حسين معيني/ در روز چهارشنبه ۱۸ بهمن سال ۱۳۵۷، مقامات وزارت دفاع آمريکا فاش کردند که ژنرال هايزر خاک ايران را ترک کرده است.
متعاقب کنفرانس گوادلوپ بود که «ژنرال رابرت هايزر»، معاون وقت فرمانده نيروي هوايي آمريکا در اروپا به عنوان فرستاده ويژه واشنگتن در روز چهارم ژانويه سال ۱۹۷۹ (۱۴ دي سال ۱۳۵۷) بدون اطلاع قبلي با يک هواپيماي نظامي از بروکسل عازم تهران شد و بدون فوت وقت مذاکرات خود را با فرماندهان نظامي آغاز کرد.
وي براي مأموریتی ويژه به تهران آمد تا دولت آمريکا را در تصميمگيريهاي بعدي و اطلاع از اوضاع ايران ياري کند. او در طول مدت اقامت بيش از يک ماهه خود در ايران، فقط يک بار به ديدار شاه رفت و در آن جلسه، از روز و ساعت خروج وي از ايران مطلع شد. با وجود اينکه سفر وي به صورت محرمانه انجام شده بود؛ اما خبر ورود او دو روز بعد، يعني در ۱۶ دي سال ۱۳۵۷ فاش شد.
اين خبر در روزنامههاي عصر روز ۱۶ دي سال ۱۳۵۷ اعلام شده بود که معاون فرماندهي سازمان پيمان آتلانتيک شمالي (ناتو) به دنبال تشکيل کنفرانس سران در «گوادلوپ» و در ساعات اوّليه کنفرانس با مأموریت ويژهاي از طرف دولت آمريکا به تهران اعزام شده است. اين جريان موجب پخش شايعاتي در ميان مردم شد که آمريکا ميخواهد مجدداً کودتايي شبيه کودتاي ۲۸ مرداد در ايران به راه بيندازد. راديوهاي خارج از ايران نيز گزارش دادند، اين ژنرال چهار ستاره با مقامات نظامي ايران ديدار و گفتوگو کرده و هدف ديدار او از ايران مشخص نشده است.
هايزر در کتاب خاطراتش نوشته است: «من براي بررسي اين مسئله مخفيانه به تهران آمدم که کودتا چگونه ميسر است و آيا اصلاً به مصلحت هست يا نه؟ پس از بررسيهاي بسيار، از واشنگتن دستور رسيد که دولتي قوي به رهبري شاهپور بختيار تشکيل شود. در صورتي که اين کار شکست بخورد کودتاي نظامي انجام خواهد شد.»
هايزر در مأموریت ايران چهار موضوع را دنبال ميکرد:
ـ ممانعت از عمليات خودسرانه و حساب نشده ارتش پس از فرار شاه از ايران؛
ـ موظفسازي ارتش به حمايت از دولت بختيار و کودتاي نظامي در صورت لزوم؛
ـ مشخصسازي سرنوشت قراردادهاي فروش سلاحهاي پيشرفته آمريکا به ايران؛
ـ ممانعت از به تصرف درآمدن وسايل و سلاحهاي مدرن آمريکا در ايستگاههاي رادار در ايران از سوی شوروي.
اما در نهايت با گسترش دامنه اعتراضات و انقلاب، کاري از دست هايزر و کاخ سفيد برنيامد و چند روز پيش از پيروزي انقلاب تهران را ترک کرد. روزنامه اطلاعات در روز ۱۸ بهمن سال ۱۳۵۷ با انتشار خبر خروج هايزر از ايران نوشت: «به گفته منابع آمريکايي هايزر مأموریت داشت در طول اقامت خود در ايران فرماندهان ارتش را از دست زدن به کودتا باز دارد. به گفته اين مقام، هايزر مأموریت خود را با موفقيت محدود به پايان رسانده و پس از بازگشت به آمريکا، جيمي کارتر و دیگر رهبران دولت آمريکا را در جريان اقدامهاي خود قرار داده و سپس به اروپا بازگشته است. وي معاون فرمانده نيروهاي آمريکا در اروپا است. به گفته بعضي مقامها علت ترک ايران به وسيله هايزر آن بود که اقامت وي به احساسات ضد آمريکايي در ايران دامن ميزد.»
بر اساس گزارش اطلاعات، «در آمريکا رسماً اعلام شده بود که سفر هايزر با تلاشهاي آمريکا درباره مسئله وجود سلاحهاي پيشرفته آمريکايي موجود در ايران بستگي داشته است؛ اما مقامات نزديک به دولت آمريکا ميگويند؛ مأموریت اصلي هايزر آن بود که بکوشد ارتشيان را ترغيب به کنار ماندن از آشوبهاي سياسي کند.»
در آستانه انقلاب و به دنبال سفر ژنرال هايزر به ايران که بسياري، مذاکرات وي در جريان آن را عامل اصلي اعلام بيطرفي ارتش ميدانستند، بحثهايي درباره ديدار بعضي سران پهلوي با برخي رهبران انقلاب و حتي بعضي خارجيها از جمله درباره شایعه ديدار ژنرال هايزر با شهيد بهشتي مطرح شد. آيتالله بهشتي هيچگاه به اين شايعه پاسخي نداد؛ اما اکبر هاشميرفسنجاني، عضو شوراي انقلاب در گفتوگويي با روزنامه همشهري اين شايعه را تکذيب کرد. وي در پاسخ به پرسشی درباره ديدار هايزر با شهيد بهشتي گفت: «ديدار شهيد بهشتي با هايزر که شايعه بود. هيچوقت از شهيد بهشتي نشنيدم که ايشان بگويند مذاکره کردهاند؛ ولي در مجموع اين کارها در آن زمان تابو نبود؛ ملاقات و مذاکرات انجام ميشد. مثلاً 2ـ 3 ماه قبل از پيروزي انقلاب که از زندان آزاد شدم و آن موقع امام در پاريس بودند، آقاي مطهري از من براي جلسهاي در منزل خودشان دعوت کردند که وقتي رفتم، ديدم آقايان منتظري، شهيد بهشتي و دوستاني که انقلاب و مبارزه را اداره ميکردند، جمع هستند. آقاي مقدمـ رئیس ساواکـ هم آمد. قرار بود آقاي منتظري به پاريس بروند و با امام(ره) ملاقات کنند. مقدم آمده بود که مسائل را توضيح بدهد.»
محمدرضا شاه پهلوي در کتاب «پاسخ به تاريخ» که پس از خروج از کشور منتشر کرد، درباره سفر غيرمنتظره ژنرال رابرت هايزر به تهران نوشته است: «در اوایل ژانويه سال ۱۹۷۹ (اواسط دي ماه سال ۱۳۵۷) هنگامي که من هنوز شاه ايران بودم يکي از نزديکان من خبر شگفتانگيزي برايم آورد و گفت: «اعليحضرتا، ژنرال هايزر چند روز است که در تهران به سر ميبرد!» در آن روزها من به شنيدن خبرهاي عجيب و باورنکردني عادت کرده بودم، ولي اين يکي براي من از همه عجيبتر بود. چطور ممکن بود هايزر در تهران باشد و من از آن خبر نداشته باشم. ژنرال هايزر يک فرد معمولي نبود. او بارها در مقام معاونت نيروهاي سازمان پيمان آتلانتيک شمالي (ناتو) از تهران ديدن کرده و هر بار قبل از آمدن به تهران تقاضاي تعيين وقت براي ملاقات مرا مينمود. مسافرتهاي هايزر به تهران تصادفي نبود و ملاقاتهاي او با من هم جنبه تشريفاتي نداشت. وقتي از ژنرالهاي خود پرسيدم از مأموریت هايزر در ايران چه ميدانند آنها هم اظهار بياطلاعي کردند؛ اما خبر مسافرت هايزر به تهران مطلبي نبود که مدت زيادي در پرده بماند. خبر منتشر شد و اولين واکنش آن در مطبوعات شوروي بود که نوشتند: «ژنرال هايزر براي ترتيب دادن يک کودتاي نظامي به تهران رفته است.»
مطبوعات غرب از قول مقامات رسمي آمريکا اين ادعا را تکذيب کردند و روزنامه «هرالد تريبون» نوشت که مسافرت هايزر به تهران براي جلوگيري از وقوع يک کودتاست، نه انجام کودتا! آيا اين خبر واقعيت داشت و خطر يک کودتاي نظامي در ايران در ميان بود که ژنرال هايزر براي جلوگيري از وقوع آن به تهران آمده باشد؟ نه، چنين خطري وجود نداشت و فرماندهان ارتش ايران هيچيک چنين خيالي در سر نميپروراندند. بالعکس آنها نسبت به من و رژيم سلطنتي ايران سوگند وفاداري ياد کرده و به سوگند خود پايبند بودند و در صورت لزوم براي حفظ و حراست رژيم دست به کار ميشدند. پس مأموریت هايزر براي جلوگيري از کودتاي نظامي نبود، بلکه آمريکاييها ميدانستند قانون اساسي قرار است دستخوش تهديد قرار گيرد و او ميخواست ارتش ايران را از تلاش براي حفظ رژيم باز دارد و به عبارت ديگر آن را خنثي کند.
ژنرال هايزر در مدت اقامت خود در تهران مرتباً با ژنرال قرهباغي، رئیس ستاد مشترک ارتش و فرماندهان نيروهاي مختلف در تماس و مذاکره بود و يکبار از قرهباغي خواست که ترتيب ملاقات او را با مهدي بازرگان که از رهبران مخالفان بود، بدهد. اين ملاقات صورت گرفت؛ ولي قرهباغي از آنچه در اين ملاقات گذشته بود اظهار بياطلاعي کرد. هر چند نتيجه اين مذاکرات را در اعلام بيطرفي ارتش در آخرين روزهاي رژيم سلطنتي ايران ديديم.
هايزر از مأموریتی که در ايران انجام داد بايد خيلي راضي بوده باشد؛ زيرا اکثر فرماندهان نظامي و ژنرالهاي ارتش ايران پس از سقوط رژيم به جوخه اعدام سپرده شدند و فقط قرهباغي به پاداش خدمتي که انجام داده بود به کمک بازرگان از مرگ نجات يافت. وقتي که در جريان محاکمه ژنرالها درباره نقش ژنرال هايزر از آنها سؤال کردند، ربيعي فرمانده پيشين نيروي هوايي گفت؛ هايزر شاه را مثل يک موش مرده از ايران بيرون انداخت!»