مروري بر ماجراي استعفاي وزير فرهنگ دولت اصلاحات حسين معيني/ در 26 آذرماه 1379 بود که عطاءالله مهاجراني، وزير جنجالي و پرحاشيه کابينه دولت سيدمحمد خاتمي از سمت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي استعفا داد. فرآيند انتخاب وي در جایگاه عضوي از کابينه اصلاحات و حواشي ايجاد شده از عملکرد وي در جايگاه متولي فرهنگ در قوه مجريه، يکي از مناقشات مهم سالهاي پاياني دهه 1370 است.
عطاءالله مهاجراني، در مردادماه سال 1333 در روستاي مهاجران از توابع شازند در استان مرکزي متولد شد. تحصيلات عالي خود را در رشته تاريخ در دانشگاههاي اصفهان (کارشناسي، 1352)، شيراز (کارشناسي ارشد، 1356) و تهران (دکترا، 1375) پي گرفت. همسر وي دکتر جميله کديور (نماينده مجلس ششم) است و صاحب چهار فرزند (دو دختر و دو پسر) ميباشد.
در نخستين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي در سمت نماينده مردم شيراز راهي مجلس شد. پس از اتمام دوره مجلس، يك سال رايزن فرهنگي ايران در پاكستان (سال 64ـ63) بود و از سال 64 تا 68 در سمت معاون حقوقي و پارلماني نخستوزير مشغول بود.
وی فعاليتهاي مطبوعاتی خود را از دهه 60 با روزنامه اطلاعات آغاز کرد. سردبيري فصلنامه راهبرد (از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۵)، مدير مسئولي هفتهنامه بهمن (از سال ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۵) و مديرمسئولي ماهنامه گزارش (از سال ۱۳۸۱) نيز در سابقه فعاليتهاي مطبوعاتي او به چشم ميخورد و مدتي هم عضو هیئت امناي بنياد فارابي و شوراي عالي خبرگزاري جمهوري اسلامي بود.
در دوران سازندگي نيز در سمت مشاور و معاون حقوقي و پارلماني رئيسجمهور نقش آفرید. در همين دوران در ارديبهشت سال 1369 بود که مقالهاي با عنوان «مذاکره مستقیم» نوشت و خواستار مذاکره مستقيم ایران با آمريکا شد. اين نوشته واکنشهاي اقشار مختلف جامعه را به همراه داشت و از آن به بعد بود که نام مهاجراني به عنوان يکي از شخصیتهای طرفدار آمريکا در محافل بر سر زبانها افتاد.
وي از نزديکان و ارادتمندان رئیسجمهور دولت سازندگي بود، به نحوي که در دومين دوره رياستجمهوري آقاي هاشميرفسنجاني طي مصاحبهاي با روزنامه انگليسيزبان ايراننيوز در هشتم آبان ۱۳۷۳ اظهار داشت: «اگر امکان تغيير در قانون اساسي وجود داشته باشد، آقاي هاشمي شايستهترين فرد براي احراز اين مسئوليت است. آقاي هاشميرفسنجاني دو ويژگي اميرکبير و مدرس را با هم دارند.»
مهاجرانی در شکلگيري حزب دولت ساخت کارگزاران سازندگي در سال 1374 نقش کليدي داشت. وی عضو شوراي مؤسس معرفي شد. با حمايت حزب کارگزاران از نامزدي سيدمحمد خاتمي در انتخابات دوم خرداد 1376 و انتخاب وي به مقام رئيسجمهور دولت هفتم، عطاءالله مهاجراني فرصت يافت تا برای سمت وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي انتخاب شود.
در اين دوران سياست تساهل و تسامحي که مهاجراني در حوزه فرهنگ پيش گرفت، موجب شد تا بيبندوباري و اباحيگري در جامعه افزايش یابد و سياستهاي فرهنگي خاتمي در دوران سازندگي اين بار با شدتي بيشتر در دوران دوم خرداد پيگيري شود و همين مسئله بود که اعتراضات اجتماعي شديدي را به همراه داشت.
در سال ۱۳۷۸ حدود ۳۱ نفر از نمايندگان مجلس پنجم مهاجراني را استيضاح کردند، اما وي مجدداً توانست رأي اعتماد نمايندگان مجلس را بگيرد. از مجموع 263 نماينده حاضر در روز رأیگيري، 152 نفر رأی به بقاي مهاجراني دادند و تنها 121 رأی به استيضاح وي تعلق گرفت.
در همين سال شاهد تحصن عظيم علما و طلاب حوزه علميه قم عليه سياستهاي فرهنگي دولت بود. مهاجراني در جایگاه وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در نوك پيكان انتقادات قرار گرفته بود، به طوری که حضرت آیتالله جواديآملي با حضور در مسجد اعظم قم در جمع طلاب به شدت از وی انتقاد كرد.
در جريان تحصن گروهي از طلاب و روحانيون قم در اعتراض به كاريكاتور نيكآهنگ كوثر در روزنامه آزاد، آيتالله جواديآملي نيز به جمع علماي حامي تحصن پيوست و در سخنراني خود سياستهاي فرهنگي دولت خاتمي و وزير ارشاد او عطاءالله مهاجراني را به باد انتقاد گرفت. موضعگيري تند آيتالله جوادي عليه سياست فرهنگي دولت اصلاحات با واكنش تند مهاجراني مواجه شد و نخستين سكاندار فرهنگي دولت خاتمي از انتقادات تند وي عليه عملكرد خود به شدت گله كرده و به او و ساير علما و روحانيون حاضر در تحصن توهين روا داشت.
اما متأسفانه گوش شنوايي براي شنيدن اين اعتراضات وجود نداشت و مشي ليبرال مهاجراني و همراهانش در وزارت فرهنگ، روز به روز فضاي فرهنگ را به سمتي برد که افزايش اعتراضات اقشار ارزشي و نيروهاي انقلابي را به همراه داشت. عملکرد ليبراليستي مهاجراني تا آنجا بود که رهبر معظم انقلاب در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي در آذر ماه ۱۳۷۸ در اعتراض به عملکرد وي اعلام داشتند:
«من از وزارت ارشاد توقّع دارم. البته آقاي «مهاجراني»ـ ظاهراًـ نيستند و خودشان را راحت کردند از اينکه بيايند و حرفهاي ما را بشنوند! بههرحال، فرق نميکند؛ چه ايشان باشند، چه نباشند، من اعتراضم اين استـ اين اعتراض را بارها هم گفتهام، الان هم در جمع شما ميگويمـ وزارت ارشاد در اين دو سالي که ايشان در رأس اين کار هستند، هيچ کار اسلامي بهعنوان اسلامي ارائه نداد!
اين اوّلين اعتراض من است. فرض کنيد من خودم در مورد صداوسيما، کمتر هفتهاي است که اعتراضي و اوقات تلخياي نداشته باشم و پيغام تندي ندهم؛ اما صداوسيما کارهاي زيادي را به عنوان کار اسلامي انجام داده، برنامههاي اسلامي و برنامههاي هنري اسلامي درست کرده و برنامههاي گزارشي و علمي داشته است.
اگر اشتباه و خطا و تخلّف دارد، از آن طرف هم تلاش و کار دارد. من سؤالم اين است که وزارت ارشاد، چند کتاب براي تقويت تفکّر اسلامي به وجود آورده، چند تا فيلم براي تقويت مباني فکري اسلامي و انقلابي ساخته و چند تئاتر مناسب داشته است؟ الان مرتّب در اين سالنهاي وابسته به وزارت ارشاد، نمايش و تئاترهايي اجرا ميشود؛ بعضيهايش صددرصد ضدّ دين و ضدّ انقلاب است! کساني رفتند، ديدند و آمدند به من گزارش دادند. خوب؛ حالا اگر در کنار دو، سه نمونه تئاتر از اين گونه نمونهها، پنج شش نمونه هم به ما نشان ميدادند که ما اين تئاتر را بهوجود آورديم، يا اين فيلم را اجرا کرديم که مبلّغ اسلام است، من هيچ اعتراضي نميکردم. ميگفتم بالاخره: «خلطوا عملاً صالحا و آخر سيئا، عسیالله ان يتوب عليهم» (توبه/ 32) اما اين طور نيست؛ هرچه هست، از آن طرف است! اين اعتراض من است. من از رفتار وزارت ارشاد، راضي نيستم.
فرض کنيد در مورد کتابهاي رمان، بنده هميشه اهل رمان خواندن بودم؛ امروز هم با رمان بيارتباط نيستم و از دنياي رمان خبر دارم که چه خبر است. امروز فاسدترين رمانها منتشر ميشود! البته اين سه چهار ماه اخير، تا حدودي توقّف شدـ ظاهراً بهخاطر همين حملات مجلس و اعتراضهاي اين طرف و آن طرف، اين کار انجام شدـ خوب؛ وزارت ارشاد، دستاندرکار چند کتاب رمان شده و پول و امکانات به افرادي که آماده هستند، داده استـ مسلّم هم داريمـ که بنشينند و يک رمان انقلابي، يا چند رمان راجع به جنگ بنويسند؟ چند تا از اين کارها کردند؟! اين سؤال ماست ديگر. مگر وظيفه وزارت ارشاد، غير از اين است. وزارت ارشاد اسلامي براي اين است که اسلام را ترويج کند!» (23/9/1378)
سرانجام مهاجراني که در روز انتخاب نيز کمترين رأی را از نمايندگان مردم در مجلس پنجم کسب کرده بود و يک بار نيز در ميانه راه با استيضاح ايشان مواجه شده بود، پیش از اينکه دوره چهار سالهاش به اتمام برسد، بعد از اوج گرفتن اعتراضات مردمي و در رأس آنها علما و مراجع عظام تقليد، مجبور شد تا هفت ماه مانده به انتخابات ریاستجمهوری هشتم، در آذر ماه سال 1379 از سمت خود استعفا دهد. در نامه استعفای وی آمده است:
«به دلیل شرایط و مقتضیاتی که در قلمرو فرهنگ و هنر و اندیشه شکل گرفته است، ادامه مسئولیت در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را میسر و به مصلحت نمیدانم و امیدوارم با درخواست استعفای این جانب موافقت فرمایید. تلاش اینجانب و همگی همکاران متعهد و توانایم در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بر این بوده است که متناسب با برنامه دولت جنابعالی در مسیر ارتقای فرهنگ و اندیشه و اعتلای ایران اسلامی انجام وظیفه نماییم. بدون تردید، نارسایی و کاستی در کار و تلاش ما کم نبوده است و نتوانستهایم چنانکه شایسته شأن و منزلت ملت سربلند و قدرشناس ایران اسلامی و هنرمندان و نویسندگان و همگی اصحاب عرصه فرهنگ و هنر و اندیشه بوده است، توفیق یابیم.»
مهاجراني چند سالي را نيز در مرکز گفتوگوی تمدنها گذراند و در همين ايام بود که درگير برخي مسائل اخلاقي و خانوادگي شد که زمينه خروج وي از کشور را فراهم آورد. وي در سال 1383 به دليل اوج گرفتن مسئله رسيدگي به شکايت زناني که مدعي بودند به عقد مهاجراني درآمدهاند! مجبور شد کشور را براي هميشه ترک کند و چند سالي به دور از سياست و در سکوت روزگار بگذراند. اما آغاز انتخابات دهم رياستجمهوري و حمايت رسمي وي از نامزدي مهدي کروبي، سرآغاز فعاليت مجدد وي در عرصه سياست و اين بار از جايگاه اپوزيسيون نظام اسلامي بود.