مهدي سعيدي/ تاريخ نافرجام انقلابهاي جهان موجب شده تا نظريههايي که از انسداد انقلابها و حتميت ارتجاع انقلابيون سخن ميگويند، خريدار بسياري در دهههاي گذشته داشته باشند، به ویژه آنکه انقلابها به مثابه ابزاري براي عبور از سلطه نظام سرمايهداري در سده اخير همواره تهديدي براي اين نظام به شمار آمدهاند. لذا نظريهپردازان ضد «انقلاب» چون؛ هانا آرنت، آلدوس هاکسلي، آرتور کستلر و جرج اورول و... همواره مورد حمايت دستگاه امنيتي و ايدئولوژيک نظام سلطه بوده و نظریههای آنها به مثابه سرنوشتي محتوم براي همه انقلابها تبليغ شده است! تا فرار از وضع نابرابر موجود نظام سلطه، ناممکن به نظر آيد!
شبکهسازی برای انقلابهراسی
در بررسي سوابق عملکرد اين جريان فکريـ فرهنگيـ امنيتي به طور ويژه ميتوان از جرج اورول نويسنده کتاب مشهور «1984» که در ايران با کتاب ديگرش «قلعه حيوانات» شهرت يافته، ياد کرد که در صدمين سال تولدش و بر پايه سندي سرّي كه مؤسسه تحقيقات امنيتي «رند» انتشار عمومي داد، وي جاسوس اينتليجنس سرويس و عضو ارشد دپارتمان پژوهشهاي اطلاعاتي (IRD) اين سازمان بوده است. اين سند گزارشي از پيشرفت يك عمليات جاسوسي آكادميك با اسم رمز «عمليات ارشاد واقعي در سراسر جهان» بود كه سال 1948 كليد خورده بود تا به شبكهسازي از هنرمندان، روشنفكران، رهبران مذهبي، سران اتحاديههاي صنفي، متفكران و روزنامهنگاران بپردازد و پاي آنان را به عرصه «جنگ جاسوسان» (تعبير سرويس انگلستان از جنگ سرد) بكشاند. جرج اورول از نخستين كارگزاران اين پروژه پيچيده و چندجانبه به شمار ميرفت. اورول امتياز آثارش را به دپارتمان پژوهشهاي اطلاعاتي (IRD) فروخت و MI6 به سرعت آنها را از طریق مترجمان خود به 18 زبان جهان ترجمه كرد و سپس سازمان سيا امتياز نسخه سينمايي دو كتاب او را خريد! رمانهاي اورول از منظر يک ليبرال، هرگونه انقلابيگري را محکوم به شکست دانسته و هر شکل از «آرمانخواهي» و «آرمانشهرگرايي» و «انقلاب» را محکوم کرده و حاصل آن را حاکميت اقتدارگرايي و توتاليتاريسم ميدانند!
اين سناريو هرچند محصول فضاي دوقطبي جنگ سرد و ترس نظام سرمايهداري از گسترش مارکسيسم و شکلگيري حرکتهاي استقلالطلبانه و انقلابهاي ضداستعماري پس از پايان جنگ جهاني دوم در جهان سوم بود که اغلب با گرايشهاي مارکسيستي و سوسياليستي به سرانجام ميرسيد، اما براي مقابله با انقلاب اسلامي ملت ايران نيز به کار گرفته شد. پس از پيروزي انقلاب آثار اين جريان را جريان فرهنگي وابسته به غرب و مترجمان سکولار و افرادي چون عزتالله فولادوند به فارسي ترجمه کردند تا با ترسيم چشماندازي تيره و ناکام براي انقلاب اسلامي از پايان زودهنگام آن سخن بگويند. فولادوند در همان ابتداي پيروزي انقلاب بر ترجمه آثار آرنت و اورول و گراهام گرين تمرکز مييابد تا مخاطبان خود را که اغلب جوانان و تحصيلکردگان بودند، نسبت به انقلاب و آينده آن ناامید کند!
پیامدهای اين حرکت نرم را ميتوان در رفتار وادادگان و از راه ماندگاني دنبال کرد که سالهاي بعد به ویژه در دوران دوم خرداد از قطار انقلاب پياده شدند و به طور رسمی از پايان انقلاب اسلامي و ضرورت سکولاريزاسيون سخن گفتند. برای نمونه «اکبر گنجي» اعتراف ميکند: «در همان سالهاي 1358 و 1359 آقاي «عزتالله فولادوند» دو کتاب مهم از «هانا آرنت» ترجمه کرد؛ يکي کتاب «خشونت» و يکي کتاب «انقلاب». وقتي من اين دو کتاب را خواندم، فهميدم چه کار اشتباهي انجام داديم که «انقلاب» کرديم و به راه بسيار بدي گام گذاشتيم. آرنت در اين دو کتاب نشان ميدهد که خشونت چه چيز بدي است و انقلابهاي کلاسيک کلگرايانه، مانند «انقلاب چين»، «انقلاب کوبا» و «انقلاب اسلامي ايران» که از روي «انقلاب فرانسه» کپيبرداري شدهاند، اساساً پدیدههایی هستند که مطلقاً شما را به دموکراسي نميرسانند، شعار عدالت اجتماعي ميدهند، ولي عدالت اجتماعي نميآورند و در يک دور باطل خشونت، شما را مياندازند.»
روزشماري متوهمانه براي سرنگوني
«جمهوري اسلامي ایران به زودي سقوط خواهد کرد!»، «چند ماه بيشتر تا پايان عمر جمهوري اسلامي ایران باقي نمانده»، «جمهوري اسلامي ایران در سراشيبي سقوط افتاده است!» و ... تعابير متوهمانهاي است که در طول چهار دهه اخير بارها معاندان و دشمنان ملت ايران و رسانههاي بيگانه با هدف نااميدسازي ملت ايران تکرار کردهاند! اين تعابير بيش از آنکه از حقيقتي در آينده سخن بگويد، بازتاب آرزوها و توهماتي است که دشمنان در سر پرورانده و در اتاقهاي فکرشان سناريوهاي تحقق آن را طرحريزي و عملياتي کردهاند! اين اظهارات از زبان افراد متعددي از اردوگاه معاندان بيان شده است. برای نمونه در آبان ماه 1394 رئيس پليس ديوانه دبي در اظهارنظرهايش ضمن حمله شديداللحن به جمهوري اسلامي ايران، پيشبيني کرده که نظام جمهوري اسلامي بهزودي سقوط خواهد کرد!
به واقع، آمريکاييها پس از پيروزي انقلاب اسلامي معتقد بودند که جمهوري اسلامي ایران بيش از چند ماه دوام نخواهد آورد و خيلي زودتر از آنچه قابل تصور است، دچار فروپاشي و سرنگوني خواهد شد! آنان بر اين باور بودند که حتي نظام اسلامي اگر بتواند از پس مشکلات امنيتي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي ماههاي اوليه برآید، خيلي زود دوران «ترميدور» انقلاب فرا خواهد رسيد و نيروهاي نفوذي ليبرال که در همه نهادهاي کشور نفوذ داشتند و به طور رسميتري دولت موقت را در کنترل داشته و پس از آن جايگاه رياستجمهور را در اختيار گرفتند، استحاله انقلاب را آغاز کرده و انقلابيون و روحيه انقلابيگري را به محاق خواهند برد!
اما وقتي سناريوي نفوذ، اختلافافکني، ترور، تجزيهطلبي، کودتا، تجاوز نظامي، تحريم و... ثمر نداد و با خودآگاهي انقلابيون، جريان وابسته ليبرال از عرصه قدرت حذف شد، راهي جز حمله مستقيم نظامي باقي نمانده بود که اين امر با نقشآفريني و به خدمت گرفتن رژيم بعثي عراق دنبال شد؛ حربهاي که پس از هشت سال، ناکارآمدي آن نيز آشکار شد! حتي انتظار فروپاشي نظام بر اثر مرگ رهبر انقلاب نيز نافرجام ماند و نظام اسلامي توانست با اقتدار کامل فقدان بنيانگذار و رهبر بيمانند خود را نيز پشت سر بگذارد و شاگرد خلف ايشان بر جايگاه زعامت جامعه اسلامي تکيه زند و بيعت همگاني را به همراه داشته باشد.
البته دشمني دشمنان پاياني نداشت و در ادامه سناريوهايي متعددي همچون تهاجم فرهنگي و تبديل آن به ناتوي فرهنگي و جنگ نرم فرهنگي، افزايش تحريمهاي همهجانبه اقتصادي، فتنهگري و ايجاد ناآرامي و اغتشاش در کشور از طريق نسخههای کودتاهاي رنگين و نافرماني مدني، تلاش براي گسترش نفوذ شبکهاي و... در دستور کار قرار گرفت که گمان ميرفت ميتواند زمينهساز فروپاشي جمهوري اسلامي ایران از درون شود و انقلاب اسلامي را خيلي زودتر از رسيدن به چهل سالگي و پختگي سرنگون کند! رؤیای پريشاني که هيچگاه تعبير نشد! و جمهوري اسلامي ایران روز به روز بر اقتدار خود افزود!
چهل سالگي انقلاب و سناریوهای دشمن
چهل سالگي انقلاب مقطع حساس و نماديني است که مدتهاست مورد توجه دشمنان انقلاب اسلامي قرار گرفته است. از سالها قبل سناريوهاي مختلف و تلاشهاي گستردهاي صورت گرفته تا نگذارند اين نماد اقتدار کشور در کمال عظمت و شکوه محقق شود. اين نگراني به ویژه با به قدرت رسيدن ترامپ ديوانه با جديت بيشتري دنبال شد و ابزار تهديد سياسيـ نظامي و تحريمهاي اقتصادي با شدت بيشتري در خدمت اين هدف به کار گرفته شد. مؤید اين نگراني اظهاراتی است که در ماههاي اخير برخي شخصیتهای شناخته شده سياسي استکبار جهاني بيان کردهاند. صريحترين کلام در اين زمينه مربوط به «جان بولتن» افراطي جنگطلبي است که در نشست گروهک تروريستي منافقين در پاريس در تابستان گذشته با عصبانيت اعلام کرد: «انقلاب اسلامي ايران نبايد به جشن چهلسالگياش برسد!» وي با اشاره به تصميم دولت ترامپ براي بازبيني سياستهايش در قبال ايران گفته بود: «نتيجه اين بازبيني در سياست و آنچه بسياري از ما در ايالات متحده به سمت آن حرکت ميکنيم، بايستي اين باشد که انقلاب سال 1979 آيتالله خميني تا جشن چهل سالگياش دوام نخواهد آورد.» امروز بولتون در جايگاه مشاور امنيت ملي رئيسجمهور آمريکا قرار گرفته است و تلاش دارد تا به هر نحو ممکن توهمات جاهلانه خود را محقق کند! در اين راستا ترفندها و برنامههاي زيادي براي برهم ريختن جشن انقلاب اسلامي طرحريزي شده است که مهمترين آن فتنهگري و ايجاد آشوب و القای یأس و نااميدي است؛ سناريوهایی که متأسفانه برخی بازیخوردگان جاهل یا مغرض داخلی نیز با آن همسو شدهاند!
الفـ فتنهگري و ناآرامسازي: اولين اقدام در دستور کار که مرحله اول آن در ماههاي اخير کليد خورده، ايجاد اغتشاش و ناآرامي است. اين ناآراميها با سوءاستفاده از برخي ناکارآمديها و تخلفات و خطاهايي صورت ميگيرد که متأسفانه در بخشي از نظام اداري کشور حاکم بوده و دود آن به چشم مردم ميرود! به فرموده رهبري، «دشمنان مانند مگس روي زخم ناشي از مشکلات و ضعفها مينشينند، بنابراين بايد زخم را خوب کنيد و نگذاريد به وجود آيد، چرا که اگر مشکل داخلي نداشته باشيم، تبليغات و فضاسازي بيگانه اثر نميگذارد و آمريکاييها هم نميتوانند هيچ غلطي بکنند.» (19/10/1396)
دشمنان همواره مترصد فرصتي براي ايجاد آشوبند، همانطور که اين سناريو را به شکل ناقص و ابتري در دي ماه سال گذشته عملياتي کردند! فشارهاي اقتصادي و تلاش براي بحراني کردن بازار و عرصههاي اقتصادي نيز میتواند قراین و سناريوهاي سياسي باشد که دشمنان با هدف ايجاد نارضايتي و راهاندازي اعتراضات اجتماعي در سال 1397 دنبال میکنند.
بـ القای یأس و نااميدي: رهبر حکيم و فرزانه انقلاب اسلامي طی سخنانشان در صحن جامع رضوي در آغاز سال نو با تأکید بر اين حقيقت که «در اين چهل سال، اين پرچمِ برافراشته، چشمها را، دلها را در مجموعه عظيمي از ملّتهاي منطقه به خود جلب کرده است» وضعيت شعارهاي اصلي نظامِ جمهوري اسلامي در اين مقطع حساس را پس از گذشت چهل سال از انقلاب بررسی کردند و با نگاهي واقعبينانه و اميدوارانه به افقهاي پيش روي جمهوري اسلامي تأکید داشتند: «من به شما عرض بکنم جوانهاي عزيز ما اين کشور را خواهند ساخت، بهتر از آن چيزي که در ذهن نسل قبليـ که نسل ما استـ وجود داشته است.»
در مقابل اين نگاه مثبت به روند حرکت انقلاب اسلامي، امروز ديدگاههاي متعددی وجود دارد که هر يک تلاش دارند با ادبيات و از منظري خاص با سياهنمايي و پراکندگي گرد یأس و نااميدي، روند انقلاب را ارتجاعي و واگرايانه ترسيم کرده؛ به نحوي که گويا انقلاب از آرمانهاي خود فاصله گرفته يا در مسير انحراف قرار داشته يا آنکه به بنبست و پرتگاه سقوط نزديک شده است!
مديريت اين سياهنمايي با اردوگاه استکبار جهاني و صهيونيسم بينالملل است که از طریق رسانههاي خود، جبهه ضد انقلاب، اپوزيسيون خارجنشين و دنبالههای داخلی آن به منصه ظهور میرسد.
در درون جريانهاي داخلي نيز بخشي از اصلاحطلبان تندرو قرار دارند که سالهاست از پايان انقلاب اسلامي و جدايي جمهوري اسلامي از آرمانها سخن گفتهاند. اين جريان براي حل مشکلات و خروج کشور از بنبست از ضرورت نرماليزاسيون سخن ميگويند و تداوم روحيه انقلابي، ایستادگی و مقاومت را موجب فروپاشي اجتماعيـ سياسي کشور ارزيابي ميکنند!
ضرورت تفکیک انقلابینمایی از انقلابیگری
در اين روندشناسي و در مسير شناخت سناريوي سياهنمايي و نااميدسازي نبايد از اقدامات انقلابينماياني که اين روزها بخشي از فضاي ذهني جامعه را مشغول خود کردهاند، غفلت ورزيد! يادآوري اين نکته ضروري است که يکي از آفات مهم جامعه انقلابي، ميداندار شدن «انقلابينمايان» و «انقلابيون بدلي» است؛ مدعياني که خود را انقلابي معرفي ميکنند، بدون آنکه به معناي واقعي انقلابي باشند.
رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدارشان در جمع اعضاي شوراي هماهنگي تبليغات اسلامی اين دو گروه را تفکیک کرده و فرمودند: «انقلابينمايي غير از انقلابيگري است؛ انقلابينمايي [يعني] آدم جوري عمل کند که کأنّه ما [انقلابي هستيم]؛ انقلابيگري کار سختي است؛ پایبندی لازم دارد، تدين لازم دارد.»(6/10/1396)
بيانات رهبر حکيم انقلاب به مدعي و مدعياني اشاره دارد که اين روزها خود را پرچمدار انقلابيگري در جامعه معرفي ميکنند. اين افراد با دست گذاشتن بر برخی کمبودها و کاستيهايي که امروز در عملکرد برخی بخشهای دستگاه قضايي وجود دارد، خود را مدافع حقوق مردم و عدالت معرفي ميکنند؛ در حالي که در پس اين ادعاها، منافع سياسي و جناحيشان نهفته است. وقتي به اصل ماجرا رجوع ميکنيم، متوجه ميشويم که درد ايشان نه معضلات عملکرد برخی بخشهای دستگاه قضايي، بلکه پرونده فسادي است که براي همراهان و همفکرانشان در دستگاه قضايي مفتوح شده و در حال بررسي است. اين افراد براي گريز از اجراي قانون لبه تيز تهاجمات خود را به سوي قوه قضائيه گرفتهاند تا با فشار بر اين مجموعه، مانع تحقق عدالت شوند!
سياست اين جريان امروز بزرگنمايي ضعفها و معضلاتي است که کشور با آن درگير است و رساندن افکار عمومي به اين جمعبندي که کارگزاران موجود و جناحهاي سياسي حاکم از حل معضلات کشور ناتوان بوده و تنها ناجي امروز کشور و جامعه جريان احمدينژاد و حلقه انحرافي نزديکان وي خواهد بود!
انقلابينمايان در نقد عملکرد ديگران زبان تيز دارند؛ اما خود حاضر به پاسخگويي در قبال عملکردشان نيستند! و براي آنکه از جايگاه پاسخگويي خارج شوند، ژست اپوزيسيون به خود ميگيرند و آنچنان جنجال به پا ميدارند که گويا هيچگاه خود اختيارات لازم را براي تحقق عدالت نداشتهاند! اين در حالي است که به فرموده رهبر معظم انقلاب اسلامي، «نميشود که انسان يک دهه همهکاره کشور باشد، يک دهه بعد تبديل بشود به مخالفخوان کشور.»
اين جريان مدعي در آخرين اقدام خود نامهاي سرگشاده به رهبر معظم انقلاب اسلامي ارسال کرده و در آن هيچ مجموعهاي از کارگزاران نظام از صداوسيما و شوراي نگهبان تا قواي سهگانه! نيست که به ناکارآمدي و فساد متهم نشده باشد. در واقع، اين نامه سخن تازهاي بيش از آنچه فرقه انحرافي طي ماههاي اخير گفته و نوشته، ندارد و صورتبندي ديگري از همان ادعاهاست. جالب آن است که اين نامه بلافاصله با همراهي طيف افراطی و سکولار اصلاحطلب مواجه شد؛ برای نمونه، مصطفي تاجزاده در متني که در حساب تلگرامي خود منتشر کرده، به نامه يادشده واکنش نشان داده و آن را «گامي مثبت در جهت شفافشدن صحنه سياسي و تقدسزدايي از قدرت» دانسته است. وي انتقادهاي مطرحشده در نامه را کمابيش همان انتقادات اصلاحطلبان دانسته که به گفته او در زمان رياستجمهوري احمدينژاد هم وجود داشت و خود احمدينژاد هم از رانتهاي موجود بهره ميبرد!
شجره طيبه انقلاب اسلامي
در وراي همه تلاشهاي دشمن براي هجمه به جمهوري اسلامي، اين نهضت الهي که مؤید به نصرت خداوند متعال و مستحضر به ايستادگي ملت ايران و تدبير و راهبري حکيم فرزانه انقلاب است، امروز در اوج اقتدار و عظمت خود قرار دارد و به فرموده امام خامنهاي: «اين را هم همه بدانند که جمهوري اسلامي قوي است؛ جمهوري اسلامي خيلي قوي است. دليل قوّت جمهوري اسلامي اين است که چهل سال است همه دولتهاي مستکبرِ خبيثِ دنيا ميخواهند جمهوري اسلامي را نابود کنند و از بين ببرند و هيچ غلطي نتوانستهاند بکنند.»(29/11/1396)
البته اين به معناي چشم پوشيدن از ضعفها، آسيبها و ناکارآمديها نيست که بیشک هر نظام سياسي با مشکلاتی روبروست و با آنها دست و پنجه نرم ميکند! اما آنچه مهم است، داشتن نگاهي مثبت و رو به جلو است تا در پرتو آن با ديدن توانمنديها، ظرفيتها، موقعيتها و موفقيتها، توان کشور را براي حرکت در مسير پيشرفت و تعالي و ساختن تمدن اسلامي در دهه پنجم انقلاب اسلامي بسيج کند. تا بار دیگر خوابهاي آشفته چهل ساله دشمنان و بدخواهان برای فروپاشی انقلاب اسلامی را تعبیرناشدنی کنند.