«الکساندر زاسپکین» سفیر روسیه در لبنان با ستودن همبستگی نصرالله با ملت فلسطین گفت: در حال حاضر،  شاهد ضرورت ایستادگی در مسئله فلسطین هستیم تا پس از این، فرصت برای بازگشت به مذاکرات جدی فراهم شود وی همچنین افزود؛ ما با حزب‌الله، سوریه و محور مقاومت در مبارزه با تروریسم همکاری داریم و در یک سنگریم و میان ما در سوریه هماهنگی کامل وجود دارد.

 مصطفی قربانی/ در کنار تحلیل وقایع اخیر در کشور و بحث درباره زمینه‌های داخلی و خارجی اعتراض‌ها و اغتشاش‌ها، دلایل، پیامدها و دیگر ابعاد آنها، باید به این نکته توجه کرد که جامعه اکنون بیش از هر زمان دیگری به امیدآفرینی نیاز دارد. در واقع، از آنجا که یکی از پیامدهای وضعیت نامطلوب اقتصادی که بسترساز شکل‌گیری اعتراض‌های اخیر و زمینه‌ساز سوءاستفاده دشمن بود، ایجاد یأس و ناامیدی و به بیان بهتر، شکل‌گیری این قضاوت است که مشکلات موجود حل نشدنی است و امید اندکی به اصلاح و بهبود وضع موجود وجود دارد؛ بنابراین باید به هر نحو ممکن تلاش شود تا امید جامعه از بین نرود. پیامد جدی‌تر این مسئله، فراهم شدن زمینه‌های «تغییر باور به گذشته» و «نگاه به بیرون» است. منظور این است که با مشاهده‌ وضعیت نه چندان مطلوب کنونی و با سم‌پاشی‌های سازماندهی شده‌ بیگانگان، تلاش می‌شود تا افکار عمومی کشورمان به این قضاوت برسند تا نسبت به رژیم منحوس گذشته تغییر نگاه بدهند یا اینکه آنها را اقناع کند که مشکلات موجود جز از طریق کنار آمدن با دشمن حل و رفع نخواهد شد. در واقع، وضعیت ساخته شده‌ موجود که دشمن بسیار به آن توجه می‌کند و البته از زمینه‌های داخلی آن به هیچ‌وجه نباید غفلت کرد، از دیدگاه دشمنان نظام بزنگاهی است که می‌تواند سبب تغییر رفتار نظام شود و آنچه را که آنها از راه‌های مختلف نتوانسته‌اند به آن دست یابند، اکنون محقق می‌شود؛ به این معنا که آنها امیدوار هستند که با فشار از پایین و به صحنه کشاندن مردمی که از فشار اقتصادی به ستوه آمده‌اند، نظام را وادار به تجدیدنظر در راهبردها و سیاست‌های خود کنند. 
بنابراین، برای مواجهه با این وضعیت و اینکه سم‌پاشی‌های بیگانگان روی افکار عمومی داخل کشور اثرگذار نشود، باید با اثبات کارآمدی و رسیدگی به مشکلات مردم، افکار عمومی را واکسینه کرد؛ اما نکته مهم در این زمینه این است که اگرچه افکار عمومی داخل کشور از وضع موجود اقتصادی در کشور راضی نیست؛ اما برای پیگیری اعتراض‌ها و رفع نارضایتی‌های خود به ابزارها و روش‌های مدنی متوسل می‌شود و نسبت به هرگونه اغتشاش‌آفرینی و سوءاستفاده دشمنان و معاندان نظام از این وضعیت، حساسیت دارد و با قاطعیت با آنها برخورد می‌کند. از این‌رو، حساب آنها از اغتشاشگرانی که درصدد بودند تا بر خواسته‌های به حق مردم موج‌سواری کنند، جدا است. ضمن اینکه باید به این نکته مهم هم توجه داشت که بخشی از مشکلات موجود در کشور نیز محصول بی‌توجهی به ظرفیت‌های درون‌زای کشور و چشم دوختن به ظرفیت‌های خارجی بوده و هرگونه امیدواری به دشمن و چشم دوختن به دست وی برای حل مشکلات کشور نیز سرابی بیش نیست. درباره ناکارآمدی‌ها و نابسامانی‌های رژیم طاغوتی گذشته نیز سخن فراوان گفته شده است؛ اما باید گفت که در وضعیت کنونی نیز تلاش برای تصویرسازی مثبت از آن رژیم منحوس، راهبردی پوسیده و بدون اعتبار است که هیچ انسان عاقلی آن را نخواهد پذیرفت. در واقع، از آنجا که دشمنان مطمئن هستند که ملت ایران هیچ‌گونه بدیلی برای نظام جمهوری اسلامی را نمی‌پذیرد، درصدد هستند تا بلکه با تصویرسازی مثبت از رژیم منحوس پهلوی و بزک کردن منظر کریهِ استبدادی و وابسته آن، به نوعی برای بدیل‌تراشی از جمهوری اسلامی دست و پا بزنند. حال آنکه حافظه‌ تاریخی ملت ایران از جنایت‌های رژیم پهلوی و وابستگی خفت‌بار آن به بیگانگان و همچنین دخالت بیگانگان در تعیین امور مختلف مملکت در آن برهه است با دستاوردهای ارزشمندی را که در سایه‌ انقلاب اسلامی به دست آورده است را هیچگاه عوض نخواهند کرد. 
حاصل سخن اینکه، اوضاع موجود یک وضعیت و لحظه‌ تاریخی برای کشور است و در این شرایط به نظر می‌رسد که مهم‌ترین اقدام،‌ تلاش برای امیدآفرینی در میان مردم، از طریق انجام اقدامات منطقی، محکم و معطوف به حل مسائل و چالش‌های زندگی روزمره‌ مردم است. 

بازنگاهی به رهنمودهای مهم امام خامنه‌ای درباره حوادث اخیر

 محمد صرفی/  رهبر معظم انقلاب اسلامی سه‌شنبه هفته گذشته در دیدار هزاران نفر از مردم انقلابی قم به مناسبت سالروز قیام 19 دی در بیاناتی مبسوط به ابعاد مختلف قضایای اخیر پرداختند. با پایان یافتن آشوب‌ها و فرونشستن دود و غبار ناشی از آن، فضا برای ارزیابی دقیق صحنه و تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی درباره آینده مهیاست. در این نوشتار به نکاتی که در دوره پساآشوب باید مورد توجه قرار گرفته و تبدیل به دستورالعمل‌های اجرایی شود، اشاره می‌شود. گفتنی است، نکات مطروحه در حوزه مسائل داخلی کشور است؛ چرا که به فرموده رهبر معظم انقلاب اسلامی اگر زخم‌ها درمان شوند، مگس‌ها ـ دشمنان خارجی ـ نمی‌توانند کاری کنند.

مردم؛ قهرمان بلامنازع
 قضایای اخیر
بی‌شک قهرمان و نقش اول قضایای اخیر را باید مردم دانست. مردم در این ماجرا در دو بزنگاه مهم و حساس هوشیارانه و با کیاست عمل کردند و یک بار دیگر هوشمندی و بصیرت خود را به رخ دشمنان کشیدند. بزنگاه اول آنجا بود که وقتی دیدند عده‌ای نفوذی مسیر اعتراضات اقتصادی را تغییر داده و شعارهای ساختارشکنانه و ضد اسلام، انقلاب و نظام مطرح کرده و دست به اقدامات تخریبی و ضد امنیتی می‌زنند، به سرعت از آنان جدا شدند و با این حرکت خود نشان دادند که آشوبگران و شورشیان عده‌ای بسیار معدود و اندک هستند که راه‌شان از راه و خواست ملت جداست.
بزنگاه دوم آنجا بود که پس از چند روز جولان آشوبگران و اصرار آنها بر آتش‌افروزی و جنایت، وارد میدان شدند و با برگزاری راه‌پیمایی‌های مداوم، منظم، منسجم و باصلابت تقریباً در تمام شهرهای کشور، بساط آشوبگران را جمع کردند. این بصیرت و اقدام بموقع در حالی بود که همین مردم با مشکلات اقتصادی و معیشتی روبه‌رو بوده و بعضاً اعتراضات بحقی نیز دارند، اما در این دو بزنگاه حساس دریافتند که آنچه در این مقطع و برهه اهمیت و فوریت دارد، دفاع از امنیت و منافع ملی است که مورد تهدید و هجمه واقع شده است. این مسئله دو نکته و پیام در بطن خود دارد؛ نکته نخست آنکه نشان داد اصلی‌ترین مشکل دشمنان ایران پس از چهار دهه، عدم شناخت ملت ایران است که همین مسئله سبب شکست‌های پی‌در‌پی آنان شده و خواهد شد. نکته دوم که پیامی داخلی است آنکه پس از این ماجرا، مسئولان در هر سمت و جایگاهی باید به طور جدی در نوع نگاه خود به این ملت تجدیدنظر کنند و بدانند که مسئولیت و میز خود را مدیون بصیرت آنان هستند. نتیجه عملی چنین تجدیدنظری باید خدمتگزاری بیشتر به مردم در سطوح مختلف باشد.

 لزوم تفکیک میان مردم
 و آشوبگران
اگرچه اغلب تحلیلگران و شخصیت‌های داخلی میان معترضانی که مطالبات بحقی داشتند، با کسانی که اقدام به آتش زدن پرچم کشور و تخریب اموال و اماکن عمومی و سر دادن شعارهای دشمن‌پسند کردند، تفاوت قائل شده و حق اعتراض مردمی را به رسمیت شناختند، اما عده‌ای نیز در این میان موضعی متناقض اتخاذ کردند؛ از سویی حق اعتراض را به رسمیت شناختند و از سوی دیگر مدعی شدند سرنخ اعتراضات به مخالفان دولت بازمی‌گردد! بر فرض صحت این فرضیه که تاکنون هیچ سند و مدرکی نیز برای اثبات آن ارائه نشده است، این عده توضیح نمی‌دهند این برچسب چه سنخیتی با حق اعتراض دارد؟
آنچه در این موضوع اهمیت دارد نخست آن است که هر حرکت، اقدام و موضعی از سوی هر گروه و جناحی باید در چارچوب قانون باشد و آنچه می‌تواند شاخص و شاقول ارزیابی و قضاوت باشد، صرفاً قانون است. مسئولان و دست‌اندرکاران با در نظر گرفتن جوانب مختلف، باید مسیر را برای بیان مطالبات و گلایه‌های مختلف باز کنند. طرح مطالبات در فضایی قانونی و آرام، از ایجاد آشوب و اغتشاش جلوگیری می‌کند. البته این قضیه به فرهنگ‌سازی عمومی نیز نیاز دارد. سعه صدر مسئولان رده بالای کشور در برخورد با انتقادات، نقشی مهم و آموزنده در این فرهنگ‌سازی عمومی دارد. 

رعایت منافع و امنیت ملی
 در برخورد با فضای مجازی
کمتر کسی می‌تواند منکر نقش مخرب فضای مجازی در قضایای اخیر باشد. این فضا با پمپاژ و بمباران دروغ و شایعات، در ایجاد التهاب و تردید در جامعه و همچنین سازماندهی آشوبگران نقشی بلامنازع داشت. تحلیلگران معتقدند یکی از ویژگی‌های آشوب‌های اخیر بدون رهبر بودن آن بود، اما در عین حال در غیاب رهبر یا رهبران، این شبکه‌های اجتماعی بودند که وظیفه تهییج و سازماندهی را برعهده داشتند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات اخیرشان از تشکیل «قرارگاه فرماندهی عملیّات برای فضای مجازی» در اطراف ایران خبر دادند. 
نکته مهم در این ماجرا آن است که تقریباً همه تحلیلگران غربی روی یک موضوع اتفاق‌نظر دارند و آن هم اینکه بزرگ‌ترین کمک واقعی و عملی که آمریکا و غرب باید به آشوبگران در ایران کند، تضمین دسترسی به شبکه‌های اجتماعی است. تنها در یک نمونه از ده‌ها مطلب و گزارش منتشر شده در این زمینه، نشریه آمریکایی آتلانتیک می‌نویسد:
 «در سال 2009 زمانی که حدود دو تا سه میلیون ایرانی در تظاهرات در تهران شرکت کردند، کمتر از یک میلیون تهرانی تلفن‌های همراه هوشمند داشتند و کمتر از یک میلیون ایرانی هم در خارج از تهران چنین امکاناتی را در اختیار داشتند. امروزه گفته می‌شود که حدود 48 میلیون ایرانی تلفن‌های همراه هوشمند در اختیار دارند که همه آنها هم مجهز به شبکه‌های اجتماعی و ابزارهای ارتباطی هستند... .
 آنچه از بیانیه‌ها و مواضع علنی دشمنان انقلاب به ویژه دونالد ترامپ اهمیت بیشتری دارد بخشی از سیاست‌های آمریکا است که می‌تواند توانایی‌های ایران را برای قطع شبکه‌های اجتماعی محدود کنند. یک اقدام عینی این است که شرکت‌ها و کشورهایی که در سراسر جهان فناوری‌های نظارت و محدودیت اینترنت را در اختیار ایران قرار می‌دهند باید از سوی آمریکا مجازات شوند.»
در چنین وضعیتی و با وجود این همه اسناد و قرائن انکارناپذیر، متأسفانه فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی در کشورمان به عرصه‌ای برای منازعات سیاسی و جناحی تبدیل شده است. یکی از نتایج این نوع نگاه و برخورد را می‌توان از ضعف در ارائه شبکه‌های اجتماعی بومی و امن به شهروندان دید. محصول این ضعف و نقصان نیز دسترسی دشمن به بیگ دیتایی است که از منظر اقتصادی، فرهنگی و سیاسی قابل ارزش‌گذاری نیست، اما متأسفانه مفت و آسان در اختیار دشمن قرار گرفته است.

 جای خالی
 رسانه‌های فراگیر
رسانه‌های کشور به طور کلی و صداوسیما به طور خاص در قالب فراگیرترین و اصلی‌ترین رسانه کشور رسالت مهمی بر دوش دارند. با ظهور و گسترش فضای مجازی، همه کشورهای جهان ـ حتی آمریکا ـ با معضل اخبار جعلی و شایعات مواجه هستند. برخی کشورها با هوشمندی سازوکاری را برای مواجهه با این تهدید طراحی کرده‌اند. این سیستم عبارت است از راه‌اندازی و تقویت برخی رسانه‌های اختصاصی به عنوان مراجعی معتبر و مطمئن برای مراجعه مخاطبان و اطلاع از جعلی یا درست بودن یک خبر. وبگاه معتبر «اسنوپز» در آمریکا یکی از این مراجع معتبر و مورد مراجعه مردم است. جای خالی وجود چنین رسانه‌هایی به شدت در کشورمان حس می‌شود و این موضوع در حالی است که حجم و پیچیدگی بمباران اخبار و تحلیل‌های جعلی و هدفدار در رابطه با ایران به نسبت دیگر کشورها بسیار بیشتر است و  به طور منطقی رسانه‌های شفافیت‌ساز باید بیشتر و قوی‌تر عمل کنند.
صداوسیما به منزله رسانه صوتی و تصویری انحصاری کشور که تمام نقاط کشور را تحت پوشش خود دارد به راحتی می‌تواند چنین مأموریتی را برعهده گرفته و در این عرصه بدرخشد. رسیدن به چنین جایگاهی به جسارت، خلاقیت و سرعت عمل بالا نیاز دارد که با روحیه و وضعیت کارمندی متضاد است. بی‌تحرکی و احتیاط‌های نابجا در این عرصه، میدان را برای گسترش شایعات و اخبار جعلی و سوق دادن مردم به سوی رسانه‌های بیگانه فراهم می‌سازد.

 فرق‌گذاری میان فریب‌خوردگان و مزدوران دشمن
اخبار منتشر شده حاکی از دستگیری بیش از سه هزار نفر در اغتشاشات اخیر است. مطلعان می‌گویند بسیاری از این افراد جوانانی هستند که سابقه کیفری و امنیتی نیز نداشته و تحت تأثیر هیجانات و القائات فضای مجازی به خیابان‌ها آمده و دست به اغتشاش زده‌اند. بی‌شک نوع برخورد با این افراد فریب‌خورده و البته مجرم، با کسانی که از ابتدا می‌دانستند در حال ورود به چه معرکه‌ای هستند و چه هدفی را دنبال می‌کنند، نباید یکسان باشد. هرچند همین قضیه نیز به موضوعی برای کاسبی سیاسی برخی افراد جریانات تبدیل شده و در این شرایط تمام همّ و غمّ خود را به تلاش برای آزادی این افراد به بهانه‌های مختلف ـ مانند دانشجو بودن ـ معطوف کرده‌اند. 
نکته حساس و مهم دیگر آنکه افراد فریب‌خورده را پس از طی مراحل قانونی و آزادی، نباید به حال خود رها کرد. واقعیت آن است که همه ما به نحوی در این ماجرا مقصریم؛ چرا که نتوانستیم از منظر فکری و پرورشی این افراد عمدتاً جوان را در برابر هجمه فرهنگی و رسانه‌ای دشمن واکسینه کنیم. رهاسازی بدون برنامه و پیوست فرهنگی، پرورشی و نظارتی به آن معناست که صدها نفر به صورت بالقوه آمادگی فریب خوردن و پیوستن به بازی پیچیده دشمن را در آینده دارند. 

 درمان زخم‌ها
 برای رفع مزاحمت مگس‌ها
یکی از نکات بسیار مهم و تعیین‌کننده‌ای که رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات اخیرشان به آن اشاره داشتند این بود که اگر چه دست داشتن دشمن در قضایای اخیر خبر قطعی است، اما این مسئله نباید ما را از ضعف‌های درونی خود غافل کند. معظم‌له در این باره تشبیهی بدیع و جالب به کار بردند و تأکید کردند: «این‌جوری نیست که ما هیچ اشکالی نداریم، هیچ مشکلی در کار ماها نیست، فقط دشمن خارجی است که دارد [مشکل ایجاد می‌کند]؛ نه، مگس روی زخم می‌نشیند؛ زخم را خوب کنید، زخم را نگذارید به وجود بیاید. ما اگر مشکل داخلی نداشته باشیم، نه این شبکه‌ها می‌توانند اثر بگذارند، نه آمریکا می‌تواند هیچ غلطی بکند. ما مشکلات‌مان را باید خودمان حل کنیم؛ مشکلات داخلی را باید حل کنیم، ضعف‌های‌مان را باید حل کنیم.»
درمان زخم‌ها معجزه نیست که با چوب جادویی و بلافاصله اتفاق بیفتد. زخم‌ها را باید شناسایی و درمان آنها را اولویت‌بندی کرد. برای نمونه وضعیت سپرده‌گذاران یکی از زخم‌های دارای اولویت است که روند درمان آن باید سرعت و شفافیت بیشتری پیدا کند،که قوه قضائیه در این روند درمانی نقشی مهم و تعیین‌کننده دارد. در همین مورد باید پرسید مؤسسات مالی غیرمجاز و ورشکسته، چرا تاکنون مشخص نشده چه کسانی صاحب آنها بوده‌اند؟ چرا مردم مالباخته، دولت و به طور کلی نظام باید هزینه دزدی و طمعکاری این افراد معدود را بپردازند؟! چه دلیل یا دلایلی برای پنهان ماندن این افراد و عدم برخورد با آنان وجود دارد؟ 
نکته مهم دیگری که در موضوع درمان زخم‌ها وجود دارد آن است که متأسفانه عده‌ای سعی دارند برخی مسائل دیگر را به عنوان زخم معرفی کرده و جا بزنند. علت ماجرا نیز در دو مسئله نهفته است؛ اول آنکه شانه خود را از زیر بار درمان زخم‌های اصلی خالی کنند. دوم هم اینکه با طرح مسائل فرعی و دست چندم، رضایت برخی گروه‌ها را کسب کرده و برای خود محبوبیت سیاسی دست و پا کنند.

 حمله به قلب تبعیض
 با برافراشتن پرچم عدالتخواهی
یکی از نکات قابل توجه در اتفاقات اخیر که در برخی از رسانه‌های معتبر غربی نیز انعکاس داشت، نقش اشرافی‌گری و سبک زندگی تجملاتی یک طبقه خاص در نارضایتی‌های اخیر است. در حالی که اغلب مردم با مشکلات معیشتی دست و پنجه نرم می‌کنند، عده‌ای با ثروت‌های نجومی و اغلب بادآورده خود در تشدید حس منفی و ناامیدی عموم جامعه نقشی مهم بازی می‌کنند. این طبقه با ابزار فضای مجازی سبک زندگی خود را به نمایش گذاشته و نسبت به آن تفاخر می‌کنند. 
متأسفانه این روحیه اشرافی‌گری و تجملاتی در میان برخی از مسئولان کشور نیز قابل مشاهده است. این موضوع سبب افزایش فاصله میان آنان و مردم شده که خود عوارض منفی فراوانی را به دنبال دارد. بی‌شک در سامان دادن امور و ایجاد حس امید در جامعه  جلوگیری از جولان این قشر نقشی اساسی دارد. البته نباید فراموش کرد که عدالت‌خواهی موضوعی ظریف و حساس است و پرچم آن باید در دست افراد باتقوا و مخلص باشد، نه عدالت‌خواهان قلابی یا انحرافی که سعی دارند از نمد عدالت، کلاه قدرت خود را بسازند. روحانیت متعهد و انقلابی، دانشجویان آرمانگرا و شجاع و رسانه‌های آزاده در تحقق این هدف می‌توانند نقش کلیدی داشته باشند. قوه قضائیه نیز به عنوان نهادی حاکمیتی در این ماجرا نقشی محوری و انکارناپذیر دارد.

 محمدرضا بلوردی/ موضوع اختلافات بین خاندان آل‌سعود و تسویه‌حساب‌های سیاسی بین جناح‌های قدرت در عربستان سعودی بحث جدیدی نیست. اما انتشار خبرهایی مبنی بر کشته شدن سه نفر از شاهزادگان سعودی در جریان درگیری‌های صورت گرفته با نیروهای امنیتی در مقابل زندان معروف «الحائر» در جنوب ریاض، حاکی از این است که تنش‌ها در بین جناح‌های درگیر به اوج خود رسیده است. در همین رابطه پایگاه خبری «مرآة الجزیرة» گزارش کرده است که نگهبانان زندان الحائر برای سرکوب شاهزادگانی که نسبت به بازداشت نزدیکان خود معترض شده بودند، اقدام به شلیک گلوله کرده‌اند. همچنان که روزنامه انگلیسی «فایننشال‌تایمز» نیز از انتقال 60 نفر از بازداشت‌شدگان هتل «ریتز کارلتون» به زندان الحائر خبر داده و تصریح کرده است که علت این امر این بوده که این عده از شاهزادگان و ثروتمندان سعودی حاضر نشده‌اند همچون دیگران نیمی از اموال خود را به محمدبن‌سلمان، ولی‌عهد عربستان سعودی، بپردازند. 
نوع برخورد توهین‌آمیز و همراه با شکنجه و آزار و اذیتی که عوامل ولی‌عهد عربستان در قبال بخشی از شاهزادگان سعودی مخالف او در پیش گرفته‌اند، به گونه‌ای است که نشان می‌دهد وی در این راه چراغ سبزی هم از آمریکایی‌ها دریافت کرده و از ناحیه دولت ترامپ حمایت می‌شود. موضوعی که در کتاب «آتش و خشم» (نوشته مایکل وولف) هم به آن اشاره شده است. در این کتاب که به تازگی منتشر شده، تصریح شده است که ولی‌عهد عربستان سعودی بازیچه دست ترامپ و بازوی راست او در منطقه خاورمیانه است. این در حالی است که نگاهی به تحولات یک سال اخیر در روابط بین عربستان و آمریکا هم مؤید این ادعا است؛ محمدبن‌سلمان در جایگاه نماینده‌ای تام‌الاختیار برای سلمان‌بن عبدالعزیز، پادشاه سعودی، در قراردادی که بین دو کشور امضا شده نزدیک به 500 میلیارد دلار را تحت عنوان قراردادهای نظامی و پروژه‌های سرمایه‌گذاری به آمریکا داده است و در مقابل این امکان برای او فراهم شده است تا بدون هیچ مشکلی محمد‌بن‌نایف را از ولی‌عهدی برکنار کرده و خود جانشین او شود تا اینکه در ادامه و به هنگام مهیا شدن شرایط بر تخت پادشاهی بنشیند. ضمن اینکه نوع برخورد محمدبن‌سلمان و سرکوب مخالفان خود در بین شاهزادگان سعودی و تلاش برای محدود کردن نفوذ سیاسی و قدرت اقتصادی آنها و اقدام در جهت به‌کارگیری نیروهای وابسته به خود در مراکز قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی، مؤید وجود برنامه‌ای برای اجرای طرح فوق است.
به رغم آنچه درباره تنش‌ها و رقابت‌های جناح‌های قدرت در عربستان سعودی گفته شد، به نظر می‌رسد که جنگ بر سر قدرت بین محمدبن‌سلمان و محمدبن‌نایف همچنان ادامه دارد و چشم‌انداز روشنی هم برای این جنگ پنهانی وجود ندارد؛ همچنان که احتمال تشدید این جنگ نیز وجود دارد. در همین رابطه پایگاه مطالعات سیاسی «کاتیخون» از تلاش برای ترور محمدبن‌سلمان خبر داده که نافرجام بوده است و جزئیات بیشتری هم درباره آن منتشر نشده است. ضمن اینکه خبرهایی نیز درباره قتل مشکوک برخی از شاهزادگان سعودی وجود دارد که سقوط بالگرد حامل امیر منصوربن‌مقرن، معاون امیر منطقه عسیر و از افراد نزدیک به محمدبن‌نایف، از آن جمله است. 
هر چند که به نظر می‌رسد منازعات بین جناح‌های قدرت در عربستان ممکن است به تصمیمات سیاسی مهمی در داخل و خارج این کشور منجر شود، اما آنچه احتمال بیشتری دارد این است که ولی‌عهد سعودی با هدف رسیدن به کرسی پادشاهی و جانشینی پدرش، به رویه چند ماه اخیر خود در خصوص بازداشت شخصیت‌های شناخته شده‌ای از خاندان حاکم ادامه دهد و در مقابل خشم و نفرت از این استبداد و دیکتاتوری، محدود شدن نقش شاهزادگان و نادیده گرفتن اولویت فرزندان ملک‌عبد‌العزیز در رسیدن به پادشاهی نیز گسترش خواهد یافت.


 محمد قلی‌یان/ پس از اغتشاشات چند روز اخیر در تهران و شهرستان‌ها سناریونویسان جبهه استکبار برنامه‌ای را برای ادامه اعتراضات و فشار بر ایران تا سر حد براندازی دنبال می‌کنند.
از دیدگاه آمریکایی‌ها اغتشاشات اخیر حامل پیام‌های زیر است:
1ـ تأثیرگذاری تحریم‌ها بر زندگی ایرانیان و تنگ شدن عرصه‌های اقتصادی بر آنها؛
2ـ پاسخگو نبودن دستگاه حاکم به مطالبات حقوق بشری مردم؛
3ـ وجود مشکل در نظام حاکمیتی و بی‌توجهی به خواسته‌های مردم؛
4ـ حمایت‌های ایران از کشورهای محور مقاومت و رنجیده شدن معترضان از این حمایت‌ها.
این دیدگاه‌ها در حالی مطرح می‌شود که در جنبش وال‌استریت در سال 2011 چنین اعتراضاتی رخ داد و مردمی که خود را جنبش 99 درصد می‌دانستند، هفته‌های متعدد در مقابل بازارهای بورس در سراسر آمریکا تحصن کردند و در نهایت با رفتارهای خشونت‌آمیز به زندان‌ها و بازداشتگاه‌ها رفتند و جنبش را مهار کردند. اعتراض به مسائلی، همچون فقر، بیکاری، قدرت و نفوذ شرکت‌های بزرگ، نابرابری اجتماعی، جنگ‌های خاورمیانه، بدهی دانشجویان و پاداش‌های زیاد برای مجریان وال‌استریت، از جمله اهداف آغاز این جنبش اعلام شده است.
در گزارشی که مرکز پژوهش‌های کنگره آمریکا منتشر کرد، آمده است: «شاید بتوان گسترش فاصله طبقاتی میان یک درصد ثروتمند جامعه که شامل بانکداران و مدیران نهادهای مالی می‌شود و 99 درصد دیگر جامعه را نگرانی اصلی اشغال‌کنندگان وال‌استریت دانست. به اعتقاد معترضان، ثروت و قدرت هنگفتی در اختیار یک درصدی قرار گرفته است که علاقه‌ای به بهبود سلامت اقتصاد ندارند.»
طبق اظهارات برخی آزادشدگان از بازداشتگاه‌های پلیس، در مدت زمان بازداشت، مسئولان زندان ساعت‌ها مانع خوردن و آشامیدن و رفتن آنها به دستشویی می‌شدند. حمله با اسب میان معترضان و زیرگرفتن معترضانی که روی زمین افتاده بودند، با موتورسیکلت بارها مشاهده شد. استفاده از گاز اشک‌آور برای متفرق کردن معترضان به زخمی و بیهوش شدن تظاهرکنندگان منجر می‌شد. پلیس چادرهای معترضان را پاره می‌کرد و کمپ‌های اعتراض را عامل کثیفی شهر و مضر برای سلامت شهروندان می‌دانست.
پلیس نیویورک در اقدامی تحصن‌کنندگان را به جرم مزاحمت در حرکت عبور و مرور و مقاومت در برابر پلیس دستگیر کرد. (در آخرین آمارها پلیس نیویورک ۷۰۰ نفر را با این جرم دستگیر کرد.) در ۱۴ اکتبر ۲۰۱۱ میلادی هفت نفر از اعضای جنبش تسخیر وال‌استریت با حضور در یکی از جلسات کنگره آمریکا با قطع سخنان وزیر دفاع آمریکا و سردادن شعار ضد جنگ، خواستار خروج نظامیان آمریکایی از عراق و افغانستان شدند. «FOIA» یکی از سازمان‌های فعال آزادی در آمریکا با مشارکت صندوق عدالت مدنی، اسنادی را به دست آورد که نشان می‌دهد اف‌بی‌آی کسانی را که در جنبش وال‌استریت حضور داشتند، «تروریسم داخلی» و تظاهرات را «فعالیت مجرمانه» خوانده است. 
اعتراضات آمریکا در حالی بود که هیچ گروه  تروریستی از آنها حمایت نکرد،  به نیروهای پلیس  حمله نشد و علیه ساختار آمریکا شعار سر نداد؛ ولی اغتشاشگران در ایران به پایگاه‌های نظامی حمله کرده‌اند، شعارهای ضد ساختار سر داده‌اند و تعدادی از مردم عادی و مأموران را به قتل رسانده‌اند؛ با این حال آمریکا درصدد است کشور ما را به ضدیت با حقوق بشر و تحمل نکردن اعتراض محکوم کند.