حسين معيني/ در روزهاي اخير شبکههای اجتماعی بريدهاي کوتاه از مذاکرات تعيين انتخاب رهبري بعد از ارتحال حضرت امام(ره) در مجلس خبرگان را منتشر کردند. اگرچه براي اهل تاريخ اين فيلم حرف جديدي نداشت؛ اما شبکههاي معاند تلاش کردند موجسواري سياسي خاص خود را از آن داشته باشند. اين ماجرا موجب شد تا فرصتي مجدد براي بازخواني آنچه در 14 خرداد سال 1368 در مجلس خبرگان رهبري گذشت، فراهم آيد.
در چهاردهمين روز از خرداد سال 1368 پس از اعلام خبر ارتحال حضرت امام(ره) اعضاي خبرگان رهبري دوبار در محل مجلس شوراي اسلامي گردهم آمدند. صبح هنگام، اعضاي اين مجلس به همراه ديگر شخصيتهاي بلند پايه کشوري و لشکري، در فضايي حزنآلود به وصيتنامه سياسيـ الهي حضرت امام(ره) حاوي عصاره انديشهها، آرمانها و تجربيات اين عارف روحاني و پير خردمند عرصه سياست و بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي که آيتاللهالعظمی خامنهاي آن را قرائت کردند، گوش فرا دادند و در بعدازظهر اين روز با تشکيل جلسهاي فوقالعاده به منظور تصميمگيري درباره چگونگي استمرار رهبري نظام، در اقدامي اميدآفرين، مسئوليت خطير ولايت امر را برعهده آيتاللهالعظمی خامنهاي نهادند.
جلسه بعدازظهر خبرگان رهبري به رياست آيتالله مشکيني و با حضور اکثريت اعضاي آن رسميت يافت. در ابتداي اين جلسه، با وجود آنکه آيتالله منتظري پس از عتاب حضرت امام(ره)، با ارسال نامه مورخ 7/1/68 به طور رسمی استعفاي خود از قائممقام رهبري را اعلام داشته و حضرت امام نيز در جوابيهاي به تاريخ 8/1/68، از اين اقدام استقبال کرده و آن را پذيرفته بودند، اعضاي خبرگان به منظور مرتفع ساختن هرگونه شائبهاي در اين زمينه، با يک رأيگيري، استعفا و برکناري مشاراليه از اين مسئوليت را به رسميت شناختند و آنگاه وارد شور براي تصميمگيري درباره ولايت امر و رهبري نظام شدند.
اين نکته را بايد در نظر داشت که جلسه مزبور در حالي برگزار شد که شوراي بازنگري قانون اساسي مصوب سال 1358 مشغول بحث و بررسي بر روي تعدادي از اصول اين قانون از جمله اصول 5، 107 و 109 مربوط به ويژگيها و مشخصات رهبري نظام بود. در اصل پنجم قانون اساسي مصوب سال 1358، رهبري «فردي» يا «شورايي» نظام توسط فقيه يا فقهاي عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدير و مدبر به رسميت شناخته شده بود و طبق اصول 107 و 109 آن قانون، برخورداري از «صلاحيت مرجعيت و رهبري» و نيز «صلاحيت علمي و تقوايي لازم براي افتاء و مرجعيت» شرط لازم براي رهبر بیان شده بود.
در همين حال، نکته بسيار مهم ديگري که بايد به آن توجه داشت، مکاتبات صورت گرفته ميان آيتالله مشکيني، رئيس مجلس خبرگان و حضرت امام خميني(ره)، ولي امر و رهبر انقلاب بود. به دنبال آغاز به کار شوراي بازنگري قانون اساسي، آيتالله مشکيني که رياست اين شورا را نيز برعهده داشت در نامهاي به امام خميني(ره) خواستار ارائه رهنمودهايي از سوی ايشان در زمينه اين امر خطير شد و حضرت امام(ره) در پاسخ به اين نامه، در تاريخ 9/2/1368 جوابيهاي به این شرح مرقوم فرمودند:
«بسماللهالرحمنالرحيم/ حضرت حجتالاسلام والمسلمين جناب آقاي حاج شيخعلي مشکيني دامت افاضاته/ پس از عرض سلام خواسته بوديد نظرم را درباره متمم قانون اساسي بيان کنم. هرگونه آقايان صلاح دانستند، عمل کنند من دخالتي نميکنم فقط درباره رهبري، ما که نميتوانيم نظام اسلاميمان را بدون سرپرست رها کنيم. بايد فردي را انتخاب کنيم که از حيثيت اسلاميمان در جهان سياست و نيرنگ دفاع کند. من از ابتدا معتقد بوده و اصرار داشتم که شرط مرجعيت لازم نيست. مجتهد عادل مورد تأييد خبرگان محترم سراسر کشور کفايت ميکند. اگر مردم به خبرگان رأي دادند تا مجتهد عادلي را براي رهبري حکومتشان تعيين کنند، وقتي آنها هم فردي را تعيين کردند تا رهبري را به عهده بگيرد، قهراً او مورد قبول مردم است؛ در اين صورت او ولي منتخب مردم ميشود و حکمش نافذ است. در اصل قانون اساسي من اين را ميگفتم؛ ولي دوستان در شرط مرجعيت پافشاري کردند، من هم قبول کردم. من در آن هنگام ميدانستم که اين، در آينده نه چندان دور قابل پياده شدن نيست. توفيق آقايان را از درگاه خداوند متعال خواستارم.»
اين پاسخ حضرت امام(ره) به عنوان ولايت امر و رهبري نظام، از سوي اعضاي شوراي بازنگري قانون اساسي، نه فقط يک توصيه حکيمانه و دورانديشانه، بلکه به مثابه يک حکم حکومتي تلقي میشود و بر همين مبنا نيز در کميسيون بررسي و اصلاح اصول مربوط به رهبري، شرط مرجعيت بالفعل براي تصدي مسئوليت رهبري حذف و به جاي آن بر «صلاحيت افتاء» تأکيد ميشود. در اين حال اعضاي خبرگان رهبري نيز در جلسه روز چهاردهم خرداد با ملاک قرار دادن:
الفـ حکم حکومتي حضرت امام؛
بـ تأکيد معظمله بر عبارت «مجتهد عادل»؛
جـ اصلاحات صورت گرفته در شوراي بازنگري قانون اساسي و حذف شرط مرجعيت؛
دـ اشاره به «صلاحيت مرجعيت» در اصل 107 قانون اساسي مصوب 1358.
بر آن ميشوند تا در تصميمگيري خود، شرط «مرجعيت بالفعل» را به کنار نهاده و از ميان «مجتهدان عادل» رهبري نظام را برگزينند؛ البته در چارچوب اين رويکرد همچنان مسئله انتخاب «رهبر» يا «شوراي رهبري» به صورت جدي مطرح است و بنابراین بحثها بر اين مسئله متمرکز میشود.
پس از بحثهاي فراواني که درباره استمرار رهبري نظام به صورت فردي يا شورايي صورت ميگيرد، نهايتاً اکثريت خبرگان نظر موافق خود را با انتخاب يک فرد برای رهبر نظام در يک رأيگيري اعلام ميدارند و بنابراين با کنار رفتن نظريه شورايي، بلافاصله يافتن مصداق رهبري در دستور کار قرار ميگيرد و اين بار، بيشتر از پیش نگاهها متوجه آيتاللهالعظمی خامنهاي میشود.
در همين حال، درخواست آيتالله محسن مجتهدشبستري از آيتالله هاشميرفسنجاني، نائبرئيس مجلس خبرگان، براي بيان آنچه ايشان از امام خميني(ره) راجع به شايستگي آيتاللهالعظمي خامنهاي براي رهبري نظام شنيده است، توجه همگان را به خود جلب ميکند!
آيتالله هاشميرفسنجاني با بيان اينکه حضرت امام يکبار در جمع رؤساي سه قوه با حضور حاج سيداحمد آقا و يک بار در گفتوگوي دو طرفه با ايشان، بر شخص آيتاللهالعظمی خامنهاي به عنوان فرد شايسته رهبري تأکيد کردهاند، اعضاي خبرگان را از نظر رهبر فقيد خود مطلع ميسازد و آيتالله موسوي اردبيلي که در جلسه مزبور حاضر بوده است نيز بر صحت اين نقل قول شهادت ميدهد.
از سوي ديگر نقل قول اين مطلب از حاج سيداحمد خميني که امام(ره) به هنگام مسافرت اخير آيتاللهالعظمی خامنهاي به کره شمالي و مشاهده تصوير ايشان از تلويزيون بر شايستگي ايشان براي رهبري تأکيد ورزيدهاند، اين واقعيت براي اعضاي خبرگان روشن میشود که حضرت امام(ره) تا آخرين روزها بر اين نظر خود ثابت بودهاند و با تکرار آن به مناسبتهاي مختلف قصد تثبيت نظر خاص خود را در ذهن نزديکانشان داشتهاند.
با به ميان آمدن نام آيتاللهالعظمی خامنهاي برای رهبري نظام، تنها يک نفر به مخالفت جدي با اين مسئله ميپردازد و پيش از آنکه رأيگيري در اينباره صورت گيرد، خود را به پشت تريبون ميرساند که آن فرد شخص حضرت آيتالله خامنهاي بودند.
آيتاللهالعظمی خامنهاي ابتدا به اعلام نظر خود مبني بر موافقت با «شوراي رهبري» ميپردازند که با توجه به تصويب رهبري فرد از سوي خبرگان، به ناچار از آن عبور ميکنند. در مرحله بعد ايشان تلاش ميکنند تا نگاهها را از خود منصرف و به سوي ديگري معطوف دارند که اين نيز به دليل شناخت اعضاي خبرگان از ايشان، مؤثر واقع نميشود.
سپس ايشان با طرح سؤالي خاص درصدد برانگيختن واکنشي در قبال خويش برميآيد و بنابراین با قاطعيت از آيتالله آذري قمي که مؤکداً بر انتخاب ايشان به رهبري اصرار داشت، ميپرسند چنانچه من رهبر شوم و حکمي کنم، شما تبعيت ميکنيد؟ پاسخ آيتالله آذري قمي به اين سؤال که تبعيت از حکم ولي امر را بر خود واجب ميشمارد، همه راهها را بر آيتاللهالعظمی خامنهاي بست و ايشان در نهايت با اعلام مخالفت خويش با اين انتخاب، تريبون را ترک میکنند.
دقايقي پس از اين، خبرگان با اکثريت قريب به اتفاق آرا، آيتاللهالعظمی خامنهاي را به رهبري نظام برگزيده و مسئوليت سنگين ولايت امر را بر دوش ايشان
ميگذارند.
در این جلسه بر انتخاب آيتاللهالعظمی خامنهاي تا روز رفراندوم قانون اساسي تصريح شده بود، پس از همهپرسي در ششم مرداد سال 1368، مجلس خبرگان در جلسهاي فوقالعاده با اکثريت قريب به اتفاق و قاطع آيتاللهالعظمی خامنهاي را دوباره به اين سمت انتخاب و بر رأي پیشین خود تصريح کردند. خبر اين جلسه و تصميم خبرگان در روزنامههاي 16 مرداد سال 1368 منتشر شده است.