محمد گنجي/ «قائممقام فراهانی» ادیب، سیاستمدار و صدراعظم محمدشاه یکی از چهرههای بنام دوران قاجار است. میرزا ابوالقاسم فراهانی، در سال ۱۱۹۳ هجری قمری برابر با ۱۱۵۸ هجری شمسی به دنیا آمد. پدرش سیدالوزرا میرزا عیسی فراهانی، معروف به میرزا بزرگ، از سادات حسینی و از مردم هزاره فراهان، از توابع اراک بود. ابوالقاسم زیر نظر پدر دانشمند خود تربیت یافت و علوم متداول زمان را آموخت. در آغاز جوانی به خدمت دولت درآمد. پس از مدتی کار در تهران به تبریز نزد پدرش که وزیر آذربایجان بود، رفت. چند صباحی در دفتر عباس میرزا ولیعهد به نویسندگی مشغول شد و در سفرهای جنگی با او همراه شد. پس از آنکه پدرش انزوا گزید، پیشکاری شاهزاده را به عهده گرفت، نظم و نظامی را که پدرش میرزا بزرگ آغاز کرده بود، تعقیب و با کمک مستشاران فرانسوی و انگلیسی سپاهیان ایران را منظم کرد و در بسیاری از جنگهای ایران و روس شرکت داشت.
در سال ۱۲۳۷ هجری قمری میرزا بزرگ قائممقام درگذشت و بین دو پسرش، میرزا ابوالقاسم و میرزا موسی، بر سر جانشینی پدر نزاع افتاد و حاجیمیرزا آقاسی به حمایت میرزا موسی برخاست؛ ولی اقدامات او به نتیجه نرسید و سرانجام میرزا ابوالقاسم به امر فتحعلیشاه به جانشینی پدر با تمام امتیازات او نائل آمد و لقب سیدالوزرا و قائممقام یافت و به وزارت نایبالسلطنه ولیعهد ایران رسید. از همین تاریخ بود که اختلاف حاجیمیرزا آقاسی و قائممقام و همچنین اختلاف «بزیمکی(خودی)» و «اوزگه(بیگانه)» به وجود آمد. قائممقام که ذاتاً مردی مغرور بود، با بعضی از کارهای ولیعهد مخالفت میکرد، پس از یک سال وزارت در اثر تلاش مخالفانش به اتهام دوستی با روسها از کار برکنار شد و سه سال را در تبریز به بیکاری گذراند. پس از سه سال خانهنشینی، در سال ۱۲۴۱ هجری قمری میرزا ابوالقاسم دوباره به پیشکاری آذربایجان و وزارت نایبالسلطنه منصوب
شد.
در سال ۱۲۴۲ هجری قمری فتحعلیشاه به آذربایجان رفت و مجلسی از رجال و اعیان و روحانیون و سرداران و سران ایلات و عشایر ترتیب داد تا درباره صلح یا ادامه جنگ با روسها، مشورت کنند. در این مجلس عقیده عموم به ادامه جنگ بود؛ اما قائممقام برخلاف همه با مقایسه نیروی مالی و نظامی طرفین، اعلام کرد که ناچار باید با روسها از در صلح درآید. این نظر که صحت آن بعدها بر همه ثابت شد، در آن روز همهمهای در مجلس به راه انداخت و جمعی بر وی تاختند و او را به داشتن روابط پنهانی با روسها متهم کردند. پس دوباره از کار برکنار و به خراسان اعزام شد.
قائممقام که در اوایل جنگ دوم روس و ایران دوباره وارد دستگاه نایبالسلطنه شده بود، مشاور او شد و در سال ۱۲۴۱ هجری قمری با دختر نهم فتحعلی شاه به نام گوهرملک خانم، معروف به شاه بیبی خواهر اعیانی عباس میرزا نایبالسلطنه ازدواج کرد که حاصل این پیوند سه فرزند پسر به نامهای محمد، علی و ابوالحسن بود.
جنگ با روس ادامه یافت و به شکست ایران انجامید و در ماه ربیعالثانی سال ۱۲۴۳ هجری قمری برابر با نوامبر ۱۸۲۷ میلادی قوای روس به فرماندهی «گراف پاسکوویچ» به تبریز رسید. شاه، قائممقام را خواست، از او دلجویی کرد و با دستورهای لازم و اختیارنامه عقد صلح به نام ولیعهد، روانه تبریزش کرد. میرزا ابوالقاسم در کار صلح و عقد معاهده با روس، تلاش فراوانی کرد و ضمن معاهده، حمایت تزار را نسبت به خانواده عباس میرزا جلب و پادشاهی را با وجود برادران بزرگ و مقتدر دیگر در میان فرزندان او تثبیت کرد.
عهدنامه ترکمانچای در پنجم شعبان ۱۲۴۳ هجری قمری برابر با ۲۱ فوریه ۱۸۲۸ میلادی به خط قائممقام تنظیم و امضا شد و قائم مقام که خود حامل نسخهای از عهدنامه بود، به تهران آمد و درباره آن توضیحات لازم را داد و شش کرور تومان غرامت را که مطابق عهدنامه باید به دولت روس پرداخت میشد، گرفت و بار دیگر با سمت پیشکاری آذربایجان و وزارت ولیعهد به تبریز مراجعت کرد.
در اوایل سال ۱۲۴۹ هجری قمری، نایبالسلطنه برای دفن فتنه افغان، عازم هرات شد و قائممقام را نیز همراه خود برد. عباس میرزا که بیماری سل داشت، در مشهد بستری شد و فرزند خود، محمد میرزا را مأمور فتح هرات کرد. هرات در محاصره بود که عباس میرزا درگذشت و قائممقام، که جنگ را صلاح نمیدانست، با یارمحمدخان افغانی عهدنامه صلح بست و به تهران بازگشت. محمد میرزا در ماه صفر سال ۱۲۵۰ هجری قمری به تهران بازگشت. در همان ماه جشن ولیعهدی او به جای پدر برپا شد و ولیعهد ایران به عنوان فرمانروای آذربایجان و قائممقام در مقام وزارت او عازم تبریز شدند.
چندی نگذشت که فتحعلی شاه در جمادیالآخر سال ۱۲۵۰ هجری شمسی در اصفهان درگذشت. این خبر به آذربایجان رسید و محمد میرزا قصد عزیمت به پایتخت را کرد. قائم مقام، جهانگیر میرزا و خسرو میرزا، دو برادر شاه را که در قلعه اردبیل زندانی بودند، نابینا کرد و وسایل جلوس محمد میرزا را فراهم آورد. در ماه رجب، در تبریز، خطبهای به نام او خوانده شد و شاه اندک زمانی بعد به همراهی قائممقام به سوی تهران حرکت کرد. روز ۱۴ شعبان بود که محمدشاه وارد تهران شد و بار دیگر مراسم تاجگذاری را برگزار کرد و قائممقام در منصب صدراعظم مشغول مملکتداری شد.
محمدشاه مرد ضعیفالنفسی بود و قائممقام در اداره امور مملکت به رأی او کمتر توجه داشت. وی در مقام صدارت اعظمی، شاهزادگان خودسر قاجار را با خشونت و زور رام کرد. قائممقام با همه هوش و کفایت، کاردانی، قدرت تقریر و تحریر، درایت در امور اجتماعی و سیاسی و احاطه عجیب بر ادب فارسی و عربی، مردی خودپسند و مغرور بود که در پیشبرد مقاصد خود از هیچ اقدامی خودداری نمیکرد و در این راه، دوست و دشمن نمیشناخت. این ویژگیها موجب شد قائممقام در بین طبقات مختلف مردم، محبوبیتی درخور نداشته و در میان درباریان نیز مورد حسد و بغض باشد، آن چنان که از وی نزد شاه بدگویی میکردند و آرام آرام زمینه بدگمانی شاه قاجار به وی را فراهم آوردند. اینچنین بود که سرانجام حاجمیرزا آقاسی موفق شد در دومین سال سلطنت محمدشاه فرمان قتل قائممقام را از وی بگیرد.
مهدی بامداد در کتاب «شرح حال رجال ایران» درباره قتل قائممقام فراهانی مینویسد: «در غروب روز ۲۴ صفر ۱۲۵۱ هجری قمری، قائممقام از طرف شاه به وسیله پیشخدمتی به قصر نگارستانـ مکان فعلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان برنامه و بودجه در شمال میدان بهارستانـ احضار میشود، قائممقام پس از وارد شدن میپرسد: شاه کجا تشریف دارند؟ اشخاصی که برای انجام این خدمت مأمور هستند، میگویند: در عمارت سر در، قائممقام بالا میرود و میبیند شاهی در سر در نیست، میپرسد پس کجا تشریف دارند؟ میگویند تشریف خواهند آورد.
قائممقام نماز مغرب و عشا را میخواند و بعد از نماز اظهار میکند اگر شاه به من فرمایشی ندارند، بهتر این است که بروم چون که منزل دوستی وعده کردهام و انتظار مرا دارد. مأموران نگهداری او میگویند: شاه فرمودهاند چون کار لازمی با شما دارم از اینجا خارج نشوید تا من شما را به حضور بطلبم. قائممقام میگوید: پس قدری استراحت میکنم و شال کمر را باز کرده زیر سر میگذارد و جبه را بر روی خود کشیده میخوابد، دو ساعت از شب گذشته بیدار میشود و میپرسد: اگر شاه تشریف نمیآورند من بروم خدمتشان ببینم چه فرمایشی دارند و باز همان جوابها را که میشنوند به طور مزاح میگوید: پس من اینجا محبوسم! جواب میدهند: شاید! گویند در این حال در اتاق قدم زده و این شعر را با ناخن به دیوار مینویسد:
روزگار است اینکه گه عزت دهد گه خوار دارد/ چرخ بازیگر از این بازیچهها بسیار دارد.»
قائممقام مدت شش روز در حوضخانه قصر نگارستان نگهداری میشود و در این مدت به او آب و غذایی نمیدهند تا شاید از گرسنگی بمیرد و مرگش طبیعی باشد. با زنده ماندن او که قوای جسمیاش به سبب حبس در این شرایط، به شدت تحلیل رفته بود گروهی برای قتل وی راهی حوضخانه شدند. مهدی بامداد مینویسد: «شب آخر ماه صفر اسمعیلخان قراچهداغی که یکی از اشقیا و سرهنگ فراشخانه میرغضبباشی بود با چند میرغضب وارد حوضخانه شده بر سر او ریخته، او را بر زمین میزنند، قائممقام با وجود ضعف و ناتوانی که دارد برای استخلاص خود مقاومت میکند؛ به طوری که بازوان او مجروح شده خون جاری میگردد، بالاخره دستمالی در حلق او فرو برده و او را خفه میکنند...»
جسد قائممقام را شبانه به حرم حضرت عبدالعظیم ری برده و بیکفن و غسل در صحن امامزاده حمزه جنب مزار شیخ ابوالفتح رازی به خاک سپردند. از گزارش تفصیلی که کمپلـ وزیر مختار وقت انگلستانـ به لندن دادهـ نامه ۲۱ ژوئن ۱۸۳۵ـ و همچنین از یادداشتهای خصوصی خودش این حقیقت به خوبی بر میآید که وی نیز بارها محمدشاه را به کشتن قائم مقام تحریک و درباریان و امام جمعه وقت را به تأیید نظریه خویش ترغیب کرده است.
در سال ۱۳۰۰ هجری قمری همزمان با حکومت ناصرالدین شاه قاجار، قبر قائممقام فراهانی را شکافتند تا فرد دیگری را در آن دفن کنند. چنانکه به تواتر شنیده شده است بدن وی پوسیده بود؛ اما لباسهای غرقه به خونش هنوز باقی بود.