نبخشیدن باعث
کوچک شدن افق نگاهت
و پرشدن فضای ذهنت
از چیزهایی می‌شود که هیچ نیازی به آنها نداری
می‌بخشی چون
به اندازه کافی قوی هستی
که درک کنی همه آدم‌ها ممکن است خطا کنند...
بخشیدن
هدیه‌ای است که تو به خودت می‌دهی...
به خاطر بسپار که آدم‌های ضعیف هرگز نمی‌توانند ببخشند...
بخشیدن خصلت آدم‌های قوی است...
بخشیدن یک اتفاق لحظه‌ای هم نیست...
فقط قدرتمندها می‌بخشند...
پس قوی بودن را انتخاب کن!




از حضرت رضا (عليه‌السلام) درباره بهترين بندگان پرسيدند. حضرت فرمود: آنان كه هرگاه نيكى مى‌كنند، خوشحال مى‌شوند، هرگاه بدى مى‌كنند، استغفار مى‌كنند، هرگاه چيزى به آنان داده مى‌شود، سپاس مى‌گويند، هرگاه مبتلا و گرفتار مى‌شوند، شكيبايى مى‌كنند و هرگاه خشمگين مى‌شوند، عفو و گذشت مى‌كنند.
مسند الامام‌الرضا (عليه‌السلام)،
 ج 1، ص 284




به بهانه راه‌یابی فیلم جدید جعفر پناهی به کن



 آرش فهیم/ جشنواره‌های غربی دیگر به کلیشه‌هایی کسل‌کننده تبدیل شده‌اند؛ همه چیز در آنها پیش‌بینی‌پذیر، تکراری و بدون نوآوری شده است. محافلی چون اسکار و گلدن گلوب و جشنواره‌هایی چون کن، برلین و ونیز حالا دیگر دچار نوعی «ابتذال سیاسی» شده‌اند و صدایی جز ناقوس مرگ فرهنگ و هنر در آنها شنیده نمی‌شود. هر چند که ردّ پای دیدگاه‌ها و مقاصد سیاسی و ایدئولوژیک همواره در چنین جشنواره‌هایی شنیده ‌شده، اما طی یک دهه اخیر، ایدئولوژی‌زدگی و سیاست‌پیشگی به قدری در آنها پررنگ شده است که دیگر نمی‌توان اعتبار چندانی برای آنها قائل شد. به گونه‌ای که هر اتفاقی در این جشنواره‌ها با نوعی شک و تردید همراه است؛ یعنی وقتی یک فیلم یا هنرمند به این همایش‌ها راه پیدا می‌کند یا موفق می‌شود، همه با خود می‌گویند که «حتماً توطئه‌ای در کار است.» متأسفانه یا خوشبختانه، جشنواره‌های سینمایی غربی به قدری «رو» بازی می‌کنند که دیگر کسی آنها را باور ندارد و بسیاری از مردم، چنین برنامه‌هایی را به چشم یک نقشه و فرآیند منفعت‌طلبانه در عرصه سیاسی می‌دانند.
سال‌هاست که جشن‌ها و جشنواره‌های غربی، درهای خود را به روی بسیاری از سینماگران بسته‌اند و صرفاً روی چند اسم خاص متمرکز شده‌اند! در روزگاری نه چندان دور، نام‌های دیگری چون مجید مجیدی، سیدرضا میرکریمی و... نیز در این جشنواره‌ها دیده می‌شد و همین عامل، سبب تلطیف و تعدیل نگاه‌ها نسبت به آنها می‌شد؛ اما چند سالی است که در اسکار، فقط نام اصغر فرهادی را می‌بینیم و در کن و برلین نیز همه راه‌ها به جعفر پناهی و چند اسم خاص دیگر ختم می‌شود. 
جشنواره کن سال‌هاست که موضع خصمانه‌ای با ایران پیدا کرده است. البته پیش از این هم فیلم‌هایی از کشورمان در این گردهمایی حضور می‌یافتند و جوایزی را هم دریافت می‌کردند، اما از حدود 10 سال گذشته، همراه با دولت فرانسه، جشنواره سینمایی وابسته به این دولت نیز رویکرد ضدایرانی آشکاری را در پیش گرفت؛ به گونه‌ای که از اواسط دهه 80 شمسی، هر سال حداقل یک فیلم علیه کشورمان در این رویداد به نمایش درآمد. البته تا پیش از این هم ایران پای ثابت کن بود، اما از این زمان، فقط فیلم‌های سیاسی با محتوای توهین به ایران، ارزش‌های مذهبی یا تخریب حاکمیت ملی پذیرفته شد. این جریان از سال 86 با انیمیشن «پرسپولیس» کلید خورد؛ انیمیشنی که تصویری به شدت سیاه و تحریف شده از ایران نمایش می‌داد. پس از آن هم در سال‌های بعد، آثاری چون «کسی از گربه‌های ایرانی خبر نداره»، «یک خانواده محترم» و... در کن به نمایش درآمد؛ اما اوج سیاست‌ورزی این جشنواره در مواجهه با ایران، سال گذشته رخ داد؛ وقتی فیلمی از یک کارگردان ناشناخته به نام محمد رسول‌اف که فیلم‌هایش به دلیل آماتور بودن هیچ‌گاه در ایران دیده نشده بودند، به بخش مسابقه کن راه یافت و همه را حیرت‌زده کرد. این فیلم با وجود نداشتن جنبه‌های هنری و تکنیکی، چون از فرقه ضاله بهائیت حمایت می‌کرد، به این جشنواره راه یافت! از قضا در همین دوره (هفتادمین جشنواره کن در سال 2017) تبلیغ رژیم صهیونیستی نیز چاشنی جشنواره کن شد. در این دوره از کن، وزیر فرهنگ و ورزش رژیم اشغالگر قدس به عنوان مهمان ویژه حضور یافت؛ فردی که به دست راست بنیامین نتانیاهو مشهور بود. او نیز از این فرصت استفاده کرد و لباسی را در صحن عمومی جشنواره به تن کرد که تصویر قدس شریف روی آن ترسیم شده بود. تا آنجا که رسانه‌‌های رژیم صهیونیستی، این حرکت را تبلیغی برای پنجاهمین سالگرد اشغال شهر قدس به دست این رژیم توصیف کردند. همچنین در این سال‌ها، تعداد قابل توجهی فیلم با گرایش به تبلیغ همجنس‌گرایی در این جشنواره حضور یافت.
در ادامه همین مسیر، امسال فیلمی دیگر از جعفر پناهی، محکوم سیاسی و امنیتی در ایران به این جشنواره راه یافت. هنوز اطلاعی از کیفیت و محتوای این فیلم در دست نیست و کسی این فیلم را ندیده است؛ اما با توجه به سبک و سیاق و آثار قبلی پناهی، این فیلم هم اثری نه چندان قابل توجه خواهد بود. بیانیه غیررسمی جشنواره کن به این صورت است: «چون جعفر پناهی به نمادی سینمایی علیه نظام جمهوری اسلامی تبدیل شده، بدون هیچ ممانعتی باید فیلم‌های او در این جشنواره پذیرفته شده و جایزه هم بگیرد، حتی اگر این فیلم‌ها از نظر هنری، حرفی برای گفتن نداشته باشند!»
با این حال، جعفر پناهی را می‌توان نمادی برای از دست رفتن اعتبار هنری این‌گونه جشنواره‌ها نیز دانست. فیلم‌های پناهی شاید هیچ دستاورد فرهنگی و سینمایی برای ایران نداشته باشند و در مقابل هیچ لطمه‌ای هم به قدرت و جایگاه تثبیت شده جمهوری اسلامی ایران وارد نکنند؛ اما سبب می‌شوند باور به سیاسی بودن جشنواره‌های غربی  برچسب توهم توطئه زد.
البته نوع مواجهه جشنواره‌هایی، چون کن با سینمای ایران از یک جنبه نیز خطرناک است. این جشنواره‌ها با نوع گزینش خود این پیام را به فیلمسازان ایرانی می‌دهند که برای راه یافتن به سطح جهان و مقبول واقع شدن در جشنواره‌ها، باید از راه و مرام امثال پناهی پیروی کنند. چیزی که می‌توان آن را برقراری نوعی «آپارتاید سینمایی» نیز دانست؛ یعنی هر فیلمی که علیه ایران نباشد، بایکوت می‌شود، حتی اگر ارزش‌های هنری والایی داشته باشد.
راه مقابله با جریان‌سازی ضدایرانی جشنواره کن، اقدام متقابل علیه آنهاست؛ یعنی همایش‌هایی چون جشنواره جهانی فیلم فجر، جشنواره مقاومت، جشنواره عمار و دیگر جشنواره‌های سینمایی در ایران نیز باید سهمی را برای هنرمندان مغضوب از سوی دولت‌های غربی قائل شوند. اگر سواحل کن به مأمنی برای رژیم صهیونیستی و جریان‌های ضد ایرانی تبدیل شده‌اند، جشنواره‌های سینمایی ما نیز باید به محلی برای حمایت از جبهه مقاومت و خودنمایی هنرمندان مخالف خوان در غرب تبدیل شوند. 











پس از گذشت حدود یک سال از تغییر شهردار پایتخت به میان مردم رفتیم تا نظرات آنها را درباره اوضاع و احوال شهر تهران در این یک سالی که گذشت، جویا شویم. با ما همراه باشید.
یک دستفروش خیابانی: آقا ما خیلی راضی‌ایم. درآمدمون توی این یک سال چند برابر شده. واقعاً تشکر می‌کنم از مسئولان محترم که به فکر ما بودن و ترافیک رو حل نکردن تا من و همکاران بنده بتونیم دو لقمه نون حلال ببریم سر سفره زن و بچه.
یک تعمیرکار خودرو: خداروشکر. خدا رو صد هزار مرتبه شکر. از وقتی این خیابون مصدق رو نامگذاری کردن، کار و کاسبی ما هم رونق گرفته. مغازه ما دقیقاً سر خیابون مصدقه. جماعت مایه‌دار و روشنفکر هر روز به خاطر این اسم میان توی خیابون و قیقاژ میدن و دور دور. آخرشم خب چاله چوله‌های خیابون اونا رو می‌فرسته سمت ما. خوشبختانه چیز زیادی هم از ماشین سر در نمیارن و دولا پهنا هم باهاشون حساب کنی آخ نمی‌گن و بدون چون و چرا کارت می‌کشن. خیلی راضی‌ام از شرایط خداروشکر.
یک دانش‌آموز: عمو امسال خیلی به من خوش گذشت. از بس به خاطر هوا تعطیل بودیم، من تونستم همه بازی‌هام رو تموم کنم. فقط خدای جنگ رو نتونستم خیلی سخت بود. عمو میگن مهر ماه قراره دوباره هوا آلوده بشه راسته؟ اگه بشه چی میشه!
یک پیرِ فرتوت: دوشواری؟ خیلیم جای خوبیه. یکه، دوشواری نداره اینجا! خیلی‌ام عالی. یک بشر از آن روز که من آمدم اینجا نشستم تا حالا یه دانه چوب منو برداشت نبُرد! کاری هم کسی با من نداره. منم به هیچ بشر کار ندارم.
یکی از کارمندان سازمان مدیریت بحران: خوشبختانه شهردار جدید در عمل نشان داد که یک انسان فهیم و نوع‌دوست است. برخلاف شهردار قبلی که متأسفانه با درک پایین خود برای ما خواب و آرام نگذاشته بود. هیچوقت حادثه پلاسکو و شب‌بیداری‌ها و بلاهایی که شخص شهردارِ وقت بر سر ما آورد، از ذهن من و همکارانِ بنده بیرون نمی‌رود. امسال تهران که لرزید، ما همکارها بر اساس سابقه‌ای که از شهردار قبلی در ذهن داشتیم پیش خودمان گفتیم، هیچی دیگر کارمان درآمد! اما شهردار جدید و با شعورمان رعایت حال ما را کرد و آن وقتِ شب دیگر ما را از خوابِ ناز بیدار نکرد. واقعاً جا دارد از طرف همه بچه‌ها از ایشان تشکر کنم.
سعید باقری





 مهدی امیدی/ «سریال ایرانی» یکی از مؤلفه‌های فرهنگی جذاب و پر مخاطب در کشورمان بوده است. سریال‌هایی که مماس با فرهنگ، آداب و رسوم، اخلاق و در یک کلام، فرهنگ بومی مردم این دیار بوده‌اند. متأسفانه، سال‌هاست که نمایش این‌گونه سریال‌ها در رسانه ملی کاهش یافته است. این در حالی است که در دهه‌های پیش، آثاری روی آنتن می‌رفتند که همه مردم را مجذوب خود می‌کردند؛ سریال‌هایی چون «در خانه»، «قصه‌های مجید»، «آرایشگاه زیبا»، «پدر سالار»، «در پناه تو» و...، از جمله این آثار بودند که داستان‌های آنها اغلب در گرماگرم روابط و کشمکش‌های خانوادگی و در فضاهای سنتی می‌گذشت. برخی از سریال‌ها مانند «امام علی(ع)»، «ولایت عشق»، «سربداران»، «هزار دستان»، «یوسف پیامبر(ع)»، «مختارنامه» و... نیز با موضوعات تاریخی خوش درخشیدند. البته سریال «پایتخت» به ویژه در سه فصل اول خود چنین رویکردی داشت و توانست به محبوبیت بالایی دست یابد.
خانواده‌های ایرانی در این سریال‌ها می‌توانستند بخشی از زندگی روزمره خود را به نظاره بنشینند؛ اما سال‌هاست که از این سریال‌ها خبری نیست و بیشتر آثار نمایشی تلویزیون را کارهایی بدون روح و گرمای زندگی ایرانی تشکیل می‌دهد. این در حالی است که سازمان‌های رسانه‌ای جهان، امروز به اسلوب سریال‌سازی ایرانی در سال‌های گذشته رسیده‌اند. شبکه‌های تلویزیونی هم در مغرب زمین و هم در شرق کره خاکی سعی دارند با سریال‌های خود، به بازسازی تاریخ و اسطوره‌های خودشان دست بزنند. این سریال‌ها ابزارهایی برای ترویج سبک زندگی، احیای نهاد خانواده و القای ایدئولوژی‌های خاصی هستند. کشور کره جنوبی و همچنین در سال‌های اخیر، کشور ترکیه با ساخت سریال‌های تاریخی در پی احیای هویت خود هستند. آنها با «افسانه‌سازی» در این‌گونه سریال‌ها سعی می‌کنند خود را نزد دیگر ملل، کشوری با پیشینه تاریخی باشکوه معرفی کنند و به مردم و جوانان خود غرور ملی ببخشند. سریال «جومونگ» که از رسانه ملی ما هم پخش می‌شد، نمونه بارز و گویایی برای شناخت جایگاه و کارکرد سریال‌هاست. در آمریکا، سریال‌هایی چون «بازی تاج و تخت»، «لاست»، «24»، «میهن» و... نیز کاربردهایی تاریخی و ایدئولوژیک دارند. این سریال‌ها از مرزهای آن کشور فراتر رفته‌اند و به مثابه سفیر فرهنگی در اقصی نقاط جهان به سود فرهنگ، سبک زندگی و باورهای جامعه آمریکا عمل می‌کنند.
چند روز پیش مرتضی میرباقری، معاون سیما در مصاحبه‌ای اعلام کرد، بودجه سریال‌سازی صداوسیما در سال 97 دو برابر می‌شود. این اتفاق خوب باید با غنی‌سازی محتوا و احیای سریال‌های ایرانی همراه شود.





انتشار قطعه «قرار دل‌ها»  درباره رهبر فرزانه انقلاب
ترانه جدید علیرضا بیرانوند، خواننده جوان موسیقی پاپ به نام «قراردل‌ها» به مناسبت سالروز تولد حضرت امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) منتشر شد. بیرانوند درباره این ترانه به خبرنگار صبح صادق گفت: «40 سال از پیروزی انقلاب می‌گذرد؛ اما دریغ از یک اثر موسیقایی حرفه‌ای به زبان فارسی درباره رهبر معظم انقلاب. علت اصلی این کمبود هم به فضایی مربوط می‌شود که در جامعه هنری به وجود آمده و معمولاً هنرمندانی که درباره این موضوعات کار می‌کنند، احساس می‌کنند که ممکن است حذف شوند. همچنین رسانه‌ها نیز از این‌گونه آثار حمایت نمی‌کنند. ما تلاش کردیم به این مناسبت اولین اثر را تولید و در فضای مجازی منتشر کنیم.»وی افزود: «برای تأثیرگذاری بیشتر این اثر، حمایت هیچ نهادی را نپذیرفتم و این کار به صورت خصوصی و به تهیه‌کنندگی خودم تولید شد.» 
خلق یک مستند زیر حملات داعش
مستند «هند دوستان» از جدیدترین تولیدات شبکه افق رونمایی شد.
عباس موزون، نویسنده و کارگردان این اثر گفت: «این مستند در سه قسمت به ارتباط معنوی بین شیعیان، اهل سنت، هندوها و مردم و دولت هند با امام حسین(ع) و فرهنگ عاشورا می‌پردازد.»
وی افزود: «ما زمان و روز استقلال هند را برای تصویربرداری انتخاب کردیم. این تنها روزی است که هندی‌ها با همه فشارها حداقل در ظاهر علیه غرب صحبت می‌کنند و می‌ایستند. می‌خواستیم تأثیر این ارادت به امام حسین(ع) را در این ایستادگی نشان دهیم؛ اما شرایط به شدت امنیتی شد تا جایی که داعش هم به این مراسم حمله کرد.»

«حمید حسام» 
چهره سال هنر انقلاب شد
در آیین اختتامیه چهارمین هفته هنر انقلاب اسلامی عنوان چهره هنر انقلاب سال 96 به سردار حاج حمید حسام، نویسنده خاطرات و زندگینامه شهید علی خوش‌لفظ تعلق گرفت. این کتاب خاطرات شهید خوش‌لفظ از ابتدای غائله کردستان تا انتهای جنگ با عراق را
 در برمی‌گیرد.
حمید حسام، چهره منتخب سال هنر انقلاب اسلامی در سال 1396‌، پس از تقدیر در سخنانی کوتاه گفت: «کاش به آموزه‌ها و نکات بسیار ظریفی که از شهدا و استادان و امام راحل و رهبر معظم انقلاب آموخته‌ایم، برگردیم که مکرر گفته شده اولین خاکریزی که باید نسل امروز از آن عبور کند، 
خود است.»

حاشیه‌های سفر رهبر معظم انقلاب به کرمان منتشر می‌شود
علیرضا قزوه از نگارش کتاب حاشیه‌های سفر رهبر معظم انقلاب به استان کرمان خبر داد. این شاعر انقلابی توضیح داد: «حاشیه‌های سفر کرمان را پس از 12 سال برای بار دوم نوشتم! بار اول در 200 صفحه همان روزها نوشتمش و گفتم چاپش بماند برای 500 سال بعد و روزی که هیچ‌کدام ما نیستیم! آن نوشته‌ها را جز خود من کسی نخوانده و ندیده و نخواهد دید. دومین سفرنامه را کمی جدی‌تر و با چاشنی طنز نوشتم در 400 صفحه و همین شب‌ها تازه تمام شده است و اسمش را شاید گذاشتم «خانه شماره 14» که اشاره به منزلی است در جیرفت که حضرت آقا آنجا تبعید بودند و شاید هم گذاشتم «برسد به دست خود آقا» که حکایت مردمی است که نامه‌های‌شان را دادند به ما که برسانیمش به دست خود آقا.»

تغییر زمان برگزاری
 جشنواره فیلم مقاومت
دبیر جشنواره فیلم مقاومت گفت: «جشنواره مقاومت همیشه در هفته گرامیداشت دفاع مقدس برگزار می‌شد؛ اما این دوره به دلیل همزمانی با ایام محرم و عاشورا و تاسوعا به آذر ماه (هفته بسیج) منتقل شد.» دبیر جشنواره بین‌المللی مقاومت با بیان اینکه «جشنواره مقاومت؛ تجلی گفتمان انقلاب اسلامی» شعار این رویداد فرهنگی و سینمایی است، خاطرنشان کرد: «جشنواره در دوره پانزدهم هم با ارتقای ساختار حرفه‌ای و گسترش دامنه تعاملات منطقه‌ای و بین‌المللی به همت بنیاد فرهنگی روایت و انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس و با همکاری مراکز و نهادهای گوناگون کشور برگزار خواهد شد و میزبان سینماگران داخلی و خارجی در دو بخش اصلی «سینمای ایران» و «سینمای بین‌الملل» است.»

عملیات تروریستی داعش
 در یک فیلم
«میتینگ شیطان»، یک فیلم سیاسی‌ـ اکشن به نویسندگی و کارگردانی رضا خادم‌الحسینی است که آماده نمایش شده است. به گزارش صبح صادق در خلاصه داستان این فیلم آمده است: «حبیب یک مأمور امنیت پرواز سپاه است که در میان مأموریت‌های خود در حفاظت پروازی به اروپا از حمله داعش به مجلس شورای اسلامی و مرقد مطهر امام خمینی(ره) باخبر می‌شود، لذا تصمیم به انتقال خود می‌گیرد که در همین راستا داوطلب دفاع در برابر تروریست‌های داعش می‌شود و پس از موانع در مسیر موافقت‌های سازمانی موفق به کسب اجازه می‌شود. در ابتدا مأموریت حبیب و همکارش محمد حذف فیزیکی (ابوشبال) مغز متفکر داعش است، اما در ادامه...» «میتینگ شیطان» در سالروز حمله تروریستی داعش به مجلس شورای اسلامی و مرقد امام خمینی(ره) از رسانه ملی پخش خواهد شد.






شنیدم که در روزگاران پیش
دل رستم از دشمنان بود ریش
از این ور شغادی ز اهریمنان
از آن ور دو تا دیو و گرز گران
به هر گوشه رستم گلاویز بود
اگر دشمنش گُرد و گر ریز بود
یکی از همان دشمنان خبیث
که از ترس رستم شدش جامه خیس
ـ فقط عاشق یار بیگانه بود
تو گویی که همکار بیگانه بودـ
بگفتا به رستم، همان جامه خیس
بیا پول خود را به من ده خسیس
بیا رستما تا ز ایران رویم
بیا تا که با هم به توران رویم
که اینجا نباشد تو را زندگی
به خارج رویم و به پایندگی
گذاریم در خانه پا روی پا
بریزد دلار از زمین و هوا
در آنجا تو خوشتیپ و مانکن شوی
به سرمایه‌داری چونان من شوی
بیامد جوابیه‌ای این‌چنین
ز وبگاه رستم یل سرزمین:
نه، من در پی کار ایرانی‌ام
به دنبال دلدار ایرانی‌ام
نباشم به پیل غریبه سوار
بمانم همینجا در این کارزار
بجنگم به کار و به تولید و تیغ
کنم زندگی را من از تو دریغ
منم من همان رستم پیل تن
خرم جنس و کالای made in وطن
زره را ز تولید اینجا خرم
نه از ساحل آنتالیا خرم
نپوشم به تن جامه از جنس نایک
که گیرم من از فالوورهام لایک
به تن کرد باید لباس تمیز
ولی جنس ایران نه مال ونیز
تو هم جامه از جنس داخل بخر
چرا که شده جامه‌ات خیس و تر
شنیدم که بابای من زال گفت
به دور از جر و جار و جنجال گفت
عمیقاً مرا این سخن باور است:
که کالای تولید خارج خر است
محمدرضا شکیبایی‌زارع



پرسید: از چه رو غمگینی؟
دیده برگرفتم و گفتم: هیچ!
گفت: اما چشم‌هایت چیز دیگری می‌گویند!
بلوای درونت را شاید بتوانی حاشا کنی
اما شبنم لرزان در پس پرده دیدگانت را نه!
حریفش نشدم... چشم‌هایم مشتم را باز کرده بودند
گفتم: اشک است دیگر، می‌آید
دل که بسوزد دودش چشم‌ها را نیز می‌سوزاند
نمناکی این چشم‌ها از دود دل است،
از دود آه...
بغضم را فرو خوردم، سینه صاف کردم و گفتم:
درست است که چشمانم تاب ندارند و بیقرارند
اما دلم قرص است!
قرص است به قرص ماه
به همان که یکپارچه آقا است
به ماه منیرم، به امام حاضرم
به سید و سرورم،‌
 به آقایم مهدی فاطمه(عج)
همو که در همین نزدیکی است
و می‌دانم برای من و اهل زمین دست به دعا برداشته
تا او را دارم قلبم آرام است...