محمد نوری/ در یک نگاه کلان اقتصادی، اگر کشوری بخواهد در مسیر توسعه و پیشرفت قرار گیرد و اقتصاد خود را مقاوم کند تا در برابر تکانههای شدید اقتصادِ جهانی دچار چالش نشده و از هم نپاشد، باید در دو حوزه اقدام متناسب با وضعیت خود داشته باشد و دو اصل اساسی را ملاک عمل خود برای مقاومسازی بنیان اقتصاد قرار دهد؛ یکی از این اصول موضوع تولید است و دیگری مصرف.
برنامهریزی و سیاستگذاری در امر تولید بیشتر به دولتمردان بازمیگردد و مصرف و امور مربوط به آن بیشتر در حوزه مردم که مصرفکننده تولیدات هستند، تعریف میشود. با این مقدمه مختصر میتوان به این نتیجه رسید که اگر در کشوری موضوع تولید و مصرف در سطح دولتمردان و مردم خوب مدیریت و سیاستگذاری شود، میتوان انتظار اقتصاد رشدیافته و مقاومی را در آن کشور داشت.
با این توصیف، پرسشی که در این باره مطرح میشود اینکه؛ آیا با این استدلال (مدیریت تولید و مصرف) نمونهای در جهان وجود دارد که توانسته باشد اقتصادی رشدیافته و مقاوم در مقابل نوسانات اقتصادی جهان برای خود فراهم کند؟
در پاسخ به این پرسش میتوان ادعا کرد یکی از کشورهایی که در دهههای اخیر به رکن اساسی تولید ملی خود در مسیر پیشرفت و مقاومسازی توجه داشته و حجم بالایی از برنامههای اقتصادی و فرهنگیاش را بر مدار تقویت تولید ملی تنظیم کرده و در کنار آن مصرف داخلی خود را نیز به نحو شایسته مدیریت کرده، کشور چین است.
چین در سال 2050 یکهتاز
عرصه اقتصاد جهان
چین کشوری است که ارزش تولیدات آن در نیم قرن گذشته، یعنی در سال 1960 تنها 10 درصد کشور آمریکا بوده است، این در حالی است که هماکنون و با وجود رکود جهانی حدود 14 درصد از کل صادرات جهان را به خود اختصاص داده است. این کشور در حال حاضر و با توجه به یک معیار که در محاسبات اقتصادی مورد استفاده قرار میگیرد، اقتصاد اول جهان و مبتنی بر معیاری دیگر اقتصاد دوم جهان است. اگر تولید ملی چین را با معیار ارزش تولید ملی بر مبنای دلار آمریکا محاسبه کنیم، چین با حدود 11 هزار میلیارد دلار در رتبه دوم جهان است و بر مبنای دلار برابری قدرت خرید (PPP)، این کشور با حدود 5/19 هزار میلیارد دلار تولید در صدر کشورهای جهان قرار گرفته است.
این کشور از زمان اصلاحات اقتصادی 1979 به بعد به طور متوسط نرخ رشدی حدود 9 درصد را تجربه کرده است. این میزان گاهی به 16 درصد در سال نیز رسیده است. پیشبینی میشود این کشور در سال 2050 با حدود 60 هزار میلیار دلار (PPP) تولید داخلی، اقتصاد اول جهان با فاصله زیاد از اقتصادهای بعدی (یک و نیم برابر اقتصاد آمریکا) باشد.
چرایی رشد پرشتاب
اقتصاد چین
اما آنچه سبب شد، چین فقیر و عقبمانده به چین پیشرفته امروزی تبدیل شود، به طوری که محصولات تولیدی آن به سراسر جهان از آمریکا تا اروپا، آسیا و آفریقا صادر میشود، سیاستهایی است که ضمن آن از تولید ملی حمایت شده و مصرف تولیدات مدیریت شده است. پشتیبانی از تولید ملی و تقویت آن از سوی دولتمردان چینی و مدیریت مصرف در داخل کشور را میتوان اصلیترین عوامل مقاوم شدن اقتصاد چین دانست؛ عواملی که موارد مشابه و حتی دقیقتر از آن در سیاستهای ابلاغی اقتصاد مقاومتی از سوی رهبر حکیم انقلاب آمده است.
با اصلاحات اقتصادی که در اواخر دهه 1970 میلادی در چین اتفاق افتاد، فرایند توسعه اقتصادی چین مسیری جدید را تجربه کرد. در این مسیر، استفاده بهینه از ظرفیتهای درونی مقدمهای شد برای بهرهبرداری مناسب از فرصتهای بینالمللی. به این ترتیب نظامی اقتصادی شکل گرفت که براساس ویژگیهای بومی کشور چین ایجاد شده، سابقه مشابهی در جهان برای آن وجود نداشت. این نظام متضمن برنامهها و اقداماتی در سطح حاکمیتی و مردمی بود که در نهایت سبب تقویت تولیدات چینی شد.
10 سال مذاکره
برای تقویت اقتصاد ملی
برخی معتقدند که یکی از عوامل اصلی پیشرفت اقتصادی در چین باز شدن درهای این کشور به روی اقتصاد جهانی بود؛ اما واقعیت این است که با تدابیر درست دولتمردان چینی، حضور این کشور در عرصه بینالمللی و جهانی حضوری کاملاً هوشمندانه، برنامهریزی شده و بموقع بوده است. دولتمردان چینی زمانی درخواست خود را برای ورود به سازمان تجارت جهانی (WTO) ارائه کردند که تولید ملی چین نسبت به دهههای پیشتر، رشد چشمگیری یافته بود. از سوی دیگر سیاستمداران اقتصادی چین برای اینکه کشورشان به بازار مصرف تولیدات دیگر کشورها تبدیل نشود، مذاکراتی 10 ساله را با کشورهای عضو این سازمان آغاز کردند تا ورودشان به این سازمان کمکی برای تقویت اقتصاد ملی کشورشان باشد.
به یقین میتوان ادعا کرد پیشرفت اقتصادی چین ناشی از الگویی بومی بر مبنای ظرفیتهای درونی و متناسب با فرهنگ و ساختار اقتصادی و اجتماعیاش بوده است، نه سیاستهای سازمانها و نهادهای بینالمللی نظیر سازمان تجارت جهانی، برای نمونه چین هرگز سیاست آزادسازی اقتصادی اعم از تجارت خارجی کاملاً آزاد و آزاد گذاشتن قیمتها را آنگونه که صندوق بینالمللی پول میخواست، اجرا نکرد.
نقش محوری مردم چین
در توسعه اقتصادی
در کنار برنامهریزی و سیاستگذاری دولتمردان چین برای تقویت تولید ملی، نوع نگاه مردم چین به اقتصاد و عملکرد آنها نیز عامل مهمی در راستای پیشرفت و توسعه اقتصادی این کشور محسوب میشود. فرهنگ مصرفی مردم چین نیز همراستا با برنامههای دولتمردان برای تقویت تولید ملی عمل میکند. مردم چین نسبت به مصرف تولیدات داخلی کشور خود تعصب خاصی دارند و مصرف کالای خارجی را تقبیح میکنند. در کنار این فرهنگ مصرفی، مردم چین اهل صرفهجویی بوده و اسراف نمیکنند. حتی در سالهای اخیر که آنها صاحب یکی از بزرگترین و پیشرفتهترین اقتصادهای جهان شدهاند، باز هم فرهنگ صحیح مصرف را فراموش نکردهاند. مصرف تولیدات داخلی و دوری از اسراف برای دستیابی به یک اقتصاد مقاوم از اهم واجبات است که لزوم توجه به آن در بین مردم کشور ما به شدت احساس میشود.
اگر بخواهیم راهی که دولتمردان چینی برای مقاومسازی اقتصاد خود طی کردهاند را ملاک عمل قرار دهیم، چارهای نیست جز آنکه در دو حوزه، اقدام و عمل مناسبی داشته باشیم؛ اول اینکه دولتمردان و سیاستگذاران عرصه اقتصادی کشور نسبت به حمایت از تولید ملی، که همان شاخصه کلیدی در اقتصاد مقاومتی است، تعصب داشته باشند و از تضعیف آن به هر نحو جلوگیری کنند و از سوی دیگر مردم نسبت به مصرف تولیدات داخلی متعصب باشند و با خرید و حمایت از کالاهای داخلی، بستر را برای تبدیل شدن به قدرت اقتصادی در عرصه بینالمللی ایجاد و حفظ کنند.