سیدمصطفی میرسلیم گفت: پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، به غیر از لطف الهی، مرهون عوامل متعددی است که از مهم‌ترین آنها هم‌رأیی، همکاری، همدلی و همیاری سه نسل است و همه می‌دانیم عوامل موجد انقلاب، قرین عوامل تداوم بخشنده آن است. آوازه انقلاب اسلامی سراسر دنیا را گرفته و امید را در دل مستضعفان عالم زنده کرده و پشت مستکبران عنود و منافقان لجوج را لرزانده و الحمدلله على‌رغم سختی‌ها و مرارت‌ها، تداوم امواج خروشان ظلم برانداز آن، باطل‌السحر طاغوتیان و گردنکشان عالم شده است.

 محمد صرفی/چهل سالگی را سن کمال نامیده‌اند و انقلاب اسلامی اکنون در آستانه آن قرار دارد. در چهل سالگی انقلاب اسلامی، توانایی‌ها، پیشرفت‌ها و دستاوردها چند برابر شده و در عین حال تهدیدها و مخاطرات نیز پیچیده و سنگین‌تر شده است. انقلاب اسلامی روز به روز و سال به سال رشد کرده و از چالش‌ها و تهدیدهای کوچک و بزرگ و مردافکن به سلامت گذشته و بر تجربه تاریخی خود افزوده است. حریف هم بیکار ننشسته و شکست‌هایش را مرور و بازخوانی کرده و سعی داشته است دلایل ناکامی خود را یافته و آماده‌تر از پیش وارد گود شود. 
مروری بر مواضع اخیر تحلیلگران و سیاست‌سازان آمریکایی نشان می‌دهد، آنان به طور جدی راهبرد مورد استفاده در جنگ سرد علیه بلوک شرق را برای جمهوری اسلامی ایران در دستور کار خود قرار داده‌اند. همان‌طور که در رویارویی بلوک غرب و شرق قابل مطالعه است، تخاصم و مقابله این دو بلوک هرگز به رویارویی گرم و جنگ نظامی منجر نشد؛ اما غرب برنامه‌ای وسیع و پیچیده برای نفوذ، اثرگذاری و نابودی شوروی از درون را اجرا کرد. پیگیری این سیاست طی چند دهه به علاوه اشتباهات و ضعف‌های درونی این بلوک، در نهایت سبب فروپاشی آن شد. مطابق همین رویکرد، آمریکایی‌ها به شدت امیدوارند که بتوانند با استفاده از همین مدل که یک بار امتحان خود را پس داده، از پس انقلاب اسلامی ایران نیز برآیند. از این رو آشنایی عمومی با پروژه نفوذ غرب در شوروی و به شکل ویژه و عمیق برای متخصصان و دست‌اندرکاران، ضروری است.
اجرای پروژه نفود در گرو ثمر دادن سیاست‌های توصیه‌ای به دولتمردان روس و ارزش‌سازی سبک زندگی آمریکایی در میان جامعه شوروی، به ویژه نسل جوان بود. لئونید ساوین، نویسنده کتاب «لابی اسرائیل در روسیه» می‌نویسد، عمق نفوذ این جریان‌ها در ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی روسیه به حدی بود که پس از فروپاشی این رژیم و به هنگام تدوین قانون اساسی جدید روسیه در سال 1993 کسی به حضور و نقش مستشاران آمریکایی در تدوین قانون اساسی جدید روسیه توجه و اعتراض نکرد!
«نیکسون» رئیس‌جمهور اسبق آمریکا در کتاب «پیروزی بدون جنگ» می‌نویسد: «برای استحاله و فروپاشی شوروی باید به آن کشور نزدیک شد؛ چرا که دوری ما سبب تضعیف موافقان ما در داخل آن جامعه می‌شود.»
اندیشکده رند با کمک بنیاد فورد به مؤسسه اثرگذار در تهیه و ارائه مطالعات راهبردی برای واشنگتن مبدل شد که یکی از اصلی‌ترین آنها تهیه دکترین بازدارنده علیه شوروی بود. در این دکترین چند نکته اساسی وجود داشت: ۱ـ هرگونه فروپاشی ساختارهای سیاسی انعکاسی از افول قدرت بیرونی و درونی است و باید استحاله درونی به موازات دامن زدن به رقابت‌های بین‌المللی پیش رود. ۲ـ آمریکا در این رویکرد باید نخبگان، روشنفکران و چهره‌های مشهور و مؤثر فرهنگی شوروی را به منزله سوژه اجتماعی مورد توجه قرار داده و از آنها برای پیشبرد سیاست تغییر سیاسی استفاده کند. ۳ـ اقدامات آمریکا باید تدریجی و با هدف کاهش سطح حمایت مردم از نظام سیاسی شوروی اجرا شود. ۴ـ‌ بهره‌گیری از رسانه‌های فراگیر، مانند رادیو آزادی و رادیو اروپای آزاد به منزله اصلی‌ترین ابزار تأثیرگذاری بر جامعه روس به ویژه نخبگان آن، مورد توجه قرار گیرد. ۵ـ ضروری است با نیروهای سیاسی فعال در عرصه حاکمیت شوروی ارتباط گرفته و از گرایش‌های غربگرایانه و ضعف‌های شخصی آنان استفاده کند. 
نگاهی به موارد فوق و مقایسه آن با سیاست‌های آشکار واشنگتن طی حداقل دو دهه اخیر علیه جمهوری اسلامی ایران نشان می‌دهد، این دکترین از جعبه دیپلماسی آمریکا روی میز کاخ سفید قرار گرفته است. برخورد و مقابله با این سیاست مستلزم هوشمندی و درایت خاصی است که بلوک شرق فاقد آن بود. تکنیک‌ها و تاکتیک‌های بی اثر کردن این دکترین روشن و مشخص است و اگر چه برخی مسئولان به هر دلیلی در خواب به سر می‌برند؛ اما جوانان مؤمن و انقلابی و آتش به اختیار اجازه نفوذ و دستیابی دشمن به اهدافش را تاکنون نداده و نخواهند داد.

 سعدالله زارعی/ هیچکس نمی‌تواند در این تردید کند که وضع منطقه غرب آسیا پیش و پس از «انقلاب اسلامی ایران»‌ تفاوت بنیادی ماهوی دارد. این مقاله در پی آن است که این تفاوت را در آستانه ورود انقلاب ایران به چهلمین سال پیروزی خود تبیین نماید. 

وضع منطقه غرب آسیا 
پیش از انقلاب ایران 
وقتی سخن از منطقه غرب آسیا می‌کنیم، منطقه‌ای در حد فاصل هند تا سواحل شرقی دریای مدیترانه را در بر می‌گیرد. پیش از پیروزی انقلاب ایران، ‌این منطقه بخشی اساسی از قلمرو نظام دوقطبی به حساب می‌آمد و کشورهای آن میان دو ابرقدرت آمریکا و شوروی تقسیم شده بود و البته بیشتر کشورهای آن به طور کامل در یک بلوک بود و بعضی نیز با هر دو بلوک ارتباط داشتند. کشورهای ایران، افغانستان،‌ پاکستان،‌ عربستان، یمن شمالی، یمن جنوبی،‌ قطر، کویت، امارات، ‌بحرین، عمان، سوریه، لبنان، ‌اردن، رژیم صهیونیستی، ترکیه و قبرس به طور کامل در یکی از دو بلوک قرار داشتند و در این میان هند و عراق از هر دو بلوک تبعیت می‌کردند و در واقع هیچ کشور بزرگ یا کوچکی نبود که استقلالی ‌داشته و تابع دو بلوک نباشد. در این میان اکثر کشورهای این حوزه عضو جنبش عدم تعهد، هم بودند که در سال 1334 با شعار عدم عضویت در بلوک‌بندی‌های نظامی جهانی رایج با پیشنهاد نهرو، ‌ناصر، تیتو و سوکارنو تأسیس شده بود و برای خود تشخصی را دنبال می‌کرد اما حتی همین مقدار فاصله از دو ابرقدرت نیز از سوی بنیانگذاران و سایر اعضا زیر پا گذاشته شد، هند، مصر، یوگسلاوی و اندونزی که بنیانگذار این جنبش بودند و وابستگی نظامی شدیدی به آمریکا یا شوروی پیدا کردند و ترکیه، عراق، ایران و پاکستان رسماً‌ بخشی از پیمان نظامی ناتو بودند. پس در حد فاصل 1324 زمان پایان جنگ جهانی دوم تا 1357 که انقلاب ایران به پیروزی رسید،‌ هیچ کشور،‌ دولت و ملت مستقلی در منطقه غرب آسیا و حتی فراتر از آن نداشتیم و سیطره دو بلوک به طور کامل بر این منطقه اعمال می‌شد. 
اعمال قدرت شوروی و آمریکا در این منطقه حد و حصر نداشت و جنبه‌های سیاسی، ‌اقتصادی، ‌فرهنگی، ‌نظامی،‌ امنیتی، ‌آموزشی و تربیتی و تکنولوژیک زندگی مردم را شامل می‌شد. دخالت این دو کشور در شئون مردم منطقه به گونه‌ای بود که هیچکس باور نداشت که در این منطقه اتفاقی بیفتد و دست آمریکا یا شوروی و یا هر دو در آن نباشد. 
انقلاب اسلامی در این فضا شروع به پیدایی کرد و هر دو ابرقدرت و توابع آنان در منطقه برای عدم تحقق آن دست به کار شدند و اقدامات مشترکی را علیه آن به اجرا گذاشتند. کاملاً معلوم بود که پیروزی انقلابی که نه تنها به هیچ کدام از دو بلوک وابسته نبود بلکه نفی هر دو را فریاد می‌کرد تا چه حد برای شوروی و آمریکا که دنیا را در چارچوب نظامی سیاسی، ‌اقتصادی و نظامی مشخص و توافق شده مدیریت می‌کردند، خطرناک و بحران آفرین به حساب می‌آمد. 

وضع منطقه غرب آسیا 
پس از انقلاب ایران 
انقلاب اسلامی ایران با سرعت بسیار زیاد و طی زمانی یک ساله به پیروزی رسید. این انقلاب تحت تعالیم شناخته شده حضرت امام خمینی(ره) مخالفت با نظام مستقر جهان را در دستور کار خود قرار داد اما نه به این معنا که به طور فیزیکی به جنگ آنان برود و یا در تدارک مواجهه‌ای امنیتی نظامی با آن باشد. در واقع حضرت امام(ره) می‌دانست که انقلاب اسلامی یا باید رنگ و انگ وابستگی به آمریکا یا شوروی و یا هر دو را بپذیرد که اگر می‌پذیرفت فلسفه وجودی خود را از بین می‌برد و یا باید از آنان مستقل می‌بود که در این صورت باید خود را آماده دشمنی آنان می‌کرد کما اینکه بعدها با انواعی از توطئه‌های آنان مواجه گردید. حضرت امام(ره) بر اساس آموزه قرآنی «نه شرقی، ‌نه غربی،‌ جمهوری اسلامی» را انتخاب کرد، ‌نه شرقی نه غربی برخلاف شعار جنبش عدم تعهد که فقط سیطره نظامی دو بلوک را مردود می‌شمرد و البته به آنان هم نایل نگردید، ‌خروج از دو بلوک در همه ابعاد را مدنظر قرار داد و بر آن پای فشرد و در واقع انقلاب اسلامی «مقاومت» در برابر بلوک‌های استعماری را هدف قرار داد که البته اگر چه ماهیتاً‌ روشی دفاعی به حساب می‌آمد اما درعین حال چون بر هم زننده سیره مطلق ابرقدرت‌ها بر منطقه بود،‌ روشی تهاجمی هم به حساب آمد. اما «جمهوری اسلامی»‌ بیانگر نوع خاصی از حکومت بود که تاکنون وجود نداشت و با مدل‌ها، ادبیات و نظام‌های سیاسی تحت سیطره غرب و شرق قابل تعریف و شناسایی نبود. جمهوری اسلامی در واقع ترکیب «مردم» و «دین» بود که بعدها حضرت امام خامنه‌ای(دامت‌برکاته) آن را در کلمه «مردم‌سالاری  دینی» قابل تعریف دانستند. کاملاً واضح بود که بیش از «نه شرقی، نه غربی» ، «جمهوری اسلامی،» که از تأسیس یک نظام سیاسی متمایز خبر می‌داد، برای آمریکا و شوروی و سایر رژیم‌های ادغام شده در یکی از این دو غیر قابل تحمل بود.

تأثیر الگوی 
«جمهوری اسلامی»
جمهوری اسلامی از متن دین برخاست و توسط بزرگ‌ترین رهبر دینی معاصر هدایت شد و از تمام ظرفیت استوار دین بهره جست و از این رو سرنوشت و سرگذشت آن با هر نظام سیاسی دیگر که صرفاً‌ بر بنیان‌های سیاسی و اقتضائات زمانی بنا شده است متفاوت گردید. این نظام دینی اگرچه با حجم گسترده‌ای از توطئه‌ها و دشمنی‌های خارجی و داخلی مواجه گردید، خط و جهت خود را در دست نداد. انقلاب‌های دیگر نظیر انقلاب‌های فرانسه و شوروی که جنبه جهانی داشتند و انقلاب‌های الجزایر، هند و چین که جنبه داخلی داشتند در فاصله کوتاهی پس از پیروزی دچار انحراف اساسی شدند و به خطی که توسط رهبران آن ترسیم شده بود وفادار نماندند. انقلاب فرانسه سه سال پس از پیروزی، انقلاب اکتبر روسیه چهار سال پس از پیروزی، انقلاب چین هفت سال پس از پیروزی و انقلاب الجزایز سه سال پس از پیروزی به رهبران خود پشت کردند و به وضع قبل از پیروزی بازگشتند اما رهبری انقلاب اسلامی،‌ امروزه در چهل سالگی پس از پیروزی و با وجود آنکه نزدیک به 30 سال از رحلت آن می‌گذرد، هنوز در بین مردم و مسئولان نظام «عزیز» ‌است و خطوط راهبردی تعیین شده توسط او محفوظ مانده است. امروز رهبر معظم انقلاب بیش از همه بر لزوم حفظ خطوط ترسیم شده توسط امام(ره) تأکید دارد و این در دنیا بی‌سابقه است. بنیانگذار انقلاب اسلامی در ایران به عنوان رهبری الهی شناخته می‌شود و از این رو گذر زمان نمی‌تواند غباری بر راه او بنشاند. رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت امام خامنه‌ای«دامت‌برکاته» در این خصوص می‌فرماید: «شخصیت امام با هیچ‌کدام از رهبرهای دنیا قابل مقایسه نیست؛ او را فقط با پیامبران و اولیاء و معصومان می‌توان مقایسه کرد،‌ او شاگرد و دنباله‌رو آنان بود و به همین خاطر نمی‌توان با رهبرهای سیاسی دنیا مقایسه‌اش کرد.» رهبری امام(ره) در رهبری بعد از امام با قوت امتداد پیدا کرد و از نظر رهبر پس از امام هیچ چیز مهم‌تر از ادامه راه امام نیست. ایشان رمز این ایستادگی بر راه امام را بدین‌گونه تبیین فرموده است: 
«خدا را شکر می‌کنیم که با همه وجودمان سخن او را باور کریم و پشت سر او حرکت کردیم و متوقف نشدیم و در نیمه راه، ‌او را رها نکردیم.»
بر این اساس انقلاب اسلامی در داخل «سرزمین مادری» خود مستحکم شد و طوفان‌ها نتوانست هویت و قدرت آن را کاهش دهد. اگر بخواهیم مهم‌ترین دلیل توجه مردم دنیا به انقلاب اسلامی و نظام بر آمده از آن را برشمریم بدون شک استقامت انقلاب در درون خانه خود بود. اگر این انقلاب در درون ایران و از سوی مردم و مسئولان آن با سؤال و امتناع مواجه می‌گردید، دیگران در حقانیت و ماندگاری آن تردید می‌کردند و به آن نمی‌پیوستند. 

دستاوردهای منطقه‌ای 
شعار «نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی» یک استراتژی اساسی بود که حوزه سیاست خارجی و محیط منطقه‌ای ایران را نیز پوشش می‌داد. نه شرقی نه غربی در جنبه سیاست خارجی به معنای عادی‌سازی منطقه از سیطره و سلطه ابرقدرت‌ها و سیاست‌های آنان بود. از این رو امام(ره) پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ‌درنگ نکرد و ملت‌ها را به مقابله با آمریکا و شوروی و رژیم صهیونیستی فراخواندند و لاینقطع بر آن تأکید می‌کردند. ‌«قطع کامل سلطه اجانب از منطقه» به عنوان یک هدف راهبردی دنبال شد و به زودی موجی بزرگ در منطقه به راه افتاد که رهبران رژیم اسرائیل از آن به «زلزله» یاد کردند. 
در این میان آمریکا و به طور کلی غرب انواعی از اقدامات را برای تداوم سیطره بر منطقه به اجرا گذاشتند، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و جنگ 1982 علیه لبنان دو نمونه از اقدامات تعجیلی آنان علیه انقلاب اسلامی بود. پس از آن نیز تهاجم نظامی به طور جدی دنبال شد که جنگ‌های افغانستان، عراق، لبنان ، فلسطین و یمن در حد فاصل سال‌های 2001 تا 2017 بر این اساس دنبال گردید. اما در یک ارزیابی منصفانه و مبتنی بر واقعیات منطقه و اعترافات مهاجمین، ‌انقلاب اسلامی و جنبش‌ها و دولت‌هایی که از آن الگو گرفتند بر ماشین جنگی و سیاست‌های تهاجمی غرب پیروز شدند.
یکی دیگر از دستاوردهای منطقه‌ای انقلاب اسلامی به بن‌بست کشاندن طرحی بود که از سوی غرب و عوامل آن برای بازگرداندن منطقه به وضع پیش از انقلاب ایران دنبال می‌شد. مثلاً در حد  فاصل 1357 تا امروز انواعی از نقشه‌ها برای تسلیم کامل فلسطین به رژیم اسرائیل دنبال ‌شد و انواعی از پیمان‌ها به امضا رسید اما امروز با حمایت‌های انقلاب اسلامی بیش از سال 1357 فلسطین در کانون توجه قرار داشته و توانسته است همه‌پیمان‌ها و اتحادها را درهم شکند. 
یکی دیگر از دستاوردهای انقلاب اسلامی در محیط منطقه‌ای تبدیل شدن به «واقعیت غیر قابل انکار» و «نظامی غیر قابل حذف» در معادلات منطقه‌ای بود. یک زمان غرب نمی‌خواست وجود جمهوری اسلامی را در ایران بپذیرد اما امروز به این اعتراف رسیده است که ایران مؤثرترین قدرت منطقه‌ای است. نظام با حفظ اصول خود فاصله از حذف در ایرن تا پذیرش در منطقه را طی کرده و این دستاوردی استراتژیک به حساب می‌آید و صد البته این وضعیت بدون تدارک لازم از سوی رهبری انقلاب اسلامی صورت نگرفته است. اگر نفوذ جدی منطقه‌ای جمهوری اسلامی نبود، ‌غرب با اعمال فشار اقتصادی می‌توانست انقلاب اسلامی را در خانه خود شکست دهد و به پایان برساند اما امروز وقتی غرب در صدد بر می‌آید حلقه فشار اقتصادی علیه ایران را تنگ‌تر کند، این فشار در محیط منطقه‌ای می‌شکند. امروزه نه تنها چین، ‌هند و روسیه سیاست تنگ کردن حلقه فشار بر ایران را نمی‌پذیرند بلکه کشورهایی نظیر پاکستان،‌ عراق، ترکیه و... هم این اقدام غرب را نمی‌پذیرند و با همکاری جدی با ایران راه تحقق سیاست محدودسازی ایران را سد می‌کنند. همان کشورهایی که پیش از انقلاب اسلامی بخش‌هایی از نظام دوقطبی و به خصوص بخش‌هایی از نظام‌های متحد آمریکا را تشکیل می‌دادند، امروز در مواجهه اقتصادی آمریکا با ایران به مشکل واشنگتن تبدیل شده‌اند. چین، هند، پاکستان، عراق و ترکیه امروز استقرار نظام جمهوری اسلامی را یک ضرورت تلقی می‌کنند و از قضا بعضی از آنان از جمله پاکستان،‌ عراق و ترکیه در تأمین امنیت خود و مواجهه با خطرات منطقه‌ای به کمک ایران چشم دوخته‌اند. 
ایران امروز برای همه آنان آورده امنیتی و اقتصادی دارد پس تعجبی ندارد که مثلاً‌ ترکیه بار بخشی از رفع فشار اقتصادی آمریکا و اروپا علیه ایران را بر دوش بکشد. با این وصف اگر در آغاز راه،‌ حرکت نظام جمهوری اسلامی با انواعی از موانع مواجه بود،‌ امروز اقدام علیه این انقلاب با انواعی از موانع مواجه است. 
کمی به اطراف بنگریم امروز همه کسانی که در ابتدای انقلاب به آمریکا کمک می‌کردند تا نظام برآمده از انقلاب اسلامی در ایران را از بین ببرند امروز خود در وضعی قرار گرفته‌اند که باید برای حفظ نظام‌شان به آنان کمک شود. امروز عربستان در محیط منطقه‌ای خود از سوی مردم یمن، مردم بحرین،‌ مردم عراق و حتی مردم استان شرقی خود احساس تهدید می‌کند و با یک جنگ پرهزینه دست و پنجه نرم می‌کند، ترکیه از سوی عراق، سوریه و مرزهای شمالی خود احساس تهدید می‌کند و سال‌هاست در یک جنگ داخلی پرشدت با کردهای خود درگیر است، رژیم صهیونیستی از غرب خود از سوی جنبش‌های انقلابی مسلح فلسطینی از شمال از سوی جنبش انقلابی مسلح حزب‌الله از شمال شرق خود از سوی جنبش‌های ضد صهیونیستی مستقر در سوریه و از شرق میانی خود از سوی جنبش‌های فلسطینی در وضع تهدید پر شدت قرار دارد. کما اینکه خود آمریکایی‌ها در منطقه احساس نیروهایی را دارند که در دریا و خشکی از سوی دشمنان خود در محاصره قرار گرفته‌اند و باید هزینه‌های سرسام‌آوری را برای رفع آن بپردازند یا از منطقه غرب آسیا خارج شوند. 


حسین عبداللهی فر/ ورود انقلاب به واپسین سال‌ دهه چهارم خود ایجاب می‌کند نگاهی آسیب‌شناسانه به گذشته داشته باشیم تا زمینه رفع آنها فراهم شود. آسیب‌شناسی کارکردی و عملکردی مسئولان کشور در چهار دهه گذشته بیان‌کننده چندگونه اشکال و آسیب بارز است که عبارتند از: 
الف‌ـ نظریه‌پردازی در زمینه مسائل دینی و فلسفی غیر مرتبط با حوزه مسئولیتی
یکی از آسیب‌های پرهزینه که به طور معمول در مسئولان کشور مشهود است، ورود به عرصه نظریه‌پردازی و ایراد مسائل اختلافی و جنجال‌برانگیز است. این موضوعات معمولاً با واکنش صاحب‌نظران مربوطه مواجه شده که به مذاق فرد مسئول خوش نیامده است و برای مدتی فضای روانی جامعه را تحت تأثیر قرار می‌دهد.   
ب‌ـ طرح مسئله به جای حل مسئله
یکی از آفات بارز در رفتار مسئولان کشورمان طرح مسائل متعدد و مکرر است که اصطلاحاً به آن ژست اپوزیسیونی گفته می‌شود. این در حالی است که انتظار مردم از مسئولان در قدرت ارائه حل مسئله است، نه طرح مسئله یا همزمان با یکدیگر، ولی طرح صرف مسائل پی‌‌در‌پی از سوی مسئولان اجرایی شائبه فرار از پاسخگویی ایجاد می‌کند.
ج‌ـ احاله دادن مشکلات به مسئولان قبلی
به طور معمول، هر مسئولی در روزها و ماه‌های اولیه فعالیت خویش، همه مشکلات فعلی را به مسئول قبلی موکول کرده که تا حدودی قابل قبول است؛ اما برخی مسئولان پس از گذشت چهار سال از مسئولیت خویش، همان حرف‌های روزهای اول را تکرار می‌کنند.
د‌ـ رسانه‌ای کردن اختلافات قابل حل و متشنج کردن فضای روانی جامعه
از دیگر آسیب‌های ناخوشایند و زننده برخی مسئولان، تلاش برای کشاندن موارد اختلافی به عرصه رسانه‌هاست. این رفتار موجب واکنش دیگر مسئولان شده و موضوعی قابل حل در یک جلسه کاری را برای مدتی در صدر اخبار نگاه می‌دارند.  
ه‌‌ـ سلب مسئولیت از خود و مسئول دانستن دیگر دستگاه‌ها
احاله دادن مسئولیت‌ها به یکدیگر از سوی برخی مسئولان دستگاه‌های اجرایی به امری مرسوم تبدیل شده که گویا به منظور تطهیر خویش یا متهم‌سازی رقبا صورت می‌گیرد. این در حالی است که مردم انتظار حل مشکلات‌شان را داشته و مرزکشی‌های درون‌قوه‌ای و میان‌قوه‌ای را نمی‌پذیرند.   
و‌ـ ژست اپوزیسیونی پس از پایان دوره مسئولیت
طرح مسئله پس از پایان دوره مسئولیت یکی از عجایب رفتاری برخی از مسئولان است که متأسفانه در حال حاضر شاهد آن هستیم. این در حالی است که رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: «کسانی که ده سال همه امکانات کشور در اختیارشان بوده، باید پاسخگو باشند.» صرف نظر از اینکه مسئولی برای توجیه رفتار اعتراضی خود می‌گوید ما که هشت سال مسئول بوده‌ایم، پس مشمول این قاعده نیستیم و همچنان سیاه‌نمایی می‌کند؛ اما حکمت این فرمایش معظم‌له این است که مسئولان فقط پاسخگوی مسائل دوره قدرت خویش نیستند؛ بلکه در قبال آثار و پیامدهای بدرفتاری‌ها و عواقب کم‌کاری‌های خود نیز مسئولند. 
آسیب‌ها در زمینه رفتار و عملکرد مسئولان قابل افزایش است و می‌توان موارد دیگری را به آن افزود؛ اما سؤال مهمی که لزوم مقابله با آنها را گوشزد می‌کند، پیامدها و عواقب این‌گونه رفتار بر مردم و کشور است.
یکی از بدیهی‌ترین پیامدهای این‌گونه رفتار مسئولان انباشت مسائل در ذهن مردم است که سبب ناکارآمد جلوه دادن کل نظام به منزله یک نظام سیاسی می‌شود؛ چراکه در یک نظام کارآمد، مسئولان باید وظایف خود را شناخته و در حیطه اختیارات خود عمل کنند.
تصور مردم از ناکارآمدی نظام سبب ناامیدی آنها شده و زمینه‌ساز اعتراض و آشوب‌های اجتماعی می‌شود؛ امری که در حال حاضر به درمان اساسی نیاز داشته و کمترین اقدام در این زمینه تلاش مسئولان برای رفع آن با اصلاح رفتارهای پرهزینه و مخاطره‌آمیز است.

 حسن خدادی/ تأمل در موضوع افق پیش روی انقلاب اسلامى که مباحث بسیار عمیق و ذوابعادى در آن قابل بحث است، آغاز مرحله‌اى دیگر از رشد و بالندگى این نهضت الهى و مردمى است. از این رو امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) به آینده کاملاً امیدوار هستند و ضمن نگرانى از برخى نارسایی‌ها و دغدغه‌ها به دلیل کژراهه‌ها و آسیب‌هایى که مسیر تکاملى انقلاب را تهدید مى‌کند، افق نظام و انقلاب را روشن مى‌بینند و یأس را که از جنود شیطان است، طرد مى‌کنند و از مـدیـران و اصحاب رسانه می‌خواهند که با تمام توان و امکانات و کارکردهاى مثبت خود افق آینده را در چشم مردم روشن ترسیم کنند و روح امید، خوداتکایى و خودباورى را براى رسیدن به آن قله‌هاى رفیع بدمند که این بزرگ‌ترین خدمت به انقلاب اسلامى و نظام مردم‌سالارى دینى اسـت؛ از این رو رهبر معظم انقلاب از جایگاه و افقى به آینده می‌نگرند که در دسترس دیگر کارگزاران نظام و تئوری‌پردازان نیست و جامعیتى در این نگاه‌ها موج می‌زند که دیگران از آن بی‌بهره‌اند.
1ـ انتقال ارزش‌های انقلاب به نسل دوم و سوم/ «امروز شما جوان‌ها را نگاه می‌کنید، می‌بینید این ارزش‌ها را دریافت کرده‌اند. همین شهید عزیز اخیر ما، مصطفی احمدی‌روشن ـ شهیدی که شهادتش دل ما را سوزاند ـ یا آن شهید جوان قبلی، شهید رضایی‌نژاد، که اوایل امسال به شهادت رسید، اینها دو تا جوان، دانشمند سی‌ودو سه ساله بودند؛ امام را درک نکردند، جنگ را درک نکردند، دوران انقلاب را درک نکردند، اما این‌جور با شجاعت، با شهامت درس می‌خوانند، تحصیلات می‌کنند، مقامات عالی را طی می‌کنند؛ می‌دانند و می‌فهمند هم که مورد تهدیدند، اما می‌روند؛ این خیلی مهم است، این ارزش است.»
2ـ گسترش خدمات به مردم/ «کماً و کیفاً. این خدمات نه با گذشته‌ نزدیک قبل از انقلاب، بلکه با گذشته‌های دوردست هم قابل مقایسه نیست. خدمات عظیمی که در سراسر کشور گسترش پیدا کرده است، هم کیفیت‌های این خدمات بالاست، خدمات درجه اول است ـ مادی و معنوی ـ هم کمیت و گسترش آنها زیاد است. این یک نقطه قوت مهمی است.»
3ـ پیشرفت علمی/ «عزیزان من! این پیشرفت علمی را دست‌کم نگیرید. این پیشرفت‌ها خیلی مهم است. علم، پایه پیشرفت همه‌جانبه یک کشور است. این حدیث را من یک وقتی خواندم: «العلم سلطان»؛ علم، اقتدار است. هر کس این اقتدار را داشته باشد، می‌تواند به همه مقاصد خود دست پیدا کند.»
4ـ پیشرفت کشور در زیرساخت‌ها/ یکی دیگر از افق‌های پیش روی انقلاب، پیشرفت‌های کشور در ایجاد زیرساخت‌های فنی و مهندسی و صنعتی است که هر وقت بینندگان خارجی از آن بازدید کردند، آنها را به تحسین وادار کرده است: «این کارهای عظیمی که در زمینه ارتباطات، راه‌ها، ارتباطات مخابراتی و زیرساخت‌های گوناگون فنی و مهندسی و صنعتی و امثال اینها انجام گرفته است، یک داستان جداگانه است.»
5ـ ارتقای جهش‌وار در اثرگذاری منطقه‌ای و جهانی/«امروز نظام جمهوری اسلامی، یک کشور اثرگذار است؛ «آری» و «نه» او در مسائل منطقه، حتی در مسائل جهانی اثر می‌گذارد؛ این برای کشور خیلی مهم است.» 
6ـ بنیه قوی و ساخت محکم نظام در مواجهه با دشمنی/  «ما در مقابل دشمنی‌ها مضطرب نمی‌شویم، نگران نمی‌شویم، دغدغه پیدا نمی‌کنیم. بنیه نظام و بنیه کشور، بنیه مستحکمی است.»