جعفر ساسان- داوود عسگری/
در شمارههای پیشین نقش فرقه ضاله بهائیت در ایران معاصر بررسی شد. در این راستا، ابتدا وضعیت ایران در زمان شکلگیری این فرقه ترسیم و سپس زمینههای داخلی و خارجی پیدایش آن بیان شد. در ادامه مبانی و اصول فکری و عقیدتی، نحوه شکلگیری، ریشههای سیاسی، نقش فرق شیخیه و بابیه در پیدایش بهائیت و نقش بهائیت در تحولات ایران معاصر در پنج مقطع قاجاریه، مشروطه، پهلوی اول، پهلوی دوم و دوره جمهوری اسلامی بررسی شد. در این شماره که مطلب پایانی در جریانشناسی بهائیت از مجموعه جریانشناسی فکریـ فرهنگی ایران معاصر است، برای جمعبندی به نکاتی مهم اشاره میشود.
اول: در طول تاریخ و در ادیان مختلف، بدعت در دین و سوءاستفاده افراد قدرتطلب از آن برای کسب منافع دنیوی رواج داشته و تاکنون نیز مشاهده میشود؛ اما در ایران معاصر به دلیل پیوند دین و سیاست و حضور پررنگ رهبران دینی در عرصه اجتماع و از طرفی حضور عوامل بیگانه که در مقابل جریان دینی قرار گرفتهاند، این روند رو به رشد بوده است. سطحینگری و برداشتهای غیر عقلانی از دین که با نام تحجر از آن یاد میشود نیز به تسریع این روند کمک کرده است. در واقع، بررسی جریانشناسی تاریخی حاکی از وجود دو جریان خطرناک «تحجر» و «التقاط» در جامعه دینی ایرانی است که به مثابه عوامل زمینهساز انحراف جریانهای فکریـ فرهنگی ایران معاصر از گذشته تاکنون مطرح بوده و ایران معاصر را آبستن حوادثی کردند که تاکنون نیز اثرات مخرب آن وجود دارد. تحلیل بهائیت نیز در این راستا قابل ارزیابی است.
دوم: فرقه شیخیه که میتوان آن را جریانی متحجر و بدعتگذار نامید، در چنین فضایی در اوایل دوره قاجار شکل گرفت و مسبب انحرافات دیگر در قالب بابیه و بهائیت شد. شیخاحمد احسایی که روحانی متوسطی از منطقه احساء عربستان بود، با رویهای اخباری و با برداشتهای غیرعقلی از مذهب شیعه که متکی بر خواب و خیال بود، بدعتی در شیعه به وجود آورد که افراد قدرتطلب آن را پرورانده و به فتنهای در ایران تبدیل شد. وی با تعبیر و تفسیر غلط از آموزه مهدویت، به جعل رکن رابع در کنار دیگر اصول مذهب شیعه دست زد و تنها راه ارتباط با امام زمان(عج) را از طریق آن ممکن دانست. این ادعا از سوی شاگرد وی، سیدکاظم رشتی ترویج شد و عدهای از شاگردان وی که از طلاب دونپایه بودند، هر یک، عَلَم بابیت امام زمان(عج) را برافراشته و خود را همان رکن رابع معرفی کردند.
سوم: در میان شاگردان سیدکاظم رشتی، طلبهای جوان به نام سیدعلیمحمد باب، از اهالی شیراز که قبلاً سر و سری با دستگاه استعمار داشت و در شرکت یهودی ساسون در بوشهر خدمت کرده بود، بیشتر از دیگران مطرح شد و فتنهای در ایران به پا کرد که میتوان از آن به فتنه باب یاد کرد. باب که سواد چندانی نداشت و هوای ریاست و سلطه بر ایران را در سر میپروراند، از بابیت فراتر رفته و ادعای قائمیت و نبوت و حتی الوهیت هم کرد و دین اسلام و مذهب شیعه را به طور کلی زیر سؤال برد و مدعی آوردن دین جدیدی شد. افکار شاذ و بیپایه او با واکنش جدی علما مواجه شد که وظیفه خود را مبارزه با بدعتها و حفاظت از شریعت میدانستند. درایت امیرکبیر نیز سبب شد این فتنه خاموش شده و باب در سال 1266به اعدام محکوم شود؛ اما پیروان و شاگردان وی در گوشه و کنار ایران دست به آشوب و کشتار مردم زده و فجایعی در مازندران، نیریز و زنجان به بار آوردند.
چهارم: در میان پیروان باب دو برادر به نامهای میرزایحیی و میرزاحسینعلی نوری که بعدها به صبح ازل و بهاءالله شهرت یافتند و خانوادگی در دامان استعمار پرورش یافته بودند، گوی سبقت را از دیگران ربوده و ادعای جانشینی باب را مطرح کردند. در این میان، میرزاحسینعلی نوری با ترفندهای خاص، خود را موعود مورد نظر باب معرفی و در نهایت ادعای نبوت و الوهیت کرد و فرقه بهائیت را بنیان نهاد که با پشتیبانی همهجانبه استعمار روس و انگلیس و بعدها آمریکا و صهیونیستها، تاکنون به حیات خود ادامه داده و منشأ خسارات مادی و معنوی بسیاری برای ایران و ایرانیان شده است.
پنجم: روند شکلگیری، پیدایش و تداوم این فرقه بیانکننده این است که این فرقه محصول فتنهای سیاسیـ مذهبی است که در ایران معاصر رخ داده و تحلیلهای مختلف درباره آن مانند جنبش کمونیستی، جنبش اجتماعی، اقلیت مذهبی و... چندان به واقعیت نزدیک نیست. در واقع، بدعت در دین و پیروی از هوی و هوس که دو دلیل پیدایش فتنه از دیدگاه امام علی(ع) معرفی شده، در پیدایش این فرقه کاملاً مشهود است. عقاید منحرف شیخاحمد احسایی درباره جسم هورقلیایی، رکن رابع، انکار معاد جسمانی، دریافت علوم مستقیماً از ائمه(ع)، نادیده گرفتن عقل، اجتهاد و...، بدعتهایی در مذهب شیعه بود که به تکفیر وی منجر شد. قدرتهای استعماری نیز که از مذهب و روحانیت شیعه هراس داشتند، به دنبال شکاف در جامعه شیعی بودند و انحرافات فوق، زمینه بهرهبرداری آنها از فضای به وجود آمده را فراهم کرد. افراد قدرتطلب و هواپرستی مانند باب و بهاء که از پیش با بیگانگان مرتبط بودند، وارد عرصه شده و بخشی از جامعه بیخبر و تحت ستم ایران را که منتظر منجی بود، به سوی خود جلب کردند. این فتنه سبب انحراف افکار عدهای از مردم و سست شدن اعتقاد آنها به آموزه متعالی مهدویت شد و قتل و غارت عدهای دیگر را به دنبال داشت و استعمار مانند تماشاچی شاهد برادرکشی و تضعیف اقتدار ملی و دینی جامعه ایران بود. در واقع، در این فتنه، استعمار با بهکارگیری ترفند معروف «تفرقه بینداز و حکومت کن» از رخنهای کوچک در جامعه، فتنهای بزرگ با کمک افراد فرصتطلب به پا کرد و بدون هزینه، سلطه خود را هرچه بیشتر بر ایران تحکیم کرد و میوه آن را در قراردادهای چپاولگرانه و غارت منابع ایران و حوادثی، مانند مشروطه و روی کارآوردن رضاخان و فرزند ناخلفش چید.
با پیروزی انقلاب اسلامی و آشکار شدن پیوند بهائیت با بیگانگان و فعالیت آنان علیه عقاید و منافع ملی ایرانیان که آنان را در ردیف صهیونیسم و استکبار قرار داده است، این فرقه به آغوش نظام سلطه پناه برد و فعالیت خود را علیه نظام جمهوری اسلامی علنی کرد. اوج این فعالیت را میتوان در فتنه آمریکاییـ صهیونیستی 88 مشاهده کرد که متأسفانه برخی از جریانهای قدرتطلب داخلی با این فرقه در یک راستا علیه نظام اسلامی هماهنگ شده و سعی در تطهیر گذشته آن و دفاع از آن به منزله یک اقلیت دینی دارند. حمایت افرادی از جریان اصلاحات، از جمله کدیور، حقیقتجو و... از این فرقه حاکی از ارتباط دوجانبه و هماهنگی با اهداف نظام سلطه درباره ایران است که تاکنون محقق نشده است.
بنابراین اگرچه فتنه بهائیت به دلیل وجود مرجعیت آگاه و بیدار شیعه چندان تداوم نیافت و با رهبری حضرت امام(ره)، حکومت وابسته به بهائیت و استعمار سرنگون شد و با رهبری آیتاللهالعظمی خامنهای(مدظلهالعالی)، فتنه 88 مهار شد؛ اما درسی که امروز باید از حوادث تاریخ معاصر ایران و جهان اسلام گرفت، این است که دشمن از هر فرصتی برای شکاف در جامعه اسلامی و به ویژه ایران استفاده میکند. در واقع، با تبعیت از ولایت و مرجعیت، کوچکترین انحراف و شکاف را نباید در جامعه نادیده گرفت و با عقلانیت و آگاهی، با تحجر و التقاط در هر شکل مقابله کرد تا به گذشته نکبتبار و ذلیلی که ایران به دست بهائیت، صهیونیسم و استعمار، تسخیر شده بود برنگردیم.
از شماره آینده، پرونده علمی دیگری را در این ستون، با نام «بررسی انجمن حجتیه» خواهیم گشود که محصول دیگری از پارادایم تاریخی تحجر و التقاط در ایران بوده است.
* پینوشتها در دفتر نشریه موجود است.