جعفر ساسان- داوود عسگری/در شماره گذشته یکی از دلایل تحول درونی و فکری در فرقه ضاله بهائیت پس از بهاء، ارتباط آنها با مجامع فراماسونری و روشنفکری ذکر شد. در این راستا به ارتباطات امثال میرزاملکمخان با بهائیت اشاره شد که تعریف و تمجید عبدالبهاء، فرزند و جانشین میرزاحسینعلی نوری، از افکار و خدمات ملکم نیز نشان از پیوند وی با بهائیت داشت؛ چنانکه میگوید: «در این جهان هزاران سیاسیون آمدند و رفتند و نشریات بسیار مهم در روی زمین نهادند و الان لا تجد لهم ذکراً و لا اثراً. ملکمخانـ علیهالرحمه والرضوانـ پنجاه سال به نشریات سیاسی پرداخت و ایران را مملوّ از روزنامۀ قانون نمود و مؤسس تحریک افکار گشت.»(1)
به دلیل وابستگی بابیه به استعمار و نجات رهبران آن از اعدام حتمی به دست بیگانگان و از آنجا که بابیه فرقهای واپسگرا و ارتجاعی بود و رهبران آن سواد چندانی نداشتند، میتوان روشنفکران آن دوره، به ویژه ملکمخان را نخستین پیونددهندۀ فکری این فرقه با مدرنیتۀ غربی دانست که در دورههای بعد تأثیر بیشتری بر این جریان گذاشت. پیدایش جریان روشنفکری سکولار وابسته به بابیه، که افرادی مانند میرزاآقاخان کرمانی و شیخاحمد روحی، دامادهای صبح ازل، از چهرههای شاخص آن به شمار میروند نیز حاصل این پیوند است.
میرزاملکمخان سپس به بغداد تبعید شد و تبعید او زمانی بود که میرزاحسینعلی نوری و برادرش صبح ازل نیز به دلیل دست داشتن در توطئۀ ترور ناصرالدینشاه، در همان جا در تبعید به سر میبردند. به نوشتۀ حامد الگار؛ «هنگامی که ملکم در سال 1861م به بغداد وارد شد، عدهای از رهبران بابی که در میان آنها صبح ازل بعدی هم وجود داشت و چند سال قبل از آن از ایران اخراج شده بودند، در آنجا اقامت داشتند و احتمال ملاقات میان آنها امر مستبعدی نیست.»(2)
پس از مانکجی هاتریا، مأموریت وی را اردشیرجی ریپورتر ادامه داد. میراث به جامانده از مانكجی، بستر مناسبی برای فعالیتهای اردشیرجی در ایران فراهم كرد. تشكیل لژ بیداری ایران، ارتباط با بهائیان و تشویق زرتشتیان برای گرایش به مسلك ساختگی و استعماری بهائیت، نفوذ در قوای قزاق و زمینهسازی کودتای 1299ش، از اقدامات اردشیرجی بود كه در تداوم فعالیتهای مانكجی صورت گرفت؛ البته این تحول فکری، در سفر عبدالبهاء به غرب آشکار شد. وی در این سفر، از این دین مدرن غربی رونمایی کرد. به نوشتۀ عبدالله شهبازی؛ «سفر سالهای 1913ـ 1911م عباس افندی به اروپا و آمریکا، سفری کاملاً برنامهریزی شده بود. بررسی جریان این سفر و مجامعی که عباس افندی در آن حضور یافت، نشان میدهد که کانونهای مقتدری پشت این ماجرا حضور داشتند و میکوشیدند تا این «پیغمبر» نوظهور شرقی را بهعنوان نماد پیدایش «مذهب جدید انسانی»، آرمان ماسونیـ تئوسوفیستی معرفی کنند. این بررسی ثابت میکند که کارگردان اصلی این نمایش، انجمن جهانی تئوسوفی، یکی از محافل عالی ماسونی غرب بود... در این سفر، تبلیغات وسیعی دربارۀ عباس افندی بهعنوان یکی از رهبران تئوسوفیسم صورت گرفت؛ در حدی که ملکۀ رومانی و دخترش ژولیا، وی را بهعنوان «رهبر تئوسوفیسم» میشناختند و به این عنوان با او مکاتبه داشتند. عباس افندی در این سفر، با برخی رجال سیاسی و فرهنگی ایران، چون جلالالدوله پسر ظلالسلطان، دوستمحمدخان معیرالممالک داماد ناصرالدینشاه، سیدحسن تقیزاده، میرزامحمدخان قزوینی، علیقلیخان سردار اسعد بختیاری و... ملاقات کرد. این ماجرا، که حمایت کانونهای عالی قدرت جهان معاصر را از بهائیگری نشان میداد، بر محافل سیاسی عثمانی و مصر نیز تأثیر نهاد و عباس افندی پس از بازگشت از این سفر، وزن و اهمیتی تازه یافت.»(3)
اسلمنت بهائی نیز دربارۀ سفر عبدالبهاء به آمریکا و حضور او در مجامع مختلف مینویسد: «... در مدت هفت ماه اقامت مبارک در آن سامان، همواره در حرکت و مسافرت از ساحل به ساحل، به القای خطابات و نطق بین ارباب شئونات مختلفه و در مجامع دارالفنونها بین تلامذه و اشتراکیون و حزب مورمون و کلیمی و مسیحی و زنادقه و مروّجین لسان اسپرانتو و جمعیت صلحجو و حزب افکار جدیده و جمعیت حقوق نسا و در معابد و کنائس ... هیکل مبارک از القای خطابات و نطق، آنی آسوده نبود.»(4)
ارائۀ تعالیم دوازدهگانۀ بهائیت، اصول جدید بهائیت بود که تاکنون کسی از آن خبر نداشت و عباس افندی مدعی بود که منتج از آثار پدرش است.
مهمترین دیدگاهها و مواضع
مهمترین دیدگاهها و مواضع بهائیت را در این دوره، میتوان دربارۀ نهضت مشروطه، قدرتهای بیگانه و ... دانست.
بهائیان، چهرهای دوگانه در نهضت مشروطه داشتند، از یک سو با جریان غربگرای فعال در مشروطه با هدف انحراف آن فعالیت میکردند، از سوی دیگر، خود را حامی حکومت نشان میدادند تا در صورت پیروزی هر یک از طرفین ماجرا، قافیه را نبازند. در این راستا در بحبوحۀ نهضت، عبدالبهاء در لوحی خطاب به ملاعلیاکبر شهمیرزادی، از احبّای بهائی، مینویسد: «از انقلاب ارض طا [طهران] مرقوم نموده بودید این انقلاب در الواح مستطاب مصرّح و بیحجاب، ولی عاقبت سکون یابد و راحت جان حاصل شود و سلامت وجدان رخ بنماید؛ سریر سلطنت کبری در نهایت شوکت استقرار جوید و آفاق ایران به نورانیت عدالت شهریاری [محمدعلیشاه] روشن و تابان گردد. محزون مباشید؛ مکدر مگردید؛ جمیع یاران را به اطلاع و انقیاد و صداقت و خیرخواهی به سریر تاجداری دلالت نمایید؛ زیرا به نص قاطع الهی مکلف برآنند. زنهار اگر در امور سیاسی، نفسی از احبّا مداخله نماید و یا آنکه بر زبان کلمهای براند. از قرار مسموع، بعضی از بیانیها، یعنی تابعین میرزایحیی (ازل) در امور سیاسی مداخله نموده و مینمایند؛ سبحانالله! بدخواهان این را وسیله نموده و در محافل و مجالس ذکر بهائیان مینمایند که آنان را نیز در امور سیاسیه، رأیی و فکری و مدخلی و مرجعی؛ با وجود آنکه بیانیها خصم الدّ بهائیانند ... باری گوش به این حرفها مدهید ... و شب و روز به جان و دل بکوشید و دعای خیر نمایید و تضرع و زاری فرمایید تا اعلیحضرت تاجداری، در جمیع امور نوایای خیریۀ اعلی حضرت شهریاری واضح و مشهور، ولی نوهوسانی چند گمان نمایند که کسر نفوذ سلطنت سبب عزت ملت است؛ هیهات! هیهات! این چه نادانی است و این چه نادانی است و این چه جهل ابدی. شوکت سلطنت، سبب عزت ملت است و نفوذ حکومت، سبب محافظت رعیت؛ ولی باید با عدل توأم باشد. اعلیحضرت شهریاری، الحمدلله شخص مجربند و عدل مصور و عقل مجسم و حلم مشخص. در این صورت باید عموم به خیرخواهی قیام نمایند و به آنچه سبب شوکت دولت و قوت سلطنت و نفوذ کلمه و آبادی مملکت و ترقی ملت است، قیام نماید.(5)
با خلع محمدعلیشاه و پیروزی مشروطهخواهان، رهبر بهائیت به زودی رنگ عوض کرد و در پاسخ به یکی از بهائیان به نام میرزایونسخان چنین نوشت: «طهران جناب میرزایونسخان - (هو الله)
ای ثابت بر پیمان! نامۀ شما رسید. از تفصیل یحیائیها [بابیها] اطلاع حاصل گردید. سبب جمیع اینها اختلاف احبّا است... حال باید محاجّۀ اینگونه امور را کنار گذاشت. حال این امور هر قسم پیش آید، خوش است. بعد درست میشود. اکنون باید به جوهر کار پرداخت و با سیاسیون مراوده کرد و حقیقت حال بهائیان را بیان نمود. از پیش به شما مرقوم گردید که احبّا باید به نهایت جهد و کوشش سعی بلیغ نمایند که نفوسی از بهائیان از برای مجلس ملت انتخاب گردد. ابداً فرصت ندارم؛ مجبور بر اختصارم. عفو فرمایید؛ و علیک البها الابهی.(6)
بنابراین، ماهیت این فرقه را در همین اظهارنظرهای رهبر آن میتوان تشخیص داد؛ فرقهای که دم از دخالت نکردن در سیاست میزند، اما در بزنگاه وارد عرصه میشود و به دنبال بهرهبرداری از نهضتی است که دیگران بهای آن را پرداختهاند.
*پینوشتها در دفتر نشریه موجود است.