حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر مهدی عبداللهی،‌ عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران می‌گوید: بسیاری از شرق‌شناسان همچون ارنست رنان معتقدند که فلسفه مسلمانان چیزی بیش از ترجمه و شرح فلسفه یونان، به ‌ویژه ارسطو نیست. این در حالی است که یافته‌های تحقیقی نشان می‌دهد هر چند آشنایی با فلسفه یونان نقطه ‌آغاز دانش فلسفه در فرهنگ اسلامی است، اما فلسفه‌ورزی مسلمانان از حد ترجمه و شرح فلسفه یونان فراتر رفته، با اثرپذیری از آموزه‌های اسلامی و به ویژه در بستر عقلانیت آموزه‌های شیعی به تدریج تکامل یافته است.


اندیشه سیاسی مسلمانان‌ ـ ۴۱۷

 فتح الله پریشان/ از تمایزات عمده فقه شیعه با اهل سنت، دخالت دادن زمان و مکان در باب اجتهاد است، به این معنا که فقها در مقام متصدیان امر فقاهت و هدایت جامعه شیعه در عصر غیبت با عنایت به موقعیت زمانی و مکانی بسیاری از احکام شیعه را به اقتضای مصلحت حفظ جامعه شیعه مورد قبض و بسط قرار دادند؛ از این رو، در برابر حاکمان جور برخی احکام شیعه را کتمان کرده، از ارائه حقایق مکتب شیعه پرهیز کردند و در برخی موارد حاکمان جور را مدح کرده، با آنان همکاری کردند و به هنگام قبض ید فقیه، امور شیعه را به وی سپرده، او را ولی امر معرفی کردند: «در واقع، فقهیان شیعه در زمینه حقوق اساسی، فقه سیاسی و مشروعیت حکومت‌ها همواره با عنایت به واقعیت‌های سیاسی زمان خود باب اجتهاد را باز نگاه داشته‌اند.»(1)
آنچه مصلحت‌سنجی فقه شیعه در برابر حاکمان جائر را از مکتب اهل سنت که جائران را مشروع دانسته و به سبب حکومت آنها را به رسمیت می‌شناسد، متمایز می‌کند، این است که تقیه، همکاری و حتی در برخی موارد مدح حکومت جائر در شیعه در زمان غیبت معصوم(ع) به سبب اقتضائات زمانی و مکانی موقتی بوده و از سر اضطرار و اکل میته بوده و به هیچ وجه مشروع نیست. به عبارت دیگر، قاعده مصلحت در فقه شیعه، مبتنی بر نظریه فقهی احکام حکومتی است که بسیاری از فقها آن را در اجرای امامت نیابی در زمان غیبت پذیرفته‌اند و به تعبیری دقیق‌تر، اسلام مبانی، اصول، ارزش‌ها و چارچوب‌های ضابطه‌مندی برای سامان دادن مصلحت ارائه داده است که قابلیت سامان یافتن تحت قواعد کلی را دارد. از این رو، مصلحت سکولار به معنای فرصت‌طلبی و مصلحت اهل سنت به معنای مصالح مرسله، با مصلحت در فقه شیعه متفاوت است.
قاطبه فقها از جمله مرحوم نراقی این قاعده و منطق فقهی را قبول داشته و بر اساس آن عمل کرده‌اند. مرحوم نراقی با شاه قاجار رابطه داشت و در کاشان به دیدار وی می‌رفت و مدرسه‌ای را برای وی در بازار شهر ساخت. از سوی دیگر، نراقی نیز کتاب‌های «وسیله‌النجاه» و «معراج‌السعاده» را به خواست فتحعلی‌شاه نگاشته و به او هدیه داده است؛ اما هیچ یک از این امور برخلاف قضاوت‌های بی‌موردی که به مشروع دانستن حکومت قاجار از سوی وی معتقدند، به معنای مشروعیت و حقانیت قاجار برای حکومت از منظر نراقی درست نیست و تنها وی برای حفظ اساس اسلام با حکومت شیعی همکاری و تعامل داشته است. اولین و مهم‌ترین علتی که در نظر نراقی بر مشروعیت نداشتن سلاطین قاجار حکایت می‌کند، طرح بحث ولایت فقیه است که تا زمان وی به این جامعیت در زمینه ولایت فقیه در عصر غیبت معصوم(ع) کسی نظریه‌پردازی نکرده است. وی در این مبحث حق حاکمیت بر مردم را از آنِ فقیه جامع‌الشرایط می‌داند و این خود گواه بر نامشروع دانستن سلاطین زمانه است. 
از سوی دیگر، امامان شیعه و به تبع آنها فقهای بزرگ مکتب تشیع به دلیل دفع تهدیدات و مخاطرات دشمنان دین، دست به تاکتیکی به نام تقیه زده‌اند که بر اساس آن، بتوانند زمانی که به مصلحت حفظ شیرازه جامعه شیعی و جان شیعیان برخلاف عقاید خویش بیان و عمل کرده و حقایق شیعه را کتمان کنند. مرحوم نراقی در اهمیت تقیه به روایاتی استناد می‌کند که ما به ذکر برخی از آنها بسنده می‌کنیم. «تقیه در هر چیزی است که بنی آدم به آن اضطرار پیدا کند که در این صورت خدا آن را حلال می‌کند.» یا «تقیه مکتب من و پدران من است و کسی که تقیه ندارد، ایمان ندارد.»(2)
اما اینکه شیعه در چه زمان‌هایی در تنگنای تقیه بوده و در چه زمان‌هایی قدرت اظهار آزادانه عقاید خویش را داشته است، مرحوم نراقی عمده زمان‌ها و مکان‌های اسلامی را جز در مواردی اندک زمان تقیه و سختی شیعه معرفی کرده و می‌گوید: «تقیه جز در زمان پیامبر و اندکی از زمان امام حسن تا نزدیکی این زمان در همه مناطق، بلکه تا همین زمان در عمده مناطق اسلامی جز اندکی از ولایات عجم وجود دارد.»(3) 
بنابراین تقیه که در نزد فقیهان پنهان کردن اعتقاد باطنی و کتمان در برابر مخالفان به دلیل گریز از زیان‌های دینی و دنیوی است، در اصطلاح سیاسی امروز، حکم عالمانه و تاکتیک خردمندانه‌ای است که بر اساس قاعده عقلی دوران انتخاب بین اهم و مهم انسان آگاه و هوشمند در عرصه رفتار اجتماعی موضوع اهم را انتخاب می‌کند و از زیان‌های ناشی از حکم مهم جلوگیری می‌کند. 
فضای مفهومی تقیه و مفاهیم همسو نشان‌دهنده آن است که تقیه در راستای انجام وظیفه و مسئولیت الهی انسان مسلمان است تا موانع را از سر راه بردارد و اسرار را کتمان کند و با مدارا و مسامحه با دشمن از خسارت‌های جانی و مالی اجتناب کند و با جلب نظر آنها در شرایط مناسب حق را اظهار نماید. 
*پی‌نوشت‌ها در دفتر هفته‌نامه موجود است.

جریان‌شناسی فکری ـ فرهنگی ایران معاصر‌ـ 92
 جعفر ساسان‌- داوود عسگری/در شماره گذشته این نکته را متذکر شدیم که فرقه ضاله بهائیت در دوره امر‌اللهی شوقی‌افندی، با سه روش عمده «نفوذ در حکومت»، «فعالیت علنی» و «تبلیغ» فعالیت می‌کرد. روش اول، یعنی نفوذ در حکومت بررسی شد. بهائیان که در روی کار آمدن رضا‌خان نقش داشتند، خود را شریک وی می‌دانستند و در این راستا به دنبال سهم‌خواهی بودند. البته رضاشاه نیز تا حدودی دست آنها را باز گذاشت و در امور حکومتی از آنها استفاده کرد؛ به گونه‌ای که یكی از افسران معروف بهائی، سرگرد صنیعی را به آجودانی مخصوص ولی‌عهد برگزید. این انتخاب، از سر و سرّ رضاخان و بهائیان حکایت دارد. صنیعی در دوره محمدرضا شاه به درجه سرلشکری رسید.
بهائی سرشناس دیگری كه در دوران حكومت رضاخانی در عرصه سیاست حضوری فعال داشت، حبیب‌الله عین‌الملك هویداست. وی که پدر امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر محمدرضا پهلوی بود، فرزند میرزارضا قناد، از حواریون نزدیك حسین‌علی بهاء و عباس افندی بود. وی در زمان كودتای 1299 با عوامل كودتا همكاری داشت و بعدها به سمت‌های كنسولگری ایران در حیفا و بیروت، نمایندگی و كارداری ایران در جده و وزیر مختاری ایران در عربستان منصوب شد. 
ب‌ـ فعالیت علنی: بهائیان که در خواب هم نمی‌دیدند روزی بتوانند در ایران فعالیتی کنند، با روی کار آمدن رضا‌خان چنان سرمست شدند که به‌ جای متهم در جای مدعی نشستند و آشکارا به دنبال رسمیت یافتن این فرقه بودند. یکی از مواردی که دست به فعالیت علنی زدند، قید بهائیت برای مذهب در ثبت احوال و شناسنامه بود. در این‌ راستا، دستوری از شوقی‌افندی به بهائیان ایران ابلاغ شد که بهائیان ایران نیز در راستای این دستور، درصدد كسب اقتدار برای خود از طریق به رسمیت شناساندن‌ آیین خود برآمدند و کوشیدند به طور رسمی در شناسنامه‌های خود مذهب بهائی را قید كنند. به همین منظور، میرزا عزیزالله‌خان ورقا، با تیمورتاش وزیر دربار پهلوی، «راجع به رفع تضییقات به بهائیان و سختی‌‌هایی در خصوص قید مذهب بهایی در جدول سجل (شناسنامه) ملاقات كرد.»(۱)
ج‌ـ تبلیغ: تبلیغ، یکی از اصول اساسی بهائیت است و هویت این فرقه با آن گره خورده است. شوقی‌افندی نیز در تداوم فعالیت رهبران قبلی، تبلیغ را سرلوحه کار بهائیان قرار داد و به طور رسمی ابلاغ کرد. او در نامه‌ای خطاب به محفل ملی ایران، «تأییدات الهیه [را] منوط به پیشرفت امر تبلیغ» و نفوسی را مشمول «تأییدات غیبیۀ الهیه» دانست که «شب و روز به تبلیغ امرالله مشغول» و «به نشر نفحات الله مألوف» باشند.(۲)
وی برای تأکید بیشتر، یادآوری کرد که اگر تبلیغ به تأخیر افتد، «تأیید الهی به ‌کلی منقطع» می‌شود؛ زیرا «مستحیل و محال است که بدون تبلیغ احبّای الهی تأیید یابند.»(۳)
منابع بهائی نیز به شیوه تبلیغی شوقی اشاره می‌کنند و می‌نویسند:
دو وسیله عمده‌ای را که حضرت شوقی‌افندی برای ترویج شوق به تبلیغ در شرق و غرب به ‌کار بردند، همان بود که حضرت عبدالبهاء از آن استفاده فرموده بود: یکی جریان مداوم نامه‌هایی بود که به جامعه‌ها و افراد مرقوم و ابعاد دیگری را بر ایمان احبّا اضافه می‌فرمود. اکنون مهم‌ترین ارتباطات، به واسطۀ توقیعات حضرت ولی امرالله، خطاب به محافل ملی و محلی بود. دیگری، تردد زایرین بود که بر اثر تماس مستقیمی که با مرکز امرالله می‌یافتند، با بصیرت بیشتری به اوطان خویش باز می‌گشتند. با چنین ارتباطی، هر یک از اهل بهاء، چه مرد و چه زن، خویش را وسیلۀ قوه مؤثری ملاحظه می‌کرد که از عهد و میثاق الهی صادر شده بود. مجموعه بسیار گرانبهایی که تحت عنوان پیام‌های مبارک خطاب به آمریکا (۱۹۴۶ ـ ۱۹۳۲م) به چاپ رسیده، نشان می‌د‌هد که حضرت شوقی‌افندی چگونه بهائیان آمریکای شمالی را به فهم و ادراک نقشۀ ملکوتی حضرت عبدالبهاء برای فتح روحانی جهان، قدم‌به‌قدم نزدیک‌تر کردند.(۴)
توسعۀ نهادهای تبلیغاتی، یکی از برنامه‌های بهائیت در این دوره بود؛ در این راستا، پس از تأسیس محفل ملی روحانی، مركز انجمن شور روحانی ملی را به سال 1306 تأسیس كردند.
محفل روحانی ملی بهائیان ایران، مهم‌ترین تشکیلات تبلیغاتی بهائیان ایران شمرده می‌شد که در سال ۱۳۰۰ شمسی در تهران تشکیل شد و نخستین سازمان منسجم و هماهنگی بود که با برنامه‌ریزی‌های جهانی شوقی‌افندی گسترش یافت و شعبه‌ای از آن در سرزمین‌های اشغالی تأسیس شد. مدتی پس از تأسیس آن، در مرکز جهانی بهائیت در سرزمین‌های اشغالی به رسمیت شناخته شد. 
وظایف محفل ملی، بر مبنای دستورهای «ولی امرالله»، که در بیت‌العدل اعظم در حیفا اقامت داشت، صورت می‌گرفت. بیشتر اعضای آن، از رجال درجه اول بهائی کشور انتخاب می‌شدند. عبدالحسین آیتی، معروف به آواره، میرزا اسحاق‌خان حقیقی، عبدالحسین‌خان نعیمی، عطاءالله‌خان دوست‌دار، جلال ارجمند، میرزا ولی‌الله‌خان ورقا، میرزا احمد راسخ، شعاع‌الله‌خان علایی، میرزا بدیع‌الله‌خان مصباح، علی‌اکبر روحانی (منشی محفل) و احمد یزدانی (رئیس محفل)، از نخستین اعضای برجستۀ محفل ملی بهائیان ایران بودند.(۵)
افزون بر محفل یادشده، محافل کوچک‌تری نیز در شهرهای گوناگون تأسیس شدند. بهائیان در حل اختلافات خود، هر جا که بودند، به این محافل مراجعه می‌کردند و از رجوع به مقامات قضایی و دولتی به طور جدی دوری می‌جستند. 
انجمن شور روحانی نیز یکی از نهادهای تبلیغی بهائیت بود که در نخستین جلسۀ خود، كشور ایران را از نظر تقسیمات کشوری، به هفده قسمت تقسیم و سعی کرد با برگزاری جلسات تبلیغاتی در سراسر نقاط ایران، مردم را با اصول و عقاید خود آشنا کند. 
بنابراین، یکی از مهم‌ترین روش‌های بهائیت در این دوره و همه دوره‌ها، تبلیغ بوده است که همچنان نیز ادامه دارد.

بهائیت از پهلوی دوم 
تا انقلاب اسلامی
این مقطع، یعنی دوران پهلوی دوم را باید دوران طلایی بهائیت از ابتدای شکل‌گیری تا کنون دانست. در این دوره به دلایلی چند، که در ادامه به آنها اشاره می‌شود، بهائیت به چنان قدرت و نفوذی در ساختار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران دست یافت که اگر قیام حضرت امام(ره) و پیروزی انقلاب اسلامی اتفاق نیفتاده بود، به جرئت می‌توان گفت که نخستین حکومت بهائی جهان در ایران، به طور رسمی تشکیل می‌شد. در واقع، با شروع رهبری شوقی‌افندی بر بهائیت، پایان عصر رسولی و آغاز عصر تکوین بهائیت از سوی رهبران این فرقه تلقی می‌شد، عصر تکوین نیز در دوره رهبری شوقی پایان یافت و دوره پس از وی را می‌توان دوران طلایی بهائیت دانست، که هدف آن به دست گرفتن حاکمیت سیاسی در ایران و دیگر نقاط جهان بود. شوقی، فرایند رسیدن به جامعۀ طلایی را چنین بیان می‌کند: «الواح متقنۀ وصایای حضرت عبدالبهاء، حلقۀ اتصالی است که عصر گذشته را با عصر کنونی، که موسوم به عصر تکوین و موصوف به عصر انتقال است، إلی الأبد مرتبط می‌سازد... و بر ماست که با رفتار و کردار خود، این عصر را مخلّد و جاویدان سازیم؛ زیرا نفوذ و تأثیر مؤسساتی که اکنون در حال تکوین است و باید مآلاً سلطنت الهیه ـ که حاکی از حلول عصر ذهبی جمال قدم است ـ بر آن مستقر شود، منوط و معلق به مجهودات حالیه و علی‌الخصوص به درجه همت و کوششی است که در تأسی و اقتدا به روش اسلاف دلیر و جانفشان مبذول می‌گردد.»(۶)
*پی‌نوشت‌ها در دفتر نشریه موجود است.

 شهاب زمانی/ دانش اسلامی مبتنی بر قرآن کریم و روایات ائمه‌ معصوم(ع) دربردارنده بسیاری از مدعیات فلسفی است و بر مسائل فلسفه اسلامی تأثیر نهاده‌ است. تبیین این تأثیرگذاری متوقف بر ترسیم مراحل فلسفه‌ورزی است. یکی از تعاریفی که از فلسفه ارائه می‌شود، این است که فلسفه، مجموعه مسائلی هستی‏‌شناسانه است که با استنتاج معتبر منطقی از بدیهیات حاصل شده‌اند؛ اما فرایند فلسفیدن از چهار مرحله تشکیل می‌شود: 1‌ـ طرح مسئله، 2‌ـ گردآوری مقدمات برهان، 3ـ استدلال، 4‌ـ ملاحظه نتیجه.
به ‌جز مرحله سوم، یعنی استدلال‌آوری که تنها باید بر پایه کاربست عقل باشد، دخالت امور خارجی در سه مرحله دیگر به فلسفی بودن مسئله و فرایند تفلسف هیچ خدشه‌ای وارد نمی‌کند‌. آموزه‏های وحیانی می‏توانند به شیوه‌های گوناگون بر فلسفه تأثیر بگذارند، به گونه‌ای که ماهیت فلسفی فلسفه نیز محفوظ بماند. این شیوه‌ها عبارتند از: تأثیر در جهت‏‌دهی، تأثیر در طرح مسئله، تأثیر در ابداع استدلال و تأثیر در تصحیح دیدگاه و رفع اشتباه.
تأثیر آموزه‌های اسلام در جهت‏‌دهی به فلسفه اسلامی بسیار روشن است. فلسفه یونان به‌ ویژه فلسفه ارسطو بیشتر فلسفه طبیعت بود. حتی اندیشه خدا در فلسفه ارسطو نیز برای تبیین حرکت‌های عالم طبیعت است؛ اما فیلسوفان مسلمان در پی تأکید قرآن کریم بر مسئله توحید و معاد بیشترین تلاش خود را برای حل مسائل این دو موضوع فلسفی به‌کار بستند. تأثیر اسلام در مقام گردآوری و طرح مسئله فلسفی نیز مشهود است. هر دینی با طرح آموزه‌‌های هستی‏‌شناسانه جدید، مسائل فلسفی نویی را فراروی فیلسوفان متدین قرار می‏دهد و در نتیجه، ابواب جدیدی را در فلسفه‏‌ای که در دامن آن رشد می‏کند، می‏‌گشاید. آموزه‌های اسلامی افق‌های جدیدی را به روی فیلسوف گشوده و موضوعات نویی را برای تفکر در اختیار وی قرار داده‌اند. مسائلی چون خلقت، توحید واجب، توحید در الوهیت، ماهیت نداشتن واجب، حدوث ذاتی و حدوث دهری، امر بین امرین، توحید افعالی و... در اثر آموزه‌های اسلام به فلسفه اسلامی راه یافته‌اند. اسلام در ابداع استدلال بر مدعای فلسفی نیز تأثیر داشته است. متون دینی گاه برای اثبات مدعای خود یا نفی دیدگاه مخالف استدلال‌آوری می‌کنند. بر اساس این، اگر متون دینی درباره موضوع هستی‌‌شناختی، به‌ طور صریح یا ضمنی، گونه جدیدی از استدلال را پیشنهاد کنند، فلسفه نیز می‌تواند از آن استدلال بهره بگیرد، مانند برهان صدیقین و برهان فُرجه. هرگاه دین در موضوعی هستی‏‌شناختی حکمی مخالف نتیجه استدلال فلسفی داشته باشد، فیلسوف در تعارض حکم دین با نتیجه استدلال فلسفی ناچار است در یکی از آنها تجدیدنظر کند. اگر در این موارد حکم دین صریح و تأویل‌ناپذیر باشد، باید حکم عقل و دیدگاه فلسفه را تخطئه کرده، به مغالطی بودن استدلال خود پی برد. تحول نگرش فیلسوفان اسلامی در توحید ذاتی از وحدت عددی به وحدت حقه و نظریه جسمانیه الحدوث بودن نفس از جمله این موارد است.


تحلیلی بر نسل نوین جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی‌ـ قسمت هشتادم
 دکتر سیامک باقری‌چوکامی/مطبوعات یکی از حوزه‌های بسیار مهم و تأثیرگذار بر نگرش‌ها و ارزش‌های فرهنگی است. نقش مطبوعات از زمان پیدایش تاکنون دوگانه بوده است، در کنار نقش رشد و توسعه فرهنگی‌ـ اجتماعی، نقش تخریبی و ضدفرهنگی و ملی نیز داشته است. به گواه تاریخ، مطبوعات مستقل همواره به مثابه سربازان، سد نفوذ نظام سلطه و استبداد بوده‌اند؛ اما زمانی که استقلال خود را از دست داده و تحت نفوذ قدرت‌های استکباری و استبدادی قرار گرفت و روشنفکران بیمار و وابسته، گردانندگان اصلی آن شدند، کارکرد نفوذی ضد ملی پیدا کرد. در اینجا به توصیف مطبوعات به مثابه سربازان پروژه نفوذ که نقش مجری تحقق اهداف سلطه را ایفا می‌کند، پرداخته می‌شود. 
1ـ نفوذ امپریالیسم خبری: بسیاری از محققان بر این باورند که خبرگزاری، مطبوعات و رسانه‌های خبری جهانی که تحت سیطره آمریکا و صهیونیسم بین‌الملل هستند، مجری بزرگ‌ترین و بی‌صداترین پروژه نفوذ نظام سلطه در سراسر جهان هستند. خاخام یهودی «راشورن» گفته بود: «در حالی که تسلط بر طلا، قدرت اول ما از طریق سلطه بر جهان باشد، دومین وسیله ما باید تسلط بر مطبوعات جهانی باشد.» «خبر، اسلحه‌ای است تبلیغاتی که خبرگزاری‌ها آن را ذخیره می‌کنند و مطبوعات، سربازانی هستند که این سلاح‌ها را به سوی خوانندگان خود شلیک می‌کنند. (دعوتی، 1376، 28 و17)
«باگدیکیان» از معتقدان امپریالیسم رسانه‌ای بر این باور است که امروز در آمریکا پنج شرکت با گستره‌ای جهانی که با بسیاری از خصوصیات یک کارتل اداره می‌شوند، صاحب بیشتر روزنامه‌ها، مجلات، انتشارات و استادیوم‌های تولید فیلم سینمایی و ایستگاه‌های رادیو و تلویزیونی در آمریکا هستند. (باگدیکیان، 1385، ص24) این شرکت‌ها به گونه‌ای در جهان نفوذ دارند که از آنها به امپریالیسم رسانه‌ای و خبری یاد می‌شود. طبق‌ آمار سال‌ ۱۹۹۰ خبرگزاری‌های‌ آسوشیتدپرس‌، یونایتدپرس‌، رویتر، فرانس‌‌پرس‌ و ایتارتاس‌‌ قادر بودند بیش‌ از هزار و ۲۰۰ كلمه‌ در دقیقه‌ به‌ سراسر جهان‌ مخابره‌ كنند، اکنون این سلطه خبری به دلیل برخورداری از فناوری‌های نوین ارتباطی و مخابراتی چند برابر شده است. كاركرد امپریالیسم خبری و رسانه‌ای‌ علاوه‌ بر بیرون‌ راندن‌ رقبا، اثرگذاری‌ بر مخاطبان‌ جهانی‌ و ارزش‌زدایی از نظام فرهنگی و سیاسی آنها، القای‌ آرا و نظرات و ارزش‌های لیبرالی خود است‌.‌ امپریالیسم‌ خبری‌ و مطبوعاتی از طریق روش‌های مدرن مهندسی افکار، با نفوذ در جوامع، اولویت‌ها، ترجیحات و منطق محاسبات، آنها را دستکاری و تغییر می‌دهند. 
2ـ نفوذ آژانس‌های اطلاعاتی در مطبوعات و خبرگزاری‌ها: خبرگزاری‌ها و روزنامه‌نگاران از نظر آژانس‌های اطلاعاتی و جاسوسی یک دارایی با ارزش به حساب می‌آیند، سازمان‌های اطلاعاتی مانند «CIA، MI6 و Mossad» اهداف چند منظوره‌ای از نفوذ در خبرگزاری‌ها و مطبوعات دارند و نفوذ آنها در این نهادهای خبری و رسانه‌ای نیز به شکل‌های مختلفی دنبال می‌شود. شکل دادن به افکار و عقاید جامعه هدف در برابر ایدئولوژی‌های معارض لیبرالیسم، یا حکومت‌های ناهمسو و گریز از مرکز، یکی از اهداف این نفوذ است. افسران آمریکایی بر این باورند که دستکاری رسانه‌های خبری از طریق سازمان سیا در اوضاع کنونی بدتر از گذشته است. چنانچه افسر سابق سیا، رابرت دیوید استیل افشا می‌کند که دستکاری رسانه‌های خبری از طریق سازمان سیا در دهه 2010 نسبت به 1970، یعنی وقتی که برن‌اشتاین «سیا و رسانه‌» را نوشت بسیار «بدتر» است. 
۱ـ۲ـ نمونه اول، سازمان سیا به دلیل توسعه افکار مارکسیستی در اروپا، «ماکینگبرد» را در اداره خدمات راهبردی سازمان سیا (۱۹۴۲، ۴۷) را راه‌اندازی کرد که در طول جنگ جهانی دوم، شبکه‌ای از روزنامه‌نگاران و متخصصان جنگ روانی را برای مقابله با ایده‌های کمونیستی به وجود آورد.
2ـ2ـ نمونه دوم، کنگره آزادی فرهنگی نیز در همین راستا بنا بر اسناد کتاب «جنگ سرد فرهنگی» از طریق سازمان سیا راه‌اندازی شد؛ این کنگره با استفاده از بودجه‌های سازمان سیا، نشریات و مجله‌های ادبی و سیاسی را به زبان‌های مختلف برای توسعه ارزش‌های لیبرالی و مقابله با هدف نشان دادن برتری ایده‌های آمریکایی در برابر ایده‌های شوروی، منتشر می‌کرد. (میرمحمدی، 1390، 156)
۳ـ۲ـ نمونه سوم، در همین راستا سازمان سیا برای اینکه بتواند جریان میانه‌‌روی در جهان از جمله برخی از کشورهای اروپایی مانند ایتالیا را تقویت و حزب کمونیست در این کشور را تضعیف کند اقدام به نفوذ و خرید مجله یا روزنامه‌هایی در این کشور کرد تا به هدف خود دست یابد. (کلبی، 1368، 91) 
۴ـ۲ـ نمونه چهارم، در جریان براندازی حکومت «آلنده» رهبر شیلی نیز مطبوعات تحت نفوذ سیا نقش مؤثری داشت. در سال 1970، خبرنگاران آمریکایی، مقالات بسیاری را علیه آلنده، نوشته و آن را در اختیار روزنامه‌های وابسته به آن کشور قرار می‌دادند و متقابلاً اطلاعات صحیح را از خبرنگاران مطبوعات شیلی، دریافت کرده و در اختیار سازمان جاسوسی سیا، می‌گذاشتند. در این سال سیا 700 تفسیر و گزارش را با کمک روزنامه‌های وابسته به خود، علیه آلنده در مطبوعات شیلی منتشر کرد. نیروهای سیا روزنامه پرنفوذ «ال‌موریکوریو» چاپ شیلی را 1/5 میلیون دلار خریدند. کارکرد این روزنامه؛ ایجاد رعب و وحشت در مردم نسبت به رژیم آلنده، تحریک دسته‌ها و گروه‌هایی به طرح درخواست‌های غیر معقول که برآوردن آن برای دولت شیلی مقدور نبود و عَلم کردن و تقویت افراد و احزاب مخالف برای رقابت با آلنده بود.
۵ـ۲ـ نمونه پنجم، نقش‌آفرین بودن مطبوعات در براندازی کودتای 28 مرداد علیه مصدق نیز با نفوذ سازمان سیا و سرویس اطلاعاتی انگلیس در آنها صورت گرفت. در اسناد منتشر شده سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا آمده است: «در دوره حمایت اولیه، گروه انگلیسی برای تبلیغ خط ضد مصدقی، استفاده از روزنامه‌های محلی و کوچک را ادامه خواهد داد. در ستاد فرماندهی سیا و پایگاه آمریکا، مأموران مطالبی را به صورت مقاله، رساله، یا جزوه تهیه کرده و به فارسی برمی‌گردانند که برخی از آنها در حمایت از شاه و برخی دیگر بر ضد مصدق خواهد بود.» 
3ـ نفوذ مطبوعاتی سازمان‌های اطلاعاتی پس از انقلاب اسلامی: همان‌طور که سازمان سیا برای توطئه علیه دولت‌های مستقل و انقلاب‌های مردمی و ضد امپریالیستی به نفوذ مطبوعاتی متوسل شد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز بلافاصله این تجربه را علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی عملیاتی کرد. از 253 روزنامه و نشريه تازه منتشر شده، 153 روزنامه وابسته به احزاب و گروه‌هاي سياسي بودند كه بیشتر آنها با حمايت بيگانگان شكل گرفتند و وابسته به جريان‌هاي مخالف انقلاب اسلامي و نظريه حكومت اسلامي بودند و تماماً در خدمت سياست آمريكا و غرب قرار داشتند.(واعظي، 1380، ص49) 
پس از جنگ تحمیلی به ویژه در دوران سازندگی نیز نیروهای ضد انقلاب، مخالفان نظام و غربگراها، در چارچوب راهبردهای سازمان سیا و محافل فکری و اندیشه‌ای وابسته به سیا نفوذ نوینی را در مطبوعات و نشریات و مراکز مرتبط سامان دادند. به گونه‌ای که رهبر معظم انقلاب فرمودند که بعضی از مطبوعات به پایگاه‌های دشمن تبدیل شده‌اند: «متأسّفانه امروز می‌بینم همان دشمنی که به ‌وسیله تبلیغات خود، همّتش این بود که افکار عمومی یک کشور را به سمتی متوجّه کند، به ‌جای رادیوها آمده در داخل کشور ما پایگاه زده است! بعضی از این مطبوعاتی که امروز هستند، پایگاه‌های دشمنند؛ همان کاری را می‌کنند که رادیو و تلویزیون‌های بی‌بی‌سی و آمریکا و رژیم صهیونیستی می‌خواهند بکنند!» (1/2/1379) با وجود هشدارهای رهبری پروژه نفوذ در مطبوعات و رسانه‌های ارتباطی در دهه 80 و 90 نیز تداوم یافت. برخی از دستگیری‌ها نشان داد که موضوع نفوذ مطبوعاتی و رسانه‌ای برای سازمان‌های برانداز، امری حیاتی است. اکنون که شبکه‌های اجتماعی به نسبت دیگر رسانه‌ها و مطبوعات قدرت تأثیرگذاری بیشتری پیدا کرده است، توجه سازمان‌های اطلاعاتی را به طور ویژه جلب کرده است، آنها بر این باورند که این شبکه‌ها اکنون همان کارکردی را دارند که روزنامه‌ها در دوران جنگ سرد داشتند.

کتاب «نقد نگرش‌های حداقلی در فقه سیاسی»، که به قلم حجت‌الاسلام دکتر سیدسجاد ایزدهی به نگارش درآمده و انتشارات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در سال 1392 آن را چاپ کرده و به بازار نشر و مخاطبان تقدیم شده است، دیدگاه‌های حداقلی و حداکثری در فقه سیاسی شیعه را بررسی و نقد می‌کند. این اثر در دو بخش کلیات و مبانی و شاخصه‌های فقه سیاسی حداکثری ساماندهی شده است که هر یک از این بخش‌ها به نوبه خود شامل گفتارهایی است که در آنها ادبیات و انواع فقه سیاسی و تاریخچه تحول مکاتب فقهی و شاخصه‌های فقه حداقلی و حداکثری در بوته نقد و نظر نویسنده محترم قرار گرفته است. 
آقای دکتر ایزدهی، عضو هیئت علمی گروه فقه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی است که تاکنون چندین جلد کتاب و مقاله در این زمینه تحقیقی از وی به رشته تحریر درآمده است. «نظام سیاسی و دولت مطلوب در اندیشه سیاسی ملااحمد نراقی و محمدحسن نجفی»، «اندیشه سیاسی ملااحمد نراقی» و «مردم‌سالاری دینی، نظامی برتر از نظام مردم‌سالار و دینی» برخی از این آثار است.
در بخشی از مقدمه این کتاب می‌خوانیم: «در این نوشتار سعی شده است قرائت حداقلی از فقه كه سیاست و حكومت را در فقه برنمی‌تابد و با تفكیك حوزه سیاست از دین از یكدیگر در عصر غیبت، تنها بر رسیدگی بر امور فردی مؤمنان تأكید می‌كند، مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته و حضور فقه در عرصه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی و قدرت آن در پاسخگویی به همه نیازهای بشر حتی در عصر غیبت و حتی در جامعه مدرن امروزی اثبات شود. در این زمینه نویسنده به رویكردهای متفاوت فقهای شیعه در زمینه دیدگاه حداقلی و حداكثری به فقه سیاسی اشاره كرده و مبانی فكری فقه سیاسی حداقلی و حداكثری و ادله قائلین به هر یك از این دو اندیشه را مورد بحث و بررسی جداگانه قرار داده است. وی همچنین به عوامل رویكرد حداقلی به فقه اشاره نموده و رواج تفكر جدایی دین از سیاست در زمان غیبت معصوم(ع) را در این دسته از فقها، مهم‌ترین عامل گرایش به چنین رویكردی عنوان نموده است.»

پتأمل در آرا و آثار رهبر معظم انقلاب حاکی از وجود منظومه‌ای خاص در فکر و اندیشه معظم‌له در ابعاد و سطوح مختلف است که به سبب داشتن ویژگی‌ها و مختصاتی می‌توان از آن به منظومه فکری ایشان تعبیر کرد که چهار ویژگی کلان دارد.1ـ اندیشه اجتهادی، یعنی هیچ بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب را نمی‌توان یافت که به صورت ذوقی باشد؛ بلکه همه آنها براساس یک روش‌شناسی اجتهادی است. 2‌ـ نظام‌مند بودن سخنان رهبر معظم انقلاب، یعنی اینکه هر بخشی از سخنان معظم‌له بخش دیگر بیانات ایشان را تکمیل می‌کند.  3‌ـ روح توحیدی حاکم بر منظومه سومین ویژگی است، اما نه صرفاً توحید مطرح در کتاب‌های کلامی، ‌بلکه توحیدی که در همه مباحث و نظامات بینشی، منشی و کنشی سریان دارد. 4‌ـ چهارمین ویژگی استکمال و تداوم منظومه امام راحل است و می‌توان گفت که رهبر معظم انقلاب مؤسس فقه احکام راهبردی است.