عبدالله نوریگلجایی/ در شماره گذشته، ولایت فقیه از منظر سران انجمن حجتیه و چرایی تلاش آنها برای تفکیک آن از مرجعیت دینی را به اجمال بازخوانی کردیم. انحراف فکری آنها منوط و محدود در این زمینه نیست. گویی زمانی که یک تفکر انحرافی شکل میگیرد، تلاش بلیغی دارد به همه حوزهها سَرک بکشد و خود را تکثیر کند. در این نوشته، انحراف این انجمن در حوزه مهدویت را بازنمایی میکنیم.
باور به «مهدويت» از ويژگيهاي مذهب تشيع است؛ البته همة اديان و مذاهب به نوعي به يک منجي اعتقاد دارند؛ اما مهم، نوع شناخت و شيوة عمل در قبال مهدويت است. حضرت امام(ره) در توضيح اصل «مهدويت» ميفرمايند: «مسئلة مهدويت در اسلام و بالاخص در تشيع، يك فلسفة بزرگ است، اعتقاد به ظهور منجي است، نه در شعاع زندگي يك قوم و يك ملت و يا يك منطقه و يا يك نژاد، بلكه در شعاع زندگي بشريت؛ مربوط به اين نيست كه يك منجي بيايد و مثلاً شيعه را يا ايران را يا آسيا را يا مسلمانان جهان را نجات دهد، مربوط به اين است كه يك منجي و مصلح ظهور كند و تمام اوضاع زندگي بشر را در عالم دگرگون كند و در جهت صلاح و سعادت بشر تغيير بدهد.»1
حصر مهدویت
به محبت و تبعیت عبادی
دشمنان اسلام براي نابود کردن نقش مهم مهدويت در نشاط و اميدواري مسلمانان، با روشهاي گوناگون مانند تکذيب، معرفي منجيهاي دروغين و... ميکوشند با تبليغات سوء اين اصل مهم را کمرنگ جلوه دهند. از ديدگاه انجمن حجتيه اعتقاد به حضرت صاحبالزمان(عج) فقط در محبت و دوستي او و تبعيت عبادي خلاصه ميشود. در مجموعه نوشتهها و خطبههاي اعضاي انجمن سخني از ديگر ابعاد انتظار در ميان نيست.
در اين ديدگاه، ظهور حضرت وليعصرـ ارواحنا فداهـ محدود به زمينههاي منفي در جامعه، اعتقاد مردم به اسلام ميشود. حجتيان نتيجه ميگيرند که انسان منتظر باید خود و جامعه را نه در بُعد اقتصادي، اجتماعي و سياسي، بلکه فقط ازنظر اعتقادي آماده کند و مهمتر آنکه باید همواره نيروي خود را بالقوه نگه دارد تا حضرت وليعصرـ ارواحنا فداهـ انقلابي جهاني برپا دارند.
در يکي از نوشتههاي انجمن حجتيه بر اين نکته تأکيد ميشود که انتظار، نشستن و منتظر شدن نيست؛ بلکه باید محيط را اصلاح کرد، اما بلافاصله همة اصلاح جامعه را در نفي بهائيت و به مبارزة اعتقادي با آن محدود ميکند. در يکي از نشريات انجمن، مسئوليتهاي شيعه هنگام غيبت چنين تفسير ميشود: «1ـ انتظار؛ منتظر بودن و نديدن امام معصوم(ع) از بزرگترين مصيبتهاست؛ 2ـ تقليد از مجتهد جامعالشرايط؛ 3ـ غمگين بودن به واسطة مفارقت از آن حضرت؛ 4ـ دعا براي تعجيل فرج آن حضرت؛ 5ـ گريستن از دوري آن حضرت؛ 6ـ تسليم و انقياد داشته باشد که براي امر امام (ارواحنا فداه) عجله نکند و 7ـ صدقه به قصد سلامت آن حضرت.»2
انتظار از دو دیدگاه
انجمنی و انقلابی
انجمن حجتيه در مباحث گوناگون مفهوم انتظار را به معناي اصلاح جامعه معرفي ميکند و تلاش براي رسيدن به جامعهاي شايسته را سرلوحة کار خود ميداند: «در مکتب انتظار بايد تلاش و کوشش کرد و محيط اجتماعي را اصلاح کرد. پس، انتظار براي به وجود آوردن صلاح و شايستگي، لياقت، اصلاحات[در] کار ... است.»،3 اما درواقع، اين اصلاحي که از تفکرات و عقايد آنها بيان شد، اصلاح بعد از ظهور حضرت و تشريف فرماشدن آن وجود نازنين است که اين تفکر، نتيجهاي جز پناه بردن منتظِر به کمينگاه صبر و تحمل هرگونه خواري، تسليم و عجز در برابر ظالمان نخواهد بود. این در حالی است که؛ «از ديد مؤمنان انقلابي، بسيج مستضعفان و از نگاه اسلام انقلابي، «انتظار» يك نوع دعوت به قيام و سازندگي فرد و اجتماع است. اسلام انقلابي تحرك را در پي دارد و ركود را مخرب ميداند؛ اما اسلام آمریکایی از زير بار مسئوليتها فرار ميكند. انتظار در نزد انجمن حجتيه، افيونگر است، به جاي آنكه بيداركننده باشد و در ديدگاه حجتيه، در زمان غيبت وليعصر، اعتماد و وابستگي به نظام طاغوت نفي نشده است.»4
مفهوم انتظار و برداشتهاي متفاوت از آن خود عاملي براي رشد و پويايي يا به عکس، رکود و عقبماندگي است. استاد شهيد مطهري خصوصيات انتظار مثبت و منفي را اينگونه بيان ميکند: «انتظار فرج و آرزو و اميد و دلبستن به آينده دوگونه است؛ انتظاري که سازنده و نگهدارنده، تعهدآور، نيروآفرين و تحرکبخش است، به گونهاي که ميتواند نوعي عبادت و حقپرستي شمرده شود و انتظاري که گناه است، ويرانگر، اسارتبخش و فلجکننده و نوعي اباحيگري بايد محسوب شود.»5
انتظار از نظر انجمن حجتیه انقلابي و انقلابساز نيست؛ بلکه باتوجه به روحية متکي به تقيّه، حتي مخالفت با فساد و ظلم نيز ممنوع است؛ به عکس، آنان معتقدند که با حکومتهاي ظالم بايد موافقت شود. نگاه انجمن حجتيه، دربارة مفهوم انتظار که نگاهي ويرانگر و منفي است، هر اصلاحي را در جامعه محکوم ميداند؛ چرا که بايد ظلم و تباهي رواج يافته، طرفداران حق و حقيقت در کنج خانهها محبوس باشند، تا انفجاري رخ دهد و انتظار به سر آيد. آقاي محدث از مسئولان مدرسه علوي ميگويد: «انجمن حجتيه، کاري به جامعه نداشته و اصولاً خودسازي را اصل قرار داده بود.»6
رهبر کبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني در مقابل اين تفکر خانمانسوز سکوت نکرده، ضمن پيامي در مقابل آن ايستاد و فرمود: «يک دستة ديگر هم که تزشان اين است که بگذاريد که معصيت زياد شود تا حضرت صاحب بيايد. حضرت صاحب مگر براي چه چيزي ميآيد، حضرت صاحب ميآيد معصيت را بردارد؛ ما معصيت کنيم که او بيايد. اين اعوجاجات را برداريد، اين دستهبنديها را براي خاطر خدا، اگر مسلمان هستيد و براي کشورتان، اگر ملي هستيد، اين دستهبندیها را برداريد. در اين موجي که الآن اين ملت را به پيش ميبرد، در اين موج خودتان را وارد کنيد و برخلاف اين موج حرکت نکنيد که دست و پایتان خواهد شکست.»7
پیامدهای اعتقاد به مهدویت
از منظر انجمن
از نقاط قوت اندیشههای اجتماعی پیشبرندگی و پیشروندگی آنها از طریق نظارت همگانی، یعنی برپایی فریضه امر به معروف و نهی از منکر برای سالمسازی جامعه است. اما از نوع نگاه انجمن حجتیه نور و روشنایی از جنس این ویژگی ساطع نمیشود. بهبيان ديگر، در انديشه انجمن حجتيه؛ «امربهمعروف و نهيازمنکر ديگر جايي ندارد. واجبي است که بايد ترک شود و حدّ الهي است که بايد در تاريخ بايگاني شود؛ چرا که اجرايش، فريضهاي (ظهور مصلح) را به تأخير مياندازد، پس وجوبش در ترک است. ديگر عاشورايي آفريده نميشود، اصلاً نبايد عاشورايي انديشيد. انديشة عاشورايي محکوم است. در اين نگاه، قصة کربلا افسانهاي ميگردد که تنها ذکرش ثواب دارد و بس... حتي شورآفريني عاشورا، عشقبازي قهرمانانش، در پاي انتظار قرباني ميشود. در اين انديشه، تمام تکاليف فردي و اجتماعي از انسان ساقط ميشود.»8
شهيد مطهري با استناد به آيات پنجم سورة قصص و صدوپنجم سورة انبيا در این باره ميفرمايد: «از اين آيات استفاده ميشود که ظهور مهدي موعود حلقهاي از حلقههاي مبارزة اهل حق و اهل باطل است که به پيروزي نهايي اهل حق منتهي ميشود. سهيم بودن يک فرد در اين سعادت موقوف به اين است که آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد. آياتي که بدانها در روايات استناد شده است، نشان ميدهد که مهدي موعود(عج) مظهر نويدي است که به اهل ايمان و عمل صالح داده شده است، مظهر پيروزي نهايي اهل ايمان است. بنابراين، هر مبارزة حقگرايانهاي، حلقهاي از حلقههاي مبارزة جهاني و هر پيروزي، جلوهاي از پيروزي آن انقلاب بزرگ است.»9
پینوشتها:
1ـ مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج 3، ص 356.
2ـ عمادالدين باقي، در شناخت حزب قاعدین زمان، ص 31 ـ 30.
3ـ همان، ص 129.
4ـ ابوالفضل صدقي، جريانشناسي انجمن حجتيه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، کد 8295 ، 18/9/1388.
5ـ مرتضي مطهري، قيام و انقلاب مهدي از ديدگاه فلسفة تاريخ، ص 7.
6ـ محمدمهدي خالقي، مستند پوستين وارونه، 1391.
7ـ عمادالدين باقي، در شناخت حزب قاعدین زمان، ص46.
8ـ سيما محمدپور دهکردي، «مهدويت در انديشه شهيد مطهري»، مجلة مهدويت، ش 75، ارديبهشت 1386، ص 8 .
9ـ مرتضي مطهري، قيام و انقلاب مهدي از ديدگاه فلسفة تاريخ، ص 64.