با انتشار تصویری از یک ابلاغیه در فضای مجازی که از ممنوعیت بازدید دانش‌آموزان مقاطع اول و دوم از گلزارهای شهدا حکایت داشت(!)، وزیر آموزش و پرورش به ابلاغیه واکنش نشان داد و استفاده از واژه گلزار شهدا در بخشنامه وزارتخانه خود را کم‌دقتی عنوان کرده و وعده داد این موضوع تصحیح می‌شود. با این حال، مرکز اطلاع‌رسانی وزارت آموزش و پرورش طی اطلاعیه‌ای ضمن دفاع از بخشنامه فوق‌الذکر، اعلام کرد براساس دیدگاه بیشتر صاحب نظران حوزه روان‌شناسی و تربیتی، این موضوع به صلاح نبوده و تأثیرات نامطلوب روحی و روانی دارد.


   دکتر حامد حاجی‌حیدری/ در زندگی هر سیاستمداری موقعیت‌هایی پیش می‌آید که طی آنها احساس می‌کند باید خطاهای ادراکی ناشی از وفور دیدگاه منفی در کشور را اصلاح کند. وقتی ملتی از مواجهه مستقیم با دشمن بیرونی فراغت می‌یابد، یا احساس کاذبی از فراغت نزد برخی پدید می‌آید، منازعات و حرف و حدیث‌ها به سمت و سوی درون معطوف می‌شود. ما به قرینه رویداد تاریخی فروریزی امپراتوری روم پس از فراغت از مناقشات خارجی، به این عارضه تخریب درونی، «سندرم زوال امپراتوری روم» اطلاق می‌کنیم. آگاهی بموقع سیاستمداران از این وضعیت «خودتخریبی» می‌تواند نقش بسزایی در محدودسازی پیامدهای منفی ناشی از آنها داشته باشد. سیاستمدار می‌تواند این مشکلات و علایم را تشخیص داده، نسبت به این علایم هشدار دهد و سمت‌وسوها را اصلاح کند.
 وقتی «خودتخریبی» به جای سازوکارهای دفاعی درست قرار می‌گیرد، نتایج عملکردها و نهادها و سازمان‌ها، در سطحی پایین‌تر از حد انتظار قرار می‌گیرد. در هر شرایطی، نتایج عملکردهای نهادی و سازمان‌های مستقر، معیار اندازه‌گیری و چوب محک «اعتدال حکمرانی» تلقی می‌شود. هنگامی که به طور پیوسته عملکرد نهادهای گوناگون، ضعیف‌تر از حد انتظار است، باید بدانیم که مشکل از یکی دو نهاد عملیاتی کشور نیست، بلکه یک عمق اخلاقی دشواری‌آفرین در کار است. در واقع، این سبک و طرز فکر و اندیشه است که سیاست را در سطح نهادی به لکنت می‌کشاند. در این حالت، باید ریزبینی‌های فرهنگی را فعال و گسترده کنیم. اینجا چند نکته مطرح می‌شود؛ یکی آنکه باید رسم زود قضاوت کردن را برانداخت. یکی از اشتباهات رایج بین بیشتر نخبگان و تشکل‌های سیاسی در شرایط «خودتخریبی»، سبک شمردن «قضاوت» است که در وضعیت سبک شمردن «قضاوت»، ساده‌ترین کار «منفی‌بافی» است. برای «منفی‌بافی»، تنها قدری حس و حال پرخاش لازم می‌آید، در حالی که «واقع‌نگری مثبت و رو به آینده»، مستلزم ارائه طراحی‌هایی برای آینده است و اتخاذ این دیدگاه همواره دشوار خواهد بود.
 از دیدگاه دیگر، حالا که در شبکه‌های اجتماعی، هر یک از مردم به «روزنامه‌نگار» بدل شده‌اند، فرهنگ معیوب و وارداتی «روزنامه‌نگاری کثرت‌گرا» به یک پدیده شایع بدل شده است. این جامعه همین کژالگوی وارداتی را در دست دارد و با آن، می‌تواند بدون اطلاعات وسیع درباره وجوه منفی همه امور سخن بگوید. در این کژالگو، اصل اصیل و رکن رکین، «منفی‌بافی» است. «غنیمت شمردن» نقاط مثبت و قوت، اصلاً خبر و مطلب قابل توجه محسوب نمی‌شود. لحن‌های تند و فازهای منفی سکه رایج شبکه‌های اجتماعی شده‌اند. با این روحیه، مردم از همدیگر فاصله می‌گیرند و به هم بدبین می‌شوند. اگر مردم به هم بدگمان شوند و این بدگمانی بسیار شود، اعتماد متقابل بین آنها از بین می‌رود. پس باید در سبک‌های ارتباطی تجدید نظر کنیم و با ایجاد جو صمیمیت و اعتماد بین یکدیگر، به اجزای تشکیل‌دهنده یک «من برتر» تبدیل شویم.
نکته بعد این است که همه باید متقاعد شوند از پنجه انداختن بیهوده به چهره یکدیگر بپرهیزند و لااقل از سرزنش کردن و مقصر دانستن عواملی که خارج از کنترل هستند، دوری کنند. در شرایط «خودتخریبی»، نخبگان جناحی به وقت خطا، به شکلی ناشیانه و نادقیق، به رصد عیوب گروه‌های رقیب مشغول می‌شوند. چنین پرخاش‌هایی نه تنها دردی از کشور دوا نمی‌کنند؛ بلکه موجب غفلت از ریشه اصلی مشکلات و نواقص می‌شوند.
مطلب دیگر، روحیه مثمر ثمری است که اگر فعالان اجتماعی و مدنی به خود هموار کنند که «من هم به سهم خود قدری مقصر مشکلات هستم» موجب می‌شود همه به نحوی درگیر فعالیت اجتماعی شوند. این مشغولیت موجب می‌شود دشواری‌های عملیاتی برای همه در سطوح متفاوتی معلوم و ملموس شود. «انصاف» جز با این دغدغه هماهنگ برای یافتن راه حل دشواری‌ها به دست نمی‌آید. البته پرخاش و منفی‌بافی راحت است و در هر شرایطی می‌شود چیزی در مذمت دیگران گفت؛ ولی وقتی افراد مشغول حل و فصل مسائل شوند، ادراک متقابل که همان «انصاف» است، قوت
 می‌گیرد.
چشم‌انداز دیگر به رواج «منفی‌بافی» این است که این شرایط پرخاشگر، وقتی واقع می‌شود که جریان ایده‌های جدید کند شده یا اصلاً خشک شود و در نبود راه‌حل‌ها، فقط نارضایتی‌ها بماند. سیاست امروزی بدون تزریق مستمر ایده‌های نو و خلاقانه، خیلی زود از نفس می‌افتد و راه به جایی نخواهد برد. برای حل مسائل و چالش‌های انبوه دنیای جدید به ایده‌های تازه و نو به نو نیاز است که این تکلیف فعالان سیاسی و مصلحان اجتماعی است که برای ورود و رواج ایده‌های نو در درون کشور زمینه‌سازی کنند. وقتی خودزنی رواج می‌یابد، نشانه آن است که فعالان سیاسی و اجتماعی، مسیر آسان زندگی را انتخاب کرده‌اند و گاه‌گاه از منفی‌بافی بی‌انتها غرق لذت می‌شوند. در چنین شرایطی باید دنبال تحریک مجاهده عقیدتی و حس تکلیف رفت و مهارت‌های مهمی را گسترش داد.
یک سوی این مهارت‌ها این است که باید جوّ هراس از منفی‌بافی علیه نوآوری و ایده‌پردازی را بشکنیم؛ اگر جوّ عمومی جامعه به گونه‌ای بود که موجب رنجش و حتی تنبیه افراد نوآور و مبتکر شود، باید آشکار و واضح در قواعد صدرنشینی و قدربینی تجدید نظر کنیم و آن را از غوغای مطبوعات و رسانه‌ها بیرون بکشیم. برای این منظور اصلاح گفتارهای مطبوعاتی و رسانه‌ای که زیر سایه دموکراسی کثرت‌گرا فقط رقابت‌های بی‌رحمانه را می‌شناسند، لازم است و باید «مهارت گوش دادن» را به جای مهارت‌های منفی فریاد زدن بر سر همدیگر ترویج کرد. یکی از دام‌های مهلکی که در یک جامعه با سطح بالای «خودتخریبی» پدیدار می‌شود، این احساس در افراد این جامعه و به ویژه نخبگان است که بیشتر و بهتر از سایرین می‌فهمند و آنها هستند که باید سخن بگویند و دیگران باید گوش کنند؛ اما واقعیت آن است که در شرایط فعلی، همه بیش از هر چیزی به ایده‌ها و راه حل‌های نو نیاز دارند که این ایده‌ها باید از جانب مردمی ارائه شود که از نزدیک دستی بر آتش دارند؛ پس، منطقی این است که فضایی برای گفتار همه فراهم شود و این، مستلزم تبلور ظرفیت شنیدن نزد همه است و در نهایت، این مهم محقق نمی‌شود، مگر آنکه مردم به منفی بافی علیه یکدیگر یا اقشاری از جامعه ترتیب اثر ندهند و این را گناه به حساب آورند.
* پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی)

   مهدي سعيدي/ در طول سال‌هاي اخير، اردوگاه اصلاح‌طلبان همواره با خرده‌جريان‌هاي واگرا مواجه بوده است. بیشتر اين جريان‌ها افراطيوني بودند که از اصلاحات در درون جمهوري اسلامي به عبور از نظام اسلامي غلت خوردند و به جريان ضدانقلاب پيوستند. اوج اين واگرايي و ريزش را مي‌توان در فتنه 1388 مشاهده کرد که بسياري از فتنه‌گران با پيشينه اصلاح‌طلبي، خارج‌نشيني در آغوش بيگانگان را ترجيح دادند و از اين اردوگاه جدا شدند. هرچند متأسفانه اصلاح‌طلبان نيز هيچ‌گاه تلاش نکردند از اين افراد برائت جويند و مرزهاي خود را با ضدانقلاب شفاف کنند.
تعامل با عملگرايان و جريان ميانه‌رو نيز در مقاطعي موجب تغيير رويه و جدايي بخشي از اصلاح‌طلبان شده است. نمونه قديمي اين ماجرا را در دوران سازندگي مي‌توان مشاهده کرد که بخشي از اصلاح‌طلبان افراطی، همچون مرتضي الويري، با تغيير رويه به جمع تکنوکرات‌هاي ليبرال و مديران دولت آقاي هاشمي پیوستند.
پررنگ‌ترين خط واگرايي در اردوگاه اصلاح‌طلبان را به نحوي مي‌توان در خط‌‌مشي اين روزهاي آقاي محمدرضا عارف مشاهده کرد. اين حرکت هرچند خروج از اردوگاه اصلاح‌طلبي به شمار نمي‌آيد؛ اما می‌تواند نوعي واگرايي و عدم همراهي با مغز متفکر جريان اصلاحات تلقي شود که آثار و نتايجي بر آن مترتب خواهد بود. 
اختلاف عارف با رأس اصلاحات از زماني کليد خورد که طبق مصلحت‌سنجي‌هاي انجام شده، وي مجبور شد در انتخابات سال 1392 به نفع روحاني کنار رود. در ادامه آن هنگام که روحاني از به‌کارگيري صحيح و مطابق با شأن عارف در کابينه طفره رفت، بر دلخوري‌هاي وي افزوده شد و به تدريج مواضع عارف سمت‌وسوي ديگري گرفت. تداوم اين وضعيت در انتخاب وي به ریاست مجلس دهم و حمايت نکردن بخشي از اصلاح‌طلبان از او موجب شد تا دوران انزواي وي در مجلس فرا رسد، هرچند به ظاهر نام رياست فراکسيون اعتدال بر پيشاني ايشان درج شده بود.
اين روزها مواضع اعتراضي عارف، خارج از رويه سران اصلاح‌طلب رو به فزونی گرفته است و در ادامه مي‌تواند به حرکتي مستقل بينجامد. برای نمونه، وي که همچنان رياست شوراي ‌عالي سياست‌گذاري اصلاح‌طلبان را برعهده دارد، درباره انتخابات مجلس چنين گفته است: «پيش‌بيني من اين است که ما در انتخابات سال ۹۸ هم با پرچم اصلاح‌طلبانه وارد مي‌شويم، يعني ائتلاف نمي‌کنيم؛ به اندازه کافي هم نيرو داريم.» اظهاراتي که با مخالفت‌هاي متعددي از جانب اصلاح‌طلبان همراه شد و عمق اختلافات را آشکار کرد. امروز ديگر کمتر اظهاراتي از عارف منتشر می‌شود که بلافاصله با واکنش منفي اصلاح‌طلبان همراه نشود!
به تازگی کلامي از «عبدالله ناصري» عضو شوراي ‌عالي سياست‌گذاري اصلاح‌طلبان و از نزديکان سيدمحمد خاتمي انتشار يافته که تأمل‌برانگیز است. وي در مصاحبه‌اي گفته است: «بهترين سرليست براي انتخابات سال 98 مجلس شوراي اسلامي آقاي جهانگيري خواهد بود. آقاي جهانگيري با توجه به موقعيتي که در دولت دوم آقاي روحاني نسبت به دولت اول دارد و از سوي ديگر جزء يکي از کانديداهاي جدي اصلاح‌طلبان براي انتخابات 1400خواهد بود، بهتر است از سکوي مجلس وارد حريم رياست‌جمهوري شود.»
هرچند اين خبر نيز بلافاصله با تکذيب‌هايي همراه شد؛ اما ذهن‌هايي که به سرليستي جهانگيري در سال 1398 مي‌انديشند، بدون شک براي عارف در آينده سياسي اردوگاه اصلاح‌طلبان اعتبار چنداني قائل نبوده و وي را به حاشيه رانده شده مي‌بينند. اين نگاه از دو منظر تحليل می‌شود؛ يکي عملکرد ضعيف و دور از انتظار عارف در مجلس و مديريت فراکسيون اميد که دستاوردي براي اصلاح‌طلبان نداشته است و ديگري خط مستقلي است که عارف در پيش گرفته و ديگر حاضر نيست به عنوان بازيگري در خدمت اتاق فکر اصلي اصلاح‌طلبان نقش‌آفرينی کند.


   جواد صحرایی‌رستمی/ چند سالی است که مبحث «امر به معروف» و «نهی از منکر» از سوی نمایندگی ولی فقیه در سپاه مورد اهتمام جدی قرار گرفته و شرکت در دوره‌های آن برای همه پاسداران عزیز الزامی شده است. به این بهانه، یادداشتی تقدیم حضور می‌شود تا اهمیت این واجب فراموش شده‌ـ به تعبیر رهبر معظم انقلاب بار دیگر برای مربیان و متربیان سپاه یادآوری شود.
در میان تعاریف متعددی که از دو واژه و مفهوم «مَعروف» و «مُنکر» شده است، معنای «واجبات» و «محرمات» از بسامد قابل توجهی برخوردار است و گاه این دو مفهوم در فهم عوامانه، به «مستحبات» و «مکروهات» نیز تعبیر می‌شود؛ اما آنچه در تبیین این دو قابل توجه است، این است که عالمان این حوزه، مرجع و مصدر تشخیص و تمیز «مستحبات» و «مکروهات» و «واجبات» و «محرمات» را دو مؤلفه «عقل» و «شرع» برشمرده‌اند. اگر چه در نگاه فراخ‌تر، مؤلفه دیگری در کنار عقل و شرع خودنمایی می‌کند و آن، «عرف اجتماعی» است؛ یعنی هر آنچه با ذائقه توده‌های مردم، همگونی و همسازی داشته باشد که از قائلان به تعریف اخیر می‌توان به مفسر بزرگ قرآن، مرحوم حضرت آیت‌الله طباطبایی اشاره کرد. با بازنمایی ابعاد عرفی مفهومِ مورد نظرِ مرحوم آیت‌الله، شاید با اندک احتیاطی، به مفهوم هنجار و ناهنجار‌ـ جانمایی شده در علوم اجتماعی‌ـ نائل شویم. 
به اعتبار عقل و موازین مُترتّب بر آن، شایسته است آدمی برای در امان ماندن از ناهنجاری، کجروی و در نهایت مصونیت‌بخشی چه در نوع فردی و چه در قواره‌های اجتماعی، از همه ابزارهای مشروع و مقبول بهره برده و در جهت حذف آن ناهنجاری از ساحت جامعه تلاش کند.
در همین زمینه، نکته باریک‌تر از مو وجود دارد و آن، اینکه «آیا همه آنچه که موافق طبع اجتماعی است، مشروع است؟» به مدد بازنمایی و پی‌جویی بسیاری از رویدادها و اتفاقات تاریخی جهان اسلام، می‌توان دریافت که گاه ذائقه‌های اجتماعی، حسب دلایل و مواردی، از مسیر طبیعی و مبتنی بر فطرت خداداده دور شده و راه به زوال برده است. این امر، گاه در ذائقه و عادات عوام جلوه کرده و گاه در رفتار حکومت‌هایی که بر گُرده مردم نشسته و افسارگسیخته بر جان و مال آنان می‌تازند. در هر دوی این موارد، از آنجا که مناسبت‌ها به سمت و سوی دوری از فطرت الهی پیش رفته، عقل سلیم ایجاب می‌کند که جلوی آن گرفته شود تا گستره فساد و ظلم‌پذیری افزون
 نشود.    
در ادامه به صورت موجز، قیام امام حسین(ع) را به منزله مصداق بارز این امر بررسی می‌کنیم.
 از منظر «جامعه‌شناسی انحرافات»، مشی اصلاحی امام حسین(ع)، با عبارتی چون «کجروی سازنده و مثبت» قابل ارزیابی و احصا است؛ کجروی که از انواع کجروی‌های اجتماعی به شمار می‌رود و در آن فرد یا گروهی با اطلاع و آگاهی قبلی از طبع مورد قبول جامعه زمان خود، ارزش‌ها و هنجارهای نویی را می‌آفرینند تا جامعه به سوی پیشرفت و تعالی سوق پیدا کند.
پرواضح است که افزون بر کجروی سازنده در قیام عاشورا، این قیام برخوردار از شاخصه‌های فطری نیز بوده است. مؤید فطریت قیام امام حسین(ع)، جاودانگی، زاینده بودن و فراگیری روح قیام در طول اعصار گوناگون است. 
عدم کهنگی قیام فطری امام حسین(ع)، در شکل‌گیری انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) نیز مشهود است؛ انقلابی که بارقه‌های آن در سال 41 زده شد و استیلای روح عاشورایی بر ارکان انقلاب چه در نیتِ قیام و چه در شکل آن موج می‌زد؛ اما مصداق فراگیری قیام، تأمل در مخاطب قیام امام حسین(ع) است؛ آنجا که حضرت در تبیین هدف قیام خود، خطاب به برادرش ابوحنیفه فرموده‌اند: «امت جدم!»
 آنچه از این خطاب می‌توان اراده کرد، آن است که قیام، معطوف به ظرف شیعه نبوده و به اعتبار عبارت امت جد، اهل سنت و اتباع آن را نیز در برمی‌گیرد.


   احمد محبی/ «کنوانسیون پالرمو» معاهده ملل متحد برای مقابله با جرایم سازمان‌یافته فرا ملی است که در سال 2000 مورد پذیرش مجمع عمومی سازمان ملل قرار گرفت و تاکنون 180 کشور به عضویت آن درآمده‌اند. دولت ایران نیز پس از دوماه از تصویب این کنوانسیون، آن را امضا کرد. در این باره توجه به چند نکته الزامی است:
1ـ مطابق با مصوبات کنوانسیون پالرمو، گروه‌های مقاومت از جمله حزب‌الله در فهرست گروه‌های تروریستی قرار گرفته‌اند؛ از این رو امضا‌کنندگان این کنوانسیون برای مقابله با گروه‌های مقاومت ملزم می‌شوند. از این منظر به نظر می‌رسد هدف از اجبار ایران به پذیرش.
2ـ قراردادهایی همچون پالرمو و FATF ناظر بر مهار محور مقاومت و زمینه‌سازی برای برجام منطقه‌ای و عقب‌نشینی ایران از منطقه باشد.
۳ـ نکته بعدی مربوط به کلیت پیوستن ایران به کنوانسیون مبارزه علیه جرایم سازمان‌یافته فراملی و قراردادهایی این‌چنینی است. نام و مفاد به‌ظاهر زیبا و مفید این‌گونه معاهدات به معنی کارکرد مؤثر آنها و توجیه‌کننده الحاق به آنها نیست؛ چراکه در عمل و هنگام اجرا مانند ابزاری برای اعمال فشار بر کشورهای ناهمسو از طرف جبهه غرب استفاده می‌شود.
4ـ مهم‌ترین زاویه ابهام‌آلود این کنوانسیون به تعریف و تفسیر از مفاهیمی مانند جرم سازمان‌یافته فراملی یا تروریسم برمی‌گردد. مبتنی بر تجربه می‌توان گفت؛ تحرک و اقدام علیه حمایت ایران از گروه‌های مقاومت اسلامی به ‌موجب این کنوانسیون مورد تمرکز محافل سیاسی دیپلماتیک غرب قرار خواهد گرفت.
5ـ گروه‌های مقاومت منطقه مانند حزب‌الله لبنان، امروز در زمره مؤلفه‌های تأمین‌کننده امنیت منطقه‌ای قرار دارند و یکی از اساسی‌ترین موانع تحقق سیاست‌های غرب در غرب آسیا محسوب می‌شوند؛ ازاین‌رو به احتمال قریب به یقین، الحاق ایران به کنوانسیون پیش‌گفته، به مثابه ابزاری جهت فشار برای تضعیف این گروه‌ها استفاده خواهد شد.
6ـ توافق با FATF ملغي شده است؛ اما برجاميان از پاي ننشسته‌اند. آخرين طراحي ظاهراً اين است كه همان محدوديت‌هاي توافق شده با  FATF را در پوشش کنوانسیون پالرمو اجرا کنند.


 بازی مرد دیوانه
بزرگ‌نمایی از اقدامات ترامپ و سیاه‌نمایی از وضعیت کشور، دو خط روانی هم‌افزا و موازی است که شبکه همکار داخلی غرب در ایران دنبال می‌کند. شبکه همکار داخلی غرب در ایران با ایجاد ادراک ترامپ‌هراسی (مرد دیوانه) و سیاه‌نمایی از وضعیت کشور، درصدد تزریق تسلیم‌طلبی به افکار عمومی هستند تا زمینه‌ساز برجام اروپایی شوند. پیش از این نیز غربگرایان در توجیه افکار عمومی برای واگذاری مزیت‌های هسته‌ای ایران، به دروغ لبه پرتگاه جنگ ساخته و مدعی شدند برای پیشگیری از تهدیدات و ایجاد شکاف بین آمریکا و رژیم صهیونیستی، باید توافق بد را پذیرفت.

طرح قدیم 
با هدف جدید
در حالی که طرح استقلال کردستان با شکست روبه‌رو شد، آمریکا همچنان برای مقابله با ایران از آن استفاده می‌کند. در این زمینه «واشنگتن‌تایمز» نوشت: «باید کردها را به طور مستقیم تسلیح و از کردستان مستقل حمایت کنیم. این استقلال، کلید انسداد پل سرزمینی ایران به مدیترانه است.» 
نمایش تازه نیکی‌هیلی!
دولت آمریکا قصد دارد در راستای سیاست‌های ایران‌هراسانه خود، سفیران کشورهای عضو شورای امنیت را به واشنگتن دعوت کند. به ‌نوشته رویترز، طبق برنامه‌ای که دفتر نمایندگی آمریکا در سازمان ملل اعلام کرده است، «نیکی هیلی» و 14 همکارش در شورای امنیت، در یک ضیافت ناهار با حضور «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهور آمریکا نیز شرکت خواهند کرد. نمایندگان اعضای شورای امنیت از پایگاه «آناکوستیا‌‌ـ بولینگ»، جایی که «هیلی» ماه گذشته با نمایش آهن‌پاره‌های موشکی، ایران را به کمک به انصارالله یمن در حمله موشکی به ریاض متهم کرد، دیدن خواهند کرد.


نکته: سه نفر شب می‌خواستن بخوابن، می‌گن یکی پاشه چراغ رو خاموش کنه، کسی بلند نمی‌شه. با هم شرط می‌بندن که هرکی حرف بزنه باید بلند شه چراغ رو خاموش کنه.... چند روزی ازشون خبری نبود، تا اینکه همسایه‌ها در خونه‌شون رو شکوندن، سه‌تاشونو مرده پیدا کردن. اولی رو غسل دادن و کفن کردن... دومی رو هم غسل دادن و کفن کردن، سومی رو تا اومدن غسلش بدن، گفت من زنده‌ام، یهو اون دوتا گفتن هورااااا تو باختي، پاشو چراغ رو خاموش کن... .
نظر: الآن فصل گرفتن اعتبار است و هر کسی سعی می‌کند برنامه‌های خود را به گونه‌ای ببندد که اعتبار بیشتری کسب کند؛ اما هنگامی که موقع عمل فرا می‌رسد، هر کدام تقصیر را بر گردن دیگری می‌اندازند و وظیفه خود را فراموش می‌کنند. یکی از موضوعاتی که مسئولان باید به آن توجه کنند و منتظر اقدام دیگری نباشند، حفظ محیط زیست است؛ موضوعی که در آینده می‌تواند مشکلات زیستی، بهداشتی، اقتصادی و حتی امنیتی ایجاد کند؛ البته سال‌ها پیش رهبر معظم انقلاب این مسئله را به مسئولان هشدار داده بودند که «مسئله محیط زیست، مسئله این دولت یا آن دولت، مسئله‌ این شخص یا آن شخص و مسئله این جریان و یا آن جریان نیست، بلکه موضوعی کشوری و ملی است که باید برای حل مشکلات مرتبط با آن، همه دست به دست یکدیگر دهند.» حضرت آقا در آن جلسات فرمودند: «مطالبی که باید بیان شوند، امروز گفته شد و از این پس مردم باید قضاوت کنند که کدام دستگاه‌ها به وظیفه خود برای حفظ محیط زیست عمل می‌کنند و کدام دستگاه‌ها برای حفظ محیط زیست، تلاش و اقدام لازم را انجام نمی‌دهند.»

جلسه کمیته نیروهای مسلح سنا با موضوع چالش‌های جهانی و راهبرد امنیت ملی آمریکا برگزار شد و «هنری کیسینجر» در این نشست گفت: «ایران را باید مانند شوروی سابق محدود کرد تا در صورت خروج از این محدودیت، با آن بتوان برخورد کرد.»
 حمایت از میانه‌روها
دوباره حمایت از میانه‌روها بعد از فتنه ۹۶ در حال اوج‌گیری است. جان سائرز، رئیس سابق MI6 در کنفرانس «وایت ‌هال» تأکید داشته است: «غرب باید به سمت «میانه‌روها» در ایران برود. سیاست ترامپ به این امر کمکی نمی‌کند.»
وسوسه‌های کردهای سوریه
کردهای سوریه می‌توانستند جلوی درگیری‌های نظامی در منطقه عفرین را بگیرند؛ اما آنها این فرصت را از دست داده و صدها هزار نفر از مردم سوریه را در معرض خطر قرار دادند و این به سه دلیل است: عامل اول تصمیم دولت آمریکا برای باقی نگه داشتن نیروهای خود در سوریه به منظور مهار ایران و ادامه فرسایش روسیه و ارتش سوریه و حزب‌الله بود. دومین عامل این بود که نیروهای مذکور موفق شدند برخی منابع نفتی و مالی را  به دست آورده و بر چاه‌های نفت و تأسیسات استراتژیک در دیرالزور و وادی‌الفرات مسلط شوند. حمایت آمریکا از تبدیل شدن نیروهای عشایر عربی در منطقه وادی الفرات به نیروهای مرزبانی و حمایت از دستاوردهای نیروهای کرد که موفق به تسلط بر حدود ۲۵ درصد از اراضی سوریه شده بودند، از دیگر عواملی بود که ی. پ. گ را وسوسه کرد که به سیاست مستقل خود نسبت به دمشق ادامه دهد.  
یک یهودی لیبرال هستم
به گزارش «هاآرتص»، باراک اوباما در یک کنیسه در نیویورک حاضر شد و طی سخنانی با تأکید بر دوستی خودش با رژیم صهیونیستی و یهودیان گفت: «من اساساً یک یهودی لیبرال هستم». رئیس‌جمهور سابق، اوباما با تأکید بر حمایت‌های بسیار دولتش از رژیم صهیونیستی تأکید کرد، دولت او در قیاس با دولت‌های قبلی آمریکا کمک‌های نظامی بسیار بیشتری کرد.
مردم را ناامید نکنیم
عزت‌الله ضرغامی، رئیس اسبق سازمان صداوسیما در اینستاگرام خود نوشت: «از کنار خانه‌های مسکن مهر رد شدیم، پرسیدم آیا آب و برق دارند، معلوم بود که جواب مثبت است. پمپاژ ناامیدی از طرف هرکس و هر مقام و هر همکار رسانه‌ای کار خوبی نیست!»
عمیق نبود
حجت‌الاسلام سیدمحمود علوی با بیان اینکه جذب حداکثری مردم به نظام جمهوری اسلامی به منزله تأکید مؤکد رهبر معظم انقلاب وظیفه مهم و نخست مسئولان نظام است، گفت: «با وجود آنکه ناآرامی‌های اخیر در برخی از نقاط کشور عمیق نبودند، اما دشمنان آن را بزرگ‌نمایی کردند؛ چنانکه گویا گستره آن در کل کشور است و جمهوری اسلامی ایران توانست توطئه دشمنان را در مدت زمان چهار تا پنج روز خنثی کند.» وزیر اطلاعات همچنین افزود: «دشمنان درصدد درگیر کردن انرژی داخلی به این موضوعات هستند تا در این بین به اهداف خود برسند؛ اما باید برخلاف خواست دشمن، مشکلات را برطرف کنیم.»
ساده‌لوحانه است
روزنامه «آفتاب یزد» در مطلبی نوشت: «اینکه تصور کنیم اروپا کاملاً در طرف ایران قرار خواهد گرفت، ساده‌لوحانه است؛ چرا که پیوند ساختاری اروپا و آمریکا در تبادلات اقتصادی و امنیتی موجب شده است این دو قدرت به یکدیگر وابستگی متقابلی داشته باشد.» این روزنامه اصلاح‌طلب اعتراف کرده است، «اینکه تصور کنیم اروپا کاملاً در طرف ایران قرار خواهد گرفت، ساده‌لوحانه است.»

  دکتر یدالله جوانی/ ثبت افتخارات بزرگ تاریخی در پرونده هویتی یک ملت‌، دارای ارزش ذاتی است. انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، آورده‌های بسیار بزرگ و ارزشمندی را برای ایران و مردم این سرزمین کهن داشته است. هرچند وجود پاره‌ای از مشکلات و ضعف‌ها در داخل کشور، این دستاوردهای ارزشمند را تحت‌الشعاع قرار داده، لکن از نظر تاریخی و از منظر صاحب‌نظران و کارشناسان، ‌ارزش این دستارودها انکارناپذیر است. تصور جهان و منطقه بدون وجود رژیم صهیونیستی در مقطع کنونی با توجه به روند تحولات در جهان و غرب‌ آسیا، تصور درست و در حال تحققی است. رژیم صهیونیستی، به عنوان یک غده سرطانی در جهان اسلام و منطقه، با رؤیای حکومت نیل تا فرات، می‌توانست استقلال، منافع و عزت بسیاری از ملت‌های مسلمان و از جمله ملت ایران را برای یک دوره طولانی تاریخی پایمال کند. این رژیم براساس یک نقشه طراحی شده از سوی استعمارگران و سلطه‌گران غربی، در جهان اسلام پدید آمد تا جهان اسلام را برای همیشه تحت نفوذ و سلطه خود درآورد و مانع وحدت و قدرت‌یابی آن شود. تعصب و پافشاری اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها بر تأمین امنیت رژیم صهیونیستی و حفظ موجودیت ‌آن، به همین نقشه و هدف راهبردی‌ برمی‌گردد. غرب هویت‌یابی، ‌انسجام و پیشرفت مسلمانان را،‌ با اهداف تمدنی خود که همانا استیلای بر جهان است، در تعارض می‌بیند. بر همین اساس، سیاست غرب در دهه‌های اخیر در جهان اسلام و به ویژه در منطقه فوق‌العاده راهبردی غرب آسیا، سیاست تفرقه‌افکنی، فرقه‌سازی، ایجاد جنگ‌های داخلی، جلوگیری از پیشرفت و اعمال سلطه از طریق حکومت‌های فاسد، غیرمردمی و دست‌نشانده بوده است. رژیم کودک‌کش صهیونیستی، نقش مهمی را در پیاده‌سازی این سیاست‌های غربی، در منطقه و جهان اسلام برعهده دارد. این رژیم از زمان پیدایش تاکنون، بیشترین نقش را در پیشبرد اهداف دولت‌های غربی در منطقه ایفا کرده است. اکنون فلسفه وجودی این رژیم، زیر سؤال رفته و حیاتش رو به پایان است. قدرت و استیلا از طریق سرکوب،‌ فلسفه وجودی و عامل بقا‌ی این رژیم جعلی است. قدرت رژیم صهیونیستی با برهم خوردن موازنه قوا در منطقه، کاربرد گذشته را ندارد. بر همین اساس، نگرانی اصلی سردمداران رژیم صهیونیستی و حامیان این رژیم، ادامه حیات و بقا است. اکنون رژیم صهیونیستی در تنگناهای شدید استراتژیکی قرار گرفته و آینده خود را با روندهای موجود در منطقه در خطر جدی می‌بیند. مقاومت قدرتمند در منطقه، ‌به کابوس رژیم صهیونیستی تبدیل شده است و هر نوع تلاش از سوی رژیم صهیونیستی و حامیان اروپایی، آمریکایی و منطقه‌ای این رژیم برای نابودی یا تضعیف مقاومت، در عمل موجب تقویت جبهه مقاومت ضدصهیونیستی شده است. اما از جنگ‌‌های 33 روزه، 22 روزه، 8 روزه و 51 روزه گرفته، تا جنگ‌های نیابتی از طریق ایجاد گروهک‌های تروریستی، هیچ‌یک نه تنها نتوانست مقاومت را نابود کند؛ بلکه به توسعه قدرت مقاومت منجر شد. جمهوری اسلامی ایران پرچمدار محور مقاومت در منطقه است. توسعه قدرت جبهه مقاومت و روندهای موجود، نویدبخش نابودی رژیم صهیونیستی در آینده نه چندان دور است. ایده شکل‌گیری مقاومت در منطقه و در جهان اسلام علیه رژیم صهیونیستی و حامیان این رژیم به ویژه شیطان بزرگ، یعنی آمریکای جنایتکار، ریشه در تفکر، آرا و اندیشه‌های امام خمینی‌(ره) دارد؛ همو که با صراحت،‌ راهبرد محو اسرائیل غاصب از صفحه روزگار را،‌ مطرح کرد. این ایده در تفکر،‌ آرا و اندیشه‌های خلف صالح آن عزیز سفر کرده استمرار یافت و اکنون‌،‌ نابودی رژیم صهیونیستی، از هر زمان دیگری دست‌یافتنی‌تر شده است. یکی از مهم‌ترین اهداف راهبردی غرب، از تلاش برای محدودسازی قدرت منطقه‌ای ایران، جلوگیری از فرو ریختن رژیم صهیونیستی است. آیا غرب و به ویژه آمریکا در مهار نفوذ رو به گسترش ایران در منطقه موفق خواهد بود. بسیاری از کارشناسان، ‌دوران نفوذ غرب و آمریکا در منطقه را‌ پایان‌یافته ارزیابی می‌کنند. چندی پیش اندیشکده کارنگی، در گزارشی در همین باره نوشت: «آمریکا در جایگاه یک ابرقدرت در حال افول، در وضعیت فقدان بازنگری در راهبرد خویش، در محدود کردن نفوذ منطقه‌ای ایران ناتوان خواهد بود.»
آری گسترش نفوذ منطقه‌ای ایران؛ یعنی تقویت جبهه مقاومت و در تنگنا قرار گرفتن بیشتر رژیم صهیونیستی. نتیجه قطعی این روند تغییرناپذیر، به حول و قوه الهی، نابودی رژیم صهیونیستی خواهد بود. نابود کردن یک چنین رژیمی با آن همه رذایل و جنایت‌های ضد بشری، یک افتخار بزرگ تاریخی برای ملت ایران است. این افتخار بزرگ، عامل مهمی در سرافرازی ایرانیان در آینده خواهد بود. این واقعیت در سخنان عبدالله صفی‌الدین نماینده حزب‌الله در ایران که در همایش «آزادی مسجدالاقصی در سپهر پیروزی محور مقاومت»، سخنرانی کرد، اینچنین بیان شد: «طرح نابودی رژیم صهیونیستی در تاریخ به اسم جمهوری اسلامی ایران ثبت شده است. اسرائیل قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، جنگ‌های بسیاری علیه فلسطین و لبنان راه‌اندازی کرده بود و ارتش این رژیم به اسطوره شکست‌ناپذیری معروف بود؛ اما با پیروزی انقلاب اسلامی، معادله به هم خورد. پیروزی انقلاب اسلامی به منزله زلزله‌ای برای رژیم صهیونیستی بود... . ایده تشکیل مقاومت اسلامی ایده امام خمینی(ره) بود. برخی از جریان‌ها به فکر سازش بودند که امام خمینی فرمودند، اسرائیل باید از بین برود. تا آن زمان هیچ‌کس به این مسئله اشاره نمی‌کرد و بیشتر به فکر مذاکره بودند. نابودی اسرائیل حقیقت است و در مرحله‌ای از طرح نابودی اسرائیل هستیم که دوسوم آن را طی کردیم. ما با ایستادگی و مقاومت،‌ [باید] تحمل خودمان را بالا ببریم. اسرائیل تمام شده است و نمی‌تواند ادامه حیات بدهد.»