حسن مختاری/ شهيد محراب آيتالله اشرفياصفهاني در شعبانالمعظم سال 1322 هجري قمري برابر با سال 1281 هجري شمسي در سده (خمينيشهر) اصفهان در خانوادهاي روحاني و عالم متولد شد و خيلي زود توانست درجات علمي را در حوزههاي علميه اصفهان و قم و در محضر استادان برجسته از جمله آيتاللهالعظمي بروجردي گذراند.
در سال 1335 ه.ش شهيد اشرفياصفهاني بنا به دستور مرحوم آيتالله بروجردي برای تبليغ و نشر معارف و احكام دين و تقويت بنيه ديني و مذهبي اهالي كرمانشاه به آنجا اعزام شد و رحل اقامت افكند.
از زمان حضور امام خميني(ره) در قم، شهيد اشرفي با ايشان در ارتباط بودند، حتي زماني كه ايشان به باختران اعزام شدند، اين ارتباط قطع نشد. پس از حادثه پانزدهم خرداد ماه 42 و دستگيري حضرت امام(ره)، شهيد اشرفي فعاليتهاي دامنهداري را در استان كرمانشاه آغاز کرد و پس از اينكه خبر دستگيري ايشان را شنيد، به تهران آمد و به مراجع بزرگي كه از قم و ديگر شهرها آمده بودند، گفت: «امروز روزي نيست كه ما بخواهيم در مقابل اين رژيم جنايتكار سكوت بكنيم، ما نبايد در ارتباط با دستگيري آقاي خميني(ره) آرام بنشينيم.»
از همان زمان شهيد اشرفياصفهاني فعاليتهاي سياسي خود را به طور پنهاني و آشكار شروع کرد. با آزادي امام خميني(ره) از زندان، وي به اتفاق چند نفر از علما به قم عزيمت كرده و با معظمله ديدار کرد و با كسب اجازه كتبي وكالت و اجازه مطلق در امور حسبيه و شرعيه از جانب امام(ره)، نماينده تامالاختيار ايشان در استان كرمانشاه شد.
مدت 27 سال اقامت ايشان در شهر باختران، پيوسته همراه با ناراحتي، تهديد و كارشكني بود. اين دوران مبارزه براي احيای اسلام راستين و پيروي از خط مبارزاتي حضرت امام(ره) و معرفي ايشان به مردم مسلمان منطقه، چنان روحيه نستوه و بزرگي از شهيد اشرفي ساخته بود كه در برابر امواج سهمگين مخالفان چون كوه استوار بود و در اوج مظلوميت و تنهايي پرچم مبارزه را همواره برافراشته نگهداشت.
با آغاز حركت توفنده نهضت امام خميني(ره) و به دنبال انتشار مقاله توهينآميز روزنامه اطلاعات در هفدهم دي ماه 1356 و اعتراض گسترده و فراگير مردم انقلابي ايران، شهيد محراب آيتالله اشرفي نيز در اين حركت توفنده نقش عظيمي داشت. در رابطه با مقاله روزنامه اطلاعات و جريان نوزدهم دي و شهادت گروهي از مردم مؤمن و مسلمان قم و سپس شهداي تبريز و يزد كه در چهلم شهداي هر يك از شهرستانهاي ذكر شده نيز جمعي از مردم به دست دژخيمان پهلوي قتلعام شدند، در استان باختران با وجود فشارها و اختناق شديد دستگاه طاغوتي، آيتالله اشرفي با همكاري بعضي از علما و روحانيون شهر، مجالس متعددي برای بزرگداشت شهدا و اعتراض به رژيم منعقد كردند كه در پايان هر يك، مردم به خيابانها ميريختند و مراكز فساد و فحشا و منكرات را منهدم ميكردند.
آيتالله شهيد اشرفياصفهاني در يكي از تظاهراتي كه به صورت آرام در تاريخ 11/7/57 عليه رژيم شاهنشاهي انجام شد، در حالي كه پيشاپيش مردم حركت ميكرد، مورد هجوم مأموران گارد و ساواك قرار گرفت. در اين حمله چند نفر شهيد و مجروح شدند و ايشان نيز آسيب ديدند. به دنبال وقوع اين حمله و آسيبديدگي ايشان، سيل تلفنها و تلگرافها از سراسر كشور برای احوالپرسي و اطلاع از قضايا سرازير شد. پس از چند روز از اين حادثه، مأموران ساواك با حمله به منزل شهيد اشرفي، او را دستگير و باعجله به تهران منتقل و در كميته شهرباني زنداني كردند. به دنبال اعتراضات شديد مردم و بعضي از مراجع تقليد و ترس از اغتشاش در شهر و منطقه، رژيم مجبور شد، ايشان را آزاد كند و وي مجدداً توانست رهبري قيام و حركت مردمي منطقه را به عهده بگيرد.
شهيد اشرفياصفهاني در دوران حكومت غير قانوني بختيار در جمع روحانيون متحصن در مسجد دانشگاه تهران حضور يافت و اعتراض خود را نسبت به ممانعت بختيار از ورود امام خميني(ره) به ميهن ابراز داشت و به این وسيله نشان داد كه تا چه حد به رهبر انقلاب اسلامي دلباخته و آماده فداكاري و بذل جان در راه آرمانها و اهداف والاي وي است.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي در مهر ماه 1358 ه ش با حكمي از سوي امام خميني(ره)، آيتالله اشرفي به سِمت امام جمعه كرمانشاه منصوب شد و تا روز جمعه 23/7/1361 در اين سنگر مقدس به حفظ و حراست از دستاوردهاي انقلاب اسلامي اشتغال داشت.
خطبههاي نماز جمعه شهيد اشرفياصفهاني، نشانگر حساسيت و توجه ايشان به بيان موضوعات مورد نياز مردم مسلمان و تشريح مواضع انقلاب و امام خميني(ره) بود. ارائه مطالب مربوط به ولايت فقيه، موضوع جنگ و ضرورت حضور مردم در جبههها يا كمك و پشتيباني رزمندگان و از همه مهمتر تبيين خط امام(ره) و مقابله با منحرفان و خيانتكاران، عمدهترين محورهاي مباحث ايشان به شمار ميرفت. نقش و حضور ايشان در افشای جریان انحرافي بنيصدر و صدور اعلاميه در رابطه با عزل وي از مقام رياستجمهوري، در آن مقطع تاريخي انقلاب اسلامي از اهميت ويژهاي برخوردار بود كه حاكي از تطابق دقيق مواضع فكري و سياسي ايشان با رهبر انقلاب اسلامي بود.
با آغاز جنگ تحميلي و بسيج همهجانبه مردم و قواي مسلح براي حضور در جبههها و پشتيباني جبهههاي جنگ، آيتالله اشرفي نيز با مهم توصيف كردن مسئله جنگ، در مدت 25 ماه در تمام خطبههاي نماز جمعه و مصاحبهها و پيامهايشان به حضور مردم در جبههها تأكيد ميورزيد. شهيد محراب با حضور در جبههها به ديدار رزمندگان ميشتافت و مقيد بود كه برايشان سخنراني كند و با آنان به گفتوگو مينشست و ميفرمود: «وقتي به جبهه ميروم تا مدتي روحيهام قوي ميشود.»
با وجود كهولت سن و ممانعت مقامات امنيتي و حفاظتي، مسافتهاي طولاني و راههاي صعبالعبور را به عشق ديدار دلاورمردان جبهههاي نبرد، با وسايل نقليه نظامي در وضعیت دشوار ميپيمود. بارها در جبهههاي ايلام، قصر شيرين و پادگان ابوذر، گيلانغرب، نوسود، بستان، آبادان، خرمشهر و سومار حضور يافت و با سخنرانيهاي دلنشين خود به سپاهيان اسلام روحيه بخشيد. پس از آزادي قصر شيرين به آن شهر سفر كرده و با خواندن دو ركعت نماز شكر در مسجد اين شهر، سپاسگزاري خود را به درگاه خداوند بهجای آورد. حضور در مناطق عملياتي سبب دلگرمي رزمندگان و موجب شور و شوق بسيار در آنها میشد. يكبار پس از عزيمت به منطقه جنوب، عازم شهر آزاد شده «بستان» گرديد و زير بمباران وحشيانه دشمن وارد شهر شد و از آنجا به آبادان رفت. هنگام آغاز عمليات فتحالمبين در دوم فروردين ماه 1361، در قرارگاه حضور يافت و پيشنهاد کرد تا عمليات به نام حضرت زهرا(س) نام گذاري شود.
در دومين سفر خود به خوزستان پس از آزادي خرمشهر، عازم اهواز شد و به همراه مردم اين شهر نماز شكر بجا آورد.
در شب جمعه، هشتم مهر ماه 1361 در منطقه غرب، عمليات مسلمبنعقيل با حضور آيتالله اشرفي و تني چند از مقامات كشوري و لشکری آغاز شد. ايشان در آن شب، حال عجيبي داشت و يك لحظه آرام نداشت و تا صبح به دعا و مناجات مشغول بود. نزديكيهاي صبح بود كه گلوله توپي در نزديكي چادر ايشان اصابت كرد. فرماندهان براي ترك آن محل اصرار كردند؛ اما وی نپذيرفت و فرمود: «من از اين محل نميروم و آماده هرگونه مسئلهاي هستم، زيرا خون من رنگينتر و جان من عزيزتر از اين عزيزان رزمنده نيست. من بايد تا پايان عمليات اينجا باشم.» سرانجام با اصرار شهيد محلاتي، ايشان حاضر به ترك منطقه شد.
شهيد آيتالله اشرفياصفهاني در پشت جبهه نيز فعاليتهاي چشمگيري داشت. از جمله ديدار با مجروحان جنگي و عيادت از آنان در بيمارستانها و مراكز درماني از آنها تفقد و دلجويي ميكرد و موجب تقويت روحيه صبر و بردباري آنان میشد. همچنین شهيد محراب در مراسم تشييع جنازه شهدا در باختران، اصفهان و خمينيشهر شركت ميكرد و گاهی چنانچه عده شهدا زياد بود، اعلاميهاي مبني بر تعطيلي عمومي منتشر ميكرد و به این وسيله ارزش و مقام شهدا را ارج مينهاد و موجب افزايش روحيه و همبستگي با خانواده شهدا میشد.
شهيد محراب، حسابي در بانك براي جمعآوري كمكهاي نقدي به جبههها و حساب ديگري برای كمك به مهاجران جنگ تحميلي و نیز حسابي برای بازسازي منطقه گيلانغرب كه به استان كرمانشاه محول شده بود، افتتاح کرد. حجم وسيع فعاليتهاي ایشان در رابطه با جنگ تحميلي نمايانگر توجه و حساسيت وی به اين امر خطير بود و به حق ميتوان گفت كه اين شهيد بزرگوار، دين و وظيفه خود را در اين راه ادا کرد.
از زماني كه منافقان وارد فاز نظامي شده و عليه انقلاب اسلامي دست به اسلحه بردند، ترور شخصيتها و رجال سياسيـ مذهبي در دستور كار اين گروهك قرار گرفت و سرلوحه اقدامات تروريستي خود را ترور ائمه جمعه استانهاي مهم و حساس كشور قرار دادند. بر اين اساس شهادت آيتالله قاضي، آيتالله مدني و آيتالله صدوقي به دست منافقان رقم خورد و نام شهيد اشرفي نيز در فهرست ترور آنان گنجانده شد.
اولين بار در سال 1359، منزل ايشان هدف يك بمب صوتي قرار گرفت. در دومين اقدام منافقان، در تير ماه 1360 هنگامي كه آيتالله اشرفي براي اقامه نماز ظهر عازم مسجد بروجردي كرمانشاه بود و قصد ورود به مسجد را داشت، ناگهان سه مهاجم مسلح از داخل يك خودرو به سوي وي آتش گشودند كه گلولهها به وي اصابت نكرد. مهاجمان هنگام فرار نارنجكي به سوي او پرتاب كردند كه به ايشان آسيبي نرسيد؛ ولي عدهای از مردم بيگناه، شهيد و مجروح شدند. سومين اقدام در روز جمعه 23 مهر ماه 1361 بود. هنگامي كه خطبه اول نماز را آغاز كرده بود، ناگهان يك نفر به طرف وي هجوم آورده، ايشان را در آغوش گرفت و بر اثر انفجار نارنجك، شهيد اشرفي در حالي كه به صورت سجده به زمين افتاده بود به شهادت رسيد. و به این ترتيب محراب خونين كرمانشاه، محل عروج فقيهي بارع، عالمي مجاهد و امام جمعهاي زاهد شد. او گلواژهاي سرخ از گلشن عالمان دين و از تبار سجدهگراني بود كه در نماز خونين عشق، سر به سجده ابديت و شهادت رساند.