آیت‌الله اراکی، رئیس مجمع جهانی تقریب مذاهب در حاشیه سی‌ویکمین نشست وحدت اسلامی گفت: همه اقدامات و تدابیر رهبر معظم انقلاب اسلامی در حوزه جهان اسلام، مبتنی بر وحدت و همگرایی مسلمانان است. دشمنان اسلام برای اختلاف و تفرقه‌افکنی میان شیعه و سنی از هیچ اقدامی دریغ نمی‌کنند اما تشکیل جریان مقاومت تبلور وحدت شیعه و سنی است و طبیعی است که دشمن برای مقابله با جریان مقاومت با وحدت شیعه و سنی مخالف باشد؛ چرا که بزرگ‌ترین عامل شکست تروریست‌ها و توطئه‌های ضد اسلامی در منطقه، وحدت مسلمین بوده است.

اندیشه سیاسی مسلمانان‌ ـ 42۱

 فتح الله پریشان/ در شماره گذشته با گونه‌های مختلف حکومت مطابق با دیدگاه ملااحمد نراقی آشنا شدیم. در این شماره الگوی اصلی حکومتی وی را که ولایت فقیه است، بیشتر کنکاش خواهیم کرد. اساساً فقه شیعه حکومت را در روزگار غیبت امام معصوم(ع) از آن فقها دانسته است. فقیهان شیعه در بحث‌ها و کندوکاوها، رساله‌ها و کتاب‌های فقهی در امور سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و قضایی فقیهان آگاه، عادل، پرهیزکار و شجاع را مرجع مردم قرار داده و از به رسمیت شناختن حاکمان ستم اجتناب کرده‌اند.
با این حال تا قرن سیزدهم هجری به دلایل گوناگون جای پرداختن به آنها در این مجال نیست، رساله‌ای ویژه در این باب ننگاشته و به حوزه اندیشه ارائه نداده‌اند. از این منظر، علاّمه نراقی که نخستین فقیهی است که در این باب رساله نگاشته و گزاره‌ها و بحث‌های ولایت فقیه را با تلاش بسیار از لابه‌لای کتاب‌های کلامی و فقهی بیرون آورده و در رساله‌ای مستقل عرضه داشته است، دارای جایگاه ویژه و اهمیت خاصی است.(1) 
در حقیقت مرحوم فاضل نراقی با این حرکت و کندوکاو علمی جایگاه ویژه‌ای به ولایت فقیه در کلام و فقه شیعه داد. وی هر چند در توسعه مفهوم نیابت و قلمرو آن سخن تازه‌ای ارائه نداد، ولی در بیان زاویه‌های گوناگون آن و اقامه دلیل‌های آن از فقیهان پیشین پیشی گرفته و به بحث‌های سیاسی شیعی فزونی و جلوه دیگر بخشید و به آنها سامان داد و بر ژرفای آنها فزود و با این اقدام حرکتی نو در عرصه فقه آفرید و موضوع مهم ولایت فقیه را که رکن سیاست اسلامی و فقه سیاسی به شمار می‌رود، از پراکندگی به در آورد و به آن ساختاری نوین بخشید و افزون بر اینها همگان را به ویژه اهل نظر و اندیشه را بیش از پیش به جایگاه بلند، مهم و بنیادین این رکن توجه داد و آن را از یک موضوع معمولی و ساده که شاید شماری این گونه می‌پنداشته‌اند، به یک موضوع مهم تبدیل کرد.
علاّمه نراقی بسان بسیاری از فقیهان پیشین ثابت کرد که قلمرو کاری حوزه اختیار فقیه برخوردار از ویژگی‌های رهبری پیشاهنگی و جلوداری در امور حکومتی همان قلمرو کاری است که پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) از آن برخوردار بودند. وی برای به کرسی نشاندن دیدگاه خود به 19 روایت از معصومان(ع) تمسک می‌جوید.(2) البته پیش از ایشان فقیهان در کتاب‌ها و رساله‌های فقهی خود به این روایات استناد جسته بودند؛ امّا او افزون بر استناد همه روایت باب را در یکجا گرد آورد و به بررسی عقلی آنها پرداخت.
او در تحلیل عقلی این روایات می‌نویسد: «فان من البدیهیات التی یفهمها کل عامی و عالم و یحکم بها: اذا قال نبّی لأحد عند مسافرته او وفاته: فلان وارثی و مثلی و بمنزلتی و خلیفتی و امینی و حجّتی و الحاکم من قِبلی علیکم و المرجع لکم فی جمیع حوادثکم و بیده مجاری اُمورکم و احکامکم و هو الکافل لرعیّتی أنّ له کل ما کان لذلک النبی فی امور الرعیة و ما یتعلق بامّته بحیث لا یشک فیه احد و یتبادر منه ذلک»(3)
از پیداها و آشکارهایی که هر عامی و عالم آن را درمی‌یابد و به آن حکم می‌کند، این است که: 
«هرگاه پیامبری در گاه مسافرت و یا مرگ بگوید؛ فلان شخص ارث بر من و مانند من و در جاه و اعتبار و شأن برابر من و جانشین من و امین من و دلیل من بر شماست، از سوی من بر شما به حکمروایی گمارده می‌شود و در همه رویدادها پیشامدها پناهگاه و چاره‌گر کار شماست و به دست اوست راه‌های گردش کارها و قانون‌های شما و اوست سرپرست پیروان من، برای اوست هر آنچه برای آن نبی در امور پیروان و مردمان فرمانبردارش بوده و آنچه بستگی دارد به امتش؛ به گونه‌ای که هیچ کس در این نکته به گمان نمی‌افتد و دو دل نمی‌شود و این مطلب در آغاز به ذهن هر کسی خطور می‌کند.
علاّمه نراقی هر چند در این تکاپوی علمی خویش رکن مهم و پایه و اساس دیگر موضوعات فقهی، یعنی ولایت مطلقه فقیه را در فرهنگ دینی باز شناساند و احیا کرد، ولی چون زمینه فراهم نبود، توفیق نیافت مردم را از زیر سیطره طاغوت به درآورد و زیر بیرق ولایت فقیه گرد بیاورد و حکومتی بر این پایه استوار سازد و بر این مبنی تشکیل دهد و شر حکومت‌های ظالم را از سر مردم کوتاه کند.(4)
البته فتح باب طرح و احیای نظریه اصلی اسلام در باب حکومت از سوی نراقی و بسط و علمی‌سازی آن از سوی صاحب جواهر به همراه فراهم شدن زمینه‌های عینی و سیاسی در زمان امام خمینی(ره)، برای نخستین بار این فرصت را در اختیار امام گذاشت تا با حرکت شورآفرین و حماسی خود این اصل اساسی و پایه قویم حکومت اسلامی را از بوته فراموشی به درآورد و بر محور آن زندگی نوین اسلامی را سامان دهد و سامان سیاسی جامعه را بر آن استوار سازد. در واقع، از بهترین فرصت بیشترین بهره را برد تا با وارد کردن این رکن مهم و اساسی به عرصه زندگی مردم و محور قرار دادن آن، با دیدگاه فقهی و کلامی خود، این الگوی حکومتی ناب اسلامی را برای اداره جامعه تواناتر و کارآمد سازد و علاوه بر توسعه علمی آن را در قالب نهاد و سازمان پیاده کرد.  
* پی‌نوشت‌ها در دفتر نشریه موجود است.

 شهاب زمانی/ آمریکا در تداوم رویکرد خصمانه گذشته خود با مقاومت ضد صهیونیستی و به دلیل استمرار دومینوی شکست‌ها و ناکامی‌هایش در منطقه غرب آسیا، در تصمیمی تحریک‌آمیز و نابخردانه کارت جدیدی از مداخلات و بازی‌های سیاسی خود را با به رسمیت شناختن شهر قدس به عنوان پایتخت یکپارچه رژیم صهیونیستی رو نمود و اعلام کرد سفارتخانه خود را به قدس منتقل خواهد کرد. 
این خبر که با بازتاب‌ها و واکنش‌های شدیدی در جهان اسلام و همچنین سازمان‌ها و مجامع بین‌المللی روبه‌رو شده است، هدفی جز سرپوش گذاشتن بر کارت‌های سوخته قبلی آمریکا از داعش گرفته تا پروژه منهدم شده همه‌پرسی استقلال کردستان عراق و شکست خیمه‌شب‌بازی سعد حریری ندارد و این کشور در تلاش است با طرح این موضوع، فتنه‌ای نوی را کلید بزند که می‌تواند دامنه و پیامدهای زیادی داشته باشد.
این موضوع ضمن رسواسازی نیّات شوم دولت آمریکا و بی‌اعتبار کردن بیشتر این کشور نزد آن دسته از طرف‌هایی که هنوز بی‌طرفی این کشور در روند سراب‌گونه مذاکرات صلح را باور دارند، سبب تحریک مسلمانان و شعله‌ور شدن انتفاضه جدید و تشدید تندروی و رفتارهای خشم‌آلود و خشونت‌آمیز بیشتر خواهد شد که مسئولیت آن متوجه دولت این کشور و رژیم صهیونیستی است. از منظر حقوقی نیز با عنایت به اینکه شهر قدس از نظر قطعنامه‌های سازمان ملل اراضی اشغال شده محسوب می‌شود، اقدام آمریکا در به رسمیت شناختن این شهر به عنوان پایتخت رژیم اشغالگر قدس نقض آشکار قطعنامه‌های بین‌المللی محسوب می‌شود.
اما دلیل این کار آمریکایی‌ها را باید در سلسله شکست‌ها و ناکامی‌های آنها جست‌وجو کرد. آمریکایی‌ها با وجود تشکیل ائتلاف بین‌المللی موسوم به ضد تروریسم طی نزدیک به سه سال گذشته و عملیات‌های گسترده‌ای که در دو کشور سوریه و عراق ترتیب دادند، بررسی اهداف از پیش تعیین شده این ائتلاف و عملیات‌ها با دستاوردهای آنها فاصله زیادی را نشان می‌دهد که حاکی از شکست آمریکا و خسارت محض سرمایه‌گذاری میلیاردها دلاری است که وی از جیب حکام خودفروخته منطقه انجام داده بود. 
امروز در سوریه که در ریل آزادسازی کامل از لوث اشغالگری اجانب قرار گرفته، اوضاع برعکس آنچه واشنگتن پیش‌بینی می‌کرد، پیش رفت؛ چرا که در حال حاضر با وجود عملیات‌های نظامی متعدد ائتلاف آمریکایی در سوریه، این نفوذ کشورهای عضو جبهه مقاومت، به ویژه جمهوری اسلامی است که در این کشور افزایش پیدا کرده است. با افزایش این نفوذ، امروز شاهد تغییر موازنه قدرت در منطقه و حتی در جهان هستیم. امروز نوعی اتحاد میان مسکو، تهران، بغداد، دمشق و بیروت وجود دارد که تا پیش از ظهور داعش در سوریه و عراق وجود نداشت و این افزایش مناسبات محورِ ضد آمریکایی در سوریه و عراق تنها به بُعد نظامی محدود و محصور نمی‌شود. 

تحلیلی بر نسل نوین جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی‌ـ قسمت هشتادوچهارم
دکتر سیامک باقری‌چوکامی/ امروزه، سرمایه اجتماعی نقش بسیار مهم‌تری از سرمایه فیزیکی، مالی و انسانی در جوامع ایفا می‌کند و بستر مناسبی برای بهره‌وری سرمایه انسانی، اقتصادی و فیزیکی است. همچنین، به منزله «متغیر واسط بین خواسته‌های شهروندان و پاسخگویی نظام سیاسی عمل می‌کند.»(افتخاری، ص 232ـ225) به همین دلیل سرمایه اجتماعی ربط معناداری با امنیت ملی پیدا کرده و بسان منبعی برای ارتقای ضریب امنیتی جامعه است و منبع مهم قدرت نرم نظام‌های سیاسی در بازدارندگی تهدیدات و مدیریت بحران‌ها به شمار می‌آید. 
این نقش اساسی و بنیادی سرمایه اجتماعی توجه بازیگران جنگ نرم را به خود جلب کرده است. تضعیف و اضمحلال سرمایه اجتماعی بازیگر هدف، ضمن اینکه آنها را قادر خواهد کرد جنبه مقاومت را از بازیگر هدف بگیرند، می‌تواند فروپاشی نظام سیاسی آن را به سهولت محقق کند. در این راستا، بعد ذهنی و معنوی سرمایه اجتماعی بیش از بعد فیزیکی و عینی آن مورد توجه عاملان جنگ نرم است. تلاش برای اعتمادزدایی، اعتبارسوزی، ناامیدسازی، تضعیف وفاداری و اطاعت‌پذیری، کاهش مشارکت اجتماعی مثبت، وحدت‌زدایی، بی‌ثباتی اجتماعی و...، از جمله راهبردهای سرمایه‌زدایی از مؤلفه‌های ذهنی و معنوی سرمایه اجتماعی است.
1ـ مؤلفه اعتماد میان مردم و حاکمیت، نخبگان و حاکمیت، مردم و نخبگان و مردم با مردم، اساس روابط اجتماعی را شکل می‌دهد و درون‌مایه سرمایه اجتماعی تلقی می‌شود. هر قدر اعتماد افزایش یابد، روایی و ثمربخشی رفتارها بیشتر می‌شود. عکس این گزاره نیز صادق است. دلیل توجه بازیگران جنگ نرم به اعتمادزدایی از جامعه، به ویژه اعتماد سیاسی در چنین نقش کلیدی ریشه دارد. مجریان جنگ نرم با تکنیک‌های مختلف عملیات روانی اعتماد جامعه را نسبت به موضوعات، افراد، سازمان‌ها و نهادها سلب کرده و ضمن اینکه از طریق جوّ بی‌اعتمادی به دنبال تبدیل همگرایی به واگرایی ملت و دولت و دیگر شخصیت‌ها، مراجع و گروه‌های نظام هستند، در تلاشند نظام سیاسی را با بحران نفوذ، مشارکت و مشروعیت روبه‌رو کند. (باقری و یوسفی، 1387، ص 39)
 رهبر معظم انقلاب در این باره فرموده‌اند: «دشمنان اعتماد مردم را هدف گرفته‌اند. دشمنان ملت ایران می‌خواهند اعتماد را بشکنند. این اعتماد بزرگ‌ترین سرمایه جمهوری اسلامی است، می‌خواهند این را از جمهوری اسلامی بگیرند، می‌خواهند ایجاد شک کنند... تا مشروعیت را از جمهوری اسلامی بگیرند.»(29/3/1388) 
2ـ اعتبار دومین مؤلفه سرمایه اجتماعی است که بازیگران جنگ نرم اجتماعی آن را هدف قرار داده‌اند. اهمیت اعتبار در الگوی سرمایه‌زدایی این است که این مؤلفه به منزله پشتوانه حاکمیت، اجرای تصمیمات و وظایف نظام سیاسی را تسهیل می‌کند. اعتبار و وجهه همواره مدنظر قدرت‌ها بوده است؛ به گونه‌ای که نظریه‌پردازان جنگ نرم آن را یک منبع مستقل قدرت به شمار آورده‌اند. چنانکه جوزف نای معتقد است، اعتبار یک منشأ تعیین‌کننده و یک رکن با اهمیت قدرت نرم است و شهرت یا اعتبار اهمیت بیشتری حتی نسبت به گذشته پیدا کرده است. به اعتقاد او، مبارزات سیاسی بر سر ایجاد و از بین بردن اعتبار رخ می‌دهد. دولت‌ها نه تنها با دیگر دولت‌ها بر سر اعتبار رقابت می‌کنند؛ بلکه این کار را با بهره‌گیری از گستره وسیعی از بدیل‌های مختلف شامل رسانه‌های خبری، شرکت‌ها، سازمان‌های غیر دولتی، سازمان‌های بین‌المللی و شبکه‌های مجامع علمی صورت می‌دهند.(نای، 1383، ص 25ـ12) 
بنابراین با توجه به اهمیت یافتن مؤلفه اعتبار در نظام‌های سیاسی، هر نوع اختلال در آن دولت‌ها را با چالش‌های سنگینی روبه‌رو می‌کند. یکی از کارکردهای اصلی الگوی سرمایه‌زدایی نیز بی‌اعتبارسازی نظام‌های سیاسی با تکنیک‌های مختلف نزد مردم و نخبگان آن کشور از یک‌سو و بی‌اعتبارسازی نزد دیگر دولت‌ها و سازمان‌ها از سوی دیگر است. 
3ـ درباره ناامیدسازی نیز بازیگران جنگ نرم اجتماعی سرمایه‌گذاری بسیاری کرده‌اند. همانقدر که امید به آینده می‌تواند انرژی‌های متراکم یک ملت را برای تعالی بخشیدن به زندگی مادی و معنوی‌اش آزاد کند، ناامیدی نسبت به آینده نیز حکایتی واژگونه و معکوس دارد. ملتی که مأیوس و ناامید است و در چشم‌انداز زندگی خود نکتۀ بافروغی نمی‌بیند، در واقع آمادگی و زمینه هر نوع بهره‌برداری سوئی را دارد. به باور «بن فاین» بخش قابل توجهی از سرمایه اجتماعی با امیدهایی در ارتباط هستند که اگر چه ممکن است با نتایج عینی موجود مطابق نباشد، اما مخاطب را به پیروی و اطاعت‌ـ به امید بهره‌مندی از مزایای آتی‌ـ وامی‌دارند. از این رو، بازیگران جنگ نرم با توسل به دانش‌ روان‌شناسی و تکنیک‌های عملیات روانی این رکن از سرمایه اجتماعی بازیگر هدف را نشانه گرفته و به دنبال ایجاد شکاف در میان ملت و دولت، سلب اراده و عزم جامعه به ادامه آرمان‌ها و اهداف ملی و ایجاد شورش علیه نظام هستند. (باقری و یوسفی، 387، ص 40) رهبر معظم انقلاب به این حرکت دشمن بارها اشاره کرده‌اند: «امروز یکی از کارهای مهمّ دشمنان ایجاد ناامیدی و تزریق ناامیدی است؛ در بخش‌های مختلف جوان را ناامید کنند، پیر را ناامید کنند، انقلابی سابق را ناامید کنند.»(19/10/۱۳۹۴) 
4ـ همبستگی و انسجام اجتماعی وجه و رکن دیگر سرمایه و نظام اجتماعی است که جایگاه ویژه‌ای در الگوی سرمایه‌زدایی اجتماعی جنگ نرم دارد. استمرار و پايداري حيات اجتماعي، سياسي و فرهنگي يك جامعه، در گرو انسجام و همبستگي بين اجزا و مؤلفه‌های سازنده ساختار اجتماعي است. رهبر معظم انقلاب در این باره می‌فرمایند: «سم مهلك براي ملت‌ها و تمدن‌ها و انقلاب‌ها، اختلاف است. اگر بهترين ملت‌ها دچار اختلاف و دودستگي شوند، همه نيروي حياتي خودشان نه تنها از بين مي‌رود، بلكه در جهت ويراني كشور به كار مي‌افتد.»(30/3/1368) 
 انسجام ملی هم از ناحیه داخلی و هم از سوی بازیگران خارجی به صورت نرم می‌تواند مورد آسیب و تهدید قرار گیرد. معمولاً تضعیف انسجام ملی از سوی عوامل داخلی که تحت عنوان آسیب‌های داخلی یاد می‌شود، می‌تواند به مثابه زمینه و بستر مناسب برای بازیگران خارجی باشد. نرخ بالای اقدامات افراطی قومی، مذهبی و نژادی، تبلیغات با اقدامات تحریک‌کننده دولت‌ها یا گروه‌های خارجی، وجود یا افزایش تفاوت معنادار در توسعه‌یافتگی مناطق قومی، مذهبی و نژادی مختلف، انطباق نداشتن مرزهای جغرافیایی و مرزهای هویتی بخشی از آسیب‌ها محسوب می‌شود. (ره‌پیک، 1387، ص 249ـ246) 
5ـ وفاداری مؤلفه اعتقادی سرمایه اجتماعی است که از آن به مؤلفه نامرئی سرمایه اجتماعی نیز یاد شده است.(افتخاری، ص 318) وجود وفاداری متقابل حاکمیت و مردم شرط بقای نظام سیاسی است. هر نوع تضعیف این بُعد از سرمایه اجتماعی، نوعی تهدید وجودی محسوب می‌شود؛ زیرا سلب وفاداری جامعه از خط‌مشی‌ها، کارگزاران و نظام سیاسی، می‌تواند آحاد جامعه را به عصیان و نافرمانی وادار کند و از رهگذر بقای حاکمیت با بحران روبه‌رو شود. از این رو، بازیگران جنگ نرم اجتماعی براساس الگوی سرمایه‌زدایی روی این موضوع حساب ویژه‌ای باز کرده‌اند.  


امروزه، یکی از مهم‌ترین و تندروترین گروه‌های فعال در خاورمیانه و شمال آفریقا گروه موسوم به «داعش» است که با وجود شکست مفتضحانه آن در سوریه، همچنان بقایای فکر و اندیشه‌ آن مدت‌ها منطقه را در بر خواهد گرفت و برای نابودی آن مضاف بر ساحت میدان و عملیات باید زیربنای فکری آن را تخریب کرد و واقعیت انحرافی آن را در منظر مردم و افکار عمومی، به ویژه جوانان منطقه قرار داد تا با هدف مبارزه در راه اسلام به سراب این گروه‌های منحرف که بیشتر در خدمت دشمنان اصلی اسلام هستند، اسیر و گرفتار نشوند. این امر مستلزم شناخت اندیشه‌ها و مبانی فکری داعش و دیگر گروه‌های تکفیری است.  کتاب «کالبدشکافی داعش» (ماهیت، ساختار تشکیلاتی، راهبردها و پیامدها) که سیدعلی نجات، آن را تألیف کرده و مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابرار معاصر تهران آن را منتشر کرده، می‌تواند بخشی از این خواسته و هدف را برآورده کند.  خاورمیانه و شمال آفریقا کانون بحران‌های گوناگون بوده است. در این میان، یکی از پدیده‌های نوینی که منطقه را با تنش و بحران مواجه کرده، رشد و فعالیت گروه‌های تروریستی‌ـ تکفیری است. در حال حاضر، گسترش و فعالیت این گروه‌ها یکی از مهم‌ترین معضلات منطقه راهبردی خاورمیانه و شمال آفریقا به شمار می‌رود. گروه‌های تروریستی‌‌ـ تکفیری با اتخاذ رویکردهای افراط‌گرایانه، ضمن تکفیر مخالفان و منتقدان خود، همه آنها را کافر و کشتن آنها را مباح می‌دانند. داعش گروهی با اندیشه‌های تکفیری است که در برداشت‌های نادرست و غیر واقعی از دین و مذهب ریشه دارد. شکل‌گیری این گروه به سازمان «القاعده» عراق بازمی‌گردد؛ این جریان با طی فراز و نشیب‌هایی در طول سالیان اخیر، با توجه به بی‌ثباتی عراق و بحران سوریه فرصت احیا پیدا کرد و در آوریل ۲۰۱۳ با نام «دولت اسلامی در عراق و شام» که به‌ صورت مختصر «داعش» خوانده می‌شود، اعلام موجودیت کرده و مناطقی از عراق و سوریه را تصرف کرد و به جنایات بسیاری دست زد که در ادامه با تشکیل جبهه مقاومت شکست خورد. کتاب حاضر در قالب ۹ فصل سعی دارد به پرسش‌های مهم درباره مبانی، زمینه‌ها، اندیشه‌ها، عملکردها و حامیان بیرونی این گروه تروریستی‌ـ تکفیری پاسخ دهد. 

تشکیل نیروهای «حشدالشعبی» در عراق نمونه موفقی از روحیه و حرکت جهادی در سطح منطقه‌ای و سندی برای اثبات شکست آمریکا و ائتلاف آمریکایی و عربی در عراق است؛ نیروهایی که تا پیش از آغاز عملیات‌های هوایی جنگنده‌های ائتلاف آمریکایی در عراق وجود نداشتند. این نیروها نقش مهم و مؤثری در حمایت از نیروهای ارتش عراق برای مقابله با تروریست‌های تکفیری ایفا کردند. سابقه کوتاه، اما درخشان حشدالشعبی در نبرد با تروریسم در عراق و منطقه نشان می‌دهد، این گروه در هیچ جنگی در برابر داعش متحمل شکست نشده است؛ اما ارزش‌های عقیدتی و ایمانی آنها به مراتب بیش از توانمندی‌های نظامی‌شان بر نگرانی آمریکایی‌ها و همه کسانی که می‌خواهند عراق را در ذیل غرب و ارزش‌های غربی تعریف کنند، افزوده است. ضمن اینکه در حال حاضر شمار نیروهای حشدالشعبی از نظر کمّی نیز به بیش از 150 هزار نفر می‌رسد.