دل رستم از دشمنان بود ریش
از این ور شغادی ز اهریمنان
از آن ور دو تا دیو و گرز گران
به هر گوشه رستم گلاویز بود
اگر دشمنش گُرد و گر ریز بود
یکی از همان دشمنان خبیث
که از ترس رستم شدش جامه خیس
ـ فقط عاشق یار بیگانه بود
تو گویی که همکار بیگانه بودـ
بگفتا به رستم، همان جامه خیس
بیا پول خود را به من ده خسیس
بیا رستما تا ز ایران رویم
بیا تا که با هم به توران رویم
که اینجا نباشد تو را زندگی
به خارج رویم و به پایندگی
گذاریم در خانه پا روی پا
بریزد دلار از زمین و هوا
در آنجا تو خوشتیپ و مانکن شوی
به سرمایهداری چونان من شوی
بیامد جوابیهای اینچنین
ز وبگاه رستم یل سرزمین:
نه، من در پی کار ایرانیام
به دنبال دلدار ایرانیام
نباشم به پیل غریبه سوار
بمانم همینجا در این کارزار
بجنگم به کار و به تولید و تیغ
کنم زندگی را من از تو دریغ
منم من همان رستم پیل تن
خرم جنس و کالای made in وطن
زره را ز تولید اینجا خرم
نه از ساحل آنتالیا خرم
نپوشم به تن جامه از جنس نایک
که گیرم من از فالوورهام لایک
به تن کرد باید لباس تمیز
ولی جنس ایران نه مال ونیز
تو هم جامه از جنس داخل بخر
چرا که شده جامهات خیس و تر
شنیدم که بابای من زال گفت
به دور از جر و جار و جنجال گفت
عمیقاً مرا این سخن باور است:
که کالای تولید خارج خر است
محمدرضا شکیباییزارع