حجت‌الاسلام ربانی‌گلپایگانی
برهان افضليت بر امامت اميرالمؤمنين علی(ع) دو مقدمه دارد:
الف‌ـ يکی از شرايط امام اين است که در علم، شجاعت، عدالت، زهد، عبادت، مديريت و ديگر صفات کمال انسانی ـ صفاتی که در تحقق وظايف و اهداف امامت، نقش تعيين‌کننده دارند ـ بر ديگران برتر باشد.
ب‌ـ اميرالمؤمنين علی(ع) در صفات کمال انسانی بر ديگر مسلمانان برتر بود و در ميان اصحاب پيامبر(ص) همتای او يافت نمی‌شد.
برخی آيات قرآن بر لزوم برتری پيشوای دينی مردم دلالت می‌کند، چنانکه فرموده است: «أَفَمَنْ يهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يتَّبَعَ أَمَّنْ لَايهِدِّی إِلَّا أَنْ يهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيفَ تَحْكُمُونَ؛ آيا سزاوار است از کسی که به حق هدايت می‌کند پيروی شود، يا از کسی که تا هدايت نشود، بهره‌ای از هدايت ندارد، چگونه داوری می‌کنيد؟!» (یونس/ 35)
در اين آيه دو گزينه با يکديگر مقايسه شده است؛ يکی فردی که خود، هدايت يافته است و به هدايت انسان‌های ديگر نيازی ندارد، در نتيجه می‌تواند مردم را هدايت کند و ديگر فردی که تا ديگران، وی را هدايت نکنند، هدايت‌يافته نخواهد بود. اکنون اگر بنا باشد انسان از يکی از دو گزينه مزبور پيروی کند، کدام‌‌يک از آن دو سزاوارتر است؟ بی‌شک، عقل سليم، پيروی از گزينه نخست را نيکو و پيروی از گزينه دوم را ناپسند می‌داند. جمله «فما لکم کيف تحکمون» ناظر به همين حکم عقلی و درک وجدانی است.

اهل سنت و افضليت امام
به گفته «سعدالدين تفتازانی»، بیشتر اهل سنت معتقدند؛ امامت، حق کسی است که در هر عصر و زمان بر ديگران برتری دارد، مگر آنکه امامت او منشأ هرج‌ومرج، فتنه و آشوب باشد. «ابوبکر باقلانی» نيز گفته است: «يکی از ويژگی‌های امام اين است که در علم و ديگر صفاتی که تفاضل در آنها راه دارد، از برجسته‌ترين افراد باشد، مگر آنکه نصب افضل در جايگاه امام با موانعی برخورد کند که در آن صورت، نصب مفضول به امامت جايز خواهد بود.»
شرطی که در سخن اين دو متکلم اشعری برای افضليت امام بيان شده به آن سبب است که آنان نصب يا تعيين امام را فعل بشر می‌دانند، در اين صورت چه بسا در تشخيص افضل، بحث و مشاجره رخ دهد و به فتنه و هرج‌ومرج بينجامد؛ اما بر مبنای شيعه که نصب و تعيين امام را فعل خداوند می‌داند، چنين محذوری پيش نخواهد آمد، همان‌گونه که درباره نبوت چنين محذوری رخ نخواهد داد.
آری، ممکن است کسانی از اطاعت فرمان الهی سرپيچی و آشوب و فتنه‌انگيزی کنند؛ ولی معصيت مکلفان مجوز آن نخواهد بود که اصول و ارکان امامت مخدوش شود؛ زيرا اگر شرايط امام براساس رفتار مکلفان خطاکار و قانون‌شکن تنظيم شود، چه بسا آنان امامت فاسق و کافر را بر امامت عادل و مسلمان ترجيح دهند!
پيش از اين يادآور شديم که متکلمان اهل سنت، دايره افضليت را به توانمندی در رهبری سياسی محدود کرده‌اند. منشأ اين ديدگاه آن است که آنان بيش از هر چيز بر بعد سياسی و اجرايی امامت تأکيد کرده‌اند و بعد معنوی، علمی و تربيتی امامت را کم‌رنگ جلوه داده‌اند.
چنين ديدگاهی درباره امامت، با جهان‌بينی اسلامی و با تعريف عموم متکلمان از امامت، سازگاری ندارد. در تعريف رسمی و مشهور امامت گفته‌اند: «امامت، رهبری عمومی مسلمانان در مسائل دينی و دنيوی آنان با عنوان جانشينی پيامبر(ص) است.» امام در جهان‌بينی اسلامی از چنان جايگاهی برخوردار است که اگر کسی از دنيا برود و امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلی مرده است: «من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميته جاهلية». اين سخن پيامبر(ص) گویای اين حقيقت است که امامت، تنها در بعد اجرايی و سياسی خلاصه نشده و ابعاد معرفتی و معنوی نيز دارد، و اين ابعاد بر بعد سياسی و اجرايی آن برتری دارد.
امامت از نگاه قرآن کريم از چنان جايگاه مهمی برخوردار است که روز قيامت، انسان‌ها با پيشوايان‌شان دسته‌بندی و احضار می‌شوند: «يوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ»؛ (اسرا/ 71) يعنی بهشتی و دوزخی‌بودن انسان‌ها با پيشوای آنان مشخص می‌شود. آيا چنين جايگاه مهم و تعيين‌کننده‌ای را می‌توان در مسائل اجرايی و سياسی خلاصه کرد؟!

افضليت اميرالمؤمنين(ع) و دلايل آن
مذاهب شيعی و گروهی از معتزله، علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) را برترين صحابه پيامبر(ص) دانسته‌اند. دلايل افضليت اميرالمؤمنين علی(ع) دو گونه‌اند: گونه نخست؛ دلايلی‌اند که فقط اصل افضليت آن حضرت را اثبات می‌کنند و موارد يا جهات افضليت را بيان نمی‌کنند. گونه دوم؛ موارد و جهات افضليت آن بزرگوار مانند؛ علم، ايمان، زهد، سخاوت و نظاير آن را بيان می‌کنند. گونه نخست را دلايل اجمالی و کلی و گونه دوم را دلايل تفصيلی افضليت ناميده‌اند.

آيه مباهله
گروهی از نصرانی‌های نجران برای گفت‌وگو با پيامبراکرم(ص) درباره نبوت او و اعتقادات خود، درباره حضرت مسيح نزد او آمدند. آنان، حضرت مسيح را به دليل خلقت خارق‌العاده‌اش، فرزند خدا می‌پنداشتند. پيامبر(ص) با يادآوری خلقت خارق‌العاده حضرت آدم(ع) استدلال آنان را ابطال کرد؛ اما نصرانی‌ها تسليم اين منطق استوار پيامبر(ص) نشدند. خداوند به پيامبر(ص) وحی کرد که آنان را به مباهله فرا بخواند.
قرار مباهله گذاشته شد و زمان موعود که فرا رسيد، پيامبر(ص) با فاطمه‌زهرا(س)، علی(ع) و حسنين(ع) برای مباهله از مدينه بيرون رفتند. بزرگ نصرانی‌ها با ديدن آنها از همراهان خود خواست که مباهله نکنند و گفت: «من چهره‌هايی را می‌بينم که اگر از خداوند بخواهند کوه را از جای برکند، دعاي‌شان مستجاب خواهد شد.» آنان در‌خواست او را پذيرفتند؛ اما به جای پذيرش آيين اسلام، قرارداد صلحی با پيامبر(ص) امضا کردند و رفتند.
اين روايات علاوه بر منابع حديثی، تفسيری و تاريخی شيعه در صحاح، مسانيد و ديگر منابع حديثی، تفسيری و تاريخی اهل سنت نيز از راه‌های مختلف از عده‌ای صحابه، مانند: عبدالله‌بن‌عباس، سعد‌بن‌ابی‌وقاص، جابربن‌عبدالله، حذيفة‌بن‌يمان، عمروبن‌سعيد، داوود بن‌ابوهند و احمد يشکری، نقل شده است. طبق اين روايات، آيه مباهله در شأن پيامبر(ص)، علی(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع)، و حسين(ع) نازل شده است.

دلالت آيه بر افضليت اميرالمؤمنين علی(ع)
دلالت آيه مباهله بر افضليت امیرالمؤمنین علی(ع) بر عموم مسلمانان غير از رسول خدا(ص) به این صورت است که بر اساس ظاهر آيه و روايات شأن نزول، آن بزرگوار مصداق «انفسنا» است؛ يعنی پيامبر او را به منزله «نفس» خود دانسته است. از آنجا که وحدت و عينيت وجود امیرالمؤمنین علی(ع) و پيامبر(ص) ممکن نيست، مقصود اين است که امیرالمؤمنین علی(ع) از نظر صفات کمال و منزلت معنوی به منزله پيامبر(ص) است، مگر منزلت نبوت که به رسول خدا اختصاص دارد و به این سبب، پيامبر(ص) در مرتبه‌ای بالاتر از علی(ع) قرار دارد، اما در ديگر صفات و کمالات، همتای پيامبر(ص) است و چون پيامبر(ص) در آن صفات بر همگان برتر است، علی(ع) نيز برتر از آنان خواهد بود.
برخی از عالمان اهل سنّت هم، از آيه مباهله، همين معنا را فهميده‌اند. محمد‌بن‌طلحه شافعی (متوفای 652ق) گفته است: «مقصود از «انفسنا» علی(ع) است و محال است که نفس امیرالمؤمنین علی(ع) عين نفس پيامبر(ص) باشد. بنابراين، مقصود، برابری نفس وی با نفس پيامبر(ص) در صفات کمال است، تنها صفت نبوت که مخصوص پيامبر(ص) است، مستثنا خواهد بود.»

شواهد روايی
اين مطلب که امیرالمؤمنین علی(ع) به منزله نفس پيامبر(ص) و همانند اوست در احاديث نبوی نيز وارد شده است. پيامبر(ص) درباره «بنی‌وليعه» فرموده‌اند: «اگر از مخالفت با من دست برندارند، مردی همانند خود را به جنگ با آنان خواهم فرستاد تا فرمان مرا درباره آنها اجرا کند؛ جنگجويان‌شان را خواهد کشت و ذريه آنها را اسير خواهد کرد.» ابوذر گفته است؛ مقصود پيامبر(ص)، امیرالمؤمنین علی(ع) بود. 
اين روايات در حقيقت، همان معنايی را بيان کرده‌اند که از آيه مباهله استفاده می‌شود و مفاد همگی، اين است که شخصيت امیرالمؤمنین علی(ع) با کسی جز پيامبر(ص) قابل مقايسه نيست، اگر چه او مقام نبوت ندارد و به این دلیل مرتبه‌ای فروتر از پيامبر(ص) دارد؛ اما در ديگر کمالات، همتای پيامبر(ص) است و در نتيجه بر ديگران، برتر است.

آیت‌الله جنتی گفت: خداوند در آیات متعددی به رعایت تقوای الهی دستور داده است، آنچه در قبر از انسان سؤال می‌کنند این است که برای قیامت چه توشه‌ای آورده‌ای و آنچه قبول می‌شود اعمالی است که بر اساس اخلاص و تقوای الهی صورت گرفته باشد. ما به کمک به فقرا و مردم نیاز داریم. ننگ است برای انقلاب و نظام که یک نفر گرسنه در آن وجود داشته باشد، نخستین و مهم‌ترین وظیفه دولت رسیدگی به این افراد است، مردم وقتی مشاهده کنند که دولت برای رسیدگی به فقرا اهتمام ویژه‌ای دارد، آنها نیز به دولت کمک خواهند کرد.
 ضحا‌ک‌بن‌قیس‌ـ 3

همزمان با آغاز خلافت امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) و شروع منازعات میان وی و معاویه، نقش برجسته سیاسی و نظامی ضحّاک نیز در تحولات این دوره نمایان می‌شود. 
در صفین امیرالمؤمنین علی(ع) زحربن‌قیس را با عده‌ای از سواران برای جلوگیری از رسیدن خواربار به شام فرستاد. در این جریان نیز معاویه، ضحاک را برای مقابله با زحر گسیل کرد. در نبردی که روی داد، زحر پیروز شد و عده‌ای از یاران ضحاک کشته شدند و از رسیدن خواربار به شام جلوگیری شد. 
پیش از شروع جنگ صفّین، معاویه گروهی را برای مذاکره با حضرت علی(ع) فرستاد که ضحاک نیز یکی از آنان بود. وی که مشاور و امین معاویه به شمار می‌آمد، در نبرد صفین نیز نقش کلیدی داشت؛ به گونه‌ای که در منابع از وی به «فرمانده سپاه دمشق» یاد شده است. در منابعی دیگر آمده است، ضحاک فرماندهی پیاده‌ نظام قلب لشکر معاویه را به ‌عهده داشت. همچنین طبری او را سالار پیاده‌ها دانسته است. 
یکی از موضوعات مشهور در صفین «قرآن به نیزه کردن لشکر معاویه» است. هر چند تاریخ به صراحت از نقش ضحاک در خدعه‌ بالا بردن قرآن‌ها بر نیزه سخنی به میان نیاورده است؛ اما کلام حضرت علی(ع) با سپاهیان فریب خورده‌اش گویای نقش و موقعیت او در این نبرد است. حضرت به لشکریان خود می‌فرمایند: «به جنگ با دشمن برگردید. معاویه، عمروعاص، ابن ابی‌معیط، حبیب‌بن‌مسلمه، ابن ابی‌سرح و ضحا‌ک‌بن‌قیس اهل دین و قرآن نیستند. من آنها را بهتر از شما می‌شناسم. در کودکی و بزرگی با آنان همنشین بوده‌ام، آنان بدترین کودکان و بدترین مردان بودند. اینان قرآن را بالا نبردند و به آن رفعت ندادند. به آنچه در اوست دانشی ندارند و این کار را جز برای حیله نکردند.» 
در تاریخ آمده است، یکی از افرادی که حضرت علی(ع) در قنوت صبح او را لعن می‌کرد، ضحاک‌بن‌قیس بوده است که این امر نشان از شرارت و خبث باطن ضحاک دارد.
پس از پایان یافتن جنگ صفین و ماجراهای حکمیت و اعلام ‌نظر دو حکم و پیش از آغاز جنگ نهروان، چون معاویه شنید که حضرت علی(ع) قصد دارد بار دیگر به شام حمله کند، گروه‌های مختلفی را برای غارت و ایجاد ناامنی در مناطق تحت سلطه حضرت اعزام کرد. بر اساس این، نخستین گروه در سال ۳۹ به فرماندهی ضحاک‌‌بن‌قیس به عراق حمله کرد. ضحاک از سوی معاویه مأمور بود تا با حمله به ناحیه کوفه، آنجا را غارت کند و هر عرب را که در اطاعت حضرت علی(ع) است، به قتل برساند. 
او با سه یا چهار هزار سوار عازم این منطقه شد. در مسیر حرکت به سوی کوفه، اموال مردم را غارت کرد و هر عرب بدوی را که می‌دید می‌کشت تا به ثَعلَبیّه(از منزلگاه‌های مسیر مکه به کوفه) رسید و در آنجا نیز قافله حجاج مکه را غارت کرد. ضحاک در قُطْقُطانه(منزلگاهی دیگر در همان مسیر)، عمرو بن‌عُمَیس ‌‌بن‌مسعود، از یاران حضرت علی(ع) را با جمعی از همراهانش که عازم حج بودند، به قتل رساند. گفته شده است، ضحاک به حیره نیز حمله و آنجا را غارت کرد. 
امام علی(ع) حُجْر‌بن‌عَدی را با چهارهزار سپاهی به مقابله با او فرستاد. حجر ضحاک را تعقیب کرد تا اینکه در ناحیه تَدْمُر(صحرایی نزدیک شام) با هم وارد جنگ شدند و سرانجام ضحاک شبانه به شام گریخت. 
پس از این جنگ نیز، چون رقّه، قرقیسیا و حرّان از مناطق تحت نفوذ معاویه و تحت حکومت ضحاک بود و منطقه نصیبین و شهرهای اطراف آن در قلمرو امام علی(ع) و تحت حکومت مالک اشتر قرار داشت، پیوسته میان آنان جنگ رخ می‌داد.


  احسان آیتی/ برخلاف اعتقاد مسیحیان، عقل در اسلام و نزد مسلمین جایگاه رفیعی دارد و نه تنها در برابر دین قرار نمی‌گیرد که حتی دین اسلام با بها دادن به عقل، پیروان خود را به خردورزی تشویق می‌کند و این امر در کتاب آسمانی مسلمین که منبع مهم دینی آنها است، به وفور دیده می‌شود. در نظر بخش عمده‌ای از مسلمین اصلاً راه ورود به دین، عقل است و اصول دین را باید با عقل به دست آورد. به تعبیر «آیت‌الله جوادی‌آملی» عقل، کلید دین است و پس از آن نیز مأموریت آن تمام نمی‌شود؛ بلکه همچون چراغی مسیر را برای کشف حقایق روشن می‌کند و مانند میزان، به سنجش مکشوفات می‌پردازد. 
در روایتی شریف از امام موسی کاظم(ع) منقول است که: «ما بَعَثَ اللّهُ أَنْبِیاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلی عِبادِهِ إِلاّ لِیعْقِلُوا عَنِ اللّهِ»؛ خداوند پیامبران و فرستادگانش را به سوی بندگانش برنینگیخته، مگر آنكه از طرف خدا تعقّل كنند.
در فرمایش حضرت، یکی از اهداف ارسال رسل، خردورزی عنوان شده است؛ چنانکه امیرالمؤمنین علی(ع) نیز در کلامی نورانی فرموده‌اند: «خداوند در بین مردم پیامبرانی را برانگیخت تا گنجینه‌های پنهان عقل را به قیام وا دارد.»
برخلاف تصور مسیحیت محرف و برخی مسلمین متحجر، انبیا نیامده‌اند تا با دین خود، عقل را تعطیل کنند؛ بلکه آمده‌اند تا عقل را از اوهام و خیالات واهی به سمت درست هدایت کرده و با وحی، آن را تکمیل کنند. 
حضرت کاظم(ع) در روایتی می‌فرمایند: «پس نیكوترین مردم از نظر پذیرش حرف انبیا، بهترین‌شان از نظر معرفت به خداست و داناترین‌شان به كار خدا، بهترین‌شان از نظر عقل است و عاقل‌ترین آنها، بلندپایه‌ترین‌شان در دنیا و آخرت است.» یعنی هر کس به عقل بهای بیشتری بدهد از نظر خداوند، مقام بالاتری در دنیا و حتی آخرت دارد و ایمان به عقل گره خورده است، نه اینکه ضد آن باشد.

تحلیل‌ دو کارشناس برجسته بین‌المللی از چالش آمریکا و کره شمالی
مجتبی برزگر/ با گذشت حدود دو هفته از صدور قطعنامه جدید شورای امنیت بر ضد کره شمالی، جنگ لفظی میان واشنگتن و پیونگ یانگ در روزهای اخیر با اظهارات «اون» و «ترامپ» بالا گرفته است. اما علل جنگ لفظی مقامات کره شمالی و آمریکا چیست؟ با توجه به تشدید تنش در شبه‌جزیره کره، چه سناریوهایی پیش روی آمریکا و کره شمالی وجود دارد؟ پیامدهای ادامه تنش در شبه‌جزیره کره چه خواهد بود؟ برای پاسخ به این پرسش‌ها و روشن شدن برخی ابهامات به سراغ هادی محمدی و سیدحامد موسوی دو کارشناس برجسته حوزه آمریکا رفتیم و درباره این چالش جدید اروپا و شرق آسیا(کره شمالی) به گفت‌وگو نشستیم. مشروح این دیدگاه‌ها را در ادامه از نظر خواهید گذراند.
* زمینه‌ها و دلایل بروز تنش اخیر بین کره شمالی و آمریکا چیست؟
محمدی: بحران کره شمالی و آمریکا سابقه‌ای طولانی دارد. از طریق مذاکراتی که 6+2 به اجرا گذاشتند در آن منطقه و کشورهای پیرامونی با مشارکت آمریکا و کره شمالی به توافق‌هایی دست یافتند. می‌دانید که به واسطه این توافق، کره ‌شمالی در وهله نخست مراکز هسته‌ای خود را تعطیل و حتی یکی از آنها را تخریب کرد، اما به دلیل پایبند نبودن آمریکایی‌ها و برقرار نبودن توازن در اجرای تعهدات، کره شمالی به مسیر پیش از توافقات بازگشت. از آنجا که آمریکایی‌ها در دکترین نظامی جهانی خودشان به اولویت جنوب شرق آسیا تکیه کرده‌اند، در سال‌های اخیر تلاش می‌کنند که محیط پیرامونی چین را به چالش بکشند؛ لذا ‌با اجرای عملیات‌ها، رزمایش‌های نظامی یا استقرار سامانه‌های موشکی در آن مناطق، به ایجاد مناطق بحرانی و کانون‌های پرتنش در این منطقه دامن می‌زنند و زمینه‌های تنش فعلی را فراهم آورده‌اند. از یک سو کره ‌شمالی در دفاع از حق کشورش اصرار دارد و از سوی دیگر آمریکایی‌ها در یک رویکرد مداخله‌گرایانه در این منطقه، درخواست خلع سلاح هسته‌ای کره شمالی را مطرح می‌کنند؛ این درخواست عملاً بن‌بست به وجود آورده است. از یک سو آمریکایی‌ها به دلیل مخالفت شرکای خود در سطح اروپا و سطح همسایگان کره شمالی، مخالف هرگونه اقدام نظامی هستند و فکر می‌کنند هرگونه درگیری نظامی در این مناطق، یک بشکه باروت زیانبار خواهد بود و از سوی دیگر آمریکایی‌ها آماده شروع دور جدید مذاکرات هستند تا تعهداتی بدهند و باز به آنها عمل نکنند؛ به هر صورت در شرایط بغرنجی قرار گرفته‌اند. 
موسوی: اول اینکه کره شمالی در یکی دو ماه اخیر به دو موفقیت دست یافته؛ چرا که توانسته موشک‌های قاره‌پیما را آزمایش کند؛ دوم اینکه توانسته کلاهک‌های هسته‌ای خود را به گونه‌ای کوچک کند که با موشک‌های قاره‌پیما قابل حمل باشد. این دو نکته را وقتی با هم جمع می‌کنیم در می‌یابیم که کره شمالی به احتمال زیاد خواهد توانست خاک آمریکا را با کلاهک هسته‌ای بزند. این موضوع موجبات افزایش تنش جدی بین دو کشور را فراهم آورده است. 

* لفاظی‌ها و تهدیداتی که بین سران دو کشور رد و بدل می‌شود در روزهای اخیر دارای نوسان بوده و گاهی تند و گاهی کند شده است؛ به نظر شما این تهدیدات چقدر واقعی است و در چه صورت می‌تواند به بحران یا یک تنش و درگیری منجر شود؟
محمدی: ناپختگی ترامپ در قبال بحران کره شمالی یکی از دلایل آشفتگی یا برجسته شدن تنش‌ها در این منطقه است؛ یعنی ترامپ به معادلات روابط بین‌الملل و شرایط ویژه جهانی چندان آشنا نیست و وقتی با تهدیدات خاصی که به زبان می‌آورد، فضا و پرونده مربوط به این منطقه را وارد یک مرحله نگران‌کننده می‌کند به همین دلیل مقامات نظامی و مقامات امنیتی و سیاسی آمریکایی برای تبدیل این موضع‌گیری‌های تند ترامپ ترجیح می‌دهند به میدان بیایند و موضع وی را اصلاح کنند. مواضع کره شمالی پیش از اینکه یک موضع تهاجمی باشد، یک موضع دفاعی است. به واقع، در قبال اقدامات نظامی رزمایش‌های تهدیدکننده یا مواضع تهدید‌کننده کره شمالی تلاش می‌کنند یک فضای بازدارنده را به اجرا بگذارند؛ به تعبیر دیگر، از خودشان دفاع کنند. اگر هم قصد تهدید به حمله و به کارگیری سلاح مختلفی را دارند به این دلیل است که مقابل تهدیدات بایستند. در واقع، از یک سو تلاش همسایگان برای آرام کردن مقامات کره شمالی مطرح است و از سوی دیگر تلاش مقامات سیاسی و نظامی آمریکایی‌ برای تغییر مواضع ترامپ که خود این نکته با فراز و نشیب در تنش میان آمریکا و کره شمالی به مرحله بروز و ظهور می‌رسد.
موسوی: بالاخره همیشه احتمال جنگ و درگیری وجود دارد و همین‌طور احتمال اشتباه محاسباتی! اما بیش از اینکه تهدیدات جدی باشد فکر می‌کنم از طرف آمریکا و ترامپ یک جنگ روانی است. ترامپ گزینه‌های مطلوب چندانی در برابر کره شمالی ندارد، یک گزینه حمله نظامی است که خود کارشناسان آمریکایی می‌گویند اگر چنین جنگی میان آمریکا و کره شمالی صورت بگیرد، احتمالاً در چند ساعت اول جنگ بین چند صد هزار نفر تا میلیون‌ها نفر که عمده این کشته‌ها در کره شمالی و ژاپن خواهند بود را شاهد هستیم. از همین رو، کره جنوبی و ژاپن دوست ندارند آمریکا شروع کننده چنین جنگی باشد. عملاً احتمال وقوع جنگ در سطح پایینی قرار دارد، مگر اینکه یک اشتباهی صورت گرفته باشد؛ یک اشتباه محاسباتی! خیلی بعید است. از آن سو هم ممکن است کره‌ شمالی بتواند خاک آمریکا را هدف قرار دهد. برخلاف اینکه در این لفاظی‌ها بر گزینه نظامی تأکید می‌کنند، اما گزینه نظامی در پشت پرده ترامپ، چندان جدی نیست. گزینه دوم بحث تحریم است و تحریم هم احتمالاً گزینه کارسازی نخواهد بود؛ چراکه کره شمالی سال‌های زیادی را تحریم شده، تنها راه تحریم جدی‌تری که الان وجود دارد این است که آمریکا بتواند چین را راضی کند تمام مبادلات تجاری و اقتصادی خود را با کره شمالی لغو کند؛ چون 90 درصد تجارت کره شمالی با کشور چین است، اما چین با اینکه یک سری همکاری‌هایی در روزهای اخیر انجام داده، ‌اما هم اکنون موافق نیست که تمام ارتباطات تجاری و اقتصادی قطع بشود. 
ترامپ تهدید کرده کشورهایی که با کره شمالی فعالیت اقتصادی انجام می‌دهند و به طور خاص چین، اگر به این روند ادامه بدهند، آمریکا با آنها قطع رابطه اقتصادی ـ تجاری خواهد کرد. اما این تهدید هم باز تهدیدی جدی نیست، به دلیل اینکه سالیانه آمریکا با چین 650 میلیارد دلار تجارت دارد و چنانچه این تجارت کاملاً متوقف شود، افزون بر آسیب ‌دیدن چین، آمریکا به مراتب آسیب بیشتری خواهد دید. به همین دلیل این تهدید هم خیلی جدی نیست. گزینه سوم گزینه دیپلماتیک است، البته چندین ماه است که مذاکرات محرمانه‌ای از طریق نمایندگی کره شمالی در سازمان ملل متحد در جریان است، اما مذاکرات دیپلماتیک بعید است آمریکا را به نتیجه مطلوب برساند. دلیل آن هم این است که کره شمالی هم اکنون توانسته موشک‌های قاره‌پیمای قابل حمل کلاهک هسته‌ای تولید کند. خیلی بعید است کره شمالی حاضر باشد از طریق مذاکرات این ابزار بازدارندگی را از دست بدهد.

* نقش بازیگران و کشورهای ثالث و فرامنطقه‌ای مانند قدرت‌های غربی و اروپایی و اعضای ناتو و چین و روسیه را چگونه ارزیابی می‌کنید، به نظر شما آنها چه اهدافی را دنبال می‌کنند؟
محمدی: موضع‌گیری‌هایی که مقامات اروپایی یا روسیه و چین و شرکای آمریکایی آنها مانند کره و ژاپن مطرح می‌کنند نشان می‌دهد که هیچ‌یک از شرکای آمریکایی نه در اروپا و نه جنوب شرق آسیا هیچ تمایلی برای به وجود آمدن یک درگیری نظامی را ندارند. مقامات کره جنوبی به صراحت اعلام کردند از گزینه نظامی پیروی نکرده و از این موضوع استقبال نمی‌کنند. مقامات انگلیسی نیز به صراحت اعلام کردند، ما با آمریکا در این جنگ احتمالی همراه نخواهیم بود؛ اما عملاً همه این بازیگران، از جمله چین و روسیه به دنبال آن هستند که این بحران از طریق گفت‌وگو حل شود. به عبارتی،‌ اینها حتی فشارهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و افزایش تحریم‌ها نسبت به کره شمالی را درمان‌کننده و راهکاری برای مرتفع‌کردن این مشکلات نمی‌دانند. باید در واقع منتظر ماند تا مشخص شود رایزنی‌های پوتین و مقامات ژاپنی و کره جنوبی چه تأثیری در مواضع آمریکایی‌ها خواهد گذاشت.
موسوی: در حال حاضر، بسیاری از آنها به جز چین و کشورهای اروپایی و روسیه تا امروز در بحث کره شمالی بازیگران چندان مهمی نبودند و بعید است بازیگران مهمی بشوند. اصلاً آمریکا اجازه بازی به آنها را نمی‌دهد که آنها بخواهند در این میدان جایگاه خاصی پیدا کنند. تنها جایی که نظرشان مهم است، در هنگام وضع تحریم‌های جدید است که رضایت چین و روسیه را نیاز دارد. 
* با توجه به شعار و وعده انتخاباتی ترامپ مبنی بر توجه به داخل آمریکا، چرا موضوع کره شمالی برای ترامپ آنقدر مهم و حساس شده است؟
محمدی: در واقع «توجه به داخل آمریکا» نظریه‌ای بود که ترامپ در دوره تبلیغات انتخاباتی مطرح کرد و از آن جایی که وی خودش را در عرصه مسائل اقتصادی صاحب‌نظر می‌داند تا مطالب بین‌المللی و جهانی! آمریکا اولویت‌های اصلی خود را در فضای بین‌الملل و سیاست خارجی قرار داده است؛ بنابراین ترامپ ناچار است به نحوی با این رویکردهای بازی‌ قدرت هماهنگ شود و به موضوعات و مسائل مطرح در عرصه جهانی، ‌مانند موضوع کره شمالی، ناتو و معاهدات خارجی با کشورهای خارجی، همچون اقیانوس آرام اقیانوس اطلس و اروپایی‌ها و موضوعات دیگر اهتمام ورزد. 
موسوی: از ابتدا این موضوع را قبول نداشتم که ترامپ می‌خواهد از مداخلات بین‌المللی آمریکا کم کند. ترامپ هیچ وقت چنین نگرشی نداشته است! وی می‌گفت: ترامپ می‌گفت آمریکا باید بار دیگر قدرتمند بشود که این مسئله هیچ‌گاه به این معنی نبوده است که آمریکا بخواهد از مداخلات آمریکایی‌اش کم کند. در حال حاضر، در خاورمیانه نیز آمریکا به دنبال افزایش نیروهایش در افغانستان و عراق است و میزان حملات پهپادهای آمریکایی از دورانی که ترامپ آمده، چهار برابر شده است. همه این موارد نشان می‌دهد، هیچ عنوان قرار نیست آمریکا از مداخلات بین‌المللی‌اش کم کند؛ در عین حال که این کشور چالش‌های داخلی بسیار جدی دارد و این موارد هم برایش اهمیت دارد.

* با وجود همه لفاظی‌ها و تهدیدات سران و مسئولان آمریکایی درباره کره شمالی، اما در عرصه عمل و تحقق عملیاتی آنها نوعی صبر و خویشتن‌داری ملاحظه می‌شود؛ به نظر شما علت این موضوع چیست؟
محمدی: آمریکایی‌ها فکر می‌کنند از طریق متشنج کردن منطقه و امنیتی کردن فضای شرق آسیا می‌توانند بهره‌های راهبردی خودشان را دریافت ‌کنند. بنابراین آمریکایی‌ها در وهله اول از طریق متمرکز شدن روی این بحران، تلاش می‌کنند حضور نظامی خود را در این منطقه توجیه کنند. نکته دوم این است که آمریکایی‌ها از طریق تنش و تهدیداتی که برای کره ‌شمالی مطرح می‌کنند، به دنبال آن هستند که یک رویه امنیتی و حقوقی در این منطقه به اجرا بگذارند تا بتوانند اراده سیاسی و امنیتی خودشان و بعد بازیگران این منطقه را به نمایش بگذارند. بازیگرانی مانند چین و روسیه به این مسائل واقف هستند. آمریکا به این بهره‌های راهبردی نیازمند است؛ به همین دلیل از پیشنهاد و درخواست آمریکا برای اینکه روسیه، چین و کره شمالی را مهار کنند، استقبال نمی‌کنند. 
موسوی: دلیل خویشتن‌دار بودن آمریکا در صحنه عمل این است که آمریکا هم اکنون گزینه چندان مطلوبی ندارد. در واقع، گزینه نظامی پیامدهای بسیار جدی و گسترده‌ای برای کره جنوبی، ژاپن و حتی خود آمریکا خواهد داشت؛ به همین دلیل آمریکا تأکید دارد ترامپ کار نسنجیده‌ای انجام ندهد که بعید است حمله نظامی انجام بدهد.