جعفر ساسان- داوود عسگری/
در شماره گذشته با زندگی سیاسی و ویژگیهای شوقی افندی آشنا شدیم و متذکر این نکته در سیر دگردیسی فرقه ضاله بهائیت شدیم که مقطع سردمداری وی، مقطع تغییر فکری و گرایشی بهائیت به غرب و تبدیل آن به مثابه حزبی در خدمت لیبرالیسم و صهیونیسم جهانی بود. در این شماره دیدگاهها و مواضع و مرگ وی را بررسی میکنیم.
مرگ شوقی
شوقی در نوامبر 1957م معادل 1336 شمسی، زمانی که برای فعالیتهای معمول فرقۀ بهائیت به انگلستان رفته بود، به آنفولانزا مبتلا شد. او چند روز بعد، به علت سکتۀ قلبی درگذشت .از جانب برخی پیروان بهائی، دربارۀ مشکوک بودن مرگ شوقی و فرضیۀ قتل او به دست همسرش، روحیه ماکسول، حرف و حدیث بسیار است.
بر اساس پیشبینیهای بهاء و عبدالبهاء، قرار بود بهائیت و ریاست آن در نسل بهاء و شوقی تداوم یابد؛ اما برخلاف تصور آنان، شوقی فرزندی نداشت و وصیتی هم از خود بر جای نگذاشت. شوقی اگرچه برخلاف رهبران قبلی بهائیت، مدعی تحصیلات دانشگاهی بود؛ اما سواد چندانی نداشت و هنگام تحصیل هم دنبال خوشگذرانی بود.
شوقی چند کتاب به فارسی و انگلیسی نوشت؛ قرن بدیع: اصل این کتاب به انگلیسی است و در چهار جلد نوشته شده و مشتمل است بر تاریخ باب و بهاء تا صدمین سال اعلان ادعای باب؛ توقیعات مبارکه: مجموعه دستخطهای شوقی به مناسبتهای گوناگون است، در شش جلد به فارسی؛ دور بهائی: این کتاب به انگلیسی نوشته شده و مروری است بر تاریخ بهائیت و پیشبینی آینده آن طبق نظر عبدالبهاء و ترجمۀ کتاب تاریخ «نبیل زرندی» به انگلیسی.(1)
نوشتههای شوقی، بیشتر برگرفته از سخنان بهاء و عبدالبهاء است و حرف جدیدی ندارد. این امر، نشاندهنده کمسوادی وی و نبود تحول فکری بهائیت در این دوره است. فعالیتهای شوقی، بیشتر بر تداوم فعالیتهای عباس افندی متمرکز بود؛ اما به دلیل اینکه روابط گستردهتری با بیگانگان و بهائیان غیر ایرانی داشت، بهائیت هر چه بیشتر رنگ غربی گرفت. چه از لحاظ ساختار و تشکیلات و چه از لحاظ برنامههای محتوایی، بهائیت در این دوره، شبیه یک لژ فراماسونری شد که با شعارهای جذاب و پنهانکاری، به دنبال اجرای اهداف خود در ایران و جهان بود.
دیدگاهها و مواضع مهم شوقی
از موضوعات مهمی که به طور کلی در فرقه گمراه بهائیت به ظاهر اعلام میشد و در باطن سرانش برخلاف آن عمل میکردند، دوری از سیاست و مداخله نکردن در امور سیاسی بود. در این باره، موضع رسمی این فرقه که از سوی شوقی افندی اعلام شد، به این شرح است:
«از امور سیاسیه و مخاصمات احزاب و دول، باید کلّ قلباً و ظاهراً، لساناً و باطناً به کلی در کنار و از اینگونه افکار فارغ و آزاد باشیم. با هیچ حزبی رابطۀ سیاسی نجوییم و در جمع هیچ فرقهای از این فرق مختلفۀ متنازعه داخل نگردیم؛ نه در سلک شورشیان درآییم و نه در شئون داخلۀ دول و طوایف و قبایل هیچ ملّتی، ادنی مداخلهای ننماییم. به قوۀ جبریه به هیچ امری اقدام ننماییم و از حقیقت و جوهر این امر مبارک که اساسش مودّت و وفاق است، آنی غافل نشویم. امرالله را چه تعلّقی به امور سیاسیه و چه مداخلهای در مخاصمات و منازعات داخله و خارجۀ دول و ملل، باید در نهایت سکون و حکمت و اشتعال و همّت و ثبات و استقامت، نصایح مشفقانۀ رب عزیز را به کرّات و مرّات تلاوت نماییم و عامل گردیم و به نفوس مستعدّه اعلان و القا نماییم و در تعمیم و اجرایش، تا نفس اخیر به دل و جان کوشیم. به اسبابی معنوی، به تعدیل عالم اخلاق پردازیم؛ نه آنکه تمسّک به وسایل مادّیۀ سیاسیه جوییم. به قوایی ملکوتی، تدریجاً قلوب را تقلیب و مسخّر نماییم و تزکیۀ نفوس و ارواح را منظور نظر داریم؛ نه آنکه در ترویج اسم و شهرت کوشیم و در فکر کسب مقام و منزلتی در این عالم فانی باشیم.»(2)
نحوۀ بیان رهبر بهائیت به گونهای است که گویا رهبری و اعضای این فرقه، مشغول امور معنوی و عرفانیاند و هیچ ارتباطی با امور مادی و دنیایی ندارند؛ در حالی که جد وی عباس افندی، از استعمار پیر مدال افتخار دریافت کرده و بهاءالله با حمایت سیاسی بیگانگان، از اعدام رهایی یافته بود. فرقهای که حیات آن وابسته به سیاستبازی و زدوبند با بیگانگان است، برای فریب افکار عمومی، نسخۀ عدم مداخله در سیاست میپیچد؛ البته یکی از دلایل اینگونه توصیهها هم ترس رهبران بهائیت از همنشینی پیروان با غیربهائیان و آگاهی آنان از ترفندهای این فرقه است و میخواهند بهائیان را در فضایی بسته نگه دارند تا از عملکرد آنان و پوچی تعالیم این فرقه آگاه نشوند.
عملکرد جریان
عملکرد بهائیت را در این دوره، میتوان در حوزههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بررسی کرد. در حوزۀ سیاسی، مهمترین عملکرد بهائیت، نفوذ در ساختار سیاسی کشور و هدایت دولت در جهت ضد دین و طرح مباحثی مانند جمهوریخواهی از سوی رضاخان میتوان مشاهده کرد. دربارۀ نفوذ بهائیان در ساختار سیاسی، در مبحث روشهای جریان بحث خواهد شد.
الفـ بهائیت و جمهوریخواهی رضاخان
جمهوریخواهی برنامهای بود که رضاشاه در سال 1303 اعلام کرد و هدف او انقراض قاجاریه و تشکیل جمهوری به رهبری خودش بود. روزنامهها و نمایندگان طرفدار او هم به شدت به تبلیغ آن پرداختند؛ اما مقاومت علما، به ویژه شهید مدرس، موجب شد رضاخان کوتاه بیاید و بیانیهای در لغو این برنامه صادر کند؛ اما نکتۀ مهم این است که به عقیدۀ برخی نویسندگان، در پشت پردۀ این ماجرا بابیها و بهائیها حضور داشتند و به این طریق به دنبال انتقام از قاجارها بودند. عینالسلطنۀ قاجار مینویسد: «در این نغمۀ جمهوریت، بابیها برای آزادی خودـ که البته در جمهوری بیش از مشروطه میشودـ و برای انتقام از قاجاریه، جد و جهد وافی دارند... . دبیر اعظم و علائی و خیلی از بهائیهای دیگر، دور و ور حضرت اشرف را گرفته و روزبهروز بر عدۀ آنها در وزارت جنگ افزون میشود. جسته جسته میگویند: خود رئیسالوزرا هم بابی است یا منتسب به آنها... آنچه هست، این فرقه در این هنگامه، دخالت تام دارند که احدی نمیتواند منکر شود؛ برای آنکه در تغییر رژیم، منافع صوری و معنوی آنها بیش از ایام مشروطه است؛ چنانچه در مشروطه، بیش از استبداد بود.»(3)
عبدالحسین آیتی نیز دراینباره مینویسد:«... باز در این زمان (رضاخان) برای جمهوریت ایران، بهائیان عربده كشیدند و خویش را پنهان و آشكار در میان جمهوریطلبان وارد كردند. كار آنها را هم ندانسته خراب كردند.»(4)
بـ فعالیتهای اقتصادی
نیاز فرقۀ بهائیت به گسترش تشکیلات و تبلیغ در سطح جهانی، به ویژه در دورۀ شوقی افندی، سبب شد فعالیت اقتصادی سازمانیافته در دستور کار سران این فرقه قرار گیرد. برای رسیدن به این هدف، اوقاف بهائی ایجاد شد. اگرچه «میرزاحسینعلی» از زمانی که در عکا ساکن شد، مسئلۀ سامانبخشی
اقتصادی را مد نظر داشت و با پیامهای ارسالی خود، همواره این موضوع را به بهائیان ثروتمند گوشزد میکرد؛ اما پس از تدوین قوانین و آییننامههای سازمانی، با فراهم آمدن موجبات قدرت بلامنازع محفل ملی، راه برای ایجاد اوقاف ملی و محلی در زمان شوقی هموار شد. این سازمان در دورۀ زمامداری شوقی، به مدد درآمدهای حاصل از فعالیتهای اقتصادی و کمکهای مالی بهائیان، توسعه یافت. در این زمان است که موضوع وقف و ایجاد سازمان اقتصادی اوقاف، برای تأمین نیازمندیهای سازمان، مورد توجه سرکردگان تشکیلات قرار گرفت.
در این عرصه، تشکیلات بهائی ایران به دلیل نفوذ در هیئت حاکمۀ بهائیت و تعداد تقریباً زیاد آنها نسبت به برخی از کشورهای منطقه و جهان، در محاسبات مالیـ سرمایهای تشکیلات جهانی بهائیت، جایگاه ویژهای داشت.
* پینوشتها در دفتر نشریه موجود است.