آیت‌الله سیدعبدالله فاطمی‌نیا گفت: ممکن است دشمن آدم برای تصنّع به آدم پند دهد. به تصنّع می‌گوید آقا من تو را خیلی دوست دارم، حضرت امام عسکری(ع) می‌فرماید: «وَ النَّصِیحَهُ مِنَ الْعَدُوِّ مُحَالٌ»؛ خیرخواهی از سوی دشمن محال است. نصیحت در اصل به معنای خیرخواهی است، خدا شاهد است دشمن نمی‌تواند خیرخواه بشود. بسیاری از این شبکه‌ها یا دشمن ما هستند، یا با دشمن ما مربوط هستند. هیچ وقت برای ما دلسوزی نکردند. اینها هیچ‌گاه راهنمایان خوبی نمی‌شوند.
حجت‌الاسلام والمسلمین علی‌اکبر رشاد
خصومت، پاره‌ای آثار درونی و انفسی و پاره‌ای آثار برونی و آفاقی دارد؛ پاره‌ای آثار دنیوی و مادی و پاره‌ای آثار اخروی و دینی دارد از جمله به آثاری چون اضطراب و تشویش روحی که خصومت برای انسان ایجاد می‌کند می‌توان اشاره کرد. همچنین، آرامش را از انسان سلب می‌کند. گاهی حتی نفاق عقیدتی و دوگانگی در سخن و زبان و درون و دل پدید می‌آورد. موجب پیدایش شک در خود فرد و القای شک در دیگران می‌شود. سبب جلب کینه‌ها به سمت او می‌شود و خود او را کینه‌توز بارمی‌آورد. ممکن است انسان عیوبی داشته باشد که دیگران از آن مطلع نباشند، وقتی به خصومت افتاد، عیوبش آشکار می‌شود، به دلیل اینکه هنگام مخاصمه، عصبانی می‌شود و عیوبش بروز می‌کند. این است که گفته‌اند اگر می‌خواهید شخصیت واقعی کسی را بشناسید، او را عصبانی کنید. اصولاً پرداختن به خصومت بیجا و ناصواب و به شیوه نادرست از سفاهت است. 

اندیشیدن؛ راهکاری مؤثر
اندیشیدن به آثار و عواقب منفی مخاصمه، مانند تفکر در پیامدهای دیگر رذائل، اولین و مؤثرترین راهکار مقابله با آن است. تا آدمی مبتلا نشده است، بیندیشد که اگر وارد گردونه این رذیلت اخلاقی شود چه بر سر او خواهد آمد. اگر مبتلاست فکر کند که اگر بنا باشد به این رذیلت ادامه بدهد باید چه پیامدهایی را تحمل کند. بنابراین مسئله اندیشیدن درباره این رذیلت، قهراً یکی از راهکارها محسوب می‌شود. در مقابل، اندیشیدن به پیامدها و آثار مثبت مقابله با یک رذیلت، یک راهکار است. در مقابل خصومت، نرمی لسان، خوش‌خویی، خوش‌اخلاقی و رحم دل بودن قرار می‌گیرد.
ممکن است بعضی صفات که رذیلت است وقتی به متعلق و موردشان فکر کنیم، تبدیل ماهیت پیدا کند. خصومت علی‌الاطلاق رذیلت نیست؛ ولی ظاهرا رذیلت می‌نماید. آنگاه که جنبه شخصی می‌یابد؛ در شئون مادی است؛ به شیوه غلط یا به طریق ممنوعی به کار برده می‌شود، رذیلت است و مرتبه به مرتبه شدیدتر هم می‌شود؛ اما همین خصومت اگر در مسیر تعالی جامعه باشد. اگر در جهت مواجهه با خصم خدا یا بشریت باشد، دیگر رذیلت نیست؛ بلکه فضیلت است. یکی از بدفهمی‌ها می‌تواند همین باشد که تصور کنیم این مؤلفه‌ها مطلق‌ هستند.

عصر افراط و تفریط‌ها
امروزه ما در جامعه و جهانی زندگی می‌کنیم که بعضی از مفاهیم، قلب شده است و افراط و تفریط از جمله نشانه‌ها و شاخصه‌های روزگار است. عصر ما و عهد ما چه در حوزه مسائل نظری و چه در حیطه مسائل عملی، جولانگاه افراط و تفریط‌ها است. 
در مسئله خصومت هم همین‌طور است. امروز جامعه جهانی شعار مبارزه با خشونت و مواجهه با تروریسم می‌دهد. سپس با نام مقابله با تروریسم و مبارزه با خشونت‌طلبی و جریان‌های خشونت‌طلب، وحشیانه‌ترین خشونت‌ها را اعمال می‌کند. ظاهر قضیه این است که حق جامعه‌ای تضییع شده و سرزمینش اشغال شده است و ملتش آواره شده‌اند. همین که ادعا می‌کنند حق ما را بدهید و چرا سرزمین ما را اشغال کرده‌اید؟ جواب می‌گیرند که شما خشونت‌طلب و تروریست هستید. جامعه امروز، جامعه‌ای اینچنینی است.

مجازات دشمن در نقض پیمان
اما کدام خشونت بد است و کدام خوب است! به محضر رسول خدا(ص) عرض کردند: «علی خشن است. فرمودند: ایشان اگر خشن است، فی‌الله است. اگر غضب می‌کند و سخت می‌گیرد برای خداست.» در شئون شخصی و امور شخصیه سختگیری منفی است. در شئون اجتماعی و حقوق مردم و حق‌الله و حدود الهی سختگیری هرچه بیشتر باشد، بهتر است. سرّ اینکه ما در اعمال اولیای الهی و انبیای الهی و ائمه(ع) تفاوت می‌بینیم، همین است. 
پیامبر(ص) در بعضی حوادث و وقایع لینت (نرمی) به خرج می‌دهند و چنانکه قرآن هم تصریح فرموده است: «فبما رحمه من الله لنت لهم» این از جلوه‌های رحمت الهی است که تو این‌قدر لین هستی «و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک» از دور تو پراکنده می‌شدند، اگر سخت و تند با آنها برخورد می‌کردی.
رسول خدا(ص) از سر کویی می‌گذرد و به ناگاه سر بلند می‌کند و می‌پرسد: «دوست ما کجاست؟ عرض می‌کنند: شما که در اینجا دوستی نداشته‌اید، منظورتان کیست؟ می‌فرماید: همان شخصی که از بالای بام خود، خاکستر بر سر ما می‌ریخت! می‌گویند: آقا آن فرد یهودی بود و به شما اهانت می‌کرد! می‌فرماید: او دوست ماست. کجاست؟ عرض کردند: او مریض است. چون بیمار بوده است نتوانسته شما را آزار دهد! فرمود: برویم به عیادتش.» وقتی دقّ‌الباب کردند و در باز شد؛ یهودی خشن و بی‌ادب مشاهده کرد که پیامبر(ص) به عیادت او آمده است؛ زیر و رو شد و شهادتین گفت! کدام انسانی قادر است با خصم خود این‌طور برخورد کند؟!
 این یک برخورد است! برخورد دیگری هم هست که می‌ایستد و امر می‌کند که ۷۰۰ نفر از یهود بنی‌قریظه را بکشند! خب! این آدم همان آدم است! منشأ این همه تفاوت چیست؟! منشأ این است که در ماجرای اول، مسئله شخصی در میان است؛ بنابراین از حقوق خود می‌گذرد. هرچند به او اهانت شده باشد؛ اما در نحوه رفتار با بنی‌قریظه، مصالح مردم در بین است. حدود الهی مطرح است. آنان پیمان‌نامه داشتند؛ ولی خیانت ورزیدند و با دشمن بیرونی علیه مسلمانان تبانی کردند؛ بنابراین به دلیل نقض پیمان، باید مجازات می‌شدند. آنجا به عیادت خصم می‌رود، اینجا خصم را بدون هیچ ملاحظه‌ای مجازات می‌کند. تفاوت در این دو برخورد به دلیل تفاوت در منشأ و متعلَق وقوع این دو نوع رفتار است. قرآن بیان می‌کند که چون تو لیّن بودی، جهان را گرفتی! از جلوه‌های رحمانی خداوند برخوردار بودی که اینچنین مهربان شدی و همه را جلب کردی! برخی ادعا می‌کنند که اگر از وجود پیغمبر عظیم‌الشأن چندین و چند اعجاز، مانند آوردن قرآن سر زده باشد؛ یک اعجاز آن بزرگوار هم اعجاز اخلاقی ایشان است. شواهد فراوانی داریم که اخلاق بی‌نظیر ایشان سبب مسلمان شدن عده فراوانی شده است و نقل اخلاق ایشان و تأثیر آن بر دیگران یا ملاحظه تحول و تفاوت کسانی که با ایشان مرتبط شده‌اند موجب شده است، بسیاری اذعان کنند که ایشان پیامبر(ص) بوده است. 

پاداش ترک خصومت
از لسان مبارک پیامبر اعظم(ص) نقل شده که فرمودند: «اِنَّ فِى‏الْجَنَّةِ غُرَفا يُرى ظاهِرُها مِنْ باطِنِها وَ باطِنُها مِنْ ظاهِرِها لا يَسْكُنُها مِنْ اُمَّتى اِلاّ مَنْ اَطابَ الْكَلامَ وَ اَطْعَمَ الطَّعامَ.»
غرفه‌ها و قصرهایی در بهشت وجود دارد که از درون، برونش و از برون، درونش مشاهده می‌شود حالا یا به اعتبار اینکه به صورت بلورین است یا مفهوم دیگری دارد، نمی‌دانم! در چنین غرفه‌ها و قصرهایی گروه‌های خاصی جای می‌گیرند که از جمله آنان، کسانی هستند که اطیب‌الکلامند. سخن خصومت‌آمیز نمی‌گویند. سخن پاکیزه بر زبان جاری می‌کنند. آرام حرف می‌زنند. لیّن و مهربان سخن می‌گویند.

هاشم‌بن‌عتبه‌ ـ ۱
هاشم یکی از یاران وفادار علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) و از فرماندهان توانای صدر اسلام و سپاه ایشان به شمار می‌آمد که به شجاعت و درایت مشهور بود. هاشم ملقب به «مرقال» است؛ زیرا «اِرْقال» نوعى از دويدن است و او در روز كارزار بر سر خصم مسارعت مى‌كرد و مى‌دويد. این خصوصیت او که به حتم از شجاعت و میل به جهاد نشئت می‌گرفت، در تاریخ بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. با توجه به لقبی که به او داده‌اند، روشن است در میدان جهاد بی‌قرار و بی‌تاب و همواره درصدد و آماده پیکار بوده است؛ به همین سبب سبک خاصی در حضور و هنگام نبرد داشته که به چشم همگان آمده است. 
کنیه هاشم «ابوعمر» و نام کاملش «هاشم ‌بن‌عتبة ‌بن‌أبي وقاص ‌بن‌أهيب بن‌عبدمناف بن‌زهره» است؛ او از طایفه بنی‌زهره از قبیله قریش و برادرزاده سعدبن أبي‌وقاص، سردار مشهور اسلام بود. در برخی اقوال او را داماد عمویش، یعنی سعد نیز گفته‌اند. گفته می‌شود، هاشم در جریان فتح مکه به دین اسلام مشرف شد؛ به همین دلیل ابن كلبي و ابن حبان گفته‌اند، او در زمره صحابي پیامبر(ص) بوده و محضر آن حضرت را درک کرده است.
پدرش، عتبه از دشمنان سرسخت پیامبر(ص) بود. گفته شده است، او در جنگ احد دندان پیامبر(ص) را شکست و پیش از فتح مکه کافر از دنیا رفت. برادر هاشم، نافع نیز در جنگ احد در کنار پدرش بود؛ ولی در فتح مکه اسلام آورد. این گزارش‌های تاریخی نشان می‌دهد، هاشم پیش از مسلمان شدنش با پیامبر(ص) عنادی نداشته است و از انسانی به شجاعت و دلاوری هاشم بعید است که بی‌دلیل در حوادث مهمی، مانند جنگ احد کناره‌گیری کرده باشد؛ به ویژه اینکه در این زمان او بیش از ۲۵ سال نداشته است. بر اساس این، محتمل است که او در برخی نبردها که پس از فتح مکه رخ داده است، حضور تحسین‌برانگیزی داشته است. بنا بر نقل قولی، او همراه با عموی خود «سعد وقاص» در فتح قادسيه حضور داشته و پس از رشادت‌های زیاد، شهر «جلولاء» در عراق به دست او فتح شده است. 
از موضع، موقعیت و عملکرد هاشم در حوادث رحلت پیامبر اکرم(ص)، سقیفه بنی‌ساعدة و انتخاب ابوبکر، خبری در منابع نیست. اگر تشیع معتقدانه‌ای را که از زمان به خلافت نشستن حضرت علی(ع) برای هاشم بیان می‌شود، در این وهله نیز برای او قائل باشیم، شاید او از نظر سنی در جایگاهی نبوده که از عملکرد او سخنی آورده شود. با این حال، پس از رسول خدا(ص)، در همه نبردها شرکت می‌کرد و سپاهش را به سخنانی از ایشان راهنمایی و دلالت می‌کرد و می‌گفت: «ای مردم از پیامبر(ص) شنیدم که فرمود: مسلمانان بر جزیرة العرب، فارس و روم غلبه خواهند کرد، پس بشتابید به جهاد، به جهاد!»
هاشم به دلیل جنگ‌های پی‌درپی در شام و عراق، خسته و رنجور شد و مدتی کناره‌گیری کرد، با اینکه بر خلفای وقت‌ گران آمد که هاشم را در میدان‌های نبرد نبینند؛ چرا که هاشم از یک سو از اعراب شمالی و مهم‌تر از همه قریشی است و جزء اشراف‌زادگان قریش به شمار می‌آید و از سوی دیگر منتسب به سعد بن ابی‌وقاص است که هم وجهه قریشی و اشرافی دارد و هم وجهه بالای اسلامی و این عوامل در گزینش او با توجه به نگرش‌های قوی قبیله‌ای در اعراب و خلفای راشدین بی‌تأثیر نیست. از این رو، اینکه او در پاره‌ای از زمان به حاکمیت کمکی کند، می‌تواند حاشیه‌هایی برای حاکمیت ایجاد کند.
او شهر کوفه را که در آن زمان از آرامش برخوردار بود و عمویش «سعد» والی و فرماندار آنجا بود، برای سکونت خود برگزید و از مدینه به آنجا سفر کرد و همانجا مقیم شد.

 آیت‌الله سیدمحمود هاشمی‌شاهرودی/ انسان هر چه به دست می‌آورد حاصل دوران جوانی است، به سن پیری که می‌رسد، توان او در همه چیز کم می‌شود. کسب علم و عمل، تهذیب نفس، درک معارف الهی و انجام عبادات و توسلات و زیارات و مسائل عمده‌ای که محبوب خداست و راه رسیدن به او و راه سعادت در دنیا و آخرت است، در جوانی و دوران صحت و سلامت باید انجام گیرد؛ لذا قدر این دوران را بدانید و فرصت‌ها را غنیمت بشمرید.
بزرگان آنچه تحصیل کرده‌اند در همین دوران بوده است، انبیا و ائمه حساب‌شان جداست. ولی اولیای خدا و بزرگان ما همین‌ گونه بوده‌اند. با دقت در زندگی امام راحل می‌بینیم که از همان ابتدا، خدا این توفیق را به ایشان داد، در همان اوایل جوانی، هرچه لازم بود به توفیق الهی تحصیل کرد. اجتهاد، تحصیل، تدریس، تألیف و معارف الهی و حکمت و عرفان و تهذیب نفس و تقیّد به اخلاق الهی همه و همه را در دوران جوانی تحصیل کردند؛ توفیقاتی که برکات و خیرات بسیاری در زندگی ایشان ایجاد کرد؛ امام با همه وجودش، توانست تهذیب و تربیت را در راه خدا قرار دهد و به اسلام و خَلق خدا خدمت کند. همچنین خدمت سیاسی، که سخت‌ترین خدمت است نیز ایستادگی در مقابل حکام جائر که تاوان زیادی به همراه دارد، همه و همه توفیقات الهی است که به هر کسی نمی‌دهد، بلکه به انبیا و اولیا و همچنین به اشخاص خاص داده می‌شود.
همه مسائل معنوی امام خمینی(ره) در ایام جوانی انجام می‌گرفت، همه این آمادگی‌ها در جوانی انجام می‌گیرد؛ تعبدات و زیارات ایشان در جوانی انجام می‌گیرد. اگر امام راحل(ره) توانست در جهان تحول ایجاد کند و ضمن برپا کردن انقلاب، سفره شهادت و ایثار را بین مردم بگسترد از برکات همین خودسازی‌ها و بهره‌گیری از فرصت جوانی و الگو گرفتن از زندگی بزرگان و ائمه(ع) بوده است.

سیاست و امامت امام سجاد(ع) در گفت‌وگوی صبح صادق با حجت‌الاسلام سیدحسین آقامیری و حجت‌الاسلام مهدی دهقان
مجتبی برزگر/ مبلّغ بزرگ قیام عاشورا حضرت امام سجاد(ع) با سخنرانی و ایراد خطبه‌های آتشین خود توانست نهضت حق‌طلبانه سالار شهیدان را از هجوم تحریف نجات دهد. اینک پس از گذشت ۱۴ قرن همچنان این قیام، پرشکوه و جاودانه است. امام سجاد (ع) با توجه به اوضاع خاص آن زمان مواضع ویژه‌ای را برای پاسداری از اسلام اتخاذ کردند تا مسیر هدایت و امامت استوارانه، استمرار یابد. به همین منظور تمام اهداف قیام امام‌حسین(ع) در دوره اسارت و پس از آن را تبیین کردند؛ چرا که برای رهایی از ذلت و بردگی و بازیابی عزت و آزادگی و فراهم کردن بسترهای یک انقلاب ریشه‌دار و بنیادی در سطح گسترده بر ضد بیداد و اختناق، راهی جز آگاهی و بیدارسازی مردم وجود نداشت و امام حسین(ع) برای رسیدن به این هدف مهم به امر خداوند قیام کرده بودند. در ابتدای این مسیر امام سجاد(ع) به سختی بیمار می‌شوند، اما مجاهدت امام پس از عاشورا رنگ و بوی حماسه‌آفرینانه‌ای به خود می‌گیرد که از مهم‌ترین آنها می‌توان به خطبه‌های آتشین در کاخ یزید، کوفه و شام اشاره کرد. در دوران امامت و خفقان هم به گزارش تاریخ، حضرت تلاش‌ بسیاری کردند تا بسترهای مستحکمی فراهم شود تا اسلام ناب محمدی توسعه یافته و ادامه یابد. تلألو و پرتو این موفقیت‌ها را می‌توان در گسترش علم علوی و تشکیل مذهب جعفری مشاهده کرد. به بهانه ایام شهادت حضرت امام سجاد(ع)، طی نشستی با حجت‌الاسلام سیدحسین آقامیری واعظ نام‌آشنا و کارشناس معارف اسلامی و حجت‌الاسلام مهدی دهقان واعظ برجسته، مدیر زکات اسلامی و مبلّغ بین‌المللی تاریخ و سیره این امام بزرگوار، را بازخوانی کردیم.
*لطفاً بفرمایید با توجه به اینکه ائمه(ع) هر یک وظیفه‌ و رسالتی برای امامت و هدایت بشریت بر عهده داشتند، امام سجاد(ع) در آن برهه حساس چه مسئولیتی داشتند؟
دهقان: امام سجاد(ع) معارف را براساس دعا مطرح می‌کردند، چون اختناق در آن دوران موج می‌زد و وضع نامساعد، اجازه نمی‌داد ایشان بی‌پرده و صریح با مردم سخن بگویند. البته تنها دستگاه‌های حکومتی نبودند که نمی‌گذاشتند، مردم هم نمی‌خواستند و جامعه نالایق بود. 34، 35 سال از سال 61 تا 95 زندگی امام سجاد(ع) این طور گذشته است. البته با گذشت زمان وضع بهتر شد؛ لذا امام صادق(ع) می‌فرمایند: «بعداً مردم ملحق شدند و دوران امام باقر(ع) وضع به مراتب تغییر کرد. امام سجاد(ع) همواره بر توجه به کادرسازی جامعه تأکید داشتند. این زندگی امام سجاد(ع) است که در طول 35 سال آرام آرام آن محیط تاریک و ظلمانی و آن مردم غافل و بی‌خبر را از جنگ شهوات، از یک طرف و تسلط دستگاه‌ها از طرف دیگر رهایی می‌بخشد و مجموعاً یک عده و یک مجموعه مؤمن علاقه‌مند و صالحی که بتواند قاعده‌ای شوند برای کارهای آینده، به وجود می‌آورد.»
 آقامیری: اول باید بدانیم دوران امام سجاد(ع) چه ویژگی‌هایی داشته است. دوران امامت امام سجاد(ع) چهار ویژگی داشت؛ اول اختناق شدید، دوم شبهات و انحرافات فکری. سوم فساد فرهنگی، چهارم، بی‌تفاوتی و وادادگی خواص. با توجه به این ویژگی‌ها، امام سجاد یکی از مهم‌ترین کارهایی که انجام دادند این بود که؛ اگرچه تبیین و تفسیر دین با دیدگاه مخصوص اهل‌بیت(ع)، وحی و تحریفات و کج‌فهمی‌ها از معارف اسلامی و احکام دینی بود، اما بالاترین هدف طبق قرائن حتمی جهاد برای تشکیل حکومت علوی و تأسیس نظام عادلانه اسلامی بود؛ لذا بیشترین دشواری‌های زندگی‌های مرارت‌بار و مملو از ایثار ائمه با این هدف صورت گرفت. این هدف اصلی حضرت سجاد(ع) است.

*یکی از موضوعاتی که درباره امام سجاد(ع) گفته می‌شود عارضه بیماری حضرت در حادثه کربلا بود، بسیاری عنوان این بیماری را تمارض گذاشته‌اند؛ لطفاً بفرمایید که آیا حضرت از همان ابتدای حادثه کربلا بیمار بودند یا در حین نبرد بیمار شدند، یا اینکه معجزه‌ای بود که این بیماری اتفاق بیفتد، در این باره توضیح دهید.
دهقان: شیخ مفید درباره بیماری امام سجاد(ع) در کربلا معتقد است: «همین که امام حسین(ع) شربت شهادت نوشید، شمر برای کشتن امام سجاد(ع) به وی حمله برد، امام زین‌العابدین که در بستر بیماری به سر می‌برد با دفاع حمید‌بن‌مسلم از شر حمله شمر در امان ماند. عمربن‌سعد آن حضرت را در حالی که از بیماری رنج می‌برد با اهل بیت به کوفه انتقال داد. امام سجاد(ع) در قیام خونین کربلا مدت ‌کوتاهی بنا به مشیت الهی بیمار بود و پس از بهبودی به مدت 35 سال امامت و زعامت جامعه مسلمین را تداوم بخشید. اینکه برخی این امام همام را دائم‌المریض معرفی کرده‌اند تا آنجا که در اذهان عوام این قضیه مانده است، در حقیقت نسبت به امام چهارم(ع) و فداکاری‌های ایشان بی‌توجهی کرده‌اند.»
آقامیری: به نظرم استناد به آیات قرآن برای نشان دادن قدرت و اراده خدا برای حفظ ولی‌اش برای مسیری که اراده کرده قابل توجه است، مثل اینکه خداوند تبارک و تعالی به اراده خودش اصحاب کهف را در خواب فرو می‌برد. به همین طریق آنها را علاوه بر اینکه آیه الهی قرار می‌دهد، از شر طاغوت زمان خودشان حفظ می‌کند، یا درباره حضرت عیسی(ع) برای اینکه او را از آسیب و گزند طاغوت‌های زمانش حفظ کند برای آنها شبهه مرگ حضرت عیسی(ع) را پیش می‌آورد، در حالی که او را حفظ شده به آسمان‌ها عروج می‌دهد. همین مسئله را ما درباره امام سجاد(ع) هم داریم. پس بیماری آن حضرت در آن مقطع با اراده خداست، برای اینکه تکلیف جهاد برای ایشان نباشد و ایشان از این طریق از گزند بدخواهی کسانی که قصد شهادت ایشان را داشتند، نجات پیدا کند.

*در وقایع پس از عاشورا و اسارت اهل‌بیت(ع)، حضرت(ع) خطبه‌های پرصلابتی در رسوایی آل‌امیه ایراد کردند، بفرمایید آن خطبه‌ها، چه در آن مقطع و چه پس از آن چه نقش یا تأثیری برای بیداری بشر داشتند؟
دهقان: حضرت امام سجاد(ع) و حضرت زینب کبری(ع) در میان مردم شام انقلاب به پا کردند؛ شامیان دریافتند کسانی که با چنین وضع فجیعی در کربلا شهید شدند، شورشی نبودند. آنها خاندان کسی هستند که یزید به نام وی بر مسلمانان حکومت می‌کند. مؤذن دربار یزید اعتراض کرد و با شگفتی پرسید تو که می‌دانستی اینها فرزندان پیامبر هستند، به چه علت آنان را کشتی و دستور دادی اموال آنها را غارت کنند؟! عالم یهودی که در مجلس یزید بود پس از شنیدن سخنان امام سجاد(ع) از یزید پرسید این جوان کیست؟ یزید گفت، فرزند حسین. یهودی گفت: کدام حسین؟ وقتی فهمیدند از خاندان پیامبر اکرم(ص) هستند، حسین کسی است که مظلومانه در کربلا به شهادت رسیده و از فرزند دختر رسول‌الله است، یزید را سرزنش کرد و گفت: شما دیروز از پیامبرتان جدا شدید و امروز فرزندش را کشتید.
آقامیری: در این باره که خطبه‌های حضرت سجاد(ع) چقدر راه‌گشای بشر بوده به نظر می‌آید کسانی که فکر می‌کنند مسئله عاشورا یک مسئله مقطعی در یک برهه از تاریخ است، اشتباه بزرگی می‌کنند و قیام عاشورای امام حسین(ع) یک جریانی را ایجاد کرد که این جریان در نهایت حرکت تاریخی خودش به سقوط کامل جبهه طاغوت در عالم منجر شد. اکنون نقش خطبه‌های امام‌سجاد(ع) و حضرت زینب(س) مشخص می‌شود، تداوم این جریان تاریخی که با رشادت امام حسین(ع) ایجاد شد، با این نگاه و این خطبه‌ها تضمین شد.

*یک شبهه دیگری وجود دارد که بسیاری از معاندان به آن می‌پردازند و البته برخی هم ناآگاهانه موضوع قیام مختار را مطرح می‌کنند. در همین مختارنامه هم دیدیم! در عین حال آیا حضرت اذن دادند یا همان طور که مشاهده شده، این کار از طریق محمد‌بن‌حنفیه انجام شد؟
دهقان: آیت‌الله خوئی در کتاب خود آورده است که برخی روایات مختار را تأیید می‌کنند. در یکی از روایات آمده است، امام سجاد(ع) این وظیفه را به محمدبن‌حنفیه سپردند و به او فرمودند، وی در رابطه با مختار عمل کند. همچنین، آیت‌الله خوئی این موضوع را که مختار مؤسس فرقه «کیسانیه» است، رد می‌کند؛ اما به هر حال حتی در انقلاب اسلامی خودمان نیز که به رهبری فقیه عادل شکل گرفت؛ هم در اول انقلاب و هم اکنون نمی‌توانیم بگوییم که هیچ جا اشتباه نکرده‌ایم و هیچ تخلفی صورت نگرفته است؛ قاعدتاً در قیام مختار هم ممکن است تخلفاتی صورت گرفته باشد.
 آقامیری: دو نقل مشهور است؛ برخی از بزرگان ما قائل هستند که به طور حتم خونخواهی امام حسین(ع) امری ممدوح است. مختار شخصیتی است که مورد عنایت اهل‌بیت(ع) بوده و مورد لطف و محبت اهل‌بیت(ع) ما قرار گرفته است. امام باقر(ع) می‌فرمایند: «مختار را بد نگویید که او دشمن ما را کشت و انتقام خون ما را گرفت.» در جایی امام باقر(ع) به پسر مختار می‌فرمایند: «خدا پدرت را بیامرزد. حق ما را از هر که بر او حق داشتیم گرفت.» یا در مورد شخصیت مختار وقتی حضرت مسلم وارد کوفه شد، اولین جایی که رفت خانه مختار بود. ایشان جزء شخصیت‌های برجسته و جزء محبان اهل‌بیت(ع) بوده است. آیت‌الله خوئی که در مباحث علم رجال سخت‌گیرانه نکاتی را مطرح می‌کردند، مختار را «ثقه» می‌داند و صفحاتی را به شخصیت ایشان اختصاص داده است؛ اما بعضی از بزرگان اعتقاد دارند این کار با اذن ولی خدا بوده؛ اما با توجه به اینکه جان ولی خدا امام سجاد(ع) در خطر بوده، به طور مستقیم با ایشان ارتباط نمی‌گرفتند و با محمدبن‌حنفیه ارتباط نزدیک‌تری داشتند؛ چراکه اگر زبیری‌ها و یزیدیان متوجه می‌شدند محمد‌بن‌حنفیه ارتباط جدی با مختار دارد، به طور حتم او را به شهادت می‌رساندند. با همه این ملاحظات، می‌بینیم که چندین بار محمدبن‌حنفیه و بعضی از بنی‌هاشم دستگیر می‌شوند و مورد بازخواست قرار می‌گیرند. پس اکثریت بزرگان ما قیام مختار را به طور قطع قیامی می‌دانند که مورد تأیید حضرت بوده؛ ولی به دلیل تقیه آن زمان که امام سجاد(ع) در آن زمان زندگی می‌کرد، خفقانی داشته و متأسفانه مردم نسبت به امام سجاد(ع) مردمی جاعل و بی‌معرفت بودند. همه اوضاع و احوال دست به دست هم می‌دهد تا امام(ع) نتواند به طور مستقیم به این قضیه ورود کنند و به طور حتم و جریان مختار غیر مستقیم مورد تأیید حضرت بوده است.

* امام سجاد(ع) در حفظ و ماندگاری عاشورا چه از جنبه احساسی و چه از جنبه حماسی، چه نقشی را ایفا کردند؟
دهقان: در اینکه کار مختار در جهت سرکوب قاتلان امام حسین(ع) مورد تأیید بوده، شکی نیست؛ اما اینکه بگوییم امام سجاد(ع) تا چه حد این قیام را تأیید کرد، باید گفت که اگر ما حتی در ظاهر تأییدیه‌ای هم نداشتیم، نمی‌توانستیم بگوییم که ائمه مخالف کار مختار بودند؛ مگر اینکه ادله مخالف پیدا شود. 
آقامیری: به بعضی از اقدامات امام سجاد(ع) که سبب شد در اهداف کوتاه‌مدت بنی‌امیه براندازی شود و در اهداف بلندمدت مسیر جریان تاریخ به سمت حاکمیت مطلق توحید در عالم به ویژه در عصر مهدوی پیش برود، به چند نمونه اشاره می‌کنم؛ اقدام اول مقابله امام سجاد(ع) با سرشبکه‌های انحراف و رخوت بود. در واقع، امام(ع) با کسانی که در جامعه انحراف، سستی و تنبلی ایجاد می‌کردند، برخورد می‌کرد؛ برای نمونه به عالم دینی و تأثیرگذاری که خودش را در اختیار دستگاه بنی‌امیه قرار داده بود، نامه‌ای می‌نویسد و وی را توبیخ می‌کند؛ چرا که روند حرکت این شخص به گونه‌ای بود که مردم از او تقلید و تبعیت می‌کردند. اقدام دوم، بهره‌گیری از ابزار رسانه و هنر است. رسانه آن چیزی است که ما به وسیله آن یک حرف را به افراد بیشتری منتقل کنیم؛ از این رو وقتی این کاروان را از کربلا تا شام منزل به منزل حرکت می‌دادند، هرجا که امام و حضرت زینب فرصت پیدا می‌کردند، با خطبه‌خوانی‌شان جریان بنی‌امیه را رسوا می‌کردند که یکی خطبه کوفه خیلی مورد توجه قرار گرفت و دیگر خطبه امام سجاد(ع) که در شام و مجلس یزید بود. سومین اقدام حضرت رفع شبهات بود؛ برای نمونه پاسخ امام سجاد(ع) درباره عاشورا که مردم نسبت به این حادثه شبهاتی داشتند و حضرت با سعه‌صدر این شبهات را پاسخ می‌دادند. پنجمین اقدام، زنده نگه‌داشتن و تبیین قیام عاشورا و ششمین اقدام تبیین، تعمیق و گسترش معارف اسلامی بود که در ضمن دعاهای صحیفه سجادیه انجام شد.
یکی از عوامل بروز حادثه عاشورا و انحراف در مسیر اسلام سطحی‌نگری مردم نسبت به مبانی اسلامی بود؛ از این رو در صحیفه سجادیه مطالب ویژه‌ای را ما درباره توحید، احکام، اخلاق، ولایت و حقوق امام بر معموم می‌بینیم که حضرت این مأموریت را در ذیل صحیفه سجادیه دارد. هفتمین اقدام حضرت تهذیب اخلاق عمومی بود؛ چه به صورت فردی و چه به صورت عمومی برای مردم. انحطاط و فساد اخلاقی مردم سبب شد جریان بنی‌امیه بتواند در جامعه جولان بدهد. اگر مردم اخلاق اسلامی داشتند، به طور حتم جریان بنی‌امیه نمی‌توانست این‌گونه جولان بدهد. دیگر اقدامات امام سجاد(ع) می‌توان به احیای فرهنگ ادای حق بندگی، احیای فرهنگ اعتماد و توکل به خدا، تقویت روحیه مبارزان، زمینه‌سازی برای مرجعیت علمی اهل‌بیت و سازماندهی تشکیلات شیعه و تقویت آن به صورت مخفیانه اشاره کرد که بعدها امام باقر(ع) و امام صادق(ع) این‌گونه کار آموزشی شیعه را پیش ببرند. 

* با توجه به اینکه پس از کربلا، گروه‌های زیادی، از جمله امویان، مروانیان، زبیریان و از این طرف توابین و... برای انتقام از حادثه کربلا به میدان آمدند، در این وضعیت امام سجاد(ع) چه کار سیاسی اساسی انجام داده بودند؟ آیا این تقیه و سکوت راهبرد حضرت بوده یا اینکه ایشان کار ایجابی و فعالی انجام دادند؟
دهقان: امام چهارم(ع) پس از حادثه عاشورا بر سر دو راهی دشواری قرار گرفته بودند. یا باید با ایجاد هیجان و احساسات که کسی چون او به سهولت قادر بود در میان جمع منتقدان و علاقه‌مندان خود به وجود آورد، به یک حرکت تند و عمل متهورانه دست بزند و پرچم مخالفتی بر افراز و حادثه‌ای شورانگیز بیافریند، یا بر اثر آماده نبودن شرایط برای پایداری و اقدام عمیق چون شعله‌ای سرد بخوابد و احساسات سطحی را به وسیله تدبیری پخته و سنجیده مهار کند، همچنین اندیشه راهنما و نیز عناصر صالح برای بازآفرینی جامعه اسلامی و نظام اسلامی را تأمین و تربیت کند. افزون بر این، جان خود و محدود یاران قابل اتکای خود را حراست کند و میدان را در برابر حریف رها نکند و دور از چشم جست‌وجوگر و هراسان دستگاه بنی‌امیه به مبارزه بی‌امان ولی پنهان مشغول باشد؛ آنگاه ادامه این راه را که بی‌گمان به سرمنزل مقصود نزدیک‌تر بود، به امام پس از خود بسپارد. شکی نیست که راه نخست با راه فداکاری است؛ ولی رهبر مسلکی که شعاع تأثیر عمل او نه تنها دایره محدود زمان خود، بلکه سراسر عمر تاریخ را دربر می‌گیرد. کافی نیست که فداکار باشد؛ بلکه باید ژرف‌نگر و دوراندیش هم بوده و با حوصله و باتدبیر نیز باشد؛ این همان شرایطی است که راه دوم را برای امام چهارم حتمی و قطعی کرد.

*امام سجاد(ع) در همین دوران آشوب بین پیش از صدر اسلام تا پس از اسلام پلی زدند تا زمینه برای کارهای علمی و توسعه مفاهیم شیعه ایجاد شود. این شاگردان امام باقر(ع) و گسترش شیعه در زمان امام صادق(ع) به بسترهایی نیاز داشتند که امام سجاد(ع) ایجاد کردند. بفرمایید حضرت چه اقداماتی انجام دادند تا این مفاهیم و معارف به اوج خودشان برسند؟
 دهقان: اولین امامی که امامت ایشان در آغاز این دوره قرار داشت، امام سجاد(ع) بود. همه می‌دانیم که صبغه حرکت ایشان علمی و فرهنگی بود و در قالب‌ها و مناجات و رساله حقوق به عنوان مربی اخلاق و ارشاد انسان‌ها و با هدف مبارزه با ابتذال فرهنگی و اخلاقی این حرکت را انجام می‌دادند؛ امام بعدی که این حرکت را دنبال کردند، امام محمد باقر(ع) بودند. از اینجا روشن می‌شود که پیوستگی مورد سؤال شما در سیره ائمه معصوم(ع) چگونه بوده است.