حجت‌الاسلام محمدیان گفت: در جامعه‌ای که عمل به حق و صبر در آن وجود نداشته باشد، ایمان آرام‌آرام از آن خارج می‌شود و مردم طعم حیات طیبه را نمی‌چشند. در کنار مکمل‌های ایمان، برخی مسائل هستند که به ایمان ضرر وارد کرده و آن را نابود می‌کند که تن دادن به ظلم یکی از این مسائل است. یکی از بدترین ظلم‌ها، ظلم به بیت‌المال است که سبب می‌شود شکم‌ها از حرام پر شود و همین امر سبب شد در مقابل امام حسین(ع) بایستند و او را شهید کنند.
حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمهدی میرباقری
کاروان اسرای اهل‌بیت(ع) به کوفه رسیدند و اهل‌بیت(ع) را بر شتران بی‌محمل سوار کردند و... و با آن کیفیت وارد شهر کردند، سعی کردند هر چه می‌توانند این جمعیت را تحقیر و کوچک کنند. اگرچه اهل‌بیت(ع) و اولیا خدا و مؤمنان به هیچ وجه به ذلت باطنی دچار نمی‌شوند و همه اینها، ظاهر کار هست. پس ابن‌زیاد دستور داد اهل‌بیت(ع) را به دارالاماره بردند. وجود مقدس زینب کبری(س) بر ابن‌زیاد وارد شد، در حالی که خود را مخفی می‌کرد و کهنه‌ترین لباس‌ها را به تن کرده بود. ابن‌زیاد سؤال کرد که این کیست؟ وقتی معرفی کردند که این بانو، زینب کبری است، شروع کرد به زخم زبان زدن و گفت: «کَیْفَ رَاَیْتِ صُنْعَ اللهِ بِاَخیکِ»؟ کار خدا را با برادرت چگونه دیدی؟ زینب کبری(س) جواب فوق‌العاده عجیبی دادند و فرمودند: «ما رَاَیْتُ اِلاّ جَمیلا»؛ من جز زیبایی ندیدم. جمعیتی بودند که خدای متعال شهادت را برای آنها نوشته بود و به شهادت رسیدند.
 حال اینجا دو سؤال مطرح می‌شود؛ یکی اینکه چگونه زینب کبری(س) توانستند به درک این جمال، نایل شوند؟ دوم اینکه حالا واقعاً زیبایی این صنع خدا در کجا بود؟ این شهادت سنگین، این اسارت، کجای اینها زیبا بود؟

انواع چهره‌ها و افعال در کربلا
در کربلا سه چهره و به اصطلاح سه فعل وجود دارد؛ یک چهره این حادثه عظیم، کار دشمنان سیدالشهداء(ع) است که به هیچ وجه کارشان زیبا نیست و هیچ زیبایی در کار آنها نیست و کارشان درنهایت زشتی و پستی است و کار زشت را در زشت‌ترین صورت انجام دادند. هیچ لزومی نداشت که برای به شهادت رساندن سیدالشهداء(ع) این همه جنایت کنند و هیچ لزومی نداشت در حق اهل‌بیتش این همه ستم کنند. امام سجاد(ع) وقتی در دروازه مدینه مسائل پیش آمده را برای مردم توضیح دادند جمله خیلی شگفت‌انگیزی فرمودند که «اگر جدم رسول سفارش می‌کرد که ما را اذیت کنند، بیش از این دیگر جا نداشت که ما را اذیت کنند. اگر به جای دستور به مودت، دستور به ایذاء می‌دادند، ممکن نبود بیش از این اذیت کنند. یعنی پیمانه را پر کردند. 

چهره نورانی کربلا
چهره دوم عاشورا؛ کار سیدالشهداء(ع) و اصحاب ایشان است. هر چه دستگاه بنی‌امیه شیطنت و معصیت و طغیان کردند، این طرف شما خضوع، خشوع، بندگی، تواضع، تسلیم و رضا را می‌بینید. بالاتر از بلای عاشورا دیگر برای احدی رقم نخورده است و سیدالشهداء(ع) در متن این بلا وجود داشتند و محور این ابتلاء عظیم هستند و در عین حال در مقام رضای محض نسبت به تدبیر خدای متعال، آن هم رضایی که خودشان را بدهکار خدا می‌دانند «یا غیاث‌المستغیثین». بیان حضرت در گودی قتلگاه این است «یا غیاث‌المستغیثین»، یعنی خدایا تو دست مرا بگیر که من وسط راه هستم. بنابراین چهره عاشورا درنهایت زیبایی است. بندگی بالاتر از این، جامع‌تر از این و کامل‌تر از این ممکن نیست، یعنی ممکن نیست بتوان بالاتر از این فداکاری در راه خدای متعال، عبادت، خشوع، تواضع و صبر در راه خدای متعال تصویر کرد. اصحاب سیدالشهداء(ع) هم همین‌طور هستند؛ بهتر از اصحاب سیدالشهداء(ع) پیدا نمی‌شوند، در وفای به ولی خدا هیچ کسی بر آنها سبقت نگرفته است. کار اهل بیت(ع) زیبا است. در ادامه مأموریتی که عاشورا به عهده آنها گذاشت، سیدالشهداء(ع) به عهده آنها گذاشت؛ از زینب کبری(س) تا طفل سه ساله به بهترین شکل و زیباترین شکل این کار را انجام دادند؛ به طوری که یک نقطه ضعف در کار آنها نیست. 

زیباترین زیبا!
عاشورا چهره سومی هم دارد که آن، اصل عاشورا است. همه افعالی که انجام شده یک طرف، محور حادثه عاشورا اراده حضرت حق و تدبیر و ربوبیت اوست. هر چه کار سیدالشهداء(ع) زیبا است، کار خدای متعال زیباتر است. این زیبایی صنع خدای متعال چیست؟ سیدالشهداء(ع) استقامت کردند، بندگی کردند، تواضع و خشوع کردند و بندگی را به اوج رساندند.
واقعاً همه این زیبایی‌هایی که از سیدالشهداء(ع) سر زده جز با عنایت خدا، لطف خدای متعال و دستگیری خدای متعال ممکن نیست، یعنی اگر خدای متعال محبتش شامل ولی خدا نشود، هیچ ولی از اولیای خدا به کم‌ترین بندگی موفق نمی‌شود. نمی‌خواهیم بگوییم که جبر هست و مجبور هستند، نه مجبور نیستند؛ ولی بالاخره بیش از هر چیزی توفیق و عنایت الهی و کمک خدای متعال شرط است.
این‌طور نیست که اگر سیدالشهداء(ع) عبادتی انجام دادند مستقل از لطف و رحمت فیوضات حضرت حق انجام گرفته است. بنابراین سیدالشهداء(ع) در همه این بندگی، خودش را میهمان خدای متعال و بدهکار او می‌داند، هیچ طلبی نیست. 

اهداف سیدالشهداء(ع)
 و پاداش خدای متعال به او
سیدالشهداء(ع) در این پیمانی که با خدا بستند، دو چیز را دنبال می‌کردند؛ یکی اوج بندگی و اینکه بندگی را به نهایت برسانند و خدای متعال از ایشان راضی باشد، ایشان هیچ چیز جز رضای خدای متعال طلب نمی‌کردند. برای این است که در گودی قتلگاه می‌فرمایند:
 «رِضاً بِقَضائِكَ يا غیاثَ المستغیثین» یعنی من راضی هستم، تو نیز از من راضی باش. حال خدای متعال با سیدالشهداء(ع) چه کرده است «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» (فجر/27) همه عالم متلاطم هستند و خود سیدالشهداء(ع) در گودی قتلگاه، آرام در مقام بندگی است. «ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً» این ارجعی فوق همه وفای سیدالشهداء(ع) به الله است، این پاسخ همان یا «غیاث‌المستغیثین» است، تو از ما راضی هستی، ما هم از تو راضی هستیم. 
اینکه سیدالشهداء(ع) به مقام رضوان رسید آن هم رضوانی که برای ایشان است، یعنی خدای متعال او را دوست می‌دارد و طعم دوستی خودش را به او بدون حجاب می‌چشاند که این ضیافت سیدالشهداء(ع) است و میهمان محبت خدا است. این مقام خیلی بالایی است. علامه طباطبایی‌ می‌فرمایند: «این رضوان خدا برای قومی است که «عبدوا الله حبا» آنهایی که در عبادت‌شان کاری با بهشت نداشتند و ترس از جهنم آنها را به عبادت وارد نمی‌کرده و از سر محبت عبادت می‌کردند، بهشت اینها؛ بهشت رضوان است.» سیدالشهداء(ع) که همه عبادتش، حبی است و در اوج محبت خدای متعال هست و هیچ بنده‌ای به این اندازه محبوب خدای متعال نیست، در اوج، هیچ عبادتی به اندازه عبادت ایشان نیست. وقتی می‌گویم سیدالشهداء(ع) مقصودم در عرض معصومین(ع) نیست. همه چهارده معصوم(ع) یک نور هستند 
هر بنده‌ای که بندگی می‌کند بین دو لطف خداوند است. رضای سیدالشهداء(ع) بین دو رضوان خداست و مقام خیلی بالایی است که انسان در گودی قتلگاه «راضیة» راضی باشد، ولی این رضای خدای متعال، این محبت سیدالشهداء(ع) به خدای متعال بین دو محبت خدا است؛ اول از سر محبت به او لطف کرده و حب خودش را به او داده است، مگر محبت خدا همین‌طوری به دست می‌آید؟ خدای متعال اول یک محبت به سیدالشهداء(ع) داده است و بعد که او این محبت را در نهایت حد ممکن با عصمت، در راه خدا خرج کرده است و امین‌الله بوده و این امانت را به خدای متعال برگردانده است، خدای متعال محبت دوم را به او کرده و این محبت دوم، فوق محبت اول است. پس این هم عنایت دوم خدای متعال به سیدالشهداء(ع) است. کار سیدالشهداء(ع) در نهایت زیبایی است. شما بگویید، صنع خدا زیباتر است، یا صنع سیدالشهداء(ع)؟ بی‌شک صنع خدا!

از دامن امویان در آغوش بنی‌زبیر!
پس از مرگ معاویه‌بن‌یزید، مردم شام با ضحاک بیعت کردند که با او نماز بخوانند و امور را به دست او بسپارند تا اینکه شخصی برای خلافت برگزیده شود. پس از تشدید درگیری‌ها، ضحاک از بنی‌امیه عذرخواهی کرد و قرار شد هر دو گروه به جابیه بروند تا با شخصی از بنی‌امیه بیعت کنند؛ اما در ابتدای راه، ضحاک به توصیه ثَوربن‌مَعْن‌‌بن‌یزید آنچه را که تا آن هنگام مخفی کرده بود، آشکار نمود و بنی‌امیه را از خلافت خلع و مردم را به بیعت با ابن‌زبیر دعوت کرد و راه خود را از جابیه به سوی مَرج راهِط تغییر داد. وقتی ابن‌زبیر از این امر آگاه شد، برای ضحاک نامه‌ای نوشت و او را به عنوان والی خود در شام منصوب کرد. بیشتر مردم دمشق، از جمله قبایل یمنی با ضحاک بیعت کردند. ضحاک نامه‌هایی به نُعمان‌‌بن‌بَشیر حاکم حمص، زُفَربن‌حارث حاکم قِنَّسرین و ناتِل‌‌بن‌قیس حاکم فلسطین که در اطاعت عبدالله‌‌بن‌زبیر بودند، نوشت و از آنها درخواست کمک کرد. آنان نیز هر یک گروه‌هایی را برای حمایت از او فرستادند؛ به‌ گونه‌ای که شمار سپاهیان ضحاک به ۲۲ هزار نفر رسید. 
عبیدالله‌‌بن‌زیاد از حامیان مروان حَکَم و محرک او برای جنگ با ضحاک، درصدد بود تا با دسیسه‌ای در طرفداران ضحاک تفرقه ایجاد کند؛ از این رو نزد ضحاک آمد و با سخنانی او را برانگیخت تا به جای ابن‌زبیر، برای خودش که به گفته عبدالله در این زمان از بزرگان بنی‌امیه بود، بیعت بگیرد. ضحاک نیز که فریفته سخنان عبیدالله شده بود، حدود سه روز از مردم برای خودش بیعت گرفت که با اعتراض طرفداران ابن‌زبیر مواجه شد و سرانجام بار دیگر برای او بیعت گرفت و همین امر در حامیان او تزلزل ایجاد کرد.
پس از مرگ مشکوک معاویه‌ دوم و انتخاب نکردن جانشین از سوی او، گرایش مردم به آل‌زبیر که قدرت پیدا کرده بود، بیشتر می‌شد. مردم عبدالله‌بن‌زبیر را فردی کامل یاور عثمان و پسر حواری پیامبر(ص) که مادرش نیز دختر ابوبکر بود، می‌شناختند. 
شامیان نیز پس از مرگ معاویه دچار اختلاف شده بودند و در فضای ناآرام سیاسی برخی به زبیریان گرایش پیدا کردند. با این حال، در این میان ضحاک از ترس بنی‌امیه گرایش خود را علنی نکرد و به شکل مخفیانه به آل‌زبیر دعوت می‌کرد. 
زمانی که عبدالله‌بن‌زبیر بر مکه و مدینه مسلط شد، بنی‌امیه را از شهر بیرون کرد. آنان نیز رهسپار شام شدند و تلاش‌هایی را برای انتخاب خلیفه‌ جدید انجام دادند. ضحاک‌بن‌قیس که تا آن زمان گرایش خود را مخفی کرده بود، با ترفندی که از سوی حَسّان‌‌بن‌مالک، از امرای اموی و یکی از طرفداران بنی‌امیه صورت گرفت، در مسجد دمشق حمایت خود از آل‌زبیر را علنی کرد. خالد‌بن‌یزید که در اردن بود، از این امر آگاه شد و در نامه‌ای که برای ضحاک نوشت، از بنی‌امیه طرفداری و با ابن‌زبیر مخالفت کرد؛ چون این نامه در مسجد دمشق قرائت شد، آشوبی برپا گردید و حاضران در مسجد و قبیله‌ قیس به حمایت از آل‌زبیر و قبیله کلب به حمایت از بنی‌امیه و خالدبن‌یزید‌بن‌معاویه به پا خاستند.
این حوادث نشان می‌دهد، نگاه ضحاک همواره به قدرت معطوف بوده و به جای دیدگاه اعتقادی به مسائل به نگاه سیاسی و قدرت‌طلبی می‌نگریسته است. روزی که بنی‌امیه در رأس باشد، او متملقانه یاور آنهاست و روز دیگری که این جریان افول کند، سر در آخور قدرت جدید می‎کند! برای چنین انسان‌هایی حق و حقیقت معنا ندارد و تنها به کامیابی خویش فکر می‌کنند و بر این مبنا تصمیم می‌گیرند!

  آیت‌الله سیدمحمدمهدی حسینی‌همدانی / امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرمایند، خداوند بندگان مؤمنش را به وسیله نمازها، زکات‌ها و روزه‌های واجب از ستمگری و گردن‌کشی حفظ می‌کند؛ یعنی یکی از خواص نماز این است که مانع سرکشی و طغیان‌گری انسان می‌شود و به نوعی خاصیت جلوگیری از طغیان دارد.
ما معمولاً به رذایل اخلاقی مبتلا هستیم و بسیاری از رذایل عجب، تکبر، حسد و از جمله سخن‌چینی رذایل کم‌وبیش در افراد وجود دارد. یکی از مطهرات این لغزش‌ها به ویژه رذیله کبر، نماز است. کبر صفتی است که از شیطان به بشر رسیده است. اولین متکبر و اولین کسی که در عالم تکبر ورزید، شیطان است. «فَرَضَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْکِ وَ الصَّلَاهَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْرِ»؛ امیرالمؤمنین علی(ع) به طور ویژه نماز را پاک‌کننده از صفت کبر می‌دانند. 
نماز خیلی مهم است. در نامه ۵۳ امیرالمؤمنین علی(ع) به مالک‌اشتر نخعی نوشتند و به او تأکید کرده و او را متوجه کردند که به عبادت بپرداز. یکی از برنامه‌های روزانه‌ات اقامه فرایض دینی باشد، به ویژه نماز «و لْیَکُنْ فِی خَاصَّهِ مَا تُخْلِصُ اِللهِ بِهِ دِینَکَ إِقَامَهُ فَرَائِضِهِ الَّتِی هِیَ لَهُ خَاصَّهً»؛ از کارهایی که به خدا اختصاص دارد و باید با اخلاص انجام بدهی، انجام واجباتی است که ویژه پروردگار است؛ بخشی از شب و روز خودت را برای عبادت و بندگی خدا قرار بده و آنچه تو را به خدا نزدیک می‌کند، بی‌عیب و نقصان انجام بده و عبادتت را کم و زیاد نکن. اگرچه دچار خستگی شوی خستگی بدنی هم برایت آمد، آن را درست انجام بده.
از مواردی که امیرالمؤمنین علی(ع) در نهج‌البلاغه به آن تأکید دارند، توجه به وقت نماز است که از علامت‌های شیعه هم همین است. اینکه ما بفهمیم شیعه وضعیتش نسبت به نماز چگونه است؛ چون شیعیان طبق بیان امام معصوم به وقت نماز اهمیت می‌دهند. حضرت در نامه ۲۷ فرمودند: «صل الصلاه لوقتها الموقت» و بعد فرمودند: «اعلم ان کل شی‌‌ء من عملک تبع لصلاتک» نمازت را در وقت مقرر خودش قرار بده.

کارشناسان مذهبی در گفت‌وگو با صبح صادق مطرح کردند:
مجتبی برزگر/ اینکه می‌گوییم فریضه امر به معروف و نهی از منکر تنها در تذکرات افراد عادی نسبت به برخی گناهان جزئی خلاصه نمی‌شود، به دلیل آن است که قیام بر ضد حکومت ستمگر و تلاش برای اصلاح ساختار سیاسی جامعه و تشکیل حکومت بر اساس حق و قرآن نیز از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر است. هرگاه در جامعه‌ای این فریضه مهم اجرا نشود و افراد در قبال پیاده شدن این امر خطیر احساس مسئولیت نکنند، آن جامعه رو به زوال خواهد رفت. پس از رحلت پیامبر(ص)، به این تکلیف مهم آن طور که باید عمل نشد و در نتیجه فاسقان و فاجران بر جامعه حاکم شدند. در چنین وضعیتی، امام حسین(ع) برای احیای این امر مهم دست به قیام زد. اهمیت فریضه امر به معروف و نهی از منکر تا آنجاست که دیگر فرایض و دستورهای اسلامی در پرتو اجرای آن، بر پا داشته شده و جامعه اسلامی محقق می‌شود. با نگاهی به دستاوردهای ارزشمند قیام حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) عوامل ماندگاری و موانع اجرای این فریضه الهی را در گفت‌وگویی با کارشناسان مذهبی، حجج اسلام؛ محسن تاج‌لنگرودی، ابراهیم بهاری و احسان بی‌آزار‌تهرانی بحث و بررسی کردیم. برای اطلاع از جزئیات این گفت‌وگو با ما همراه شوید.
* چه عواملی سبب شد امام حسین(ع) برای احیای امر به معروف و نهی از منکر قیام کنند؟
تاج‌لنگرودی: پس از هلاکت معاویه، زمانى که امام حسين(ع) از سوى والى مدینه به بیعت با یزید فراخوانده شد، امام(ع) به شدّت برآشفت و آن را مردود اعلام کرد و شبانگاه به سوى مرقد شریف نبوى رفته به راز و نیاز پرداخت و در آن نیایش خالصانه به درگاه الهى چنین عرضه داشت: «خداوندا! این مزار پیامبر تو محمّد‌ـ صلى‌الله علیه وآله‌ـ و من هم فرزند دختر او هستم، از آنچه براى من پیش آمده تو آگاهى، خداوندا! من معروف را دوست داشته و از منکر بیزارم!» در واقع حضرت انگیزه‌هاى اصلى قیام خود را در این جمله کوتاه، آن هم در کنار مرقد پاک جدّ بزرگوارش در مقدّس‌ترین مکان‌ها بیان داشت و در وصیّت‌نامه آن حضرت به برادرش محمّد حنفیّه نیز آمده است، آن حضرت پس از آن که انگیزه‌هایى چون هوى و هوس و کسب مقام را از قیام خود دور دانست، چنین نوشت: «من تنها به انگیزه اصلاح در امّت جدّم به پا خاستم، مى‌خواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم و به روش جدّم و پدرم على‌بن‌ ابى‌طالب‌ـ علیه‌السلام‌ـ رفتار نمایم!» لذا امر به معروف و نهي از منكر ارث امام حسين(ع) است.
بهاری: در فروع دین که رکن عملی دین اسلام است، دو موضوع امر به معروف و نهی از منکر به مثابه سپر دفاعی ارکان پیش، یعنی سایر فروعات و مروّج اخلاق و نگاهبان پایه‌های اصلی و اساسی دین قرار داده شده است. چون تا دوره وجود مبارک سیدالشهداء(ع) هرگز در این وسعت نه دین نه ارکان آن و نه اخلاق آن دچار صدمه و حمله نشده بود که در دوره امام حسین(ع) شده بود و آن حضرت عملاً وارد شد و دفاع عملی از دین و اصلاح انحراف را برعهده گرفت. 
بی‌آزار تهرانی: بی‌تردید دو ابزار که به انقلابی‌ترین و عمیق‌ترین احکام انقلاب تکاملی اسلام معروف است را امر به معروف و نهی از منکر می‌خوانند که برای ارتقای معنویت در جامعه اسلامی و تسهیل اطاعت احکام حضرت حق تعالی جزء اوجب واجبات است. یکی بسترسازی می‌کند و معایب، زشتی‌ها، کجی‌ها و منکرات را از ساحت جامعه تنزیه می‌کند که آن نهی از منکر است و دیگری جامعه را آماده رشد، ترقی، پیشرفت و کمال می‌کند و آن امر به معروف است. حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در انقلاب جهانی و بی‌نظیرشان در روز عاشورا فرمودند: اراده کردیم و راه افتادیم تا این حقیقت را به منصه ظهور برسانیم، امر به معروف و نهی از منکر بکنیم، چون جامعه اسلامی همواره باید این دو حقیقت را همچون دو گوشوار برای نورانی کردن وجهه اسلام عزیز داشته باشد. 

* علت معطل ماندن امر به معروف و نهی از منکر چیست؟
تاج‌لنگرودی: متأسفانه در جامعه امروزي جاي ارزش‌ها عوض شده است؛ شايد بتوان در این جا از اين تعبير اخیر رهبر معظم انقلاب بهره گرفت؛ «جاي شهيد با جلاد عوض نشود» و كساني براي مقام و موقعيت خود کاری می‌کنند که امر به معروف و نهي از منكر معطل مي‌ماند.
بهاری: دلیل اینکه در جامعه‌ای یکی از واجبات حق‌تعالی ترک می‌شود ترک واجبات دیگر و ورود عمدی یا سهوی افعال حرام است. برخی از گناهان دارای گرد و خاک هستند، نه‌تنها صاحب گناه را فلج می‌کنند؛ بلکه جامعه را نیز آلوده می‌کنند. دلیل اصلی معطل ماندن این دو فریضه مهم گسترده شدن گناه حرام‌خواری در جامعه است که مردم از انجام امر الهی دور شدند، این اثر لقمه حرام است.
بی‌آزارتهرانی: یکی متأسفانه عدم فرهنگ‌سازی مناسب از ناحیه مسئولان امر است و شاید هم یکی از دلایل آن این باشد جایگاه امر به معروف و نهی از منکر را در میان احکام الهی نمی‌دانند. ممکن است برخی اوقات جایگاه امر به معروف و نهی از منکر از نماز و روزه هم بالاتر باشد، چون به برکت این دو حکم، احکام الهی و جهاد در راه خدا محقق  و راه دشمنان اسلام سد می‌شود.

* مهم‌ترین موانع اجرای امر به معروف و نهی از منکر در جامعه را چه می‌دانید؟
تاج‌لنگرودی: اول اینکه، اجرا در امر به معروف و نهي از منكر فقط وظیفه مردم عادي نيست؛ بلكه دستگاه‌هاي قضايي و اجرايی جامعه مسئول فرهنگ‌سازی و نهادینه‌ کردن این فریضه مهم هستند. دوم اینکه، مهم‌ترين موانع امر به معروف و نهي از منكر زباني، علم به معروف و منكر است، بسياري از مردم، معروف‌ها و منكرها را نمي‌شناسند و چون سليقه‌اي وارد مي‌شويم، به جاي پيشرفت در اين دو فريضه مهم؛ پسرفت داريم. شايد فكر مي‌كنيم همه جا امر به معناي دستور است و همه‌ جا نهي، يعني بازداشتن آمرانه در ترک کاری است. در صورتي كه در بسياري از موارد؛ خواهش كردن مدّ نظر است، مانند «پسرم! می‌شود خواهش كنم نمازت را بخواني» در مواردي هم دادن پيشنهاد است و... سومين مانع اينكه كار براي خدا نيست، اگر براي خدا باشد؛ يقيناً موانع ديگر كنار مي‌روند و نتيجه حاصل مي‌شود.
بهاری: همان‌طور که در سؤال پیش اشاره کردم علت اصلی گناه پر دردسر و آلوده‌کننده، حرام‌خواری است. البته شاخه‌های متعدد دارد مانند رفاه‌طلبی، دوری از انجام برخی از مستحبات مهم مانند صدقه دادن، انفاق کردن، تفاخر به ثروت، تجمل‌گرایی، فاصله بین مردم، حاکمان، عالمان و... که از دلایل مهم تعطیلی این دو فریضه مهم به شمار می‌رود.
بی‌آزارتهرانی: اولین دلیل در شایع نشدن امر به معروف و نهی از منکر در میان توده‌های مردم این است که هنوز برای این دو فریضه مهم الهی در جامعه بسترسازی نشده است! اگر جایی هم حرکتی شده کاملاً مقطعی، شخصی و گذرا و بی‌تأثیر بوده است. متأسفانه گاهی هم به شهادت آمرین به معروف منجر شده؛ از نظر حقوقی و قوانین مدنی امر به معروف و نهی از منکر جنبه جدی عملی در طبقات و اقشار مختلف مردم ندارد ولی جوّ لودگی و رفاه‌طلبی به طور جدی و قاطع با هرگونه امر به معروف و نهی از منکر مخالفت می‌کند و آن را دخالت در امور شخصی و حقوق شهروندی مردم می‌داند؛ لذا با این نگاه ابتدایی و غیر تخصصی و حتی گاهی تنفرآلود و نفاق‌آمیز خود به خود جایی برای امر به معروف و نهی از منکر در جامعه اسلامی وجود ندارد. چون اساس دولت‌ها به رأی‌آوری و انتخاب شدن از ناحیه رأی‌دهندگان است، برای رأی‌آوری بالا علیه امر به معروف و نهی از منکر سخن گفته و سم‌پاشی می‌کنند. این نکاتی است که قابل استناد و ارائه است.
* چگونه می‌توان فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر را در جامعه نهادینه کرد؟
تاج‌لنگرودی: تشكيل گروه‌هاي جهاديِ امر به معروف و نهي از منكر یکی از راه‌های نهادینه کردن این فرهنگ است؛ البته این گروه‌ها پیش از حركت جهادي بايد كاملاً آموزش علمی و عملی ببينند، نسبت به معروف‌ها و منكرها علم پيدا كنند، از چگونگي قدرت داشتن بر امر به معروف و نهي از منكر آگاه باشند و كار فردي آنها خودسازي باشد؛ به ویژه در بخش شكيبايي، صبر، حلم، بردباري و آرامش داشتن.
بهاری: اگر قصد داریم این فرایض در جامعه نهادینه شوند، به طور حتم باید از خود، خانواده و اطرافیان خود شروع کنیم. به این معنا که هم احساس مسئولیت کنیم و تذکر بدهیم و هم تذکر‌پذیر باشیم.
بی‌آزارتهرانی: این موضوع باید به صورت هماهنگ در جامعه اسلامی ما صورت بگیرد نه اینکه بعضی از نهادها به صورت سلیقه‌ای وارد میدان شوند و وقتی هم مورد هجوم واقع شدند، میدان را ترک کنند. 

* نهادینه نشدن امر به معروف و نهی از منکر در جامعه چه آسیب‌هایی دارد؟
تاج‌لنگرودی: قرآن مجيد در اشكالاتي كه به جامعه وارد است، «مُتْرَف»هاي جامعه را مقصر مي‌داند. مترف در عاميانه به معنای «كلّه‌گنده» است؛ مترف و كله‌گنده مالي يا مقامي يا سياسي. به فرموده رهبر معظم انقلاب در ساليان خيلي دور، با ادعاي اينكه من پسر فلان مسئول هستم؛ من خويشاوند فلان مسئول هستم و من شغلم فلان است؛ خيلي از منكرها را مرتكب مي‌شوند و بسیاری از معروف‌ها را ترک مي‌كنند؛ با این نوع رویکردها نمي‌توان اين دو فريضه مهم را نهادينه كرد.
بهاری: به طور حتم ترک امر به معروف و نهی از منکر سبب نابودی دین می‌شود و اگر دقت کنیم خداوند در قرآن کریم هم بعضی از اقوام را مثال می‌زند که آنان برعکس عمل کردند؛ یعنی آمر به منکر شدند و ناهی از معروف که نتیجه آن ضعف و بعد سقوط ارزش‌های دینی می‌شود؛ برای همین هدف اصلی‌ ائمه اطهار که در زیارت‌نامه‌های آن بزرگواران آمده، امر به معروف و نهی از منکر بوده است. در یک کلام باید گفت، تعطیلی این دو فریضه مساوی با تعطیلی اساس دین است.
بی‌آزارتهرانی: اگر گروه‌های جهادی فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر را نهادینه نکنند؛ شاهد ایجاد تشنج در جامعه و به دنبال آن درگیری‌های متعدد میان مؤمنان و انسان‌های ولنگار خواهیم بود که این درگیری‌ها ممکن است اوج بگیرد و موجبات دردسر برای قوه قضائیه و نیروی انتظامی بشود.

* بهترین شیوه امر به معروف و نهی از منکر در جامعه کنونی چه نوع رویکردی است؟
تاج‌لنگرودی: ضروری است اقشار متدين، انقلابي، بسيجيان و دولتمردان عمل‌گرا باشند؛ نمونه روشن و واضح این موضوع شهيد حججي و امثالهم است. این عزیزان در عمر كوتاه خودشان به جاي شعار، در همه زمينه‌ها عمل كردند؛ لذا مجاهدت‌شان جهاني شد و حتي كساني كه از آنها انتظار نمي‌رفت، از آنها با عظمت ياد كردند. اين نبود مگر عملگرا بودن آن بزرگواران!
بهاری: بحمدالله بزرگان ما این مسیر را به خوبی برای ما تبیین کردند که در آیات الهی هم نوع و روش آن بیان شده است. به راستی، جامعه اگر عامل واجبات بشود و محرمات را ترک کند، احیای این ارزش‌ها سهل می‌شود و برای دعوت به انجام واجب و ترک محرمات آنهایی که در دید مردم، شاخص هستند؛ مانند عالمان، مسئولان و... آنانی که نقش اثرگذار دارند در هر صنفی مانند معلم برای دانش‌آموز، باید الگو باشند.
بی‌آزارتهرانی: در درجه اول یک عزم عمومی و اراده حکومتی به طور بسیار جدی برای طرح امر به معروف و نهی از منکر در میان جامعه لازم و ضروری است. مادامی که این اراده جدی وجود نداشته باشد، تلاش ما به جایی نخواهد رسید.