مرحوم شهيد مفتح و همچنين شهيد مطهري جزو کساني بودند که ملجأ و ملاز جوان‌هاي دانشجوي مسلمان بودند. آن کساني که مي‌خواستند واقعاً اسلامي باشند، اسلامي بیندیشند، اسلام را ياد بگيرند، الهيات را بفهمند و آن چيزي که فرض مي‌شد که دانشکده‌ الهيات براي آن به وجود آمده، آن بشوند، اين دو شهيد عزيز ساليان متمادي اينجا ملجأ بودند و تحرک داشتند و مخصوصاً مرحوم شهيد مفتح خيلي هم بي‌پروا که مرحوم مطهري براي من نقل مي‌کردند از برخورد شديد ستيزه‌آميز بعضي از اساتيد با ايشان و ايشان با بعضي از اساتيد! (امام خامنه‌اي، 26/9/1364)

مروري بر ماجراي استعفاي وزير فرهنگ دولت اصلاحات حسين معيني/ در 26 آذرماه 1379 بود که عطا‌ء‌الله مهاجراني، وزير جنجالي و پرحاشيه کابينه دولت سيدمحمد خاتمي از سمت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي استعفا داد. فرآيند انتخاب وي در جایگاه عضوي از کابينه اصلاحات و حواشي ايجاد شده از عملکرد وي در جايگاه متولي فرهنگ در قوه مجريه، يکي از مناقشات مهم سال‌هاي پاياني دهه 1370 است. 
عطا‌ء‌الله مهاجراني، در مردادماه سال 1333 در روستاي مهاجران از توابع شازند در استان مرکزي متولد شد. تحصيلات عالي خود را در رشته تاريخ در دانشگاه‌هاي اصفهان (کارشناسي، 1352)، شيراز (کارشناسي ارشد، 1356) و تهران (دکترا، 1375) پي گرفت. همسر وي دکتر جميله کديور (نماينده مجلس ششم) است و صاحب چهار فرزند (دو دختر و دو پسر) مي‌باشد.
در نخستين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي در سمت نماينده مردم شيراز راهي مجلس شد. پس از اتمام دوره مجلس، يك سال رايزن فرهنگي ايران در پاكستان (سال 64ـ63) بود و از سال 64 تا 68 در سمت معاون حقوقي و پارلماني نخست‌وزير مشغول بود. 
وی فعاليت‌هاي مطبوعاتی خود را از دهه 60 با روزنامه اطلاعات آغاز کرد. سردبيري فصلنامه راهبرد (از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۵)، مدير مسئولي هفته‌نامه بهمن (از سال ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۵) و مديرمسئولي ماهنامه گزارش (از سال ۱۳۸۱) نيز در سابقه فعاليت‌هاي مطبوعاتي او به چشم مي‌خورد و مدتي هم عضو هیئت امناي بنياد فارابي و شوراي عالي خبرگزاري جمهوري اسلامي بود.
در دوران سازندگي نيز در سمت مشاور و معاون حقوقي و پارلماني رئيس‌جمهور نقش آفرید. در همين دوران در ارديبهشت سال 1369 بود که مقاله‌اي با عنوان «مذاکره مستقیم» نوشت و خواستار مذاکره مستقيم ایران با آمريکا شد. اين نوشته واکنش‌هاي اقشار مختلف جامعه را به همراه داشت و از آن به بعد بود که نام مهاجراني به عنوان يکي از شخصیت‌های طرفدار آمريکا در محافل بر سر زبان‌ها افتاد.
وي از نزديکان و ارادتمندان رئیس‌جمهور دولت سازندگي بود، به نحوي که در دومين دوره رياست‌جمهوري آقاي هاشمي‌رفسنجاني طي مصاحبه‌اي با روزنامه انگليسي‌زبان ايران‌نيوز در هشتم آبان ۱۳۷۳ اظهار داشت: «اگر امکان تغيير در قانون اساسي وجود داشته باشد، آقاي هاشمي شايسته‌ترين فرد براي احراز اين مسئوليت است. آقاي هاشمي‌رفسنجاني دو ويژگي اميرکبير و مدرس را با هم دارند.»
مهاجرانی در شکل‌گيري حزب دولت ساخت کارگزاران سازندگي در سال 1374 نقش کليدي داشت. وی عضو شوراي مؤسس معرفي شد. با حمايت حزب کارگزاران از نامزدي سيدمحمد خاتمي در انتخابات دوم خرداد 1376 و انتخاب وي به مقام رئيس‌جمهور دولت هفتم، عطا‌ء‌الله مهاجراني فرصت يافت تا برای سمت وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي انتخاب شود.
در اين دوران سياست تساهل و تسامحي که مهاجراني در حوزه فرهنگ پيش گرفت، موجب شد تا بي‌بندوباري و اباحي‌گري در جامعه افزايش یابد و سياست‌هاي فرهنگي خاتمي در دوران سازندگي اين بار با شدتي بيشتر در دوران دوم خرداد پيگيري شود و همين مسئله بود که اعتراضات اجتماعي شديدي را به همراه داشت.
در سال ۱۳۷۸ حدود ۳۱ نفر از نمايندگان مجلس پنجم مهاجراني را استيضاح کردند، اما وي مجدداً توانست رأي اعتماد نمايندگان مجلس را بگيرد. از مجموع 263 نماينده حاضر در روز رأی‌گيري، 152 نفر رأی به بقاي مهاجراني دادند و تنها 121 رأی به استيضاح وي تعلق گرفت.
در همين سال شاهد تحصن عظيم علما و طلاب حوزه علميه قم عليه سياست‌‌هاي فرهنگي دولت بود. مهاجراني در جایگاه وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در نوك پيكان انتقادات قرار گرفته بود، به طوری که حضرت آیت‌الله جوادي‌آملي با حضور در مسجد اعظم قم در جمع طلاب به شدت از وی انتقاد كرد.
در جريان تحصن گروهي از طلاب و روحانيون قم در اعتراض به كاريكاتور نيك‌آهنگ كوثر در روزنامه آزاد، آيت‌الله جوادي‌آملي نيز به جمع علماي حامي تحصن پيوست و در سخنراني خود سياست‌هاي فرهنگي دولت خاتمي و وزير ارشاد او عطاء‌الله مهاجراني را به باد انتقاد گرفت. موضع‌گيري تند آيت‌الله جوادي عليه سياست فرهنگي دولت اصلاحات با واكنش تند مهاجراني مواجه شد و نخستين سكاندار فرهنگي دولت خاتمي از انتقادات تند وي عليه عملكرد خود به شدت گله كرده و به او و ساير علما و روحانيون حاضر در تحصن توهين روا داشت.
اما متأسفانه گوش شنوايي براي شنيدن اين اعتراضات وجود نداشت و مشي ليبرال مهاجراني و همراهانش در وزارت فرهنگ، روز به روز فضاي فرهنگ را به سمتي برد که افزايش اعتراضات اقشار ارزشي و نيروهاي انقلابي را به همراه داشت. عملکرد ليبراليستي مهاجراني تا آنجا بود که رهبر معظم انقلاب در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي در آذر ماه ۱۳۷۸ در اعتراض به عملکرد وي اعلام داشتند:
«من از وزارت ارشاد توقّع دارم. البته آقاي «مهاجراني»‌ـ ظاهراً‌ـ نيستند و خودشان را راحت کردند از اينکه بيايند و حرف‌هاي ما را بشنوند! به‌هرحال، فرق نمي‌کند؛ چه ايشان باشند، چه نباشند، من اعتراضم اين است‌ـ اين اعتراض را بارها هم گفته‌ام، الان هم در جمع شما مي‌گويم‌ـ وزارت ارشاد در اين دو سالي که ايشان در رأس اين کار هستند، هيچ کار اسلامي به‌عنوان اسلامي ارائه نداد! 
اين اوّلين اعتراض من است. فرض کنيد من خودم در مورد صداوسيما، کمتر هفته‌اي است که اعتراضي و اوقات تلخي‌اي نداشته باشم و پيغام تندي ندهم؛ اما صداوسيما کارهاي زيادي را به ‌عنوان کار اسلامي انجام داده، برنامه‌هاي اسلامي و برنامه‌هاي هنري اسلامي درست کرده و برنامه‌هاي گزارشي و علمي داشته است.
اگر اشتباه و خطا و تخلّف دارد، از آن طرف هم تلاش و کار دارد. من سؤالم اين است که وزارت ارشاد، چند کتاب براي تقويت تفکّر اسلامي به ‌وجود آورده، چند تا فيلم براي تقويت مباني فکري اسلامي و انقلابي ساخته و چند تئاتر مناسب داشته است؟ الان مرتّب در اين سالن‌هاي وابسته به وزارت ارشاد، نمايش و تئاترهايي اجرا مي‌شود؛ بعضي‌هايش صددرصد ضدّ دين و ضدّ انقلاب است! کساني رفتند، ديدند و آمدند به من گزارش دادند. خوب؛ حالا اگر در کنار دو، سه نمونه تئاتر از اين گونه نمونه‌ها، پنج شش نمونه هم به ما نشان مي‌دادند که ما اين تئاتر را به‌وجود آورديم، يا اين فيلم را اجرا کرديم که مبلّغ اسلام است، من هيچ اعتراضي نمي‌کردم. مي‌گفتم بالاخره: «خلطوا عملاً صالحا و آخر سيئا، عسی‌الله ان يتوب عليهم» (توبه/ 32) اما اين طور نيست؛ هرچه هست، از آن طرف است! اين اعتراض من است. من از رفتار وزارت ارشاد، راضي نيستم.
فرض کنيد در مورد کتاب‌هاي رمان، بنده هميشه اهل رمان خواندن بودم؛ امروز هم با رمان بي‌ارتباط نيستم و از دنياي رمان خبر دارم که چه خبر است. امروز فاسدترين رمان‌ها منتشر مي‌شود! البته اين سه چهار ماه اخير، تا حدودي توقّف شد‌ـ ظاهراً به‌خاطر همين حملات مجلس و اعتراض‌هاي اين طرف و آن طرف، اين کار انجام شدـ خوب؛ وزارت ارشاد، دست‌اندرکار چند کتاب رمان شده و پول و امکانات به افرادي که آماده هستند، داده است‌ـ مسلّم هم داريم‌ـ که بنشينند و يک رمان انقلابي، يا چند رمان راجع به جنگ بنويسند؟ چند تا از اين کارها کردند؟! اين سؤال ماست ديگر. مگر وظيفه‌ وزارت ارشاد، غير از اين است. وزارت ارشاد اسلامي براي اين است که اسلام را ترويج کند!» (23/9/1378)
سرانجام مهاجراني که در روز انتخاب نيز کمترين رأی را از نمايندگان مردم در مجلس پنجم کسب کرده بود و يک بار نيز در ميانه راه با استيضاح ايشان مواجه شده بود، پیش از اينکه دوره چهار ساله‌اش به اتمام برسد، بعد از اوج گرفتن اعتراضات مردمي و در رأس آنها علما و مراجع عظام تقليد، مجبور شد تا هفت ماه مانده به انتخابات ریاست‌جمهوری هشتم، در آذر ماه سال 1379 از سمت خود استعفا دهد. در نامه استعفای وی آمده است:
«به دلیل شرایط و مقتضیاتی که در قلمرو فرهنگ و هنر و اندیشه شکل گرفته است، ادامه‌ مسئولیت در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را میسر و به مصلحت نمی‌دانم و امیدوارم با درخواست استعفای این جانب موافقت فرمایید. تلاش اینجانب و همگی همکاران متعهد و توانایم در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بر این بوده است که متناسب با برنامه‌ دولت جناب‌عالی در مسیر ارتقای فرهنگ و اندیشه و اعتلای ایران اسلامی انجام وظیفه نماییم. بدون تردید، نارسایی و کاستی در کار و تلاش ما کم نبوده است و نتوانسته‌ایم چنانکه شایسته شأن و منزلت ملت سربلند و قدرشناس ایران اسلامی و هنرمندان و نویسندگان و همگی اصحاب عرصه‌ فرهنگ و هنر و اندیشه بوده است، توفیق یابیم.»
مهاجراني چند سالي را نيز در مرکز گفت‌وگوی تمدن‌ها گذراند و در همين ايام بود که درگير برخي مسائل اخلاقي و خانوادگي شد که زمينه خروج وي از کشور را فراهم آورد. وي در سال 1383 به دليل اوج گرفتن مسئله رسيدگي به شکايت زناني که مدعي بودند به عقد مهاجراني درآمده‌اند! مجبور شد کشور را براي هميشه ترک کند و چند سالي به دور از سياست و در سکوت روزگار بگذراند. اما آغاز انتخابات دهم رياست‌جمهوري و حمايت رسمي وي از نامزدي مهدي کروبي، سرآغاز فعاليت مجدد وي در عرصه سياست و اين بار از جايگاه اپوزيسيون نظام اسلامي بود.

امام خامنه‌ای در گذر زمان ـ ۱۶9

 سید مهدی حسینی/ در سلسله مباحث تبیین فعالیت‌های امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی)، به سال 77 و جریان‌های شبهه‌افکن و قتل‌های موسوم به زنجیره‌ای به اختصار اشاره شد؛ وقایعی که با تدبیر‌ معظم‌له خاتمه یافت، اما در ادامه، حوادث دیگری رقم خورد که به حوادث 18 تیر ماه سال 78 منجر شد. در ابتدا دستگاه قوه قضائیه برای جلوگیری از اقدامات غیر قانونی شهردار تهران به این موضوع ورود پیدا کرد و طی حکمی وی را دستگیر و زندانی کرد و جریان شبهه‌افکن آن را به یک معضل سیاسی تبدیل کرد که خود ماجرای دیگری دارد. تا جایی که امام خامنه‌ای به منظور حل این معضل به درخواست رئیس‌جمهور وقت مبنی بر آزادی موقت شهردار تهران از زندان تا رسیدگی به اتهامات وی در دادگاه موافقت کردند. به امید اینکه تنش‌های سیاسی پدید آمده حول محور این موضوع کاهش یابد، اما جریان‌های موسوم به چپ و دوم خردادی در رسانه‌های‌شان دست‌بردار نبودند. تا اینکه سوژه جدیدی یافتند و در آستانه «طرح تغییر و اصلاح کلیات قانون مطبوعات» در مجلس شورای اسلامی در دستور کار قرار دادند. یک روز پیش از ورود مجلس به این بحث، روزنامه «سلام» (15 تیر ماه) در تیتری درشت نوشت: سعید اسلامی متهم قتل‌های زنجیره‌ای پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است. وزارت اطلاعات از اقدام این روزنامه شکایت کرد و به حکم دادگاه روزنامه سلام تعطیل شد. روزنامه دیگری به نام «نشاط» متعلق به همان جریان شبهه‌افکن در تیتری دیگر نوشت: «دوران سیاست‌‌ورزی به پایان رسید.» و در ادامه عنوان کرد: «جنبش دانشجویی در برابر تعطیلی روزنامه سلام ساکت نخواهند ماند.» وزارت اطلاعات بر اثر فشارهای متعدد شکایت خود را پس گرفت. روز 17 تیر ماه عده‌ای از دانشجویان ساکن در خوابگاه کوی دانشگاه در خیابان کارگر شمالی در اعتراض به تعطیلی روزنامه سلام دست به تجمع و راه‌پیمایی در داخل کوی زدند و به طور غیر قانونی از کوی خارج شدند و به اخطارهای نیروی انتظامی توجهی نکردند و با ورود عده‌ای دیگر از مخالفان در راه‌پیمایی زد و خوردهایی صورت گرفت. متعاقب آن در روزهای جمعه یعنی 18 تیر ماه تا سه‌شنبه 22 تیر ماه کوی دانشگاه و خیابان‌های اطراف آن با تجمعات و تظاهرات غیر قانونی و با زد و خورد همراه بود و در این میان از شخصیت‌های سرشناس و مسئولان کشور موسوم به جریان چپ به سخنرانی دعوت می‌شدند و لحظه به لحظه به دامنه بحران افزوده می‌شد، به طوری که وزیر علوم وقت استعفای خود را تقدیم رئیس‌جمهور کرد. وزیر کشور و معاون سیاسی او به گونه دیگری به این ماجرا دامن زدند و غائله‌ای بر پا شد که در ادامه آن در تهران و برخی از شهرستان‌ها جماعت‌هایی مشکوک اقدام به تخریب، سرقت و غارت اموال عمومی کرده و امنیت تهران را مخدوش کردند. در این میان رسانه‌‌های بیگانه مانند رادیو اسرائیل و بی‌بی‌سی و... اخبار این ماجرا را بازتاب می‌دادند. در نهایت این غائله با سخنرانی حکیمانه امام خامنه‌ای و متعاقب آن راه‌پیمایی باشکوه 23 تیر پایان یافت. 

 مرتضي دخيلي/۲۸ آذر ماه سال ۱۳۵۸ يک روز پس از آنکه عباس اميرانتظام، معاون سابق نخست‌وزير دولت موقت جمهوري اسلامي و سفير وقت ايران در سوئد، از استکهلم به تهران مراجعت کرد، به اتهام همکاري با سازمان جاسوسي آمريکا «سيا» بازداشت شد.
به نوشته‌ روزنامه‌ اطلاعات: «به دنبال افشاگري دانشجويان پيرو خط امام درباره عباس اميرانتظام و نقش وي در ايفاي رابطه بين ايران و آمريکا که در اخبار سراسري سيماي جمهوري نيز پخش شد، خبرگزاري پارس در تماس با يکي از دانشجويان پيرو خط امام کسب اطلاع کرد: انتظام از‌‌ همان اوايل انقلاب، نقش رابط بين ايران و آمريکا را برعهده داشته و اسنادي که به وسيله دانشجويان پيرو خط امام به دست آمده حاکي است که وي با توجه به داشتن چنين نقشي اظهار تمايل کرده است در کشور سوئد ظاهراً به عنوان سفير ادامه خدمت دهد و در حقيقت راحت‌تر بتواند نقش خود را در ارتباط با آمريکا ايفا کند.»
دانشجويان پيرو خط امام(ره) همچنين به خبرگزاري پارس گفتند که «اسناد و مدارک زيادي حاکي از ارتباط دائم عباس اميرانتظام با آمريکا به دست آمده است که به زودي در اختيار مطبوعات و رسانه‌هاي گروهي قرار خواهد گرفت.»
دو دانشجوی پيرو خط امام(ره) همزمان با بازداشت اميرانتظام در تلويزيون ظاهر شدند و اسنادي را مقابل دوربين خواندند که به گفته آنها نشان مي‌داد اميرانتظام در تلاش بوده است تا روابط خوبي ميان ايران و آمريکا برقرار کند. يکي از اين دانشجويان با اشاره به يکي از اين اسناد مي‌گويد: «در يکي از اسناد تفسيري درباره آقاي عباس اميرانتظام به چشم مي‌خورد به اين شرح که توصيف کاردار بروسن (لينگن) از اميرانتظام به عنوان يک شخص باهوش و نماينده بسيار ماهر دولت ايران در سخن گفتن کاملاً صحيح است. انتظام در حقيقت علاقه به ادامه‌ تماس با آمريکا دارد و به نظر مي‌رسد خالصانه مي‌کوشد تا دوباره روابط دوجانبه خوبي بين ايران و آمريکا برقرار کند. سفارت گفت‌وگو با اميرانتظام را در حد امکان ادامه خواهد داد.»
دانشجويان پيرو خط امام(ره) پس از بازداشت اميرانتظام هر روز در مصاحبه با رسانه‌ها اسنادي را عليه وي افشا مي‌کردند که به گفته‌ آنها در جريان تفتيش و تجسس سفارت آمريکا در تهران به دست آمده بود. آنان از جمله به سندي اشاره مي‌کردند که بر اساس آن آمريکايي‌ها براي تبادل اطلاعات با اميرانتظام اعلام آمادگي کرده بودند. به نوشته روزنامه اطلاعات در اين سند آمده است که «سيا از کاردار آمريکا در استکهلم مي‌خواهد که به انتظام اطلاع دهد که ما حاضريم تبادل اطلاعات بعد از دهم سپتامبر انجام شود. اين سند نشان‌دهنده آن است که اميرانتظام قبلاً تقاضاي چنين کاري، يعني تبادل اطلاعات را کرده که از طرف سيا اطلاع داده مي‌شود، حاضرند اين تبادل اطلاعات پس از دهم سپتامبر انجام گيرد.»
تسخيرکنندگان سفارت آمريکا مي‌گفتند؛ اميرانتظام مي‌خواست روابط ايران و آمريکا را بهبود ببخشد و سپس خود در سمت سفير ايران راهي آمريکا شود. سندي که به گفته‌ دانشجويان اين ادعا را ثابت مي‌کرد، گزارشي بود در سفارت آمريکا که در آن آمده بود: «اميرانتظام خوش‌بين بود که سفرش به سوئد باعث آن نخواهد بود که وظيفه‌اش به عنوان کانال ارتباطي بين ايران و آمريکا قطع شود. او مي‌گفت: ارتباط نيز ساده‌تر خواهد شد و در آنجا بهتر از تهران و واشنگتن مي‌توانيم حرف بزنيم. به علاوه او به طور منظم ماهي يک‌بار به ايران خواهد آمد. وقتي از او درباره تعيين سفير براي آمريکا سؤال شد، گفت که ممکن است يکي دو ماه طول بکشد و خوش‌بين بود که خودش نامزد اين پست شود.»
اميرانتظام که در زمان بازداشت ۴۷ ساله بود بيش از يک‌سال بعد از بازداشت در دادگاهي به اعدام محکوم شد؛ اما با تلاش‌هاي مهندس بازرگان، رئیس دولت موقت اين حکم به حبس ابد کاهش يافت.

 مهدي دنگچي/ پس از موشک باران رژيم صهيونيستي، عربستان سعودي و ديگر کشورهاي عربي در واکنش به مداخله نيروهاي ائتلاف بين‌المللي تحت رهبري آمريکا به جنگ کويت و عراق، شوراي امنيت سازمان ملل در قطعنامه 687 مصوب سه آوريل سال 1991، عراق را ملزم به تخريب و برچيده شدن «بي‌قيد و شرط» تمامي تسليحات کشتار جمعي، موشک‌هاي بالستيک و تأسيسات مرتبط با برد بيشتر از 150 کيلومتر خود تحت نظارت بين‌المللي کرد.
دو ماه بعد با پذيرش قطعنامه از سوی عراق کميسيون ويژه سازمان ملل (UNSCOM) با اختيارات بازرسي از هر تأسيسات، هر وسيله نقليه و هر نقطه از عراق تشکيل شد؛ به طوري که بازرسان سازمان ملل در موارد ثبت شده‌اي، حتي از وزارتخانه‌ها و هشت ساختمان نهاد رياست‌جمهوري عراق نيز بازرسي کردند.
از زمان آغاز بازرسي در ژوئن سال 1991 م، مأموران عراقي در مواردي مقابل درخواست بازرسان براي دسترسي به اسناد محرمانه يا تأسيسات حياتي و نظامي کشور مقاومت کردند؛ اما هر بار با تهديد شوراي امنيت به اقدام نظامي و اين واقعيت که رژيم عراق بازرسي‌ها را پذيرفته است، مجبور به اعطاي دسترسي به تيم بازرسي شد. شوراي امنيت در قطعنامه 715، روند بازرسي‌هاي عراق که توسط دبير کل سازمان ملل و رئیس آژانس بين‌المللي انرژي اتمي گزارش شده است را تأييد کرد.
در قطعنامه 949 شوراي امنيت از عراق خواسته شد در همکاري با کميسيون ويژه سازمان ملل نيروهاي نظامي خود را که به تازگی در جنوب اين کشور مستقر کرده بود، به محل‌هاي پیشین خود منتقل کنند. اين اولين‌بار بود که بازرسان سازمان ملل پاي خود را به تعيين و تکليف موقعيت نيروهاي نظامي عراق نيز باز کرده بودند.
در سال 1998م و پس از هفت سال بازرسي بي‌وقفه و بي‌قيد و شرط از هر نقطه مشکوک در عراق، همچنان تحريم‌هاي نفتي و مالي عراق پابرجا بود و اين امر تا جايي اعتراض حکومت عراق را برانگيخت که براي مدتي بازرسي‌ها و مذاکرات ميان کميسيون ويژه سازمان ملل و دولت عراق را ترک کرد. دولت عراق بازرسان را جاسوسان ايالت متحده خواند، ادعايي که از سوی اسکات ريتر، بازرس تسليحاتي سازمان ملل در عراق از سال‌های 1991 تا 1998 نيز تأييد شد.
اما در مقابل ايالات متحده و انگلستان به جاي وعده‌هاي خود، با استفاده از اطلاعات به دست آمده از بازرسي‌هاي UNSCOM درباره تأسيسات حياتي و نظامي عراق و با اطمينان از آنکه قاطبه تسليحات شيميايي و موشک‌هاي بالستيک دوربرد عراق در هفت سال گذشته منهدم شده‌اند، در عمليات چهار روزه روباه صحرا (Desert Fox) از 16 تا 19 دسامبر اقدام به بمباران هوايي بغداد، پايتخت عراق کرد. هدف اين عمليات، «انهدام ساختمان‌ها و تأسيسات نظامي و امنيتي که در پروسه ساخت، ذخيره‌سازي و نگهداري و استفاده از تسليحات کشتار جمعي دخيل بوده‌اند.» عنوان شد؛ اما در آن ساختمان‌هايي چون کاخ رياست‌جمهوري عراق نيز مورد هدف قرار گرفت.
نيروهاي اصلي درگير در عمليات روباه صحرا، رسته هوايي سوم ناو هواپيمابر «CVW3» و يازدهم «CVW11» بودند که از ناوهاي هواپيمابر «USS Enterprise» و «USS Carl Vinson» عمليات می‌کردند، همچنين اسکادران گشت چهارم، گروه هوايي اعزامي بیست‌‌وهشتم و واحدهاي زميني چون نیروهای لشکر چهارم تفنگداران نيز در اين عمليات شرکت داشت. 
بخش عمده اين عمليات، استفاده از موشک‌هاي کروز و مهمات هدايت‌شونده هواپايه عليه اهداف زميني بود. در شب دوم عمليات، 12 بمب‌افکن سنگين B52 با پرواز از پايگاه ديگو گارسيا در اقيانوس هند، اقدام به شليک 74 موشک کروز هواپايه به نقاط مختلف بغداد از جمله شش ساختمان کاخ رياست‌جمهوري عراق، وزارت دفاع و چندين پادگان گارد رياست‌جمهوري کردند. علاوه بر نيروي هوايي آمريکا، جنگنده‌هاي تورنادو نيروي‌هوايي انگلستان نيز شرکت داشتند و 15 درصد از سورتي‌هاي کل عمليات را به انجام رساندند.
سرانجام در 19 دسامبر، دولت ايالات متحده عمليات را موفقيت‌آميز اعلام و ادعا کرد 85 درصد اهداف عمليات مورد انهدام قرار گرفته‌اند، در چهار روز عمليات 600 سورتي بر فراز عراق انجام شد و 600 موشک هواپايه از جمله 90 موشک کروز هواپايه روي اهداف در عراق انداخته شد.
عراق بدون هرگونه تسليحات دوربرد و راهبردی که اکنون خود را در برابر حملات هوايي غرب بي‌دفاع مي‌ديد، به بازگشت رژيم بازرسي‌ها در ازاي برداشته شدن مشروط تحريم‌هاي نفتي در برنامه «نفت در برابر غذا» (برنامه‌اي که در آن دولت عراق تنها مي‌توانست از درآمدهاي نفتي براي خريد غذا، دارو و ديگر اقلام انسان‌دوستانه استفاده کند) تن داد و کميسيون جديدي با عنوان «کميسيون بازرسي و راستي آزمايي سازمان ملل (UNMOVIC) بازرسي‌هاي بي‌قيد و شرط و گسترده در عراق را ادامه داد.»
در سال 1991، کوفي عنان، دبير کل سازمان ملل به طور رسمی اذعان کرد؛ اسناد قانع‌کننده‌اي به دست آورده است که نشان مي‌دهد بازرسان تسليحاتي کميسيون ويژه سازمان ملل به طور مستقيم در ايجاد يک دستگاه جمع‌آوري اطلاعات و شنود براي سرويس جاسوسي ايالات متحده نقش داشته‌اند. در اين اسناد آمده است که با عملياتي در سيا موسوم به Shake tree، تجهيزاتي در مقر فرماندهي کميسيون ويژه سازمان ملل در بغداد براي شنود ارتباطات مخابراتي کاخ رياست‌جمهوري صدام حسين تعبيه شده بود.


از طرفی شهید مفتح نه از جانب حوزه حمایت می‌شد و نه در دانشگاه آغوش بازی برای پذیرش ایشان بود. حوزه کاملاً ایشان را سرزنش می‌کرد و می‌گفتند که دنبال پست هستی؟ دنبال مال دنیا هستی؟ در دانشگاه چه کار می‌کنی؟ جالب است برخی افراد، شهید مفتح را به این بهانه که از دین خارج شده، طرد کردند تا جایی که ایشان می‌گفت؛ استکان من را آب می‌کشیدند. این فشار روانی سنگین از طرف حوزه بر روی ایشان بوده است.
از طرف دیگر در دانشگاه آغوش بازی برای پذیرش ایشان نبود؛ چرا که وی را به خاطر لباس روحانیت استهزا می‌کردند. شهید مفتح اصرار داشتند با لباس روحانیت سر کلاس دانشگاه حاضر شوند، با این هدف که بگویند این روحانی است، این آخوند است، آن‌طور که فکر می‌کنید یک آخوند فقط دنبال بحث نجاست و طهارت است، این‌طور نیست. ایشان تعریف می‌کردند؛ وقتی  وارد کلاس می‌شدم، صلوات می‌فرستادند و استهزا می‌کردند. در زمان استادی هم ایشان می‌گفت؛ اولین جلسه‌ای که در مقام استاد وارد کلاس شدم همه تعجب کردند که یک روحانی! قرار است به آنها درس بدهد. (خاطره از محمدصادق مفتح، فرزند شهید)

 حميدرضا ميري/ روز موعود برای حمله به پایگاه الولید فرا رسيد و فرماندهي يکي از دسته‌هاي 4 فروندي فانتوم‌ها به سرهنگ فرج‌الله برات‌پور و فرماندهي دسته ديگر نيز به سرهنگ فرهادپور واگذار شده و جنگنده‌هاي ارتش پس از اقامه نماز در قالب دو دسته چهار فروندي به پرواز درآمده و طبق طرح عملياتي،‌ در سکوت راديويي کامل به ‌سوي درياچه اروميه حرکت مي‌کنند.
دو فروند جنگنده ذخیره اف 4 نيز همراه با جنگنده‌هاي عمليات‌کننده به پرواز درآمده و به ‌سوي درياچه اروميه مي‌روند. 20 دقيقه بعد، اولين مرحله از سوخت‌گيري به وسیله تانکرهاي سوخت‌رسان 747 نيروي هوايي در حوالي درياچه اروميه انجام مي‌شود و دو فانتوم ذخيره به پايگاه بازگشته و هشت فانتوم عمليات‌کننده به ‌سوي مرز حرکت مي‌کنند.
در همين حين، دو فروند جنگنده اف 5 از پايگاه هوايي تبريز به پرواز درآمده و به ‌سوي پالايشگاه کرکوک می‌رود و بلافاصله با عبور از مرز، خود را به پالايشگاه رسانده، آن را بمباران مي‌کنند.
ارتش عراق متوجه حضور جنگنده‌هاي فانتوم ايراني در خط مرزي ترکيه و عراق مي‌شود؛ اما به اشتباه افتاده و فکر مي‌کند اين جنگنده‌ها به ارتش ترکيه تعلق دارند. لحظاتي بعد، جنگنده‌هاي اف 4 نيروي هوايي ايران با عبور از فراز شهر مرزي زاخو در مرز ترکيه و عراق و با کاهش ارتفاع براي مخفي شدن از ديد رادارهاي عراقي، وارد خاک عراق شدند.
پس از ورود هشت فانتوم ايراني به خاک عراق و پيشروي در عمق اين کشور، تانکرهاي سوخت‌رسان 707 که از مسير بين‌المللي خارج شده بودند، خود را به نقطه‌اي از پيش تعيين شده رساندند. فانتوم‌ها در آسمان  منتهي‌اليه شمال غرب عراق و در 90 مايلي پايگاه‌هاي الوليد (اچ 3) دومين مرحله از سوخت‌گيري هوايي را در ارتفاع 20 هزار پايي انجام داده و بلافاصله با کاهش ارتفاع، به مسير ادامه مي‌دهند.
در ميانه راه، يک فروند جنگنده از دسته پروازي 1 و يک فروند نيز از دسته پروازی 2 جدا شده و دسته سوم پروازي را ايجاد مي‌کنند. ساعت حدود 9 صبح جنگنده‌هاي ايراني خود را به نزديکي پايگاه‌هاي سه‌گانه اچ 3 رساندند. گروه اول متشکل از سه فروند جنگنده بمب‌افکن اف 4 به ‌فرماندهي سرهنگ فرهادپور به اولين پايگاه حمله و آنجا را بمباران مي‌کنند. سپس گروه دوم که متشکل از دو فروند جنگنده بمب‌افکن اف 4 بود، به پايگاه دوم حمله‌ور شده و آنجا را نابود مي‌کنند.
سرهنگ برات‌پور، فرمانده دسته پروازي سوم و فرمانده سه فروند جنگنده اف 4، عملکرد جنگنده‌ها در انهدام دو پايگاه اول را بررسي می‌کند و متوجه مي‌شود پايگاه سوم از استحکامات، استتار و پدافند بسيار بهتري برخوردار است؛ از این رو تصميم مي‌گيرد برخلاف طرح عملياتي، از ناحيه ديگري پايگاه را بمباران کند. سرهنگ برات‌پور به جنگنده‌ها فرمان تغيير مسير حرکت به‌سوي پايگاه را داده و جنگنده‌ها بلافاصله به‌ سمت ديگري تغيير مسير می‌دهد و خود را به پايگاه رسانده و در حالي که نيروهاي عراقي غافلگير شده بودند، فانتوم‌هاي ايراني شيرجه رفته،‌ همه بمب‌هاي خود را روي پايگاه مي‌ريزند. نقل شده است، جنگنده‌هاي ايراني در حمله به پايگاه سوم براي اصابت دقيق بمب‌ها به اهداف، به‌ قدري پايين آمده بودند که پس از رهاسازي بمب‌ها، آتش ناشي از انفجار بمب‌ها به خود جنگنده‌ها نيز رسيده بود. با اتمام عمليات و آغاز حرکت جنگنده‌هاي ايراني به سوي کشور، ارتش عراق به تعداد زيادي از جنگنده‌هاي عراقي دستور پرواز داده و مقرر مي‌شود جنگنده‌هاي عراقي اجازه ندهند فانتوم‌هاي ايراني به کشور بازگردند؛ اما عمليات تعقيب و گريز بي‌نتيجه مي‌ماند و جنگنده‌هاي عراقي با وجود اينکه در ديد جنگنده‌هاي ايراني بودند، نمي‌توانند فانتوم‌ها را رهگيري کرده و با آنها درگير شوند. چهارمين مرحله از سوخت‌گيري هوايي بلافاصله در آسمان ايران انجام مي‌شود و جنگنده‌ها به ‌سوي پايگاه همدان رفته، دقايقي بعد در اين پايگاه به زمين مي‌نشينند.
عمليات حمله به اچ 3 به‌زعم بسياري از کارشناسان نظامي، يکي از بي‌نظيرترين و دقيق‌ترين عمليات‌هاي هوايي جهان است که در آن، خلبانان ايراني با حدود پنج ساعت پرواز، چهار بار سوخت‌گيري هوايي و طي مسافتي بالغ بر 1000 کيلومتر در سکوت مطلق راديويي، عملياتي تاريخ‌ساز انجام دادند.