برهان افضليت بر امامت اميرالمؤمنين علی(ع) دو مقدمه دارد:
الفـ يکی از شرايط امام اين است که در علم، شجاعت، عدالت، زهد، عبادت، مديريت و ديگر صفات کمال انسانی ـ صفاتی که در تحقق وظايف و اهداف امامت، نقش تعيينکننده دارند ـ بر ديگران برتر باشد.
بـ اميرالمؤمنين علی(ع) در صفات کمال انسانی بر ديگر مسلمانان برتر بود و در ميان اصحاب پيامبر(ص) همتای او يافت نمیشد.
برخی آيات قرآن بر لزوم برتری پيشوای دينی مردم دلالت میکند، چنانکه فرموده است: «أَفَمَنْ يهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يتَّبَعَ أَمَّنْ لَايهِدِّی إِلَّا أَنْ يهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيفَ تَحْكُمُونَ؛ آيا سزاوار است از کسی که به حق هدايت میکند پيروی شود، يا از کسی که تا هدايت نشود، بهرهای از هدايت ندارد، چگونه داوری میکنيد؟!» (یونس/ 35)
در اين آيه دو گزينه با يکديگر مقايسه شده است؛ يکی فردی که خود، هدايت يافته است و به هدايت انسانهای ديگر نيازی ندارد، در نتيجه میتواند مردم را هدايت کند و ديگر فردی که تا ديگران، وی را هدايت نکنند، هدايتيافته نخواهد بود. اکنون اگر بنا باشد انسان از يکی از دو گزينه مزبور پيروی کند، کداميک از آن دو سزاوارتر است؟ بیشک، عقل سليم، پيروی از گزينه نخست را نيکو و پيروی از گزينه دوم را ناپسند میداند. جمله «فما لکم کيف تحکمون» ناظر به همين حکم عقلی و درک وجدانی است.
اهل سنت و افضليت امام
به گفته «سعدالدين تفتازانی»، بیشتر اهل سنت معتقدند؛ امامت، حق کسی است که در هر عصر و زمان بر ديگران برتری دارد، مگر آنکه امامت او منشأ هرجومرج، فتنه و آشوب باشد. «ابوبکر باقلانی» نيز گفته است: «يکی از ويژگیهای امام اين است که در علم و ديگر صفاتی که تفاضل در آنها راه دارد، از برجستهترين افراد باشد، مگر آنکه نصب افضل در جايگاه امام با موانعی برخورد کند که در آن صورت، نصب مفضول به امامت جايز خواهد بود.»
شرطی که در سخن اين دو متکلم اشعری برای افضليت امام بيان شده به آن سبب است که آنان نصب يا تعيين امام را فعل بشر میدانند، در اين صورت چه بسا در تشخيص افضل، بحث و مشاجره رخ دهد و به فتنه و هرجومرج بينجامد؛ اما بر مبنای شيعه که نصب و تعيين امام را فعل خداوند میداند، چنين محذوری پيش نخواهد آمد، همانگونه که درباره نبوت چنين محذوری رخ نخواهد داد.
آری، ممکن است کسانی از اطاعت فرمان الهی سرپيچی و آشوب و فتنهانگيزی کنند؛ ولی معصيت مکلفان مجوز آن نخواهد بود که اصول و ارکان امامت مخدوش شود؛ زيرا اگر شرايط امام براساس رفتار مکلفان خطاکار و قانونشکن تنظيم شود، چه بسا آنان امامت فاسق و کافر را بر امامت عادل و مسلمان ترجيح دهند!
پيش از اين يادآور شديم که متکلمان اهل سنت، دايره افضليت را به توانمندی در رهبری سياسی محدود کردهاند. منشأ اين ديدگاه آن است که آنان بيش از هر چيز بر بعد سياسی و اجرايی امامت تأکيد کردهاند و بعد معنوی، علمی و تربيتی امامت را کمرنگ جلوه دادهاند.
چنين ديدگاهی درباره امامت، با جهانبينی اسلامی و با تعريف عموم متکلمان از امامت، سازگاری ندارد. در تعريف رسمی و مشهور امامت گفتهاند: «امامت، رهبری عمومی مسلمانان در مسائل دينی و دنيوی آنان با عنوان جانشينی پيامبر(ص) است.» امام در جهانبينی اسلامی از چنان جايگاهی برخوردار است که اگر کسی از دنيا برود و امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلی مرده است: «من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميته جاهلية». اين سخن پيامبر(ص) گویای اين حقيقت است که امامت، تنها در بعد اجرايی و سياسی خلاصه نشده و ابعاد معرفتی و معنوی نيز دارد، و اين ابعاد بر بعد سياسی و اجرايی آن برتری دارد.
امامت از نگاه قرآن کريم از چنان جايگاه مهمی برخوردار است که روز قيامت، انسانها با پيشوايانشان دستهبندی و احضار میشوند: «يوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ»؛ (اسرا/ 71) يعنی بهشتی و دوزخیبودن انسانها با پيشوای آنان مشخص میشود. آيا چنين جايگاه مهم و تعيينکنندهای را میتوان در مسائل اجرايی و سياسی خلاصه کرد؟!
افضليت اميرالمؤمنين(ع) و دلايل آن
مذاهب شيعی و گروهی از معتزله، علیبنابیطالب(ع) را برترين صحابه پيامبر(ص) دانستهاند. دلايل افضليت اميرالمؤمنين علی(ع) دو گونهاند: گونه نخست؛ دلايلیاند که فقط اصل افضليت آن حضرت را اثبات میکنند و موارد يا جهات افضليت را بيان نمیکنند. گونه دوم؛ موارد و جهات افضليت آن بزرگوار مانند؛ علم، ايمان، زهد، سخاوت و نظاير آن را بيان میکنند. گونه نخست را دلايل اجمالی و کلی و گونه دوم را دلايل تفصيلی افضليت ناميدهاند.
آيه مباهله
گروهی از نصرانیهای نجران برای گفتوگو با پيامبراکرم(ص) درباره نبوت او و اعتقادات خود، درباره حضرت مسيح نزد او آمدند. آنان، حضرت مسيح را به دليل خلقت خارقالعادهاش، فرزند خدا میپنداشتند. پيامبر(ص) با يادآوری خلقت خارقالعاده حضرت آدم(ع) استدلال آنان را ابطال کرد؛ اما نصرانیها تسليم اين منطق استوار پيامبر(ص) نشدند. خداوند به پيامبر(ص) وحی کرد که آنان را به مباهله فرا بخواند.
قرار مباهله گذاشته شد و زمان موعود که فرا رسيد، پيامبر(ص) با فاطمهزهرا(س)، علی(ع) و حسنين(ع) برای مباهله از مدينه بيرون رفتند. بزرگ نصرانیها با ديدن آنها از همراهان خود خواست که مباهله نکنند و گفت: «من چهرههايی را میبينم که اگر از خداوند بخواهند کوه را از جای برکند، دعايشان مستجاب خواهد شد.» آنان درخواست او را پذيرفتند؛ اما به جای پذيرش آيين اسلام، قرارداد صلحی با پيامبر(ص) امضا کردند و رفتند.
اين روايات علاوه بر منابع حديثی، تفسيری و تاريخی شيعه در صحاح، مسانيد و ديگر منابع حديثی، تفسيری و تاريخی اهل سنت نيز از راههای مختلف از عدهای صحابه، مانند: عبداللهبنعباس، سعدبنابیوقاص، جابربنعبدالله، حذيفةبنيمان، عمروبنسعيد، داوود بنابوهند و احمد يشکری، نقل شده است. طبق اين روايات، آيه مباهله در شأن پيامبر(ص)، علی(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع)، و حسين(ع) نازل شده است.
دلالت آيه بر افضليت اميرالمؤمنين علی(ع)
دلالت آيه مباهله بر افضليت امیرالمؤمنین علی(ع) بر عموم مسلمانان غير از رسول خدا(ص) به این صورت است که بر اساس ظاهر آيه و روايات شأن نزول، آن بزرگوار مصداق «انفسنا» است؛ يعنی پيامبر او را به منزله «نفس» خود دانسته است. از آنجا که وحدت و عينيت وجود امیرالمؤمنین علی(ع) و پيامبر(ص) ممکن نيست، مقصود اين است که امیرالمؤمنین علی(ع) از نظر صفات کمال و منزلت معنوی به منزله پيامبر(ص) است، مگر منزلت نبوت که به رسول خدا اختصاص دارد و به این سبب، پيامبر(ص) در مرتبهای بالاتر از علی(ع) قرار دارد، اما در ديگر صفات و کمالات، همتای پيامبر(ص) است و چون پيامبر(ص) در آن صفات بر همگان برتر است، علی(ع) نيز برتر از آنان خواهد بود.
برخی از عالمان اهل سنّت هم، از آيه مباهله، همين معنا را فهميدهاند. محمدبنطلحه شافعی (متوفای 652ق) گفته است: «مقصود از «انفسنا» علی(ع) است و محال است که نفس امیرالمؤمنین علی(ع) عين نفس پيامبر(ص) باشد. بنابراين، مقصود، برابری نفس وی با نفس پيامبر(ص) در صفات کمال است، تنها صفت نبوت که مخصوص پيامبر(ص) است، مستثنا خواهد بود.»
شواهد روايی
اين مطلب که امیرالمؤمنین علی(ع) به منزله نفس پيامبر(ص) و همانند اوست در احاديث نبوی نيز وارد شده است. پيامبر(ص) درباره «بنیوليعه» فرمودهاند: «اگر از مخالفت با من دست برندارند، مردی همانند خود را به جنگ با آنان خواهم فرستاد تا فرمان مرا درباره آنها اجرا کند؛ جنگجويانشان را خواهد کشت و ذريه آنها را اسير خواهد کرد.» ابوذر گفته است؛ مقصود پيامبر(ص)، امیرالمؤمنین علی(ع) بود.
اين روايات در حقيقت، همان معنايی را بيان کردهاند که از آيه مباهله استفاده میشود و مفاد همگی، اين است که شخصيت امیرالمؤمنین علی(ع) با کسی جز پيامبر(ص) قابل مقايسه نيست، اگر چه او مقام نبوت ندارد و به این دلیل مرتبهای فروتر از پيامبر(ص) دارد؛ اما در ديگر کمالات، همتای پيامبر(ص) است و در نتيجه بر ديگران، برتر است.