محمدنوری/ در فصول مختلف سال آمار نیروی کار و بیکار کشور از سوی مبادی ذی‌ربط ارائه می‌شود و مبنای تحلیل وضعیت اقتصادی، اجتماعی و... در کشور قرار می‌گیرد. در این میان دو شاخص «اشتغال» و «بیکاری» موضوعیت پیدا می‌کند و آمار تأثیرگذار دیگر در این باره از اذهان دور نگه‌ داشته می‌شود.
 این در حالی است که مؤلفه‌های مختلفی در آمارهای نیروی کار وجود دارد که در صورت ارائه آنها تحلیل‌‌ها رنگ واقعیت به خود می‌گیرد و چهره واقعی اقتصاد کشور را به تصویر می‌کشد. از جمله این مؤلفه‌ها «اشتغال ناقص» است.
درباره معرفی افراد دارای اشتغال ناقص می‌توان گفت که گروهی از افراد شاغل هستند که به صورت پاره‌وقت فعالیت می‌کنند که در ادبیات اقتصادی مربوط به اشتغال با نام «اشتغال ناقص زمانی» شناخته می‌شوند که این افراد در جست‌وجو و آماده به کار با مدت زمان بیشتر هستند. به بیان دیگر، اشتغال ناقص؛ پدیده‌ای در بازار کار است که فرد شاغل در هفته کمتر از 44 ساعت کار می‌کند و خواهان انجام کار اضافی با ساعت کار کامل است. گروه دیگر که در این حوزه می‌توان به آن اشاره کرد؛ افرادی هستند که دارای اشتغال کامل بوده؛ اما از نظر مهارتی، درآمدی یا دیگر محدودیت‌های بازار کار، از کار خود راضی نیستند. این گروه از افراد با نام «شاخص اشتغال ناکافی» شناخته می‌شوند که هم وزن اشتغال ناقص بوده و در این سطح 
تعریف می‌شوند.
بر اساس آمار موجود شاغلان دارای اشتغال ناقص، دو میلیون و 335 هزار و 478 نفر است که این افراد در طول هفته از یک ساعت تا 44 ساعت مشغول به کار هستند که این نشان می‌دهد بنا به دلایلی مانند رکود کاری، پیدا نکردن کار با ساعت کار بیشتر یا قرار داشتن در فصل غیر کاری و... از تمام ظرفیت کاری آنها استفاده 
نمی‌شود.
 این در حالی است که تعیین یک ساعت کار در هفته بر اساس معیار سازمان جهانی کار، نه تنها با حقیقت اقتصادی و اجتماعی کشور سازگار نیست؛ بلکه خود نیز تبعاتی مانند، نبود یک تصور واقعی از وضع معیشت جامعه به علت ارائه آمارهای  نادرست از ارگان‌های آمارگیر کشور را به همراه دارد. بحرانی که اکنون در کشور گسترده شده
 است.
بر اساس آمارهای ارائه شده از نیروی کار، در حال حاضر حدود 6/10 درصد از جمعیت شاغل کشور دارای اشتغال ناقص هستند و به عقیده بسیاری از کارشناسان این میزان بالا بوده و نشان‌دهنده نبود بهبود  فضای کسب‌وکار است.
 کارشناسان و فعالان اقتصادی این موضوع را در کنار ناامنی شغلی قرار می‌دهند که وضعیت اشتغال را در کشور به وضوح بیشتری به تصویر می‌کشد. به ویژه وقتی این موضوع با سهم بیش از 10 درصدی اشتغال ناقص در هم آمیخته شود، آنگاه باید از آن به مثابه یک فاجعه شغلی
 یاد کرد.
 این واژه بسیار در ادبیات کارشناسان اقتصادی و فعالان کارگر بیان می‌شود که نیازمند تدبیر مناسب از سوی مسئولان و دست‌اندرکاران حوزه کار و اشتغال است.

نگاهی به طرح اشتغال‌زایی دولت در روستاها
به تازگی  رئيس‌جمهور قانون حمایت از توسعه و ایجاد اشتغال پایدار در مناطق روستایی و عشایری با استفاده از منابع صندوق توسعه ملی را ابلاغ کرده است و در حالی که امروز بیکاری به روستاها هم رسیده و بسیاری از کارشناسان معتقد هستند که ظرفیت روستا برای ایجاد اشتغال تا این میزان نیست، اما دولت طرح اشتغال روستاییان و شهرهای زیر ۱۰ هزار نفر را با اختصاص شش هزار میلیارد تومان تصویب کرده است. 
شناخت مسائل مربوط به روستاهای ایران از آن رو اهمیت دارد که امروزه ریشه همه مشکلات و مسائل عقب‌مانده، مانند فقر، نابرابری، رشد سریع جمعیت و بیکاری فزاینده در مناطق روستایی ناشی از بی‌توجهی به روستاهاست.
کاهش بیکاری و توسعه فعالیت‌های شغلی یکی از اهداف کلان توسعه در بیشتر کشورهاست. از آنجایی که بیکاری امروز دیگر تنها مختص به شهرها نیست و روستاها را نیز نشانه گرفته و هزاران جوان تحصیلکرده و جویای شغل کشور امروز ساکن روستاها هستند و بخش قابل توجهی از این جوانان روستایی پس از فراغت از تحصیل، در جست‌وجوی کار راهی شهرها شده‌اند، در سال 94 وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی طرح صنعتی شدن روستاها را در دستور کار قرار داد و در همین راستا طرح «یک روستا یک محصول و هر خانه یک کارخانه» را دنبال کرد؛ اما به نتیجه مطلوبی دست نیافت. از اوخر سال 95 طرح «اشتغال روستایی» را که به نوعی تکرار همان طرح «یک روستا یک محصول و هر خانه یک کارخانه» بود، با تغییرات جزئی دنبال کرد.
علی ربیعی، وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی با اشاره به تصویب طرح اشتغال روستاییان و شهرهای زیر 10 هزار نفر در جلسه هیئت وزیران، گفت: «بر اساس این مصوبه حدود شش هزار میلیاد تومان از صندوق توسعه ملی در اختیار بانک توسعه تعاون، بانک کشاورزی، پست بانک، صندوق توسعه کارآفرینی و صندوق حمایت از کشاورزی قرار خواهد گرفت و به همین مقدار نیز سرمایه از سوی بانک‌ها تزریق خواهد شد که در مجموع 12 هزار میلیارد تومان برای اشتغال روستاییان و عشایر منابع تخصیص خواهد یافت.»
وی افزود: «نرخ سود تسهیلاتی که در این طرح در اختیار روستاییان و عشایر قرار خواهد گرفت، شش درصد است که تقریباً سه درصد آن از طریق سپرده‌گذاری‌ها به دست خواهد آمد.»
تجربه نشان می‌دهد، شیوه دولت‌های هفتم و هشتم، نهم و دهم برای اشتغال‌زایی و مقابله با بیکاری کاملاً شبیه به هم بوده و تنها تفاوت آن چگونگی تبلیغات برنامه‌های اشتغال‌زایی از سوی این دولت‌ها است، تبلیغاتی که گاهی شائبه انتخاباتی داشته است.
طی دو دهه گذشته، در کشور شاهد اجرای برنامه‌های اشتغال‌زایی کوتاه‌مدت، ضربتی و مقطعی بودیم که عمر فعالیت آنها به دوران فعالیت دولت‌ها محدود بوده است؛ یعنی همزمان با تغییر دولت‌ها طرح‌های اشتغال‌زایی بایگانی و با آمدن دولت بعدی از سر گرفته می‌شود.
برخی دیگر از کارشناسان معتقدند، روستا توان جذب این میزان تسهیلات برای اشتغال‌زایی را ندارند؛ اما مشخص نیست هدف دولت از این طرح چیست؟
حتی معاون اشتغال وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی هم به این موضوع اذعان دارد که روستاها توان جذب این میزان منابع را ندارند.
عیسی منصوری درباره اینکه آیا این طرح تنها در روستاها هزینه می‌شود، می‌گوید: «روستاها توان جذب این میزان منابع را ندارند و در این باره نگاه رشته‌ای به فعالیت‌های اقتصادی در کشور داریم، به طوری که نمی‌توان اشتغال روستاها را منفصل از شهرها دانست.»
وی افزود: «‌بنابراین در حوزه اشتغال‌زایی هدف منطقه خاصی نیست و در کل کشور رشته‌های مختلف شغلی مدنظر خواهند بود. دغدغه داریم که این منابع صندوق چطور در کشور تخصیص و هزینه خواهد شد و این نگرانی همواره در دولت‌ها درباره نحوه هزینه‌کرد این نوع منابع وجود دارد.»
تجربه نشان داده است، تا بخش خصوصی واقعی شکل نگیرد و دولت دست از تصدی‌های بی‌مورد خود از اقتصاد بر ندارد، جلوی واردات بی‌رویه و غیر ضرور گرفته نشود و خلاصه اینکه شرایط به نحوی نباشد که اقتصاد کشور در یک روند مستمری، رشدهای مثبت اقتصادی را تجربه کند، این طرح‌ها جواب نمی‌دهد. وقتی بنگاهی نمی‌تواند با تولیدات خارجی رقابت کند، واردات حیاتش را تهدید می‌کند و دولت‌ها نیز حمایت عملی برای توسعه فعالیت‌های تولیدی ندارند، شغل چگونه ایجاد می‌شود؟
در حالی که معاون اشتغال ربیعی هم معتقد است روستاها توان جذب این میزان منابع را ندارند، این سؤال اساسی مطرح می‌شود که آیا طرح وام 5/1 میلیارد دلاری از صندوق توسعه ملی همانند طرح‌های ضربتی دیگر دولت‌ها شکست می‌خورد؟


محمدرضا سبزعلیپور، رئیس مرکز تجارت جهانی ایران در نودمین نشست ماهیانه خود با اعضای مرکز جامع صادراتی ایران گفت: چون دولت می‌داند که پس از پایان دوره ریاست‌جمهوری دوازدهم، دیگر چهار سالۀ سومی وجود ندارد، پس به رأی مردم هم دیگر نیازی ندارد و از همین رو درصدد بستن پرونده پرداخت یارانه‌های نقدی می‌باشد و قصد دارد تا بساط پرداخت یارانه نقدی را هم به طور کلی و برای همیشه برچیند!

 مشکلات بانکی ما با اروپا همچنان باقی است
مسعود خوانساری، رئیس اتاق بازرگانی تهران در دیدار با هیئت‌ بلندپایه از اتحادیه اروپا با بیان اینکه دو سال از برجام گذشته، اما مشکلات بانکی کماکان پابرجا است، اظهار کرد: «با رفع این مشکلات می‌توان همکاری‌های مشترک میان ایران با کشورهای اتحادیه اروپا را افزایش داد.» وی افزود: «اتحادیه اروپا دومین هدف صادراتی کشورمان به حساب می‌آید و سالیانه 13 درصد از سهم صادراتی ما را تشکیل می‌دهد که قابلیت افزایش این رقم نیز وجود دارد.»

روند افزایش خرید طلا
 در ایران
بر اساس جدیدترین گزارش شورای جهانی طلا، در ایران، تقاضا برای جواهرات، در سه ماهه سوم امسال، برای نهمین دوره سه ماهه متوالی، افزایش داشته و با رشدی هشت درصدی به ۴/۱۱ تن رسیده است. به گزارش این شورا، کاهش نرخ بهره در ایران موجب شده تا مصرف‌کنندگان بیشتر به سمت خرید طلا روی بیاورند. تقاضای ایران برای خرید شمش و سکه طلا ۵/۵ تن بوده، در حالی که این رقم یک‌سال پیش تنها ۷/۲ تن بوده است.

اجرای برترین پروژه سازمان ایرو در ایران
گمرک ایران از اجرای موفق یک پروژه مهم مشترک میان ایران و اروپا خبر داد و اعلام کرد: «پروژه آزمایشی حمل ترکیبی تحت پوشش «کارنه تیر» برای اولین بار در بین ۷۱ کشور عضو کنوانسیون تیر با مشارکت گمرک ایران اجرایی شد. سازمان ایرو موفقیت گمرک جمهوری اسلامی ایران در اجرای پروژه تیر الکترونیک را به عنوان برترین پروژه سازمان ایرو در نمایشگاه سالیانه سازمان جهانی گمرک برای تمامی کشورهای عضو سازمان جهانی گمرک به دیگر کشورها معرفی کرده بود.

 سید فخرالدین موسوی/«آنچه آیت‌الله به روحانی نگفت...» تیتر درشت روزنامه اصلاح‌طلب «آفتاب یزد» که در ادامه آن آمده بود؛ «فقدان ‌هاشمی اما تأثیرات دیگری نیز با خود به دنبال داشت. بحث از چرخش که می‌شود پیش از روحانی باید نام و تاریخ عملکرد سیاسی آیت‌الله بررسی شود.‌ هاشمی اصولگرای ابتدای تشکیل جمهوری اسلامی که بعضاً مواضع خاصی نیز داشته و دوران ریاست‌جمهوری‌اش جدای از رویکردهای سیاسی با شمایل دیگری به لحاظ اجتماعی و سیاسی نیز یادآوری می‌شود، از میانه دهه 80 و پس از خرداد سرنوشت‌ساز 84 رفته‌رفته چرخش معروف خود را آغاز کرد.‌ هاشمی‌رفسنجانی آرام آرام با تعدیل مواضع سیاسی خود به لحاظ فکری به جامعه اصلاح‌طلب و البته اکثریت مردم نزدیک‌تر شد؛ روندی که در اواخر دهه 80 تا پایان عمر او نیز ادامه پیدا کرد و سرعتی روزافزون گرفت. البته چرخش ‌هاشمی ادامه‌دار نیز بود. او از چهره‌ای نزدیک به اصلاح‌طلبی به عنوان پدر اعتدال‌گرایی نیز مشهور شد. روحانی شاید همین یک مورد را از‌ هاشمی‌رفسنجانی کم داشت. با این همه شاید اگر ‌هاشمی در ایام پس از انتخابات ریاست‌جمهوری نیز در قید حیات بود به رئیس‌جمهوری منتخب مردم گوشزد می‌کرد که چرخش از چپ به راست ممکن است پایگاه مدنی منحصربه‌فردی را که روحانی را یکه‌تاز عرصه سیاست کرده با تزلزل رو‌به‌رو کند.» تنها یکی از تیترها و نقل قول‌های پر تکرار روزنامه‌های اصلاح‌طلب درباره فاصله گرفتن حسن روحانی از اصلاح‌طلبان است.
در همین راستا هفته گذشته روزنامه «اعتماد» نیز با تیتر یک خود تحت عنوان «چالش تغییر» به این موضوع پرداخت و اینگونه القا کرد که در حال چرخش به سمت جریان مقابل است.
عبدالله ناصری، از فعالان چپ و عضو شورای مشورتی اصلاح‌طلبان در یکی از روزنامه‌های اصلاح‌طلب نوشت: «روحانی فاصله معناداری بین خودش و اصلاح‌طلبان ایجاد کرده است و من فکر می‌کنم بیشتر آقای روحانی آینده بعد از چهار سال دوم خود را برنامه‌ریزی می‌کند. آقای روحانی چهره‌ای است که با توجه به مختصاتی هم که دارد برای حضور در آینده قدرت و سیاست کشور برنامه دارد و کسی است که اگر مخیّر شود میان حضور در قدرت سیاسی و یا جامعه مدنی انتخابش گزینه اول خواهد بود.»  
اما این همه ماجرا نیست، رسانه‌های جریان مقابل و منتقدان دولت اعتدال تلاش اصلاح‌طلبان برای نشان دادن وجود اختلاف و فاصله میان روحانی و جریان اصلاحات را موضوع برنامه‌ریزی شده برای فرار از مسئولیت دولت دوازدهم می‌دانند، چنانکه در یک نمونه پایگاه خبری جهان‌نیوز، از پایگاه‌های شاخص اصولگرا در فضای رسانه‌ای با مطلبی با عنوان «دوپینگ اصلاح‌طلبان برای فرار از مصائب رئیس‌جمهور» در این باره نوشت: «فاصله میان روحانی‌پرستی تا روحانی‌هراسی به اندازه یک تار مو باریک است. اصلاح‌طلبان این را به خوبی درک کرده‌اند که حمایت آنها از روحانی هزینه‌هایی نیز در میان بدنه اجتماعی خود به بار آورده است؛ هزینه‌هایی که آنها به دنبال یافتن راهی برای فرار از آن و انداختن تمامی بار مسئولیت‌ها بر دوش دولت هستند. حسن روحانی در بسیاری از شعارها و وعده‌های انتخاباتی خود شکست خورده است. او در حال از دست دادن برجامی است که بیش از چهار سال بر روی آن مانور داد و اصلاح‌طلبان در جایگاه حامیان اصلی او، به آن مشروعیت و مقبولیت بخشیدند. در موضوع اقتصادی با وجود ارائه آمارهایی مبنی بر تک رقمی کردن تورم، رکود همچنان ادامه دارد، دلار به بالای چهار هزارتومان رسیده، درصد بیکاری 12 درصد است، کارگران شاکی، دانشجویان شاکی، طبقه متوسط ناراضی و وعده‌های اشتغالزایی پنج میلیونی و ریشه‌کن کردن فقر و... تنها در لفظ انتخاباتی باقی مانده‌اند. دورنمای آینده دولت روحانی نشان می‌دهد که تحولات شگرفی برای سرمایه‌گذاری اصلاح‌طلبان به منظور حفظ بدنه اجتماعی خود در پیش نیست و دولت دوازدهم نسبت به گذشته محافظه‌کارتر شده است. بر همین اساس، راهبرد اصلاح‌طلبان به سمت نقد دولت پیش رفته و سعی می‌کنند با شیبی ملایم از دامنه حمایت‌ها بکاهند و بر نقدها بیفزایند.» یا پایگاه خبری مشرق اقدام اصلاح‌طلبان در اختلاف‌نمایی با حسن روحانی را این طور تفسیر کرد: «فاصله‌گذاری از دولت بعد از غنیمت‌گیری حداکثری به صورت جدی از سوی اصلاح‌طلبان در حال پیاده‌سازی است.» تا همچنان این سؤال باقی بماند که آیا واقعاً حسن روحانی از اصلاح‌طلبان دور شده است، یا شاهد نمایشی تازه از سوی این جریان برای در امان ماندن از پیامدهای احتمالی موفقیت نیافتن دولت اعتدال است؟

 مهدی فرهادی/ رابطه بین دال و مدلول را اصطلاحاً «دلالت» می‌نامند. برخی از جملات، کلمات و گفتمان‌ها دارای دلالت‌هایی غیر از آنچه هستند که عامه مردم برداشت می‌کنند؛ بر این اساس دلالت به دو قسم صریح و ضمنی تقسیم می‌شود. همان دلالت‌ها نیز دارای لایه‌های مختلفی از معنی هستند. دلالت صریح، به فرایندهایی در مراتب پایین‌تر و به ‌معانی کم و بیش عینی نشانه‌ها ارجاع می‌دهد. برعکس در دلالت ضمنی، پای یک نوع فرازبان در بین است. دلالات ضمنی از این گرایش پیروی می‌کنند که از یک سلسله دلالات صریح قبلی مایه بگیرند و بنا شوند. آنها ایدئولوژیک هستند و به پیروی از ذات خود، روی دست پیام صریح بلند می‌شوند، آن ‌هم با کمک مضمونی غالب یا فراگیر. در این مرحله، میان دالّ و مدلول آنچنان همبستگی ایجاد می‌شود که تشخیص ماهیّت آنها، در پاره‌ای موارد به ‌دشواری امکان‌پذیر است؛ یعنی در یک زنجیره خاص دلالتی، یک مدلول در مرتبه بعد به یک دالّ تبدیل می‌شود؛ از این‌رو یک نشانه، ممکن است بر موضوعی دلالت کند؛ اما در عین حال همین موضوع، خود، مشحون از معانی دیگری باشد. در رسانه‌ها و اطراف خودمان هر چه می‌بینیم دارای لایه‌های دلالت است، دال ممکن است یکی باشد؛ اما دلالت‌های آن به تعداد جوامع و حتی افراد کره زمین متفاوت هستند. هرکسی با توجه به شناختی که از یک دال یا شیء و یا متن دارد معنای خود را برداشت می‌کند، آسان‌ترین معنایی که دریافت می‌شود دلالت صریح و آشکار است؛ در این نوع از دلالت افراد نیاز به تمرکز بیش از اندازه ندارند و همین نوع از دلالت چون آسان فهم است، مورد اتفاق بسیاری از انسان‌ها است؛ اما در دلالت ضمنی ما شاهد یک دگرگونی یا حتی نبود پیوند هستیم که همین سبب واگرایی تحلیلی یا گفتمانی در بین بشریت می‌شود.