محمدعلي گنجي/ در روز ۱۹ آذر سال ۱۳۶۱ انتخابات نخستين دوره مجلس خبرگان رهبري برگزار شد. مجلس خبرگان رهبري نمونه تکامل يافتهاي از مجلس خبرگان قانون اساسي بود که چهار سال پس از پيروزي انقلاب زمينههاي شکلگيرياش فراهم شد. بر اساس اصل 107 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران مصوب سال 1358، «هرگاه يکي از فقهاي واجد شرايط مذکور در اصل پنجم اين قانون از طرف اکثريت قاطع مردم به مرجعيت و رهبري شناخته و پذيرفته شده باشد، همانگونه که در مورد مرجع عاليقدر تقليد و رهبر انقلاب آيتاللهالعظمي امام خميني چنين شده است، اين رهبر، ولايت امر و همه مسئوليتهاي ناشي از آن را برعهده دارد، در غير اين صورت خبرگان منتخب مردم درباره همه کساني که صلاحيت مرجعيت و رهبري دارند بررسي و مشورت ميکنند، هرگاه يک مرجع را داراي برجستگي خاص براي رهبري بيابند او را به عنوان رهبر به مردم معرفي مينمايند، گرنه سه يا پنج مرجع واجد شرايط رهبري را به عنوان اعضاي شوراي رهبري تعيين و به مردم معرفي ميکنند.»
همچنين در اصل 108 قانون اساسي آمده بود: «قانون مربوط به تعداد و شرايط خبرگان، کيفيت انتخاب آنها و آييننامه داخلي جلسات آنان براي نخستين دوره بايد به وسيله فقها اولين شوراي نگهبان تهيه و با اکثريت آراء آنان تصويب شود و به تصويب نهايي رهبر انقلاب برسد. از آن پس هرگونه تغيير و تجديدنظر در اين قانون در صلاحيت مجلس خبرگان است.»
بر همين اساس بود که برگزاري انتخابات خبرگان رهبري در دستور کار نهادهاي انقلابي قرار گرفت؛ اما هرچند ﻗﺎﻧﻮن اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت مجلس خبرگان رهبري در 21 ﻣﺎده و ﺷـﺶ ﺗﺒﺼـﺮه در ﺟﻠﺴـﻪ ﻣﻮرﺧـﻪ 10/7/1359 فقهاي شوراي نگهبان به تصويب رسيده بود، برگزاري نخستين دوره اين انتخابات به دليل همزماني با دوران حيات بنيانگذار جمهوري اسلامي و وجود برخي ابهامات درباره چگونگي انجام وظيفه اين مجلس، حساسيتهايي را به وجود آورد. آن زمان اين شبهه براي برخي از افراد به وجود آمده بود که آيا برگزاري انتخابات مجلس خبرگان که وظيفه اصلي آن انتخاب رهبر، نظارت و عزل وي است به نوعي تضعيف امام خميني (ره) محسوب نميشود؟
دهم مردادماه سال ۱۳۶۱ علياکبر ناطقنوري، وزير وقت کشور در کابينه اول مهندس موسوي، پس از گذشت ۳۲ ماه از همهپرسي قانون اساسي و تصويب آن از سوی مردم، از برگزاري انتخابات مجلس خبرگان رهبري سخن گفت. وي تأکيد کرد: «از نظر وزارت کشور، مقدمات کار انتخابات مجلس خبرگان انجام شده است و در اين مورد پس از اعلام آمادگي شوراي نگهبان و اجازه امام اقدام خواهد شد.» دو ماه و نيم پس از انجام اين گفتوگو، وزير کشور نامهاي به رهبر انقلاب ارسال و درباره تشکيل مجلس خبرگان کسب تکليف کرد.
بيستوهشتم مهرماه سال ۱۳۶۱ پاسخ رهبر انقلاب مبني بر موافقت با برگزاري انتخابات مجلس خبرگان منتشر شد. شايد در نگاه اول کسب تکليف وزير کشور درباره مسئلهای که در قانون اساسي پيشبيني شده بود عجيب به نظر برسد؛ ولي شايد با دانستن اين واقعيت که در آن زمان عدهاي تشکيل مجلس خبرگان را که وظيفه اصلي آن انتخاب رهبري محسوب ميشد، تضعيف جايگاه مقام رهبري ميدانستند، اين کار براي پيشبرد کار ضروري به نظر آيد. وقتي نامه تأييديه امام(ره) منتشر شد که ۱۰ روز از تصويب آييننامه اجرايي انتخابات مجلس خبرگان در جلسه فقهاي شوراي نگهبان ميگذشت و همه چيز براي برگزاري نخستين انتخابات اين مجلس فراهم بود.
به این ترتيب وزير کشور ۱۹ آذر سال ۱۳۶۱ را موعد برگزاري انتخابات نخستين دوره مجلس خبرگان رهبري اعلام کرد. ثبتنام داوطلبان از ۱۶ آبان ماه آغاز شد و با دو بار تمديد مهلت ثبتنام، اوايل آذرماه به پايان رسيد و در پايان مهلت قانوني، ۱۶۸ نفر براي شرکت در رقابتهاي انتخاباتي ثبتنام کردند که از اين عده ۱۲ نفر رد صلاحيت شدند.
مسئله مهم در اين انتخابات که مورد اعتراض برخي گروههاي سياسي واقع شد، آن بود که تنها کساني ميتوانستند نامزد نمايندگي شوند که «مجتهد در علوم فقهي» باشند. در قانون مصوب شوراي نگهبان درباره اين مجلس بر طبق اصل ۱۰۸ قانون اساسي آمده بود: «خبرگان مردم بايد داراي شرايط زير باشند: آشنايي کامل به مباني اجتهاد با سابقه تحصيل در حوزههاي علميه بزرگ در حدي که بتوانند افراد صالح براي مرجعيت و رهبري را تشخيص دهند.» دو تبصره مهم نيز بر اين بند افزوده ميشد: «تبصره ۱ـ تشخيص واجد بودن شرايط با گواهي سه نفر از استادان معروف درس خارج حوزههاي علميه ميباشد. تبصره ۲ـ کساني که رهبري صريحاً و يا ضمني اجتهاد آنها را تأييد کرده است و کساني که در مجامع علمي و يا نزد علماي بلد خويش شهرت به اجتهاد دارند نيازمند به ارائه گواهي مذکور نميباشند.»
انتخابات نخستين دوره خبرگان رهبري در شرايطي در روز ۱۹ آذرماه سال 1361 برگزار شد که بيش از دو سال از تجاوز رژيم صدام به خاک ايران ميگذشت. بخش عمدهاي از توان کشور صرف مقاومت در مناطق جنگي ميشد و در فضاي داخلي نيز گروههاي چريکي همسو با رئیسجمهور مخلوع و سازمانهاي چپگرا همچون منافقين که به صف مخالفان پيوسته بودند، به حملات و ترورهاي کور عليه نيروهاي انقلاب ادامه ميدادند. در همان زمان صدام حسين، رئیس دولت بعثي عراق با حمايت از منافقان، بر روي خستگي مردم و مشروعيتزدايي از نظام حساب ويژهاي باز کرده بود تا جايي که همان روزها خواستار برگزاري رفراندوم ميان مردم ايران و عراق براي سنجش محبوبيت حاکمان دو کشور شد. در اين وضعیت برگزاري باشکوه نخستين انتخابات خبرگان رهبري، موقعيت سياسي نظام جمهوري اسلامي را تحکيم بخشيد.
بر اساس نتايج انتخابات خبرگان رهبري که يک هفته بعد به صورت کامل مشخص شد در مجموع ۱۸ ميليون و ۱۴۰ هزار و ۹۸۵ نفر در اين انتخابات شرکت کردند، بر اساس آراي مردم ۷۶ نماينده تعيين شدند و در ۶ حوزه انتخابيه جريان انتخابات به دور دوم کشيده شد و در دور دوم نيز هفت نفر انتخاب شدند.
در استان تهران به عنوان مهمترين و پرنمايندهترين استان در ميان ۲۴ استان کشور، از مجموع ۳ ميليون و ۱۸۹ هزار و ۵۳۰ برگ کل آراي مأخوذه، ۱۳ نفر شامل حضرات آيات عظام و حجج اسلام سيدعلي خامنهاي، علياکبر هاشميرفسنجاني، سيدعبدالکريم موسوياردبيلي، علياکبر مشکيني، محمد اماميکاشاني، محمد محمديگيلاني، يوسف صانعي، محمدباقر باقريکني، محمدباقر اسديخوانساري، غلامرضا رضواني، احمد آذريقمي، سيدهادي خسروشاهي و حسين راستي حائز اکثريت آرا شدند و انتخاب نفر چهاردهم حوزه انتخابيه استان تهران از ميان دو کانديدا به نامهاي صادق خلخالي و سيدمجيد مهاجري ايرواني به دور دوم کشيده شد.
اولين دوره مجلس خبرگان رهبري که در واقع دومين «مجلس خبرگان» پس از انقلاب بود، در روز ۲۴ مردادماه سال ۱۳۶۲ با قرائت پيام امام خميني (ره) افتتاح شد. در اولين نشست مجلس خبرگان رهبري، آيتالله علياکبر مشکيني در مقام رئيس، علياکبر هاشمي رفسنجاني نايب رئيس و آقايان مؤمن و طاهري خرمآبادي، در سمت منشي هیئت رئیسه انتخاب شدند.
يکي از اقدامات مهم خبرگان رهبري در سالهاي آغازين حيات آن، تعيين و انتخاب قائممقام رهبري بود. ملاحظات خاص مربوط به وضعيت جسماني و بيماري امام(ره)، جنگ تحميلي، تهديدات و مقابلههاي خارجي، برخي تحرکات داخلي از سوی گروههاي مخالف و موسوم به منافقين و ترورهايي که در سالهاي اول انقلاب اتفاق افتاده بود خبرگان را به آيندهنگري واداشت، از اينرو خبرگان اقدام به انتخاب و معرفي قائممقام رهبري کرد. خبرگان قصد داشت با تعيين قائممقام رهبري پايههاي نظام را در شرايط آن زمان مستحکمتر کند و در صورتي که حادثهاي براي رهبر فقيد انقلاب اسلامي پيش آمد، سريعاً اين خلأ را جبران و از فترت و سوءاستفادههاي احتمالي جلوگيري شود؛ زيرا کشور نيز هنوز درگير جنگي ناخواسته و تحميلي بود و در شرايط جنگ و اضطراري آنچه اهميت مضاعف دارد، حفظ شاخصههای اقتدار و امنيت مجموعه حاکميت سياسي است؛ اما پیش از رحلت امام، به دليل فاصله گرفتن منتظري از خط امام(ره)، وي از جايگاه قائممقامي عزل و خبرگان پس از آن کسي را در مقام قائممقام رهبري معرفي نکرد. سازوکار خبرگان براي جلوگيري از فترت پس از فوت رهبر جامعه اسلامي و به منظور آمادگي در انتخاب رهبر جديد تشکيل کميسيوني مرکب از 15 عضو نمايندگان خبرگان بود تا درباره همه مسائل مربوط تحقيق کند و راجع به همه کساني که صلاحيت رهبري دارند، بررسي به عمل آورد تا مورد استفاده و بررسي خبرگان واقع شود.
فارغ از علل و زمينههاي سياسي و تاريخي انتخاب و عزل قائممقام رهبري ميتوان اين پديده را با الگوهاي حقوقي تطبيق داد و تحليل کرد. بر اساس اصل 107 قانون اساسي سال 1358، پیش از بازنگري که ملاک عمل و صلاحيت خبرگان رهبري بوده است، صلاحيت خبرگان انتخاب و معرفي رهبر واحد يا شوراي رهبري است و از آنجا که قانون اساسي اختيار تعيين قائممقام رهبري را براي خبرگان در نظر نگرفته بود و اصل نيز صلاحيت نداشتن همه نهادهاي سياسي و حقوقي است، مگر آنکه صلاحيتي به موجب قانون براي آنها شناسايي يا تفويض شده باشد، از اينرو جنبه قانوني اقدام خبرگان رهبري در انتخاب و معرفي قائممقام رهبري محل تأمل و ترديد قرار داشت. شايد همين امر و ملاحظات سياسي ديگر و از آن جمله اعلام بعدي امام که با تعيين قائممقامي مخالف بودهاند، سبب شد خبرگان از تبديل شدن انتخاب قائممقام رهبري به يک سنت و عرف سياسي جلوگيري کند.