الهی دردهایی هست 
كه به هیچ گوشی نمی‌توان گفت
گفتنی‌هایی هست 
كه هیچ قلبی محرم آن نیست
الهی تلاش‌هایی هست 
كه جز به مدد تو ثمر نمی‌بخشد
تغییراتی هست 
كه جز به تقدیر تو ممكن نیست
دعاهایی هست 
که جز به آمین تو اجابت نمی‌شود
الهی قدم‌های گمشده‌ای دارم 
كه تنها هدایتگرش تویی
افكار آشفته‌ای دارم، 
كه تنها سامان‌دهنده‌اش تویی
الهی امروز برای من تو دعا كن...
مردى صحرانشين از امام باقر(ع) پرسيد:
 آيا تاکنون خداى را به هنگام عبادت ديده‏‌اى؟ 
امام باقر(ع) فرمود: 
من خدايى را كه نديده باشم عبادت نمى‌‌كنم. 
مرد گفت: چگونه او را ديده‏‌اى؟!
فرمود: چشم‌هایم او را آشكارا نديده است، 
ولى قلبم با حقيقت ايمان او را مشاهده كرده است.
احقاق‌الحق، ج 12، ص 168

به بهانه 20 شهریور، روز ملی سینما
 مهدی امیدی/ گذشته سینمای ایران پر از حلقه‌های مفقوده است که مورخان هنر هفتم کمتر به آنها اشاره می‌کنند. کتاب‌ها یا جزوه‌هایی که اغلب درباره تاریخ سینما منتشر می‌شود یا در اختیار هنرجویان و دانشجوهای سینما قرار می‌گیرد، به دایره‌المعارف‌هایی خنثی و بدون تحلیل عمیق و دقیق می‌مانند؛ اما چرا شناخت واقعی گذشته سینما مهم است؟ چون بسیاری از مشکلات و کاستی‌های امروز سینما در ایران، در گذشته یک‌صد ساله آن ریشه دارد. هنر هفتم در کشور ما همچون کوه یخی است که تنها قله آن پیداست و بخش اعظم آن پنهان مانده است. برای رسیدن به فهم دقیق هویت سینما و تجویز نسخه‌های شفابخش برای آن باید بدانیم که سینما چگونه در ایران رشد و نمو پیدا کرد و چه کسانی و با کدام اهداف، آن را در اختیار گرفتند؟
دستگاه «سینماتوگراف» در سفر مظفرالدین شاه قاجار به اروپا در سال 1279 هجري شمسي (1900 ميلادي) وارد ايران شد. نخستين تحليلي كه مي‌توان درباره اين اتفاق تاريخي با نگاه جامعه‌شناختي ارائه داد، اين است كه «سينماتوگراف» پدیده‌ای وارداتي و غير بومی بود كه وارد ساختار فرهنگي و اجتماعي ايران شد. گفتنی است، در آن زمان سينماتوگراف وسيله‌اي براي عياشي شاه و درباريانش بود.
اما نكته مهم كه در برخورد سينما و دين در ايران نقش تعيين‌كننده‌اي داشت، متوليان اوليه اين سينماست. اولین سالن عمومی سینما در ایران را میرزا ابراهیم‌خان صحاف‌باشی به وجود آورد. او در سانفرانسیسکو عتیقه‌فروش بود و به نوشته ناظم‌الاسلام کرمانی در کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان»، به عضویت انجمن مخفی دوم در دوران مشروطه درآمد. انجمنی که اساساً فراماسون‌ها تشکیل داده بودند و بعداً پایه و بنیاد سازمان‌های تروریستی، همچون کمیته مجازات شد. نخستین حلقه سالن‌های نمایش در ایران را علی وکیلی و اسحاق زنجانی تأسیس کردند که هر دو نفر دانش‌آموخته مدارس اتحادیه جهانی صهیونیستی موسوم به «آلیانس» بودند.  
اولین فیلم سینمایی ایرانی با نام «آبی و رابی» در سال 1309 را «آوانس آگونسيان» ساخت که در تاريخ 12 دی همان سال در سینما مایاک تهران پخش شد. این فیلمساز، یک مهاجر روس‌تبار بود. فیلم دوم را هم همین فرد در سال 1312 با عنوان «حاجی‌آقا آکتور سینما» تولید کرد که هر دو فيلم تصويري تيره و تار از مذهب و اقشار مذهبي نمايش مي‌دادند.
اما سومين فيلم سينمايي تاريخ ايران كه اولين فيلم ناطق ايراني نيز محسوب مي‌شود، «دختر لر» ساخته اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا نام دارد. «دختر لر» فیلمی در پروپاگاندای رژیم تازه تأسیس شده رضاخانی به نظر می‌آمد (که در همان عنوان فرعی‌اش، یعنی «ایران دیروز و ایران امروز» تبلور می‌یافت)؛ سكانس پاياني اين فيلم بسيار قابل توجه است. پس از عکسی از کره زمین، تصویر درشتی از ستاره شش‌پر داوود (نشانه صریح صهیونیسم) نمایش داده می‌شود که بزرگ و بزرگ‌تر شده و سپس ثابت مانده و در دل آن ستاره شش‌پر، تصویر رضاخان با کلاه شیر و خورشید نمایان می‌شود.
يكي ديگر از افرادي كه سهم عمده‌اي در شكل‌گيري سينماي ايران در دوران پهلوي داشت، دكتر اسماعيل كوشان بود که با سرمایه تعدادی از یهودیان داخلی و خارجی هواخواه رژیم صهيونيستي، همچون سلیم سومیخ و شرکایش در سینمای همای، یعنی سلمان هوگی، ملهب، جدا و همچنین یهودیان مصری، مانند کریم بلاط و گرجی عبادیا و یهودی دیگری به نام «عنادیان»، پارس فیلم را تأسیس کرد که محل تولید فیلم فارسی بود. از اوايل دهه 40 و با اجراي برنامه‌هايي، چون انقلاب سفيد شاه و اصلاحات ارضي، شاهد گسترش شهرنشيني در ايران بوديم. از سوی ديگر، در جامعه شهري ايران، فاصله طبقاتي شديدي شكل گرفت و مسئله شمال شهري و جنوب شهري از همين زمان پيش آمد؛ جریان فیلم فارسی سعی داشت شرایط تازه تحمیل شده بر جامعه ایرانی را توجیه و تئوریزه کند و هضم آن را برای طبقه فرودست ساده گرداند. طبیعی بود که در این میان آثاری مخالف این موج ایجاد شده جایی نداشتند. آغاز این موج فیلم فارسی، فیلم‌هایی مانند «آقای قرن بیستم»، «قهرمان قهرمانان» و «گنج قارون» (هر سه ساخته سیامک یاسمی) بودند که تیپ علی بی‌غم (با بازی فردین) را به سینمای ایران عرضه داشتند.
در اواخر دهه 40 و اوايل دهه 50 جريان جديدي در سينماي ايران پا گرفت كه به موج نوي سينماي ايران معروف شد؛ موجي كه البته باني اصلي آن فرح ديبا (همسر محمدرضا شاه) بود. اين جريان نيز هيچ ربطي به مردم و فرهنگ ديني و بومي ايران‌زمين نداشت و الگوي آن فيلم‌هاي روشنفكري اروپا بود. 
طی سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، هرزگی و دین‌ستیزی از سینمای ایران دور شد و مضامین انسانی و اخلاقی گسترش یافت. سینمای دفاع مقدس نیز به منزله بومی‌ترین نوع در هنر هفتم ایران پدید آمد؛ اما دو جریان فیلم فارسی و سینمای جشنواره‌ای که طی سال‌های گذشته جایگاه خود را تثبیت کرده بودند، در دو دهه اخیر بار دیگر احیا شدند و به راه خود ادامه دادند.

به ظاهر بعضی از وزرای دولت یازدهم، در یادداشتی محرمانه به وزیر بعدی (که بعضاً خودشان هستند) گزارشی مختصر از دوره‌ وزارت خود داده‌‌ و آنها را از تجربیات‌شان بهره‌مند کرده‌اند. در ادامه، نگاهی به این یادداشت‌ها انداخته‌ایم‌.
وزیر ارتباطات: یا چهار تا صفر بو‌د یا یک دو سه چهار، نشد چهار تا یک رو بزن.
وزیر امور خارجه:  keep kalm and bekhand ta donya behet bekhande
وزیر بهداشت: آفرین... آفرین... چه پسر خوب و مؤدبی؛ باریک‌الله، باریک‌الله.
وزیر نفت: پیرم و پیرم می‌لرزم، به صد جوون می‌ارزم.
وزارت ورزش و جوانان: همممممممممم
وزارت راه و شهرسازی: خوشم می‌آد وزارت رو هم بیمه کردما.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی: دوتاش رو بذار، دوتاش رو نذار، دوتاشم برو، همین‌طوری ادامه بده تا سرگرم کنسرت بشن.
وزارت آموزش‌وپروش: ترتیب اعداد این‌جوریه؛ شش، هفت، باقرزاده، نه، هشت، ده.
وزارت صنعت: نندازی گردن ما همه‌چی روها، «دولت قبلی» خودمونیم، نامردی نکن.
افشار جابری


 افتتاح نمایشگاه پوسترهای شهید حججی
نمایشگاه «راهی که از سر گرفتیم» شامل ۴۶ پوستر با موضوع شهید محسن حججی در حوزه هنری افتتاح و جدیدترین نقاشی عبدالحمید قدیریان برای شهید حججی رونمایی شد. در این مراسم که مدیران حوزه هنری، از جمله محسن مؤمنی‌شریف، محمد حمزه‌زاده، فاضل نظری و سید مسعود شجاعی‌طباطبایی هم حضور داشتند، شجاعی‌طباطبایی گفت: «در این نمایشگاه آثاری از نقاط مختلف کشور وجود دارد و به تهران محدود نشده است.» مدیر مرکز هنرهای تجسمی حوزه هنری ادامه داد: «تعدادی از پوسترها سفارش داده شده‌اند و تعدادی هم به صورت خودجوش صورت گرفته است. ضمن اینکه تعداد پوسترهای ارسالی بسیار بیشتر از این بود؛ اما تعداد ۴۶ پوستر گزینش شد.» شجاعی‌طباطبایی خاطرنشان کرد: «ان‌شاءالله در مراسم تشییع پیکر مطهر شهید برخی از این پوسترها تکثیر شده و در اختیار مردم قرار می‌گیرد. ضمن اینکه سعی کردیم این آثار را در اماکن عمومی، مانند مترو در معرض دید مردم قرار دهیم.» مدیر مرکز هنرهای تجسمی حوزه هنری در پایان گفت: «حوزه هنری در همه استان‌های کشور فعال است و لوح فشرده فایل پوسترها را به همه مراکز خود می‌فرستیم تا در شهرستان‌ها هم در اختیار عموم قرار گیرد. همچنین، فایل با کیفیت این پوسترها در فضای مجازی ارائه می‌شود تا برای کارهای چاپی و ... به راحتی در اختیار علاقه‌مندان باشد.»



استقبال از سینمای انقلاب در کردستان
مسئول اکران جشنواره عمار در راهیان نور غرب گفت: «برخلاف تبلیغاتی که درباره امنیتی بودن کردستان می‌کنند، فضای خوبی برای فعالیت فرهنگی دارد.»
 صادق افشاری، مسئول اکران فیلم‌های جشنواره عمار در راهیان نور غرب و شمال‌غرب با اشاره به گفته رهبری مبنی بر اینکه «راهیان نور در واقع فناوریِ استفاده از ثروت عظیم و معدن طلای دوران دفاع مقدس است» گفت: «برای استفاده از ظرفیت حضور زائران و خدمات‌رسانی به مردم بومی، بخشی از فیلم‌های عمار را در قالب سینماسنگر و سینماسیار در شهرها و روستاهای این مناطق اکران کردیم. از 25 مرداد تا 8 شهریور آثار جشنواره عمار را در نقاط مختلف این مناطق به نمایش درآوردیم.»
وی در ادامه سخنانش اظهار داشت: «مسئله وحدت از جمله نکاتی بود که در کنار ارتباط با علمای اهل سنت منطقه، در اکران‌ها مدنظر داشتیم؛ به همین دلیل نسبت به پخش آثار مربوط به منطقه تمرکز داشتیم.» افشاری افزود: «مستندهای «هابیل خون و خرما»، «کاک جلال» و «اهل سنت ایران» و نماهنگ «پیشمرگان کرد» از جمله آثاری بودند که با نگاه وحدت، در سینماسنگر پخش کردیم که با استقبال و نگاه مثبت مردم بومی و ماموستاهای منطقه مواجه شد.»


فیلم‌های ضدایرانی
 در ونیز
پس از فیلم «فروشنده» و سرمایه‌گذاری شرکت قطری، این بار این شرکت قطری که وابسته به امیر قطر و متعلق به خواهر وی است، روی فیلم دیگری از ایران به نام «ناپدید شدن» ساخته علی عسکری سرمایه‌گذاری کرده و در اولین مرحله آن را به بخش افق‌های جشنواره فیلم ونیز رسانده است. این فیلم یک قصه از روابط نامشروع دختر و پسری را به تصویر کشیده که‌ گریزان از خانه و خانواده، در بین بیمارستان‌ها سرگردانند و سرنوشت نامعلوم و تلخی در انتظار آنهاست. باز هم روابط نامشروع و باز هم فیلمی ضد خانواده و در مقابل سبک زندگی ایرانی‌ـ اسلامی که آن را مخالف عشق و آزادی‌های انسانی و سبب کشانده شدن آدم‌ها به وادی‌های ممنوع نشان می‌دهد.


دلاوری‌های گردان عمار
 در «تنگه ابوغریب»
فیلم سینمایی «تنگه ابوغریب» تازه‌ترین ساخته بهرام توکلی از جدیدترین محصولات مرکز فیلم و سریال سازمان اوج آخرین روزهای پیش‌تولید را سپری می‌کند.
جواد عزتی، امیر جدیدی، حمیدرضا آذرنگ، علی سلیمانی، قربان نجفی و مهدی قربانی جلوی دوربین «تنگه ابوغریب» خواهند رفت. مجید خضوعی ابیانه نیز مدیریت فیلمبرداری کار را برعهده خواهد داشت. فیلم سینمایی «تنگه ابوغریب» روایتی است از دفاع دلاورمردانه گردان عمار در برابر لشکرکشی رژیم بعث به فکه و شرهانی و روزهای رشادت و مظلومیت بچه‌های گردان عمار در روزهای آخر دفاع مقدس در منطقه حساس تنگه ابوغریب را به تصویر می‌کشد.


انتشار اشعار موسوی‌گرمارودی در ارمنستان
گزیده اشعار سیدعلی موسوی‌گرمارودی شاعر معاصر کشورمان به زبان ارمنی چاپ و منتشر شد.
این مجموعه که «باغ سنگ» نام دارد، از هفت بخش شعرهاي آزاد، نيمايي‌ها، چكامه‌ها، ‌قطعه‌ها، غزل‌ها، مثنوي‌ها، رباعي‌ها و چهارپاره‌ها تشكيل شده كه در مجموع 82 سروده را شامل می‌شود.
مجموعه «باغ سنگ» را ادوارد حق‌وردیان به زبان ارمنی ترجمه کرده و انتشارات «ادیت پرینت» ارمنستان در 110 صفحه به چاپ رسانده و منتشر کرده است.
موسوی گرمارودی از سال ۸۴۳۱ فعالیت‌های ادبی و هنری خویش را آغاز کرد و توانست جایزه شاعر برگزیده انقلاب اسلامی را دریافت کند.


بزرگداشت سازندگان
 فیلم‌های ضدانگلیسی
مراسم بزرگداشت ابوالقاسم طالبی، کارگردان «یتیم‌خانه ایران» و ضیاءالدین دری، کارگردان «کیف انگلیسی» همزمان با روز مبارزه با استعمار انگلیس، در سفارت سابق آمریکا برگزار شد. در این مراسم که در حاشیه همایش ملی باشگاه خبرنگاران بسیج برگزار شد، سردار نقدی، سردار غیب‌پرور، بیژن نوباوه‌وطن و محمد گلریز برای تجلیل از این دو فیلمساز روی صحنه آمدند. ابوالقاسم طالبی پس از دریافت کارت خبرنگاری افتخاری عنوان کرد: «جای چنین روزی در تاریخ ما خالی بود؛ زیرا انگلیس به ما ضربات زیادی زده است. در مطالعاتی که انجام دادم، متوجه شدم که ما در این زمینه غفلت زیادی کرده‌ایم و به همین سبب انگلیسی‌ها از این موضوع خوشحال هستند.»

در پاسخ به جیمز متیس وزیر دفاع آمریکا که در مصاحبه با یک نوجوان دبیرستانی، خواستار تغییر نظام در ایران شد.
هست نامم جاسم و رزمنده‌ای ایرانی‌ام 
گر تو made in آمریکایی، بنده آبادانی‌ام
صورتم از بوسه خورشید گردیده کباب 
عاشق شامی کباب و جوجه لبنانی‌ام
در هوای گرم خوزستان فلافل می‌خورم 
مست از ادویه تند بلوچستانی‌ام
آفتاب سرخ گشته از توانم روسیاه 
روسیاهت می‌کنم من شیر خوزستانی‌ام
در غبار و ریزگرد و خاک سالم مانده‌ام 
من رئیس مرکز در خاک سالم مانی‌ام!!!
پنجه بوکسم یادگار روزگار کودکی‌ است 
من در آبادان خودم یک رستم دستانی‌ام
چای هم دم می‌کنم اندر دمای شصت‌وسه 
من جوان روزگار روغن حیوانی‌ام
انقلابی بودم و یک انقلابی مانده‌ام 
گرچه بعد از سال‌ها در شرکتی پیمانی‌ام
تا دم جان دادن از ایران حمایت می‌کنم 
هموطن با همت و خرازی و تهرانی‌ام!!
راست می‌گویی بیا با ما بجنگ ای گاو‌مغز!
تا کنم آن کله‌ات را آخور کهدانی‌ام
ارتش بی‌مایه‌ات را پاره پوره می‌کنند 
چند تن از نوجوانان دبیرستانی‌ام
هی برو با خل‌گری‌های ترامپت ناز کن 
هی از آن کله هویج زشت می‌ترسانی‌ام؟!
نامه‌ام را چند بار ای بی‌مروت دوره کن 
تا بفهمی و بدانی من یل ایرانی‌ام ….
امیر معظمی
نماز پنجگانه
پنج نوبت می‌نشینم با حبیبم، روبه‌رو
قصه دل می‌سرایم در حضورش با وضو
با عطوفت، او اجازت می‌دهد این ذره را
ایستم، گاهی نشینم، بی‌تکلّف روبه‌رو
صبحدم از خواب برخیزم، به میل و اشتیاق
می‌کنم آغاز با مولای عالم گفت‌وگو
ظهر می‌خوانم نماز عشق، با او متصل
بی‌صدا، آرام می‌گویم حدیث خوبرو
عصر همراه طبیعت، می‌کنم راز و نیاز
صادقانه، باخلوص مخلصان بی‌های‌وهو
مغرب از ره می‌رسد پرواز دیگر می‌کنم
تا بیابم رستگاری در جهان، با نام او
در شب تاریک می‌جویم حقایق، در عشا
در پی لیلی، چو مجنون عاشقم، در جست‌وجو
گاه‌گاهی نیز، توفیق تهجد می‌دهد
اندرون را می‌کند تطهیر گاهی شست‌وشو 

اطاعت
اگر تو بنده باشی، رستگاری
به جز عشق خدا، در دل نکاری
درخت دوستی، در دل نشاندی
اطاعت را، فریضه می‌شماری

اذان صبح
صدا آمد، ز خواب ناز برخیز
ز خود، بر دامن دلدار بگریز
اذان صبح می‌خواند فلانی
اجازت داد دامانش بیاویز
عبدالمجیدفرائی
چون و چرا ممنوع!
اما و اگر هم نداریم
کی و چه وقتش را هم به خدا بسپار
مگر نشنیده‌ای که؛
«کار نیکو کردن از پر کردن است»
تو نیز چنین کن
رسم وفا نگهدار
گوهر شب‌چراغ چشمانت را از راهش برمگیر
دلت را گره بزن به حبل‌المتین
دو دستت را به اخلاص به نیلیِ آسمان بردار
و خلوت کن با خودت و خدای یار
و از صمیم جان دعا کن
مؤکد؛ نه یک بار که صدها بار!
که یار بیاید به سلامت
و برهاند همه را از بند ملامت
بیاییم دست‌ها را با هم بالا ببریم
دستان من، دستان تو و دستان او
بی‌شک بی‌پاسخ برنخواهند گشت
دعا کنیم که خدا ببخشاید دوباره به این سرزمین
عزیز در پس پرده غیبت؛ پسر برومند فاطمه(س) را...
 آرش فهیم/ هالیوود نشان می‌دهد که حتی در یک فیلم فضایی و بدون هیچ ارتباطی با داستان اصلی فیلم نیز می‌توان درباره «سوریه» تاریخ را به سود آمریکا تحریف کرد! 
فیلم «زندگی» (life) محصول 2017 سینمای آمریکا به کارگردانی «دانیل اسپینوزا» یک فیلم علمی‌ـ تخیلی و هیولامحور است که ماجراهای آن در فضا می‌گذرد. یک گروه اکتشافی در فضا، در حال بررسی وجود حیات بر کره مریخ هستند. آنها با موجودی جاندار مواجه می‌شوند و نام او را «کالوین» می‌گذارند. کشف این جانور، موجی از شگفتی و شادی را در این گروه و همچنین مردم زمین ایجاد می‌کند؛ اما دیری نمی‌گذرد که مشخص می‌شود کالوین، یک هیولای کوچک و خطرناک است؛ به طوری که تکثیر سلولی آن بی‌وقفه انجام می‌شود و برای رشد خود، نیاز به تغذیه دارد و به هر چه اطرافش می‌بیند، می‌چسبد و آن را می‌مکد. در این مسیر، همه اعضای گروه اکتشافی، قربانی این هیولای فضایی می‌شوند و فقط دو نفر باقی می‌مانند که سعی دارند تا مردم زمین را با خبر کنند؛ اما هیولا همراه آنها به کره خاکی برمی‌گردد و احتمالاً بقیه داستان، قرار است در سری دوم فیلم به نمایش در بیاید.
فیلم «زندگی» به منزله فیلمی فضایی‌ـ هیولایی، حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد. نه داستان پیچیده و پرجاذبه‌ای در آن دیده می‌شود و نه موضوع یا مفهوم بکری. تقریباً همه زمان فیلم، درون یک سفینه می‌گذرد. جلوه‌های بیرونی و فضایی که یکی از جذابیت‌های این نوع فیلم‌ها هستند، کمتر به چشم می‌خورد و در مقایسه با آثار مشابه و به ویژه فیلم «جاذبه» پیشرفتی به حساب نمی‌آید. با اینکه ـ همان‌طور که در نقدهای منتقدان خارجی درباره این فیلم هم آمده‌ـ مضمون هیولایی این فیلم هم تقلیدی از «بیگانه» ریدلی اسکات است.
اما نکته مهم درباره این فیلم برای ما اشاره کوچک و گذرای آن به سوریه است. در یکی از سکانس‌های میانی فیلم، وقتی شخصیت محوری و محبوب فیلم، دیوید جوردن با بازی «جک جینلهال» در حال گفت‌وگو با یکی از همکاران خود است، اشاره می‌کند که پیش از فضانورد شدن، سرباز ارتش آمریکا بوده است. او خاطره‌ای از دوران خدمت در این ارتش بیان می‌کند و می‌گوید؛ «در سوریه، بیمارستان ساختند»(!) همین جمله کوتاه و گذرا در فیلمی مهیج و سرگرم‌کننده، روی ناخودآگاه انبوه مخاطبان بین‌المللی فیلم، به سود ارتش آمریکا تأثیر می‌گذارد. آن هم در وضعیتی که همگان می‌دانند، نظامیان آمریکایی در جنگ اخیر، نه تنها هیچ‌گاه در سوریه بیمارستان نساختند؛ بلکه بارها بیمارستان‌ها و منازل مسکونی را هدف بمباران قرار دادند! نکته جالب اینکه درست در روزهایی که فیلم «زندگی» روی پرده سینماهای جهان بود، آمریکایی‌ها بیمارستان متعلق به پزشکان بی‌‌مرز را در سوریه، بمباران کردند! 
در این فیلم هم برتری نژادی آمریکایی‌ها به مخاطب القا می‌شود. به طوری که همه اعضای گروه اکتشافی که متعلق به نژادها و ملیت‌های دیگر هستند، به دست هیولای مریخی به قتل می‌رسند و فقط دو نیروی آمریکایی هستند که تا پایان به نبرد با کالوین ادامه می‌دهند و زنده می‌مانند.