپاه کوچک در کشورهای منطقه با تدبیر جمهوری اسلامی، به ویژه نیروی قدس سپاه تأسیس شده است که عامل محافظت امنیت ملی ما هم هست.
برنامه دشمن در زمان حاضر این است که باید یا در سپاه نفوذ کنند یا رفتار و ایدئولوژی پاسداران را تغییر دهند. هدف‌شان حفظ خودشان باشد، نه حفظ آرمان‌های انقلاب اسلامی. فرماندهی که در عملیات والفجر 8 برخلاف همه ـ که بر نجات تأکید دارند ـ می‌گوید هر کجا تیر دیدی، به آن سمت برو؛ این مدیریت درست دارد؛ سپاهی که فرمانده لشکرش با یک نیروی رزمنده روستایی که برای اولین بار به جبهه آمده، قابل تشخیص نیست. آمریکا باید بتواند ثابت کند امیدی که جمهوری اسلامی در دل ملت‌های مظلوم ایجاد کرده، خیالی بیش نیست. اشتباه ما در یک سال‌ونیم اول این بود که اسلام‌گراها را چندان جدی نگرفتیم. انقلاب ایران اولین رویارویی اسلام سیاسی با غرب بود و نخستین باری بود که غرب شکست خورد. به قول آنها باید اسلام سیاسی مهار و از صدور آن به دیگر کشورهای اسلامی منبعث از تهران جلوگیری شود. 
اینجا دو تفاوت وجود داشت؛ بعضی اسلام سیاسی و بعضی شوروی را دشمن آمریکا می‌دانستند. کارتر در کتاب خاطرات خود می‌گوید: «انقلاب اسلامی بزرگ‌ترین واقعه دوران ریاست‌جمهوری من است که آبروی آمریکا را در جهان برد.» به قول یکی از حکام عربستان گروه‌های تکفیری، مانند القاعده و داعش محصول انقلاب اسلامی ایران هستند. این دیدگاه از منظری صحیح و از منظری غلط است؛ چون ایدئولوژی اینها، یعنی وهابیت محافظه‌کار و غیر انقلابی بود؛ اما پس از پیروزی انقلاب این ایدئولوژی به حکومت جهادی تبدیل شد. قبلاً انقلابی‌ها شیوه چپ یا ناسیونالیستی را در پیش می‌گرفتند؛ اما الآن الگوی آنها ایران شده است. حتی عملیات‌های انتحاری اینها نوعی الگوگیری انحرافی از مقاومت رزمندگان ایران در دفاع مقدس است. برژینسکی می‌گفت، باید یک اتحاد اسلامی ـ آمریکایی علیه شوروی تأسیس کنیم. آمریکا یک بار به دست اسلام‌گراها خواست که جریان چپ ضد صهیونیستی را براندازد. یک موقعی زمان حیات امام(ره) مطرح شد که شوروی خطرناک‌تر است و باید به جای «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر شوروی» بگوییم که امام(ره) به شدت جلوی آن ایستاد. ما در دولت موقت سخنگوی دولتی داشتیم که رسماً جاسوسی‌اش اثبات شد؛ مهندس بازرگان می‌گفت، مرگ بر آمریکا از شعارهای اصلی انقلاب نبوده؛ بلکه امام به دلیل جلب رضایت مارکسیست‌ها این حرف را زده است. او می‌گوید با وجود امام(ره) به هیچ وجه سیاست خارجی ایران معتدل‌تر نمی‌شود؛ اما تماس با امام(ره) نباید مذهبیان معتدل یا غیر مذهبی‌ها را مأیوس کند. بعدها معلوم شد سیا با کمک بختیار در مدت اقامت ایشان در نوفل‌لوشاتو فرانسه سه بار قصد ترور امام را داشته‌اند. آنها در بیوت مراجع جاسوس داشتند. همچنین در مجلس خبرگان قانون اساسی آدم داشتند که قانون اساسی را به نفع آنها تصویب کند. این فرد بعدها در همین مجلس گفته بود اجرای احکام اسلام نه مفید است و نه ممکن.
تنظیم: مجتبی محمدی‌نودهکی

 ابوذر احمدی/ با شکست پروژه صهیونیستی «داعش» در جبهه‌های مختلف منطقه شامات، جریان صهیونیسم تلاش می‌کند با تغییر جبهه و راهبرد خود، در شکل دیگری منطقه را دچار آشوب و التهاب کند و از این رهگذر افزون بر جلوگیری از گسترش و نفوذ بیشتر جریان مقاومت، به نوعی ضریب امنیتی رژیم جعلی صهیونیستی را بالا ببرد. 
استراتژیست‌های صهیونیسم با توجه به اینکه پروژه داعش و گروه‌های تکفیری نه تنها نتوانست از قدرت رو به رشد محور مقاومت جلوگیری کند، بلکه حتی موجب وسیع‌تر شدن گستره نفوذ جبهه مقاومت شده است، در راهبردی جدید تقویت گروه‌های تجزیه‌طلب و شعله‌ور کردن مناقشات قومی در منطقه را در دستور کار قرار داده‌اند.
اما آنچه در این میان حائز اهمیت است، اینکه جریان صهیونیسم در راهبرد جدید منطقه‌ای خود تلاش می‌کند از ظرفیت‌های موجود منطقه به منظور ملتهب کردن فضای امنیتی غرب آسیا، به ویژه جهان عرب استفاده کند؛ از این رو با مشخص شدن روند شکست پروژه «داعش»، مسئله عادی‌سازی روابط رژیم جعلی صهیونیستی و دول غربگرا و خودفروخته عربی و نیز تشکیل ناتوی «عبری‌ـ‌ ‌عربی‌ـ غربی» به میان می‌آید و از سویی دیگر بحث همه‌پرسی اقلیم کردستان به طور هدفمندی برجسته می‌شود.
با حصول برخی اهداف در سناریوی عادی‌سازی روابط رژیم صهیونیستی و دول عربی، جریان صهیونیسم در راستای مقاصد شوم منطقه‌ای خود، عمده تمرکز و توانش را بر شعله‌ور کردن مناقشات قومی و تجزیه‌طلبانه قرار داده است که مهم‌ترین آن حمایت از پروژه محکوم به شکست استقلال اقلیم کردستان به منزله گامی مهم در تجزیه عراق است.
حدود شش ماه پیش، «مسعود بارزانی» رئیس اقلیم کردستان عراق طی مصاحبه‌ای با روزنامه آلمانی «فرانکفورتر آلگماینه» از برگزاری همه‌پرسی در زمینه استقلال کردستان در 25 سپتامبر2017(سوم مهر 1396) خبر داد و آغاز فتنه‌ای جدید را برای تجزیه عراق کلید زد. جریان صهیونیسم با سوء استفاده از فضای سیاسی عراق و نیز درگیری این کشور به منظور آزادسازی مناطق تحت اشغال داعش، ضمن حمایت از برگزاری همه‌پرسی استقلال کردستان، این مسئله را منطقه‌ای و بین‌المللی کرد و از این رهگذر برخی از دول عربی همسو، از جمله رژیم تکفیری سعودی وارد این فرایند امنیتی شدند. 
پافشاری جریان صهیونیسم بر مسعود بارزانی، رئیس غیر کرد اقلیم کردستان بر برگزاری همه‌پرسی استقلال، تا آنجا رسیده است که این مسئله اوضاع امنیتی عراق را وارد مرحله‌ای خطرناک و پیچیده کرده و به اعتقاد تحلیلگران محافل سیاسی منطقه، این کشور اسلامی را وارد فرایندی برای تجزیه عراق کرده است.
حال ضروری است ابعاد و پشت پرده این حرکت جدید صهیونیسم بین‌الملل که سناریویی تازه برای تغییر معادلات سیاسی در منطقه است، تبیین و تحلیل شود؛ به همین منظور ذکر چند نکته اهمیت می‌یابد که به شرح زیر است:
نخست، برجسته شدن مسئله همه‌پرسی استقلال کردستان فارغ از تحقق واقعی آن، فرصتی را برای صهیونیسم بین‌الملل فراهم می‌کند تا از بستر آن بتواند تحولات سیاسی عراق را در این اوضاع بحرانی، یعنی خروج داعش از عراق مدیریت کند.
دوم، به نظر می‌رسد، طرح همه‌پرسی در اقلیم کردستان عراق رمز آشوبی جدید در عراق است که سناریوی تجزیه عراق را با استفاده از ظرفیت‌های بومی این کشور دنبال می‌کند؛ بنابراین طرح این موضوع و حمایت از آن، وضعیت سیاسی عراق را بار دیگر نابسامان می‌کند و این اتفاق می‌تواند مهم‌ترین فرصت برای تداوم حضور نظام سلطه در عراق باشد.
نکته پایانی اینکه، وعده شش ماهه ایالات متحده برای تشکیل دولت کُردی در شمال سوریه و حمایت علنی نتانیاهو، رئیس دولت جعلی صهیونیستی از استقلال اقلیم کردستان عراق و اعلام آن به کنگره آمریکا که از نمودهای عینی و عملی سناریوی جدید صهیونیسم بین‌الملل است، نشان‌دهنده عجز و سرآشفتگی نظام سلطه است که برای پیشبرد سیاست‌های خود به مسئله‌ای سوخته و نافرجام به نام استقلال کردستان و فردی به نام مسعود بارزانی متوسل شده‌ است.

واکاوی ابعاد سفر رئیس ستاد کل نیروهای مسلح به ترکیه
 حسن ابراهیمی/ سردار سرلشکرمحمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در جایگاه عالی‌ترین مقام ستادی در نیروهای مسلح پس از قرار گرفتن در این سمت اقدامات فراوانی را مبتنی بر مفاد حکم انتصاب خود از سوی فرمانده معظم کل قوا برای ایجاد تحول در نیروهای مسلح در دستور کار قرار داد. در همین راستا، وی با دعوت مقامات ترکی هفته گذشته سفری را به کشور ترکیه داشت و با چهار مقام ارشد نظامی و سیاسی این کشور دیدار و درباره موضوعات مهم منطقه‌ای و دو‌جانبه رایزنی کرد. در ابتدای این سفر سه روزه وی مورد استقبال رسمی ارتشبد حلوصی آکار، رئیس ستاد ارتش ترکیه قرار گرفت. این اولین سفر سرلشکر باقری در این سمت و در واقع اولین سفر یک هیئت عالی‌رتبه نظامی از ایران در دو دهه اخیر است که نشان‌دهنده ابعاد جدیدی از تحولات در نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران و شروعی برای ایجاد یک دیپلماسی فعال و قدرتمند نظامی و امنیتی در سطح منطقه است.

همراهان رئیس ستاد کل
 نیروهای مسلح
در این سفر تعدادی از فرماندهان نیز رئیس ستاد کل نیروهای مسلح را همراهی کردند. همراهان سرلشکر باقری در این سفر سردار محمد پاکپور فرمانده نیروی زمینی سپاه، سردار قریشی معاون آماد وزارت دفاع، سردار محرابی معاون قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیا(ص)، سردار قاسم رضایی فرمانده مرزبانی ناجا، امیر محمدحسن باقری معاون آموزش ستاد کل نیروهای مسلح، امیر رحیم‌زاده معاون طرح و برنامه ارتش و تعداد دیگری از فرماندهان بودند.
دیدار با چهار مقام عالی‌رتبه
دیدار با رجب‌طیب اردوغان رئیس‌جمهور، ارتشبد حلوصی آکار رئیس ستاد ارتش، نورالدین جانیکلی وزیر دفاع و هاکان فیدان رئیس سازمان اطلاعات(میت) ترکیه و بازدید از برخی اماکن مذهبی و تاریخی ترکیه در برنامه سفر سرلشکر باقری بود. در کنار این برنامه‌ها، دیدارهای جنبی نیز از سوی فرماندهان همراه سرلشکر باقری با مقامات مربوطه و انجام مذاکرات در مسائل مشترک صورت گرفت.  

روابط دوستانه چند صد‌ساله
سرلشکر باقری در بدو ورود به آنکارا طی سخنانی با بیان اینکه ترکیه یکی از همسایگان مهم جمهوری اسلامی ایران است که جایگاه مهمی در منطقه و جهان اسلام دارد، اظهار داشت: «ما دارای روابط دوستانه چند صدساله با کشور ترکیه هستیم و مرزهای امن و آرامی داریم؛ اما لازم بود این سفر برای تبادل‌نظر و همکاری بیشتر درباره موضوعات نظامی و مسائل مختلف منطقه‌ای، مسائل مربوط به امنیت دو کشور، امنیت مرزها و مقابله با تروریسم انجام شود.
همکاری برای امنیت در مرزها
با توجه به حضور فرمانده نیروی زمینی سپاه و سردار رضایی، فرمانده مرزبانی ناجا رایزنی درباره موضوعات مرزی و امنیت مرزهای مشترک ایران و ترکیه، از جمله مباحث مهم در این گفت‌وگوها بوده است. انسداد مرز و برخورد با قاچاق در انواع مختلف و برخورد با تروریست‌ها در مناطق مرزی در این مذاکرات مطرح شده است.
مقابله با تروریسم
موضوع مهم این دیدار‌ها مقابله با تروریسم بود که به همکاری‌های اطلاعاتی، آموزشی، عملیاتی و تبادل اطلاعات و تجربیات نیاز دارد. در این میان، مسئله سوریه از مسائل اصلی است که درباره آن بحث شده است. در جریان دیدار رئیس ستاد کل نیروهای مسلح کشورمان با مقامات ترکیه درباره هماهنگی دو کشور در برقراری آرامش و امنیت در سوریه در ابعاد مختلف که بر مبنای ساز و کار آستانه دنبال می‌شود تبادل‌نظر شد؛ از این‌رو بر اساس مذاکرات کارشناسی که در تهران و آنکارا بین مقامات سیاسی و کارشناسان انجام می‌شود، فرایند صلح سوریه دنبال خواهد شد. همراهی ترکیه در اجرای مفاد مذاکرات آستانه برای پایان دادن به بحران سوریه اهمیت دارد.

تأکید بر مخالفت با استقلال اقلیم کردستان عراق
موضوع برگزاری همه‌پرسی استقلال در اقلیم کردستان عراق نیز که قرار است در اوایل مهرماه برگزار شود، ازجمله موضوعات گفت‌وگو میان مقامات ایرانی و ترک در این سفر بوده است.
دو طرف بار دیگر تأکید کردند، چنانچه این همه‌پرسی اتفاق بیفتد، مبنایی برای آغاز یک سری تنش‌ها و درگیری‌ها در داخل کشور عراق خواهد بود که پیامدهای آن دامنگیر کشورهای همجوار خواهد شد.
بنا بر اعلام سرلشکر باقری، مقامات دو کشور ایران و ترکیه تأکید دارند، چنین کاری امکان‌پذیر نیست و نباید صورت بگیرد.
به اذعان کارشناسان، پیامدهای این رخداد دامن کشورهای ایران، عراق و ترکیه را خواهد گرفت و این در حالی است که عربستان و رژیم صهیونیستی اصلی‌ترین حامیان برگزاری همه‌پرسی در اقلیم کردستان عراق هستند.
همکاری‌های دانشگاهی
 در حوزه دفاعی
سرلشکر محمد باقری در دیدار با نورالدین جانیکلی، وزیر دفاع ترکیه نیز، با اشاره به پیوندهای عمیق فرهنگی، تاریخی و ژئوپلیتیکی میان دو کشور، گفت: «مرزهای ایران و ترکیه طی400 سال گذشته همواره مرزهای دوستی بوده و امیدوارم این سفر علاوه بر افزایش همکاری‌های دوجانبه، نقطه عطفی در گسترش همکاری‌های دفاعی طرفین باشد.»
در این دیدار مقرر شد، پیش‌نویس سند تفاهم‌نامه همکاری‌های پژوهشی ـ دانشگاهی در صنعت دفاعی تهیه و برای امضای وزرای ذی‌ربط دو کشور در دوره پیش‌ رو آماده شود.

تبادل دانشجو و اعزام ناوگروه
 به سواحل دو کشور
سرلشکر باقری در گفت‌وگویی پیرامون نتایج عملی سفر خود به ترکیه نیز گفت: «درباره مسائل نظامی بین دو طرف موافقت شد که همکاری آموزشی با هم داشته باشیم و تبادل دانشجو صورت گرفته و دوره‌های آموزشی مشترک برگزار شود.»
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح همچنین تصمیم بر رفت‌وآمد ناوگروه‌های دو طرف به کشورهای یکدیگر، اعزام ناظر به رزمایش‌های دو کشور و نیز هر گونه اقدامات لازم برای همکاری‌های نظامی را از جمله نتایج این سفر ذکر کرد.
در واقع، این گام مهمی برای رسیدن نیروی دریایی راهبردی ارتش جمهوری اسلامی ایران به اهداف بلندمدت خود خواهد بود.
سرلشکر باقری، در مجموع سفر به ترکیه را بسیار موفق ارزیابی کرد و گفت: «در جریان این سفر بسیاری از مسائل مهم در ابعاد نظامی، دفاعی و امنیتی بین دو کشور مهم منطقه پایه‌گذاری شد و این روند ادامه پیدا خواهد کرد.»

دیدارهای متقابل
بنا بر اخبار اعلام شده، از رئیس ستاد مشترک ارتش ترکیه برای سفر به تهران و ادامه همکاری‌ها دعوت به عمل آمده و اعلام شده است که رجب‌طیب اردوغان، رئیس‌جمهوری ترکیه نیز به‌زودی در صدر هیئتی به تهران سفر خواهد کرد.
این سفر با هدف توسعه روابط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و همچنین نظامی دو کشور انجام خواهد شد.


دکتر تیم اندرسون، استاد دانشگاه سیدنی استرالیا در گفت‌وگوی اختصاصی با صبح صادق
امیرمحمد اسماعیلی/ دکتر تیم اندرسون، نویسنده و اقتصاددان سیاسی استرالیایی و استاد ارشد دانشگاه سیدنی است. وی در حوزه اقتصاد و سیاست بین‌الملل تحصیل کرده است. کتاب اخیر وی با عنوان «جنگ کثیف در سوریه؛ واشنگتن، تغییر رژیم و مقاومت» است که در سال 2016 انتشارات گلوبال ریسرچ منتشر کرده است. حضور این استاد و تحلیلگر ارشد مسائل سیاسی در دفتر هفته‌نامه صبح‌صادق فرصتی را فراهم آورد تا با وی گفت‌وگوی مفصلی درباره مسائل خاورمیانه و جهان اسلام داشته باشیم. تحلیل آخرین تحولات خاورمیانه، بررسی نقش تأثیرگذار محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران در حل بحران سوریه، شکست طرح‌های تجزیه‌طلبانه غرب، نقش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مدیریت بحران‌های منطقه و لزوم همکاری‌های رسانه‌ای، اقتصادی و سیاسی بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای برای شکست سیاست‌های امپریالیستی غرب به رهبری ایالات ‌متحده از محورهای اصلی گفت‌وگو با دکتر تیم اندرسون بود. متن کامل گفت‌وگوی تفصیلی صبح‌صادق با این تحلیلگر و نویسنده استرالیایی به شرح زیر است.
*‌یکی از چالش‌های اساسی حوزه غرب آسیا (خاورمیانه)، بحران سوریه است؛ جایی که بازیگران منطقه‌ای و فرا‌منطقه‌ای مختلفی در آن حضور دارند، نقش جمهوری اسلامی ایران را در حل این بحران چگونه توصیف می‌کنید؟
برای من که از بیرون به خاورمیانه نگاه می‌کنم، بحران سوریه مؤلفه‌های متعددی دارد. در این میان، نقش ایران بسیار کلیدی است؛ نقشی که بازیگران دیگر همچون روسیه به خوبی آن را درک می‌کنند. کافی است حوادث دو سال اخیر را مرور کنیم، درست زمانی که همکاری ایران و روسیه در حل بحران سوریه افزایش یافت. هرچند این دو کشور از پیش حامی دولت سوریه بودند؛ اما هماهنگی در عرصه نظامی، یعنی حضور ژنرال‌های ایرانی و نیروهای هوایی روسی، نقطه عطفی در جنگ سوریه محسوب می‌شود.

*در گفت‌وگوی ماه پیش خود با پایگاه خبری‌ـ‌تحلیلی بصیرت، درباره طرح‌های تجزیه‌طلبانه آمریکا پس از شکست داعش در عراق صحبت کردید، بفرمایید غرب چه میزان این موضوع را دنبال کرده است؟ آیا آمریکایی‌ها در سوریه هم به دنبال تجزیه هستند؟
در حال حاضر کشمکش بزرگی میان دمشق و وفاداران به آمریکا، به ویژه کردهایی به وجود آمده است که انگیزه قوی برای جدایی از سوریه دارند؛ اما از سوی دیگر نوعی همگرایی میان نیروهای ارتش سوریه، روس‌ها و نیروهای کرد به وجود آمده است. با وجود جاه‌طلبی آمریکا، آنها در کنار یکدیگر مبارزه می‌کنند. گمان می‌کنم که در طولانی‌مدت شاهد تجزیه سوریه نخواهیم بود؛ چرا که استان‌های مختلف بسیار دوستانه به یکدیگر یاری می‌رسانند و تا امروز این همکاری ادامه داشته است.
اما در واقع داستان عراق کاملاً متفاوت است. عراق نظام فدرالی دارد و حکومت در برابر تجزیه استان­ها مقاومت می‌کند؛ اما نکته مهم این است که با وجود سال‌ها مقاومت و بحران، سوریه موقعیت قدرتمندانه‌ای دارد. برای نمونه اگر قرار باشد، یک همه‌پرسی برگزار شود تا مردم به نظام فدرالی رأی دهند، مردم سوریه از این همه‌پرسی حمایت نخواهند کرد. مقایسه وضعیت سیاسی دو کشور نشان می‌دهد در برابر تحولات، عراق به‌ راحتی دچار مشکل شد و اوضاع سیاسی و احزاب آن به ‌صورت مؤثری در هم ریخت. این در حالی است که سوریه با وجود شمار زیادی شهید و مجروح و آسیب‌های گسترده هنوز هم به مقاومت ادامه می‌دهد و به سرنوشت عراق دچار نشده است. استان‌ها و مردم سوری به نیروی نظامی خودشان کمک می‌کنند. این تجربه چندین سال حضور من در سوریه است. من دیدم که ارتش در میان مردم محبوب است و هر خانواده‌ای به ‌گونه‌ای با ارتش مرتبط است. بسیاری از خانواده‌ها اعضای‌شان را در ارتش از دست داده‌اند. آنها ارتش را از خودشان می‌دانند.

*‌‌‌‌‌اگر در رفتار قدرت‌های غربی، به ‌ویژه ایالات‌ متحده مطالعه‌ای داشته باشیم متوجه خواهیم شد که راهبرد اصلی آنها کوچک‌تر کردن کشورهای غرب آسیا و تجزیه آنها است، نمونه آن تلاش برای تجزیه سوریه است؛ تلاشی که تاکنون موفق نبوده است، نظر شما در این باره چیست؟
مدت‌هاست که آمریکا چنین طرحی را دنبال می‌کند. واشنگتن به دنبال کوچک کردن دولت‌های خاورمیانه است؛ چرا که در این صورت قادر خواهد بود سلطه‌اش را توسعه دهد. در واقع آمریکا به دنبال آن است تا سلطه چند دهه گذشته‌اش بر کشورهای منطقه را بازسازی کند. آنها می‌خواهند مردم خاورمیانه را متفرق و تضعیف کنند و مانع از اتحاد آنها شوند. بر همین اساس می‌توانیم تشکیل داعش را تحلیل کنیم. داعش تشکیل می‌شود تا مانع از همکاری دولت‌ها با ایران شود و قصد دارد سوریه را تجزیه کند. اکنون هم که داعش در حال نابودی است، کارت ‌کردی برای تجزیه سوریه مورد استفاده واشنگتن قرار می‌گیرد.
معتقدم که قدرت‌های بزرگ همواره تلاش کرده‌اند تا مردم را پراکنده کنند. به همین دلیل تنها راهی که پیش روی مردم دست‌به‌گریبان با جنگ وجود دارد، اتحاد و جمع شدن در کنار یکدیگر و به عبارتی بازسازی روابط آنهاست؛ موضوعی که امروز غرب را به هراس واداشته است.

*‌به نظر شما چه کشوری این توانایی را دارد که رهبر مستضعفان در منطقه و جهان باشد؟
ایران نقش بسیار مهمی در این زمینه بر عهده دارد و به همین دلیل است که غرب از ایران احساس ترس می‌کند. با تازگی جمله‌ای از هنری کیسینجر شنیده‌ام که می‌گفت داعش شکست خورده است. حالا باید شاهد امپراتوری ایران در منطقه باشیم. هرچند او در امپراتوری بودن ایران غلو کرده، اما غرب و به ویژه اسرائیل از اتحاد به رهبری ایران در منطقه، ترسیده‌اند؛ چرا که ایران ظرفیت‌های لازم و اساسی و قدرت کافی را برای ایفای چنین نقشی دارد.
هر چند ممکن است مصر بتواند این نقش را ایفا کند، اما این کشور از لحاظ سیاسی اراده رهبری را ندارد. ضمن اینکه ظرفیت‌های مصر کافی نیست. بر همین اساس معتقدم که ایران نقش بسیار تأثیرگذاری در اتحاد کشورهای خاورمیانه دارد و در این میان نباید از نقش محور مقاومت غافل شد.

*‌همان‌طور که اشاره کردید نقش محور مقاومت در آینده بسیار تأثیرگذار خواهد بود، حزب‌الله لبنان یکی از ضلع‌های این محور است. نقش حزب‌الله لبنان را در برابر نقشه‌های توسعه‌طلبانه و اشغال‌گرایانه رژیم صهیونیستی چگونه تحلیل می‌کنید؟
حزب‌الله خودش را به مثابه جریانی قدرتمند نه‌ تنها در دفاع از لبنان، بلکه در دفاع از سوریه و در محور مقاومت ثابت کرده است و این در برابر گروه‌های دیگری است که از سوی واشنگتن، آل‌سعود و قطر به عنوان ابزاری مخرب در منطقه ایجاد شده‌اند. تجربه و کاردانی حزب‌الله سبب نقش مهم سیاسی و دیپلماتیک آن نه ‌تنها در لبنان، بلکه در منطقه شده است.
به اعتقاد من ضروری است تا گروه‌های منطقه‌ای دوباره متولد شوند؛ چراکه گروه‌های منطقه‌ای موجود، همچون اتحادیه عرب در اجرای وظیفه خود در برابر غرب، شکست خورده‌اند. حالا که اتحادیه عرب و دیگر گروه‌ها از لحاظ سیاسی مرده‌اند، چه گروهی باید جای آن را بگیرد؟!

*‌رهبر معظم انقلاب اسلامی به تازگی تأکید کرده‌اند که درگیری در غرب آسیا، یک درگیری سیاسی است و مردم و دولت‌ها نباید فریب تبلیغات دشمن را بخورند و آن را درگیری مذهبی تلقی کنند، نظر شما در این باره چیست؟
کاملاً درست است و من چنین تحلیلی را می‌پذیرم؛ چراکه با نگاه به حوادث و تحولات منطقه، متوجه می‌شویم که آل‌سعود، قطر و آمریکا تلاش می‌کنند با بهانه و پیش‌فرض مذهبی، درگیری‌های سیاسی را بپوشانند. برای نمونه کافی است به درگیری آل‌سعود و قطر بپردازیم. هر دو دارای ایدئولوژی بسیار نزدیک به هم هستند، اما وقتی به صحنه سیاسی می‌رسند، هر یک دارای جاه‌طلبی‌های مختلفی هستند. آل‌سعود نسبت به اخوان‌المسلمین حسادت می‌ورزد؛ زیرا اخوان‌المسلمین دارای شبکه سیاسی است. به همین دلیل است که آل‌سعود می‌تواند رابطه خوبی با مبارک داشته باشد، اما با حضور مرسی کنار نیاید.
همچنین نباید این اشتباه را مرتکب شد که درگیری‌های امروز منطقه درگیری میان سنی و شیعه است. به عبارتی، سلفی‌گری و وهابیت به مثابه ابزاری سیاسی استفاده می‌شوند. البته نباید از نقش منفی منابع غربی غافل شد. آنها سعی می‌کنند با استفاده از کلمات و عبارات ایدئولوژیک سبب برداشت نادرست از وضعیت منطقه شوند. برای نمونه درگیری در سوریه و فلسطین به ‌هیچ‌‌وجه نباید درگیری میان شیعه و سنی تعریف شود؛ سوریه یک دولت مذهبی نیست و در فلسطین مسلمان شیعه زندگی نمی‌کند!

*‌سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توانسته است نقش مهمی را در حل بحران‌های منطقه بازی کند. مبارزه با داعش گوشه‌ای از تلاش‌های این نهاد انقلابی در مقابل امپریالیسم غرب است، برداشت شما از این نقش سپاه چیست؟
اگرچه من در قسمت نظامی این نهاد متخصص نیستم؛ اما می‌توانم بگویم که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مدیریت اوضاع منطقه بسیار تأثیرگذار بوده است. این نهاد توانسته است نقش خوبی را جنگ سوریه، عراق و لبنان ایفا کند. همکاری میان نیروهای منطقه زیر نظر سپاه در خارج از مرزهای ایران در سوریه، عراق و لبنان نقش ویژه‌ای دارد. همچنین، نباید از همکاری مثبت آن با روسیه چشم پوشید. بر اساس آنچه در سوریه شاهد آن بودم، می‌توانم بگویم نقش هماهنگ‌کننده نیروهای ایرانی در سوریه بسیار مهم و تأثیرگذار بوده است.

*‌دشمنان انقلاب اسلامی کشور ایران را به حمایت از تروریسم، ساخت بمب‌ هسته‌ای و تهدید جهان متهم می‌کنند. درصورتی ‌که واقعیت همان‌طور که خودتان شاهد آن بوده‌اید، این‌ نبوده است؛ اما افکار عمومی جهان از این رسانه‌های غرب و دروغ‌هایی که به ایران نسبت می‌دهند، تأثیر می‌پذیرد. برای مقابله با این تهاجم رسانه‌ای چه باید کرد؟
سؤال بسیار مهمی است؛ چرا که جنگ رسانه‌ای بسیار نزدیک به مفهوم جنگ اقتصادی، تروریسم و بی‌‌ثباتی است و همه اینها به رسانه مربوط می‌شوند. اگر به گروه‌های رسانه‌ای و مقاومت کوچک پخش شویم، کار بسیار سخت خواهد بود؛ اما با هماهنگی و همراهی وضعیت تغییر خواهد کرد. باید گفت، رسانه‌های ایرانی نقش بسیار مهمی را در منطقه و جهان بازی می‌کنند. در کنار رسانه‌های ایرانی، برخی رسانه‌های روسی، لبنانی و آمریکای لاتین نیز اخبار موثقی را منتشر می‌کنند. همکاری رسانه‌ای موضوع مهمی است که باید دنبال شود. برای نمونه، همکاری کوبا و لبنان سبب شد المیادین بتواند هر دو زبان عربی و اسپانیایی را داشته باشد؛ بنابراین در مفهوم صدای مقاومت، باید همکاری را وسعت داد و تقویت کرد.
در واقع، هیچ مدرکی مبنی بر اینکه ایران حامی تروریسم است، وجود ندارد؛ بنابراین این بحث منطقی نخواهد بود. در حقیقت، این تکرار و پروپاگاندا است که سبب می‌شود چنین تصوری شکل بگیرد. گمان نمی‌کنم که بتوان مشکل جنگ رسانه‌ای را از طریق رسانه‌هایی که دشمن اداره می‌کند، حل کرد. به همین دلیل لازم است به فکر ابراز عقیده خود از راه‌های دیگری باشیم.
همکاری با متحدان‌مان که قدرت رسانه‌ای دارند، می‌تواند تأثیر بیشتری داشته باشد. برای نمونه، رسانه‌های سوری در برابر رسانه‌های ایرانی ضعیف‌تر هستند. روسیه رسانه‌های قوی‌تری نسبت به ایران دارد. وقتی درباره سوریه دروغی گفته می‌شود، پاسخ بسیار آهسته‌ای در مقابل آن ابراز می‌شود؛ چراکه آنها رسانه‌های قدرتمندی ندارند. در مقابل اگر دروغی در زمینه روسیه گفته شود، از آنجایی ‌که آنها در رسانه قدرتمند هستند، به ‌سرعت پاسخ می‌دهند؛ افزون بر اینکه رسانه‌های مختلفی نیز در آمریکای جنوبی در کوبا و اکوادور وجود دارند که این رسانه‌ها ظرفیت‌های بزرگی دارند.
از آنجایی ‌که آنها به اشتراک‌گذاری این ظرفیت رسانه‌ای خود تمایل دارند، همراهی رسانه‌ها در میان متحدان اصلی و بالقوه بسیار مهم است؛ چرا که ‌بار دیگر ملت‌های کوچک می‌توانند در کنار یکدیگر جمع شوند و در برابر قدرت‌های بزرگ مقاومت کنند. این موضوعی بنیادین در جنگ رسانه‌ای است؛ چیزی که در جنگ اقتصادی نیز یکسان است. برای نمونه، اگر به کشورهای تحریم شده نگاه کنید، خواهید دید که تنها ایران، کره شمالی و روسیه تحریم نیستند؛ بلکه سوریه، لبنان، ونزوئلا، کوبا و کشورهای دیگر هم تحت‌تأثیر تحریم‌ها هستند. آمریکا دشمنان زیادی برای خود تراشیده است. برای نمونه، تحریم علیه روسیه بر آلمان تأثیر گذاشته است؛ بنابراین تحریم‌ها و جنگ اقتصادی بر نظر مردم اثر می‌گذارد و سبب توسعه ارتباطات، موافق‌نامه‌ها و تبادل‌نظرها می‌شود.