جعفر ساسان- داوود عسگری/در شماره گذشته این نکته را متذکر شدیم که فرقه ضاله بهائیت در دوره امراللهی شوقیافندی، با سه روش عمده «نفوذ در حکومت»، «فعالیت علنی» و «تبلیغ» فعالیت میکرد. روش اول، یعنی نفوذ در حکومت بررسی شد. بهائیان که در روی کار آمدن رضاخان نقش داشتند، خود را شریک وی میدانستند و در این راستا به دنبال سهمخواهی بودند. البته رضاشاه نیز تا حدودی دست آنها را باز گذاشت و در امور حکومتی از آنها استفاده کرد؛ به گونهای که یكی از افسران معروف بهائی، سرگرد صنیعی را به آجودانی مخصوص ولیعهد برگزید. این انتخاب، از سر و سرّ رضاخان و بهائیان حکایت دارد. صنیعی در دوره محمدرضا شاه به درجه سرلشکری رسید.
بهائی سرشناس دیگری كه در دوران حكومت رضاخانی در عرصه سیاست حضوری فعال داشت، حبیبالله عینالملك هویداست. وی که پدر امیرعباس هویدا، نخستوزیر محمدرضا پهلوی بود، فرزند میرزارضا قناد، از حواریون نزدیك حسینعلی بهاء و عباس افندی بود. وی در زمان كودتای 1299 با عوامل كودتا همكاری داشت و بعدها به سمتهای كنسولگری ایران در حیفا و بیروت، نمایندگی و كارداری ایران در جده و وزیر مختاری ایران در عربستان منصوب شد.
بـ فعالیت علنی: بهائیان که در خواب هم نمیدیدند روزی بتوانند در ایران فعالیتی کنند، با روی کار آمدن رضاخان چنان سرمست شدند که به جای متهم در جای مدعی نشستند و آشکارا به دنبال رسمیت یافتن این فرقه بودند. یکی از مواردی که دست به فعالیت علنی زدند، قید بهائیت برای مذهب در ثبت احوال و شناسنامه بود. در این راستا، دستوری از شوقیافندی به بهائیان ایران ابلاغ شد که بهائیان ایران نیز در راستای این دستور، درصدد كسب اقتدار برای خود از طریق به رسمیت شناساندن آیین خود برآمدند و کوشیدند به طور رسمی در شناسنامههای خود مذهب بهائی را قید كنند. به همین منظور، میرزا عزیزاللهخان ورقا، با تیمورتاش وزیر دربار پهلوی، «راجع به رفع تضییقات به بهائیان و سختیهایی در خصوص قید مذهب بهایی در جدول سجل (شناسنامه) ملاقات كرد.»(۱)
جـ تبلیغ: تبلیغ، یکی از اصول اساسی بهائیت است و هویت این فرقه با آن گره خورده است. شوقیافندی نیز در تداوم فعالیت رهبران قبلی، تبلیغ را سرلوحه کار بهائیان قرار داد و به طور رسمی ابلاغ کرد. او در نامهای خطاب به محفل ملی ایران، «تأییدات الهیه [را] منوط به پیشرفت امر تبلیغ» و نفوسی را مشمول «تأییدات غیبیۀ الهیه» دانست که «شب و روز به تبلیغ امرالله مشغول» و «به نشر نفحات الله مألوف» باشند.(۲)
وی برای تأکید بیشتر، یادآوری کرد که اگر تبلیغ به تأخیر افتد، «تأیید الهی به کلی منقطع» میشود؛ زیرا «مستحیل و محال است که بدون تبلیغ احبّای الهی تأیید یابند.»(۳)
منابع بهائی نیز به شیوه تبلیغی شوقی اشاره میکنند و مینویسند:
دو وسیله عمدهای را که حضرت شوقیافندی برای ترویج شوق به تبلیغ در شرق و غرب به کار بردند، همان بود که حضرت عبدالبهاء از آن استفاده فرموده بود: یکی جریان مداوم نامههایی بود که به جامعهها و افراد مرقوم و ابعاد دیگری را بر ایمان احبّا اضافه میفرمود. اکنون مهمترین ارتباطات، به واسطۀ توقیعات حضرت ولی امرالله، خطاب به محافل ملی و محلی بود. دیگری، تردد زایرین بود که بر اثر تماس مستقیمی که با مرکز امرالله مییافتند، با بصیرت بیشتری به اوطان خویش باز میگشتند. با چنین ارتباطی، هر یک از اهل بهاء، چه مرد و چه زن، خویش را وسیلۀ قوه مؤثری ملاحظه میکرد که از عهد و میثاق الهی صادر شده بود. مجموعه بسیار گرانبهایی که تحت عنوان پیامهای مبارک خطاب به آمریکا (۱۹۴۶ ـ ۱۹۳۲م) به چاپ رسیده، نشان میدهد که حضرت شوقیافندی چگونه بهائیان آمریکای شمالی را به فهم و ادراک نقشۀ ملکوتی حضرت عبدالبهاء برای فتح روحانی جهان، قدمبهقدم نزدیکتر کردند.(۴)
توسعۀ نهادهای تبلیغاتی، یکی از برنامههای بهائیت در این دوره بود؛ در این راستا، پس از تأسیس محفل ملی روحانی، مركز انجمن شور روحانی ملی را به سال 1306 تأسیس كردند.
محفل روحانی ملی بهائیان ایران، مهمترین تشکیلات تبلیغاتی بهائیان ایران شمرده میشد که در سال ۱۳۰۰ شمسی در تهران تشکیل شد و نخستین سازمان منسجم و هماهنگی بود که با برنامهریزیهای جهانی شوقیافندی گسترش یافت و شعبهای از آن در سرزمینهای اشغالی تأسیس شد. مدتی پس از تأسیس آن، در مرکز جهانی بهائیت در سرزمینهای اشغالی به رسمیت شناخته شد.
وظایف محفل ملی، بر مبنای دستورهای «ولی امرالله»، که در بیتالعدل اعظم در حیفا اقامت داشت، صورت میگرفت. بیشتر اعضای آن، از رجال درجه اول بهائی کشور انتخاب میشدند. عبدالحسین آیتی، معروف به آواره، میرزا اسحاقخان حقیقی، عبدالحسینخان نعیمی، عطاءاللهخان دوستدار، جلال ارجمند، میرزا ولیاللهخان ورقا، میرزا احمد راسخ، شعاعاللهخان علایی، میرزا بدیعاللهخان مصباح، علیاکبر روحانی (منشی محفل) و احمد یزدانی (رئیس محفل)، از نخستین اعضای برجستۀ محفل ملی بهائیان ایران بودند.(۵)
افزون بر محفل یادشده، محافل کوچکتری نیز در شهرهای گوناگون تأسیس شدند. بهائیان در حل اختلافات خود، هر جا که بودند، به این محافل مراجعه میکردند و از رجوع به مقامات قضایی و دولتی به طور جدی دوری میجستند.
انجمن شور روحانی نیز یکی از نهادهای تبلیغی بهائیت بود که در نخستین جلسۀ خود، كشور ایران را از نظر تقسیمات کشوری، به هفده قسمت تقسیم و سعی کرد با برگزاری جلسات تبلیغاتی در سراسر نقاط ایران، مردم را با اصول و عقاید خود آشنا کند.
بنابراین، یکی از مهمترین روشهای بهائیت در این دوره و همه دورهها، تبلیغ بوده است که همچنان نیز ادامه دارد.
بهائیت از پهلوی دوم
تا انقلاب اسلامی
این مقطع، یعنی دوران پهلوی دوم را باید دوران طلایی بهائیت از ابتدای شکلگیری تا کنون دانست. در این دوره به دلایلی چند، که در ادامه به آنها اشاره میشود، بهائیت به چنان قدرت و نفوذی در ساختار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران دست یافت که اگر قیام حضرت امام(ره) و پیروزی انقلاب اسلامی اتفاق نیفتاده بود، به جرئت میتوان گفت که نخستین حکومت بهائی جهان در ایران، به طور رسمی تشکیل میشد. در واقع، با شروع رهبری شوقیافندی بر بهائیت، پایان عصر رسولی و آغاز عصر تکوین بهائیت از سوی رهبران این فرقه تلقی میشد، عصر تکوین نیز در دوره رهبری شوقی پایان یافت و دوره پس از وی را میتوان دوران طلایی بهائیت دانست، که هدف آن به دست گرفتن حاکمیت سیاسی در ایران و دیگر نقاط جهان بود. شوقی، فرایند رسیدن به جامعۀ طلایی را چنین بیان میکند: «الواح متقنۀ وصایای حضرت عبدالبهاء، حلقۀ اتصالی است که عصر گذشته را با عصر کنونی، که موسوم به عصر تکوین و موصوف به عصر انتقال است، إلی الأبد مرتبط میسازد... و بر ماست که با رفتار و کردار خود، این عصر را مخلّد و جاویدان سازیم؛ زیرا نفوذ و تأثیر مؤسساتی که اکنون در حال تکوین است و باید مآلاً سلطنت الهیه ـ که حاکی از حلول عصر ذهبی جمال قدم است ـ بر آن مستقر شود، منوط و معلق به مجهودات حالیه و علیالخصوص به درجه همت و کوششی است که در تأسی و اقتدا به روش اسلاف دلیر و جانفشان مبذول میگردد.»(۶)
*پینوشتها در دفتر نشریه موجود است.