ضرغامی، رئیس اسبق سازمان صداوسیما خاطره‌ای از گزارش 100 روزه اول دولت یازدهم، بیان کرد و گفت: در این گزارش، مجری را دفتر رئیس‌جمهور آورد که من زیر بار نرفتم؛ چرا که باید مجری را صداوسیما انتخاب کند تا استقلال صداوسیما زیر سؤال نرود. آقایان فریدون و آشنا و... اصرار کردند، ولی نپذیرفتم. بعد از یک ساعت که مردم منتظر گفت‌وگو بودند، مصاحبه را برگزار کردیم، ولی برای برنامه‌های بعدی نظر شورای‌عالی نظارت را خواستیم که حق را به صداوسیما دادند.


دلنوشته‌های یک حامی
  عباس نصراللهی / از یک چادر خاکی سر کوچه مسجد شروع شد، همه بچه‌های پایگاه، بسیج شدند برای جمع‌آوری کمک‌های مردمی برای مردم زلزله‌زده کرمانشاه. روز اول، صبح زود جمع شدیم تو اتاق بسیج...، قرار شد من برم بنر سفارش بدم؛ وقتی گفتم بنر می‌خوام برای جمع‌آوری کمک نگام کرد، گفت مجوز دارید؟ گفتم ما وسیله‌هارو تحویل سپاه می‌دیم، اونها قراره ببرن... چاپ کرد، آخرش ازم پول نگرفت و یه کیسه خواب که گرفته بود باخودش ببره کربلا داد بهم گفت: اینو برسونید دست مردم کرمانشاه.
برگشتم دیدم بچه‌ها چادر رو علم کردن و یه صوت ملایم هم گذاشتن، همون ساعات اولیه همه می‌پرسیدن تا کی هستید ما وسیله بیاریم. چیا بیشتر نیازه، موقع نماز ظهر و مغرب هم از بلندگوهای مسجد اعلام کردند: «اهالی محترم برای کمک به زلزله‌زدگان کرمانشاه بشتابید» این جملات منو یاد خاطرات زمان جنگ انداخت که می‌خوندم‌ و دیدم که مردم از هر طرف هجوم آورده‌اند برای دادن کمک‌هاشون همه مردم یک‌صدا بودند و یک‌دل؛‌ تا حدی که تا غروب آفتاب چهار تا کامیون و دو تا نیسان وسیله و پنج میلیون تومان پول جمع شد، وسیله‌هارو دادیم سپاه تهران برا انتقال و پولارو نگه داشتیم چون غروب همون روز خبردار شدیم ما هم قراره فردا بریم کرمانشاه. یکی از بچه‌ها شنیده بود که به چند تا روستا کمک نرسیده، با ناراحتی و افسوس گفت که باید خودمون بریم، ما هم پولو نگه داشتیم تا خودمون خرج اون روستاها کنیم؛ شب پایگاه خوابیدیم و صبح  زود سوار ماشین شدیم؛ راننده که یکی از همکارای دوستام بود پدرش مسئول شرکت نفت استان کرمانشاه بود، خیلی دلشوره داشت، انگار خانواده‌اش زیر آوار مونده بودند؛ از آن طرف هم پدرش گفته بود دولت اجازه نمی‌ده رایگان نفت توزیع کنیم، راه افتادیم، تو راه از نحوه مدیریت و نیاز مردم اونجا حرف زدیم... بازم تو حرفا می‌گفتیم باید برسیم اونجا و با چشمامون ببینیم، تو همدان چادر خریدیم، رسیدیم کرمانشاه، فرمانده سپاه شهر ثلاث، شهری که جزو شهرهای آسیب‌دیده از زلزله‌‌ بود، آشنای ما بود، مارو دعوت کرد به ثلاث، ماهم با وسیله‌ها سمت ثلاث راه افتادیم در ورودی شهرها، همه مردم غیور کُرد ایستاده بودند و از ما استقبال می‌کردند، چای و شیرینی پخش می‌کردند و سپاس هموطن می‌گفتند.
 اول شهر ثلاث غوغا بود ماشینارو با وسیله‌هاش می‌خواستن ببرن، الحمدلله کسی سمت کامیون ما نیومد، چون خودمون ماشین‌رو از تهران تأمین کردیم و درش رو پلمپ کرده بودیم، سالم جنس‌ها رو رسوندیم محوطه سپاه.
تعداد کمی خانواده وسیله نداشتند، ولی خیلیا خیلی وسیله داشتند، بعضی‌ها خانه سالمی هم داشتند. همان شب اول یک تیم رفت تو شهر و روستاها اطلاعات جمع کنه، یه تیم هم مأمور شد تو سپاه ثلاث بمونه تا ببینه مدیریت به چه نحویه. اون تیم جمع‌آوری اطلاعات خودشون هم وسیله و اقلام داشتند تا وقتی ببینن کسی چادر یا پتو نداره بهش بدن. خلاصه اینکه تا فردا ظهر به تمام شهر ثلاث و روستاها کمک‌رسانی شد.
اما نحوه مدیریت فرمانده سپاه ثلاث انقلابی و جهادی بود. فرمانده سپاه می‌گفت تا حالا مدیریت بحران تشکیل نشده، خودش داشت یه تنه هم چیو جمع می‌کرد؛ نه هلال‌احمر بود، نه دولت، فقط یه فرمانده سپاه بود و یه شهر با کلی آدم که خودشون می‌خواستن سرخود کمک کنن، ما همون شب اول بهش گفتیم ما سرباز تیم هستیم، کار بگو... گفت: باید هر چی وسیله میاد تجمیع کنیم، قاطی کردم، حتی سرش داد زدم، گفتم مردم دارن تو سرما می‌میرن، بعد ما پتو و چادر دِپو کنیم؟! بچگی کردم... جوابمو داد و گفت: همه‌تون چهار روز دیگه می‌رید، من می‌مونم و یه شهر. چهار روز دیگه بارون میاد و پتو و چادرشون خیس می‌شه، بازم اینا از من پتو می‌خوان، الان به جای چهار تا پتو دو تا پتو بهشون می‌دم که فردا بارون اومد بازم پتو داشته باشم، خیلی مدیریتش خوب بود، خود فرمانده سپاه خانواده‌اش چادر نداشتن که توش بخوابن، تو محوطه‌های سپاه هم نمی‌گذاشت نیروهاش چادر بزنن، خیلی با اخلاص و با تقوا بود. بین فرماندار شهر ثلاث و دو سه تا تیم اختلاف بود، قرار شد دو تا از بچه‌های ما این سه چهار تا تیم رو با هم هماهنگ کنه و برگرده تهران که خداروشکر تونست و اینا رو نشوند سر یه میز تا با هم برای شهرشون کار کنن.
ما هم قرار شد روستا به روستا راه بیفتیم تا سرپل‌ذهاب تا ببینیم کجا نیازه تا وسیله‌ها و اقلام رو هدایت کنیم به اون سمت، این کار خیلی سخت بود چون کسی رو می‌خواست که منطقه رو مثل کف دستش بشناسه، اما ما بلد نبودیم، ولی برای ادای تکلیف راه افتادیم، تا خود سرپل‌ذهاب رفتیم، جالب بود مردم روستایی که ۸۰ درصد آن تخریب شده بود کنار اتوبان سپاس می‌گفتند و چای می‌دادن...
به یک نوجوان ده ساله بیسکویت تعارف کردم، گفت ما نمی‌خوایم، اسرافه ببرید واسه روستای کناری، اونا بیشتر نیاز دارن، با تمام سختی‌ها معرفت داشتند و مرام. شهر سرپل‌ذهاب هم برعکس ثلاث آروم بود و مغازه‌هاش باز بودند.
حرف آخرم؛ ماموستای کُرد کرمانشاه اونجا به ما گفت: غیرت ملی ما این اجازه رو به ما نمی‌ده که از همسایه (کردستان عراق) کمک دریافت کنیم، هموطنان من به قول رهبری مردم کرمانشاه تو سختی زندگی کردن و این زلزله هم وارد این زندگی سخت‌شون شده، اما قراره این زلزله باعث رحمت بشه... خدا هوای اونارو داره و دوباره زندگی‌شون مثل اول می‌شه؛ اما این حرف آقا تلنگر به منو شماست که وقتی یه کُرد با غیرت به خاطر کشورش از همسایه کمک نمی‌گیره، ما هم غیرت داشته باشیم و به خاطر امنیت‌مون که بخش عظیمی از اون رو مدیون کرمانشاه هستیم، با کمک‌مون و نگاه‌مون به کرمانشاه جبران کنیم، شعار ما اینه تا بازسازی آخرین خانه در کنار شما هستیم...

 ابوذر احمدی/ به تازگی روزنامه «هاآرتص» در گزارشی نوشت: «نتانیاهو به یک جنگ نیاز دارد؛ جنگی که با ایران باشد و به‌ زودی به وقوع بپیوندد. او به جنگ نیاز دارد؛ چون ناامید است و شاید یک جنگ بتواند پاسخگوی نیاز فوری او باشد.» این نشریه صهیونیستی در ادامه گزارش خود می‌نویسد: «نتانیاهو اکنون ناامید است؛ چرا که طبق جدیدترین نظرسنجی‌ها به ‌سرعت در حال از دست دادن جایگاه خود است و پس از این‌ همه سال در قدرت بودن، از جایگاهی که در تاریخ به دست خواهد آورد، نگران است؛ نتانیاهو هنوز هیچ میراث قابل‌ توجهی از خود به‌ جای نگذاشته است و فراتر از همه او ناامید است؛ چون زمان زیادی برای او باقی نمانده است.»
اما آنچه در این میان حائز اهمیت است، اینکه «هاآرتص» در ورای تیتر جنجالی خود به نکته‌ای اشاره دارد که از عمق و ماهیت اظهارات پوچ و برچسب‌دار مقامات جانی صهیونیستی خبر می‌دهد. مسئله‌ای که این روزنامه صهیونیستی از آن پرده برداشته، چیزی جز استفاده رسانه‌ای و روانی سران صهیونیستی از گزینه جنگ با ایران نیست که در جهت کمک به سیاست‌های سلطه‌طلبانه منطقه‌ای خود و سرپوش گذاشتن بر ضعف‌ها و  چالش‌های گسترده داخلی رژیم شیشه‌ای اشغالگر قدس اتخاذ می‌شود.
در واقع، می‌توان چنین گفت که مقامات صهیونیستی با فرافکنی علیه جمهوری اسلامی ایران و نیز داغ کردن تنور بی‌هیزم جنگ با ایران همواره تلاش کرده‌اند از این مسئله به نحو احسن بهره جسته و زمینه پیشبرد راهبردهای مزورانه خود در منطقه و به ویژه در تقابل با محور مقاومت را فراهم کنند. این نکته در فرایند مذاکرات یکجانبه هسته‌ای گروه 1+5 و ایران به خوبی مشهود است؛ به گونه‌ای که هر کجا سیاست‌های منطقی و بحق جمهوری اسلامی ایران بر مواضع سست و بی‌منطق غرب غلبه پیدا می‌کرد، ایادی حیله‌گر صهیونیستی همگام با امپراتوری رسانه‌ای نظام سلطه بر طبل توخالی ایران‌هراسی می‌کوفتند.
حال در شرایطی که محور مقاومت توانسته است گروهک تروریستی صهیونیستی «داعش» را برای همیشه به زباله‌دان تاریخ بسپارد و سیطره خود را تا مرزهای سرزمین‌های اشغالی بگستراند، بار دیگر مقامات جانی صهیونیستی که خود را عاجزتر از هر زمان دیگری یافته‌اند، بر طبل جنگ با ایران می‌کوبند؛ درست در  زمانی که دولت جعلی صهیونیستی بیشترین نیاز را به ایران‌هراسی دارد. از این رو اینجاست که آویگدور لیبرمن، وزیر جنگ صهیونیستی در اظهاراتی سخیف عنوان می‌دارد، هدف اصلی این رژیم در سوریه، «ممانعت از حضور ایران به منزله یک نیروی نظامی واقعی در سوریه است» و جالب‌تر آنکه با استناد به حضور ایران در سوریه، خواستار افزایش بودجه است؛ تقاضایی که از نظر رئیس ستاد مشترک ارتش رژیم صهیونیستی بی‌مورد عنوان می‌شود.
با انتشار نقشه‌ای جدید از سوی پایگاه امنیتی «دبکا فایل» که فاصله منطقه حائل سوریه از مرز اراضی اشغالی فلسطین را در جنوبی‌ترین بخش آن 20 کیلومتر و در شمالی‌ترین بخش آن تنها 7 کیلومتر بر‌می‌شمرد، به خوبی می‌توان فهمید که سران جانی صهیونیستی وضعیت فوق‌العاده و امنیتی خود را درک کرده‌اند و می‌دانند که دیگر جایی برای ترکتازی‌های رژیم صهیونیستی باقی نمانده و حلقه امنیتی این رژیم هر روز تنگ‌تر خواهد شد. البته کنه این مسئله را می‌توان در اظهارات اخیر فرمانده ارتش پوشالی صهیونیستی یافت؛ آنجا که «گادی آیزنکوت» در نشست کابینه رژیم صهیونیستی اعلام می‌کند: «این رژیم باید حضور ایران در مرزهایش را بپذیرد.»

مدیریت دانش‌ـ ۷

 مهرداد تاجیک/ دانشمندان مديريت دانش، نوعاً مجموعه مزايا را در سه قلمرو ذکر مي‌کنند:1ـ صرفه‌جويي‌ها و کارايي‌ها، فرايندها با کارآمدي بيشتر انجام مي‌گيرند و نياز به بازآفريني راه‌هاي انجام کار را از بين مي‌برند.2ـ بازارها و فرصت‌هاي جديد مشخص مي‌شوند. 3ـ تغيير و نوآوري، سازمان مي‌تواند تغييرات را شناسايي کند و به آنها واکنش درست نشان داده، خود را به موقع تغيير دهد.
اصول مديريت دانش
«داونپورت» و «پروساك» در کتاب «دانش کاري» اصول مديريت دانش را چنين طرح مي‌کنند: 1ـ دانش، نشئت گرفته از افکار افراد است و در افکار آنان جاي دارد. 2ـ تسهيم دانش مستلزم اعتماد است. 3ـ فناوری، رفتارهاي دانشي جديد را امکان‌پذير مي‌سازد. 4ـ تسهيم دانش بايد تشويق شود و پاداش بگيرد. 5ـ حمايت مديران و منابع، ضروري است. 6ـ دانش ماهيتي خلق شونده دارد و تشويق افراد، موجب مي‌شود که دانش به شيوه‌هاي غير منتظره‌اي گسترش يابد.
داونپورت و پروساك اصولي را که فرهنگ مؤثر انتقال دانش بر آن مبتني است، به شرح زير بيان مي‌کنند:1ـ ايجاد ارتباط و اعتماد از طريق ملاقات‌هاي رو در رو؛2ـ ايجاد مبنايي مشترك از طريق آموزش، مباحثه، انتشارات، کار تيمي و گردش شغلي؛3ـ پيش‌بيني زمان‌ها و مکان‌هايي براي انتقال دانش، نمايشگاه‌ها، اتاق‌هاي گفت‌وگو، گزارش‌ها و کنفرانس‌ها؛4ـ ارزشيابي عملکرد بر اساس ميزان تسهيم دانش و ايجاد محرك‌هايي براي اين کار؛5ـ آموزش کارکنان براي انعطاف‌پذيري، تعيين زماني براي يادگيري، استخدام براي دستيابي به تفکرات جديد؛6ـ ترغيب يک نگرش غير سلسله مراتبي به دانش؛ زيرا کيفيت افکار از مقام و موقعيت ارائه دهنده آن مهم‌تر است؛7ـ پذيرفتن و پاداش دادن به فضاهاي خلاقيت‌آميز و تشريک مساعي افراد، تا نداشتن چيزي موجب از دست دادن سمت و موقعيت فرد نشود. (حسيني، 1385،۹۹)
بررسي رابطه فرهنگ سازماني و مديريت دانش
تحقيقات «ژنگ» نشان مي‌دهد كه مديريت دانش زماني كه با فاكتورهاي سازماني (فرهنگ سازماني، ساختار و استراتژي) همراستا باشد مي‌تواند بر اثربخشي سازماني تأثيرگذار باشد. همچنين از بين سه فاكتور سازماني، فرهنگ بيشترين تأثير را بر مديريت دانش دارد. (ژنگ،7،2009)
هيچ برنامه مديريت دانشي بدون تغيير فرهنگ شركت نمي‌تواند موفق شود. فرهنگ ايده‌آل براي موفقيت دانش فرهنگي است كه اولاً، افراد درون سازمان به طور پيوسته و مداوم تسهيم، يادگيري و افزايش كارايي را پيگيري کنند. دوماً، دانسته‌هاي كسب شده از طريق سازمان را انتقال دهند و نهايتاً، در مخزن مديريت دانش آن را مرتب كنند. محيط كاري با مشخصات زير بايد ترويج شود؛ محيط كاري امن و قابل اطمينان، محيطي كه كاركنان به راحتي دانش كسب شده از موفقيت‌ها و شكست‌ها تسهيم كنند، مشمول حمايت مديريت عالي، برانگيزاننده يادگيري، فرهنگ پشتیبان و جو همكاري و نه رقابتي. (يان،وان،2004)
فرهنگ سازماني، الزامي ديگر براي مديريت دانش موفق است. يک فرهنگ حامي مديريت دانش، آن است که به دانش ارزش داده و تسهيم، خلق و کاربرد آن را تشويق کند. بزرگ‌ترين چالش در تلاش‌هاي مديريت دانش در توسعه چنين فرهنگي واقع است. «چيس» در تحقيقي به اين نتيجه رسيد که بزرگ‌ترين مانع در خلق سازمان‌هاي دانايي محور در فرهنگ نهفته است. گاه مدعي است که يک فرهنگ همکاري شرط مهمي براي انتقال دانش بين افراد و گروه‌ها است. دليل اين است که انتقال دانش مستلزم اين است که افراد با هم تعامل داشته، دانش و ايده‌هاي خود را به اشتراک بگذارند. نقش همکاري در دانش‌آفريني به طور تجربي تأیید شده است.

فعال جهادی بازنشسته در گفت‌وگو با صبح صادق
 اکبر کریمی/ معمولاً برای جلوگیری از اثرات زیان‌آور خاک‌های شور و قلیایی به سه روش عمل می‌شود؛ روش اول از میان بردن این نمک‌ها است. روش دوم تبدیل نمک‌های مضر به نمک‌های کم‌ضررتر می‌باشد. روش سوم را می‌توان کنترل نامید. در دو روش اول، هدف، دفع نمک‌ها، یا تغییر و تبدیل آنها است، در حالی‌که در روش سوم، نحوه اداره خاک و عملیات کشاورزی را طوری تنظیم می‌کنند که نمک به طور یکنواخت در تمام خاک پخش شده، از تمرکز غلظت زیاد نمک در یک نقطه جلوگیری شود. 
معمول‌ترین روش‌های خروج نمک از خاک دو روش است: ۱ـ زه‌کشی زیرزمینی و ۲ـ شست‌وشوی خاک. به کار بردن این دو طریق توأمان، یعنی شست‌وشوی خاک پس از گذاردن زه‌کش‌ها در آن، مؤثرترین و رضایت‌بخش‌ترین وسیله برای دفع نمک از خاک است. نمک‌هایی که از طریق بارندگی یا آبیاری وارد محلول خاک می‌شوند، از طریق زه‌کش‌ها به بیرون هدایت می‌شوند.
شوری‌زدایی اراضی لم‌یزرع کاری جدید از سپاه نینوا است و اساساً جسارت و خط‌شکنی که در این کار انجام شده است، همچنین صرفه‌جویی بالا و کاهش هزینه‌ها از جمله ویژگی‌های این طرح بود که آن را بیش از پیش خاص می‌کرد. 
بسیج سازندگی سپاه نینوای استان گلستان به تازگی با اجرای یک پروژه دقیق علمی و محاسبه شده موفق به شوری‌زدایی از ۳۰۰ هکتار از اراضی تحت تملک خود و تبدیل آنها به زمین‌های حاصلخیز شده است. سپاه استان گلستان مدیریت این پروژه را بر عهده یکی از رزمندگان دفاع مقدس که اکنون دوران بازنشستگی‌اش را سپری می کند، قرار داده بود.
صفرعلی الفتی، در این باره می‌گوید: «۳۰ سال قبل در منطقه انبار الوم استان گلستان و در فاصله ۳۰ کیلومتری تا مرز ترکمنستان، حدود ۳۰۰ هکتار زمین به عنوان معوض زمین‌های هفت تپه در اختیار سپاه نینوا قرار گفت. این اراضی کاملاً شوره‌زار و لم‌یزرع بودند و در این مدت استفاده خاصی از آنها نمی‌شود. با توجه به نزدیکی زمین‌ها به سد و پس از انجام مطالعات علمی به این نتیجه رسیدیم که می‌توانیم از زمین‌ها با موفقیت تضمینی شوری‌زدایی کرده و آنها را برای کار کشاورزی آماده کنیم.»
او می‌افزاید: «اعتبار پروژه ۵۴۰ میلیون تومان برآورد شد و با کمک بسیج سازندگی سپاه نینوا کار زه‌کشی و تسطیح زمین را آغاز کردیم. در آزمایش نخست خاک متوجه شدیم که شوری آن بیش از ۳۴ هزار واحد است. برای امتحان، خاک‌برداری عمیقی انجام دادیم و به صورت اتفاقی در همان مقطع نزولات آسمانی فراوانی بارید. وقتی خاک را آزمایش کردیم، متوجه شدیم که شوری آن در پی بارش باران به ۲۴ هزار واحد کاهش یافته است.»
این فعال جهادی، خاطرنشان می‌کند: «در این عملیات ۲۰ کیلومتر زه‌کشی و ۵/۲ کیلومتر کانال بتونی احداث کردیم. به فاصله هر ۱۵۰ تا ۳۰۰ متر کانال زدیم و تا عمق ۶۰ سانتی‌متر زمین را شکافتیم. مجموعه این تغییرات اعمال شده در زمین موجب می‌شد که در صورت آبیاری یا نزول باران، نمکِ خاک به آب نمک تبدیل شود، سپس شست‌وشو شود و از طریق کانال از زمین خارج شود.»
آقای الفتی می‌افزاید: «زمانی که این پروژه را اجرایی می‌کردیم، خیلی‌ها فکر می‌کردند که مشغول هدر دادن پول‌های سپاه در زمین لم‌یزرع هستیم و بعضی از دوستان واقعاً نگران بودند. اما پس از اتمام پروژه، در زمین شیرین، جو کاشتیم و در همان سال نخست نزدیک به ۷۰۰ میلیون تومان درآمدزایی کردیم. در واقع نه تنها در همان سال نخست همه هزینه‌های پروژه بازگشت، بلکه سرمایه اضافه‌ای هم باقی ماند. در حال حاضر با احیای این اراضی سالیانه حداقل ۷۰۰ میلیون تومان درآمدزایی می‌شود.»
او درباره واکنش مردم و کشاورزان به این پروژه موفق می‌گوید: «مردم و کشاورزان منطقه وقتی در میان شوره‌زارهای وسیع، این محدوده سرسبز و آباد را دیدند، بسیار شگفت‌زده شدند. آنها باور نمی‌کردند زمین بایری که جز درخت گز در آن نمی‌رویید، این چنین آباد شود. بسیاری از آنها به این فکر افتادند که از زمین‌های‌شان شوری‌زدایی کنند، اما چون سرمایه کافی در اختیار ندارند، نیازمند کمک و حمایت نهادهای حاکمیتی هستند.»
این جهادگر بسیجی با تأکید بر اهمیت فعالیت علمی و دقیق جهادگران بسیج سازندگی در این پروژه، می‌گوید: «در حال حاضر خاک تا عمق ۶۰ سانتیمتر به طور کامل شیرین شده و میزان نمک آن از ۳۴ هزار واحد، به ۷ هزار واحد کاهش یافته است. با شیرین شدن خاک این ۳۰۰ هکتار، در شش ماهه دوم سال حداقل برای ۱۰ نفر اشتغال‌زایی صورت گرفته است. در حال حاضر مشغول شناسایی و تحقیق روی دیگر زمین‌های مشابه هستیم تا در صورت امکان، عملیات شوری‌زدایی از دیگر زمین‌های لم‌یزرع در اختیار سپاه نینوا را اجرایی کنیم. باید به یاد داشته باشیم که حفاظت از طبیعت و بهره‌برداری صحیح و اصولی از آن، زمینه اصلی برای تحقق اقتصاد مقاومتی است. اقتصاد مقاومتی مورد تأکید رهبر معظم انقلاب، ارتباطی تنگاتنگ با طبیعت و استفاده اصولی و منصفانه از آن دارد. ما باید قاعده داد و ستد با طبیعت را به رسمیت بشناسیم و هیچ‌وقت به دنبال بهره‌کشی یک طرفه از زمین و منابع آبی نباشیم؛ چرا که آسیب‌های آن متوجه خود ما می‌شود. نمونه این رفتار اشتباه با طبیعت، بهره‌برداری غیر مجاز و کشنده از ذخایر آب‌های زیرزمینی ایران است که زمین‌های بسیار زیادی را به شوره‌زار تبدیل کرده است. هرگز نباید فراموش کنیم که اگر از طبیعت بهره‌ای می‌گیریم، حتماً باید چیزی را به عنوان جایگزین به آن تقدیم کنیم.»
فرشاد عالی، معاون فرهنگی بسیج جهاد سازندگی کشور با اشاره به اقدام ابتکاری بسیج گلستان برای شوری‌زدایی، اظهار داشت: «در استان گلستان شوری خاک با روش زه‌کشی و غربالی کردن خاک پس از احیای کانال‌های زه‌کشی از ۳۴ هزار واحد به ۷ هزار واحد رسید و به همین جهت شوری‌زدایی خاک در گلستان یک انقلاب در حوزه کشاورزی است؛ زیرا زمینی که چندین سال غیر قابل استفاده بود را زنده کردند و مردم محلی در آن زمین‌ها در حال کشاورزی هستند.»
برای تهیه گزارش از فعالیت‌های اقتصاد مقاومتی در استان خود با شماره تلفن 09193472981  تماس بگیرید.

دانسته‌ها و بایسته‌های حقوقی ـ ۶۵

 شهریار اقتصاد /  منظور ماده 1207 قانون مدنی از کلمه صغار چیست؟ ماده 1207 قانون مدنی اشعار می‌دارد: 
اشخاص ذیل محجور و از تصرف در اموال و حقوق مالی خود ممنوع هستند. 
1ـ صغار؛  2ـ اشخاص غیررشد؛ 3ـ مجانین. 
باید اظهار داشت که منظور ماده 1207 قانون مدنی از واژة صغار، اشخاص غیر بالغ است؛ هرچند که قانون مدنی صغیر و غیر بالغ را تعریف نکرده است؛ ولی می‌توان عنوان داشت که صغیر به کسی گفته می‌شود که به ‌سن بلوغ نرسیده باشد که سن بلوغ در پسر به استناد تبصره یک ماده 1210 قانون مدنی 15 سال تمام قمری و در دختر 9 سال تمام قمری است. 
صغیر بر دو قسم است:1ـ صغیر ممیز؛ 2ـ صغیر غیر ممیز.
صغیر ممیز: کسی است که هر چند به بلوغ دست نیافته است؛ ولی به ‌حدی از نیروی تفکر رسیده است که می‌تواند به ‌طور معمول خوب را از بد و سود را از زیان تشخیص دهد، مانند یک پسر 13 ساله.
صغیر غیر ممیز: صغیر غیر ممیز کسی است که هنوز توانایی فهم معامله را ندارد و خوب و بد و سود و زیان را حتی در حد ابتدایی آن تشخیص نمی‌دهد، مانند یک طفل هشت ساله. 
آیا معاملات سفیه می‌تواند منشأ اثر حقوقی شود؟ 
از آنجا که سفیه قوه تشخیص و تمییز دارد و می‌تواند اراده حقوقی و قصد انشا داشته باشد و از آنجا که حجر سفیه محدود به امور مالی است و اعمال حقوقی سفیه در آنچه مربوط به امور مالی او باشد، می‌توان گفت که معاملات سفیه اصولاً غیر نافذ است، مگر اینکه با اجازه ولی یا قیم او باشد و این اجازه اگر بعد از انعقاد قرارداد داده شود، باعث تنفیذ معامله خواهد بود و هرگاه سرپرست تنفیذ نکند، معامله سفیه باطل خواهد شد. 
مورد معامله چیست و باید چه شرایطی را داشته باشد تا قرارداد معتبر و صحیح شناخته شود؟ 
مورد معامله عبارت از مال یا عملی است که موضوع تعهد یا انتقال قرار گیرد و ماده 214 قانون مدنی اشعار می‌دارد که مورد معامله باید مال یا عملی باشد که هر یک از متعاملان تعهد تسلیم یا ایفای آن را نمایند؛  بنابراین مورد معامله گاهی ممکن است مال و گاهی انجام کار و گاهی خودداری از انجام کاری باشد. معامله ممکن است، دارای دو یا یک مورد باشد. حال باید دید برای آنکه معامله صحیح باشد، مورد آن چه شرایطی باید داشته باشد.  شرایط عمومی مورد معامله که رعایت آن در کلیه قراردادهای مالی لازم‌الرعایه است، عبارت 
است از:
 1ـ مالیت داشتن مورد معامله؛ 2ـ داشتن منفعت عقلایی؛ 3ـ مشروع بودن مورد معامله؛ 4ـ مقدور بودن تسلیم مورد معامله؛ 5ـ معلوم بودن مورد معامله؛ 6ـ معین بودن مورد معامله؛ 7ـ قابل انتقال بودن مورد معامله؛ 8ـ موجود بودن مورد معامله. 
آیا مورد معامله باید نوعاً مالیت داشته باشد، یعنی دارای ارزش اقتصادی باشد؟ 
با استناد به ماده 215 قانون مدنی مورد معامله باید مالیت داشته باشد، یعنی دارای ارزش اقتصادی و دادوستد باشد.  اما این نکته را باید مدنظر قرار داد که مالیت یک مفهوم مطلق نیست؛ بلکه یک مفهوم نسبی است و با شرایط خاصی سنجیده می‌شود.
 مثلاً ممکن است چیزی برای فردی ارزش مالی نداشته باشد؛ ولی بالعکس همان چیز برای شخص دیگر دارای ارزش زیادی باشد. برای نمونه هوا در شرایط معمولی و در محیط خشک مالیت ندارد؛ ولی برای غواصی که در اعماق اقیانوس کپسول اکسیژن او تمام شده است، ارزش دارد.