مهدي سعيدي/ پايان ايام محرم و صفر و فرارسيدن ماه ربيع، سرآغاز فصلي نو در جهان اسلام است که در نيمه آن سالروز ميلاد مسعود خاتم‌النبیین(ص) قرار دارد. هرچند در بين فرق اسلامی درباره اين روز اختلاف‌نظر وجود دارد، اما اين اختلاف در تاريخ نبايد موجب شود که اصل توجه به وجود مبارک پيامبر اکرم(ص) کم‌رنگ شود. بحمدالله به برکت وجود مصلحان و بزرگمرداني چون حضرت امام خميني(ره) سال‌هاست که اين ايام «هفته وحدت» ناميده مي‌شود و اين تهديد به فرصتي براي تجلي حقيقي اسلام محمدي(ص) بدل شده است.
واقعيت آن است که هر چه مي‌گذرد ضرورت «دکترين وحدت» در جهان اسلام آشکارتر می‌شود. صف‌بندي‌هاي ناصواب، برخاسته از سناريوي چندين سده‌ استعمارگران و بيگانگاني است که صدها سال است چشم طمع به منابع و ثروت‌هاي سرزمين‌هاي اسلامي دوخته‌اند! سناریوی انگليسي «اختلاف ‌بينداز و حکومت کن»، حربه‌اي نيست که تنها جهان اسلام از آن زخم خورده باشد؛ بلکه تمام سرزمين‌هاي استعمارزده از قاره سرخ و سياه و زرد، با تمام وجود اين داغ را بر پيکره خود احساس می‌کنند و بسياري از اين جوامع هنوز نتوانسته‌اند از اين گرداب رهايي يابند!
جامعه انساني بدون صف‌بندي و تکثر حيات نمي‌يابد؛ اما جبهه‌بندی‌های ساختگي‌ـ که ايجاد اختلاف بين شيعه و سني از جمله آن است‌ـ با اين هدف دنبال مي‌شود که صف‌بندي‌هاي حقيقي در جهان شکل نگيرد. جبهه‌بندي حقيقي اين عالم تقابل اردوگاه بندگان خدا و اردوگاه بندگان شيطان و نفس اماره است که در قالب دوگانه‌هايي چون؛ جبهه عدالت‌خواهان و جبهه زياده‌خواهان، اردوگاه استضعاف و اردوگاه استکبار، جبهه اسلام ناب محمدي(ص) و جبهه اسلام آمريکايي و... قابل تشريح است. اما شيطان‌صفتان با اغواي آدميان در تلاشند تا نظم جهان را آن طور که منافع‌شان تأمین مي‌شود، چينش کنند!
نگاه‌هاي بصير به خوبي مي‌بينند که امروز اين صف‌بندي‌هاي جعلي چگونه جهان اسلام را در آتش «جنگ‌هاي نيابتي» فرو برده است و منفعت آن را دشمنان حقيقي اسلام و بشريت کسب مي‌کنند. قلب‌هاي سليم و عقل‌هاي تربيت يافته در مکتب نبوي(ص) در پس نقش‌آفريني «تسنن آمريکايي» و «تشيع انگليسي» که تکفير و انتحار و جنايت و اختلاف را به ابزاري براي تخريب مکتب پیامبر اعظم(ص) بدل ساخته‌اند، دست‌هاي آلوده صهيونيسم بين‌الملل و اليگارشي يهود را مشاهده مي‌کنند و فريب تصويرسازي فريبنده رسانه‌هاي غربي را نخواهند خورد!
وحدت، تأکید بر مشترکات است، بيش از آنکه مفترقات برجسته شود. در اين نگاه قرار نيست تکثر و تنوع که بنيان شکل‌گيري زندگي اجتماعي بشر است، ناديده گرفته شود؛ بلکه قرار است آرمان‌ها و ويژگي‌هاي مشترک و مشکلات پيش‌ روی حرکت جامعه بهتر ديده شود و درک کردن اين حقيقت که؛ راه عبور از مشکلات تجميع همه توان‌ها و قدرت‌هاست؛ لذا بايد بهانه‌هاي کوچک و نامعلوم را که گاه سال‌ها موجب جدايي و افتراق است، به فراموشي سپرد و به افق‌هاي پيش رو توجه کرد.
در عرصه داخلي نيز بيش از پيش ضرورت همگرايي و وحدت حول محور آرمان‌هاي نظام اسلامي، رهبري، قانون اساسي و منافع ملي احساس مي‌شود و فعالان و گروه‌هاي سياسي بايد در اين مسير تلاش کنند و با هر ندايي که جامعه را متشتت و واگرا مي‌خواهد، مقابله کنند. از اين منظر، آنهايي که منافع حزبي و جناحي خود را در دوقطبي‌سازي جامعه و ايجاد اختلاف و تنش مي‌يابند و بر طبل سياه‌نمايي و ناامیدی می‌کوبند، آنهایی که برای دستمالی قیصریه را به آتش می‌کشند! و جامعه را چندپاره می‌کنند، آنهایی که تاب تحمل قانون هرچند بد و پرخطا را ندارند و به بی‌قانونی و هرج‌ومرج دعوت می‌کنند، آنهایی که ادعای مردم را دارند، اما در برابر رأی و انتخاب ملت تسلیم نبوده و آن را بی‌اعتبار می‌شمارند و امثالهم، جریان‌هایی هستند که ضرورت وحدت را به معنای واقعی درک نکرده‌‌اند و نمی‌فهمند که اولین کسی که از وحدت سود خواهد برد، خودشان هستند!  ماه ربيع متعلق به رحمت‌للعالمين(ص) است؛ دردانه‌ای که به فرموده امير سخن در نهج‌البلاغه؛ خداوند متعال ايشان را فرستاد تا گنجينه‌هاى خرد را در ميان انسان‌ها برانگيزاند: «و يثيروا لهم دفائن العقول». عقل هدايت يافته در مکتب محمد مصطفی(ص)، عقل بصيرت يافته‌اي است که به سادگي بر ضرورت «وحدت» به مثابه دکترين رهايي‌بخش جهان اسلام برای غلبه بر استکبار جهاني شهادت خواهد داد.

با سروده‌ها و کتاب‌های حبیب‌الله چایچیان(حسان) از دوران دبیرستان مأنوس بودیم. تخلص ویژه این شاعر گرانقدر از نام «حسان‌بن‌ثابت»‌ـ که او را شاعر پیامبر اعظم(ص) می‌نامندـ سبب شد تا شعردوستان و علاقه‌مندان ادبیات او را با نام استاد حسان بشناسند. صدای گرم و پرطنین این شاعر آیینی به تکرار در مناسبت‌های مذهبی از طریق رسانه ملی پخش می‌شد. پای ثابت حلقه‌های شعری رهبر فرزانه انقلاب تا همین چند سال پیش بود و سروده‌های او در مدح امامت و ولایت شنوندگان را به شوق می‌آورد.
سال‌های آخر عمر این شاعر با اخلاص اهل بیت(ع) در غربت و انزوا گذشت. مدت‌ها بود که که دیگر نامی از حسان در رسانه‌ها نبود. کمتر پیش می‌آمد تا تصاویر شعرخوانی این شاعر اهل بیت(ع) بر صفحه جعبه جادویی نقش ببندد. دیگر روزنامه و مجله‌ای نبود که شعری از حسان را چاپ کند. در هیچ نشست و جشنواره‌ای نامی از او به میان نمی‌آمد. گویا عاقبت عاشقی همین است... کهولت سن و بیماری بر این مرد میدان ادب چیره شده بود. آخرین بار که چند سال پیش او را همراه همسر پیرش در خیابان دیدم، متوجه ضعف شدید بینایی این پیر خوش‌طبع شدم که رنج‌آور و دردناک بود.
اما ناگفته نماند همین دو هفته پیش که با دوستان تحریریه صحبت می‌کردیم، پیشنهاد شد تا سری به منزل ایشان که در حوالی دفتر نشریه است، بزنیم و احوالی از این پیر عاشق اهل بیت(ع) بگیریم؛ اما ناگهان خبر عروجش را شنیدیم و به قول مرحوم قیصر «ناگهان چه زود دیر می‌شود...»  
حسان هم رفت و به تعبیر رهبر حکیم و ادیب انقلاب «شاعر قرآن و عترت» که «شعر خوش‌لفظ و از دل برآمده» ‌او از یادها نخواهد رفت، در زمره «یادگارهای ارزنده‌ شعر دینی و آیینی روزگار ما» جاودانه خواهد شد. 
باشد تا داشته‌های‌مان را قدر بدانیم و پاس بداریم آنان را که روح و جان‌مان به واسطه گفته‌ها، سروده‌ها و نوشته‌های آنان با اهل بیت(ع) خوبی‌ها  پیوند خورده است. 
سردبیر


کارگاه یک روزه آموزشی سامانه جامع نیروی انسانی سپاه برای کاربران این سامانه در سطح نیروی انسانی رده‌های نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه برگزار 
شد.
به گزارش صبح صادق معاونت نیروی انسانی نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه به منظور آشنایی و آموزش کاربران سامانه جامع نیروی انسانی سپاه، کارگاه آموزشی یک روزه‌ای را برای کاربران این سامانه در سطح رده‌های نیروی انسانی نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه‌های استانی و رده‌های همتراز و همچنین نیروها هفته گذشته در ستاد نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه برگزار کرد.
این کارگاه آموزشی نظر به اهمیت سامانه جامع نیروی انسانی و با موضوعات سازماندهی، کارگزینی، قضایی و انضباطی و نحوه ثبت و ورود اطلاعات کارکنان در این سامانه برگزار شد و کاربران با نحوه کار با این سامانه آشنایی پیدا کردند.
گفتنی است؛ سامانه جامع نیروی انسانی سپاه که به تازگی به صورت سراسری در تمامی رده‌ها فعال شده است برای تسهیل کار نیروها در حوزه‌های مربوطه طراحی و به اجرا درآمده است. 


   دکتر یدالله جوانی/ انقلاب اسلامی، انقلابی هدفمند با اصول، مبانی و آرمان‌های مشخص است. سعادت نوع بشر بر روی کره خاکی از طریق تمدن‌سازی اسلامی و رسیدن به حیات طیبه، آرمان‌ نهایی انقلاب اسلامی است. این آرمان، آرمان تمامی انبیای الهی، ادیان توحیدی و مصلحان موحد در طول تاریخ می‌باشد. برای رسیدن به چنین آرمانی، نقشه راه لازم است. نقشه راهی که در سنجش موقعیت، برآورد وضعیت و جلوگیری از ایجاد انحراف در مسیر، کمک‌کننده و هدایتگر باشد. این نقشه راه را رهبر معظم انقلاب چندین سال پیش، با تبیین مراحل پنج‌گانه انقلاب اسلامی برای تحقق آرمان‌های آن ترسیم کردند. شکل‌گیری انقلاب اسلامی و پیروزی آن، ساخت نظام اسلامی، ساخت دولت اسلامی، ساخت جامعه اسلامی و ساخت تمدن اسلامی و رسیدن به حیات طیبه، مراحل پنج‌گانه تحقق آرمان‌های انقلاب اسلامی از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی هستند. اکنون انقلاب اسلامی با پشت سر گذاشتن مراحل اول و دوم، در مرحله ساخت دولت اسلامی قرار دارد. بدیهی است که ساخت جامعه اسلامی به طور کامل در گرو ساخت دولت اسلامی به معنای دقیق کلمه است. در تبیین مراحل پنج‌گانه فرایند انقلاب اسلامی از سوی رهبر حکیم انقلاب اسلامی، دولت اسلامی دولتی است که خط‌مشی تمامی مدیران، کارگزاران و مسئولان آن، اسلامی باشد. معظم‌له در بیانی می‌فرمایند، آن دولتی اسلامی است که در آن فساد نباشد، رانت‌خواری، خاصه‌‌خواری، پارتی‌بازی، رشوه و حیف و میل بیت‌المال نباشد. در این کلام منظور از دولت، قوه مجریه نیست و دولت به معنای عام، یعنی تمامی قوای سه‌گانه، دستگاه‌ها و سازمان‌های حکومتی و وابسته به حاکمیت، مورد نظر است. بسیار روشن است که با این توصیف از دولت اسلامی، با گذشت نزدیک به چهار دهه از زمان پیروزی انقلاب اسلامی و عبور از مرحله اول، هنوز دولت اسلامی در ایران ساخته نشده است و جریان انقلاب در مرحله سوم از مراحل پنج‌گانه، دچار مشکلات و موانعی شده است. نیروهای انقلابی باید برای عبور از این مرحله بسیار مهم و تعیین‌کننده برای مراحل بعدی، تلاش جدی و هوشمندانه‌ای داشته باشند. توقع و انتظار از داشتن یک جامعه کاملاً اسلامی، پیش از ساخت دولت اسلامی، توقع و انتظاری نابجا است. هنگامی می‌توان انتظار داشت که جامعه و آحاد مردم در تمامی حوزه‌ها، طبق اسلام و شریعت عمل کنند که، حاکمان، کارگزاران، مسئولان و دولتمردان، همگی رفتار و عملکردشان اسلامی باشد. تأکیدهای پی‌درپی رهبر معظم انقلاب بر حفظ تفکر، اندیشه، روحیه و عمل انقلابی در کشور، برای تحقق آرمان‌های انقلاب اسلامی است. آرمان‌هایی که بدون عبور از مراحل ذکر شده، تحقق پیدا نخواهد کرد. تحقق این آرمان‌ها، یعنی تحقق واقعی، عینی و عملی نظام جمهوری اسلامی.
طبق تعاریف و نقشه راه از دیدگاه رهبر حکیم انقلاب، تحقق نظام جمهوری اسلامی به معنای درست آن، مستلزم رعایت بایدها و نبایدهایی است. این بایدها و نبایدها، اگر به مثابه چراغ راهنمای تمامی مسئولان نظام جمهوری اسلامی، مورد توجه جدی قرار گیرد، سرعت انقلاب برای عبور از مرحله ساخت دولت اسلامی شتاب خواهد گرفت، اگر سالیان طولانی در مرحله دولت‌سازی در حال در جا زدن هستیم، دلیل اصلی آن نادیده گرفتن همین بایدها و نبایدها از سوی مجموعه کارگزاران نظام در سطوح مختلف است. رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار با هزاران نفر از بسیجیان سراسر کشور به مناسبت هفته بسیج، با اشاره به «سخن نو» انقلاب اسلامی برای بشریت فرمودند: «سخن نو انقلاب اسلامی این بود که جوامع انسانی می‌توانند به پیشرفت‌های مادی و عملی دست یابند و همزمان رضایت پروردگار را کسب و ارزش‌های الهی را حفظ کنند.» ایشان شروط تحقق چنین جامعه‌ای را که از آرمان‌های انقلاب اسلامی به شمار می‌آيد، این‌گونه مورد تأکید قرار دادند: «تحقق چنین جامعه‌ای و دستیابی به پیشرفت‌های مادی و اهداف والای معنوی، نیازمند بایدها و نبایدهایی است.» از منظر معظم‌له؛ «بی‌عدالتی، استبداد، فاصله طبقاتی و فساد عملی و فکری و غرق شدن در شهوات»، از مصادیق برجسته و اصلی نبایدها می‌باشد. همچنین، «اخلاص، احساس وظیفه، تلاش و مجاهدت، کار و جلب رضایت خدا»، از بایدها می‌باشد. نکته بسیار قابل توجه آنکه، طی ۳۸  سال گذشته، پیشرفت‌های بزرگ و موفقیت‌های چشمگیر، در حوزه‌هایی به دست آمده که این بایدها و نبایدها به صورت جدی مورد توجه بوده است، اکنون مشکلات عمده کشور در حوزه‌هایی است که، به این بایدها و نبایدها توجه چندان جدی نمی‌شود. به تحقیق افزایش روحیه مطالبه‌گری عمومی، بالا بردن سطح نظارت‌ها و فعال‌تر شدن دستگاه‌های نظارتی، جدی‌تر شدن امر مبارزه با فساد، بصیرت‌افزایی صحیح در جامعه برای انتخاب مسئولان در سطوح مختلف بر اساس معیارها و ملاک‌های دینی و عقلانی در هر یک از  انتخابات، می‌تواند به رعایت دقیق این بایدها و نبایدها در اداره کشور کمک کند.


  محمدرضا مرادی/ حمله عربستان به یمن در فروردین سال 1394 با حمایت برخی از کشورهای عربی همراه بود. در این میان امارات متحده عربی به عنوان شریک اصلی عربستان در کشتار مردم یمن مطرح شده است. اکنون یک سازمان حقوق بشری به دنبال بررسی جنایات امارات در یمن است. این سازمان حقوق بشری که در انگلیس فعال است، از امارات متحده عربی به ‌دلیل «ارتکاب جرایم جنگی در یمن»، به دادگاه لاهه شکایت کرده است. «جوزف بریهام»، وکیل این سازمان عربی حقوق بشری گفته، این شکایت به «استفاده از سلاح‌های ممنوعه»، «حملات بی‌هدف علیه غیرنظامیان» و «شکنجه در زندان‌های یمن به دست مزدوران تحت حمایت امارات» مربوط است.
امارات جنوب یمن از جمله شهر «عدن» را در اشغال خود دارد. پیش از این رسانه‌های یمنی وجود زندان‌های سری امارات در یمن را برملا و تصاویری از شکنجه شدن یمنی‌ها به دست نظامیان اماراتی در این زندان‌ها را منتشر کرده‌اند. سازمان دیده‌بان حقوق بشر نیز پیش از این در نامه‌ای به «محمدبن‌زاید»، ولی‌عهد امارات خواستار توضیح این کشور درباره اطلاعات و شواهدی مبنی بر وجود زندان‌های مخفی و غیر مخفی این امیرنشین در یمن شده است. خبرگزاری آسوشیتدپرس نیز در گزارشی اعلام کرد؛ یک شبکه مخفی از زندان‌‌‌ها در داخل پایگاه‌های نظامی، بنادر، فرودگاه و ویلاهای خصوصی در جنوب یمن، به وسیله امارات متحده عربی ساخته شده است و در آنها گزارشاتی از شکنجه بازداشت‌شدگانی که به طور عمده متعلق به نیروهای القاعده نیز هستند، منتشر شده است؛ اما امارات در یمن به دنبال چیست؟
برخلاف سعودی‌ها که با مناطق شمالی یمن هم‌مرز هستند و درگیری‌های مرزی به مثابه تهدیدی مهم برای آنان مطرح است، برای اماراتی‌ها جنوب یمن و حضور و افزایش نفوذ و نقش‌آفرینی در این منطقه از اهمیت بالایی برخوردار است. بر این اساس است که برخی معتقدند؛ امارات و عربستان سعودی به تقسیم مناطق تحت نفوذ در یمن پرداخته‌اند و این تقسیم‌بندی بر اساس دغدغه‌ها و منافع خاص هر یک از این بازیگران قرار دارد.  از جنبه اقتصادی مهم‌ترین نگرانی امارات تبدیل شدن عدن به رقیب قدرتمند دبی است، در حالی که بین‌المللی شدن دبی و تبدیل شدن آن به کانون تجارت منطقه‌ای درآمدهای گسترده‌ای را برای امارات به دنبال دارد، هرگونه وضعیت باثبات و سیاست‌های مستقل که سبب شکوفایی عدن و مناطق ساحلی یمن شود موجب نگرانی امارات است. پروژه مدینه‌النور، اصلی‌ترین نمونه طراحی شده است که در صورت اجرای آن در یمن وضعیت اقتصادی منطقه را با دگرگونی‌هایی مواجه می‌کند. پروژه مدینه‌النور در سال 2006 و به دنبال دیدار علی عبدالله صالح، رئیس‌جمهور سابق یمن با بیش از 150 شرکت از نقاط مختلف جهان به تصویب رسید و قرار شد اجرای آن به «عبدالله بقشان» تاجر یمنی واگذار شود. بنابر اعلام منابع یمنی هزینه تقریبی و اولیه این پروژه بزرگ حدود 140 میلیارد دلار برآورد شده و در صورت اجرا گلوگاه‌های اقتصادی در شاخ آفریقا و کشورهای شبه‌جزیره عرب را به هم مرتبط می‌کرد، به ‌ویژه اینکه نقشه مهندسی آن هفت سال پیش طراحی و تصویب شده و نشان می‌داد که مساحت مدینه‌النور چند برابر دبی است. مرکز مدیریت این شهر در منطقه «الحره» در عدن قرار داشت و گفته می‌شود امارات با استفاده از شرکت «بنادر دبی» تمام تلاش خود را برای مهار و جلوگیری از شکوفایی آن به کار گرفت.
از سوی دیگر امارات نیز به دنبال آن است تا از تسلط کامل عربستان بر یمن جلوگیری کند؛ چرا که یمن با توجه به موقعیت ژئوپلیتیک خاص خود و اشراف بر تنگه «باب‌المندب» در دریای سرخ می‌تواند به عنوان عامل قدرت کشورهای با نفوذ در یمن تبدیل شود. در کل امارات با هدف اقتصادی و همچنین سیاسی وارد بحران یمن شده است. در سه سال گذشته این کشور جنایات فراوانی مرتکب شده و نظامیان بسیاری از اماراتی‌ها نیز کشته شده‌اند. برخی از کارشناسان این اقدام امارات را حاصل بلندپروازی محمدبن‌زاید، ولی‌عهد ابوظبی         می‌دانند. اکنون که شرایط میدانی یمن به سود انقلابیون این کشور در حال رقم خوردن است، امارات نیز در کنار عربستان بازنده بحران یمن لقب گرفته است.

  حسین عبداللهی‌فر/ از هفته گذشته تا روزهای اخیر بسیاری از رسانه‌های اصلاح‌طلبان نسبت به سکوت اصولگرایان در موضوع بست‌نشینی برخی از مسئولان دولت دهم جنجال به راه انداخته و از نگاه خود این سکوت را تحلیل می‌کنند. از جمله دلایلی که اصلاح‌طلبان برای سیاست سکوت اصولگرایان برشمرده‌اند، عبارتند از:
۱ـ برخی می‌گویند که سکوت اصولگرایان به این دلیل است که چیزی برای گفتن ندارند. مستند این ادعا آن است که احمدی‌نژاد از خود آنهاست و این در حالی است که اصولگراها از اواخر دولت نهم و ابتدای اصرار وی بر معاون اولی مشائی فاصله خود را علنی کرده‌اند و از آن طرف هم احمدی‌نژاد از همان ابتدا خود را به جناح اصولگرا وابسته نمی‌دانست و بعضاً مجلس هفتم را از مجلس ششم بدتر معرفی می‌کرد.  
۲ـ برخی دیگر از اصلاح‌طلبان می‌گویند این سکوت از روی شرمندگی است و انسان شرمنده هر چه نگوید بهتر است از آنچه بگوید؛ چرا که سکوت نوعی عذرخواهی است.
۳ـ عده‌ای هم این سکوت اصولگرایانه را مصلحت‌اندیشانه و حکمت‌آمیز خوانده و می‌گویند آنها نمی‌خواهند با واکنش‌های تند خود به تکمیل پازل احمدی‌نژاد کمک کنند و در واقع راه مهار وی را اقدامات حساب شده می‌دانند نه جنجالی که به اهداف وی در غوغاسالاری کمک کرده و آب به آسیاب دشمن بریزند.
اما سکوت اصولگرایان دلایل دیگری نیز دارد که اصلاح‌طلبان نفع خود را در سکوت نسبت به آن نمی‌دانند. از جمله این دلایل می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
۴ـ یکی دیگر از دلایل سکوت اصولگرایان این است که با وقوف بر فواید این هیاهوها برای اصلاح‌طلبان در واقع نمی‌خواهند اهداف آنها را محقق کنند. به نظر می‌رسد عصبانیت و فریاد اصلاح‌طلبان از سکوت اصولگراها نیز به همین امر بر‌می‌گردد. از نگاه اصلاح‌طلبان احمدی‌نژاد با شناختی که از اصلاح‌طلبان دارد به واکنش‌های آنها پاسخ نمی‌دهد، اما هرگونه واکنش اصولگرایان را با عصبانیت پاسخ می‌دهد. به هر اندازه که دامنه و ابعاد جدال احمدی‌نژاد با نهادهای حاکمیتی و اصولگراها بیشتر شود بهره اصلاح‌طلبان بیشتر می‌شود.
۵ـ علت دیگر سکوت اصولگرایان خنثی کردن اهداف احمدی‌نژادی‌ها از دست زدن به اقدامات نامتعارف و راه‌اندازی هیاهوی تبلیغاتی است که با اهداف چندگانه‌ای نظیر؛ فشار به دستگاه قضایی برای جلوگیری از ادامه محاکمه وابستگان احمدی‌نژاد یا حداقل سیاسی نشان دادن روند رسیدگی به تخلفات احتمالی گذشته صورت می‌گیرد. به این ترتیب به هر اندازه که این رفتارها و اقدامات رسانه‌ای انعکاس وسیع‌تری یابد آنها را به مقصود خویش نزدیک‌تر می‌کند. 
۶ـ دلایل دیگری نیز وجود دارد که به انواع بهره‌هایی مربوط می‌شود که اصلاح‌طلبان از این جدال می‌برند. از نگاه اصولگرایان یکی از فواید این سر و صداها پوشش تبلیغاتی است که اصلاح‌طلبان برای انحراف افکار عمومی از مسائل اصلی و مشکلات مردم به مسائل حاشیه‌ای و کاملاً بیهوده به آن نیاز دارند. مروری بر تیترهای درشت رسانه‌های وابسته به اصلاحات در این ایام نشان می‌دهد، در حالی که بخش وسیعی از کشورمان درگیر خرابی‌های ناشی از زلزله بوده و نارسایی‌هایی فراوان در این زمینه وجود دارد، اما بست‌نشینی، نماهنگ‌ها و نامه‌های احمدی‌نژاد با آب و تاب منعکس شده و حامیان دیروز وی مقصر اصلی این اقدامات معرفی می‌شوند.
۷ـ حکمت دیگر سکوت اصولگراها این‌گونه روشن می‌شود که آنها معتقدند یکی از زمینه‌های اصلی هیاهوی احمدی‌نژاد وضعیت نامناسب اقتصادی و موفقیت نیافتن دولت مورد حمایت اصلاح‌طلبان است و آنها برای فرار از پاسخگویی و پنهان داشتن نقش خود در ایجاد این غائله به این‌گونه جنجال‌آفرینی‌ها نیاز دارند. ابعاد این نیاز زمانی روشن‌تر می‌شود که شرایط اصلاح‌طلبان در نحوه ادامه تعامل خود با دولت و تلاش برای جداکردن راه خود که با طرح فشار به جهانگیری برای استعفا جدی‌تر شده، درک شود.

 محمدابراهیم میانجی/  رئیس‌جمهور در گفت‌وگوی زنده تلویزیونی در روز هفتم آذر ماه، ضمن تشریح مهم‌ترین برنامه‌های دولت دوازدهم، گزارشی از عملکرد 100 روزه دولت در حوزه‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به مردم ارائه کرد. آقای روحانی در این برنامه تلویزیونی ضمن بیان اهداف اصلی اقتصادی دولت دوازدهم که شامل ریشه‌کن کردن فقر مطلق، کم کردن نابرابری‌های درآمدی و رونق اقتصادی بود، در پاسخ به اولين پرسش و مهم‌ترين بخش اقتصادي مباحث خود عنوان كرد: «در بحث رونق زندگی مردم یکی از مسائل بسیار مهم مسئله اشتغال است. در اشتغال یک عقب‌ماندگی‌هایی از گذشته داریم؛ یعنی از سال 85 تا 92 تقریباً اشتغال خالص ما صفر بوده و از سال 93 تحرک خوبی در زمینه اشتغال شروع شده است.» در این گزارش به بررسي عملکرد دولت در حوزه اشتغال و كاهش نرخ بيكاري پرداخته می‌شود تا نسبت وعده‌هاي داده شده از سوی دولت اعتدال با واقعيت موجود جامعه و فرافكني در موضوع اشتغال روشن شود.

آرزوي اشتغال 900 هزار شغل خالص در سال
آقای روحانی در پاسخ به اولین پرسش در زمینه اشتغال که از وعده‌های ایام تبلیغات انتخاباتی خود بود، ضمن احاله دادن وضعيت حال حاضر بيكاري در كشور ‌به دولت دهم گفت: «متوسط اشتغال خالص از پاییز 93 تا تابستان 96، سالیانه به طور متوسط 685 هزار اشتغال خالص بوده است. البته این رقم نسبت به بیکاری که در جامعه داریم و نیروی فعالی که وارد بازار کار می‌شوند، کم است و رقم بالاتری را نیاز داریم. تلاش‌مان این است که این رقم را بالا برده و ظرف یکی دو سال آینده این رقم را به بالای 900 هزار نفر برسانیم.»
تحرك در ايجاد
 اشتغال از سال 93!
اينكه رئيس‌جمهور محترم بيان مي‌كند، در اشتغال یک عقب‌ماندگی‌هایی از گذشته وجود داشته است و تقریباً اشتغال خالص ما در اين سال‌ها صفر بوده و از سال 93 تحرک خوبی در زمینه اشتغال شروع شده است، به شفاف‌سازي نیاز دارد.
نرخ بیکاری کل کشور در دولت نهم از ۵/۱۱ درصد در سال ۸۴ آغاز شد و در سال ۸۵ به ۳/۱۱ درصد، در سال ۸۶ به ۵/۱۰ درصد و در سال ۸۷ نیز به ۴/۱۰ درصد رسید. در واقع، نرخ بیکاری ۵/۱۱ درصدی در ابتدای دولت نهم با کاهش ۱/۱ درصدی به ۴/۱۰ درصد در سال پایانی این دولت رسيد؛ اما نرخ بیکاری در سال ۸۸ به عنوان نخستین سال دولت دهم صعودی شد و با افزایش ۵/۱ درصدی به ۹/۱۱ درصد رسید. اين روند افزایش نرخ بیکاری ادامه داشت تا اینکه در سال ۸۹ به ۵/۱۳ درصد رسيد. پس از آن، از سال ۹۰ مجدد شاخص نرخ بیکاری روند نزولی به خود گرفت تا از ۳/۱۲ درصد به ۱/۱۲ درصد در سال ۹۱ و سال پایانی دولت دهم برسد. اين اعداد و ارقام نشان‌دهنده آن است كه در دولت‌هاي نهم و دهم اقدامي براي كاهش نرخ بيكاري و ايجاد اشتغال صورت گرفته و بي‌انصافي است اگر اقدامات دولت‌های نهم و دهم را در اين سال‌ها صفر قلمداد کنیم.

شاخصه مؤثر
 در افزايش يا كاهش بيكاري
نرخ مشارکت اقتصادی یا همان جمعیت فعال که مجموع افراد شاغل و بیکار در سنِ کار را شامل می‌شود، یکی از شاخصه‌های مؤثر در کاهش یا افزایش نرخ بیکاران است. هر چه نرخ مشارکت افزایش یابد، یعنی جمعیت فعال اقتصادی کشور نیز افزایش یافته است. اما در مواقعی ممکن است به تبع رشد نرخ مشارکت، نرخ بیکاری نیز افزایش یابد. بنابراین در کنار بررسی آمار بیکاری، باید نرخ مشارکت نیز مدنظر گرفته شود. بر اساس آمار منتشر شده، جمعیت بیکار در کنار جمعیت فعال اقتصادی در سه دولت گذشته نشان می‌دهد، نرخ مشارکت در سال‌های ۸۴ تا ۹۳ در بازه ۸/۲۲ میلیون نفر تا ۸/۲۳ میلیون نفر متغیر بود؛ اما در سال ۹۴ نرخ مشارکت به ۷/۲۴ میلیون نفر رسید که حدود ۹۰۰ هزار نفر بیشتر از سال ۹۳ بود؛ در مقابل نرخ بیکاری ۹۴ نسبت به ۹۳ حدود ۲۰۰ هزار نفر افزایش داشت. همچنین در سال ۹۵ نیز نرخ مشارکت با رشد حدود یک میلیون نفری، به ۷۹۱/۲۵ میلیون نفر رسید و در برابر این رشد، حدود ۵۰۰ هزار نفر به نرخ بیکاری هم اضافه شد.

تناقض در آمار ايجاد
 اشتغال دولت يازدهم
ارائه اين اعداد و ارقام در ايجاد اشتغال از سوي حسن روحانی در حالي بيان مي‌شود كه وي در تاریخ 5 تیر 95 در ضیافت افطار با فعالان عرصه اقتصاد کشور گفته بود، طی سه سال اخیر، سالیانه حدود 450 هزار اشتغال خالص در کشور ایجاد شده و این در حالی است که «ربیعی» وزیر تعاون، كار و رفاه اجتماعي در تاریخ 9 مهر 95 در مراسم افتتاح کارخانه «شیل آبزی» گلستان عنوان کرد، طی سه سال گذشته 700 هزار شغل در کشور ایجاد شده است! همچنین وزیر کار در مراسم افتتاحیه هفدهمین دوره مسابقات ملی مهارت در تاریخ اول آبان 95 عنوان كرده بود، از ابتدای فعالیت دولت يازدهم، به صورت خالص یک میلیون و 900 هزار و به صورت ناخالص دو میلیون و 400 هزار شغل در کشور ایجاد شده است.
این اظهارات مقامات دولت يازدهم درباره اشتغال شايد به تعريف شاغل و بیکار از منظر اعتداليون باز گردد كه در دولت يازدهم تعريف واحدي از اشتغال خالص وجود ندارد و رئيس و مرئوس هر یک قائل به تعريف خود هستند. شايد هم مسئولان مربوط در هر دولتی، با تغییر تعاریف شاغل و بیکار سعی در کاهش تعداد بیکاران و افزايش شاغلان دارند، نه با اقدام و عمل! اين نكته را نيز از اذهان نبايد دور داشت كه هر چند دولت یازدهم در نخستین سال از مدیریت خود، نرخ بیکاری سال پایانی دولت دهم را از ۱/۱۲ درصد با کاهش ۷/۱ درصدی به ۴/۱۰ درصد کاهش داد؛ اما نمودار نرخ بیکاری در این دولت روند صعودی به خود گرفت؛ به گونه‌ای ‌که نرخ بیکاری از ۶/۱۰ درصد در سال ۹۳، به ۱۱ درصد در سال ۹۴ و به ۴/۱۲ درصد در سال ۹۵ افزایش یافت. 

كارنامه دولت؛‌ نياز به تلاش بيشتر
گفتنی است، دولت يازدهم همین كارنامه نسبي (نياز به تلاش بيشتر) در زمینه ایجاد اشتغال و کاهش بيكاري را نیز مرهون هدايت‌هاي حكيمانه رهبر معظم انقلاب است؛ چرا كه معظم‌له با ابلاغ سياست‌هاي كلي اقتصاد مقاومتي در بهمن ماه 1392 و مطالبه عملیاتی‌سازی اين سیاست‌ها از دولت یازدهم، مهم‌ترین نقش را در برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری مسئولان اجرایی داشته‌اند. در بند نخست کلیات اقتصاد مقاومتی آمده است: «سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی بر تأمین شرایط و فعال‌سازی کلیه امکانات و منابع مالی و سرمایه‌های انسانی و علمی کشور به منظور توسعه کارآفرینی و به حداکثر رساندن مشارکت آحاد جامعه در فعالیت‌های اقتصادی است.»  در پايان ذکر اين نكته هم ضروری است كه وضعیت اقتصادی کشور، خود گویای بيكاری و اشتغال است و به آمار و ارقام خودساخته نیازی نیست! وقتي بيش از 60 درصد از واحدهای تولیدی کشور به صورت تعطیل و نیمه‌تعطیل درآمده‌اند و جمعيت شاغل در آنها خانه‌نشين شده‌اند، چگونه مي‌توان ادعای كارنامه درخشاني در كاهش نرخ بيكاري و ايجاد اشتغال داشت.

 قاسم غفوری / مبارزه با تروریسم یکی از مؤلفه‌های دهه اخیر در معادلات جهانی بوده، به گونه‌ای که بخش عمده‌ای از ائتلاف‌ها و دشمنی‌ها در همین چارچوب صورت گرفته است. 
در سال 2011 در حالی داعش وارد سوریه و در سال 2014 وارد عراق شد که ائتلاف به اصطلاح ضد داعش به رهبری آمریکا ادعا داشتند که این مبارزه 20 یا 30 سال طول خواهد کشید؛ اما دیری نپایید که آشکار شد این سخنان برگرفته از اهداف آنان برای ماندگاری 20 الی 30 ساله داعش در منطقه بوده است.
 اوباما، رئیس‌جمهور وقت آمریکا می‌گوید؛ هدف آمریکا نابودی داعش نیست؛ بلکه مدیریت آن است. آمریکایی‌ها در حالی با ارسال تسلیحات و مستشاران نظامی و البته بهره‌گیری از مهره‌های منطقه‌ای برای تحقق این هدف گام برمی‌داشتند که ورود جبهه مقاومت به عرصه مبارزه با تروریسم، این رؤیا را به کابوس آمریکا و شرکایش تبدیل کرد. دستاوردهای مقاومت موجب شد تا حتی کشوری مانند روسیه که خطر تروریسم را حس کرده بود، همگرایی با مقاومت را یک ضرورت بداند. 
در ماه‌های اخیر حتی ترکیه‌ای که همواره در کنار آمریکا علیه سوریه و عراق اقدام می‌کرد، به جمع همگرایان در جبهه مقاومت پیوست. این همگرایی‌ها با محوریت مقاومت منطقه (جمهوری اسلامی ایران، سوریه، حزب‌الله و گروه‌های مدافعان حرم از کشورهای مختلف) در نهایت موجب شد تا داعش در شش سال به مرحله نابودی برسد، چنانکه آزادی بوکمال سوریه فرو ریختن آخرین دژ داعش را رقم زد.
 با پایان عمر حاکمیت داعش در عراق و سوریه و در حالی که پاک‌سازی نهایی این کشورها از تروریسم مطرح است یک نکته مهم در محافل رسانه‌ای و سیاسی و اقتصادی مطرح می‌شود و آن آغاز بازسازی ویرانی‌های بجا مانده از تروریسم است. آنچه در این فضا بیش از هر چیز به چشم می‌آید فضاسازی‌ها درباره نقش و چرایی حضور جبهه مقاومت در روند این بازسازی است، چنانکه محافل رسانه‌ای و سیاسی که تا پیش از این بر طبل زیر سؤال بردن حضور مقاومت در مبارزه با تروریسم می‌پرداختند، اکنون زیر سؤال بردن و ابهام‌سازی درباره نقش آن در بازسازی ویرانه‌های بجا مانده از تروریسم را در پیش گرفته‌اند.
آنان با عباراتی همچون رسیدگی به چالش‌های اقتصادی و فقر درون کشور بجای کمک به دیگر کشورها، ایران به دنبال هزینه کردن درآمدهای حاصل از برجام در بازسازی سوریه و عراق است، مقاومت منابع کشورهای‌شان را سال‌ها در حوزه نظامی خرج کرده و اکنون می‌خواهد این کمک‌ها را به بازسازی این کشورها اختصاص دهد و... برآنند تا افکار عمومی را علیه نقش‌آفرینی مقاومت در آینده معادلات منطقه تحریک کرده و حتی از آن به مثابه مؤلفه‌هایی برای تضعیف پیوند ملت‌ها و مقاومت بهره گیرند. حال این سؤال مطرح می‌شود که حضور در آینده منطقه که بر اساس اصل مشارکت در بازسازی کشورهای آسیب دیده از تروریسم است، چرا باید صورت گیرد و چرا مقاومت همچنان باید نقشی اساسی در معادلات منطقه داشته باشد و راهبرد آینده مقاومت بر چه اساسی باید طراحی شود؟
نخستین جنبه‌ای که باید به آن توجه داشت آن است که آینده غرب آسیا براساس اصل بازسازی رقم می‌خورد، یعنی اگر کشوری می‌خواهد در معادلات منطقه نقش داشته باشد باید آن را در حوزه بازسازی ویرانه‌های بجا مانده از تروریسم ایفا کند؛ بنابراین جبهه مقاومت که همواره یکی از بازیگران و تأثیرگذاران در تحولات منطقه بوده پس از پایان حضور مؤثر در حوزه امنیتی و مبارزه با تروریسم اکنون باید ظرفیت‌های خود در عرصه اقتصادی و بازسازی را به رخ منطقه و جهانیان بکشد تا همچنان موقعیت برتر خود و منطقه را حفظ کند. 
مقاومت که در حوزه نظامی به الگوی منطقه‌ای تبدیل شده، اکنون می‌تواند در حوزه اقتصادی به الگویی برای منطقه مبدل شود و نام خود را همچنان در رأس پیشگامان تحولات منطقه حفظ کند. هر چند که در عرصه داخلی چالش‌های اقتصادی مشهود است؛ اما به هر حال مقاومت دارای دستاوردها و ظرفیت‌های بسیاری در حوزه فناوری و دانش‌های روز جهان است که می‌تواند از آنها برای نقش‌آفرینی فعال در آینده منطقه که در قالب بازسازی ویرانه‌ها و اقتصاد منطقه صورت می‌گیرد، استفاده کند.
نکته دیگر آنکه هر چند مبارزه با داعش در عرصه گسترده نظامی به پایان رسیده؛ اما همچنان بقایا و ریشه‌های تروریسم باقی است. نبرد آینده با داعش در حوزه فرهنگی است که با محوریت تغییر تفکرات و جلوگیری از رویکرد افراد تحت تبلیغات تروریستی صورت می‌گیرد. در همین حال از ریشه‌های گرایش افراد به گروه‌های تروریستی فقر و چالش‌های اقتصادی است. براین اساس برای مقابله با تروریسم به مثابه یکی از محورهای حفظ امنیت پایدار باید همچنان در منطقه به ویژه مراکز تروریسم خیز چون سوریه و عراق حضور فعال داشت که نقش‌آفرینی فعال در بازسازی این کشورها می‌تواند گامی مهم در این عرصه باشد.
به عبارتی، این حضور نقشی مهم در امنیت کشور دارد که نوعی سرمایه‌گذاری پیشگیرانه برای تکرار نشدن دوباره تهدیدات تروریستی علیه امنیت پایدار خواهد بود. این حضور به طور قطع درآمدهای اقتصادی و حتی اشتغال‌زایی برای حاضران در جبهه مقاومت خواهد داشت به ویژه اینکه بخش خصوصی می‌تواند نقشی فعال در بازسازی‌ها و عملکردهای منطقه‌ای ایران در حوزه اقتصادی داشته باشند. 
نکته پایانی آنکه غرب همواره به دنبال خارج ساختن مقاومت از معادلات منطقه بوده است، چنانکه در این عرصه، حتی داعش را به منطقه تحمیل کرد و به حمایت از گروه‌های تروریستی پرداخت. سران آمریکا مانند هیلاری کلینتون، وزیر خارجه دور اول ریاست‌جمهوری اوباما به طور رسمی اعلام کرد که آمریکا داعش را برای مقابله با مقاومت در منطقه ایجاد کرد. غرب و شرکای منطقه‌ای آن در حالی که با پروژه ایران‌هراسی و بحران‌های امنیتی و تحریم و فشارهای سیاسی علیه مقاومت نتوانسته‌اند اهداف ضد مقاومتی خود را محقق سازند، اکنون پروژه جدیدی را تعریف کرده‌اند و آن حضور گسترده در آینده منطقه با محوریت بازسازی ویرانه‌های بجا مانده از جنایات تروریسم است. آنها با حضور در این عرصه می‌خواهند نقش مقاومت را کم‌رنگ و نام خود را در مقام ناجی ملت‌ها برجسته کرده و به مصادره دستاوردهای مقاومت بپردازند.
 غربی‌ها با فضاسازی رسانه‌ای علیه حضور اقتصادی مقاومت در منطقه و القای منفی بودن پیامدهای حضور آن در بازسازی ویرانه‌های سوریه و عراق برای ملت و اقتصاد ایران و متحدانش، سعی در اجرای پروژه اخراج مقاومت از معادلات اقتصادی منطقه را دارند. 
در جمع‌بندی نهایی می‌توان گفت که حضور فعال مقاومت در بازسازی سوریه و عراق نه هزینه کردن برای دیگر کشورها، بلکه گامی مهم در ادامه راه تأمین امنیت کشور و مقابله با تهدیدات طراحی شده علیه مقاومت از سوی دشمنان است.‌ آنانی که با تروریسم نتوانسته‌اند به اهداف ضد مقاومتی دست یابند اکنون برآنند تا از راهکار اقتصادی و دور ساختن مقاومت از غرب آسیای پس از داعش که همان دورسازی آن از روند بازسازی منطقه است، منزوی سازند و حذف قدرت منطقه‌ای آن را رقم زنند.

دلنوشته‌های یک حامی
  عباس نصراللهی / از یک چادر خاکی سر کوچه مسجد شروع شد، همه بچه‌های پایگاه، بسیج شدند برای جمع‌آوری کمک‌های مردمی برای مردم زلزله‌زده کرمانشاه. روز اول، صبح زود جمع شدیم تو اتاق بسیج...، قرار شد من برم بنر سفارش بدم؛ وقتی گفتم بنر می‌خوام برای جمع‌آوری کمک نگام کرد، گفت مجوز دارید؟ گفتم ما وسیله‌هارو تحویل سپاه می‌دیم، اونها قراره ببرن... چاپ کرد، آخرش ازم پول نگرفت و یه کیسه خواب که گرفته بود باخودش ببره کربلا داد بهم گفت: اینو برسونید دست مردم کرمانشاه.
برگشتم دیدم بچه‌ها چادر رو علم کردن و یه صوت ملایم هم گذاشتن، همون ساعات اولیه همه می‌پرسیدن تا کی هستید ما وسیله بیاریم. چیا بیشتر نیازه، موقع نماز ظهر و مغرب هم از بلندگوهای مسجد اعلام کردند: «اهالی محترم برای کمک به زلزله‌زدگان کرمانشاه بشتابید» این جملات منو یاد خاطرات زمان جنگ انداخت که می‌خوندم‌ و دیدم که مردم از هر طرف هجوم آورده‌اند برای دادن کمک‌هاشون همه مردم یک‌صدا بودند و یک‌دل؛‌ تا حدی که تا غروب آفتاب چهار تا کامیون و دو تا نیسان وسیله و پنج میلیون تومان پول جمع شد، وسیله‌هارو دادیم سپاه تهران برا انتقال و پولارو نگه داشتیم چون غروب همون روز خبردار شدیم ما هم قراره فردا بریم کرمانشاه. یکی از بچه‌ها شنیده بود که به چند تا روستا کمک نرسیده، با ناراحتی و افسوس گفت که باید خودمون بریم، ما هم پولو نگه داشتیم تا خودمون خرج اون روستاها کنیم؛ شب پایگاه خوابیدیم و صبح  زود سوار ماشین شدیم؛ راننده که یکی از همکارای دوستام بود پدرش مسئول شرکت نفت استان کرمانشاه بود، خیلی دلشوره داشت، انگار خانواده‌اش زیر آوار مونده بودند؛ از آن طرف هم پدرش گفته بود دولت اجازه نمی‌ده رایگان نفت توزیع کنیم، راه افتادیم، تو راه از نحوه مدیریت و نیاز مردم اونجا حرف زدیم... بازم تو حرفا می‌گفتیم باید برسیم اونجا و با چشمامون ببینیم، تو همدان چادر خریدیم، رسیدیم کرمانشاه، فرمانده سپاه شهر ثلاث، شهری که جزو شهرهای آسیب‌دیده از زلزله‌‌ بود، آشنای ما بود، مارو دعوت کرد به ثلاث، ماهم با وسیله‌ها سمت ثلاث راه افتادیم در ورودی شهرها، همه مردم غیور کُرد ایستاده بودند و از ما استقبال می‌کردند، چای و شیرینی پخش می‌کردند و سپاس هموطن می‌گفتند.
 اول شهر ثلاث غوغا بود ماشینارو با وسیله‌هاش می‌خواستن ببرن، الحمدلله کسی سمت کامیون ما نیومد، چون خودمون ماشین‌رو از تهران تأمین کردیم و درش رو پلمپ کرده بودیم، سالم جنس‌ها رو رسوندیم محوطه سپاه.
تعداد کمی خانواده وسیله نداشتند، ولی خیلیا خیلی وسیله داشتند، بعضی‌ها خانه سالمی هم داشتند. همان شب اول یک تیم رفت تو شهر و روستاها اطلاعات جمع کنه، یه تیم هم مأمور شد تو سپاه ثلاث بمونه تا ببینه مدیریت به چه نحویه. اون تیم جمع‌آوری اطلاعات خودشون هم وسیله و اقلام داشتند تا وقتی ببینن کسی چادر یا پتو نداره بهش بدن. خلاصه اینکه تا فردا ظهر به تمام شهر ثلاث و روستاها کمک‌رسانی شد.
اما نحوه مدیریت فرمانده سپاه ثلاث انقلابی و جهادی بود. فرمانده سپاه می‌گفت تا حالا مدیریت بحران تشکیل نشده، خودش داشت یه تنه هم چیو جمع می‌کرد؛ نه هلال‌احمر بود، نه دولت، فقط یه فرمانده سپاه بود و یه شهر با کلی آدم که خودشون می‌خواستن سرخود کمک کنن، ما همون شب اول بهش گفتیم ما سرباز تیم هستیم، کار بگو... گفت: باید هر چی وسیله میاد تجمیع کنیم، قاطی کردم، حتی سرش داد زدم، گفتم مردم دارن تو سرما می‌میرن، بعد ما پتو و چادر دِپو کنیم؟! بچگی کردم... جوابمو داد و گفت: همه‌تون چهار روز دیگه می‌رید، من می‌مونم و یه شهر. چهار روز دیگه بارون میاد و پتو و چادرشون خیس می‌شه، بازم اینا از من پتو می‌خوان، الان به جای چهار تا پتو دو تا پتو بهشون می‌دم که فردا بارون اومد بازم پتو داشته باشم، خیلی مدیریتش خوب بود، خود فرمانده سپاه خانواده‌اش چادر نداشتن که توش بخوابن، تو محوطه‌های سپاه هم نمی‌گذاشت نیروهاش چادر بزنن، خیلی با اخلاص و با تقوا بود. بین فرماندار شهر ثلاث و دو سه تا تیم اختلاف بود، قرار شد دو تا از بچه‌های ما این سه چهار تا تیم رو با هم هماهنگ کنه و برگرده تهران که خداروشکر تونست و اینا رو نشوند سر یه میز تا با هم برای شهرشون کار کنن.
ما هم قرار شد روستا به روستا راه بیفتیم تا سرپل‌ذهاب تا ببینیم کجا نیازه تا وسیله‌ها و اقلام رو هدایت کنیم به اون سمت، این کار خیلی سخت بود چون کسی رو می‌خواست که منطقه رو مثل کف دستش بشناسه، اما ما بلد نبودیم، ولی برای ادای تکلیف راه افتادیم، تا خود سرپل‌ذهاب رفتیم، جالب بود مردم روستایی که ۸۰ درصد آن تخریب شده بود کنار اتوبان سپاس می‌گفتند و چای می‌دادن...
به یک نوجوان ده ساله بیسکویت تعارف کردم، گفت ما نمی‌خوایم، اسرافه ببرید واسه روستای کناری، اونا بیشتر نیاز دارن، با تمام سختی‌ها معرفت داشتند و مرام. شهر سرپل‌ذهاب هم برعکس ثلاث آروم بود و مغازه‌هاش باز بودند.
حرف آخرم؛ ماموستای کُرد کرمانشاه اونجا به ما گفت: غیرت ملی ما این اجازه رو به ما نمی‌ده که از همسایه (کردستان عراق) کمک دریافت کنیم، هموطنان من به قول رهبری مردم کرمانشاه تو سختی زندگی کردن و این زلزله هم وارد این زندگی سخت‌شون شده، اما قراره این زلزله باعث رحمت بشه... خدا هوای اونارو داره و دوباره زندگی‌شون مثل اول می‌شه؛ اما این حرف آقا تلنگر به منو شماست که وقتی یه کُرد با غیرت به خاطر کشورش از همسایه کمک نمی‌گیره، ما هم غیرت داشته باشیم و به خاطر امنیت‌مون که بخش عظیمی از اون رو مدیون کرمانشاه هستیم، با کمک‌مون و نگاه‌مون به کرمانشاه جبران کنیم، شعار ما اینه تا بازسازی آخرین خانه در کنار شما هستیم...

صبح صادق چشم انداز رفتارها و هدف‌گذاری‌های جدید بازیگران اصلی منطقه را بررسی می‌کند
محراب دوستی/ بحران‌های تروریستی‌ـ تکفیری در عراق و سوریه و منطقه از این رو به وقوع پیوست تا اهداف ژئوپلیتیک و راهبردی را محقق کند و در کنار امنیت‌سازی برای رژیم صهیونیستی،‌ سایکس پیکوی جدیدی را از کشورهای مستقل منطقه شکل دهد که پایه‌های نظم نوین جدید منطقه‌ای برای آمریکا و شرکای آنها تلقی می‌شدند. ابزار تحقق این اهداف را گروه‌های تروریستی و شبکه‌ای ‌از جریا‌ن‌های مختلف مسلح و حمایت‌های شرکای آمریکایی و مدیریت غربی تشکیل می‌دادند. به موازات پیشرفت در میدان‌های نبرد، سازوکارهای سیاسی مانند ژنو نیز در نظر گرفته شده بود تا کارکردهای نظامی و میدانی به کارکرد سیاسی تبدیل شده و این رخداد طراحی شده، به مثابه یک پدیده طبیعی در جهان ثبت شود. نشست‌های ژنو از ابتدا تا امروز که هشتمین نشست آن را پشت سر گذاشتیم، این مدیریت را با مدیریت آمریکایی دنبال کرده است. فراز و نشیب‌هایی که محتوای نشست‌‌های ژنو داشته، ‌عمدتاً به متغیرهای میدانی و سطح رقابت‌های گروه‌ها و طرف‌های شرکت‌کننده مرتبط بوده، ولی در نشست هشتم، دلایل دیگری که به روزهای آستانه و کنگره جدیدی که برای گفتمان ملی گروه‌ها قرار است در سوچی روسیه برگزار شود و کارکردهای ژئواستراتژیک آن، مطرح هستند. به ویژه اینکه نشست‌های سه‌جانبه روسیه، ایران و ترکیه در سطح رؤسای ستادهای کل نیروهای مسلح و رؤسای‌جمهور سه کشور و مصوبات آن در سوچی که هفته پیش شاهد آن بودیم، شاخص‌های مرتبط با نشست ژنو 8 را فعال و رویکردهای آن را پررنگ تر کرد؛ موضوعی که نیاز به واکاوی و رفتارشناسی از بازیگران اصلی دارد. 
ورود نیروهای مقاومت منطقه‌ای به شکل فعال‌تر که از حدود کمی بیش از سه سال گذشته در عراق و سوریه،‌ روندهای پیشروی تروریست‌ها را در برخی محورهای حساس متوقف یا عقب روی آنها را ثبت می‌کرد، با ورود نیروی هوایی روسیه از دو سال پیش، شتاب جدیدی پیدا کرد. تصویر کلی در صحنه میدانی، ‌ابتکار عمل و برتری را به نیروهای سوریه و هم‌پیمانان آن در مقابل تروریست‌ها و حامیان آنها داد،‌ به طوری که زمینه‌های تشکیل نشست‌های آستانه را فراهم کرد. اگرچه حامیان تروریست‌های تکفیری، ‌نشست‌های ژنو را معادل و نماد تلاش برای رسیدن به راه‌حل سیاسی معرفی می‌کردند، ولی در عمل اینگونه بود که نشست‌های ژنو، به ایستگاهی تبدیل شده بود تا حاصل اقدامات نظامی و حمایتی از تروریست‌ها مورد آزمایش قرار گرفته و امکان امتیازخواهی یا تسلیم دولت سوریه را فراهم کند. حال آنکه در نشست‌های آستانه،‌ یک پروسه واقعی برای کاهش درگیری نظامی و رسیدن به راه‌حل سیاسی هدف‌گذاری شده بود و با تکیه بر تنگناهای گروه‌های تروریستی و شکست‌های پی در پی آنان،‌ امکان تکیه به یک راه حل سیاسی را مهیا می‌کرد. به ویژه اینکه در ابتدای تلاش‌های آستانه، یک دسته‌بندی اولیه و روشن از گروه‌های تروریستی و گروه‌هایی که تمایل واقعی به راه حل سیاسی دارند، صورت گرفت و اقدامات نظامی در میدان،‌ بر روی داعش و تا حدودی جبهه النصره (شاخه القاعده در سوریه) متمرکز شد. هفت دور نشست‌های آستانه به یک طرح موفق با عنوان مناطق چهارگانه کاهش تنش و سازوکارهای نظارتی آن از سوی روسیه، ‌ایران و ترکیه منتهی شد که کشورهای حامی تروریسم نیز به ناچار آن را تأیید کردند. نشست‌های آستانه این مفهوم را منتقل می‌کرد که مدیریت صحنه نظامی و روندهای سیاسی از دست آمریکا و شرکای آنها خارج شده و مسیر تدریجی نابودی داعش و کاسته شدن از ابزارهای بازی آنها، یک مقصد روشن را نشان می‌دهد که در کنترل راهبردی غربی‌ها و صهیونیست‌ها نخواهد بود. 
نشست اخیر سوچی و تصمیمات آن یک نقطه تحول بزرگ و اثرگذار در نشست‌های آستانه بود که با وجود برخی هماهنگی‌های روسی با آمریکا و عربستان بر سر چارچوب‌های راه‌حل سیاسی و کنگره گفتمان‌ ملی، ‌یکباره با مجموعه‌ای از تحرکات آمریکایی‌، صهیونیستی و عربی برای تمرکز بر نشست ژنو 8 روبه‌رو شد تا مسیر کنترلی و هدایت محتوایی هرگونه مذاکره سیاسی و راه حل سیاسی درباره آینده سوریه را از دست روسیه خارج کنند. آمریکا به شدت به این مسئله توجه دارد که روس‌ها از طریق مجموعه‌ای از مؤلفه‌های قدرت ملی خود و به ویژه ورود به بحران‌های بین‌المللی و حل‌وفصل آنها، به جایگاه ابرقدرتی گذشته بازنگردند و حداکثر در سطح یک قدرت بین‌المللی باقی بمانند. نتایج نشست‌های مهم در سوچی روسیه نه تنها، مرحله جدید تحولات میدانی و سیاسی در سوریه را پایه‌گذاری ‌کرد؛ بلکه براساس یک برنامه روسی، ‌به دنبال ایجاد فاصله هر چه بیشتر ترکیه با ناتو و غرب بود که برای مقامات آمریکایی یک هشدار و خسارت بزرگ تلقی می‌شود. برخلاف آنچه در سوچی هدف‌گذاری شد تا سیاست مبارزه با تروریسم در قبال باقی‌مانده‌های داعش و سپس جبهه النصره به شکل فعال ادامه یابد و به موازات آن راه حل سیاسی در نشست‌های بعد سوچی دنبال شود، آمریکا و حامیان تروریست‌ها در سوریه، علاقه‌ای به مبارزه با تروریسم نداشته و ضمن حفظ و حمایت هوشمند از آنها، مذاکرات و راه حل سیاسی را زیر چماق حضور گروه‌های تروریستی و فشار نظامی، مطلوب خود می‌دانند و لذا در نشست ژنو 8، هیچ‌گونه دستور کار برای مبارزه با تروریسم وجود ندارد و فقط مباحث مربوط به ترکیب و ماهیت نظام سیاسی آینده سوریه و تدوین قانون اساسی و انتخابات آینده مدنظر است. نکته جالب اینکه،‌ آمریکا، عربستان، ترکیه و بقیه شرکای آنها، طبق توافقی که با روسیه داشتند، پذیرش بقای بشار اسد را در قبال امکان سهم‌خواهی از آینده سوریه قرار داده بودند و در مواضع علنی هم آن را بیان کرده بودند، ولی در تدارک سیاست‌های تبلیغاتی و جنگ روانی برای نشست ژنو 8، حذف بشار اسد از قدرت را شرط اصلی برای راه‌حل سیاسی خود معرفی کردند. با ورود دقیق‌تر به برخی مباحث، به لایه‌های دیگری از سیاست‌های بازیگران اصلی در سوچی و ژنو اشاره می‌کنیم تا این رفتارشناسی، امکان ارزیابی دقیق‌تری از روندها و چشم‌انداز آن را میسر کند. 

1ـ روس‌ها: روس‌ها به جز ملاحظات و منافع ژئوپلیتیک در سوریه و منطقه،‌ به اهداف و مؤلفه‌های ژئواستراتژیک خود نیز توجه دارند؛ لذا، به موازات شراکت راهبردی با ایران در سوریه و رعایت آن در بسیاری از موضوعات، ‌مناسبات و ملاحظات با دیگر بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای را مدنظر قرار دادند. این عملگرایی اگرچه، گاهی هزینه‌های مناسبات منطقه‌ای و بین‌المللی آنها را کاهش می‌دهد، یا منافع آنها را حداکثری می‌کند، ولی‌ همین ملاحظات عملگرایانه آنها با عربستان، ترکیه، آمریکا و گاه رژیم صهیونیستی برای آنها خسارت‌های جدی در بر دارد و آنها را در دام امتیازخواهی طرف‌های یاد شده قرار می‌دهد با ترکیه که مزیت‌های نسبی زیادی در مناسبات خود متصور می‌دانند، به خوبی به ترکیه این فرصت را می‌دهند تا با کارت مناسبات با روسیه و مشارکت در سوچی و آستانه، از آمریکا و غرب و عربستان، چانه‌زنی کرده و امتیاز دریافت کند. اردوغان بلافاصله پس از نشست سوچی و به موازات آن با آمریکایی‌ها یک توافق امنیتی و سیاسی را ثبت کرد و با مواضع عربستان در ژنو 8 همراه شد. ژست خروج از ناتو یا بحرانی نشان دادن مناسبات با آمریکا، مقامات دولت ترامپ را واداشته تا برای حفظ ترکیه در مدار ناتو و غرب، روندهای امنیتی و سیاسی مطرح شده در سوچی را در مناطق ادلب، غرب حلب و... با رفتار ناهماهنگ ترکیه،‌ سست کنند. ترک‌ها در سوچی پذیرفتند که عفرین خط قرمز عملیاتی است ولی، اقدامات خود را علیه عفرین متوقف نکرده‌اند، یا اینکه به تعهدات خود برای مبارزه با تروریسم در مناطق یاد شده فوق پایبند نیستند و گاه در جهت تقویت تروریست‌ها در غرب حلب و استان‌های ادلب و حماه با آمریکا وارد همکاری جدید شده‌اند. چرا که اولویت مرحله‌ای آمریکا، حفظ ظرفیت‌های گروه‌های تروریستی است تا روندهای سیاسی در ژنو را مدیریت کنند. یا در مورد نشست‌های سیاسی آتی در سوچی، گروه‌های تروریستی وابسته به خود را در مواضع افراطی، نسبت به طرح سیاسی مطرح شده تحریک کنند و پس از شش سال حمایت کامل از تروریست‌های رنگارنگ در بحران سوریه، هم از روسیه امتیاز می‌گیرند و هم در تعامل با آمریکا و عربستان، با کارت روسیه، قدرت چانه‌زنی و تعاملات جدید را سامان می‌دهند. 
این عملگرایی روسی در تعامل با آمریکا و عربستان نیز،‌ کارکردهای مثبتی نداشته و آمریکایی‌ها، ‌با وجود برخی امتیازگیری‌ها برای طرح سیاسی سوچی برای آینده سوریه و کاستن از وزن ایران در آینده سوریه، ‌با تمرکز و تأکید انحصاری بر ژنو 8 رؤیای کاهش تنش با آمریکا در سوریه را از دست رفته می‌بینند. 
این رویکرد روسی برای کسب رضایت عربستان هم به این شاخص رسیده که عملاً باید به عنوان «مادر تروریسم بین‌المللی»، ‌در سوریه جایزه و امتیاز دریافت کرده و جریان‌های وابسته به آل‌سعود را به عنوان معارض بپذیرد. 

2ـ آمریکا: با وجودی که آمریکا و رژیم صهیونیستی پروژه تروریستی خود را در سوریه شکست خورده می‌دانند، ولی هدف‌گذاری جدید خود را در حفظ طولانی‌تر تروریست‌ها در سوریه و آزمودن شانس تجزیه سوریه،‌ حذف نقش ایران و مقاومت در آینده سوریه و بازی با کارت کردها و ارتش و نهایتاً‌ کسب اهرم‌ها و جریان‌های وابسته به غرب در ساختار قدرت‌ سیاسی آینده سوریه قرار داده‌اند، ‌مضافاً اینکه آمریکا هم به مؤلفه‌های ژئواستراتژیک در بحران سوریه و منطقه در تعامل با روسیه و ایران نیز توجه جدی دارد و حاضر نیست مدیریت بحران را به دست روسیه و ایران بسپارد. به همین دلیل و با وجودی که پایه‌های ژنو 8 بسیار سست است و ابزارهای میدانی آنها در سطح کارآمدی سال‌های گذشته در سوریه نیست،‌ ولی با تکیه بر سوابق نشست‌های ژنو و قطعنامه‌های شورای امنیت، تلاش دارد تا ضمن به حاشیه راندن روندهای آستانه و سوچی، بر نتایج هدف‌گذاری شده برای سوریه از مسیر ژنو اصرار ورزد. دلیل این است که دکترین امنیتی و سیاست خارجی روسیه برای بازگشت به سطح ابرقدرتی در جهان نیازمند بازگشت به پایگاه‌های سنتی و ائتلاف‌های نظامی گذشته و یادگیری جدید از بین شرکای آمریکایی در منطقه و جهان متمرکز است. 
این بدبینی راهبردی بین آمریکا و روسیه، بر توافقات تاکتیکی آنها در سوریه نیز سایه می‌اندازد و برخلاف برداشت سطحی برخی دیدگاه‌های داخلی،‌ سوریه محل معامله و بده بستان‌ راهبردی بین روسیه و آمریکا نیست؛ بلکه اولویت‌های فوری پرونده سوریه برای روسیه نسبت به دیگر پرونده‌های فعال مانند حوزه اوکراین، آدریاتیک و کره، همطراز نیست و باید برای روس‌ها با کمترین هزینه در مسیر تکامل و بلوغ برای روس‌ها قرار گیرد. به همین دلیل روس‌ها و آمریکایی‌ها تلاش دارند تا هم در بحث مؤلفه‌های راه‌حل سیاسی در سوریه و هم در آینده سوریه و هم در مسیر تحولات جاری،‌ نسبت به دیگری دست برتر را داشته باشند. نشست ژنو 8 که قرار است احتمالاً تا پانزدهم دسامبر دنبال شود، از نگاه روسیه باید،‌ حداکثر به مثابه یک عملیات تأخیری برای آمریکا کارکرد داشته باشد و از نگاه آمریکا، این امیدواری وجود دارد تا بتواند از جایگزین شدن آستانه و سوچی به جای ژنو ممانعت کرده و منافع راهبردی و حداکثری آمریکا و رژیم صهیونیستی و ارتجاع عرب را تضمین کند.

3ـ عربستان سعودی: حاکمان جدید ریاض، رویکردهای کاملاً منطبق با رژیم صهیونیستی و آمریکا را در دستور کار سیاست‌های منطقه‌ای قرار داده‌اند تا شرط حمایت مستمر از پادشاهی محمدبن‌سلمان را اجرا کرده باشند. آنچه موجب شده تا انگیزه بیشتر برای کم‌رنگ‌تر کردن جایگاه و نقش ایران در آینده سوریه و در روندهای سیاسی (ژنو یا سوچی) از خود نشان دهند، به جز همراهی با اهداف آمریکا و رژیم صهیونیستی، به حفظ جایگاه محوری در بین بازیگران منطقه‌ای و جلوگیری از فرسایش نفوذ منطقه‌ای این رژیم ‌نیاز است. به همین دلیل حتی در نشست ریاض 2 که چند روز پیش و در تدارک ژنو 8 شکل گرفت، همه تدابیر برای کم‌رنگ کردن نقش معارضه وابسته به مسکو یا قاهره به اجرا درآمد و عناصر وابسته به قطر و تا حدودی ترکیه از ترکیب نهایی تیم شرکت‌کننده در ژنو 8 حذف شدند. ‌همراهی آل‌سعود با روسیه در سوچی و آستانه نیز با یک نگاه حداقلی برای کسب امتیاز لازم در آینده سوریه و کاهش نقش ایران با تکیه بر تمامی ابزارهای مالی و غیره... می‌باشد. 

4ـ رژیم صهیونیستی: این رژیم که اساساً اصلی‌ترین طراح و بهره‌مند از پروژه تروریسم تکفیری در منطقه است، امروز از اهداف بزرگ و اولیه این پروژه محروم شده، ولی هدف‌گذاری جدید و مرحله پایانی در سوریه را به آمریکا و عربستان سپرده و ضمن ضرورت حفظ بحران تروریستی و حفظ پتانسیل آنها برای ادامه بحران، ‌اولویت خود را در هدف ایده‌آل حذف نقش و نفوذ ایران و مقاومت قرار داده است و اثرگذاری غیر مستقیم در روندهای سوچی و ژنو را دنبال می‌کند. رژیم صهیونیستی به خوبی می‌داند که اهرم‌های محدودی برای تحقق اهداف جدید خود در دست دارد و احتمال وقوع آن را در روندهای سیاسی بسیار کم می‌داند؛ از این رو در کنار همه تلاش‌ها و پذیرش رسوایی علنی کردن منافع مشترک با داعش در سوریه (به معنای حفظ داعش در قنیطره، یا بقیه گروه‌های تروریستی)، در برنامه اضطراری خود و از زبان ژنرال آیزنکوت، رئیس ستاد ارتش این رژیم،‌ تأکید می‌کند که باید خود را برای همزیستی با حضور و نفوذ ایران و مقاومت در سوریه و به ویژه جولان و قنیطره آماده کند. 
بهترین حالت برای این رژیم در پایان بحران سوریه، ‌از این نظر که با روس‌ها به توافقات مهمی دست نیافته، این است که ژنو 8 و روندهای مدیریت شده از سوی آمریکا،‌ آینده سوریه را ترسیم کند. ولی در عین حال و با مشارکت آمریکا و عربستان بر بومی کردن شناسنامه ابزارهای تروریستی و گروه‌های مسلح به عنوان تکیه‌گاه تأکید دارند. با پایان خلافت داعش که پرچمدار آن را سردار سلیمانی و جمهوری اسلامی ایران ثبت کردند،‌ حفظ ظرفیت‌های بومی و غیر بومی داعش در سوریه به مثابه ابزارهای ترور و تخریب و ناامن کردن در کنار تغییر تکیه‌گاه آمریکا در شمال فرات از نیروهای کرد به مجموعه‌هایی از ارتش آزاد که در حال سازماندهی و تسلیح جدید هستند و پوست‌اندازی درونی جبهه ‌النصره با حذف رهبران و فرماندهان غیر سوری از ساختار خود که با واکنش ایمن الظواهری و روی آوردن به تشکیل یک تشکیلات جدید برای القاعده در سوریه منتهی شده است، در صحنه میدانی از سوی صهیونیست‌ها،‌ آمریکا، ترکیه و عربستان دنبال می‌شود. در عرصه سیاسی نیز مطلوبیت صهیونیست‌ها در نشست‌های ژنو احتمال تحقق بیشتری دارند‌، لذا تمرکز بر نشست‌های انحصاری در ژنو برای ترسیم آینده سوریه،‌ اولویت آنهاست. البته کارکرد حداقلی در اصرار بر ژنو این مزیت را دارد که اگر ادامه کار در ژنو میسر نشد، پتانسیل ایجاد شده در ژنو،‌ به منزله اهرم فشار و امتیاز‌خواهی در سوچی و آستانه استفاده شود. 

5ـ ترکیه: اردوغان که با موقعیت ویژه‌ای در مناسبات خارجی و منطقه‌ای و درونی روبه‌رو است، با هوشمندی در سناریوی آستانه‌ـ سوچی و ژنو بازی می‌کند و از امتیازات آن بهره‌مند می‌شود.
 اولویت ترک‌ها، نابودی تروریسم داعش و غیر داعش نیست و لذا روابط پنهان و آشکار خود را با بسیاری از این گروه‌ها حفظ کرده است. اردوغان منافع حداقلی خود را در مطالبات تاریخی‌ـ عثمانی در شمال سوریه و به بهانه پ.‌ک.ک و کردها و حمایت از ترکمن‌ها قرار داده، ولی از ظرفیت‌های اخوانی در گروه‌های مختلف در ادلب،‌ حماه و غرب حلب بهره می‌گیرد. تعاملات دوسویه، روسیه و آمریکا و به شکل همزمان،‌ منافع مرحله‌ای و قدرت چانه‌زنی به ترکیه می‌دهد، ولی تصویر شریک غیر قابل اعتماد از ترکیه به جای می‌گذارد و تضمین‌های بلندمدت برای اردوغان و حزب حاکم و ترکیه تولید نمی‌کند. دلیل رفتاری ترکیه این است که مرحله فعلی را مرحله انتقالی می‌داند و لذا کسب منافع تاکتیکی و مرحله‌ای را برای شرایط ویژه ترکیه ضروری می‌داند. 
 6ـ جمهوری اسلامی ایران‌: اگرچه ایران و محور مقاومت،‌ بزرگ‌ترین دستاورد خود را دفع تهدید استراتژیک تروریسم و پروژه آمریکایی صهیونیستی می‌داند، ولی ‌نمی‌تواند فرصت‌های حاصل از پیروزی را که باید به دستاوردهای دیپلماتیک تبدیل شود، نادیده بگیرد، به همین دلیل با وجودی که حفظ همگرایی و همکاری راهبردی با روسیه در سوریه و منطقه برای فشل کردن اولویت آمریکا، ‌رژیم صهیونیستی و عربستان که واگرایی روسیه‌ـ ایرانی را در دستور کار فوری خود دارند، ضروری است، ولی حفظ قواعد همکاری برای دوره پساتروریسم و نتایج پیروزی نیز از سوی روسیه ضروری به نظر می‌رسد. هرگونه توافق آشکار و پنهان روسیه با آمریکا، عربستان و صهیونیست‌ها که منافی منافع ایران و مقاومت منطقه‌ای باشد، پذیرفته شده و قابل تحمل نیست. استمرار همکاری و شراکت راهبردی روسیه و ایران، ‌به ویژه در مرحله پایانی بحران سوریه، ‌نیازمند اقدامات و دیپلماسی فعال و رعایت قواعد همکاری است. بدیهی است که ایران اجازه امتیاز گرفتن تروریست‌ها و حامیان آنها را در سوریه نخواهد داد و اولویت مبارزه با تروریسم را مقدمه هر تلاش و راه‌حل سیاسی در سوریه می‌داند و روس‌ها باید از تکرار تجربه‌های ناموفق در توافق‌های تاکتیکی با آمریکا و عربستان و رژیم صهیونیستی و نتایج خسارت‌بار آن برای خود،‌ دست بردارند و اعتماد نکند. این پذیرفته نیست که کاهش هزینه‌های مراحل و عرصه‌های مرتبط با بحران سوریه، امری هوشمندانه و خردمندانه است، ولی هزینه‌های هر تدبیر باید با نتایج آن و حاصل نهایی در سوریه و منطقه، ‌همخوانی داشته باشد. شکست داعش و تروریسم و سست شدن و ناکارآمدی هژمونی آمریکایی و غربی در منطقه و محدود و غیر مؤثر شدن ابزارهای آنها در این مرحله قدرت بازی کم‌هزینه را تولید می‌کنند و حاصل آن برای ایران و روسیه، ‌هم در عرصه منطقه‌ای و هم بین‌المللی به مثابه نمونه‌ای از همکاری‌های سازنده و مفید، قابل تکیه و تکرار خواهد بود.



نماینده ولی ‌فقیه در سپاه در اجلاسیه شهدای روحانیت استان آذربایجان غربی

 حسن ابراهیمی/ حجت‌الاسلام والمسلمین سعیدی گفت: «علمای اسلام در دفاع از کیان اسلام هیچ مرز و صف‌بندی را نمی‌شناسند و در صف واحد برای مقابله با دشمن همبستگی لازم را دارند و این را در دفاع مقدس اثبات کرده‌اند؛ چرا که شهدای روحانی ما هم از علمای شیعه هستند و هم از علمای اهل سنت.»
به گزارش صبح صادق حجت‌الاسلام والمسلمین علی سعیدی، نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مراسم اجلاسیه شهدای روحانیت کنگره سرداران و 12هزار شهید استان آذربایجان غربی که در حسینیه اعظم ثارالله ارومیه برگزار شد، با اشاره به رسالت علما در تاریخ اسلام، گفت: «پس از دوران نبوت و امامت سه مسئولیت اصلی بر دوش علمای جهان اسلام قرار گرفت که اولین مسئولیت تبیین اسلام ناب بر مبنای گفتمان بعثت بود.»
وی افزود: «خداوند منان طرحی را برای بشر پیش‌بینی فرموده بودند که دو جهت عمودی و افقی دارد که جهت عمودی آن پوشش کل تاریخ بشر از آدم(ع) تا آخرین انسانی است که روی این کره زمین باشد.»
نماینده ولی فقیه در سپاه در ادامه افزود: «یک جهت افقی هم این طرح دنبال می‌کند و آن، پوشش همه لایه‌های زندگی بشر است.»
وی با بیان اینکه بنا بود دین همه عرصه‌های افقی و عمودی زندگی بشر را پوشش دهد، ادامه داد: «بعد از دوران امامت تبیین این دین و آیین بر عهده روحانیت قرار گرفت. مبنای طرح افقی و عمودی بعثت بود و مجرای تحقق این اراده الهی هم بعثت بود، در واقع ولایت الهی مجرا می‌خواهد و مجرای تحقق ولایت الهی بعثت بود.»
حجت‌الاسلام والمسلمین سعیدی با تأکید بر اینکه تداوم بعثت با امامت محقق می‌شود، افزود: «در طول دوره بعد از امامت اولین مسئولیت علما تبیین اسلام بود، همان مسئولیتی که پیامبر(ص) بر عهده داشتند. در واقع اولین رسالت تبیین شریعت و تبیین این طرح جامع است و دومین رسالت علما که برگرفته از رسالت پیامبر بود، بحث ساختارسازی و شکل‌دهی حکومت دینی است.»
وی افزود: «بدون حکومت دینی نمی‌توان طرحی را پیاده کرد؛ از این رو تکامل بشر منوط به حاکمیت دینی است؛ بنابراین پیامبر اعظم(ص) پس از طی کردن سه مرحله، زمینه شکل‌دهی حکومت دینی را فراهم کردند.»
نماینده ولی فقیه در سپاه اولین مرحله زمینه‌سازی شکل‌دهی حکومت دینی از سوی پیامبر اسلام(ص) را فردسازی عنوان کرد و افزود: «همه رهبران الهی از فردسازی شروع کردند، حضرت امام راحل(ره) هم همین شیوه را دنبال کردند.»
وی ادامه داد: «پس از فردسازی مرحله ملت‌سازی است و پیامبر اعظم(ص) در مدینه در میان نظام شرک و کفر جاهلی سرزمین حجاز ملت اسلامی را شکل دادند.»
حجت‌الاسلام والمسلمین سعیدی مرحله سوم زمینه‌سازی شکل‌دهی حکومت دینی را دولت‌سازی دانست و افزود: «پیامبر اعظم(ص) در درون مدینه دولت اسلامی را شکل دادند و بعد این ملت و دولت را ساماندهی و دسته‌بندی کردند و به سمت مکه حرکت دادند. سپس نوبت ساختارسازی و حکومت‌سازی شد و با سقوط رژیم جاهلی حاکم بر حجاز زمینه حاکمیت دینی فراگیر فراهم شد.»
وی با اشاره به اینکه این روند تنها به زمان پیامبر اسلام(ص) اختصاص ندارد، افزود: «این وضعیت باید در هر دوره‌ای باشد و علما هم در دوران غیبت چنین رسالتی را داشتند و دارند که البته در طول بیش از هزار سال زمینه آن فراهم نشد و آنچه به منزله معجزه در زمان ما اتفاق افتاد، حاصل تلاش و مبارزه بیش از هزار سال در جبهه دین‌مداران و دین‌داران بود که زمینه تحقق حاکمیت دینی را در این سرزمین فراهم کرده است.»
نماینده ولی فقیه در سپاه دیگر رسالت روحانیت در دوران غیبت را پاسداری و صیانت از دو امر حکومت دینی و شریعت و آیین الهی برشمرد و افزود: «تلاش علمای اعلام در طول بیش از هزار سال برای پاسداری از شریعت و پاسداری از حکومت دینی صرف شده است و امروز آنچه در جبهه نبرد مشاهده می‌کنید، در راستای پاسداری از شریعت و حاکمیت دینی است.»
وی با اشاره به علمای تاریخ معاصر گفت: «در 200 سال اخیر، شاهد بودیم برای احیای بیداری اسلامی و بیداری دینی چه شخصیت‌هایی بر تارک تاریخ معاصر درخشیدند. سیدجمال‌الدین اسدآبادی، شیخ‌محمد عبدو، کواکبی، کاشف‌الغطا، سیدشرف‌الدین، سیدقطب، آیت‌الله‌العظمی بروجردی و سرآمد همه این بزرگان حضرت امام خمینی(ره) نمونه‌هایی از این علما هستند که حاصل تلاش همه یکجا جمع شد و زمینه حاکمیت گفتمان دینی در این منطقه به وجود آمد.»
حجت‌الاسلام والمسلمین سعیدی با تأکید بر اینکه در تاریخ معاصر منطقه و در ایران نقش علما به وضوح دیده می‌شود، افزود: «نقش مرحوم ملاعلی کنی در مقابله با قرارداد رویتر، نقش میرزای بزرگ در ماجرای مقابله با استعمار انگلیس، نقش میرزای شیرازی دوم در تقابل با استعمار انگلستان و سلطه بر عراق، نقش شیخ شهید نوری در مقابله با مشروطه وابسته به انگلستان و دفاع از مشروطه مشروعه و نقش مرحوم آیت‌الله کاشانی در نهضت ملی ایران و نواب صفوی به وضوح نشان می‌دهد، علما همواره در مقابل خط نفوذ و استعمار قد علم کرده‌اند.»
وی افزود: «اگر به یک صد سال پیش از انقلاب منطقه برگردیم، می‌بینیم که ما دچار چه مسائلی بودیم، چرا مرحوم شهید صدر در عراق فلسفتنا را نوشتند، چرا مرحوم علامه طباطبایی اصول فلسفه و روش رئالیسم را نوشتند و چرا مرحوم مطهری این کتاب را شرح دادند.»
نماینده ولی فقیه در سپاه ادامه داد: «فلسفتنا کتاب روز خود بوده است و تعبیری که برای علمای ما بیان شده که مرزبانان و مرزداران دین هستند، در این کتاب‌ها به وضوح دیده می‌شود. کتاب‌های مرحوم شهید مطهری دقیقاً در برابر هجمه‌هایی است که در برابر اسلام ایجاد شده و حرکت مادی‌گری متوجه اسلام شده؛ مرحوم مطهری کتاب انسان بین مادی‌گرایی و اسلام را می‌نویسد، از آن طرف بحث لیبرالیسم متوجه اسلام می‌شود و مرحوم مطهری در برابر این هجمه می‌ایستد، حالا یکی از این شخصیت‌ها مطهری است، ولی شخصیت‌های دیگری هم هستند که دست به قلم شده و وارد عرصه شدند و برای دفاع از کیان اسلام و دیانت اقدام کرده‌اند، اما بالاخره در اوج ناباوری انقلاب اسلامی ایران شکل گرفت.»
وی به استناد سخنان هنری کیسینجر که «انقلاب اسلامی ایران سونامی‌ای برای منطقه و جهان بود که دنیا را به لرزه درآورده است»، افزود: «هانتینگتن هم که صاحب نظریه جنگ تمدن‌ها است، در یکی از اندیشکده‌های آمریکایی در سال 2002 می‌گوید بزرگ‌ترین خطری که امروز در برابر غرب وجود دارد، آغاز حرکت تمدن اسلامی با محوریت ایران است و یکی از حضار از او سؤال می‌کند که اسلام از 15 قرن قبل بوده، چطور امروز خطرناک شده است؟ او در پاسخ می‌گوید اسلام تا پیش از انقلاب رابطه بین فرد و خدا بوده است؛ اما انقلاب اسلامی ایران دارد آیین‌نامه اداره زندگی بشر را ارائه می‌کند که این با تمدن غرب در تقابل است.»
حجت‌الاسلام سعیدی تأکید کرد: «اگر می‌بینید آمریکایی‌ها، اروپایی‌ها و ارتجاع منطقه حدود 40 سال است که در برابر ایران و انقلاب اسلامی ایستاده‌اند، برای این است که بزرگ‌ترین خطر را برای تمدن در احتضار غرب در مقابل خود حس کرده‌اند که حرکت در حال تعالی اسلام در پس پیروزی انقلاب اسلامی است.»
وی با اشاره به امر وحدت، گفت: «امروز علمای اهل سنت عراق، لبنان، ایران و سوریه در کنار علمای شیعه هستند و در یک جبهه مبارزه می‌کنند. همان‌طور که ما در جمع شهدای روحانی این استان هم شهید روحانی شیعه داریم و هم سنی که در دفاع مقدس و بعد از آن در حال مبارزه بوده‌اند.»
نماینده ولی فقیه در سپاه تأکید کرد: «علمای اسلام در دفاع از کیان اسلام هیچ مرز و صف‌بندی را نمی‌شناسند و در صف واحد برای مقابله با دشمن همبستگی لازم را دارند.»

نگاهی به برکات فتنه سیاه داعش برای جهان اسلام
  حسن مرادخانی/ جبهه مقاومت همان‌طور که از اسم آن برمی‌آید، جبهه‌ای برای مقاومت و ایستادگی در برابر یک ظلم است. به عبارتی، جبهه زمانی شکل می‌گیرد که عده‌ای از سوی عده‌ای دیگر شاهد ظلم و ستم بر سرزمین، مردم و منابع خودشان باشند و مقاومت نشانه‌ای از حیات است که طرف مقابل جبهه مقاومت کمر به شکست آن بسته است و در واقعیت امر، مقاومت نشان از تنفس و زندگی در بستری دارد که به گمان عده‌ای نباید چنین باشد، بر این اساس جبهه مقاومت معنا می‌یابد.
به طور کلی، می‌توان در وضعیت حاضر از هجوم توسعه‌طلبانه غرب به رهبری آمریکا و مقاومت ارزش‌مدارانه برخی کشورهای اسلامی که از آنها به جبهه مقاومت تعبیر می‌شود، به رهبری جمهوری اسلامی ایران نام برد. غرب و به ویژه آمریکا در طول تاریخ از منابع طبیعی و انسانی کشورهای شرق و به خصوص کشورهای اسلامی به معنای واقعی کلمه بهره‌بردای کرده است و در واقع کشورهای غربی بخش عمده‌ای از پیشرفت و توسعه خود را به واسطه بهره‌کشی از منابع مختلف کشورهای شرق و به ویژه کشورهای جنوب غرب آسیا به دست آورده‌اند که ظهور ناگهانی انقلاب اسلامی ایران و به تبع آن جهان‌بینی توحیدی اسلامی که با گستره وسیع در سطح جهانی مطرح شد، همه معادلات جهان غرب را به بن‌بست کشاند.
انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران نماد مقاومتی بر سپهر دنیای غرب‌ساخته، شکل گرفت که گویی اندیشه‌ها و نگاه‌ها از حالت کمای تاریخی به درآمده و دوباره خون به رگ‌های اندیشه‌های آزادیخواه و ارزشمدار جریان یافته است. در این زمان غرب، کمونیسم را در هم شکسته بود و باید آن (کمونیسم) را در زباله‌دان تاریخ جست‌وجو می‌کردند، از این رو، توهم غربی‌هایی همچون هانتینگتون که پایان تاریخ را مطرح کردند و از سلطه بلامنازع لیبرالیسم بر جهان خبر دادند، مطرح شدن جهان‌بینی توحیدی‌ـ اسلامی برخاسته از انقلاب اسلامی ایران، آنان را مجبور کرد تا سخن از کبوتری با بال سرخ حسینی و بال سبز مهدوی و سپر ولایت فقیه به میان آورند. از این تاریخ، اتاق‌های فکر غرب، اندیشه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران را به مثابه عامل بی‌ثبات‌کننده منطقه جنوب غرب آسیا و دشمن اصلی ایدئولوژیک خود تعریف کردند و در مقابله با آن از تمام نقشه‌های راهبردی و امنیتی نهایت بهره را بردند. برنامه‌های مختلفی را همزمان برای مقابله با تفکر انقلاب اسلامی طراحی کردند و مرتب به دنبال بهانه‌ای بودند تا فشار را دوچندان کنند، تا اینکه 11 سپتامبر مولد موضوع جدیدی به نام تروریسم شد که هدف از طرح آن، کشورهای اسلامی و به ویژه جمهوری اسلامی ایران بود. با تبلیغات وسیع، کشورهای اسلامی را مناطق تروریسم‌خیز مطرح کردند. این در حالی بود که انقلاب اسلامی از ایران به کشورهای دیگر نفوذ می‌کرد و موجبات بیداری اذهان را فراهم می‌آورد. از آنجا که صهیونیسم جهانی نیز یکی از طرف‌های نفع این جریان اسلام‌ستیز و ایران‌ستیز بود، یک نظریه‌پرداز یهودی اینگونه مطرح کرد که مقاومت همچون اژدهایی است که سر آن ایران و دم آن لبنان است و برای نابودی این اژدها باید کمر آن را شکست. هم‌راستا با صهیونیسم، غرب از شدت ترسی که از ناحیه اندیشه انقلاب اسلامی احساس کرده بود، نقشه تشکیل گروه‌های تکفیری همچون داعش را طرح‌ریزی کرد و قلب جهان اسلام را نشانه گرفت. جبهه مقاومت برای دفاع از سرزمین‌های اسلامی و اندیشه انقلابی و تفکر علوی در برابر غرب ظهور کرد و در قالب حامی کشورهای اسلامی در سراسر جهان مطرح شد. پس از شش سال بحران سوریه و عراق، گروه‌های تکفیری کاری از پیش نبرده و نقشه‌های غرب و آمریکا نقش بر آب شد.
دستاوردهای جبهه مقاومت را می‌توان در حوزه‌های سرزمینی، سیاسی، فرهنگی و نظامی برشمرد و مورد ارزیابی و تجزیه و تحلیل قرار داد.
1ـ حوزه سرزمینی: گروه‌های تکفیری با اندیشه بدون مرز برای کشورهای اسلامی، تمامیت ارضی کشورهای جهان اسلام را به لبه پرتگاه مخاطره هدایت می‌کردند. جبهه مقاومت با ایستادگی در برابر این عروسک‌های کوکی غرب، صیانت و حراست از تمامیت ارضی کشورهای اسلامی در مقابل نقض و اشغالگری بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای را تضمین کرد. در این راستا، می‌توان به کشورهایی، چون سوریه که به دلیل حضور گروه‌هایی مانند جبهه النصره، ارتش آزاد و داعش روزهای تاریکی را سپری می‌کرد و کشور عراق که با هرج‌ومرج‌طلبی‌های داعش و کردهای شمال عراق به حالت تجزیه سرزمینی رسیده بود و کشور یمن که با کشتار بی‌رحمانه عربستان از خارج و القاعده از داخل مواجه است، اشاره کرد. در این زمینه مقاومت‌هایی که از سوی جبهه مقاومت شکل گرفت، تمامیت ارضی کشورهای اسلامی را به تثبیت رساند.
2ـ حوزه سیاسی: در حوزه سیاسی که خود را از طریق دیپلماسی‌های فعال بین دولت‌ها و گروه‌های گوناگون نشان می‌دهد، می‌توان به ایجاد سازوکار‌های تعاملی بین دولت‌های اسلامی، همچون عراق، سوریه، لبنان، یمن و همچنین برخی بازیگران تأثیرگذار در محور مقاومت، همچون روسیه اشاره کرد که قرار گرفتن این کشور در راستای هدف مشترک و دشمن مشترک، محور مقاومت را به بزرگ‌ترین دژ مستحکم در برابر غرب تبدیل کرده است.
حوزه سیاسی را در زمینه جبهه مقاومت می‌توان به عوامل سلبی و ایجابی تقسیم کرد. محور مقاومت در گذشته در قالب عوامل سلبی به واکنش‌هایی، همچون مخالفت با غرب و شعارها و بیانیه‌هایی از این دست بسنده می‌کرد و به نوعی تنها در چارچوب مخالف سیاست‌های غرب شناخته می‌شد. در حالی که امروزه جبهه مقاومت در قالب عوامل ایجابی، به برنامه‌ریزی‌هایی برای مدیریت منطقه و تبادل سیاست‌های اسلامی با سیاست‌های دیگر کشورهای جهان دست زده است که ماحصل این مسئله، نمود واقعی قدرت جبهه مقاومت به منزله بازیگری قدرتمند در سیاست‌های جهانی بود.
3ـ حوزه فرهنگی: از آنجا که هدف از تشکیل جبهه مقاومت، ایستادگی در برابر ظلم و ستم استکبار جهانی بود، زنده نگه داشتن ارزش‌های اسلامی اولویت اصلی محور مقاومت تعریف می‌شود. در این راستا، فرهنگ ایثار و شهادت که به وضوح در مقابله با تکفیری‌ها به منصه ظهور رسید و به تبع آن احیای روحیه مقاومت و ضدصهیونیستی که به رگ‌های جهان اسلام تزریق کرد، محور مقاومت به منزله عاملی فرهنگ‌ساز مطرح شد.
4ـ حوزه نظامی: از آنجا که محور مقاومت به منظور دفاع در برابر استکباری که افزون بر اقدامات تبلیغاتی اسلام‌ستیز و ایران‌ستیز، وارد مرحله نظامی در قالب گروه‌های تکفیری نیز شده است، ناگزیر از تشکیل و تقویت گروه‌های مدافع حریم ارزش‌های اسلامی شده و در مقابل برنامه‌های مخرب غرب و به ویژه آمریکا و حتی برنامه‌های تجزیه‌طلبانه و مخالف داخلی و منطقه‌ای نیز در صورت نیاز در حوزه‌های مختلف در قالب گروه‌های گوناگون صف‌آرایی می‌کند. از این جمله می‌توان به گروه‌های فاطمیون و زینبیون در سوریه و حشدالشعبی در عراق، حزب‌الله در لبنان و انصارالله در یمن اشاره کرد.
به طور کلی، در طول تاریخ جبهه‌های زیادی در راستای جنگ و خونریزی تشکیل شده است و افراد بسیاری را به خاک و خون کشیده و امیدهایی را در گوشه و کنار جهان به ناامیدی بدل کرده است. در این جبهه‌ها که می‌توان به جبهه‌هایی که در تاریخ جنگ‌های جهانی اول و دوم تشکیل شدند، اشاره کرد، توسعه‌طلبی‌های سرزمینی و منفعت‌های کلانی که از قبل این کشت و کشتارها نصیب کشورهایی با سیاست‌های توسعه‌طلبانه شده است، حرف اول را می‌زند و در این بستر، جان و مال افراد و حق حیات سرزمین‌ها محلی از اعراب نخواهد داشت. این در حالی است که محور مقاومت با صیانت جانی و سرزمینی از کشورهای اسلامی و تشکیل سازوکار‌های تعاملی بین دولت‌های اسلامی و احیای فرهنگ ایثار و شهادت و روحیه ضد صهیونیستی و ایجاد گروه‌های نظامی در راستای اهداف تخریبی دشمنان داخلی و خارجی، امیدها را دوباره در این جهان پرآشوب زنده کرده است و مسیر مقاومت و بیداری را هر روز گسترده‌تر از دیروز می‌کند که فرصت نفس کشیدن و زندگی را به کشورهای اسلامی و کشورهای مظلومی که مورد ظلم واقع شده‌اند، هدیه داده است.
اما شاید بتوان مهم‌ترین دستاورد نبرد با داعش را افزایش اقتدار و توان بازدارندگی محور مقاومت دانست. در واقع در وضعیت کنونی، قدرت محور مقاومت به رهبری ایران مانع از هرگونه اندیشه تقابل‌جویانه با این محور شده است. در واقع، می‌توان گفت تا پیش از فتنه سیاه تکفیر، شاید مؤثرترین و بهترین و پای کارترین نیروی محور مقاومت پس از ایران، حزب‌الله بوده است؛ اما در این چند سال نیروهایی به توان محور مقاومت اضافه شدند که اگر نگوییم بالاتر، در کمترین ارزیابی در ردیف حزب‌الله قرار می‌گیرند. تعداد این گروه‌ها به ده‌ها مورد می‌رسد. برخی از این گروه‌ها اگر قرار بود در شرایط عادی تشکیل و سازماندهی شوند، بی‌شک به زمانی حداقل 20 ساله نیاز بود.

صاحب‌نظران شیعه و سنی در گفت‌وگو با صبح صادق
مجتبی برزگر/ شاید جالب باشد که بدانیم ایده‌ نام‌گذاری هفته‌ «وحدت»، مربوط به دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیست. این نام‌گذاری پیش از انقلاب نیز در سیستان‌وبلوچستان اجرا شده؛ زمانی‌که رهبر معظم انقلاب در ایرانشهر روزگار تبعید خود را سپری می‌کردند. رهبر معظم انقلاب اسلامی بعدها چگونگی این نامگذاری را اینگونه بیان کردند: «یکی از ابزارهای همیشه مورد استفاده‌ دشمنان ملت‌‎های مسلمان برای اختلاف، مسئله‌ اختلافات مذهبی، شیعه و سنی و از این قبیل بوده. دعوا درست کنند، اختلاف ایجاد کنند، برادران را به جان هم بیندازند، اختلافات را بزرگ کنند، برجسته کنند، موارد اشتراک و اتحاد را ضعیف کنند، کم‌رنگ کنند، یک چیز کوچک را بزرگ کنند، برجسته کنند؛ این همه نقاط اشتراک را که بین برادران سنی و شیعه هست، کوچک کنند، ضعیف کنند؛ این کاری است که دائم انجام گرفته است، الآن هم دارد انجام می‌گیرد. جمهوری اسلامی از اولین روز در مقابل این توطئه ایستاده است؛ علت هم این است که ما ملاحظه‌ کسی را نمی‌کنیم؛ این عقیده‌ ماست. قبل از اینکه نظام اسلامی تشکیل بشود، برادران ما، بزرگان نهضت، بزرگان مبارزه‌ انقلابی در آن روز‌ـ که هنوز خبری از حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی نبود‌ـ در جهت وحدت شیعه و سنی تلاش می‌کردند. من خودم در بلوچستان تبعید بودم. از آن زمان تا حالا با علمای سنی حنفی شهرهای بلوچستان‌ـ ایرانشهر و چابهار و سراوان و زاهدان‌ـ با آنهایی که بحمدالله زنده هستند، رفیقیم، نزدیکیم، صمیمی هستیم. من آنجا تبعیدی بودم، دستگاه‌ها نمی‌خواستند بگذارند تلاشی از سوی ما انجام بگیرد؛ اما در عین حال ما گفتیم بیایید کاری کنیم که یک نشانه‌ای از اتحاد شیعه و سنی را در این شهر نشان بدهیم؛ که این مسئله‌ هفته‌ وحدت‌ـ ولادت نبی‌اکرم(ص) در دوازدهم ربیع‌الاول به روایت اهل سنت و در هفدهم ربیع‌الاول به روایت شیعه‌ـ آن روز به ذهن ما رسید و در ایرانشهر آن را عملی کردیم؛ یعنی از دوازدهم تا هفدهم جشن گرفتیم.» به مناسبت این هفته تأثیرگذار در اتحاد و انسجام ملت‌های مسلمان جهان، با حجت‌الاسلام‌ والمسلمین مفید کیایی‌نژاد، مشاور دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی و مولوی محمد اسحاق‌مدنی نماینده سابق مردم استان سیستان‌وبلوچستان در مجلس خبرگان رهبری و استاد فقه و اصول فقه حنفی در دانشگاه مذاهب اسلامی لحظاتی را به گفت‌وگو نشستیم. مشروح این گفت‌وگوها را در ادامه از نظر خواهید گذراند.



* چرا قدرت‌های استکباری از وحدت جهان اسلام و ملت‌های مسلمان در هراس هستند؟
حجت‌الاسلام کیایی‌نژاد: طبیعی است که اگر این اتحاد در جهان اتفاق بیفتد به ضرر قدرت‌های‌ مستکبر جهان است. به تعبیر زیبای امام خمینی(ره)؛ اگر همه مسلمانان یک سطل آب برمی‌داشتند و می‌ریختند، الآن رژیم صهیونیستی را آب برده بود؛ اما با نهایت تأسف باید گفت که هزار افسوس این مزرعه را آب گرفته و دهقان مصیبت‌زده را خواب گرفته است. با کمال تأسف باید بگوییم که بسیاری از سران اسلامی فقط نام اسلام را یدک می‌کشند، این مشکل را در جهان اسلام داریم، اما باید امیدوارم باشیم با این وحدتی که در حال شکل‌گیری است دشمن مأیوس، مأیوس‌تر شود.
مولوی اسحاق‌مدنی: آنها می‌دانند که اگر مسلمانان وحدت داشته باشند، قوای مقاومت و جهاد در برابر زورگویی دشمنان را پیدا می‌کنند و به توانی می‌رسند که در برابر زورگویی دشمنان اقدام کرده و باعث تقلیل قدرت آنان خواهند شد.

* استکبار جهانی و صهیونیسم بین‌الملل برای ضربه زدن به وحدت جامعه اسلامی چه سیاست‌هایی را دنبال کرده و می‌کنند؟
حجت‌الاسلام کیایی‌نژاد: مهم‌ترین سیاست آنها تفرقه‌‌ و ایجاد نفاق است و همواره در این زمینه کوشیده‌اند. قرآن کریم تعبیر خاصی دارد که شامل حال همه می‌شود. خداوند در قرآن خطاب به پیامبر اسلام(ص) فرموده است که ای پیامبر! این یهود و اصحاب از تو راضی نمی‌شوند مگر اینکه تو به رنگ آنها درآیی؛ یعنی تا زمانی که به رنگ آنها درنیایی دست از سر شما بر نمی‌دارند و راضی نمی‌شوند. همچنین در جای دیگری می‌فرماید، آنها اینقدر با شما می‌جنگند تا دست از تصمیم‌تان بردارید، زمانی که از جنگ سرد نتیجه نگرفتند وارد جنگ نرم می‌شوند که همان جنگ فرهنگی است که باید کمی جدی‌تر به آن توجه شود.
مولوی اسحاق‌مدنی: آنها می‌خواهند از راه‌های مختلف اعتقاد ما را نسبت به اسلام ضعیف کنند و براساس فرمایش رهبر فرزانه انقلاب به دنبال شبیخون فرهنگی هستند. این هدف را با ایجاد شک و شبهه در اعتقادات ما مسلمانان پیگیری می‌کنند تا امت اسلامی را زبون و ضعیف کنند و تحت سلطه خود درآورند.

* راهکارهای عملی تقویت وحدت در جهان اسلام برای مقابله با دشمنان چیست؟
حجت‌الاسلام کیایی‌نژاد: بالاخره ما هم در جهان اسلام شبکه‌هایی داریم که شیعه و سنی باید بر مشترکات‌شان پافشاری بیشتری داشته باشند. الآن بحمدالله با نشست‌هایی که در داخل و خارج برگزار می‌شود، می‌توان نتیجه گرفت آن ذهنیتی که اهل‌سنت نسبت به یکدیگر داشتند، بهتر و مطلوب‌تر شده است. هر چقدر این ذهنیت‌ها برطرف و این تقریب‌ها افزایش یابد، این وحدت‌ها توسعه‌یافته و زودتر شکل خواهد گرفت و به نابودی دشمنان نزدیک‌تر خواهیم شد. 
مولوی اسحاق‌مدنی: اولین راهکار این است که مسلمانان از شیعه و سنی بر مشترکات خود اتفاق‌نظر پیدا کنند. آگاهی و دشمن‌شناسی معیار بعدی است؛ علم و دانش داشته باشند و اسلام را درست بفهمند و با اسلام واقعی آشنا شوند که اگر این شناخت درست انجام نشود، مسائل و مشکلات بسیاری برای مسلمانان ایجاد می‌شود.

* عوامل مؤثر در تقویت وحدت و اتحاد بین مسلمانان چیست؟
حجت‌الاسلام کیایی‌نژاد: قرآن مهم‌ترین عامل وحدت است. ما باید محور وحدت را خود قرآن مجید قرار بدهیم؛ چراکه برنامه‌های رسول خدا و الهام گرفتن از آیات شریفه قرآن سبب مشخص شدن برخورد ما با دشمنان می‌شود که باید با آنها جدی و خشن باشیم و با خودمان با مهر و محبت برخورد کنیم تا ان‌شاءالله زودتر شاهد نابودی دشمنان باشیم.
مولوی اسحاق‌مدنی: قرآن ما را به وحدت دعوت می‌کند و اگر ما تقوا نداشته باشیم، وحدت به دست نمی‌آید. اولین گام در این عرصه، تقواست و پس از آن مسلمانان باید تفکر کنند تا با وحدت بر دشمنان غلبه کنند و از تفرقه بین یکدیگر بپرهیزند.

* پدیده داعش و گروه‌های تروریستی از جمله اقدامات غرب برای ضربه ‌زدن به اسلام از طریق خود جهان اسلام بود؛ برای جلوگیری از تکرار چنین تجربیات تلخی چه باید کرد؟
حجت‌الاسلام کیایی‌نژاد: رهبر معظم انقلاب بر بصیرت دینی بسیار تأکید داشته و دارند؛ به این معنا که اگر بصیرت در دین باشد، از آفت دشمنان در امان خواهیم ماند. اگر بتوانیم این دینداری و بصیرت را در بین مسلمانان ایجاد کنیم، به طور حتم حنای آنها دیگر رنگی ندارد؛ اما متأسفانه ما نتوانستیم حقیقت اسلام را بیان کنیم. لازم و ضروری است امروز در بیان اسلام واقعی بیش از گذشته تلاش شود. توصیه ائمه بزرگوار ما هم روی بصیرت بر دین بوده و اگر ما هم این کار را انجام دهیم، عبادات‌مان ارزشمند است.
مولوی اسحاق‌مدنی: چه داعش و چه گروه‌های دیگر، همه جوانان را با نام اسلام هدایت می‌کنند. اینها همه با نام اسلام ورود پیدا می‌کنند و اگر اسلام واقعی را به درستی منتقل کنیم، در این راه موفق بوده‌ایم و اگر اسلام را درست نفهمیم، این امکان وجود دارد که علیه اسلام اقدام کنند. در واقع، تا اسلام را درست نفهمیم، هرکس می‌تواند به هر بهانه‌ای مسلمانان را به هر سویی که می‌خواهد یا به هر سرمنزل مقصودی که دشمنان با حربه‌های تبلیغی‌شان نشان می‌دهند، هدایت کند.

* در پایان اگر صحبتی دارید، بفرمایید.
حجت‌‎الاسلام کیایی‌نژاد: امروز بیش از هر زمان دیگری دشمنان دین اسلام برای شعله‌ورکردن آتش تفرقه میان مذاهب اسلامی تلاش می‌کنند. شاید بتوان گفت، در تاریخ اسلام کمتر زمانی امت اسلامی به این اندازه دچار تفرقه و تشتت شده است. به یقین به همان اندازه که دست‌های حیله‌گر بیگانگان در ایجاد این تفرقه مؤثرند، جهل و ناآگاهی گروه‌هایی از مسلمانان نیز هیزمی برای شعله‌ورتر شدن این آتش است. متأسفانه، بی‌اطلاعی از حقایق دین و تاریخ، یکی از دلایل اصلی نامهربانی برخی پیروان مذاهب گوناگون، علیه یکدیگر است. این در حالی است که هر چه بر میزان علم و دانش افراد نسبت به دین افزوده می‌شود، تمایل به اتحاد و برادری بیشتر می‌شود؛ زیرا علمای مذاهب مختلف، همان‌طور که از اندک اختلافات مذاهب در فروعات دین آگاهند، از اشتراکات فراوان و اصیل مذاهب با یکدیگر نیز آگاهند. تنها در این میان سرکردگان وهابیت چنین نظری ندارند. البته وهابیت از شمار مذاهب اسلامی بیرون است و حتی بسیاری از  علمای اهل سنت نیز وهابیت را فرقه‌ای ساختگی و به دور از حقیقت اسلام می‌دانند. شیوخ وهابی همواره بر طبل تفرقه کوبیده‌اند و امت اسلامی را به درد تفرقه و تشتت مبتلا کرده‌اند؛ اما بسیاری از علمای بزرگ سنی و شیعه با تمسک به آیه 103 سوره آل‌عمران که می‌فرماید: «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا» همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید؛ سعی کردند دردهای امت بزرگ اسلامی را به نوش‌داروی وحدت شفا ببخشند.
مولوی اسحاق‌مدنی: به برکت انقلاب اسلامی ایران، ایجاد وحدت بین پیروان مذاهب اسلامی یکی از اهداف جدی نظام اسلامی بوده است. این دستاورد جهانی انقلاب، ناشی از سیاست‌های اصولی جمهوری اسلامی ایران است. این سیاست هم در حوزه اندیشه و هم در حوزه عمل، تجلی و بروز یافته است. به همین دلیل، موجب باور و اعتقاد مسلمانان سنی و شیعه جهان شده و تا حدودی توانسته است عملاً وحدت امت اسلامی را شکل بدهد. در حوزه اندیشه، افزون بر موضع‌گیری‌های صریح حضرت امام(ره) مبنی بر خودداری از اختلافات مذهبی و ایجاد وحدت اسلامی بین پیروان فرق گوناگون اسلام، این سیاست به صورت اصولی در قانون اساسی نیز مورد توجه قرار گرفته است. وحدت امت اسلام که در قرآن کریم و سنت پیامبر گرامی اسلام(ص) ریشه دارد، یکی از حیاتی‌ترین اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به شمار می‌آید که در اصول 11 و 12 قانون اساسی تجلی یافته است.