دادگاه بحرین در ادامه دستورهای رژیم آل‌خلیفه برای سرکوب مخالفان خود، با متهم کردن 11 شهروند بحرینی به انجام اقدامات تروریستی، تابعیت آنها را لغو کرد. دادگاه بحرین این افراد را به استفاده از سلاح و ساخت مواد منفجره و آموزش استفاده از سلاح به منظور «انجام حملات تروریستی» متهم کرده است. رژیم آل‌خلیفه حتی تابعیت «شیخ‌عیسی قاسم» رهبر معنوی شیعیان بحرین را به اتهام اقدام علیه این رژیم لغو کرده و وی را در بازداشت خانگی نگه داشته كه با اعتراض گسترده مردمي همراه شده است.

 قاسم غفوری/ اواخر سال 2010 در تونس جوانی به نام «محمدبوعزیزی» اقدام به خودسوزی کرد. شاید کمتر کسی گمان می‌کرد این اقدام زمینه‌ساز تحولاتی بزرگ در تونس و بسیاری از کشورهای عربی شود. تحولاتی که با نام‌های بیداری اسلامی، بهار عربی، بیداری عربی، بیداری ملت‌ها، دگرگونی در غرب آسیا و شمال آفریقا شناخته شده است. سرنگونی بن‌علی در تونس، مبارک در مصر، قذافی در لیبی، عبدالله‌صالح در یمن در کنار حرکت‌های گسترده مردمی در مراکش، بحرین و عربستان زمینه‌ساز تحولات پرشتابی در کشورهای عربی و حتی صحنه جهانی شد. شروع این حرکت‌ها در حالی هفتمین سالگرد خود را سپری می‌کند که بررسی کارنامه مذکور بیان‌کننده فراز و فرودهای بسیاری است که می‌تواند چراغ راهی برای آینده تحولات باشد. 
این تحولات از دو منظر تبیین می‌شود. بخشی از این فرایند برگرفته از صحنه داخلی هر یک از این کشورها است. در تونس به منزله محور اصلی این تحرکات تا حدودی اوضاع مناسب‌تر از دیگر کشورها بوده است؛ به‌گونه‌ای که دولت و پارلمان این کشور بر اساس اصل مشارکت همگانی شکل گرفته و تا حدودی جریان‌های سیاسی توانسته‌اند چارچوب سیاسی و امنیتی را محقق کنند؛ اما نکته مهم آنکه نبود روند نظارتی در پیگیری اهداف قیام مردمی موجب شده است برخی تحولات به دوران بن‌علی یا همان دوران دخالت‌های خارجی در تونس بازگردد. اعلام مصونیت و حتی ایجاد شرایط برای حضور دوباره نزدیکان بن‌علی در ساختار قدرت و از سوی دیگر حرکت در مسیر روابط با رژیم صهیونیستی و وابستگی به غرب از جمله این رفتارها است. با اوج‌گیری مسئله قدس پس از اعلام پایتختی آن برای رژیم صهیونیستی از سوی ترامپ اعتراض‌های مردمی گسترده‌ای در تونس علیه روابط با این رژیم آغاز شده که خود نشان‌دهنده اراده ملی در مسیر بیداری اسلامی است. 
در مصر نیز در حالی مبارک سرنگون شد که حکومت مرسی و جریان اخوان بر استمرار بحران‌های کشور دامن زده و در نهایت در سال 2013 ارتش با کودتا قدرت را در دست گرفته و السیسی فرمانده ارتش در مسند ریاست‌جمهوری قرار گرفت. اکنون مصر هر چند دچار اعتراض‌های مردمی چندانی نیست؛ اما بحران‌های امنیتی از جمله در صحرای سینا چالش‌هایی را برای این کشور ایجاد کرده است. السیسی در پرتو سیاست پاندولی بازی حساسی را میان شرق، یعنی روسیه و چین و غرب، یعنی اروپا و آمریکا آغاز کرده و سعی دارد به تأمین منافع داخلی و حضور در معادلات منطقه بپردازد. رفتاری که نوعی پارادوکس را در سیاست‌هایش ایجاد کرده؛ چرا که برای نمونه از یک سو تحت روابط با روسیه به سمت سوریه گرایش یافته است؛ در حالی که در قالب روابط با غرب و کشورهای عربی همچون عربستان باید راه دوری از سوریه را برود. 
در لیبی پس از حذف معمر قذافی با وجود وعده‌های گسترده غرب برای حل بحران لیبی، در نهایت این کشور نه تنها روی آرامش ندیده؛ بلکه گرفتار جنگ داخلی شده و عملاً لیبی به چندین منطقه تقسیم شده است. هر چند اکنون غرب شعار حمایت از افرادی همچون خلیفه حفتر و دولت ملی را سر می‌دهد؛ اما در عمل لیبی در حال سوختن در آتشی است که غرب و برخی کشورهای عربی برای منافع خود به پا کرده‌اند. 
در بحرین نیز مردم با تکیه بر اصل وحدت و رهنمودهای مرجعیت دینی با محوریت آیت‌الله شیخ‌عیسی‌قاسم قیامی سراسری را رقم زدند و تا به امروز توانسته‌اند در حرکتی مسالمت‌آمیز آن را ادامه دهند. هر چند آل‌خلیفه سیاست تبعید و کشتار را اجرا و حتی علمای دینی همچون شیخ‌علی‌سلمان را بازداشت و آیت‌الله شیخ‌عیسی‌قاسم را بازداشت خانگی کرده و با ادعای دخالت ایران سعی در پنهان‌سازی ماهیت مردمی قیام بحرین دارد؛ اما حرکت رو به جلوی ملت بحرین همچنان ادامه دارد. 
در یمن نیز در حالی سال 2011 مردم عبدالله صالح را سرنگون کردند که اقدامات منصور هادی، جانشین وی موجب شد ملت با آسیب‌شناسی اشتباهات گذشته در سال 2014 دور جدید قیام را آغاز کند که نتیجه آن تحقق توافق‌نامه صلح و مشارکت شد. حرکت مردمی یمن برای استقلال و آزادی واقعی موجب شد دشمنان این سرزمین با محوریت سعودی‌ـ آمریکایی سیاست بحران‌سازی در این کشور را در پیش گیرند که نتیجه نهایی آن تجاوز گسترده ائتلاف سعودی‌ـ آمریکایی به یمن از فروردین 1394 بوده که تا به امروز ادامه دارد. در نقطه مقابل با وجود جنایت‌ها و کشتارهای گسترده ائتلاف مذکور ملت یمن در کنار مقاومت در برابر متجاوزان توان نظامی خود را تقویت کردند و توانستند موشک‌های دوربردی بسازند که عربستان و امارات را هدف قرار داده و توازن قوا را تغییر دهند. 
در عربستان نیز حرکت مردمی با سرکوب‌گری گسترده همراه بود و حتی سعودی اقدام به اعدام شیخ‌باقر النمر از علمای بزرگ جهان اسلام کرد. به توپ بستن و نابودسازی منطقه عوامیه از جمله اقدامات سعودی است. با همه این تفاسیر، سعودی نتوانسته است در برابر ایستادگی مردم مقاومت کند و در نهایت به برخی اصلاحات اجتماعی و تغییر برخی قوانین روی آورده که برخی آزادی‌ها برای زنان نمودی از آن است. هر چند ادعا می‌شود این آزادی‌ها برگرفته از سیاست‌های بن‌سلمان برای رسیدن به قدرت است؛ اما باید دانست که همین رویکرد بن‌سلمان نشئت گرفته از ناتوانی سعودی در برابر مطالبات مردمی است که از روی اجبار آنها را به امتیازدهی وادار کرده است. 
به هر ترتیب، در جمع‌بندی تحولات کشورهای مذکور می‌توان گفت در طول این هفت سال، کشورهایی مانند بحرین و یمن که حرکت در مسیر مقاومت را در پیش گرفته‌اند، توانسته‌اند گام‌های بسیاری برای رسیدن به استقلال و آزادی واقعی بردارند و کشورهایی، مانند لیبی، مصر و تونس که چشم به بیرون از مرزها یعنی غرب و برخی کشورهای عربی نظیر عربستان داشته‌اند، نتوانسته‌اند به اهداف خود دست یابند و مسیر حرکت بیداری اسلامی آنان با انحرافاتی همراه شده است؛ به‌گونه‌ای که غرب تلاش کرده است این روند را نشانه شکست بیداری اسلامی یاد بداند و چنان نشان دهد که بیداری اسلامی نابود شده و دیگر ملت‌ها نباید به دنبال اسلام و اجرای آن باشند، حال آنکه تحولات بحرین و یمن نشان می‌دهد بیداری اسلامی پویایی و توان بالایی برای تحقق اصل آزادی و استقلال واقعی ملت‌ها دارد و با حرکت صحیح در این مسیر می‌توان به اهداف بزرگی دست یافت.

  رضا اشرفي/ ورود آمريكا به جنگ جهاني دوم و شكست ائتلاف متحد، براي كشورهاي اروپايي چند مشكل بنيادي ايجاد كرد. اول اينكه، اروپا به دو قسمت شرقي و غربي تقسيم شد و دست‌كم به شكل فيزيكي تا فروپاشي اتحاد جماهير شوروي ادامه پيدا كرد. دوم اينكه، كشورهايي كه با طرح مارشال، از آمريكا كمك گرفتند، زير يوغ قدرت آن رفتند كه هنوز نتوانسته‌اند خود را رها کنند. سوم اينكه، نقش تأثیرگذار آنها به منزله قدرت‌هاي برتر جهان افول كرد و عملاً به قدرت‌هاي درجه دو تقسيم شدند. 
حدود هفتاد سال است كه سياست بين‌المللي با چنين مسائلي روبه‌رو است؛ اما در اين ميان اروپا كه زماني از تأثیرگذارترین مناطق جهان بود و دست‌كم اقدام به متوازن‌سازي قدرت در جهان مي‌كرد، نتوانست قبول كند كه مركز تصميم‌گيري جهان از اروپا به آمريكا منتقل شود، در حالي كه توان انجام كار ديگري را هم نداشت؛ زيرا عملاً به زيرمجموعه آمريكا يا شايد بتوان گفت به «برده سياسي» واشنگتن تبديل شد. اروپا هنوز هم دنباله‌رو تصميمات آمريكا در تحولات كلان جهان است. 
با وجود اين، به دليل روحيه‌اي كه پيش از اين در اروپا وجود داشت،‌ كشورهاي اين منطقه نتوانستند بپذيرند كه به زيست سياسي خود به همين شكل ادامه بدهند. بنابراين، چند سال پس از جنگ جهاني دوم در اولين تصميمات خود به سمت چندجانبه‌گرايي منطقه‌اي پيش رفتند كه در ادامه به منطقه‌گرايي اروپايي و در گام بعدي به سمت همگرايي و اتحاديه حرکت کردند. كشورهاي اروپايي به همين جا بسنده نكردند و پس از اينكه توانستند كمي از قدرت اقتصادي و حتي سياسي خود را بازآفريني كنند، كم كم به سمتي پيش رفتند كه از آمريكا در حوزه‌هاي مختلف فاصله بگيرند. اين مسئله البته با احتياط انجام مي‌شد تا واكنش شديد و مستقيم آمريكا را به همراه نداشته باشد. در اين مرحله اتحاديه اروپا تصميم گرفت ارز منطقه‌اي را جايگزين دلار كند تا به بهره‌وري بيشتر اقتصادي برسد. اين موضوع عملاً در برابر سياست‌هاي ارزي آمريكا و نقش دلار در اقتصاد جهان قرار مي‌گرفت. رويكردي كه شاخك‌هاي آمريكا را تيز كرد؛ زيرا مي‌دانست در صورت موفقيت، ديگر كشورها و مناطق نيز تمايل پيدا مي‌كنند ارزهاي منطقه‌اي ديگري به وجود آورند. 
همزمان با اين مسائل، اتحاديه اروپا تصميم گرفت براي بازگشت به قدرت جهاني و كمرنگ كردن قدرت ناتو به نفع خود، دست به تشكيل ارتش و قدرت نظامي بزند. بحث ارتش متحد در اروپا ابتدا در دهه 1950 شكل گرفت و سپس در دهه 1990 بازآفريني شد؛ اما در هر دو مرحله موفقيتي به دست نياورد و تنها در كلام باقي ماند. در حال حاضر و با توجه به تحولات شكل گرفته در جهان، اروپا بار ديگر تصميم گرفته است بحث نيروي نظامي متحد را مطرح کند و حتي گام را از اين بالاتر برده و خواهان ايالات متحده اروپا شده است. 
در چنين شرايطي، اتحاديه اروپا با چند چالش مواجه است كه رسيدن به اين مسئله را با مشكلاتي روبه‌رو مي‌كند. اولين مشكل و مسئله اروپا درونی است؛ زيرا در حال حاضر واكنش‌هاي هويتي به چالشي براي اروپا تبديل شده است و شهروندان اين مناطق در بسياري از مواقع معترض هستند كه هويت ملي آنها ناديده گرفته مي‌شود. «اتحاديه» در صورت همگرايي مطلق و تبديل شدن به ايالات به سمتي پيش مي‌رود كه با چالش‌هاي هويتي بيشتر روبه‌رو شود. چالشي كه در حال حاضر نيز نمايان است و بسياري از واكنش‌هاي افراطي در قالب احزاب ملي و ضد اتحاديه‌اي مربوط به همين مسئله است. 

 نباید یکجانبه از برجام خارج شویم
خبرگزاري فارس: «بن کاردین» نایب‌رئیس دموکرات کمیته روابط خارجی سنای آمریکا با تأکید بر اینکه کنگره این کشور از زمان آغاز به کار دولت دونالد ترامپ، در مسائل مربوط به سیاست خارجی «فعال‌تر» شده است، گفت: «آمریکا نباید یکجانبه از برجام خارج شود.» نایب‌رئیس دموکرات کمیته روابط خارجی سنای آمریکا افزود: «از نظر ما(دموکرات‌ها و جمهوریخواهان کمیته روابط خارجی سنا) باید توافق هسته‌ای ایران را به صورت دقیق اجرا کنیم و آمریکا نباید یکجانبه از توافق خارج شود.» تأکید بر خارج نشدن یکجانبه آمریکا از برجام در حالی است که دونالد ترامپ 21 مهرماه در گزارشی به کنگره درباره برجام مدعی شد، ایران به این توافق پایبند نبوده است.

تحریم‌ها علیه کره مشابه تحریم‌ها علیه ایران
خبرگزاري ايرنا: «جان کیسیک» فرماندار جمهوریخواه ایالت اوهایو در مقاله‌ای درباره نحوه برخورد با دولت کره شمالی خطاب به دولت آمریکا نوشت، زمانی از درگیری با کره شمالی اجتناب می‌شود که دولت ترامپ از روش تحریم‌های «باراک اوباما» رئیس‌جمهور سابق علیه ایران پیروی کند. کیسیک با ستایش از توانایی اوباما در آنچه آوردن ایران به میز مذاکرات هسته‌ای با اعمال تحریم‌های شدید نامید، به دولت ترامپ پیشنهاد کرد با الهام گرفتن مشابه در برخورد با کره شمالی، می‌تواند تحریم‌های هدفمند علیه کشتی‌های «کیم جونگ یون» رئیس‌جمهور کره شمالی را گسترش دهد، با اقدامی بیشتر بخش تجاری چین را به دلیل حمایت از دولت کره شمالی هدف گیرد و شورای امنیت سازمان ملل متحد را به دلیل اقدام‌هایش در این زمینه ستایش کند.

کنگره آمریکا برای حفظ برجام انگيزه دارد
خبرگزاري مهر: «جیم اسلتری» عضو شورای روابط خارجی آمریکا معتقد است حسی قوی در کنگره آمریکا برای حفظ برجام وجود دارد.
«جیمز چارلز اسلتری» نماینده سابق کنگره آمریکا و عضو شورای روابط خارجی این کشور درباره برجام نیز گفت: «من در کنگره به وجود حسی قوی پی بردم مبنی بر اینکه برجام باید تا زمانی که ایران به آن پایبند است، رعایت شود. کنگره به منظور تحمیل مجدد تحریم‌ها علیه ایران تحریک نشده که این موضوع مهم است.» وی درباره روابط ایران و آمریکا در دوره ترامپ نیز گفت: «من امیدوارم روابط ایران و آمریکا با وجود مخالفت‌های عربستان سعودی و برخی دیگر از محافل در آمریکا و اسرائیل بهبود یابد. اکنون بهترین زمان است که دوطرف باید به دنبال زمینه‌های مشترک همکاری باشند، جایی که منافع آنها با یکدیگر گره خورده است؛ از جمله جنگ با داعش.»

ادعاي ضد ايراني نمایند‌گان آمریکا
خبرگزاری فارس: بیست‌وچهار نماینده جمهوریخواه آمریکا در نامه‌ای به مقامات ارشد این کشور، ایران را به دست‌کم هشت مورد نقض بر‌جام متهم کردند. «لی زلدین» عضو جمهوریخواه مجلس نمایندگان آمریکا به همراه 23 نماینده دیگر کنگره در نامه‌ای خطاب به «رکس تیلرسون» وزیر خارجه، «جیمز متیس» وزیر دفاع و «مایک پومپئو» رئیس سازمان سیا مدعی دست‌کم هشت تخلف ایران در برنامه جامع اقدام مشترک(برجام) شده و از این سه مقام خواستند نظر خود را درباره این موارد اعلام کنند. در بخشی از این نامه آمده است: «به دنبال اجرای برجام از تاریخ 16 ژانویه 2106، رژیم ایران نه تنها «روح» توافق، بلکه «متن» آن‌ را در موارد متعددی نقض کرده است؛ به گونه‌ای ‌که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در فوریه و نوامبر 2016 به دو مورد از تخلف‌های ایران اذعان کرده است.»

هژمونی آمریکا بر جهان اسلام ـ 48

  عبدالله عبادی/ کشور بوسنی و هرزگوین تا سال 1992 جزء کشور یوگسلاوی سابق بود. در سال 1992 مسلمانان این کشور خواستار جدایی از یوگسلاوی شدند که با مخالفت شدید صرب‌ها مواجه شد، از این‌رو جنگی خانمانسوز  بین دو طرف آغاز شد که در آن هزاران هزار نفر از مسلمانان بوسنی به وحشیانه‌ترین شکل به دست سربازان صرب کشته شدند، بعد از سه سال کشتار مسلمانان و در سال 1995 آمریکا با طرح صلح (دیتون) توانست این جنگ را به پایان رسانده و بوسنی را از یوگسلاوی جدا کند.
پیمان صلح (دیتون) بین رهبران بوسنیاک (مسلمانان بوسنی) صرب‌ها و کروات‌ها منعقد شد و به طور رسمی به جنگ داخلی سه ساله این کشور پایان داد. این توافق‌نامه در تاریخ 22 نوامبر سال 1995 در شهر دیتون واقع در ایالت اوکلاهاما آمریکا ارائه شد و در چهارم دسامبر همان سال در پاریس به امضا رسید. این پیمان برای تضمین یک صلح دائم در بوسنی و هرزگوین و زمینه‌سازی برای اتحاد مجدد جوامع نژادی این کشور طراحی شد.
هرچند به ظاهر طرح صلح دیتون به سود مسلمانان بود؛ اما هدف آمریکا از ارائه این طرح تکه‌تکه کردن کشورهای بالکان‌ـ مهم‌ترین کشورهای طرفدار شوروی سابق‌ـ و نفوذ در آنان بود. با برقراری صلح و امنیت در بوسنی با اشاره کاخ سفید تعدادی از روزنامه‌ها و رسانه‌های این کشور شکننده بودن طرح صلح دیتون و حمله مجدد صرب‌ها را مطرح کردند و بار دیگر ترس و وحشت بر مردم بی‌دفاع این کشور سایه افکند به همین منظور آمریکا اعلام کرد؛ برای تضمین صلح و امنیت در بوسنی اقدام به احداث پایگاه ناتو در سارایوو، پایتخت بوسنی خواهد کرد تا در برابر حمله احتمالی صرب‌ها از آنان دفاع کند، به این ترتیب ناتو که بیش از 90 درصد سربازان و هزینه آن از سوی آمریکا تأمین می‌شود، توانست به راحتی مجوز ایجاد پایگاه دائمی خود در بوسنی و در نزدیکی مرزهای روسیه را به دست آورد. با استقرار سربازان ناتو در بوسنی و ایجاد آرامش و ثبات در این کشور، آمریکا در صدد بازسازی ویرانی‌های ناشی از جنگ سه ساله برآمد. در جنگ سه ساله بوسنی ارتش صربستان تمامی زیرساخت‌های این کشور را تقریباً به کلی نابود کرده بود، از این‌رو شرکت‌های آمریکایی در زمینه‌های مختلف برای بازسازی بوسنی به سوی آن سرازیر شدند؛ اما نکته جالب اینجا بود که دولت تازه تأسیس شده بوسنی هیچ پولی برای بازسازی نداشت، از این‌رو آمریکا با ارائه وام‌ها و کمک‌های اقتصادی فراوان بازسازی بوسنی را آغاز کرد.
کادرسازی و آموزش نیروی انسانی در زمینه‌های گوناگون از دیگر اقدامات آمریکا در بوسنی بود، در اثر جنگ داخلی هزاران نفر از جوانان و نیروی انسانی ماهر این کشور کشته شده یا دیگر قادر به کار نبودند، از این‌رو بعد از استقلال این کشور، نبود نیروی متخصص از جمله مشکلات بوسنی تازه تأسیس شده بود به همین دلیل آمریکا با کمک سازمان‌های مختلف خود از جمله (یو اس اید) آموزش نیروی انسانی در زمینه‌های گوناگون و به ویژه مطبوعات و رادیو تلویزیون را در دست گرفت و نسلی از کارشناسان در زمینه‌های مدیا با رویکرد غربی را آموزش داد.
ارتش و نیروهای نظامی نیز از این قاعده مستثنی نبودند و به علت اینکه بخش بسیاری از بدنه ارتش بوسنی در جنگ از بین رفته و سلاح و تجهیزات مناسبی نیز در اختیار نداشتند، آموزش ارتش جدید و تجهیز آنان به سلاح‌های آمریکایی در دستور کار پنتاگون قرار گرفت، روی هم رفته در یک دوره 10 ساله آمریکا با بازسازی زیرساخت‌های بوسنی نسل جدیدی از کارشناسان این کشور در زمینه‌های مختلف را آموزش داد.
در حال حاضر اقتصاد بوسنی یکی از مهم‌ترین محورهای همکاری‌های دو کشور است، آمریکا با حمایت از ورود بوسنی به اتحادیه اروپا زمینه را برای حضور این کشور در سازمان تجارت جهانی نیز مهیا کرد، علاوه بر این برای شکوفایی اقتصاد ضعیف آن صدها شرکت بزرگ آمریکایی را وادار کرد تا با سرمایه‌گذاری در بوسنی با کاهش نرخ بیکاری، زمینه را برای افزایش صادرات این کشور به دیگر کشورها از خود به آمریکا را فراهم آورند. در چند سال گذشته بوسنی یکی از مهم‌ترین شرکای آمریکا در زمینه صادرات چوب، تجهیزات و منسوجات بوده و از سوی دیگر آمریکا با صادر کردن مواد غذایی، ماشین‌آلات و تجهیزات پزشکی سعی در ایجاد موازنه در تراز تجاری خود با این کشور داشته است. یکی از مهم‌ترین زمینه‌های نفوذ شرکت‌های آمریکایی در بوسنی، صنعت گردشگری می‌باشد. در سایه سرمایه‌گذاری شرکت‌های آمریکایی و به دلیل وجود مناظر زیبا، بوسنی به قطب گردشگری منطقه تبدیل شده و سارایوو، پایتخت این کشور به چهل‌و‌سومین مقصد گردشگران خارجی تبدیل شده است، در حالی‌که «بلگراد» پایتخت صربستان در جایگاه 143 و «زاگراب» در جایگاه 125 قرار دارد. در حال حاضر سالیانه بیش از 750 هزار گردشگر خارجی از بوسنی دیدن می‌کنند که سبب رونق اقتصادی آن شده‌اند. برقراری روابط فرهنگی از دیگر زمینه‌های نفوذ فرهنگ آمریکایی در این کشور می‌باشد‌، برگزاری کنسرت‌های موسیقی پاپ از سوی گروه‌های موسیقی مشهور آمریکایی در این کشور که بیشتر از ساعت‌های پایانی شب آغاز می‌شود و گاه تا نزدیکی‌های صبح به طول می‌انجامد از جمله مظاهر نفوذ فرهنگ آمریکایی در جامعه مسلمان بوسنی است.
نمایش فیلم‌های روز سینمای آمریکا که مملو از صحنه‌های زننده و خشن می‌باشد، از دیگر دستاوردهای نفوذ سیاسی و اقتصادی آمریکا در این کشور است.

 میانمار: قتل عام 6 هزار و 700 مسلمان
طبق گزارش سازمان پزشکان بدون مرز، 730 نفر از قربانیان حملات دو ماه اخیر نیروهای امنیتی میانمار به مسلمانان روهینگیایی، کودکان زیر پنج سال بودند. حداقل 6 هزار و 700 نفر از آوارگان روهینگیا در ماه اول پس از شروع خشونت‌های ارتش و دولت میانمار کشته شدند. پزشکان بدون مرز تحقیقاتی را درباره آوارگان روهینگیایی که به بنگلادش گریخته‌اند، انجام داده‌اند که بر اساس آن معلوم می‌شود از 25 آگوست تاکنون 647 هزار روهینگیایی به بنگلادش گریخته‌اند و در یک ماه اول حداقل 9 هزار نفر در میانمار جان باخته‌اند. یافته‌های پزشکان بدون مرز حاکی از آن است که 59 درصد از کودکان قربانی زیر پنج سال با شلیک گلوله جان خود را از دست داده‌اند، 15 درصد بر اثر سوزانده شدن منازل مسکونی، 7 درصد بر اثر ضرب و شتم تا حد مرگ و 2 درصد هم بر اثر انفجار مین کشته شده‌اند.

آمریکا: ادامه شکنجه در گوانتانامو
آمریکا در حالی همچنان مدعی حمایت از حقوق بشر است که گزارش‌ها خلاف این ادعا را اثبات می‌کند. چنانکه یک محقق مستقل مسائل حقوق بشر در سازمان ملل گفت: «اطلاعاتی درباره یک زندانی در اختیار دارد که در حال شکنجه شدن در بازداشتگاه متعلق به آمریکا در خلیج گوانتانامو است.» «نیلس ملزر» گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور شکنجه افزود: «اطلاعات او نشان می‌دهد با یک بازداشتی به نام «عمار البلوچی» رفتارهایی شده که به موجب قوانین بین‌المللی ممنوع هستند.» ملزر در ادامه گفت: «علاوه بر تأثیرات بلندمدت شکنجه‌های قبلی، از صدا و ارتعاش برای شکنجه علیه او استفاده می‌شود که این امر سبب محرومیت دائم خواب و اختلال‌های بدنی و روانی مرتبط با او شده‌ است. او بابت این اختلالات تحت درمان هم قرار نگرفته است.»

آلمان: اسلام‌ستیزی به بهانه زنان داعشی
اسلام‌ستیزی در اروپا از جمله در آلمان هر روز ابعاد جدیدتری به خود می‌گیرد و اکنون ادعای مقابله با زنان داعشی بهانه‌ای برای مقابله با حجاب و محدودسازی آزادی زنان مسلمان شده است. در همین چارچوب، بنابر ادعای مقامات امنیتی آلمان شماری از زنان تکفیری که به این کشور بازگشته‌اند‌، می‌توانند خطری برای امنیت آلمان محسوب شوند. آلمان‌ها ادعا دارند از میان 720 نفر تکفیری‌، درصدی از زنان و نوجوانان هم وجود دارد. بیشتر این 720 نفر که افراد خطرناک تلقی می‌شوند، مرد هستند؛ اما مدتی است که حضور زنان و کودکان داعشی هم به نوعی خطر تلقی می‌شود. گفتنی است، در سال‌های اخیر، آلمان به بهانه مبارزه با تروریسم اقدامات گسترده‌ای برای محدودسازی مسلمانان، از جمله در قبال زنان صورت داده که این رفتارها خود به تشدید اسلام‌ستیزی در این جوامع منجر شده است. 

انگليس: افزايش سوءاستفاده از کودکان
وضعیت کودکان در انگلیس هر روز بحرانی‌تر می‌شود. چنانکه در دوازده ماه گذشته، بیش از چهار هزار و 600 پرونده سوءاستفاده جنسی از کودکان به پلیس و مددکاری اجتماعی ارجاع شده که این میزان نگران‌کننده است. انجمن ملی پیشگیری از ستم بر کودکان در انگلیس اعلام کرده است سوءاستفاده جنسی از کودکان در انگلیس در مقایسه با دو سال پیش، حدود ۳۰ درصد افزایش داشته است. این خیریه اعلام کرده است هر هفته ۹۰ شکایت تلفنی کودکان آزاردیده را به پلیس و مددکاری اجتماعی ارجاع می‌دهد تا به موارد سوءاستفاده جنسی کودکان و نوجوانان رسیدگی شود. به نظر کارشناسان، کاهش بودجه دولتی نهاد‌های مسئول رسیدگی به کودکان، در افزایش سوءاستفاده جنسی از کودکان مؤثر بوده است. بودجه خدمات کودکان، یک‌دهم کاهش یافته است و تا سال ۲۰۲۰ میلادی، این خدمات با کسری بودجه دو میلیارد پوندی روبه‌رو خواهد شد.