هنگامی که از درون زلال باشی 
خداوند به تو نوری می‌بخشد، آنچنان که ندانی
و مردم تو را دوست مي‌دارند از جایی که ندانی
و نیازهایت برآورده شود از جایی که گمان نبری
این یعنی پاک‌نیتی
و پاک نیت کسی است که برای همه، بدون استثنا خیر بخواهد.
چون می‌داند؛
سعادت دیگران از خوشی او نمی‌کاهد.
و بی‌نیازی آنها از ثروت او کم نمی‌کند.
و سلامت آنها عافیت و آرامش او را سلب نخواهد کرد.
پس چه زیباست که همیشه نیک‌اندیش و خیرخواه باشیم.
امام رضا(ع) فرمودند: «بر کسى چون حسین باید که گریندگان بگریند؛ زیرا که گریستن بر او گناهان بزرگ را مى‏‌زداید.»
حضرت(ع) سپس فرمود: «چون ماه محرّم مى‏‌رسید، کسى پدرم را خندان نمى‌‏دید. غم و اندوه بر او چیره بود تا آن که ده روز مى‏‌گذشت، روز دهم روز سوگوارى و اندوه و گریه او بود و مى‏‌فرمود: این روزى است که حسین(ع) در آن کشته شد.»
وسائل‌الشیعه
 ج 10، ص 394

نگاهی به سریال گسل
 مهدی امیدی/ «گسل» از معدود سریال‌های صداوسیماست که می‌توان آن را یک کمدی سیاسی دانست. فیلم‌های سیاسی در قالب کمدی سابقه چندانی در سینما و تلویزیون ما ندارد. «اخراجی‌ها 3»، «چک برگشتی»، «علی‌البدل»، «غیر علنی»، «مومیایی 3»، «روباه» و... از معدود آثاری هستند که طی 40 سال گذشته با رویکرد طنز و هجو به مسائل سیاسی روز توجه کرده‌اند. یکی از دلایل این کمبود هم حساسیت‌های موجود در حوزه سیاست است. با اینکه هیچ محدودیتی از سوی حاکمیت یا رسانه ملی برای نقد طنزآمیز مسئولان یا جریان‌های سیاسی وجود ندارد، اما کمتر کسی جسارت پرداختن به چنین موضوعاتی را دارد. این در حالی است که از طریق کمدی می‌توان به طور غیر مستقیم چالش‌ها و کژتابی‌های سیاسی را نقد کرد. از همین رو، این موضوع را که صداوسیما به تولید و نمایش یک سریال سیاسی کمدی ورود پیدا کرده است، باید به فال نیک گرفت. 
«گسل» درباره معاون یکی از وزارتخانه‌هاست که در آستانه راه‌اندازی یک سد، به وجود کاستی‌هایی در آن پی می‌برد و از سمت خود استعفا می‌دهد. او در ادامه با همراهی محافظ خود دچار چالش‌های خاصی می‌شود که خانواده‌اش را هم درگیر می‌کند. محور داستان در این سریال، جایی است که برای بسیاری از مردم جاذبه دارد؛ زندگی شخصی و خانوادگی سیاستمداران و مسئولان رده بالای نظام، برای بسیاری از مردم جزء اسرار است. برخی تصورات خاص و خارق‌العاده‌ای درباره خلوت این گروه از آدم‌ها دارند؛ موضوعی که در سال‌های اول انقلاب کمتر برای مردم مسئله بود؛ چون شخصیت‌های تراز اول نظام در آن دوران، همواره در بین عامه مردم حضور داشتند و به طور مکرر دیدارهای مردمی برگزار می‌کردند؛ اما در این دوران، بسیاری از دولتمردان و مسئولان، حتی با اصحاب زمینه کاری خود نیز به ندرت دیدار دارند. برای نمونه، در عرصه سینما، بسیاری از سینماگران از این گلایه دارند که رؤسای این حوزه، حاضر به شنیدن درد دل‌ها و حرف‌های آنها نیستند؛ اما سریال «گسل» سعی کرده است ضمن شوخی با مسئولان و اهالی سیاست، نشان دهد که بسیاری از این مردان یا زنان نیز همچون دیگر مردم زندگی می‌کنند؛ خانه آنها هم شبیه به بقیه است، فرزندان آنها هم به همان مدارس و دانشگاه‌هایی می‌روند که دیگران می‌روند، با بسیاری از مشکلاتی که مردم به آنها مبتلا هستند، دست و پنجه نرم می‌کنند و... . (البته باید حساب برخی از مدیران را از این قاعده جدا کرد)
اما سریال «گسل» نه در طنز و ایجاد موقعیت‌های کمدی حرف تازه‌ای برای گفتن دارد و نه مفهوم و محتوای سیاسی تأمل‌برانگیزی را مطرح می‌کند. آنچه به منزله سیاست در این سریال محور قرار گرفته، در حد نمایش چند مسئول و فرد سیاسی است، نه کشمکش‌هایی که در منازعات قدرت شکل می‌گیرد. البته در قسمت‌های ابتدایی، سکانس‌هایی به راهروهای وزارتخانه فرضی و برخی رقابت‌ها و منازعات میان صاحب‌منصبان اختصاص یافته بود؛ اما هر چه جلوتر آمدیم، ماجرا به حاشیه رانده شد و اتفاقاتی بی‌ارتباط با موضوع و ایده اصلی شکل گرفت. داستان سریال در قسمت‌های اخیر به مراحلی رسیده که بیش از آنکه دغدغه‌های سیاسی و اجتماعی را نمایش دهد، به نوعی آب‌بندی شده است و همچون بیشتر سریال‌های تلویزیونی، انتهای سریال به ماجراهای عاشقانه و خواستگاری و ازدواج، آن هم به پیش پا افتاده‌ترین شکل ممکن ختم شده است. این در حالی است که وقتی قهرمان یا شخصیت ‌محوری یک سریال چند ده قسمتی، معاون وزیر است، می‌توان مسائل بسیار مهمی را وارد کار کرد. مسائلی چون آقازادگی، حقوق‌های نجومی، برجسته‌سازی آرمان‌های انقلاب، نقد برجام و مذاکرات هسته‌ای و بین‌المللی، مدیرانی که به مردم وعده می‌دهند، اما عمل نمی‌کنند، مدیرانی که صادق و مردمی هستند و... ؛ اما با وجود این همه مسئله مهم و جذاب در میدان سیاست کشورمان، «گسل» به آنها توجهی ندارد و اگر هم در برخی لحظات به چنین سوژه‌هایی دست می‌اندازد، خیلی زود از کنار آنها می‌گذرد. در نهایت، اصلاً مشخص نیست سریال «گسل» چه اهداف سیاسی یا اجتماعی را دنبال می‌کند! معلوم نیست این سریال در پی نقد دولت است یا دفاع از آن! آیا هدفش دفاع از اصول انقلاب است یا خیر؟ بی‌هدفی، نبود هویت مشخص و نداشتن آرمان (که وجود هر سه، از الزامات ساخت یک اثر سیاسی، چه در قالب کمدی و چه جدی است) محتوای سریال را از نفس انداخته و آن را به نمایشی سرگرم‌کننده محدود کرده است.
با این حال، همان‌طور که در ابتدا بیان شد، اقدام صداوسیما در تولید آثار کمدی با مضمون سیاسی قابل ستایش است و باید زمینه برای پرداختن به موضوعات و چالش‌های مهم عرصه سیاست در قالبی سرگرم‌کننده و طنزآمیز فراهم شود.


کمیته جایزه نوبل اعلام کرد؛ خفاش شب، به دلیل تلاش برای نقل‌وانتقال امن زنان و دختران به مکان‌های خلوت و آرام، نامزد دریافت این جایزه شده است. پیش از این، افراد زیر، همین جایزه را دریافت کرده‌اند؛ باراک اوباما، از زمان کاندیداتوری برای انتخابات، پایان دادن به جنگ عراق را مطرح کرد؛ ولی بعداً گفت چه کاریه حالا؟! او بعدتر به وعده خود عمل نکرد و زندان‌ها و شکنجه‌گاه‌های آمریکا مانند «گوانتانامو» را تعطیل نکرد! شیرین عبادی، کمیته جایزه صلح نوبل علت انتخاب آن را، «تلاش»، عنوان کرد. گرفتن پول از بهائی‌های خائن و نوشتن دادخواست برای آنها، از دیگر فعالیت‌های است. «شیمون پرز، اسحاق رابین و مناخیم بگین»؛ هرسه از اعضای سازمان‌های تروریستی و حرفه‌ای‌های قتل و کشتار هستند که جایزه صلح نوبل را به شایستگی تصاحب کرده‌اند! در همین باره، مناخیم گفت: «من یک تروریست سابق هستم!» از دیگر افتخارات آنان، کشتار دیریاسین (۲۵۰ نفر)، الدوایمه (۵۰۰نفر)، خان یونس(۲۷۰نفر) و صبرا و شتیلا (۸۰۰ نفر) است. آنها در حال انجام این فعالیت‌های صلح‌جویانه، شعار می‌دادند: «‌بدون عاطفه باش تا خدا رحمتت کند!» «آنگ سان سوچی»، سیاستمدار، دیپلمات، دلال، زامبی و مدافع حقوق بشر است! وی تحت تأثیر فلسفه بدون خشونت گاندی و به ویژه مفاهیم بودایی آنقدر بود که نگو! سوچی به منزله رئیس دولت میانمار، درباره قتل‌عام و سوزاندن مسلمانان گفت؛ اینها دعوای زن و شوهری است و ربطی ندارد! در عین حال به بازرسان سازمان ملل، خبرنگاران و حتی پزشکان بدون مرز، اجازه ورود نداد. وی با شوهر انگلیسی و دو پسرش مشکل زبان ندارد. «دالایی لاما» با نام اصلی «جتسون جامفل نگاوانگ لوبسانگ یشه تنزین جیاتسو»، متولد تبت است. تبتی‌ها عقیده دارند که روح لامای قبلی به جای گاو، آفتاب‌پرست یا هرچیز دیگر، بی‌هوا در وی حلول کرده؛ بنابراین او لاماست. دالایی بعد از اینکه هزاران تبتی را به کشتن داد، خودش برای صحبت کردن درباره اهمیت شفقت به منزله سرچشمه شادی‌ها، در تور دور اروپا ثبت نام کرد! انورسادات، یکی دیگر از نوبل صلح‌ گرفتگان است که شیک و مجلسی گروه‌های مصری مخالف خود را اعدام کرد. وی با آزادکردن فعالیت سیاسی برای همه، دستور دستگیری اعضای حزب کمونیست، ملی‌گراها، فمینیست‌ها، اسلام‌گراها، گروه‌های فعال دانشجویی، کاسب‌ها، کارگران، کارمندان و بقیه مردم را صادر کرد. آگاهان عده مفقودین را به دلیل نمایش حرف E روی صفحه ماشین حساب، کمتر از این می‌دانند.            بهزاد توفیق‌فر


 حسین کارگر/ رحمان سیفی‌آزاد که سال‌ها مسئولیت‌های مهمی در صداوسیما داشته، این بار خودش اقدام به کارگردانی یک فیلم سینمایی کرده است. با این حال فیلم اول این مدیر رسانه‌ای، گویای نگاه ضعیف وی به سینما و نمایش است. چرا کسی که سال‌ها تجربه اداره بخش‌های مهمی از مهم‌ترین دستگاه فرهنگی این کشور را برعهده داشته، فیلمی ساخته که مخاطب پس از تماشای آن از هر چه فیلم و سینماست، دلزده می‌شود؟ 
خلق یک ملودرام اشک‌آور و حتی اغراق در نمایش رنج و پریشانی شخصیت‌های فیلم، بیش از هر چیز به ایده‌ای متناسب و خلق قصه‌ای پرکشمکش نیاز دارد، اما رحمان سیفی‌آزاد در فیلم «ماجان» بدون نوآوری و ایده و قصه، صرفاً با ایجاد فضاهای پرتنش و ایجاد تضاد و درگیری مصنوعی و جعلی بین آدم‌های فیلم، با احساسات ـ بهتر است بگوییم اعصاب ـ مخاطب بازی می‌کند!
وجود فرزندان معلول در برخی خانواده‌ها و معضلات نگهداری از آنها انکارناپذیر است، اما در فیلم «ماجان» دقیقاً از زاویه‌ای به این موضوع پرداخته شده که شاید چندان محل چالش و درگیری نباشد.
داستان فیلم بر پایه اختلاف زن و شوهر بر سر چگونگی مراقبت از فرزند معلول بنا شده است. مادر به طور طبیعی عاشق بچه است، اما پدر از این موضوع در عذاب است و اصرار دارد که بچه را به آسایشگاه بسپرند. اما دامنه این اختلاف و دعوای بین زن و شوهر بر سر بچه معلول، به طور عجیب و باورنکردنی کش پیدا می‌کند، تا آنجا که مرد کارش به تهمت زدن به همسرش می‌کشد و حتی به گرفتن زن دوم هم اقدام می‌کند. مشخص نیست که با وجود دو فرزند سالم دیگر، رفتن مرد به سمت زن دوم چه ارتباطی به علاقه زن برای نگه داشتن فرزند معلول دارد؟ ضمن اینکه شغل مرد، راننده کامیون معرفی می‌شود و فردی که چنین شغلی دارد، کمتر در خانه حضور دارد و بیشتر وقتش صرف سیر و سفر می‌شود. بنابراین اگر هم بنا بر شکایت و مخالفت با بچه باشد، این زن است که باید مشکل داشته باشد، نه شوهر.
هیچ مسئله واقعی و مهمی در فیلم وجود ندارد و فیلمساز، بدون زمینه‌سازی دراماتیک و منطقی، موقعیت‌های تنش‌زا را یکی پس از دیگری به داستان تحمیل می‌کند. استفاده بیش از حد از تروکاژهای (حقه‌های سینمایی) صوتی و خلق صداهای مهیب هم کمکی به فضاسازی عاطفی فیلم نمی‌کند، چون داستان فیلم باورپذیر نیست.
شخصیت‌پردازی هم عمق ندارد؛ بیرحمی پدر علیه فرزند معلول آن هم در حالی که همه بار مراقبت از بچه بر دوش مادر است و مادر هم این مسئولیت را با کمال میل پذیرفته معنا ندارد. صحنه پایانی و تلاش پدر برای انداختن بچه‌اش به دریا، یک ترفند سوخته برای ایجاد حس ترحم به نفع بچه معلول است. این همه اغراق در نمایش تصویر منفی از یک پدر، ناشی از ضعف اساسی فیلم، یعنی نداشتن ایده زاینده و پویا و مرگ درام است.

 دولت، راه آزادی را بر «دکتر سلام» بست!
با فشارهای غیر قانونی دولت، محل برگزاری جشن چهارمین سالگرد طنز سیاسی «دکتر سلام» تغییر کرد.
در حالی که دست‌اندرکاران جشن دکتر سلام، مجوز قانونی لازم برای برگزاری این مراسم در سالن 12 هزار نفری آزادی را داشتند؛ اما دولت دوازدهم به طور غیر قانونی و بدون هیچ توضیحی، مانع از برگزاری این مراسم در محل مذکور شد. در نتیجه، با هماهنگی‌های صورت گرفته، چهارمین جشن دکتر سلام، پنج‌شنبه 23 شهریور در تالار شهدای هفتم تیر برگزار شد.
علی صدری‌نیا، کارگردان طنز سیاسی «دکتر سلام» دراین‌باره گفت: «مسئولان دولتی، در دو ماه گذشته فشارهای زیادی برای جلوگیری از برگزاری این مراسم به ما اعمال کردند. به طوری که برای دادن مجوز، هر روز ما را بین مراکز مختلف پاس‌کاری می‌کردند تا اینکه در نهایت مجوز لازم صادر شد؛ اما ما را به داخل محل برگزاری این مراسم راه ندادند! تنها چیزی که گفتند این بود که این مراسم در ورزشگاه 12 هزار نفری آزادی نباید برگزار شود و در محل کوچک‌تری باید برگزار شود!»
وی تصریح کرد: «دقیقاً نمی‌دانم از چه چیزی می‌ترسند! شاید از دیدن چهره 12 هزار دانشجوی بانشاط و انقلابی هراس دارند.»

نادیده گرفتن فیلم‌های ارزشی در جشن خانه سینما
فیلم‌هایی چون «ماجرای نیمروز»، «ویلایی‌ها»، «بیست‌ویک روز بعد»، «یتیم‌خانه ایران» و... با اینکه با تحسین و ستایش مردم و اهالی سینما مواجه شدند؛ اما در نوزدهمین جشن خانه سینما، حتی یک جایزه هم نگرفتند!
در این دوره از جشن خانه سینما نیز بیشترین جوایز به فیلم‌های «فروشنده» اصغر فرهادی و «رگ خواب» حمید نعمت‌الله رسید. این در حالی است که فیلم «ماجرای نیمروز» بارها از سوی منتقدان و سینماگران در جایگاه بهترین فیلم سال سینمای ایران شناخته شده بود؛ فیلمی که هم به نمایش جنایات سیاه سازمان تروریستی منافقین در دهه 60 می‌پردازد و هم از نظر ساختاری و تکنیکی، قطعاً از فیلم «فروشنده» کیفیت بالاتری دارد. تحسین از فیلم «ماجرای نیمروز» در جشن منتقدان عواقب فراوانی را به دنبال داشت و سینماگران جشنواره‌ای، حملات زیادی به این فیلم و سازنده آن کردند. به نظر می‌رسد که این فضاسازی‌ها در بی‌توجهی به «ماجرای نیمروز» در جشن خانه سینما موثر بوده است.
گفتنی است؛ مراسم نوزدهمین جشن بزرگ سینمای ایران به ریاست «هارون یشایایی» شامگاه ۲۱ شهریور همزمان با روز ملی سینما در «باشگاه پیام» برگزار شد.


برگزاری سوگواره
 «رکعت به رکعت عاشقی» 
مدیر عامل گروه هنرهای نمایشی بنیاد فرهنگی روایت گفت: «به مناسبت ایام سوگواری و عزاداری حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) و با هدف تلفیق روح حماسی، این رخداد عظیم تاریخی با هنر ارزشمند و فاخر تعزیه و پرده‌خوانی، این برنامه با حضور هنرمندان برجسته نمایش‌های آیینی سنتی از جمله استاد «سیاوش طهمورث» و «سیدعظیم موسوی» و جمعی از فعالان عرصه تعزیه کشور برگزار خواهد شد.» امیر نصیربیگی افزود: «این سوگواره نمایشی از غروب جمعه 31 شهریور مصادف با شب اول محرم‌الحرام تا یک‌شنبه 10 مهر مصادف با شام غریبان حضرت سیدالشهداء(ع) بعد از اذان مغرب به همت گروه هنرهای نمایشی روایت فتح در محل بنیاد فرهنگی روایت فتح واقع در میدان فردوسی برگزار خواهد شد.»


مدافع حرمی
 که به جایزه‌اش نرسید
«حسن عظیم‌زاده» تنها خبرنگاری بود که هنگام توزیع جوایز جشنواره بیستم تولیدات مراکز استان‌ها حضور نداشت، عظیم‌زاده مدتی است که همراه رزمندگان جبهه مقاومت در سوریه حضور دارد.
مهدی آذرمکان، داور کمیسیون خبر بیستمین جشنواره مراکز استان‌ها پس از برگزاری مراسم اختتامیه و توزیع جوایز برگزیدگان در مطلبی در صفحه شخصی خود نوشت:
«حسن عظیم‌زاده تنها خبرنگاری بود که هنگام توزیع جوایز جشنواره بیستم تولیدات مراکز استان‌ها حضور نداشت، عظیم‌زاده مدتی است که همراه رزمندگان جبهه مقاومت در سوریه حضور دارد و مسئولیت اطلاع‌رسانی پیروزی‌های رزمندگان اسلام را برعهده دارد.»


«خوشه‌های خشم»
 درباره فتنه 88 تولید می‌شود
مجموعه مستند «خوشه‌های خشم» درباره ناگفته‌های فتنه سال 88 تولید می‌شود. «مهدی نقویان» کارگردان این مستند، گفت: «خوشه‌های خشم» به زمینه‌ها و ریشه‌های فتنه سال 88 می‌پردازد؛ اما مشکل اصلی این است که عوامل اصلی و دخیل در آن حوادث حاضر به مصاحبه و گفت‌وگو نیستند و این فیلم با تصاویر آرشیوی ساخته خواهد شد.» وی تصاویر شخصی مردم از اغتشاشات و وقایع سال 88 را یکی از منابع تولید این مستند دانست. نقویان در پایان گفت: «مجموعه مستند «خوشه‌های خشم» با تهیه‌کنندگی مرکز بسیج صداوسیما در مرحله پیش‌تولید و جمع‌آوری تصاویر آرشیوی قرار دارد و به مناسبت 9 دی امسال در قالب مجموعه‌ای 10 قسمتی از صداوسیما پخش خواهد شد.»


انتقاد بازیگر نقش «حرمله»
 از ابتذال در سینما
بازیگر سریال «مختارنامه» از گرایش سینمای ایران به ابتذال انتقاد کرد. «انوش معظمی» بازیگر نقش حرمله در سریال «مختارنامه» به «میزان» گفت: «اگر در جمعی خانوادگی به تماشای فیلم‌های در حال اکران بنشینم از دیدن این آثار، شرم می‌کنم. سینمای ما چرا و به چه علت به این سمت رفته و به چه بهایی مخاطب جذب می‌کند و میلیاردی می‌فروشد؟ این بازیگر، روشنفکرمآبی را مشکل این روزهای هنر خواند و تأکید کرد: «شاید برخی روشنفکرانه به موضوع نگاه می‌کنند و خودشان را با دنیای غرب مقایسه می‌کنند که به فرض مثال ما عقب افتاده‌ایم و آنها پیشرفته‌اند؛ اما نباید یادمان برود که ما باید به ارزش‌های اخلاقی خودمان پایبند باشیم. چرا باید همیشه چشم به غرب بدوزیم و خودمان را عقب افتاده بدانیم.»



به هر اندازه «جن» از ذکر بسم‌الله می‌ترسد
گروهی اندک، از آنکه شویم آگاه می‌ترسد
فساد و پول وقتی می‌خرد افکار انسان را
بلندای قلم از قدرتی کوتاه می‌ترسد
فراموشش شده گاهی اصول انقلابی‌ها 
و اصلاحات ایشان هم از این راه می‌ترسد
زمین گرم خورده آنچنان تولید ایرانی
که گاو پا ما هم از نبود کاه می‌ترسد
عرق بر چین پیشانی، جواب کودکش باشد
پدر از چین و از دلالی و بنگاه می‌ترسد
اگر در گور خود خوابیده امشب طفلِ بی‌خانه
کجا یوسف از افتادن درون چاه می‌ترسد؟!
حواسم پرت کنسرت و گلاب و عیش و مُدها شد
نفهمیدم که انسان گاهی از یک آه می‌ترسد
به تخم‌مرغ خوش بودیم و رانش قسمت خوبان
گران شد، مرغ‌مان هم از ژنِ روباه می‌ترسد
از آن روزی که سیمان شد نهال علم این کشور
گلابی از درخت و مجلس و بدخواه می‌ترسد
نباشد کمتر از موشک، ثواب پرت کردن‌ها
که دشمن از همان خودکارها هم گاه می‌ترسد
اگر توتال شد امضا، مراقب باش بیش از پیش
دکل از گم شدن شب‌ها میان راه می‌ترسد
خدایا صاف کن لطفاً دهان هاله‌بینان را
که از این هاله‌های نورگستر، ماه می‌ترسد
مگر ایشان نمی‌بوسد دهان منتقدها را
چرا پس منتقد مانند عصر شاه می‌ترسد
سخن کوتاه باید کرد و دوزخ رفت از سرما
که امشب شاعر از چوب ندامتگاه می‌ترسد
محمد ایوبی‌نیا
دیده بگشا و ببین، معجزه‌ای دیگر را
سر پرشور و دل عاشق و حق باور را!
جوشش خون تو جاری شده تا فرداهاست
همه جا کرب و بلا و همه روز عاشوراست!
فاش کردی به جهان، راز سر و خنجر را
خوانده‌ای روضه سنگین علی‌اکبر را!
 دشمنان را تو اسیران نگاهت کردی
دوست را عاشق و دلداده راهت کردی!
سربلندی تو که در راه خدا، سر دادی
روح آزادی و آزادگی و فریادی!
تو که آمیزه‌ای از عشق و نبرد و مردی 
خلق را محو تماشای نگاهت کردی!
پیکر بی‌سر تو، بیرق پیروزی ماست
آیه محکمی از عشق و ستم‌سوزی ماست!
حرم حضرت زینب کند اعجاز دگر
سر خون می‌شود آری به جهان، راز دگر!
هر شهیدی به سرش، شور حسینی دارد
جلوه خامنه‌ای یا که خمینی دارد!
«عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است!»
معرفت‌الله حاتمی
مرد میدان بود،‌ مرد مصاف، مرد حماسه
مرد حادثه...
فرمانده عشاقی بود که به قصد قربت
راهی قتلگاه شده بودند
مصمم و بااراده...
پشت خاکریزها؛
همان جا که دیگر نه راه پس وجود داشت نه راه پیش
چشمانش را بر هم نهاد
صدای آرپی‌جی بود و خمپاره
نهیب توپ بود و تانک
و دشمنی در همان نزدیکی...
یاد مولا تمام وجودش را پر کرد
نام دلآرای او را بر زبان راند
دلش آرام گرفت
سربند «یامهدی»اش را محکم‌تر بست
به دل دشمن زد؛ به دل سیاهی
وقتی به عقب باز می‌گشت
دستاوردش نور بود...
یقین کرد که در نام مولایش رازی نهفته است