حجت‌الاسلام سبحانی‌نیا، عضو هیئت‌علمی دانشگاه قرآن و حدیث گفت: باید به فضای مجازی به‌ مثابه یک فرصت نگاه کنیم و از طریق آن ارزش‌ها و عقاید خود را به جوامع دیگر صادر کنیم. در این راستا،‌ نیازمند چهار مؤلفه مهم سرعت عمل، محتوای غنی و قوی، گستردگی فراوان به همراه پهنای باند وسیع و زیبایی و جذابیت عناصر اصلی تبدیل کردن فضای مجازی به یک فرصت مؤثر در زمان کنونی هستیم که سبب می‌شود میزان تأثیرگذاری در آن بیشتر از میزان تأثیرپذیری باشد.
جریان‌شناسی فکری‌ـ فرهنگی ایران معاصر‌ـ 89
 جعفر ساسان‌- داوود عسگری/  در شماره گذشته متذکر این مطلب شدیم که دربار پهلوی پله صعود و ترقی فرقه ضاله بهائیت شد و بهائیان را از انزوا خارج کرد. در ادامه بیشتر با گرایش‌های مختلف بهائیت و زنگی شوقی افندی آشنا می‌شویم. 
در پنجمین انجمن شور روحانی بهائیان ایران که در اردیبهشت ماه سال 1310ش تشکیل شده بود، فاضل مازندرانی، از پژوهشگران سرشناس بهائی، پیشنهاد بنای سالن اجتماعات حظیرة‌القدس را مطرح می‌کند و مورد تصویب شوقی افندی قرار می‌گیرد.(۱) در روز جمعه 24 اردیبهشت ماه سال 1310 ش، نخستین سنگ بنا به دست غلامرضا امین و میرزا ولی‌خان ورقا نصب می‌شود.(۲)این تشکیلات که به مرکز مراودات محفل بهائیان ایران با بیگانگان و توطئه بر ضد ملت ایران تبدیل شده بود، سرانجام با پیگیری آیت‌الله بروجردی، در سال 1334ش تخریب شد.مهم‌ترین نمود یا اثر بهائیت را در این دوره، می‌توان گسترش اداری و تشکیلاتی دانست که به دستور شوقی افندی و در قالب محافل روحانی، از سال 1305ش آغاز به ‌کار کرد. این شیوه که تقلید از نظام حزبی غرب بود، سبب انسجام تشکیلاتی بهائیت شد و ضعف رهبری شوقی نسبت ‌به رهبران گذشته را پوشاند.
گرایش‌های مختلف بهائیت
با مرگ عباس افندی، دومین رهبر بهائیت در سال 1300ش، رهبری این فرقه به شوقی افندی رسید. این امر، برخلاف نظر بهاءالله بود که وصیت کرده بود پس از عباس افندی، برادرش محمدعلی، رهبری این فرقه را در دست گیرد. عباس افندی درباره پیروی از شوقی پس از خودش، چنین نوشته است:«اوست (شوقی) ولی امر‌الله بعد از عبدالبهاء و جمیع افنان و ‌ایادی و احبّای الهی باید اطاعت او نمایند و توجه به او کنند. من عصی امره فقد عصی‌الله و من اعراض عنه‌الله و من انکره فقد انکر الحق. این کلمات را مبادا کسی تأویل نماید.»(۳)این در حالی است که خود عباس افندی از امر پدرش سرپیچی کرده و برادرش را از جانشینی خود محروم ساخته بود.از سویی، عبدالبهاء نیز در هنگام مرگ، با اینکه محمدعلی افندی هنوز زنده بود، وصیت‌نامه‌ای به نام «الواح وصایا» تنظیم کرد و در آن شوقی افندی، نوه دختری خود را وصی و جانشین خود معرفی کرد؛ اما برخی از بهائیان که در رأس آنها میرزا احمد سهراب اصفهانی بود، وصایای عبدالبهاء را تقلبی دانستند و از پذیرش رهبری شوقی سر باز زدند و انشعابی در بهائیت به وجود آوردند:«میرزا احمد سهراب که از مبلّغین بنام بهائی و مأمور نشر امرالله در آمریکا بود به صورت دیگری عَلَم مخالفت برافراشت و الواح وصایا را که به نفع شوقی افندی بود، مجعول شمرد و این‌طور اظهار عقیده کرد که پس از فوت عباس افندی، باید بیت‌العدل اعظم به نص کتاب اقدس تشکیل شود و کسی حق ندارد برخلاف نص بهاءالله خود را پس از عبدالبهاء ولی امر بشمارد.»(۴)
بنابراین، نخستین انشعاب در بهائیت، پس از عباس افندی و در دوره پهلوی اول، به دست احمد سهراب - که یکی از اعضای هیئت رئیسۀ انجمن تربیتی ایران و آمریکا، از سران شاخص بهائیت و از همراهان عباس افندی در سفر آمریکا بود و وی را در بازگشت به فلسطین بدرقه کرده بود، به وجود آمد.گروهی دیگر از بهائیان سرشناس، نظیر صبحی مهتدی، عبدالحسین آیتی و حسن نیکو نیز به دلیل ضعف‌های اخلاقی و رفتاری شوقی افندی، رهبری وی را نپذیرفتند و از بهائیت روی‌گردان شدند و به اسلام گرویدند. صبحی که به «کاتب وحی» و «واسطه بین حق و خلق» در میان بهائیان مشهور بوده است، در خاطرات خود چنین می‌نویسد:«پس از عبدالبهاء نیز گفت‌وگو شد: گروهی از بزرگان بهائی، از این کیش برگشتند و دسته‌ای سرگردان ماندند و گروه بسیاری به دنبال شوقی دخترزاده عبدالبهاء که خود را جانشین نیایش می‌دانست افتادند. شوقی از راه مردمی برگشت و دورویی را پیشۀ خود ساخت و در پی آزمندی و گرد آوردن دارایی افتاد.»(۵)
از آنجا که محفل وابسته به عباس افندی قدرت بیشتری داشت و خانواده او نیز نقش محوری در این محفل داشتند، این انشعاب‌ها چندان جدی تلقی نشد و شوقی افندی رسماً رهبری بهائیت را در دست گرفت.
معرفی شوقی افندی
شوقى افندى در سال 1314ق تولد یافت و هنگام مرگ عباس افندى که در سال 1340ق اتفاق افتاد، 26 سال داشت. او فرزند میرزا‌‌هادى شیرازى است و مادر او ضیائیه، دختر بزرگ عباس افندى مى‌باشد.
شوقی زبان انگلیسی را در اوان کودکی آموخت و تحصیلاتش را در دانشگاه آمریکایی بیروت و پس از آن آکسفورد لندن ادامه داد. بر این اساس، بسیاری از کتاب‌ها و الواح بهائیت را به زبان انگلیسی ترجمه کرد. شوقی پیش از مرگ پدربزرگ خود ـ عبدالبهاء ـ در لندن به سر می‌برد. او در دارالفنون بالیول آکسفورد مشغول تحصیل بود. پس از شنیدن خبر مرگ عباس افندی، از لندن به عکا بازگشت. وی که در آن زمان 26 سال داشت، در سمت جانشین عبدالبهاء و «ولی امر بهائیت» منصوب شد. او سپس به اروپا بازگشت و به‌جای خود، عمه‌اش ضیائیه خانم ـ ورقه‌علیا ـ را برای رتق و فتق امور منصوب کرد.(۶)
شوقی نقش زیادی در تشکیلاتی کردن جامعۀ بهائیت ـ که از آن به «نظم اداری» یاد می‌کنند ـ ‌ایفا کرده است. وی در طول دوران ریاستش بر بهائیان، در صدور، توسعه و بنیان نظم اداری فرقه بهائیت در قالب تشکیلات ملی و محلی، نقش بسیاری داشته است. او به پشتیبانی و حمایت همه‌جانبه از این محافل که از زمان عبدالبهاء پایه‌ریزی شده بودند، پرداخت و فعالیت‌هایی را به نام «نقشه‌های چند ساله» در آمریکا و اروپا به اجرا درآورد.
ویژگی‌های شوقی
صبحی مهتدی، از دوستان دوران جوانی شوقی بود. وی پس از عمری خدمت به دستگاه بهائيت، مورد بی‌مهری آنان قرار گرفت و به افشای برخی از زوایای پنهان این تشکیلات پرداخت.شواهد تاریخی نشان می‌دهد که روش شوقی در روابطش با غرب و اروپا (به دلیل تحصیل در آنجا) نسبت‌به بهاء و عبدالبهاء، کمی متفاوت و بیش از آنها بود. او «با زنان انگلیسی و آمریکایی هم روابط پنهانی داشت که البته نقش این زنان در تصمیم‌گیری‌های وی، بسیار زیاد بوده است.»(۷)
 صبحی همچنین می‌نویسد:
«سالی چند ماه در سوئیس به خوشی، بی‌‌آنکه با کسی از پیروانش دیدن کند، روزگار می‌گذراند و برای زمستان، سری به حیفا می‌زند. تا در اروپاست، زندگی و روش کار و چگونگی آمیزش او با مردم، مانند یکی از پولداران اروپایی است؛ ولی همین که پا به حیفا می‌گذارد، خود را دگرگون می‌کند؛ کلاه سیاه بر سر می‌گذارد و جامه دراز می‌پوشد.»(۸)با چنین سوابقی، شوقی توانست به کمک پدر و مادر و ورقه‌علیا و بعدها با مساعدت همسرش طرح تشکیلات بهائیت را به صورت احزاب متداول اروپا و آمریکا پایه‌ریزی کند و به کمک و مساعدت سیاسی صهیونیسم، در قلع و قمع مخالفان خود در سرزمین فلسطین (رژیم صهیونیستی غاصب)، توفیقاتی به دست آورد.شوقی این توفیقات به‌دست‌آمده را با ارسال نامه‌ها و تلگرافی، به اطلاع بهائيان ایران ـ که غالباً به هواداری شوقی باقی مانده بودند ـ رساند. شوقی افندی به دلیل خنثی بودن و نداشتن فرزند ذکور، از تعیین جانشین از نسل خود عاجز ماند و امور بهائيت را به تشکیلاتی به‌نام «بیت‌العدل» سپرد.
*پی‌نوشت‌ها در دفتر نشریه موجود است.

اندیشه سیاسی مسلمانان‌ ـ ۴۱۴
 فتح الله پریشان/  فهم چگونگی اخلاق و سیاست در اندیشه ملااحمد نراقی، تنها با در نظر گرفتن تحولات تاریخی و فکری زمانه او ممکن است. با چنین شیوه‌ای و با بررسی کتاب «معراج‌السعاده» و روش اخلاقی نراقی، می‌توان به راه حلی که این اندیشمند برای رفع معضلات فکری و سیاسی جامعه زمانه خود اندیشیده است، پی برد. درباره تحولات زمانه نراقی همان‌طور که در شماره‌های پیش نیز اشاره شد، همین اندازه کافی است که بدانیم از فروپاشی صفویه تا حکومت فتحعلی شاه قاجار، حکومتی قدرتمند، با ثبات و دیرپا در ایران شکل نگرفت. نراقی خود در اواخر دوره زندیه به دنیا آمد و شاهد دست به دست شدن قدرت سیاسی در دوره پادشاهی جانشینان کریم‌خان زند و کشمکش‌های داخلی در آغاز سلطنت قاجار بود. حکومت فتحعلی شاه نیز هنوز نتوانسته بود مشروعیت و اقتدار لازم را به دست آورد؛ از این رو جامعه وضعیتی متزلزل و ناآرام داشت. در این دوره، از سویی وسوسه کسب جایگاه و قدرت وجود دارد و از سویی گروه‌های مختلف، هر یک خود را بر طریق مسلمانی و دینداری می‌دانند. در آن زمان، جریان‌های فکری با سابقه در ایران، همچون صوفی‌گری و اخباری‌گری وجود داشتند و جریان‌های جدیدی، مانند شیخیه نیز در حال رواج بودند. نراقی که خود فیلسوفی متأثر از مکتب فلسفی حکمت متعالیه و اصول‌گرایی پرورده عالمانی، چون وحید بهبهانی بود، سعی کرد از رواج این‌گونه افکار در جامعه جلوگیری کند. بسیاری از رفتارها و کنش‌های سیاسی و اجتماعی نراقی، در همین راستا قابل فهم است؛ برای نمونه، علت نزدیکی او به فتحعلی شاه قاجار را می‌توان به ممانعت از نزدیکی و محبوبیت زیاد جریان‌های انحرافی مذکور در نزد شاه دانست؛ به ویژه اینکه جریان‌هایی چون شیخیه در آن روزگار، گسترش، نفوذ و اهمیت زیادی یافته و روابطی نیز با درباریان برقرار کرده بودند.(1)نوع نگرش هر اندیشه‌وری به مفاهیمی چون دین و سیاست، نوع نگرش وی را به ارتباط بین این دو موضوع نیز بیان می‌کند. برخلاف اندیشمندانی مانند علی عبدالرزاق که به جدایی دین از سیاست قائلند، ملااحمد نراقی تلقی و انتظارش از دین به گونه‌ای است که اسلام نه تنها ارتباط خود را با جامعه، حکومت و سیاست قطع نکرده، بلکه چون برای ایجاد حکومت قانون لازم است و قانون نیز باید از جانب خداوند ارائه شود، از این رو سزاوار است که خداوند افراد صالح را برگزیند و نظم‌بخشی به جامعه انسانی و اسلامی را در سایه وحی به آنان بسپارد. این افراد همان سیاستمداران و سلاطین نیستند؛ بلکه پیامبر و ائمه معصوم(ع) هستند که از جانب خداوند به این مقام منصوب شده‌اند. چنانکه وی در کتاب «عوائد‌الایام» می‌نویسد: «بدان که ولایت از سوی خداوند بر بندگانش برای پیامبر خدا و امامان معصوم امری قطعی و ثابت است. آن بزرگواران حاکمان و زمامداران واقعی مردمند. ولایت از آنهاست، همه کارهای حکومتی ویژه آنهاست و مردم روی زمین همه تحت زعامت و ولایت آنها می‌باشند.»(2) مطالعه آثار علمی مرحوم نراقی‌دوم، به ویژه کتاب اخلاقی‌اش «معراج‌السعاده» نشان می‌دهد، وی به دلیل اعتقاد به تفکیک‌ناپذیر بودن دین و سیاست، در حوزه نظری به اموری مانند روش مملکت‌داری، عدالت پادشاه، عدالت و سیاست، مغایرت نداشتن زهد با ریاست و جاه، اهتمام به امور مسلمانان، اهتمام به موضوع امر به معروف و نهی از منکر، فتوای جهاد علیه متجاوزان روس و در رأس همه موارد ولایت عامه فقها در عصر غیبت و در حوزه عملی به اموری، مانند شرکت در جهاد علیه متجاوزان به کیان اسلامی، اخراج حاکم محلی به دلیل ظلم به مردم و... پرداخته است.در بحث سیاست آنچه مکتب سیاسی اسلام را از دیگر مکاتب فکری و سیاسی متمایز می‌کند، افزون بر هدف، روش صحیح سیاست‌ورزی در اسلام است. اسلام نه تنها استبداد و خودمحوری را نفی و خدامحوری را جایگزین آن می‌کند، بلکه ضمن اهتمام به هدف نهایی، که همانا اجرای احکام متعالی اسلام است، راه‌های نیل به این هدف را نیز مورد عنایت قرار داده است. بر اساس این، مرحوم نراقی با پرداختن به اموری، چون عدالت و ظلم سلطان، اهتمام به امور سیاسی مسلمانان، فضیلت جهاد و... روش مدیریت و اعمال سیاست را در جامعه مورد توجه قرار داده، عدالت‌ورزی و اخلاق‌مداری را روش حکمرانی و سیاست معرفی می‌کند. نراقی در فصلی تحت عنوان «آثار و لوازم عدالت» اصول مملکت‌داری را بر اساس عدالت، انصاف و اخلاق بیان کرده و در امر دهم به دور بودن از خودمحوری و وسیله قرار دادن حکومت برای شهوت‌رانی و جاه‌طلبی تأکید کرده است، وی می‌نویسد: «مقصود از مملکت‌داری و فرمانروایی، استیفای حظوظ نفسانیه و پیروی لذات و شهوات جسمانیه نباشد و عنان نفس را از ملاهی و مناهی باز دارد و همه همت او بر آسایش و آرایش مصروف نباشد.»(3)عادل واقعی از نظر نراقی، کسی است که دانا به قواعد شریعت الهی و عالم به نوامیس نبوی باشد و کسی که قوا و صفات خود را اصلاح نکرده باشد و در مملکت بدن خود عدالت را ظاهر نکرده باشد؛ نه قابلیت اصلاح دیگران و اجرای حکم عدالت در میان سایر مردم را دارد و نه سزاوار سروری مملکت است.(4)بنابراین، بحث عدالت در معراج‌السعاده نراقی، بزرگ‌ترین حلقه اتصال میان اخلاق و سیاست در اندیشه وی است. نراقی از میان انواع عدالت، عدالت پادشاه را مهم‌تر دانسته و عدالت و تهذیب نفس دیگر انسان‌ها را به آن منوط کرده است. 
*منابع در دفتر هفته‌نامه موجود است.

 شهاب زمانی/ ارزیابی مفید و مضر بودن توسعه فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی مانند هر موضوع علمی به نوع استفاده ما از آنها بستگی دارد. برخی با سنجه هزینه‌ـ فایده اساساً عطای فضای مجازی را به دلیل آثار و تهدیدات عمیق و گسترده‌ای که دارد و می‌تواند ‌اعتقادات و سبک زندگی جوامع بشری را مورد آماج خود قرار دهد، به لقایش می‌بخشند و با پاک کردن صورت مسئله، فکر می‌کنند با منع کلی می‌توان این فضا را مهار کرد. بی‌تردید، این موضوع به آرزویی دست‌نیافتنی می‌ماند؛ چرا که جوامع در سیر توسعه و پیشرفت خود به عقب برنمی‌گردند و گریزی از رویارویی با این فضا نیست، ضمن اینکه فضای مجازی افزون بر تهدیدات و چالش‌های مختلف، فرصت‌های بی‌شماری را نیز در حوزه آسان‌سازی ارتباطات و گشودن دنیای جدید پیش روی انسان قرار داده است؛ از این رو جمع کثیری از عقلای جوامع معتقدند باید به فضای مجازی به مثابه یک فرصت بزرگ نگاه کرد و از طریق آن ارزش‌ها و عقاید خود را به جوامع دیگر صادر کرد. استفاده این چنین از امکانات فضای مجازی برای جامعه ما و گفتمان انقلاب اسلامی که حرف تازه‌ای برای بشر درمانده امروز در زندگی مادی دارد، نیازمند تلاش در این حوزه، تربیت نیروی انقلابی و مؤمن و خوش‌فکر و تولید محتوای مناسب و غنی ویژه این فضاست. نگاه فرصت‌محور سبب می‌شود که ما به نیازها و اولویت‌های جامعه و دنیای تشنه پیرامون خودمان توجه بیشتر و دغدغه‌مندانه‌ای داشته باشیم. اما نباید از تهدیدات و چالش‌های این حوزه تأثیرگذار و حساس هم غفلت کرد و همواره به راهکارهایی برای کاهش اثرات این چالش‌ها و معایب اندیشید. تهدیدات فضای مجازی به ‌مثابه ویروس‌های آلوده‌کننده و بیماری‌زایی هستند که در بدنه جامعه رخنه کرده‌اند، بنابراین برخورد با این تهدیدها نیز باید قاطعانه باشد. کارشناسان این حوزه با اشاره به طیفی از انواع راهکارهای مقابله در برابر تهدیدهای حاصل از فضای مجازی، راهکارهای ممکن را در این زمینه مانند مقابله فیزیکی و جبری در قالب محدودسازی و جلوگیری از اشاعه محتوای غیراخلاقی، فیلترینگ و برخورد با متخلّفان تا ارتقای فرهنگ خویشتن‌بانی و خودصیانتی در برابر این فضا از طریق ایجاد سازگاری با محیط و افزایش سواد رسانه‌ای ارائه می‌کنند.
اما کنترل برخی از آسیب‌های ناشی از فضای مجازی در اختیار استفاده‌کنندگان آن نیست که در این حالت ایمن‌سازی و مقاوم کردن در برابر این آسیب‌ها می‌تواند مؤثر باشد. سازگاری با فضای مجازی یکی دیگر از راهکارهای مقابله با این فضاست. سازگاری در امور مختلف یک برهان عقلی است که البته به معنای تسلیم و مرعوب شدن در برابر انواع تهاجمات حاصل از آن نیست؛ بلکه سازگاری با فضای مجازی به معنای انعطاف‌پذیری در موارد قابل‌ هضم و اصلاح دیدگاه‌های قابل ‌بازنگری و مقاوم‌سازی بسترهای داخلی در برابر آسیب‌های این پدیده است که نتیجه آن صیقل خوردن فضای مجازی و مهار تهدیدات ناشی از آن است. 

تحلیلی بر نسل نوین جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی‌ ـ قسمت هفتادوهفتم
 دکتر سیامک باقری‌چوکامی/ نفوذ فرهنگی خفی‌ترین و خطرناک‌ترین تهدید جمهوری اسلامی ایران است. با توجه به نقش زنان در جامعه، نفوذ در حوزه زنان شاید مهم‌تر از دیگر ابعاد نفوذ فرهنگی‌ـ اجتماعی باشد. به اعتقاد جریان صهیونیستی نفوذ، «زنان» کلید فتح جوامع و بهترین مسیر برای ایجاد تغییرات ماندگار اجتماعی محسوب می‌شوند. سخن اشرف‌غنی، رئیس‌جمهور افغانستان شنیدنی است؛ وی گفت: «تجربه نشان داده است سرمایه‌گذاری بر دختران می‌تواند پنج نسل را تغییر بدهد؛ اما سرمایه‌گذاری بر پسران تنها می‌تواند یک نسل را تغییر بدهد.»
با این وصف، با توجه به سهم و نقش زنان در نظام فرهنگی‌ـ اجتماعی و همچنین نظام سیاسی، نفوذ و تهاجم همه‌جانبه‌ای از ناحیه دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی علیه جامعه زنان مسلمان تدارک دیده شده است. حال، این سؤال مطرح می‌شود که نفوذ در حوزه زنان به چه معناست و چه مصادیقی را شامل می‌شود؟ 
بررسی واکاوانه نشان می‌دهد،‌ پروژه نفوذ در حوزه زنان شامل همه انواع نفوذ اعم از موردی، جریانی، شبکه‌ای، معرفتی، تربیتی و... می‌شود و هدف کلی پروژه نفوذ در حوزه زنان تهی‌سازی آنها از هویت اسلامی و از بین بردن نظام خانواده و ایجاد وابستگی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در کشور است.
‌1ـ نفوذ در دستگاه‌های تصمیم‌ساز
در حوزه زنان
یکی از خاکریزهای نفوذ در حوزه زنان، مراکز، سازمان‌ها و نهادهای تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری در این حوزه است. به زعم دشمن نفوذگر، ساده‌ترین راه برای تغییرات مورد نظر در حوزه زنان نفوذ در دستگاه‌های سیاستگذار است. از مصادیق این نفوذ می‌توان به تصمیم‌گیری درباره پذیرش کنوانسیون‌های بین‌المللی در زمینه زنان اشاره کرد. تردیدی نیست که چنین تصمیم‌گیری مستلزم نفوذ تفکرات لیبرالی یا افراد و مشاورانی متمایل به فرهنگ غرب است. یکی دیگر از راه‌های نفوذ و تأثیرگذاری در موضوع زنان، از پایین به بالا است. در این زمینه جریان‌های خاص فکری‌ـ فرهنگی در جامعه یا رسانه‌های داخلی و خارجی با مسئله‌سازی و مسئله‌آفرینی کاذب در حوزه زنان، مانند طرح خشونت علیه زنان، ورود و حضور زنان در ورزشگاه‌ها، حق سقط جنین و... تلاش دارند مراکز تصمیم‌گیری تصمیمات غیر منطبق با مبانی و الگوهای بومی و اسلامی اتخاذ کنند. از مصادیق دیگر نفوذ طرح آمارهایی درباره مشکلات و چالش‌های دختران و زنان در ایران در کنار ارائه راه‌حل‌های نامناسب و غیر منطبق با فرهنگ اسلامی‌ـ ایرانی برای حل آن مشکلات است. نمونه آن صدور کارت سلامت برای زنان خیابانی و برگزاری نشست علمی در این باره است. 
2‌ـ نفوذ از طریق استانداردسازی
 سبک زندگی زنان
استانداردسازی سبک زندگی زنان ایرانی و مسلمان با استانداردهای غربی یکی از برنامه‌های بلندمدت جریان نفوذگر است. به اعتقاد رهبر معظم انقلاب، جریان نفوذ درصدد است تا زن به سبک اروپایى در جامعه رواج یابد؛ (۱۳۷۰) سبک پوشش، سبک آرایش، سبک روابط بین جنس مخالف، سبک ازدواج، سبک فرزندداری، سبک رابطه زن و شوهری و نوع روابط اجتماعی در داخل و خارج از خانه از جمله مواردی است که تلاش می‌شود از فرهنگ و شاخصه‌های کشورهای غربی آمریکایی و اروپایی پیروی و تبعیت شود. 
کنوانسیون‌های بین‌الملل مربوط به زنان دقیقاً کارکرد استانداردسازی سبک زندگی لیبرالی زنان برای جهان را دارند. به همین دلیل، رهبر معظم انقلاب با انتقاد از زیربنای فکری بسیاری از کنوانسیون‌های جهانی خاطرنشان کردند: «اصرار غربی‌ها روی این زیربنای غلط، جامعه بشری را تباه می‌کند، به همین دلیل برای دستیابی به نگاه صحیح و متوازن، باید از این مبانی برحذر بود.»
افزون بر این، سازمان‌های خارجی متعددی رسالت استانداردسازی را برعهده دارند؛ یکی از این سازمان‌های خارجی که توسعه استانداردهای زنان به سبک غربی را ترویج می‌کند، سازمان «ولوم» یا سازمان «زناني كه تحت قوانين اسلامي زندگي مي‌كنند» است؛ این سازمان حدود سه دهه مسئول «شبكه‌سازي» براي فعالان امور زنان و فعالان حقوق زنان در كشورهاي اسلامي است. كارويژه اصلي اين «شبكه بين‌المللي»، جاگير كردن و جا انداختن ارزش‌هاي غربي چون فمینیسم، آزادي‌هاي جنسي و دگرباشي جنسي در ميان زنان مسلمان است. در «شرح اهداف» اين مؤسسه به صراحت آمده است که هدف اصلي آن «كار كردن با فعالان زن در سراسر «جنوب جهاني» (كشورهاي در حال توسعه) براي ايجاد يك رهبري فمینیستی پايدار و (همزمان) تحول‌يابنده در خاورميانه، آفريقا و آسيا» است. این سازمان توانسته است در پوشش فعاليت‌هاي علمي‌ـ پژوهشي به مراكز داخلي، گروه‌ها و فعالان حوزه زنان در ایران نيز نفوذ پيدا كند که سرنخ‌هاي اين شبكه را در برخي از سازمان‌ها و دانشگاه‌ها نيز مي‌توان مشاهده كرد. 
3‌ـ نفوذ شاخصه‌های
 فکری فمینیسم 
نفوذ در حوزه زنان همه ابعاد وجودی آنان، از جمله فکری و ذهنی، عاطفی و گرایشی و بعد رفتاری و نمادی را آماج قرار داده است. فمینیسم بعد فکری و اعتقادی زنان را هدف قرار داده است؛ بازیگران جنگ نرم از طریق جریان نفوذ در تلاشند تا شاخصه‌های فکری جریان فمینیسم، به ویژه طیف افراطی آن را در میان زنان مسلمان ترویج و تعمیق بخشند. آنها دریافته‌اند که با رسوخ دیدگاه‌های فمینیستی می‌توانند به دستاوردهایی، مانند دور کردن زنان از حقیقت «زن بودن»، از بین بردن ماهیت انسانی زن و نقش خانواده و از بین بردن تفاوت‌های زن و مرد و همانند کردن و یکسان‌سازی آنها دست یابند. این جریان ضمن ترویج مبانی لیبرالی درباره زنان، هجمه همه‌جانبه‌ای به مبانی اسلام در قبال زن دارد.
4‌ـ نفوذ از طریق
توانمندسازی زنان 
یکی از راه‌های نفوذ در حوزه زنان برای تغییر الگوی زن مسلمان و ایرانی پروژه‌های توانمندسازی زنان است. دولت‌های غربی آژانس‌های مختلفی را برای این منظور راه‌اندازی کرده‌اند؛ از جمله آژانس توسعه ملی آمریکا، آژانس توسعه انگلیس و وزارت خارجه آلمان و چند کشور دیگر در کنار نهادهای زیرمجموعه سازمان ملل، همچون یونسکو و یونیسف که به صورت رسمی مدیریت اجرای طرح غربی «توانمندسازی زنان» در کشورهای مختلف را برعهده دارند. برای نمونه، «آژانس توسعه بین‌المللی آمریکا» در افغانستان با اجرای طرح مزبور ۷۵ هزار زن ۱۸ تا ۳۰ ساله را بین سال‌های ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۵ در بخش‌های سیاسی، اقتصادی و حقوقی آموزش می‌دهد. باراک اوباما، رئیس‌جمهور سابق آمریکا در پیامی که برای مراسم افتتاحیه این برنامه در کابل فرستاد، گفت: «آینده‌ افغانستان به رشد توانایی‌های زنان در این کشور بستگی دارد.» همین آژانس(آژانس توسعه آمریکا) با واسطه بنیاد اوراسیا، دست‌کم سه مدرسه زنانه و صدها سازمان مردم‌نهاد را از سال 1388 در ایران اداره می‌کند. 
5‌ـ نفوذ ابتذال فرهنگی در حوزه زنان 
نفوذ فرهنگ ابتذال غربی در جامعه زنان کشورهای جهان، از جمله ایران از مخرب‌ترین برنامه‌های پروژه نفوذ در حوزه زنان است. برنامه‌های ویژه شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای در زمینه زنان، شبکه‌سازی فساد در این زمینه، راه‌اندازی جریان‌های فساد در حوزه زنان، پروژه معتادسازی زنان، نفوذ فرهنگ شرابخواری در بین زنان، و... برنامه‌هایی برای هویت‌زدایی از زنان در کشورهای مختلف، از جمله ایران است.  


کتاب «پایداری و ناپایداری گفتمان‌های سیاسی در ایران» نوشته احمد عزیزخانی، محمود پروانه و بهرام زاهدی از تازه‌های انتشارات زمزم هدایت وابسته به پژوهشگاه علوم اسلامی امام صادق(ع) است که بهار سال جاری به زیور طبع آراسته و به علاقه‌مندان تقدیم شد. همان‌طور که از نام این کتاب برمی‌آید، بررسی پایداری و ناپایداری خرده‌گفتمان‌هایی که در ذیل گفتمان انقلاب اسلامی در طول چهار دهه از عمر مبارک انقلاب تکوین یافته‌اند، دست‌مایه نویسندگان این اثر قرار گرفته است. 
این کتاب در یک مقدمه و شش فصل سازماندهی شده است که در فصل اول با عنوان چارچوب مفهومی گفتمان سیاسی به مثابه روش بررسی شده و مطالب روان و خوبی در توضیح آن آمده است. فصل دوم که گفتمان معیار نامیده شده، با اتقانی مناسب به توضیح مفصل‌بندی و دال‌های گفتمان انقلاب اسلامی پرداخته و با شاخص‌سازی معیارهایی از این گفتمان سنجه‌ای برای ارزیابی خرده‌گفتمان چهار دهه انقلاب اسلامی فراهم کرده است.
در فصل سوم، چهارم و پنجم به ترتیب برساختگی و عوامل بروز و ظهور گفتمان‌های «سازندگی»، «اصلاحات» و «بهار» را بررسی کرده که با وجود ارائه مطالب مفید در این بخش، لازم است در ویراست و چاپ‌های بعدی دقیق‌تر به نقد درون‌ساختاری و عوامل بی‌‌ثباتی و ناپایداری گفتمان‌های زیرمجموعه انقلاب پرداخته شود. فصل آخر نیز به نتیجه و راهکارهایی برای حفظ و توسعه گفتمان اصیل انقلاب اختصاص پیدا کرده است. 
در بخشی از این کتاب آمده است: «با رحلت حضرت امام خمینی(ره)، برخی خرده‌گفتمان‌ها با تفاسیر خاص خود از مبانی انقلاب اسلامی، پای به عرصه سیاسی گذاشتند که همواره خود را ذیل گفتمان اصیل انقلاب یا همان گفتمان حضرت امام(ره) قرار می‌دادند؛ اما در مواردی از خطوط اصلی آن فاصله گرفته و مسیر خود را پیمودند؛ از جمله این خرده‌گفتمان‌ها «سازندگی»، «اصلاحات» و «بهار» بودند که هر کدام در مقطعی موقعیت هژمونیک یافته و سپس افول کردند. چگونگی و عوامل ظهور و افول این خرده‌گفتمان‌ها، میزان انطباق و یا عدم انطباق آنها با گفتمان امام خمینی(ره) و راهکارهای حفظ گفتمان انقلاب اسلامی از آسیب‌های ناشی از خرده‌گفتمان‌های رقیب، موضوعات مهمی است که در این کتاب به آن پرداخته شده است.»

در سال‌های اخیر، ارتباط از طریق فضای مجازی جایگاه قابل توجهی از شکل‌دهی به هویت تا کارکرد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تأثیرگذار در بین نسل جوان جامعه پیدا کرده است؛ به گونه‌ای که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. در حال حاضر، اینترنت ابزاری مناسب برای توسعه افکار و اندیشه‌های بشری محسوب می‌شود، به شرط آنکه در راه صحیح استفاده شود. ارتباطات سالم در فضای مجازی و لزوم هوشیاری جوانان و خانواده‌ها نسبت به تهدیدات فضای سایبری در اولویت قرار دارد. پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی و توجه والدین به رفتار فرزندان نیز بسیار مهم است. چه بسا گاهی تغییر در رفتار فرزندان به معنای ایجاد تغییر در طرز فکر آنها باشد. هنگامی که بنیان فکری و شخصیت افراد به صورت ناصحیح شکل بگیرد، راه نفوذ در ابعاد مختلف نیز در آنها هموار خواهد شد.