عبدالله نوریگلجایی/ در شمارههای پیشین دلایل و زمینههای شکلگیری انجمن حجتیه و مبانی فکری مؤسسات و حامیان این انجمن بررسی شد. آشنایی با دیدگاه آنها پیرامون مسائل مختلف از جمله تشکیل حکومت اسلامی هدف این نوشته است.
ایرادات انجمن
به تشکيل حکومت اسلامي
در فرهنگ جهان تشيع، بيشتر عالمان اين مذهب، برقراري و تشکيل حکومت اسلامي را واجب ميدانند و هر حکومت غير اسلامي، در زمان غيبت امام عصر(عج) را غاصب و مصداق طاغوت ميشمرند. حضرت امام خميني(ره) دراينباره ميفرمايند: «ما معتقديم پيامبر(ص) بايد خليفه تعيين کند...؛ آيا براي بيان احکام، بيان احکام که خليفه نميخواهد... اسلام قوانين جعل کرده، قوة مجريه هم ميخواهد. اعتقاد به ضرورت تشکيل حکومت اسلامي لازمة اعتقاد به ولايت است... رسول اکرم(ص) هم تشکيل حکومت داد... قانونگذاري به تنهايي فايدهاي ندارد و سعادت بشر را تأمين نميکند. پس از تشريع قانون، بايستي قوة مجريهاي به وجود آيد و ثمرة قوانين را عايد مردم سازد... احکام اسلام تا ابد باقي و لازمالاجراست و تنها براي رسولاکرم(ص) نيامده تا پس از آن متروک شود. هر که اظهار کند که تشکيل حکومت اسلامي ضرورت ندارد، منکر ضرورت اجراي احکام شده و جامعيت احکام و جاودانگي دين مبين اسلام را انکار کرده است؛ هر نظام سياسي غير اسلامي نظام شرکآميز است؛ چون حاکمش طاغوت است و ما موظفيم آثار شرک را از جامعة مسلمانان و از حيات آنان دور کنيم و از بين ببريم.»(1)
بنابراین از منظر امام راحل، از آنجا که اسلام ديني اجتماعي است، اجراي بسياري از احکام پروردگار متعال مانند احکام قضا، حدود، ديات و... به ايجاد حکومت اسلامي منوط شده است. برخلاف این دیدگاه مشهور امام(ره)، انجمن حجتیه معتقد بود؛ بايد منتظر ماند تا حضرت، خودشان تشريف بياورند و امور را اصلاح کنند و تشکيل حکومت حقة اسلامي بدهند و هر نوع حکومت اسلامي در دوران غيبت، در واقع برافراشتن پرچم دجالي و ضلالت است.(2)
براساس همين تفکر، شيخمحمود حلبي، رهبر و مؤسس انجمن، در برابر سخنان حضرت امام خمينی(ره)، موضع گرفت و تشکيل حکومت اسلامي را در شأن فقها ندانست. وی میگوید: «الان هم ميگويي حکومت اسلامي خوب است، شما آن مصداق حاکم اسلامي را نشان بدهيد؛ اوني که معصوم از خطا باشد، نشان بدهيد؛ اوني که معصوم از اشتباه باشد، نشان بدهيد؛ اوني که هوی و هوس و حبّ رياست و شهرت و غضب و تمايلات نفساني به هيچوجه در او اثر نکند، نشان بدهيد؛ او بيايد توي ميدون جلو بيفتد، ملت ميافتد به خاکِ پايش، تمام روحانیون قربان خاک پايش ميشوند.»(3)
در مقابل، امام خميني(ره) لازم میداند: «که فقها، اجتماعاً يا انفراداً، براي اجراي حدود و ثغور و نظام حکومت شرعي تشکيل دهند. اين امر اگر براي کسي امکان داشته باشد، واجب عيني است؛ وگرنه واجب کفايي است.»(4)
مسئله عصمت حاکم
از ديگر ایراداتی که اين گروه براي تشکيل حکومت اسلامي مطرح ميکنند، عصمت شخص حاکم است. شيخمحمود حلبي اعتقاد داشت، يکي از شروط حاکم اسلامي، عصمت است. حتي اگر کسي حکومتي با نام «حکومت اسلامي» تشکيل دهد، هوی و هوس بر او چيره شده، غاصب میشود. برخلاف این دیدگاه، ائمه(ع) لازمة زمامداري را عصمت نميدانند و شرط عدالت را در تشکيل حکومت اسلامي کافي ميشمرند. اميرمؤمنان علی(ع) دربارة نفس حکومت و فرماندهي يک ملت به ابنعباس فرمودند: «فرماندهي بر شما، نزد من از اين کفش مندرس و پاره شده هم کمارزشتر است، مگر اينکه به وسيلة فرماندهي و حکومت بر شما بتوانم حق را برقرار سازم و باطل را از ميان بردارم.»(5)
با توجه به فرمودة اميرمؤمنان علی(ع)، روشن ميشود تشکيل حکومت اسلامي، در واقع وظيفهاي است براي گرفتن حق مظلوم از ظالم و اين وظيفه با توجه به روايات معصومان(ع) برعهدة فقهاي هر عصر و زمانه است که قوانين الهي را به درستي اجرا کنند؛ در همين باره، وقتي از حضرت صاحب امر(عج) پرسيدند: وقتي شما در غيبت هستيد ما چگونه مشکلاتمان را حل کنيم و دچار گمراهي نشويم، ايشان فرمودند: «در حوادث روزگار در زمان غيبت به فقهاي ما مراجعه کنيد؛ زيرا آنها حجت بر شما بوده و من نيز حجت خدا ميباشم.»(6)
در اين روايت حضرت، اختيارات خویش را در زمان غيبت به فقهاي شيعه، تفويض کردهاند. يکي از اين وظايف، تشکيل حکومت اسلامي است که با آن عقايد و انديشة اسلام ناب رواج مييابد و زمينه براي حکومت عدل واقعي و عدل نهايي که همان حکومت امام زمان(عج) است، فراهم میشود؛ البته براي کساني که استرداد حق مظلوم را واگذار به ظهور امام زمان(عج) ميدانند، طبيعي است اين وظيفه، يعني تشکيل حکومت اسلامي، به خودي خود منتفي میشود و ديگر حکومت وسيلهاي براي استرداد حق و حقوق به شمار نميآيد.
تعهد علما به تشکیل حکومت
تشکيل حکومت اسلامي به دست علما و فقها، در زمان غيبت، به سبب عهدي است که خداوند متعال از آنها گرفته و آنها را موظف به انجام اين کار کرده است. اميرمؤمنان علی(ع) در اين زمينه ميفرمايند: «آنچه من را وادار کرد که فرماندهي و حکومت بر مردم را قبول کنم، اين بود که خدايـ تبارکوتعاليـ از علما تعهد گرفته و آنان را موظف کرده است که بر پرخوري و بهرهمندي ظالمانة ستمگران و گرسنگي جانکاه ستمديدگان سکوت ننمايند.»(7)
اينکه گفته ميشود فقها در زمان غيبت، بايد حکومت اسلامي تشکيل دهند، به اين معنا نيست که حکومت آنها بينقص و بياشتباه خواهد بود و عدالت به معناي واقعي در آن برقرار خواهد شد؛ بلکه منظور حکومتي در مسير حق و حقيقت است که البته با عدل نهايي فاصلة بسيار دارد. برهمين اساس، رهبر معظم انقلاب اسلامي ميفرمايند: «اينکه انقلاب اسلامي محقق شد و حکومت اسلامي بنيان نهاده شد، اين به آن معنا نيست که تمام کارها براساس اسلام محقق شده است؛ بلکه ما فقط حکومت اسلامي تشکيل دادهايم و با عملکرد اسلامي فاصله زيادي داريم.»(8)
علاوه بر این، نفي طاغوت و اسلامخواهي، با استقرار نظام مديريتي و سياسي مبتني بر عقايد و آموزههاي مستحکم الهي محقق خواهد شد. اين نيز برگرفته از حماسة شکوهمند و ماندگار حسيني و فرهنگ عاشورايي است. امام خميني(ره) معيار و شاخص نظام مبتني بر اسلام را همان پرچم قيام عاشورا و برگرفته از نهضت امام حسين(ع) ميداند. «اين کشور ما که قيام کرد، از اول هم که قيام کرد، جمهوري اسلامي و استقلال کامل و نه شرقي و نه غربي را اعلام به دنيا کرد و از اول اعلام کرد به دنيا که ما نه تحت حمايت آمریکا و نه تحت حمايت شوروي و نه تحت حمايت هيچ قدرتي نيستيم؛ ماييم و تحت عنايات خدايـ تبارک و تعاليـ و پرچم توحيد که همان پرچم امام حسين(ع) است.»(9)
حال اين پرسش مطرح ميشود که زندگي در فرهنگ عاشورايي بهتر است يا زندگي به ظاهر آرام، تحت لواي يزيد زمان؟ همچنین امربهمعروف که وظيفة هر مسلماني است، در جايي که همة ادارهها و ارگانها اعم از قضائیه، مقننه، مجريه بر اساس قوانين الحادي اداره ميشود، چگونه اجرا و محقق ميشود؟
در شماره بعد به بیان و نقد استدلالات انجمن حجتیه در زمینه نفی تشکیل حکومت در زمان غیبت امام عصر(عج) میپردازیم.
منابع:
1ـ سيدروحالله موسوي خمينی(ره)، ولايت فقيه، تهران: مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، 1388، ص 22ـ14.
2ـ ر.ک. ضياءالدين عليانسب و سلمان علوي نيک، جريانشناسي انجمن حجتيه، قم: وثوق، 1388، ص 87ـ86.
3ـ عمادالدين باقي، در شناخت حزب قاعدين زمان، تهران: دانش اسلامي، 1362، ص 122.
4ـ سيدروحالله موسوي خميني(ره)، ولايت فقيه، همان، ص52.
5ـ نهجالبلاغه، ترجمة حسين انصاريان، تهران: پيام آزادي، 1386، خطبة 33.
6ـ و اَمَا الحَوادِث الوَاقِعه فَرجِعوا فيها الي رُواتِ اَحاديثينا فَاِنَّهُم حُجَتي عَليکُم وَ اَنا حُجَه الله (محمدبنالحسن حرّ عاملي، وسائلالشيعه، قم: مؤسسة آل البيت، 1364، ج 27، ص140).
7ـ سيدروحالله موسوي خميني(ره)، ولايت فقيه، همان، ص 45.
8ـ سيدعلي حسينيخامنهاي، بيانات در ديدار با کارگزاران نظام جمهوري اسلامي ايران، 12/9/1379.
9ـ سيدروحالله موسوي خميني(ره)، صحيفة امام(ره)، همان، ج17، ص 472.