حجت‌الاسلام سیدعلی خمینی گفت: زنده یا مرده بودن انقلاب‌ها به این است که ببینیم آیا آرمان‌های کنونی همان آرمان‌های اول انقلاب است، یا خیر. انقلاب زنده است و دلیل ما این است که همان آرمان‌های اول انقلاب هنوز آرمان ملت است و هنوز ملت آنها را می‌خواهند و می‌پذیرند. در ایام دهه فجر باید به آرمان‌ها بازگشت داشته باشیم تا ببینیم آرمان‌‌های اصیل چه بوده و قله‌ها کجاست و قرار است به کجا برسیم. ما افتخار می‌کنیم فردی در رأس حکومت است که از بن دندان مقام را پس می‌زند.


 علی قاسمی/ امروزه، رشد و توسعه اقتصادی کشورها به عوامل متعددی، همچون برنامه‌ریزی دقیق دولت و رویکرد آن، اجرای سیاست‌های اقتصادی اصلاحی و نقش تعاملی با جهان به منظور بهره‌مندی از سرمایه خارجی و آوردن فناوری و ده‌ها موارد دیگر بستگی دارد؛ اما در بین همه عوامل، نقش معجزه‌آسای مردم در تحول اقتصادی و حمایت و همراهی آنان از همه عوامل فزونی دارد که می‌تواند تحولی شگرف در رسیدن به این اهداف ایجاد کند و به نوعی می‌توان گفت، بدون همراهی مردم بهترین طرح‌ها و ایده‌ها هم محتوم به شکست است. با این توصیف، باید گفت رشد و توسعه پایدار یک کشور در همه عرصه‌های داخلی و بین‌المللی جدای از برنامه‌ریزی‌های کلان دولتمردان، در گرو مشارکت و نقش مردم در تحقق سیاست‌های اقتصادی است. برای نمونه، پیشرفتی که در چند دهه اخیر در کشور بزرگ چین با آن همه جمعیت اتفاق افتاده است، به دلیل نقش و مشارکت جدی مردم در اقتصاد در سطوح گوناگون است و بر اساس آخرین نظرسنجی صورت گرفته، بیشتر مردم چین، خود را در پیشبرد برنامه‌های اقتصادی کشورشان مسئول می‌دانند. مردم این کشور با حمایت از تولیدات داخلی و خرید از تولیدکنندگان خود تلاش دارند نقش پررنگ‌تری نسبت به گذشته به نمایش بگذارند؛ البته دولت هم با مردم در این حوزه به گفتمان مشترکی رسیده است. این مدل هماهنگ‌کننده باید به نحوی در اقتصاد ما هم ساری و جاری شود؛ این‌گونه که دولت در بخش اقتصادی تنها نقش حاکمیتی، همچون مسئولیت برنامه‌ریزی، زمینه‌سازی، ظرفیت‌سازی، هدایت و کمک به بخش خصوصی و تولید را پیگیری کند، ولی کار اقتصادی و فعالیت اقتصادی با محوریت مردم باشد؛ به گونه‌ای که دولت به‌ منزله یک مسئول عمومی، بر حُسن اجرای فعالیت‌ها نظارت کرده و تولید و کارآفرینی و اشتغال را هدایت کند؛ در مقابل مردم خودشان عمل اقتصادی را انجام دهند. حال در فرآیند چهار دهه که از پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد، این پرسش به ذهن تداعی می‌شود که رویکرد مذکور چه میزان در اقتصاد ایران پیاده شده و آیا مسئولان و سیاست‌گذاران اقتصادی کشور به اجرای چنین مدل منطقی و علمی باور دارند؟ با مراجعه به عملکرد چندین دولت گذشته با اینکه سیاست‌های کلی اصل 44 ابلاغ شده و به بخش تعاونی در اسناد بالادستی تأکید شده است، نمره عملکرد پایین است. مضاف بر اینکه نقش حاکمیتی خوب نبوده و نمره قابل قبولی نیاورده، نقش مردم هم چندان مطلوب نیست. برای نمونه، مردم در اصلاح الگوی مصرف که شامل مصرف بهینه‌ کالا و انرژی است، نقش خوبی نداشتند که همین مراعات نکردن در نهایت موجب شده است کشور در بسیاری از کالاها به واردات روی بیاورد و در کنار آن فرصت صادرات را هم از دست بدهد. اگر این الگو رعایت می‌شد، یکی از اصلی‌ترین ویژگی‌های اقتصاد مقاومتی هم تحقق پیدا می‌کرد یا اگر همچون مردم چین، مصرف تولیدات ملی اولویت دولت و ملت قرار می‌گرفت، وضع اقتصادی کشور بسیار بهتر از وضعیت کنونی بود. اهتمام برای خرید کالای ایرانی و تقویت حس میهن‌دوستی است که به مقاوم‌سازی اقتصاد منتهی می‌شود. اگرچه دولت به اجرای بسیاری از این‌گونه امور مکلف است؛ اما بعضی وقت‌ها ما مردم نیز در جهت تحقق این اهداف مساعدت درخور توجهی نداشتیم و تنها با نیت صرف سودجویی سرمایه‌های‌مان را به سمت دلالی و واسطه‌گری مقطعی بی‌مورد سوق داده‌ایم که موجب تورم‌های بخشی و فرابخشی شده و در نهایت دود آن به چشم خودمان رفته است. به نظر می‌رسد، مردم پیش از هر چیز باید نگاه تولیدمحوری پیدا کنند و حتی‌المقدور نقدینگی‌ها را به سمتی سوق دهند که به بخش‌های تولیدی کمک کنند. اهتمام به موضوع مالیات، بهره‌وری در کار، کمک به کارآفرینی و تکیه بر ظرفیت‌های داخلی و... الزامات دیگری است که در صورت تحقق آنها، می‌توان گام‌های اساسی و مؤثری به سمت رشد و توسعه برداشت.

خوانش دستاوردها و واکاوی چالش‌های پیش‌روی انقلاب در گفت‌وگو با محمد هاشمی‌ و جواد منصوری

 حسن فلاح/  کسانی که در تظاهرات سال‌های پایانی نظام شاهنشاهی شرکت می‌کردند، دیگر تحمل آن نظام را نداشتند و استبداد پهلوی هم جایگزینی برای عرضه به منظور خاموش کردن خشم ملت ایران در آستین نداشت. انقلاب اسلامی پیروز شد و مردم وارد عصر جدیدی در جمهوری اسلامی شدند. فداکاری‌ها و جانفشانی‌‌های مثال‌زدنی بیشتر مردم در اوایل انقلاب و در جنگ تحمیلی عراق علیه کشورمان، نویدبخش جامعه‌ای آرمانی بود که ملتش برای رسیدن به آن، از جان و سرمایه خود مایه ‌گذاشتند. اکنون که به پایان دهه چهارم انقلاب اسلامی نزدیک می‌شویم، بحث‌های جدیدی درباره موضوعات کلان اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شکل گرفته و رویکردهای متفاوتی نسبت به آن در کارنامه جمهوری اسلامی وجود دارد. بی‌گمان در کنار شناخت موفقیت‌ها و دستاوردهای عظیم انقلاب اسلامی، می‌توان با نگاهی آسیب‌شناسانه ضمن رصد موفقیت‌ها و تقویت آنها، آسیب‌ها و بازخوردهای منفی خروجی نظام را شناسایی و رفع کرد. به هر روی، آنچه در آستانه دهه پنجم جمهوری اسلامی ایران وجود دارد، مجموعه‌ای از راه‌های رفته و نرفته است که کارنامه این نظام را تشکیل می‌دهد. به همین بهانه، گفت‌وگویی را با «محمد هاشمی‌رفسنجانی» عضو سابق مجمع تشخیص مصلحت نظام و دکتر «جواد منصوری» پژوهشگر تاریخ معاصر و معاون سابق وزیر امور خارجه داشتیم که به نکات قابل توجهی اشاره کرده‌اند. مشروح این مصاحبه در ادامه از نظرتان می‌گذرد.

* بفرمایید نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی(ره) چه اهداف و آرمان‌های اصیلی داشت؟ به عبارت دیگر، مردم برای به دست آوردن چه اهدافی علیه رژیم طاغوت قیام کردند؟
محمد هاشمی: اهداف و آرمان‌های مردم در شعار سه‌گانه‌ «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» تقسیم شده بود و اصلاً خواست امام(ره) هم همین بود. وقتی نظام به همه‌پرسی گذاشته شد، عده‌ای به دنبال یک پسوند و پیشوند برای جمهوری اسلامی بودند که امام(ره) فرمودند «جمهوری اسلامی»، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد. بنابراین آرمان‌ها «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود؛ برای اینکه می‌خواستند در ایران اسلامی، ارزش‌های اسلامی نهادینه شود.
جواد منصوری: به نظر من، شاه در چهاردهم آبان سال 57 در پیام رادیو و تلویزیونی خودش دقیقاً به این پرسش پاسخ داد. آنجایی که گفت من صدای انقلاب شما مردم ایران را شنیدم و قبول دارم که در این کشور ظلم، فساد، تبعیض، بی‌عدالتی و بی‌قانونی کردیم، بنابراین متن این سخنرانی شاه در آن زمان، چرایی انقلاب و اهداف انقلاب، یعنی ضرورت حاکمیت قانون و عدالت و حاکمیت دین در کشور را بیان می‌کرد. جالب است که شاه می‌گوید من قول می‌دهم از این به بعد به برقراری و نهادینه کردن مذهب اثنی‌عشری در کشور توجه داشته باشم. حضرت امام(ره) فرمودند، ما می‌خواهیم اسلام را نهادینه کنیم و بحث حاکمیت اصول دین و اخلاق مدنظر ماست. از سوی دیگر، نکته حائز اهمیت این است که مردم باید به اشکال گوناگونی خودشان در حکومت نقش داشته باشند.

* نظام اسلامی از ابتدای تشکیل تا امروز که حدود چهل سال از عمر آن می‌گذرد، به کدام یک از اهداف مورد نظر امام(ره) و مردم نائل شده و در چه عرصه‌هایی به اهداف خود رسیده است؟
محمد هاشمی: اول در حوزه استقلال. البته استقلال را به چند مفهوم می‌توان تفسیر کرد؛ استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی یا خودکفایی و خوداتکایی اقتصادی، علمی و همچنین بعد فرهنگی که می‌تواند از زوایای گوناگون قابل بررسی باشد. آنچه به نظر من مطرح بوده، بحث استقلال سیاسی است؛ زیرا رژیم ستمشاهی به طور صددرصد به قدرت‌های بیگانه وابسته بود و بسیاری از منابع و منافع کشور را در اختیار بیگانگان قرار داده بود و به نظام سلطه جهانی وابستگی کامل داشت، به گونه‌ای که هویدا در خاطرات خود می‌گوید: «وزارت مسکن تعدادی واحد مسکونی آن زمان ساخته بود برای وزارتخانه؛ شاه تصمیم می‌گیرد این واحدهای مسکونی را به این وزارتخانه ندهد و در اختیار وزارتخانه دیگری قرار دهد و وزیر گزارش می‌دهد برای این تغییر با یکی از سفرای خارجی صحبت شد گفتند ایرادی ندارد!!» از نظر محصولات استراتژیک، مانند گندم، هویدا در مصاحبه‌اش می‌گوید که می‌توانیم به اندازه 32 روز گندم مردم را تولید کنیم. از نظر صنعت و فناوری هم وابسته بودیم. بنابراین مراد از استقلال، استقلال سیاسی از شرق و غرب بود. بعدها شاهد بودیم که شعار «نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی» نیز به یکی از شعارهای معروف تبدیل شد. در زمینه استقلال سیاسی تا حدود زیادی به آرمان‌های انقلاب رسیدیم؛ زیرا امروز دولت جمهوری اسلامی یکی از دولت‌های مقتدر منطقه شناخته می‌شود و به شرق و غرب وابستگی ندارد؛ لذا سیاست‌های خودش را دنبال می‌کند. البته با مانع‌تراشی‌ها و دشمنی‌هایی روبه‌رو بوده؛ ولی در مجموع به این هدف رسیده‌ایم. درباره آزادی هم می‌توان گفت که خوشبختانه از سلطه آمریکا و نظام ستمشاهی و استبدادی مبتنی بر شکنجه و ظلم خارج شدیم که خواست اصلی امام(ره) و انقلابیون حکومت جمهوری اسلامی بود؛ بحمدلله در همان دو سال اول انقلاب، دولت جمهوری اسلامی مستقر شد. همه ارکان نظام در ساختار منظم و منسجمی شکل گرفتند؛ ولی آن خلأیی که هنوز به آن نرسیده‌ایم، زیربنای فکری مکتب تشیع و اهل ‌بیت(ع) است که باید ارزش‌های این مکتب در جامعه ما ساری و جاری شود. ما از نظر مذهبی نتوانستیم به همه آرمان‌های انقلاب دست پیدا کنیم. البته این یک مسیر طولانی است و به نسل‌ها تلاش نیاز دارد. در واقع، در این قسمت به اندازه استقلال، پیشرفت نداشته‌ایم و مشکلاتی وجود دارد. متأسفانه، تهاجم فرهنگی آثار منفی در جامعه ما گذاشته است که امیدواریم با تلاش جوانان با استعداد و پویا بر این مکر دشمن فائق آییم.
جواد منصوری: آنچه به یقین در بحث استقلال می‌توان گفت و فکر می‌کنم همه افراد اعم از موافقان و مخالفان و حتی ضد انقلاب نظر مشترکی دارند، این است که توانستیم کشور را از زیر سلطه خارجی‌ها دربیاوریم و حتی توانستیم دستاوردهای زیادی در روابط خارجی برسیم؛ به گونه‌ای که امروز گفته می‌شود ایران قادر است برنامه‌های قدرت‌ها در منطقه را به هم بریزد و برنامه‌های خودش را پیاده کند. این نشانه‌ای از قدرت منطقه‌ای ایران است.

* امروز و در آستانه آغاز دهه پنجم از عمر جمهوری اسلامی، چه ضرورت‌های اساسی وجود دارد که مردم و مسئولان باید برای رسیدن به آن تلاش کنند؟
جواد منصوری: شهید مطهری یک ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در یک سخنرانی به این پرسش پاسخ داد. ایشان فرمود در یک کشور باید قانون و همین طور عدالت حاکم شود و محرومیت از بین برود. چنانچه فاصله بین مسئولان و مردم ایجاد شود و عدالت و قانون در کشور نباشد، این نظام قطعاً سقوط می‌کند. متأسفانه، با گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی و دستاوردهایی که داشتیم، امروز با بی‌عدالتی، فاصله طبقاتی، عدم حاکمیت قانون، نبود شایسته‌سالاری و عدم مسئولیت در کشور روبه‌رو هستیم و اگر قرار است به مسئولیت انقلابی خودمان عمل کنیم، باید این موارد در نظر گرفته شود.

* چالش‌های اساسی بر سر راه رسیدن به آرمان‌های انقلاب در کدام عرصه‌ها وجود دارد و چگونه باید با آنها مقابله شود؟
محمد هاشمی: وقتی نظام جمهوری اسلامی تشکیل شد، جهان به دو قطب شرق و غرب تقسیم شده بود و ما در یک جهان دوقطبی بودیم. با پیروزی انقلاب اسلامی و استقلال ایران اسلامی، قطب سومی به نام جمهوری اسلامی و اسلام ناب محمدی در جهان ظهور کرد که این مخالفت‌های زیادی هم در جوامع غربی و هم در جوامع شرقی ایجاد کرد. به تدریج قطب شرق از مسیر خودش عدول کرد و به وضع دیگری گرفتار شد؛ اما غربی‌ها همچنان در برابر جمهوری اسلامی ایستادند. در این زمینه یکی از مواردی که جزء آرمان‌های انقلاب و خواسته‌های امام(ره) بود، مخالفت با دولت نامشروعی به نام اسرائیل بود. الآن جهان غرب، مانند آمریکا و برخی از کشورهای دیگر اروپایی موذیانه عمل می‌کنند و اسرائیل در برابر جمهوری اسلامی قد علم می‌کند که اینها چالش‌های مهم در برابر جمهوری اسلامی هستند. می‌دانید در گذشته اعراب یا کشورهای به اصطلاح اسلامی، مانند عربستان، مصر و... در برابر جمهوری اسلامی نبودند و یا حداقل مخالفتی هم نداشتند. اما در سال‌های اخیر، جاهلیت عربی به سردمداری عربستان سعودی به عنوان مخالف در برابر جمهوری اسلامی به آمریکا و اسرائیل پیوسته‌اند. پس چالش‌ها، دولت استکباری آمریکا، رژیم صهیونیستی و ارتجاع عرب هستند که اوضاع منطقه را ناامن کردند و انرژی زیادی از کشورهای منطقه صرف آنها می‌شود. متأسفانه یک نوعی برادرکشی و گروه‌های تروریستی، از جمله داعش به وجود آمدند که اینها در برابر اسلام ناب شیعی قرار گرفتند؛ البته این چالش‌ها، در حوزه‌های گوناگون فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و... تبلور پیدا کرده است. این صف‌آرایی حق و باطل خودش را نشان داده و طبیعی است در این عرصه انرژی زیادی از ما و بسیاری از کشورهای دیگر می‌گیرد که می‌تواند صرف تولید و اقتصاد شود. این جاهلیت مدرن، جزء چالش‌های تأثیرگذار امروزی است.
جواد منصوری: اولین و اصلی‌ترین چالش، پایبند نبودن مسئولان به برنامه و نظام کشور است. متأسفانه، برخی مسئولان کشور هیچ پایبندی به برنامه ندارند. دوم چالش فراگیر نشدن علم و فناوری در همه صحنه‌های کشور، البته در برخی موارد تولید علمی کردیم؛ اما در زمینه علمی و تکنولوژی عقب‌ماندگی جدی در کشور دیده می‌شود و درباره کاربردی کردن آن هم مشکل داریم؛ البته برخی ارگان‌ها و نهادها برای پیشبرد کارشان یک سری تولیدات علمی و فناوری داشته‌اند.

* دشمنان با شیوه‌های رسانه‌ای و عملیات روانی خود می‌کوشند پس از چهار دهه از سقوط رژیم فاسد شاهنشاهی برخی چهره‌ها را تطهیر و مطرح کنند؛ هدف از این اقدام چیست و چرا صورت می‌گیرد؟
محمد هاشمی: به هر حال حرکت‌های ایذایی در برابر نظام جمهوری اسلامی بسیار زیاد است، هم از نظر روانی و هم از نظر تحریم اقتصادی و تهاجم فرهنگی. همه اینها یک هدف دارند و آن، تضعیف نظام جمهوری اسلامی است یا اگر بتوانند تغییر نظام! به همین دلیل، در این چهل سال انقلاب دولتمردان آمریکایی دو واژه «براندازی» و «تغییر رفتار» را درباره ایران به کار بردند که هدف‌شان تضعیف نظام و جدا کردن مردم از نظام و اگر بتوانند ساقط کردن نظام بود؛ اما یقیناً نمی‌توانند در برابر جمهوری اسلامی به اهداف شوم‌شان برسند. 
جواد منصوری: به طور معمول، دشمن باید دشمنی کرده و انحراف ایجاد کند. یکی از انحرافات این است که چهره‌های ضد انقلاب و ضداسلام را موجه کند و به تدریج اینها الگو بشوند و در جامعه نفوذ کرده نیروهای اصیل و انقلابی حذف بشوند؛ این یکی از کارهای جدی دشمن است. حذف نیروهای انقلابی در جریان است و گاهی ضد انقلابی‌ها با یک توجیهاتی در کشور موقعیت‌های بالایی را پیدا می‌کنند.

 مهدی عامری/ انقلاب یک کنش اجتماعی برای تغییر زیرساخت‌های سیاسی و فرهنگی یک جامعه است، به این معنا که پایه‌های یک حکومت را که بر مجموعه‌ای از باورها بنا شده است، از بین برده و با باورهای جدید و متفاوت، ساختار دیگری جای آن بنا شود.
انقلاب اسلامی ایران در سال 57، نظامی را سرنگون کرد که در آن دیکتاتوری و نقش نداشتن مردم در سرنوشت خود، جدایی دین از سیاست و فرهنگ و وابستگی به بیگانه، اعتماد نداشتن به جوانان ایرانی، اشرافیت، ابتذال و بی‌عدالتی نهادینه شده بود. در این اوضاع، فریادهای امام خمینی(ره) و مردم، اموری کاملاً برعکس اینها را مطالبه می‌کرد.
با پیروزی انقلاب اسلامی، به یقین باید نظامی تازه با مبانی و آرمان‌های جدید شکل می‌گرفت؛ نظامی که در آن مبارزه با ظلم و بی‌عدالتی و همچنین توجه به مردم به ویژه قشر مستضعف و محروم، از شعارهای اصلی آن بود. در کلام رئوس انقلابیون، مانند امام خمینی(ره)، شهید بهشتی، شهید مطهری، مرحوم طالقانی، امام خامنه‌ای و... مواردی مانند ساده‌زیستی مسئولان، توجه به احکام اسلام، ارزشمند بودن خدمت به مردم، اخلاص و وجدان کار، مبارزه با تبعیض و ویژه‌خواری به کرات دیده می‌شود.
اصولاً همین شعارها و آرمان‌ها برای ملت جذاب و گیرا بود که تا پای جان برای تحقق نظام اسلامی مجاهدت کردند. این همان نظامی است که امام راحل می‌فرمایند: «اهم احکام اسلامی است و حفظ آن از اوجب واجبات است.»(صحیفه امام، ج 19، ص 155)
برای حفظ ماهیت نظام دینی، باید بر همان آرمان‌هایی که برای ملت حلاوت دارد، پایبند بود. اگر در مسیر و گذران انقلاب، آرمان‌ها به فراموشی و غفلت سپرده شود یا برخی آنها را تاریخ مصرف‌دار بدانند یا عده‌ای از بیان آنها شرم کنند یا اینکه جمعی از آنها پشیمان شده باشند، آنگاه به تعبیر امام راحل باید فاتحه انقلاب را خواند. مسئول نظام اسلامی باید بداند در بستری حکمرانی می‌کند که مردم ساده‌زیستی و تواضع مسئول را انتخاب کرده‌اند! نمی‌شود ابتدای انقلاب برای مردم تبیین کرد که مسئولان نظام جدید برخلاف نظام قبلی به جای کاخ‌ها در خانه عادی زندگی می‌کنند و بساط آقازادگی و خویشاوندسالاری برچیده خواهد شد؛ اما پس از چند سال، بار دیگر اشرافیت بر بخشی از وزرا، نمایندگان، روحانیون و مسئولان مستولی شود و هر روز خبری از ویژه‌خواری یک آقازاده منتشر شود! اینجاست که این تبعیض‌ها اعتماد مردم به نظام اسلامی را مخدوش کرده و حتی ممکن است موجب خشم عمومی شود.
وقتی ستمدیده‌ای برای احقاق حق و تظلم‌خواهی به دادگاه برود و مشاهده کند، محرومانی که دست‌شان به کسی و جایی بند نیست، با دشواری مواجه می‌شوند و زور عدالت به گردن‌کلفتان نمی‌رسد، باورش نسبت به اینکه مستضعفان ولی‌نعمت مسئولان هستند، شکسته خواهد شد.
هنگامی که در ابتدای قیام، از مبارزه با استکبار دم زده می‌شود و شجاعانه در برابر نظام سلطه موضع گرفته می‌شود؛ اما در ادامه برخی محافظه‌کاران، بی‌توجه به آن شعارها راه‌حل مشکلات کشور را تعامل دوستانه با همان مستکبران می‌دانند، در ذهن برخی مردم این‌گونه القا می‌شود که بخشی از آرمان‌های انقلاب تحقق‌یافتنی نیست!
اینکه روزی فریاد بلند شود که حکومت اسلامی نسخه زندگی از گهواره تا گور را دارد؛ اما مسئولان و نخبگان بدون توجه به احکام مترقی اسلام برای اقتصاد و فرهنگ و آموزش نسخه غربی بپیچند، جوان فرهیخته را دچار تردید اعتقادی جدی می‎کند!
اگر مردمی بودن و در بین مردم زیست کردن و آمد و شد داشتن عملی بدیهی برای مسئولان بود و در طول زمان به دلایل درست یا نادرست این فاصله بیشتر و بیشتر شد، مردم حس می‌کنند انقلاب کردند؛ اما نظام تغییری نکرده است و هنوز روحیه اشرافی بر کشور حاکم است!
تناقض رفتار فعلی مسئولان و نهادها با گفتار قبلی آنان در چهل سال گذشته یکی از آسیب‌های جدی پیش روی انقلاب اسلامی بوده است و بی‌تردید اگر امروز هرچه سریع‌تر به همان شعارهای صدر انقلاب بازگشته و مطابق آن عمل شود، می‌توان بسیاری از مشکلات را حل کرد. 


 فتح‌الله پریشان/ اعتراضات دی ماه امسال که از مشهد شروع شد و به شهرهای دیگر گسترش یافت، واجد درس‌ها و عبرت‌های فراوانی است و می‌توان و باید آن را از منظرهای مختلف جامعه‌شناختی، آسیب‌شناختی و آینده‌پژوهی با رهیافت مقابله با تکرار حوادث مشابه بررسی و مطالعه کرد. از این رو، اگر از این اعتراضات و اغتشاشات به سبب دستاوردهایی که می‌تواند در حوزه‌های مختلف برای مسئولان به دنبال داشته باشد، به تلنگری بیدارکننده و حتی نعمتی در جامه نقمت برای انقلاب و جمهوری اسلامی ایران تعبیر کنیم جا دارد. 
اما همزمان با ایام سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، نکته‌ای که هدف نگارش این سطور است، بررسی ثمره این حوادث در رفتار سیاسی‌ـ جریانی احزاب و افراد سیاسی منتسب به دو اردوگاه فکری و جناحی اصولگرا و اصلاح‌طلب است. به راستی احزاب و جریان‌های سیاسی و افراد منسوب به آنها چه موضعی در قبال حوادث اخیر اتخاذ کردند؟ آیا در مواضع اخیر آنها تشویق به اغتشاش و ارتجاع و پشیمانی از نظام اسلامی دیده شد، یا نوعی اصلاح سیاست‌ها و ترجیح اولویت‌های ملی؟ رفتار افراد و جریان‌های سیاسی چه تمایزی با موارد و مصادیق مشابه حوادث اخیر در گذشته داشت و از چه ویژگی مهمی برخوردار بود؟ آیا می‌توان به اصلاح سیاست‌ورزی مبتنی بر عرف و عادت مألوف سیاسی در دنیا در این قبیل موارد و حتی الگویی مطلوب از رفتار صائب ایرانی و اسلامی در حوادثی این چنین اندیشید؟
 می‌توان ادعا کرد برای اولین بار غالب افراد و احزاب سیاسی اعم از چپ و راست یا اصلاح‌طلب و اصولگرا در نحوه تحلیل اعتراضات به حق معترضان و بیش از آن چگونگی مواجهه و مقابله با اغتشاشگران و تحریک‌شدگان از بیرون مرزها گام بزرگی به جلو برداشتند و فراتر از دیدن سهم و موضع جریانی و جناحی، رفتار و مواضعی ملی از خود بروز داده، در کلان قضیه ضمن به رسمیت شناختن اعتراض قانونی و ضرورت پاسخگویی مسئولانه به آنها، با این شکل اعتراض بی‌حساب و کتابی که فرصت و زمینه موج‌سواری و عقده‌گشایی را به دشمنان مردم و نظام بدهد، مخالفت جدی کردند و برخورد جدی با طراحان و رهبران و بازیگرانی که آگاهانه و اجیر شده در کف خیابان‌ها حاضر شده بودند را از مسئولان قضایی و امنیتی خواستار شدند.
دلیل عمده این خودآگاهی مستحسن به رشد و توسعه فکری جامعه نخبگی کشور با هر گرایش سیاسی برمی‌گردد که با مقایسه دستاوردهای 40 سال نظام اسلامی با دیگر نظام‌های سیاسی جهان به این نتیجه رسیده است که اصل و اساس نظام سیاسی کشور مترقی بوده و ظرفیت‌های فراوانی نیز برای خدمت‌رسانی در داخل وجود دارد و اگر مشکلاتی هم وجود دارد که حتماً وجود دارد باید با کمک همگان اصلاح شود و راه‌حل مشکل برهم زدن ثبات سیاسی کشور یا بازگشت و ارتجاع به عقب و طرح آلترناتیوهای پیشنهادی از بیرون نیست.
محمدتقی فاضل میبدی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب با تأکید بر اینکه «هیچ مشکلی در کف خیابان حل نمی‌شود»، از رفتارهای توأم با خشونت انتقاد کرد و گفت: «اعتراض و برگزاری تظاهرات در چارچوب قانون حق مردم است، اما تخریب اموال عمومی و رفتارهای خشونت‌آمیز نتیجه‌ای جز دوقطبی شدن جامعه ندارد و مسائل را حل نمی‌کند.»
صادق زیباکلام نیز ضمن پذیرش نفرت احتمالی معترضان به علت تأیید نکردن اعتراضات، درباره دلیل خود در روزنامه شرق نوشت: «مسیری که برای نشان ‌دادن اعتراض‌ها انتخاب شده، نه ‌تنها ایران را به سوی دموکراسی نمی‌برد؛ بلکه با کشاندن پای نیروهای دیگر به میان، باز یک گام دیگر به عقب خواهیم رفت و این تکرار همان تراژدی «قبض‌وبسط دموکراسی» در تاریخ معاصر ما خواهد بود. نمی‌دانم این تجربه تلخ تاریخی را چند بار باید تکرار کنیم؟»
اعتراضات اخیر به همان اندازه که برای منافع عمومی و نظام سیاسی هشداردهنده بود، فرصتی موقعیت‌ساز است که با اراده انجام اصلاحات لازم در خدمت نوسازی کشور می‌تواند از ظرفیت همه افراد و جناح‌ها بهره ببرد و با رویکردی انقلابی از سد مشکلات عبور کند. تنها در این صورت است که فرصت‌طلبان در بهره‌گیری از اوضاع ناکام خواهند شد. بی‌تردید هیچ‌یک از مردم معترض نمی‌‌خواهند ایران به سرنوشت غمبار مردم سوریه، عراق، افغانستان و یمن دچار شود.