مهدي نادري/ اگر از معنا و كارويژه احزاب مدرن فاصله بگيريم، برخي از تشکلها و گروههاي به اصطلاح سياسي را در دوران پهلوي به تسامح «حزب» ميناميم. اما در كنكاش واقعيات سياسي دوران پهلوي با يك سري از تشكّلهاي سياسي مواجه میشویم، كه اگرچه خود را «حزب» مينامند؛ اما با همنوعان خود داراي يك تمايز آشكار هستند. اين احزاب برخلاف احزاب كمونيستي يا ناسيوناليستي كه خارج از قدرت سياسي حاكم شكل گرفتهاند، احزابي هستند كه در درون ساختار قدرت سياسي به دست وزرا، درباريان يا افراد سرسپرده حاكم تأسيس و اداره ميشوند و در راستاي نظام سياسي به افزايش قدرت حكومت وقت همت ميگمارند؛ اغلب اين «حزب»ها تصنعي بوده و به سفارش دستاندركاران حكومتي ايجاد شدهاند و در تقسيمبندي تاريخ فعاليت احزاب با وجود فاصلة زياد با معناي مدرن حزب، آنها را «احزاب دولتي» مينامند. در دوران پهلوي دوم شاهد شكلگيري و حضور برخی از اين احزاب هستيم که به معرفی اجمالی برخی از آنها میپردازیم:
حزب وطن: حزب وطن از نخستين احزاب دولتي سدة بيستم به شمار ميآيد. اين حزب را سياستمدار كهنهكار سيدضياءالدين طباطبايي در سال 1324 تأسيس کرد و روزنامه به سردبيري مظفر بقايي به عنوان زبان رسمي حزب اعلام گرديد كه پس از چندي به «رعد» تغيير نام داده و اين حزب تحتالشعاع آن قرار گرفت. البته عدهاي معتقدند كه حزب اراده ملي، حزب ديگري بود كه با وجود ادامه حيات حزب وطن به دست سيد ضياء تأسيس شد.
حزب دموکرات ايران: احمد قوام در سال 1324 در دوران نخستوزيري خود این حزب را تأسيس کرد. اعضاي اصلي آن از شاهزادگان، اشراف، درباريان، زمينداران و... بودند. اين حزب به دليل نفوذ قوام از جمله قويترين حزبهاي ايران در دوران پهلوي به شمار ميآيد كه ضمن گسترش در نقاط مختلف ايران توانست در مقابل سازمانيافتهترين و ديرپاترين حزب تاريخ معاصر، يعني حزب توده با وجود ائتلاف و يك دوره نزديكي ايستادگي كند. از دستاوردهاي اين حزب، دستيابي به اكثريت كرسيهاي نمايندگي مجلس پانزدهم با كسب 80 كرسي است. اما ديري نپاييد كه این حزب از درون بر سر اختلافات داخلي دچار آنومي شد و در نهايت با بركناري احمد قوام از مسند نخستوزيري از هم پاشيد.
حزب مردم: پس از كودتاي 28 مرداد، شاه به دلايل داخلي و خارجي ناگزير از تأسيس حزب در ايران بود. مسئوليت و تأسيس حزب اقليت حزب مردم در سال 1336 ه.ش بر عهده اسدالله علم گذاشته شد. وی در فاصلة سه سال تا دوران سوم از حيات حزبي در ايران موفق شد عدهاي از روشنفكران، نخبگان دانشگاهي و حتي منتقدان دولت را در درون حزب كنار هم جمع كند. حزب مردم در نخستين انتخابات پارلماني دو حزبي در ايران شركت كرد و با كسب 40 كرسي راهي مجلس شد، اما پس از چندي با مشخص شدن تقلبات وسيع در انتخابات، علم از مسند رياست حزب استعفا داد و دورة نخست فعاليت حزب مردم پايان يافت. پس از سومين دوره از حيات حزبي در ايران، حزب مردم مجدد با جنجالي توخالي به فعاليت حزبي پرداخت و در انتخابات مجلس بيستويكم تا بيستوسوم به ترتيب با 16، 31 و 37 نماينده همچنان نقش اقليت را بازي ميكرد. اما پس از چندي با فروپاشی نظام دو حزبي در ايران، حزب مردم همراه با ديگر احزاب در حزب درباری رستاخيز ادغام شد.
حزب ملّيون: این حزب كه دكتر منوچهر اقبال در خرداد ماه 1337 آن را تأسيس کرد. يكي از احزاب دولتي دهة 30 به شمار ميآيد. پس از چندي اعلام شد دولت دكتر اقبال محتواي حزبي خواهد داشت و ميكوشد «اساسنامة حزب اكثريت مليون» را بر «ساختار دولت» حاكم کند. در ادامة اين سياستها در «روندي تدريجي و مداوم، افراد غيرحزبي و نيز طرفداران و اعضاي حزب اقليت از پستهاي مديريتي ريز و درشت كنار زده شدند و مديريتهاي مهم و حساس در وزارتخانهها و دواير مختلف به اعضاي رسمي حزب واگذار شد. روزنامة «صبح امروز» كه چندي پيش از شكلگيري حزب مليون تعطيل شده بود با سردبيري دكتر الموتي به مثابة ارگان غير رسمي حزب مليون شروع به انتشار کرد، اما در فواصل زماني حيات اين حزب، بيش از 60 عنوان نشريه، روزنامه، خبرنامه و... از اين حزب حمايت ميكردند كه مهمترين آنها از اين قرار بودند؛ «مليون»، «آژنگ»، «اميد ايران» و «بامشاد».
در ميان احزاب دولتي شكل گرفته در اين دوران، جالب اين بود كه روزنامههاي حامي هر حزب، حزب ديگر را به باد انتقاد ميگرفت و فضاي اهانت، فحاشي، هتاکی در ميان طرفداران هر دو حزب دولتي مردم و مليون، موجب بدبيني طبقة روشنفكر نسبت به احزاب شده بود. اين حزب با وجود اينكه حزب اكثريت شناخته میشد، تنها در فاصلة انتخاباتي مجلس بيستم خودنمايي كرد و پس از آن رو به اضمحلال نهاد.
حزب ايران نوين: با روي كار آمدن دموكراتها در آمريكا بنا به اهميت سياسي ـ اقتصادي ايران براي آمريكا، دولتمردان اين كشور درصدد برآمدند بار ديگر فضاي سياسي دموکراتیک را بر جامعة ايران طنينانداز كنند تا از هرگونه شورش، كودتا يا تغيير رژيم كه به ضرر آنها تمام ميشد، جلوگيري به عمل آورند. در اين راستا اعضاي كانون مترقي كه از چند سال پيش اقدام به فعاليتهاي سياسي ميكردند، به تدريج شروع به بازسازي فضاي سياسي براي تأسيس يك حزب جديد به نام «حزب ايران نوين» كردند. سرانجام با تأييد شاه اين حزب با حمایت حسنعلي منصور در آذر ماده 1342 شروع به كار كرد. حسنعلي منصور در همان اوايل شروع كار حزب، ضمن مصاحبههاي متعدد با صاحبان جرايد و خبرنگاران نشريات داخلي و خارجي به طور رسمی حمايت خود را از انقلاب سفيد شاه اعلام کرد و معتقد بود به زودي نه تنها در عرصة داخلي، بلكه در عرصة بينالمللي نيز منزلتي مهم به دست خواهد آورد. اما با اين وجود، از همان آغاز كار، رهبران و مؤسسان حزب به خوبي ميدانستند كه اين حزب «شه فرموده» در ميان توده جايگاهي نخواهد داشت و همان طور كه منوچهر بقايي دبيركل حزب اعلام كرده بود، ديري نپاييد در انظار مردم چنين پردهنمايي شد: «حزب ايران نوين ايدئولوژي خاصي نداشت و از پايين به وجود نيامده بود و برنامه كار دولت و حزب هم از طرف پادشاه تعيين ميشد» روزنامه «نداي ايران نوين» ارگان رسمي اين حزب بود كه در نهايت پس از 10 سال فعاليت دولتي برچيده شد.
حزب رستاخيز: حزب رستاخیز حزبي است که به دستور محمدرضا پهلوي تأسيس شد. وی در 11 اسفند 1353 در حضور نخستوزير، نمايندگان مجلسين شوراي ملي و سنا، رهبران احزاب و مقامات کشوري، تأسيس «حزب رستاخيز ملت ايران» را اعلام کرد و دستور داد تا همه مسئولان، رؤسای احزاب و مردم به عضويت حزب درآيند. همچنين اميرعباس هويدا، نخستوزير را به دبير کلي حزب رستاخیز برگزيد.
يکي از دلايل تغيير فکر شاه را بايد شکست نظام دو حزبي دانست. تا آن تاريخ دو حزب دولتي «مردم» به رهبري امير اسدالله علم و «ايران نوين» به رياست حسنعلی منصور نتوانسته بودند مشارکت سياسي مردم را در جهت اهداف حکومت به دست آورند.
حزب رستاخيز از زمان تأسيس تا انحلال، نقش مهمي در تحولات سياسي، اقتصادي و اجتماعي کشور ايفا کرد. اولين اقدام حزب برپايي انتخابات مجلس بيستوچهارم شوراي ملي بود. حزب رستاخيز براي هر حوزه انتخابيه سه نفر را با تأييد ساواک برای کانديداتوری معرفي ميکرد و مردم ميبايست به يکي از نمايندگان منتخب حزب رأي ميدادند. اين انتخابات در تابستان 1354 ش برگزار شد و بر اساس آمار رسمي 1/5 ميليون نفر به کانديداهاي منتخب رأي داده بودند. مجلسي که اعضاي آن برگزيده حزب رستاخيز بود، در پايان همان سال لايحه تغيير تقويم ايران از هجري شمسي به شاهنشاهي را تصويب کرد. به این ترتيب سال 1355 هجري شمسي به سال 2535 شاهنشاهي تغيير يافت. تغيير تقويم رسمي يکي از نمونههاي آشکار حمله حکومت پهلوي به نمادهاي ديني بود.
از ديگر اقدامات حزب رستاخيز، دعوت زنان به نداشتن حجاب اسلامي در دانشگاهها و فرستادن بازرساني براي بررسي موقوفههاي مذهبي بود. همچنين حزب اعلام کرد که تنها اداره اوقاف مجاز به انتشار کتابهاي مذهبي است.
از آغاز تأسيس حزب رستاخيز تا مهر 1355 هويدا دبير کلي حزب را بر عهده داشت. در اين تاريخ جمشيد آموزگار جانشين او شد. در مرداد 1356 محمد باهري معاون وزارت دربار دبير کل حزب برگزيده شد. در 14 دي 1356 شاه دوباره جمشيد آموزگار را به دبيرکلي حزب رستاخيز انتخاب کرد. پنج روز بعد به دنبال انتشار مقاله «ايران و استعمار سرخ و سياه» و توهين به امام خميني(ره) در روزنامه اطلاعات، تظاهرات ضد حکومت پهلوي در شهر قم به وقوع پيوست. در جريان حوادث انقلاب، حزب رستاخيز در امور سياسي ايران هيچ نقش مهمي ايفا نکرد و دفاتر حزب يکي از مکانهايي بود که مورد حمله ناراضيان قرار ميگرفت. سرانجام در زمان نخستوزيري شريفامامي، حزب رستاخيز در هشتم مهر ماه 1357 به طور رسمي منحل شد.
پس از تشکيل حزب رستاخيز، شاه به نزديکان خود گفته بود: «حزب رستاخيز آخرين برگه است، اگر موفق نشويم راهحل ديگري براي ادامه حکومت وجود ندارد.» جالب اينکه شاه پس از ترک ايران در آخرين کتابش، «پاسخ به تاريخ» نوشت: «ايجاد حزب رستاخيز يک اشتباه بود.»