علیرضا جلالیان/ پیشرفت دفاعی رزمندگان یمنی در صحنه مقابله با آل‌سعود در وضعیت محاصره شدید یادآور ماجرای هشت سال دفاع مقدس برای ایرانیان است؛ البته شباهت‌ها و تفاوت‌های این دو بسیار است؛ ولی می‌توان این ماجرا را شبیه‌ترین ماجرا به دفاع مقدس هشت ساله، اما به روز شده آن دانست. به ویژه که امروز بن‌سلمان سعودی خبیث، چهره‌ای صدام‌گونه از خود به نمایش گذاشته است و ائتلافی از قدرت‌های نظامی جهان با همکاری‌های مختلف تسلیحاتی و مستشاری شکل داده است؛ ولی مهم‌ترین تفاوت آن در بروز و ظهور حامیان است؛ چرا که در دوران دفاع مقدس هشت ساله، جمهوری اسلامی به تنهایی و با حمایت‌های خیلی جزئی برخی کشورها توانست در برابر ارتش بعث که از سوی بیش از 70 کشور جهان پشتیبانی مالی، تسلیحاتی، اطلاعاتی و دیپلماتیک می‌شد بایستد؛ اما اگرچه امروز مردم یمن در محاصره کامل هستند؛ ولی از پشتیبانی‌های یک قدرت نوظهور منطقه‌ای و جهانی به نام جبهه مقاومت برخوردار بوده و الگوی مبارزه دارند.
اقدامات موشکی و اقدامات اخیر پدافند هوایی یمن نشان داد که مقاومت به طور حتم نوید پیروزی را همراه خواهد داشت. ملت یمن علاوه بر اینکه حصر کامل، حمله نظامی و حملات بیولوژیک را تحمل می‌کنند و در جبهه رسانه‌ای هم توانایی چندانی برای مقابله با هجمه‌ها ندارد؛ ولی باز مقاومت کرده و هر ضربه‌ای را که می‌توانند به بدنه نحیف، اما غول پیکر آل‌سعود می‌زنند.
امروز نیروهای مقاومت یمنی از هر روز دیگر آماده‌تر در صحنه مقابله با آل‌سعود وارد شده و عربستان و هم‌پیمانان این رژیم دیکتاتوری را در هر جایی که بتوانند مورد هجمه قرار می‌دهند، امروز با تکامل سامانه‌های پدافند هوایی نزدیک و سطح پایین در یمن، عربستان و مستشاران آمریکایی‌ـ صهیونیستی آنها که پیش از این قرار بود برای کاهش هزینه‌های بمباران‌های یمن از هواپیماهای کم‌هزینه‌تر استفاده کنند، عملاً در موضع انفعال قرار گرفته و واجد هزینه‌های بسیار نظامی شده‌اند، از طرفی هر لحظه امکان اصابت موشک به تأسیسات حیاتی عربستان و امارات و نیز شناورهای آنها در سواحل یمن وجود دارد و نیروهای یمنی برای این وضعیت هر روز مهیاتر می‌شوند. دیر زمانی نخواهد بود که تأسیسات نفتی عربستان و امارات، کاخ‌های پادشاهی و برخی مراکز نظامی مهم آنها و آمریکایی‌ها در این کشورها در معرض تهدیدهای این موشک‌ها قرار گرفته و معادلات را در منطقه به هم بزند.
اما درسی که این موضوع در یمن به همه ملت‌ها می‌دهد را می‌توان در موضوع مقاومت خلاصه کرد که همانا مقاومت رمز پیروزی است، ملتی در قحطی و محاصره در نبود دارو و امکانات اولیه زندگی آنچنان مقاومت کرده که سومین قدرت تسلیحاتی جهان نتوانسته است از تأثیرات این مقاومت کمر راست کند. ماجرای جنگ ائتلاف عربستان با یمن نشان می‌دهد که تنها گزینه در مقابل قدرت‌های مستکبر، مقاومت است؛ همان چیزی که ما از دفاع مقدس درس گرفته‌ایم.


سردار احمد عبداللهی، معاون بهداشت، درمان و آموزش پزشکی کل سپاه گفت: همه امید کشور در جنگ‌های جدید و ساخت دارو‌های مقابله با عوارض جانبی به‌کارگیری این‌گونه سلاح‌ها، معطوف به سپاه است و این هم موضوعی است که وزیر بهداشت آن را به صراحت عنوان می‌کند. در این حوزه جای تلاش بسیاری وجود دارد، به ویژه اینکه برخی از تهدیدات هم ناشناخته‌اند. به عبارت دیگر مثل به کارگیری سلاح‌های نامتعارف در دوران دفاع مقدس نیست که فقط به چند نوع گاز محدود شود.

گفت‌وگوی صبح صادق با برادر شهیدان میرعلی اکبری

 حسن ابراهیمی/ آنچه می‌خوانید روایت سه برادر شهید و خانواده آنها است، اما در ابتدا باید گفت که سه شهید یک طرف و پدر و مادرشان یک طرف. اگرچه سه سالی است ابوالشهدا سیدمصطفی میرعلی اکبری به فرزندان شهیدش پیوسته، اما خاطرات او و فرزندان شهیدش در خاطر همه باقی مانده است.
توفیق دست داد تا در این شماره از هفته‌نامه به سراغ همسایه قدیمی خود، یعنی خانواده شهیدان میرعلی اکبری برویم و جویای احوالات پدر و فرزندان شهیدشان شویم. با حضور در بنگاه مشاورین مسکن اردهالی و مصاحبه با برادر کوچک‌تر شهدا و سیدعلی‌اکبر حسینی پسر عمه این سه شهید این امر محقق شد. توصیه می‌کنم تا پایان این نوشتار با ما همراه باشید.

هیچ‌گاه برای برادرانم گریه نکرد
سیدغلامرضا میرعلی اکبری که او را مجید صدا می‌زنند، یادگار باقی‌مانده از این پدر و برادر سه شهید است. او امروز 48 سال است در بنگاهی که پدر در آن مشغول کار بوده گذران می‌کند. او برای ما چنین می‌گوید: «اولین فرزند پدر و مادرم دختر بود، سه فرزند وسطی هم به شهادت رسیدند و من فرزند آخر هستم. به ترتیب سن می‌گویم، بزرگ‌ترین شهید سیدمجتبی 20 اردیبهشت 61 در عملیات بیت‌المقدس در شلمچه شهید شد. او در پادگان امام حسین(ع) مسئولیت داشت، ساختمان و اتاقی که ایشان در پادگان داشت هنوز هم به نام اوست. دانشجوی داروسازی شیراز بود، زمان شهادت 22 ساله بود.
دومین برادر شهیدم سیدمحمدرضا میرعلی اکبری بود که در بهداری سپاه مشغول بود که در عملیات مرصاد 5 مرداد 67 شهید شد. جانباز 25 درصد و در زمان شهادت 25 ساله بود. او هم دانشجوی پزشکی بود.
شهید اول خانواده که در بین این شهدا از همه کوچک‌تر بود و زودتر هم شهید شد، سید محمود بود. او بسیجی بود و 11 اردیبهشت 61 در عملیات الی‌بیت‌المقدس شهید شد. همه برادرانم در لشکر 27 محمدرسول‌الله(ص) بودند. مراسم روز هفتم آقا سیدمحمود که برگزار شد خبر شهادت آقا مجتبی را به ما دادند. البته سه برادر در عملیات بیت‌المقدس در جبهه بودند.»
درباره پدر شهیدان سؤال می‌کنم و او این طور جواب می‌دهد: «پدر اسوه صبر و استقامت بود، مردمی بودن و نداشتن علاقه به مسئولیت‌های دنیوی و نیز همراهی با مردم و شنیدن درد دل‌های آنان یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد پدرم بود. گاهی برخی از مسئولان می‌آمدند مغازه، پدر را ببینند تا کمی سبک شوند. 
احترام به جوانان سرمشقی است که از پدر به یادگار داریم، او همواره این اجازه را به افراد کوچک‌تر می‌داد تا نظرات‌شان را برای دیگران بگویند و خود نیز با شنیدن این دیدگاه‌ها به وجود کودکان و افراد کوچک‌تر اهمیت می‌داد، پدر به خاطر شهادت سه برادر شهیدم خدماتی از دولت نگرفت؛ بلکه در خیلی جاها حتی دست مردم را هم می‌گرفت. شاید مثلاً تنها وقتی که از سپاه دعوت می‌کردند برای برنامه‌ای می‌رفتیم، اما چیزی به خاطر شهیدانش نگرفت و می‌گفت این معامله من با خداست. حاج آقا ورزشکار بود و ورزش‌های باستانی انجام می‌داد.
مادرم شاید در خفا برای برادران شهیدم گریه می‌کرد، اما پدرم هیچ‌گاه حتی در خفا هم برای برادران شهیدم گریه نکرد، او می‌گفت این معامله پر سود با خدا بود. خیلی وقت‌ها احساس می‌کردیم که انگار برادرانم زنده هستند و پدر با آنها ارتباط دارد.
وضع مالی ما خیلی خوب بود و اصلاً مشکل مالی نداشتیم. خانه ما شده بود پاتوق بچه‌های بسیجی. پدرم در کار خیر هم دست داشت. حتی در خرید و ساخت مسجد المهدی(عج) در مجیدیه کمک‌های زیادی کرد.
از پدرم جز محبت ندیدیم، عضو انجمن اولیا و مربیان مدرسه همه ما بود. اکبر آقا می‌گوید او همیشه مواظب همه ما بود، اما خیلی مخفیانه. اصلاً یاد ندارم که به ما بگوید نماز بخوانید.
خیلی وقت‌ها در خانه با هم نماز جماعت داشتیم و هر دفعه یکی می‌ایستاد. علاقه پدرم به بچه‌هایش توصیف‌ناپذیر بود. 
مادر شهدا هم یک اسوه بود
سیدعلی‌اکبر حسینی هم می‌گوید: «جدای از پدر این شهیدان که بیان شد، مادر اینها هم واقعاً یک اسوه است. خانه آنها مثل یک پایگاه بسیج بود و واقعاً هم می‌شد گفت که یک عقبه برای جبهه‌ها محسوب می‌شد. من به واسطه محرمیت شیری که با این مادر دارم خیلی مواقع در ایام جوانی منزل آنها بودم و از نزدیک با اینها زندگی کردم. پدر این شهیدان هم برای خودش یک ماجرای دراز دارد.»
آقای حسینی در ادامه می‌گوید: «مادر بزرگ ما کسی بود که در اردهال در دوران کشف حجاب زد زیر گوش مأمور شهربانی و با او برخورد کرد.»
اما سیدمجید خاطره‌ جالبی برای‌مان تعریف می‌کند، او می‌گوید: «در مراسم شهید سیدجعفر حسینی برادر اکبر آقا که اولین شهید خانواده ما بود، برادرم که با لباس سپاه آمده بود مادرم را صدا زد و گفت برویم یک گوشه با شما می‌خواهم خصوصی صحبت کنم و وقتی من خواستم بروم گفت مجید جان شما نیا مطلب با مادر خصوصی است. بعد از چند دقیقه که صحبت کردند، مادر با چشم‌های گریان آمد و من نفهمیدم که او به مادر چه گفت.
بعد از شهادت دو برادرم بود که مادرم موضوع را بیان کرد و گفت آن روز آمد به من گفت که در یک شب در قنوت نماز مغرب بوده که امام زمان(عج) را دیده است و یک لحظه نماز را رها کرده و با امام زمان(عج) کوتاه سخن گفته و ایشان خیلی چیزها را به من گفته که نمی‌توانم بگویم، فقط مادر خود را آماده کنید، شهید اول سیدمحمود است و بعد من شهید می‌شوم و فرمودند که به پدر و مادرت هم بگو لیاقت شهید دادن را دارید.»
او می‌گوید این خانواده شش شهید داده است و به آنها چنین اشاره می‌کند: «شهید سیدمحمد میرعلی اکبری فرزند عمو احمد و شهید سیدابوالفضل میرعلی اکبری پسر عمو جلال، سیدجعفر حسینی برادر اکبر آقا که اینجا حضور دارند و سه برادرم. به نظرم این نتیجه و محصول خانواده‌ای است که واقعاً در خط انقلاب و مبارزه برای اسلام بوده، پدر بزرگ ما از مبارزین علیه رضاشاه بود که حتی سه سال هم تبعید شد و سابقه زندان قصر داشت.»

گفت‌وگو با پدر و مادر شهید مدافع حرم نوید صفری

 احسان امیری/ شهید نوید صفری از جمله شهدای تازه تفحص شده مدافع حرم است که در منطقه بوکمال که حالا رمز پیروزی جبهه مقاومت بر تکفیری‌هاست، به شهادت رسید. رحیم صفری و رقیه احدی پدر و مادر شهید هستند که در ادامه سخنان‌شان درباره این شهید بزرگوار را می‌خوانید:
مادر شهید می‌گوید: «عموی نوید سال 63 در ابوغریب شهید شده است، برادر خود من هم وقتی 20 ساله بود، شیمیایی شد و  به شهادت رسید. نوید 16 تیر 1365 به دنیا آمده بود. ما چهار بچه داریم، سه تا پسر و یک دختر. نوید پسر آخرمان است. او از همان بچگی مسیرش را انتخاب کرده بود و از هشت سالگی نماز و روزه‌اش قطع نمی‌شد. خیلی وقت‌ها می‌گفتم تو هنوز به سن تکلیف نرسیدی، روزه گرفتن بر تو واجب نیست که می‌گفت من برای عمو و دایی‌ام که شهید شدند، روزه می‌گیرم. از 12 سالگی هم جذب مسجد شد. همه دوستانش از همین مسجد بودند. بعد از آن هم عضو بسیج مسجد سیدالساجدین تهرانپارس شد. 16 سال پای ثابت این مسجد بود. بعد از سربازی هم که عضو سپاه شد، در این مسیر ماند.
نوید می‌گفت من دوست دارم که به سوریه بروم. مامان راضی باش. من می‌گفتم چطور دلم به رفتنت رضایت بدهد؟ می‌گفت اگر ما نرویم، پای اجنبی به کشور ما می‌رسد. به ناموس ما رحم نمی‌کند. من گفتم اگر رضایت ندهم، چه؟ گفتم نوید جان، ما از سهم خودمان شهید دادیم، هم عمویت شهید است، هم دایی‌ات، خانواده ما دیگر طاقت از دست دادن یک جوان دیگر را ندارد. نوید خندید و گفت نه مامان. این سهم مادران‌تان است. آنها سهم خودشان را داده‌اند. گفتم خب من هم خواهر شهیدم دیگر. گفت نه تو باید سهم خودت را بدهی. بالاخره آنقدر اصرار کرد که من رضایت دادم.»
پدر شهید هم می‌گوید: «قبل از این دفعه که شهید شد، دو بار دیگر هم به سوریه رفته بود. اولین بار بهمن 94 رفت و عید 95 برگشت. آن موقع برای اینکه نگران نشویم هروقت زنگ می‌زد و مادرش می‌پرسید نوید کجایی؟ می‌گفت مامان یک جای خوش آب‌وهوا و از جواب دادن طفره می‌رفت. دفعه دیگر همه ما می‌دانستیم. زنگ می‌زد و می‌گفت که من حلب هستم؛ اما نمی‌گفت دقیقاً آنجا چکار می‌کند. باز هم برای اینکه ما نگران نشویم، می‌گفت به طور مستقیم در عملیات شرکت نمی‌کند؛ اما بعد از شهادتش فهمیدیم همیشه در خط مقدم بوده. حتی در این مدت چندبار مجروح شده بود؛ اما اصلاً به ما بروز نداد و نگذاشت ما خبردار بشویم.»
مادر شهید اضافه می‌کند: «مأموریت آخرش 21 مرداد شروع شد. قبل از رفتنش من چندبار اصرار کردم که نرود. تازه‌داماد بود. چهارماه از عقدش می‌گذشت. قرار بود آذرماه مراسم ازدواجش را برگزار کنیم، اما شهید شد و پیکرش را تشییع کردیم.
دفعه آخر که زنگ زد 14 آبان بود، یعنی یک‌شنبه. این آخرین تماس ما بود. بعد دیگر از نوید خبر نداشتیم. نوید اربعین، یعنی 18 آبان شهید شده بود. ما حدود 20 روز از او بی‌خبر بودیم و پس از 20 روز که از شهادت نوید مطمئن شده بودند، به ما خبر دادند. در گلزار شهدا سر مزار شهید رسول خلیلی با این شهید رابطه برقرار کرده و انگار دوست شده بود و همیشه سر مزارش می‌رفت. کنار مزار شهید خلیلی یک جای خالی بود. نوید آنجا را به عنوان مزار خودش انتخاب کرده و کروکی‌اش را کشیده و وصیت کرده بود اگر من شهید شدم من را اینجا دفن کنید.»


کتاب «حبیب حرم» شامل خاطرات شهید مدافع حرم، حبیب روحی چوکامی در دومین سالگرد شهید مدافع حرم حبیب روحی و یادواره شهدای والامقام دهستان چوکام رونمایی شد. نویسنده کتاب ام‌البنین حسینی که خود فرزند شهید است درباره نگارش حبیب حرم می‌گوید: «من به شهدا ارادت خاص دارم، به ویژه شهدای مدافع حرم. خودم فرزند شهید هستم و عاشق پدرم، عاشقانه دوستش دارم چون در راه خدا از همه چیزش گذشت و جز خدا هیچ ندید. دورادور پیگیر احوالات خانواده شهید روحی بودم. اینکه یک جوان همسن و سال ما این‌گونه از زندگی دست شست و برای دفاع از آرمان‌ها شهید شد، برایم بسیار قابل احترام بود. برایم جالب بود که او مانند من متولد سال ۶۱ بود. دوست داشتم به دیدن همسر و فرزندانش بروم؛ ولی واقعاً طاقت دیدن دخترهای کوچکش را نداشتم. بعد از سه ماه از شهادت شهید روحی در مراسمی با همسر ایشان آشنا شدم و قرار گذاشتم که به منزل‌شان بروم. روزی که قرار بود بروم، کتاب خاطرات خوبان ۱  که خاطرات مادرم از پدر شهیدم است را با خودم برای‌شان بردم. این کتاب را قبلاً به بسیاری از خانواده‌های شهدا هدیه داده بودم. خانم شهید روحی چند صفحه از کتاب را خواند و به من گفت؛ می‌شود خواهش کنم برای شهید ما هم بنویسید؟ 
مصاحبه با خانواده شهید گاهی حضوری و گاهی تلفنی صورت گرفت. همسر شهید بچه‌ها را می‌خواباند و تلفنی صحبت می‌کردیم، گاهی او گریه می‌کرد و گاهی من. هنوز هم اگر کتاب شهید روحی را دستم بگیرم و بخوانم، نمی‌توانم جلوی اشکم را بگیرم.»
«حبیب حرم» مروری کوتاه بر زندگی شهید مدافع حرم، حبیب روحی چوکامی است که به قلم ام‌البنین حسینی به نگارش درآمده و در چاپ اول با تیراژ 1000 نسخه و قیمت 6 هزار و 500 تومان در 115 صفحه مرکز حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس آن را منتشر کرده است.

من و جمشید اواخر سال ۶۳ ازدواج کردیم. همسرم پس از به دنیا آمدن فرزندمان عازم خدمت مقدس سربازی شد. هفته‌ای چند نامه از جبهه برای من می‌فرستاد. در نامه‌هایش تأکید می‌کرد که مراقب آرزو باشم. او معتقد بود که باید از خاک کشورش دفاع کند. خودش را سرباز امام زمان(عج) می‌دانست. گاهی به دلیل فشار‌هایی که روی من بود، با دخترمان بداخلاقی می‌کردم. یک روز همسرم گفت: «اگر دخترمان را کتک بزنی، هرگز تو را حلال نمی‌کنم. پس از من، تو باید مراقب دخترمان باشی.» او با صحبت‌هایش سعی می‌کرد که من را برای شهادتش آماده کند. آخرین اعزام همسرم ۲۱ شهریور سال ۶۶ بود. پنج روز پس از رفتن جمشید، مارش عملیات کربلای ۶ را شنیدم. از آنجایی که می‌دانستم او در سومار است، نگران حالش شدم. چند روز بعد به وسیله نامه‌های دوستان همسرم که در خانه ما بودند، آدرس‌شان را پیدا کردم. وقتی به در منزل دوستان همسرم رفتم، متوجه شدم که آنها شهید شده‌اند. آن زمان گمان نمی‌کردم که چشم‌انتظاری من برای بازگشت همسرم ۳۰ سال طول بکشد. 
به نقل از همسر شهید جمشید عباسی
شهید جمشید عباسی فرزند غلامحسین، در تاریخ یکم فروردین سال ۱۳۴۳ در گنبد کاووس چشم به جهان گشود. او فرزند نخست خانواده بود. وی و برادرش در دوران دفاع مقدس از سوی ارتش جمهوری اسلامی به عنوان سرباز به مناطق عملیاتی اعزام شدند. پس از تقسیم در یگان‌ها وی در منطقه عملیاتی سومار و حین عملیات کربلای ۶ به شهادت رسید و پیکرش مفقود شد.
چندی پیش پیکر این شهید بزرگوار از سوی کمیته جست‌وجوی مفقودین ستاد کل نیرو‌های مسلح کشف و هویت وی از طریق آزمایش DNA شناسایی شد. خانواده شهید روز چهارشنبه (۲۰ دی سال ۹۶) با حضور در معراج شهدای تهران پیکرش را در آغوش گرفتند و سپس او را به خاک سپردند.

دریادار فدوی در سالگرد توقیف 2 شناور آمریکایی تأکید کرد

فرمانده نیروی دریایی سپاه با اشاره به وضعیت این نیرو در حراست از آب‌های ایران در خلیج‌فارس تأکید کرد: «توانمندی ما در حوزه‌های مختلف از جمله موشکی و پهپادی از خلیج‌فارس تا تنگه هرمز و حتی فراتر از دریای عمان را دربر می‌گیرد.»
22 دی ماه سال 94، نیروی دریایی سپاه دو شناور نظامی آمریکایی را که به صورت غیر قانونی وارد آب‌های سرزمینی ایران شده بودند، توقیف کرد. این دو شناور حامل ١٠ نظامی آمریکایی در نزدیکی جزیره فارسی توقیف شدند. در هنگام توقیف این شناورها، ناوگروه هواپیمابر «ترومن» آمریکا در جنوب شرقی جزیره فارسی و در آب‌های بین‌المللی نزدیک محل توقیف شناور حضور داشته و ناوگروه هواپیمابر «شارل دوگل» فرانسه نیز در شمال شرقی جزیره فارسی در آب‌های بین‌المللی در حال گشت‌زنی بوده است. این یگان‌ها در زمان توقیف شناورهای آمریکایی به حالت آماده‌باش درآمدند؛ ولی با اخطار سپاه مبنی بر عمل متقابل عملاً غیر فعال شدند. 
در سالروز این اقدام مهم دریادار علی فدوی، فرمانده نیروی دریایی سپاه با اشاره به عملکرد رزمندگان این نیرو در جریان بازداشت متجاوزان آمریکایی در خلیج‌فارس اظهار داشت؛ اصلی‌ترین پیامی که واجب است همه به آن باور و توجه داشته باشند، این است که خداوند متعال همواره به وعده خود عمل می‌کند و تخلفی در وعده خدا نیست که فرمود: «ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم؛ اگر خداوند را یاری کنید، شما را یاری می‌کند.»
سردار فدوی ادامه داد: «در اینجا باید یادی کنم از مرحوم آیت‌الله حائری‌شیرازی(ره) که در توضیح این آیه می‌گفتند؛ شما به میدان بیایید، برای تکالیفی که دارید (پاسداری از انقلاب اسلامی) با استطاعت و توانی که دارید، خداوند به میدان می‌آید با استطاعت و توانی که شما ندارید و خداوند دارد، آن موقع خدای متعال بهترین نتیجه را رقم می‌زند.»
وی خاطرنشان کرد: «به حول و قوه الهی، پاسداران انقلاب اسلامی در همه مواقع با در نظر داشتن این توصیه به میدان آمدند و خداوند هم به میدان آمد و مانند همیشه و به قول و برکت حضرت امام خمینی‌(قدس‌الله نفسه الزکیه) و به فرمان امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی)، آمریکا را به خاک مذلت نشاندیم.»
فرمانده نیروی دریایی سپاه درباره واکنش آمریکایی‌ها و تلاش آنها برای آزادسازی ملوانان دستگیر شده در آن مقطع نیز گفت: «واکنش باطل در برابر حق همیشه تمکین و تسلیم و ذلت است و واکنش شیطان بزرگ‌ـ آمریکا‌ـ این بار هم مانند دفعات بی‌شمار پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون، تسلیم، تمکین، ذلت و خواهش بود. تحلیل رفتار آنها نشان می‌داد که همه اقدامات نظامی و دیپلماتیک آنها مؤید این اصل است.»
سردار فدوی درباره دیدار با حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب نیز که پس از این ماجرا صورت گرفت، یادآور شد؛ فرمانده معظم کل قوا، حضرت امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) همه پاسداران انقلاب اسلامی در نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را خاصه آنهایی که مستقیم در این ماجرا بودند، مورد لطف قرار داده و فرمودند: «بالاخره بچه‌ها شجاعت به خرج دادند، فقط هم شجاعت نبود؛ شجاعت همراه با ایمان و همراه با درک بهنگام، یعنی در وقت عمل کردن. خیلی از کارهای ما انجام می‌گیرد منتها نه در وقت خودش. وقتی یک کاری تأخیر افتاد، آن وقت دیگر فایده‌ای ندارد. شما به لحظه عمل کردید، کارتان بسیار عالی بود، کارتان بسیار جالب بود و درست در وقت خودش هم این کار صورت گرفت. آنها را کشاند به آب‌های ما که شماها را به جان‌شان بیندازد، این‌طور دست‌های‌شان را روی سرشان بگذارند و تسلیم بشوند. این حادثه کار خدا بود، در وقت خوبی انجام گرفت، شما هم عالی عمل کردید؛ زنده باشید ان‌شاء‌الله.»
وی همچنین درباره این روزهای خلیج‌فارس تأکید کرد: «ما به حول و قوه الهی در خلیج‌فارس، تنگه هرمز، دریای عمان و هر دریایی که پاسداری از انقلاب اسلامی ایجاب کند، خیلی مقتدرتر از پیش و به ویژه از زمان دستگیری تفنگداران شیطان بزرگ در حال انجام تکلیف هستیم و این اقتدار را بیش از همه دشمن اصلی ما آمریکا می‌داند و روی بخش‌هایی از آن که دیده می‌شود اشراف دارد؛ با توان شناوری مقتدر و پرتوان و بی‌انتها، با توان موشکی ساحل به دریا که تمام پهنه خلیج‌فارس و تنگه هرمز و دریای عمان و فراتر از آن را در برگرفته، با توان تکاوران ویژه دریایی، با توان هوادریای متفاوت و پرقدرت و با توان پهپادی جوان، مبتکر و پیشروی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که با مجموعه توان‌های مکمل و پشتیبان، همواره یاری می‌شوند.»



چند سالی بود که بازنشسته شده بود. یک روز جمعه اتفاقی همدیگه رو دیدیم و نیم ساعتی با هم صحبت کردیم. خیلی تعجب کردم که یک سرهنگ پاسدار بازنشسته چطور ممکنه چنین نظراتی درباره مسائل سیاسی و اجتماعی کشور داشته باشه، اصلاً شبیه دوران پاسداری نبود. شب که رفتم خونه فکرم رو مشغول کرده بود تا اینکه به این نتیجه رسیدم که او از سپاه جدا شده و کسی نبوده مسائل رو براش روشن کنه. حالا پی می‌برم که چرا باید هوای بازنشسته‌ها رو هم داشت، فقط به خاطر اینکه اگر مسائل براشون روشن نشه ممکنه کلاً مسیرشون عوض بشه.


تریبون 19 درست در زمانی که بحث مشکلات اقتصادی و مسائل حاشیه‌ای آن در زمان تصویب بودجه سال آینده مهم شد، به موضوع وظیفه دولت (قوه مجریه) برای حل مشکلات مردم که به طور عمده هم اقتصادی است، پرداخت. در ادامه به جمع‌بندی بخشی از نظرات شما همراهان گرامی می‌پردازیم.
عمل به اقتصاد مقاومتی/ عمل کردن به اقتصاد مقاومتی، مهم‌ترین و اصلی‌ترین پاسخی بود که در پیام‌های مختلفی خود این موضوع یا شاخه‌های اقتصاد مقاومتی بیان شده بود. در این میان می‌توان از «حميد پاکزاد» از قوچان، «پولادوند» از قم، «غلامرضا بهزادنيا» از گرگان، «عليرضا فيروزي» از خرمدره، «سيدمحمد خدايي» از اردکان، «حسينعلي سخنگو» از کاشان، «رحيميان» از شهرکرد، «شفيعي» از شيراز، «ياسر رسول‌زاده» از شيروان، «علي شعبان» از بروجرد، «مريم آزادبخت» از قم، «عليرضا يعقوبي» از خوزستان، «مجيد فياضي‌پور» از دهدشت، «محمد اسحاقي» از تهران، «فرهادي» از قم، «کمال شاهسنايي» از اصفهان، «وحيد احمدي» از زنجان، «سعيد محمدي» از خوانسار، «رضا خوش‌کلام» از بستان‌آباد، «سوسن صحراييان» از جهرم و «سميه رستمي» از جوانرود نام برد.
مبارزه با فساد و قاچاق کالا/ مبارزه با فساد و قاچاق کالا هم موضوع بسیار مهمی بود که همراهانی مانند «محسن قاسمي» از نهاوند، «مهناز پيري» از اروميه، «حيدر حيدري»، «شيرزاد صحرايي» از صحنه و «يوسف صبحاني‌نسب» از بوشهر به آن اشاره کردند.
رونق تولید و اشتغال‌زایی/ «منصور جوادپور» از چايپاره، «علي محرمي» از چالدران، «رسول پاک» از تبريز، «تشکر ياري» از خراسان جنوبي، «ابوتراب رمضانپور» از تهران و «حسين باقري‌پور» از ايلام در پیام‌های خود روی مسئله رونق تولید و رفع موانع آن و نیز ایجاد اشتغال پایدار تأکید داشته‌اند.
توجه به توصیه‌های رهبری/ توجه به منویات، رهنمودها و توصیه‌های رهبر معظم انقلاب در حوزه‌های مختلف از سوی دولتمردان را هم «محمد صابري‌فر» از کردکوي و «منصوره بخشي» از مشهد بیان کرده‌اند.
توجه به ظرفیت‌های داخلی/ تقویت و توجه به ظرفیت‌های داخلی هم در پیام «حسينعلي جعفرزاده» از اصفهان و «آبدهي مقدم» از کلاله وجود داشت.
دیگر نظرات/ «غلام‌رسول کريمي» از دلند گلستان گفته است حل مشکل پيشکش، مشکل درست نکنند. «محمد کريم‌زاده» کم کردن فاصله طبقاتي را بیان کرده است و «مصطفي اکبري» از داران توجه به مناطق محروم را مهم می‌داند. کاهش هزینه‌های جاری دولت را «اسماعيل قهرمان‌زاده» از اروميه گفته، «علي مجيدي» از آذرشهر دعوت به مسئولیت‌پذیری کرده است. توجه به خواسته‌های مردم را «محمدرضا شعباني» از هنديجان گفته است و مدیریت مشکلات به سمت رفع آن را «حسين کوشکي» از صفاشهر و «حديث مرآتي» از قم بیان کرده‌اند. تنظيم بازار را هم «عليرضا صبحاني‌نسب» از بوشهر و «ياسر اکبري» از ايلام مطرح کرده‌اند. برخورد انقلابي با مشکلات خواسته «محسن کوشکي» از خرم‌بيد است و کار جهادي با تکيه بر توان مردمي را «محسن کريمي» از کردستان بیان کرده است. انتخاب مدیران شایسته و پاکدست را «شريفي رزني» مطرح کرده و برقراري عدالت اجتماعي را «رستمي» از جوانرود خواسته است، کار کلیدواژه «مرتضي محمدي» از اراک بیان کرده و «مصطفي عابدين‌لو» از زنجان تأکید دارد که دولت به اقتصاد اسلامی رجوع کند، عمده مشکلات حل می‌شود. «قاسمي» از گناباد تغییر نگاه به مردم را خواسته است و «سميه امامي» از بيرجند حل مشکل بیکاری را مهم می‌داند.
برندگان تریبون 19
«مصطفي عابدين‌لو» از زنجان/ «حیدر حیدری»/ «مريم آزادبخت» از قم
پرسش تریبون 20
مهم‌ترین مسائل و آسیب‌های انقلاب اسلامی چیست؟