عبدالله عبادی/ موقعیت راهبردی و وضعیت جغرافیایی قفقاز حضور آمریکا را در این منطقه اجتنابناپذیر کرده است. آمریکا در پی آن است که ضمن گسترش فرصتهای خود در زمینههای سیاسی، اقتصادی و امنیتی در این منطقه، پایگاهی برای مهار و سلطه بر روسیه، چین و حتی ایران به دست بیاورد.
اهداف و منافع آمریکا در قفقاز
پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 آمریکا آشکارا ادامه حضور خود را با علایق امنیتی در آسیای مرکزی پیوند زده است. پیش از آن، منافع آمریکا در این منطقه برای جلوگیری از احیای نفوذ تاریخی در روسیه، و نیز جلوگیری از تأمین منافع و نفوذ جمهوری اسلامی ایران و اصولاً به دست گرفتن منابع انرژی در منطقه تعیین میشد، ولی در اوضاع به شدت امنیتی شده پس از این حملات، آمریکاییها نیروی نظامی خود را در منطقه مستقر کردند تا نشان دهند که قصد ترک منطقه را ندارند.
جنگ با تروریسم و تلاش آمریکا برای رهبری مبارزه جهانی با تروریسم در پی حوادث تروریستی نیویورک و واشنگتن و صدور قطعنامههای ضد تروریسم، شرایط را برای اجرای برنامههای نظامی ـ امنیتی آمریکا در این منطقه به خوبی مهیا کرد. برای رهبران اقتدارگرای منطقه، حضور فعال آمریکا برای سرکوب مخالفان داخلی آنها از کارآمدی چشمگیری برخوردار بوده است.
آمریکا همچنین با وارد کردن اتهاماتی مانند نادیده گرفتن حقوق بشر و خریدهای بزرگ تسلیحاتی و تأکید بر ناکامی ایران در عرصههای مختلف سیاسی و اقتصادی، خواستار آن است که بتواند زمینه را برای دوری ملتهای آسیای مرکزی و قفقاز از ایران فراهم کند.
مهمترین هدف آمریکا در آسیای مرکزی و قفقاز حفظ وضع ناپایدار موجود، حضور و نفوذ سیاسی، اقتصادی و امنیتی درازمدت در منطقه و مقابله با نیروهایی است که در راستای منافع آمریکا قرار ندارند. سیاستهای آمریکا در آسیای مرکزی و قفقاز در راستای سیاستهای کلی این کشور در سطح جهانی قرار دارد و با قدرتهایی که در منطقه سیاستهای همسو با منافع آن ندارند، مقابله میکند.
اهداف آمریکا از نفوذ در قفقاز را میتوان در مؤلفههای زیر خلاصه کرد:
1ـ مهار اسلامگرایی و جلوگیری از رشد اسلامخواهی: آمریکا به طور جدی یکی از منافع و اهداف خود را در منطقه، جلوگیری از رشد اسلامگرایی در این جمهوریها اعلام کرد. از نظر برژینسکی گرداب خطرناکی که ممکن است از ایجاد خلأ جغرافیای سیاسی برای آمریکا و روسیه پدید آید، اسلامگرایی و تهدید علیه حاکمیت برتر آمریکا در منطقه و جهان است،
2ـ محدودیت، مهار و انزوای ایران: از زمان سقوط رژیم شاهنشاهی در ایران، جمهوری اسلامی ایران به بزرگترین مخالف آمریکا در منطقه تبدیل شده است. تحریم، بخشی از سیاست مهار ایران است که هدفهایی همچون تضعیف قدرت ایران و جلوگیری از رشد داخلی و خارجی این کشور را دنبال میکند، به طوری که «مادلین آلبرایت» وزیر امور خارجه سابق آمریکا، ضمن تقسیم دولتهای جهان به چهار دسته، ایران را در رده کشورهای سرکش و قانونشکن قرار داد و بر لزوم مهار ایران تأکید کرد.
3ـ جلوگیری از استیلای مجدد روسیه در منطقه: آمریکا در پی تحکیم راهبرد توسعه ژئوپلیتیکی در منطقه اوراسیا پس از فروپاشی اتحاد شوروی است. آمریکا به دنبال فروپاشی شوروی و تجزیه آن به دولتهای مستقل، تلاش گستردهای را آغاز کرد تا خلأ ژئوپلیتیکی پیرامون فدراسیون روسیه را پر کند، به طوری که در تدوین راهبرد خود در منطقه، بر ضرورت سدکردن توسعه نفوذ روسیه و بهرهگیری از سیاستها و ابزارهای مناسب برای تحقق این هدف، همواره تأکید داشته است، از اهداف راهبردی آمریکا جلوگیری از برقراری مجدد هژمونی روسیه در منطقه پس از شوروی است و برای رسیدن به این هدف مهمترین مسئله، انحراف روسیه از اولویتهای سیاسی در منطقه است.
4ـ اهداف نظامی ـ امنیتی: یکی از اهداف آمریکا برای کاهش نفوذ روسیه در منطقه وارد کردن کشورهای منطقه در حوزه مناسبات نظامی و امنیتی غربی است. در این زمینه اقدامات و سیاستهای آمریکا در مؤلفههای زیر قابل اشاره است:
ـ سیاست گسترش ناتو به شرق؛
ـ عضویت کشورهای منطقه در سازمان امنیت و همکاری اروپا؛
ـ مهار سلاحهای اتمی در منطقه.
در همین راستا حمایت و پشتیبانی آمریکا از تشکیل «اتحادیه گوام» متشکل از کشورهای اوکراین، گرجستان، جمهوری آذربایجان و مولداوی در منطقه قفقاز، از اقدامات اولیه آمریکا برای وارد کردن این کشورها به پیمانهای امنیتی غربی است.
قدرتطلبی آمریکا میطلبد که این کشور در تمامی مناطق به عنوان یک قدرت مداخلهگر، به طور فعالانه نقش ایفا کند. با اتخاذ این سیاست، منطقه آسیای مرکزی و قفقاز از این مداخله بینصیب نمانده است. در میان کشورهای فرامنطقهای که چشم به منطقه آسیای مرکزی و قفقاز دوخته بودند، ایالات متحده مهمترین آنها به شمار میرود.
5ـ ارائه سناریوی تقسیم دریای خزر بین کشورهای حاشیه آن به منظور جلوگیری از ارتباط راهبردی روسیه با ایران و منتفی کردن امکان دستیابی روسیه به جنوب و کامل کردن محاصره ایران از سمت شمال؛
6ـ تقویت حاکمیت و توان کشورهای قفقاز با هدف ایجاد توان ایستادگی آنها در برابر روسیه؛
7ـ جلوگیری از گسترش بحرانهای منطقهای و ایجاد امنیت نسبی لازم برای استخراج و انتقال منابع انرژی از منطقه؛
8ـ متنوعسازی مسیرهای انتقال انرژی و کم کردن میزان تأثیرپذیری از نفت کشورهای خاورمیانه؛
9ـ تلاش برای افزایش حضور سهامداران و شرکتهای خصوصی و کمپانیهای نفتی؛
10ـ تلاش برای همگرایی اقتصادی کشورهای قفقاز با اقتصاد غرب(اجرای پروژههایی چون تراسکا و اجرای طرحهای خطوط لوله شرق به غرب) که در این راستا فشار به کشورهای قفقاز برای گذر به اقتصاد آزاد قابل ارزیابی است؛
11ـ رقابت با قدرتهای دیگر برای به دست آوردن امتیازات بیشتر، به ویژه در تسلط بر مسیرهای انرژی؛
12ـ تجدیدنظرطلبی در قفقاز به منظور تغییر توازن ژئواستراتژیک بر ضد منافع روسیه؛
13ـ تأمین امنیت خط انتقال نفت باکوـ تفلیسـ جیحان؛
14ـ حمایت از استقلال و امنیت دولتهای جدید منطقه، توسعه انرژی و خطوط انتقالی آن در مسیر شرق-غرب، جلوگیری از همکاریهای تکنولوژیکی، علمی و مادی ایران و دولتهای دیگر با دولتهای جدید استقلال یافته که به صورت بالقوه امکان تکثیر سلاحهای هستهای درباره آنها صادق است تا امکان دستیابی آنها به فناوریهای هستهای از بین برود.