به هر اندازه «جن» از ذکر بسمالله میترسد
گروهی اندک، از آنکه شویم آگاه میترسد
فساد و پول وقتی میخرد افکار انسان را
بلندای قلم از قدرتی کوتاه میترسد
فراموشش شده گاهی اصول انقلابیها
و اصلاحات ایشان هم از این راه میترسد
زمین گرم خورده آنچنان تولید ایرانی
که گاو پا ما هم از نبود کاه میترسد
عرق بر چین پیشانی، جواب کودکش باشد
پدر از چین و از دلالی و بنگاه میترسد
اگر در گور خود خوابیده امشب طفلِ بیخانه
کجا یوسف از افتادن درون چاه میترسد؟!
حواسم پرت کنسرت و گلاب و عیش و مُدها شد
نفهمیدم که انسان گاهی از یک آه میترسد
به تخممرغ خوش بودیم و رانش قسمت خوبان
گران شد، مرغمان هم از ژنِ روباه میترسد
از آن روزی که سیمان شد نهال علم این کشور
گلابی از درخت و مجلس و بدخواه میترسد
نباشد کمتر از موشک، ثواب پرت کردنها
که دشمن از همان خودکارها هم گاه میترسد
اگر توتال شد امضا، مراقب باش بیش از پیش
دکل از گم شدن شبها میان راه میترسد
خدایا صاف کن لطفاً دهان هالهبینان را
که از این هالههای نورگستر، ماه میترسد
مگر ایشان نمیبوسد دهان منتقدها را
چرا پس منتقد مانند عصر شاه میترسد
سخن کوتاه باید کرد و دوزخ رفت از سرما
که امشب شاعر از چوب ندامتگاه میترسد
محمد ایوبینیا